نکات مهم درباره‌ی بزهکاری در نوجوانان

بزهکاری، اصطلاحی است که به دامنه‌ای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی است که در نوجوانی صورت می‌گیرد، از جمله سرقت، دزدی، تجاوز جنسی، مصرف داروها
سه‌شنبه، 29 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نکات مهم درباره‌ی بزهکاری در نوجوانان
 نکات مهم درباره‌ی بزهکاری در نوجوانان

 

نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی



 

بزهکاری (1)، اصطلاحی است که به دامنه‌ای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی است که در نوجوانی صورت می‌گیرد، از جمله سرقت، دزدی، تجاوز جنسی، مصرف داروها و مواد، تخریب اموال عمومی و مشروب‌خواری. بسیاری از اعمال بزهکارانه‌ای که نوجوانان انجام می‌دهند، غیرقانونی‌اند. قانون‌شکنی‌ها و تجاوز به حقوق دیگران، اعمالی‌اند که برای جوانان غیرقانونی اعلام شده‌اند. مشروب‌خواری، فرار از مدرسه و خانه، جزء این اعمال به شمار می‌روند. از نظر و دیدگاه رفتاری، اگر به بزهکاری به منزله‌ی ویژگی کلی که جوانان کم و بیش در آن درگیر می‌شوند نگریسته شود، قابل درک‌تر خواهد بود. افرادی که بشدت بزهکار محسوب می‌شوند، دست به جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلفی می‌زنند. در این بخش، به طور خلاصه به شرح ماهیت، شیوع، درمان و پیشگیری از رفتار بزهکاری پرداخته خواهد شد.

خطرهای بزهکاری

بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن می‌شوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهی‌شدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمان‌های امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاه‌ها، خوابگاه‌ها و مراکز تشخیصی و زندان‌هاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاه‌ها می‌شوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند یا با دیگران درگیر شده‌اند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلف دستگیر و نگهداری می‌شوند. هزینه‌ی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده است. به این هزینه‌ها باید هزینه‌ی زندان‌ها و هزینه‌هایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانون‌های اصلاح و تربیت می‌شود نیز افزود.
هزینه‌هایی که نیروی انتظامی و پلیس متحمل می‌شود نیز چشمگیر است، البته تمام هزینه‌های پلیس صرف جرایم مربوط به نوجوانان نمی‌شود، بلکه نوجوانان بیشتر از سایر اقشار جامعه دست به قانون‌شکنی می‌زنند. از این‌رو بخش اعظم هزینه‌های نیروی پلیس صرف آنان می‌شود.
هزینه‌های مالی ناشی از خشونت‌ها، هزینه‌های دارویی و پزشکی مربوط به صدمات و آسیب‌های جسمی و ابتلا به آسیب‌های روانی که کیفیت زندگی این نوجوانان بزهکار را کاهش می‌دهد و از مولدبودن آنان می‌کاهد بسیار چشمگیر است (ماجیور (2) و همکاران 1993). لیندگرن (3) (1988) معتقد است افرادی که در محله‌هایی زندگی می‌کنند که جرم و جنایت زیاد است، به طور مستقیم مورد آزار و اذیت قرار نمی‌گیرند، بلکه به طور غیرمستقیم تحت آزار و اذیت قرار می‌گیرند. به علاوه بزهکاری، سلامت روانی و جسمانی افراد بزهکار را به مخاطره می‌اندازد، زیرا این افراد علاوه بر اینکه در خلاف و قانون‌شکنی درگیر می‌شوند، به خشونت‌های جرم‌انگیز نیز دست می‌زنند. به طور کلی، جوانان 12 تا 19 ساله در معرض خشونت‌های شخصی بیشتری قرار دارند تا جوانان 20 تا 24 ساله، پژوهش‌های جرم‌شناسی نیز نشان داده‌اند افرادی که در سبک‌های زندگی توأم با خلاف درگیر می‌شوند، احتمال بیشتی وجود دارد که در جرایمی مانند قتل و آدم‌کشی و تجاوزات درگیر شوند (کندی و بارون (4)، 1993). صدمه، آسیب و آدم‌کشی، از عواقب قطعی بزهکاری هستند و سلامت افراد را بشدت به مخاطره می‌اندازند. جوانان بزهکار در معرض خطر دستگیری، توقیف و زندانی‌شدن قرار دارند و ممکن است دچار دامنه‌ای از مشکلات همچون شرمساری، طرد یا مورد تبعیض واقع‌شدن از طرف والدین، معلمان، دوستان و کارفرمایان شوند و این منجر به کاهش پیشرفت و دستاوردهای زندگی آنان می‌شود.

شیوع و میزان بروز بزهکاری

شیوع بزهکرای برابر است با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دوره‌ی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر می‌شوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).
میزان بروز بزهکاری عبارت است از تعداد قانون‌شکنی‌های انجام‌شده توسط نوجوانان طی دوره‌ی زمانی خاص. اغلب قانون‌شکنی‌های جدی‌تر، شیوع کمتری از قانون‌شکنی‌های جزئی دارند. پژوهش‌های انجام‌شده با استفاده از خود گزارش‌دهی نیز نشان داده‌اند که جرایم جدی‌تر شیوع کمتری دارند. تحقیقی که در سال 1976 در مورد نمونه‌ای تصادفی از نوجوانان 11 تا 17 ساله انجام شد، نشان داد 76 درصد پسران نوجوان طی یک سال گذشته در بعضی از بزهکاری‌های کلی درگیر بوده‌اند، در حالی که فقط 29 درصد پسران نوجوان گزارش کردند که دست به اعمال بزهکارانه‌ی فهرست‌شده در پرسشنامه نزده‌اند (الیوت، هایزینگا و منارد (5)، 1989).
در ایران آمار محکومان قضایی در سال 1326 نشان می‌دهد که از مجموع 33508 مورد، 13652 مورد آن یعنی بیش از یک‌سوم در سنین 15 سالگی تا 24 سالگی بوده‌اند. گزارش اداره‌ی بهداشت مدارس از دانش‌آموزانی که اختلالات عاطفی و روانی داشته‌اند، حاکی از این است که بزهکاری‌ها رقم بیشتری را به خود اختصاص داده است (مرکز آمار ایران، 1362).

