مشکلات ارتباطی
انسان موجودی اجتماعی است و هرگونه تعریف پیرامون هویت، هدف و سرنوشت او میبایست در یک بستر اجتماعی صورت گیرد. از این رو، هر نوع رویکردی که انسان را از جامعه جدا میسازد و میخواهد معنای زیستن را برای انسان در انزوا بیابد محکوم به شکست و سرخوردگی است. اما براستی چرا انسانها نمیتوانند در کنار یکدیگر و با یکدیگر حیات با معنا را تجربه کنند؟ چگونه میتوان بر مشکلات ارتباطی پیروز شد؟
کاملگرایی نوعی جهانبینی است که در آن شخص از خود و دیگران انتظار رفتار صددرصد صحیح و کامل دارد. برای شخص کاملگرا، کوچکترین ضعف، فاجعهای غیرقابل قبول و هضم است. جهان شخص کاملگرا با برخورد با اولین نشانههای نقص فرو میریزد و او خود را در میان ویرانهها تنها و درمانده مییابد. اما پرواضح است که ما در جهانی ناکامل با اشخاصی سرشار از ضعف زندگی میکنیم . البته ذکر این نکته به معنای آن نیست که با ضعفها و نقصها سازش کنیم و آنها را بهعنوان حقایق غیرقابل تغییر قبول کنیم. بلکه باید ابتدا واقعیتهای موجود را بپذیریم و حقیقت فریاد میزند که "من شخص کاملی نیستم" و بهواقع هیچکس اینگونه نیست. اگر نقطة شروع ما واقعبینانه باشد، امکان احیا و تصحیح جلوهگر میشود. کاملگرایی از جمله مهمترین مشکلات ارتباطی است که برخی از مواقع به گسست کامل ارتباطات ختم شده است.
▪ کنترل
یکی دیگر از مشکلات ارتباطی، گرایش به کنترل و حاکمیت در روابط است. گاه روابط به نوعی ارتباط رئیس و مرئوس، ارباب و رعیت تبدیل میشود. برخی نقش رئیس و رهبر را به گونهای در روابطشان ایفا میکنند که گویی بدون اوامر آنها همه چیز بهم میریزد. جالب اینجاست که برخی دیگر با پذیرش ریاست دیگران، با دل و جان نقش مرئوس و رعیت را بهعهده میگیرند. اینگونه روابط گرچه حاوی نظام مشخصی است و نقشها در آن بهخوبی تعریف شده است، اما بهواقع فاقد ارتباطی همدلانه و متقابل است و تأثیرپذیری اصیل در آن وجود ندارد. اشخاصی که بهدنبال ریاست و نه رابطه هستند، تنها میمانند زیرا که عموماً مردم دوست ندارند نقش رعیت را باز میکنند. اگر دیگران در ارتباطشان با ما "اصل تساوی" را مشاهده نکنند، بهعبارت دیگر ببینند که ما خود را از آنها برتر و بهتر میدانیم، ما را تنها خواهند گذاشت.
▪ عدم برقراری ارتباط مناسب
در فرایند انتقال هر پیامی سه عنصر وجود دارند. اول، فرستنده پیام که پیغام خود را در قالب کُدها و علائم خاص خود میفرستند. دوم، محیط و شرایطی که این پیام در آن منتقل میشود و سوم، گیرندة پیام که پیغام را دریافت میکند. اگر فرستنده پیام، کدهایی را منتقل کند که گیرنده با آن آشنا نباشد و یا در شرایطی پیام خود را بفرستند که مطلوب نباشد، ارتباط بهخوبی صورت نمیگیرد. باید مطمئن باشیم که گیرنده با زبان ما و پیامهای خاص آن بهخوبی آشناست. زبان نیز ریشه در تفکر و دیدگاه دارد. باید مطمئن باشیم محیط و شرایط مناسب پیام ماست. نمیتوان در فضایی شلوغ، پیغام مهمی را منتقل کرد. باید به شرایط شخص توجه کافی مبذول داشت. مطابق اصل ارتباطات اگر خللی در درک پیام صورت گیرد، مسئولیت بهعهده فرستنده پیام است.
نقــدپذیری یکی از نـــادرترین خصلتها در میان ایرانیان است. هدف از نقد، نه تخریب شخصیت بل احیای فرد است. اگر دیگران ما را در روابطمان باز و نقدپذیر ببینند، اگر متوجه شوند که ما خود را سوپرمن نمیدانیم، بهتر با ما ارتباط برقرار میکنند.
▪ پذیرش
مردم را باید آن طور که "هستند" دوست داشت و نه آن طور که "باید" باشند. اگر پذیرش متقابل در یک رابطه وجود داشته باشد، همدلی و همفکری به سهولت صورت میگیرد.
▪ تمرکز بر امور قابل تغییر
گاه در یک رابطه در صدد تغییر بنیادهای شخصیت افراد هستیم اما باید بپذیریم که هر شخص زیر بنای خاص شخصیتی خود را دارد که اگر هم باید تغییر کند، از عهده توان ما خارج است و مسئولیت آن در وهلة اول بهعهدة خود شخص است. باید در روابط بر امور قابل تغییر متمرکز شویم. فراموش نکنیم به مشکلات حمله کنیم و نه به اشخاص.
