نویسنده: مهدی علومی
گرایش به قبول پدیده های فراطبیعی از کجا می آیند؟
پدیده ها و رخدادهایی که به عنوان فراطبیعی شناخته می شوند، شمار و گوناگونی فراوانی دارند و از کشوری به کشور دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر چهره متفاوتی به خود می گیرند. برای بعضی از انگلیسی ها رو به رو شدن با گربه ای سیاه در خیابان یا بی خبر رد شدن از زیر یک نردبان هراس آور و بد آیند است، در حالی که برای بعضی از خودمان دیدن قیچی باز روی میز همین حس را ایجاد می کند. باورهای فراطبیعی که شبه علم و خرافات را می توان زیرمجموعه های آن دانست، در طول زمان هم تغییر می کنند؛ شاید دیگر افراد زیادی وجود آل و بختک را جدی نگیرند، اما کم نیستند کسانی که این روزها به یوفوها (بشقاب پرنده ها) اعتقاد دارند و مطمئن اند که بیگانگان فضایی به سیاره ما سر زده اند و بازدیدهایی از آن داشته اند. در این مطلب می خواهیم ببینیم چرا این گونه باورها در ذهن افراد ریشه می دواند و چطور بال و پرپیدا می کنند.
پدیده هایی که با برچسب فراطبیعی شناخته می شوند جذابیتی انکارنشدنی دارند و مصداق این حرف، آمار بالای کسانی است که این پدیده ها را باور و با آن ها زندگی می کنند. در نظر سنجی دانشگاه مانش استرالیا در سال 1385/2006 که دو هزار نفر از سراسر جهان در آن شرکت داشتند، 80 درصد اعلام کردند که الهام قبلی یا حس ششم دارند، 50 درصد ادعا می کردند زندگی های گذشته خود را به خاطر می آورند و 70 درصد تجربه به برخورد دیداری، شنیداری یا لیسمی یا حیوان یا شخصی داشته اند که می دانسته اند وجود ندارد. براساس نظرسنجی هریس و همچنین موسسه نظرسنجی «سیاست عمومی» در سال 1392/2013 در آمریکا که نتایج آن در وبگاه رسمی HarrisInteractive منتشر شده است. 29 درصد به طالع بینی، 26 درصد به جادو و 36 درصد به یوفوها باور دارند.
و 14 درصد هم معتقدند پاگنده ها( موجودات خیالی جنگل های آمریکا و کانادا) وجود خارجی دارند. در ایران هم وزارت بهداشت در سال گذشته اعلام کرد که پژوهشی روی 8 هزار نفر در سراسر کشور نشان داده که در عرض یک سال 10 درصد از مردم یعنی دست کم 7/5 میلیون نفر برای گشودن گرهی از مشکلات یا گرفتن خبری از آینده به سراغ رمال ها و فال بین ها رفته اند. به این آمارهای رسمی این را هم اضافه کنید که بسیاری از تصورات فراطبیعی فقط مختص منطقه یا گروه خاصی از آدم هاست و حتی گاهی این تصورات جنبه شخصی پیدا می کنند. برای مثال اگر پیراهنی دارید که به گمان تان پوشیدنش در موقعیت های حساس به خوش اقبالی می انجامد، شما هم از این دست باورها مبرانیستید، اما چه می شود که افراد به باورهای فراطبیعی گرایش پیدا می کنند، در حالی که در بیشتر موارد به راحتی می توان نشان داد این باورها هیچ پایه و اساسی ندارند؟
پژوهشی در دانشگاه فلوریدای مرکزی در اورلاندو که نتایج آن در ژوئن 2014 در ژورنال تخصصی Applied Cognitive Psychology
منتشر شده است، نشان داده که داشتن اعتقاد به خرافات و شبه علم و باور به پدیده های فراطبیعی به شدت بر هم تاثیر گذارند و پذیرش یکی، راه را برای پذیرش دیگری هموار می کند شاید در نگاه اول بار به چیزهایی مثل یوفوها و طالع بینی به ظاهر نامرتبط به هم به نظر برسند، اما هر دوی این باورها از ساختار شناختی مشابهی سرچشمه می گیرند و مبنای یکسانی دارند منظور از ساختار شناختی، شیوه ای است که با آن به جهان می اندیشیم و دریافتی از آن برای خود می سازیم به طور ساده می توان گفت دو نوع ساختار شناختی کلی وجود دارد. تفکر شهودی و تفکر تاملی (تحلیلی یا انتقادی).
بگذارید رای درک بهتر این دو طرف تفکر معمایی مطرح کنیم: قیمت یک شلوار و یک جوراب روی هم 110 هزار تومان است و قیمت شلوار 100 هزار تومان از جوراب بیشتر است. قیمت جوراب چقدر خواهد بود؟ جواب شهودی و سریعی که به ذهن اغلب مردم می آید 10 هزار تومان است که البته درست نیست کسی که تفکری تاملی و باریک بینانه تر داشته باشد، به دام این پاسخ شهودی و نسنجیده که پیش از همه به ذهن می آید نمی افتد و در آن تردید می کند. (اگر کنجکاوید بدانید، جواب درست 5 هزار تومان است).
مغالطه همبستگی
پرسشی که بعد از این به ذهن می آیند این است که چرا ذهن های شهودی اسیر چنین باورهای غیرواقعی و رازآمیزی می شوند؟ یکی از دلایل عمده این مساله « مغالطه همبستگی» است. این مغالطه، خطایی استدلالی را نشان می دهد که ویژه و خاص، احتمالی بیشتر از وقوع شرایط کلی دارد. برای مثال این دو گزاره را در نظر بگیرید: الف) نرگس می تواند آینده را پیش بینی کند و ب) نگرش می تواند آینده را پیش بینی کند و ذهن شما را هم بخواند به لحاظ منطقی، احتمال اینکه دو رخداد با هم روی بدهند همیشه کوچک تر یا مساوی احتمال رخ دادن هر کدام به تنهایی است. به بیان دیگر، گرچه ممکن است گزینه ب به طور گمراه کننده ای پذیرفتنی به نظر برسد، اما قوانین احتمال به ما می گوید این که نرگس بتواند این دو کار نامعمول را با هم انجام دهد قطعا احتمالی کمتر یا مساوی با انجام جداگانه هر کدام دارد افرادی که باورهای فراطبیعی دارند بیشتر مستعد لغزیدن به مغالطه همبستگی اند. برای مثال این واقعیت را در نظر بگیرید که مردم اغلب در رابطه با یک اتفاق مشخص، هم زمان چند تئوری را ( که گاه متضاد هم هستند) در ذهن می پرورانند، طوری که انگار باور به یک تئوری همچون شاهدی برای باور به دیگری عمل می کند. به همین صورت، همین که کسی به پدیده ای فراطبیعی باور پیدا کند بلافاصله این تصور ممکن است در او شکل بگیرد که بسیاری پدیده های رازآمیز دیگر هم پیرامون ما در جریانند.
منبع مقاله :
ماهنامه دانشمند/ سال پنجاه و دوم/ شماره 7- مهر 1394.