بزهکاری‌ و ویژگی‌های جمعیت‌شناخت اجتماعی

سن و جنسیت، از همبسته‌های مهم قانون‌شکنی و بزهکاری به شمار می‌روند. اگرچه ممکن است روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانون‌شکنی باشد، اما واقعیت این است که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر می‌شوند. میزان قانون‌شکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر است.

سن

آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان می‌دهد که میزان توقیف‌شدن به دلیل قانون‌شکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح است و در 16 سالگی به اوج خود می‌رسد (اداره‌ی فدرال مطالعات و بررسی‌ها، 1993). آمارهای مربوط به قانون‌شکنی‌های توأم با جرایم نشان می‌دهد که میزان قانون‌شکنی در سال‌های اول نوجوانی افزایش می‌یابد (15 تا 17 سالگی)، در سال‌های آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی می‌ماند و پس از آن کاهش می‌یابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق می‌کند (فارینگتون (6)، 1987).

جنسیت

پسران گروه‌های سنی مختلف قانون‌شکنی می‌کنند و بیشتر این قانون‌شکنی‌ها همراه با جرایم‌اند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یک‌بار توسط پلیس دستگیر می‌شوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوت‌های جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانون‌شکنی، سن و نژاد است. احتمالاً میزان بروز جرایم جدی‌تری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود است. از این‌رو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیف‌هاست و میزان دستگیری به دلیل قانون‌شکنی‌هایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیف‌هاست. به نظر می‌رسد میزان این جرایم در پسران در سال‌های نوجوانی و سال‌های اولیه‌ی بزرگسالی در بیشترین حد است (اداره‌ی فدرال مطالعات (8)، 1993).
پژوهش جعفری و همکاران (1385) از جمله پژوهش‌های داخلی است که به بررسی عوامل جمعیت‌شناختی مرتبط با بزهکاری پرداخته است. محققان با استفاده از یک طرح مقطعی 50 دختر بزهکار محکوم‌شده در دادگاه‌های ویژه‌ی اطفال و نوجوانان را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که سن متوسط این دختران 16/2 سال بوده و 91/8 درصد آنان مجرد بودند، سطح سواد 60 درصد از آنان در مقطع راهنمایی بوده، 2 درصد از آنان بیسواد بودند، 24 درصد از پدران آنها و 22 درصد از مادران آنها بی‌سواد بودند. 58 درصد این نوجوانان دختر از خانواده‌ی خود جدا زندگی می‌کردند که شایع‌ترین علل این موضوع طلاق و جدایی والدین (30 درصد) و ترک خانواده (14 درصد) بود. ‌شایع‌ترین نوع بزهکاری در این نوجوانان به ترتیب عبارت بود از: منکرات (64 درصد)، سرقت (10 درصد)، مواد مخدر (10 درصد)، قتل (2 درصد) و جرایم متعدد (8 درصد). 83/5 درصد این دختران سیگار می‌کشیدند، 53 درصدشان سابقه‌دار بوده و 36 درصدشان در خانواده‌شان سابقه‌ی بزهکاری وجود داشته است که در 55/5 درصد موارد پدر، 11/1 درصد موارد مادر و 33/3 درصد موارد برادر یا خواهر فرد سابقه‌ی بزهکاری داشته است. همچنین در 36 درصد موارد یکی از افراد خانواده اعتیاد داشته است و در 26 درصد موارد افراد خانواده از بیماری جسمانی رنج می‌بردند. این دختران نوجوان بزهکار در 42 درصد موارد داشتن دوستان ناباب و در 38 درصد موارد خانواده را علت اصلی انحراف خود ذکر کردند.

سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی

محل اقامت، یکی از همبسته‌های مهم دیگر بزهکاری است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که میزان قربانی‌های ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومه‌ی شهرها و شهرهای کوچک است (باستیان (9)، 1993). مطالعه‌ی ملی جوانان نشان می‌دهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم می‌زنند. در سال 1976، نمونه‌ای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامه‌هایی را در مورد قانون‌شکنی‌هایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانون‌شکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطه‌ی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط داده‌هایی که از اداره‌ی پلیس به دست می‌آیند نیز تأیید شده است.

روندهای زمانی

در سال‌های جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که داده‌های آن قابل دسترس‌اند. بررسی و مطالعه‌ی تاریخچه‌ی روندهای جرایم نشان می‌دهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل است که در سال‌های دهه‌ی 1800 و اوایل دهه‌ی 1900 کاهش و در سال‌های بعد افزایش یافته است (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و داده‌های مربوط به قربانی‌ها، نشان می‌دهد که سطح جرایم در سال‌های دهه‌ی 1970 و اوایل دهه‌ی 1980 به اوج خود رسیده است. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده می‌شود.

پیشگیری

از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیت‌هایی تعریف می‌شود که منجر به توقف، کاهش یا ثابت‌ماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه می‌شود. درمان نیز عبارت است از فعالیت‌هایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانه‌ای که تاکنون انجام می‌گرفته است، کمک می‌کند. تمایز قائل‌شدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایده‌آل بسیار ظریف، دقیق و مشکل است. از این‌رو بهتر است هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت می‌گیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینه‌ساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک می‌کنند، بررسی می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط