تأثير گناه بر يادگيرى
آيا قرآن در رابطه با تأثير گناه در يادگيرى و نيز تأثير تقوا در يادگيرى مطلبى دارد؟ ديدگاه عالمان، فيلسوفان و عارفان در اين باره چيست؟
يكى از مفاهيمى كه در فرهنگ غنى اسلام و قرآن زياد از آن ياد شده، مفهوم «تقوا» مىباشد كه به معناى خود نگهدارى است؛ يعنى انجام واجبات و ترك محرمات. از نگاه قرآن، همانطور كه تقوا ثمرات و اثرات بسيار شگفت انگيزى در انسان دارد، گناه نيز اثرات مخرب و پليدى بر انسان مىگذارد. در روايات وارد شده همانطور كه غذاى مسموم، جسم انسان را مريض مىكند. و تأثير منفى در جسم مىگذارد، گناه هم تأثير منفى در روح و شخصيت آدمى مىگذارد و روح او را تخريب مىكند. در مورد اثرات تقوا و گناه، آيات و روايات متعددى وجود دارد؛ اما چون مورد سؤال در مورد اثرات تقوا و گناه بر يادگيرى است، بحث را پيرامون محور موضوع ياد شده، بررسى مىكنيم.
1. تأثير تقوا در يادگيرى از نگاه قرآن
الف) زندگى راحت؛ «هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند كار را بر او آسان مىسازد».1
ب) نجات از مشكلات و تضمين روزى؛ «و هر كس تقوا پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند و او را از جايى كه گمان ندارد، روزى مىدهد».2
ديگر ثمرات تقوا كه قرآن به آنها اشاره كرده، عبارتند از:
عاقبت نيك، قبولى اعمال، همراهى و پشيمانى پروردگار و...
يكى از ثمرات و ميوههاى تقوا، «علم» مىباشد. در سوره بقره، آيه 282 كه بزرگترين آيه قرآن مىباشد، در قسمت پايانى آن آمده است: «و اتقوا الله و يعلّمكم الله»؛ تقوا پيشه كنيد و خدا به شما تعليم مىدهد. مفهوم اين آيه اين است كه پرهيزگارى و خداپرستى، اثر عميقى در آگاهى و روشنبينى و افزايش علم و دانش دارد. هنگامى كه قلب انسان به وسيله تقوا صيقل يابد، همچون آيينه، حقايق را روشن مىسازد. اين معنى، كاملاً جنبه منطقى دارد؛ زيرا صفات زشت و اعمال ناپاك حجابهايى بر فكر انسان مىاندازد و به او اجازه نمىدهد تا چهره حقيقت را آن چنان كه هست، ببيند. هنگامى كه به وسيله تقوا حجابها كنار رفت، چهره حق آشكار مىشود.
قسمتى از علوم را از طريق تعليم و تعلم رسمى بايد فرا گرفت و بخش ديگرى از علوم الهى، از طريق صفاى دل و شستو شوى آن با آب معرفت و تقوا، قابل فهم است و اين، همان نورى است كه خداوند در دل هر كس كه بخواهد و لايق ببيند، مىاندازد.
مطلب فوق، دليلى بر ترك تحصيل رسمى نمىباشد؛ چون چنين سخنى، مخالفت بسيارى از آيات قرآن و روايات اسلامى است كه انسان را به علم آموزى دعوت مىكنند.
در آيه ديگرى چنين آمده است: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر خودتان را از (مخالفت فرمان) خدا حفظ كنيد، براى شما جداكننده [حق از باطل] قرار مىدهد و بدىهايتان را از شما مىزدايد و شما را مىآمرزد و خدا، داراى بخشش بزرگ است».3اين آيه مىگويد كه اگر تقوا پيشه كنيد، به شما نورانيت و روشنى خاصى بخشيده مىشود تا بتوانيد حق را از باطل به خوبى تشخيص دهيد.
فرقان، صيغه مبالغه از ماده فرق است و در اين جا، به معناى چيزى است كه به خوبى حق را از باطل جدا مىكند. گاهى شناخت حق از باطل بسيار دشوار مىشود و آن زمانى است كه باطل، زينت داده شده، به عنوان حق مطرح گردد كه در اين صورت، بسيارى در دام اين گونه فريبها مىافتند؛ اما تقوا، اين قدرت را به انسان مىدهد كه از افتادن در اين تاريكىها، نجات پيدا كند. در روايتى چنين آمده است: «مؤمن با نور خدا مىبيند».
