نگرشی بر ابعاد برنامه ریزی مهندسی فرهنگی(1)
از همین روی مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی ضروری می نماید یعنی برنامه ای منسجم كه كلیه دستگاه های فرهنگی بتوانند با استفاده از آن برنامه در سطح خرد و كلان، منطقه ای ، ملی و فرا ملی، منسجم ویكپارچه عمل كنند. ارایه تعریفی جامع از مهندسی فرهنگی و تبیین تمامی ابعاد مهندسی به مجال و مقال مشبعی نیازمند است اما با قدری تسامح می توان مهندسی را به مفهوم برقراری كاركرد مؤلفه های یك سیستم و روابط و تعامل میان این مؤلفه ها دانست به نحوی كه كاركرد و یا رفتار مطلوبی را در سیستم فراهم كند. با این تعبیر، كاربرد مهندسی در بسیاری از عرصه های مادی و غیرمادی می تواند وجاهت داشته و بلكه موضوع جدی علمی، پژوهشی و اجرایی در آن عرصه تلقی گردد. چنـــــانچه بتوان دخالت در نظام فرهنگی جامعه را مبتنی بر رویكرد مهندسی دانست، در آن صورت می تواند با سنجیدگی علمی و اراده آگاهانه در امورفرهنگی جامعه دخالت كند. [۱]
نقش یادگیری در توسعه و تعالی فرهنگی، نقش آفت نفاق در تخریب فرهنگ، تطبیق ارزشهای موردتبلیغ با ارزشهای عملی به عنوان شاخص نهایی كارآیی مدیریت فرهنگ، نقش اساسی و بی بدیل عمل درفرهنگ از جمله مهمترین امور در مهندسی فرهنگی است.
از منظر مهندسی فرهنگ یكی از عناصر مهم در ارزیابی استراتژی هر بخشی تاثیـــــرات و پیامدهای فرهنگی آن است و بر این باور است كه چنانچه الگوی فرهنگی خاصی مطلوب است، باید در طــراحی استراتژی كلان و بخشهای مبتنی و معطوف بر آن الگو اقدام گردد[۲].
مهندسی فرهنگی را می توان از ابعاد گوناگون ارزیابی كرده وبا توجه به شیوه نگرش، مراحل و موضوعات مختلفی را مد نظر قرار داد . از یك منظر مهندسی فرهنگی عبارت از چهار بعد اصلی است كه در طول یكدیگر قرار دارند كه می توان آنها را مراحل مهندسی فرهنگی نیز نام نهاد :
شناسایی فرهنگ و رصد فرهنگی ، تبیین مدلهای فرهنگی ، برنامه ریزی فرهنگی، مدیریت فرهنگی و نظارت.در این مقاله برنامه ریزی فرهنگی را مد نظر قرار داده و مسأله را از این بعد توصیف می نماییم.
● برنامه ریزی فرهنگی
● تاریخچه
میتوان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامهریزیهای فرهنگی به صورتبندی دیگری در زمینه طبقهبندی انواع برنامهریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامهریزی فرهنگی گسسته و پیوسته میتوان اشاره كرد. برنامهریزی گسسته به نوع خاصی از برنامهریزی فرهنگی اطلاق میشود كه برنامهریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامهریزی میكنند و لذا میان بخشهای مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمیخورد. از سوی دیگر، در برنامهریزی فرهنگی پیوسته، برنامهریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی انداموارهای مبادرت به برنامهریزی میكنند و درنتیجه حاصل كار برنامهریزی مجموعه همبستهای از سلسله معضلبندی شدهٔ تصمیمات و اقدامات خواهد بود.[۳]
از نظر زمانی سالهای ۱۳۲۰-۴۷ را دوره برنامهریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامهریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزههای گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمحنظر قرار دهند و برپایهٔ الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علیرغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامهریزی همهجانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهتگیری تقریباً واحدی میبخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار میداد[۴].
از جانب دیگر، در فاصله سالهای ۱۳۴۷-۵۷ برنامهریزی فرهنگی در قالب برنامهریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷ شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفتوگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیمگیری در تمام عرصههای فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمهٔ متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سالهای اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامهای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا میكند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از «مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیتهای دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیتهای دولت و سازمانهای غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدفهای خاص تعیین میكند.»
براین اساس، اصول چهارگانهای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهمآوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگهای دیگر[۵].
آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳ تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه ۲۸۸ مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... [۶]. در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است .
در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان ، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است ( برای مطالعه بیشتر در مورد مصوبات و عملكرد شورای عالی انقلاب فرهنگی به پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی مراجعه نمایید ).
● مفهوم برنامه ریزی
منظور از برنامهریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیتآمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیتآمیز باشد ویا اصلاً موفقیتآمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیتآمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت میتوان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامهریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامهریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شدهاند [۸].
در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند.
پی نوشت:
رویكرد مهندسی در كنترل پدیدههای اجتماعی ( سرمقاله )، ماهنامه تدبیر- ۱۵۴- اسفند ۸۳[۱]
همان[۲]
[۳] ر. ك به دكتر محمدعلی اكبری ، تجربیاتی از برنامهریزی فرهنگی در ایران ۱۳۲۰-۱۳۵۷، فصلنامه شورای فرهنگ عمومی- شماره ۳۳، ۱۳۸۱
[۴] همان
[۵] همان
[۶] ر.ك. به پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی به آدرس www.ianculture.org مجموعه مصوبات شورای عالی به طور كامل موجود می باشد.
[۷] دكترمسعود چلبی، برنامه ریزی فرهنگی: عامل تغییر یا ثبات؟، فصلنامه فرهنگ عمومی، نسخه شماره ۳۳ - ۱۳۸۱/۱۲/۲۹
[۸] همان
[۹] ویلیام اسكیدمور، ، تفكر نظری در جامعه شناسی، مترجمان، محمدعلی حناضری. سعید سبزیان، احمد رجب زاده، محمد مقدس و علی هاشمی گیلانی، انتشارات سفیر، تهران، چاپ اول، ????
[۱۰] علیرضا كرمانی، تاملی بر مفهوم برنامه ریزی فرهنگی روزنامه شرق،۳/۳/۸۴
[۱۱] همان
[۱۲] همان
[۱۳] عبدالعلی رضایی، جایگاه دولت در برنامهریزی فرهنگی و دامنهٔ تأثیرگذاری آن، فصلنامه شورای فرهنگ عمومی، شماره ۳۳ ، ۱۳۸۱
[۱۴] سیدجعفر مرعشی، «چالشی نو در مقولات اجتماعی»، سازمان مدیریت صنعتی، ۱۳۸۱
[۱۵] عبدالعلی رضایی، جایگاه دولت در برنامهریزی فرهنگی و دامنهٔ تأثیرگذاری آن شورای فرهنگ عمومی، شماره ۳۳ ، ۱۳۸۱
[۱۶] دكتر علیرضا پیروزمند، مبانی برنامهریزی فرهنگی، فصلنامه شورای فرهنگ عمومی شماره ۳۳ ،۱۳۸۱