● علل پدیدایی مشکلات ارتباطی
کاملگرایی نوعی جهانبینی است که در آن شخص از خود و دیگران انتظار رفتار صددرصد صحیح و کامل دارد. برای شخص کاملگرا، کوچکترین ضعف، فاجعهای غیرقابل قبول و هضم است. جهان شخص کاملگرا با برخورد با اولین نشانههای نقص فرو میریزد و او خود را در میان ویرانهها تنها و درمانده مییابد. اما پرواضح است که ما در جهانی ناکامل با اشخاصی سرشار از ضعف زندگی میکنیم . البته ذکر این نکته به معنای آن نیست که با ضعفها و نقصها سازش کنیم و آنها را بهعنوان حقایق غیرقابل تغییر قبول کنیم. بلکه باید ابتدا واقعیتهای موجود را بپذیریم و حقیقت فریاد میزند که "من شخص کاملی نیستم" و بهواقع هیچکس اینگونه نیست. اگر نقطة شروع ما واقعبینانه باشد، امکان احیا و تصحیح جلوهگر میشود. کاملگرایی از جمله مهمترین مشکلات ارتباطی است که برخی از مواقع به گسست کامل ارتباطات ختم شده است.
▪ کنترل
یکی دیگر از مشکلات ارتباطی، گرایش به کنترل و حاکمیت در روابط است. گاه روابط به نوعی ارتباط رئیس و مرئوس، ارباب و رعیت تبدیل میشود. برخی نقش رئیس و رهبر را به گونهای در روابطشان ایفا میکنند که گویی بدون اوامر آنها همه چیز بهم میریزد. جالب اینجاست که برخی دیگر با پذیرش ریاست دیگران، با دل و جان نقش مرئوس و رعیت را بهعهده میگیرند. اینگونه روابط گرچه حاوی نظام مشخصی است و نقشها در آن بهخوبی تعریف شده است، اما بهواقع فاقد ارتباطی همدلانه و متقابل است و تأثیرپذیری اصیل در آن وجود ندارد. اشخاصی که بهدنبال ریاست و نه رابطه هستند، تنها میمانند زیرا که عموماً مردم دوست ندارند نقش رعیت را باز میکنند. اگر دیگران در ارتباطشان با ما "اصل تساوی" را مشاهده نکنند، بهعبارت دیگر ببینند که ما خود را از آنها برتر و بهتر میدانیم، ما را تنها خواهند گذاشت.
▪ عدم برقراری ارتباط مناسب
در فرایند انتقال هر پیامی سه عنصر وجود دارند. اول، فرستنده پیام که پیغام خود را در قالب کُدها و علائم خاص خود میفرستند. دوم، محیط و شرایطی که این پیام در آن منتقل میشود و سوم، گیرندة پیام که پیغام را دریافت میکند. اگر فرستنده پیام، کدهایی را منتقل کند که گیرنده با آن آشنا نباشد و یا در شرایطی پیام خود را بفرستند که مطلوب نباشد، ارتباط بهخوبی صورت نمیگیرد. باید مطمئن باشیم که گیرنده با زبان ما و پیامهای خاص آن بهخوبی آشناست. زبان نیز ریشه در تفکر و دیدگاه دارد. باید مطمئن باشیم محیط و شرایط مناسب پیام ماست. نمیتوان در فضایی شلوغ، پیغام مهمی را منتقل کرد. باید به شرایط شخص توجه کافی مبذول داشت. مطابق اصل ارتباطات اگر خللی در درک پیام صورت گیرد، مسئولیت بهعهده فرستنده پیام است.
● برخورد با مشکلات ارتباطی
نقــدپذیری یکی از نـــادرترین خصلتها در میان ایرانیان است. هدف از نقد، نه تخریب شخصیت بل احیای فرد است. اگر دیگران ما را در روابطمان باز و نقدپذیر ببینند، اگر متوجه شوند که ما خود را سوپرمن نمیدانیم، بهتر با ما ارتباط برقرار میکنند.
▪ پذیرش
مردم را باید آن طور که "هستند" دوست داشت و نه آن طور که "باید" باشند. اگر پذیرش متقابل در یک رابطه وجود داشته باشد، همدلی و همفکری به سهولت صورت میگیرد.
▪ تمرکز بر امور قابل تغییر
گاه در یک رابطه در صدد تغییر بنیادهای شخصیت افراد هستیم اما باید بپذیریم که هر شخص زیر بنای خاص شخصیتی خود را دارد که اگر هم باید تغییر کند، از عهده توان ما خارج است و مسئولیت آن در وهلة اول بهعهدة خود شخص است. باید در روابط بر امور قابل تغییر متمرکز شویم. فراموش نکنیم به مشکلات حمله کنیم و نه به اشخاص.