2. تأثيرات گناه بر يادگيرى
نيروى عقل انسان، به قدر كافى، براى درك حقايق آماده است؛ ولى پردههايى از حرص، طمع، شهوت، خودبينى، حسد و عشقهاى افراطى به مال، زن، فرزند، جاه و مقام، همچون دود سياهى در مقابل ديده عقل آشكار مىگردند و يا مانند غبار غليظى، فضاى اطراف را مىپوشانند و پيداست كه در چنين محيط تاريكى، انسان، چهره حق و باطل را نمىتواند بنگرد.
حقيقت، سرايى است آراسته
هوا و هوس، گرد برخاسته
نبينى كه هر جا كه برخاست گرد
نبيند نظر، گرچه بيناست مرد
در خانوادهاى كه تقوا نيست و كودكان در محيطى آلوده پرورش مىيابند و به فساد خو مىگيرند، وقتى بزرگ مىشوند، تشخيص نيكىها از بدىها براى آنها مشكل مىشود و نيز در خانوادهاى كه غذاهاى نجس و حرام - مثل شراب - مىخورند و يا گرفتار مواد مخدر مىشوند، ضريب هوشى و قدرت علمى خانواده كاهش مىيابد و گاهى به صفر مىرسد.
گناه كردن، موجب مىشود كه مردم از نظر درك و اطلاع، در سطح پايينى قرار گيرند و افكار منحطى داشته باشند؛ هر چند در صنايع و زندگى مادى پيشروى كنند. به همين جهت، در دنياى صنعتى و ماشين امروز، جوامعى را مشاهده مىكنيم كه از نظر علم و صنعت، بسيار پيشرفتهاند؛ ولى در زندگى روزانه خود، چنان گرفتار نابسامانىها و تضادهاى وحشتناكى هستند كه انسان را در تعجب فرو مىبرد.
گناه و فراموشى
ترك گناه، حكمتزا و بصيرت آفرين
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «با هواها و هوسهاى نفسانى مبارزه كنيد تا حكمت در دل شما وارد شود». در حديث ديگرى از پيامبر صلىاللهعليهوآله چنين نقل شده است: «هر كس چهل روز [اعمال ]خود را خالص براى خدا قرار دهد، خداوند چشمههاى حكمت را از دلش بر زبانش جارى مىكند» و در روايت ديگرى آمده است كه خداوند نسبت به دردها و دواهاى اين دنيا، بصيرتش مىدهد.
در روايت ديگرى از پيامبر چنين نقل شده است: «اگر زيادهروى در سخن گفتن شما و هرزه چرانى در دل شما نبود (يعنى در دلتان هر چيزى را راه نمىداديد)، هر چه من مىديدم، شما هم مىديديد و هر چه من مىشنيدم، شما هم مىشنيديد». حضرت صادق عليهالسلام مىفرمايد: «اگر شياطين اطراف قلوب بنىآدم حركت نمىكردند، آنها ملكوت آسمانها را مشاهده مىكردند». از اين گونه بيانات در آثار دينى ما زياد است كه يا به طور مستقيم، تقوا و پاكى از گناه را در بصيرت و روشنبينى روح مؤثر دانسته، يا به طور غير مستقيم، اين مطلب را بيان مىكنند و در مقابل، تأثير هواپرستى و از كف دادن زمام تقوا، در تاريك شدن روح، تيرگى دل و خاموش شدن نور عقل، در آيات و روايات زيادى آمده است.
همان طور كه غبار ظاهرى جلوى ديد چشم را مىگيرد و چشم غبارآلود، از مشاهده اشيا ناتوان است، غبار باطنى نيز جلوى ديد چشم دل را مىگيرد و چشم دل غبار گرفته هم از ادراك معارف محروم مىشود. در روايتى از پيامبر صلىاللهعليهوآله چنين نقل شده است: «دوستى بيش از حد و نابهجا، نه تنها چشم را از ديدن عيب محبوب كور مىكند، بلكه گوش را نيز از شنيدن نقص وى، كر مىسازد و چشم و گوش، كنايه از مجارى ادراك هستند.
ميان عاشق و معشوق، هيچ حائل نيست
حافظ تو خود حجاب خودى، از ميان برخيز
ابن سينا كه از فيلسوفان بزرگ به شمار مىآيد، مىگويد: نفس اماره، به وسيله گناه، تمامى مجارى حقبينى را مىبندد و وقتى طعمه را در كام گرفت، او را در زير خروارها خاك مغلطه دفن مىكند و مصداق بارز «و قد خاب من دساها» مىسازد؛ به طورى كه آن فريب خورده، توان ديدن دست خود را هم ندارد.
علوم نظرى و عملى و رابطه آنها با گناه
به عبارت ديگر، علم طبيعى، رياضى و فلسفه، در اين جهت مشاركت دارند كه از علوم، قضاوت درباره واقعيتهاست كه فلان شىء اين طور است و يا آن طور و يا فلان اثر يا فلان خاصيت را دارد يا ندارد؛ اما عقل عملى مورد قضاوت، واقعيتى از واقعيتها نمىباشد؛ بلكه مورد قضاوت، وظيفه و تكليف است كه آيا بايد اين كار را انجام دهيم يا آن كار را و اين طور عمل كنم يا آن طور. حكمتى كه مولود تقواست و روشنبينى و بصيرت به انسان مىدهد، حكمت و عقل عملى است و نه نظرى؛ يعنى تقوا باعث مىشود كه انسان بصيرت پيدا كند كه كدام راه را براى زندگى برگزيند و چطور عمل كند. مقصود اين نيست كه تقوا در عقل نظرى تأثيرى دارد و آدمى اگر تقوا داشته باشد، بهتر درسهاى رياضى و يا طبيعى را مىفهمد و مشكلات آن علوم را حل مىكند و اين كه تمامى فرمولهاى رياضى، فيزيك و شيمى را حل مىنمايد؛ چون گاهى افرادى ديده مىشوند كه در مسائل علمى بسيار زيرك و باهوش هستند و از ديگران خيلى قوىترند؛ ولى همين اشخاص، در مسئله زندگى و راهى كه بايد انتخاب كنند، مثل آدمهاى گيج و متحيرند و افرادى كه هوششان در عمليات از اينها خيلى عقبتر است، مسائل زندگى را بهتر و روشنتر مىبينند. از اين رو، اين فكر پيش آمده كه در انسان، دو چيز است؛ يكى هوش و يكى عقل. بعضى باهوشترند و بعضى عاقلتر. افراد باهوشى كه در مسائل علمى زندگى مبهوت و متحيرند، بر اثر طغيان دشمنان عقل (هواهاى نفسانى)، اثر عقلشان خنثى شده، فرمان عقل خود را نمىشنوند. اين گونه افراد، در عقل خود كمبودى ندارند؛ ولى هواهاى نفسانى، آنان را از پذيرش فرمان عقل باز داشته است.
در قرآن آمده است: «فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زكّاها و قد خاب من دسّاها». دانشمندان معتقدند كه در انسان، علاوه بر همه قواى عقلانى و ادراكى، يك حس مرموز ديگر نيز وجود دارد كه مىتوان نام آن را حس الهامگيرى گذاشت و علم امروز، تدريجاً اين نظر را تأييد مىكند. اين حس، به نوبه خود، كم و بيش در همه افراد با اختلاف و شدت و ضعف وجود دارد و مانند ساير احساسهاى آدمى، قابل رشد و تربيت است. چيزى كه اين حس را رشد مىدهد، تقوا، طهارت، مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است و برعكس، تبعيت از هواى نفس و گناه كردن، اين حس را به شدت ضعيف مىكند.
هيچ مكتبى به اندازه اسلام و قرآن، توصيه به تحصيل علم و تفكر و تعقل نكرده است و اين مطلب، در روايات و آيات آمده است. پيامبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة». اين روايت، طلب علم را واجب مىداند و آن را منحصر به قشر خاصى نمىكند؛ بلكه پير و جوان و زن و مرد را در اين امر موظف مىكند.
به گفتار پيغمبرت راست گوى
ز گهواره تا گور دانش بجوى
در روايت ديگرى آمده است: «طلب علم كنيد؛ گر چه تا چين هم برويد». چين در آن زمان، دورترين جايى بود كه مىتوانستند بروند؛ پس در جمعبندى اين روايتها، اين نكته به دست مىآيد كه آموختن علم، هيچ گونه محدوديتى از نظر جنس، زمان و مكان ندارد و بايد در طلب آن زحمت و كوشش كرد و همين تأكيدها درباره علم، موجب رشد علوم و شكوفايى استعدادها و اذهان مسلمانان مىشود.
دانشمندان علوم انسانى نيز اثرات اعتقادات مذهبى را با تعالى نيروى ذهن، بررسى كردهاند». دكتر ويلسون در كتابش مىنويسد:
«هر گونه ايمان مذهبى و هر گونه ارتباط با خداوند را مىتوان با كاربرد شيوه تعالى ذهنى، غنىتر ساخته و آن را متعالى كرد».
پىنوشت:
1. طلاق، آيه 4.
2. طلاق، آيه 2 و 3.
3. انفال، آيه 29.
4. حشر، آيه 19.