نویسنده: ایمانوئل والرشتاین
مترجم: حسن چاوشیان
مترجم: حسن چاوشیان
WORLD-SYSTEM
جهان - نظام مفهوم نسبتاً جدیدی است. شکی نیست که این عبارت در گذشته نیز گاهبهگاه با معانی گوناگون اما کلی و غیر دقیق به کار رفته است. اما کاربرد اخیر آن، که وجود خط تیره در انگلیسی آن نشان میدهد با یک «مفهوم» سروکار داریم، با ابداع اصطلاح اقتصاد جهانی توسط فرنان برودل آغاز میشود. برودل خود میگوید که این اصطلاح را از فریتس روریگ اخذ کرده است که در 1933 واژهی weltwirtschaft [اقتصاد جهانی] را به کار برد اما یقیناً برودل بود که این مفهوم را بر سر زبانها انداخت.
زبان فرانسه، (و سایر زبانهای رومیایی) امکان تمایزهای زبانیای را فراهم میسازند که نشان دادن آنها در آلمانی غیرممکن و در انگلیسی دشوار است. اقتصاددانان مدتهاست که دربارهی اقتصاد جهانی سخن میگویند؛ اصطلاحی که آنها معمولاً مترادف با اقتصاد بینالمللی به کار میبرند. این اصطلاح عمدتاً به ساختار تجارت و جریانهای مالی بین دولتهای مستقل اطلاق میشود، جریانهایی که در سطح دولت با بعضی معرفهای استاندارد نظیر مقررات تجاری یا تراز پرداختها منعکس میشود. در این کاربرد، واژهی بینالمللی به مبادلههای میان ملتها (یعنی دولتهای مستقل) اشاره میکند و واژهی «جهانی» به این واقعیت که موضوع تحلیل اقتصاددانان در سراسر پهنهی گیتی جریان دارد.
ترجمهی دقیق اقتصاد جهانی به زبان فرانسوی économie mondiale است. ولی برودل اصطلاح دیگری ابداع کرد که میخواست چیز دیگری را توصیف کند. او از عبارت économie-monde استفاده کرد. او میخواست با این اصطلاح این مطلب را برساند که در وهلهی اول نه به جهان [بهطور کلی] بلکه به یک جهان [خاص] اشاره میکند؛ و در وهلهی دوم او کاری به روابط اقتصادی میان واحدهای سیاسی مستقل در این جهان ندارد بلکه با فرایندهای اقتصادی درون این جهان در کلیت و یکپارچگیاش سروکار دارد.
من بودم که سعی کردم در ترجمهی انگلیسی تمایز مذکور میان économie-monde, économie mondiale را با استفاده از یک خط تیره برسانم. چون اصطلاح «world-economy» قبلاً به عنوان معادل économie mondiale به کار میرفت، من از اصطلاح «world economy» استفاده کردم تا économie-monde را ترجمه کرده باشم. جهان - اقتصاد در ابتدا به عنوان کلیتی تعریف شد که درون مرزهای آن تقسیم کار واحد و فراگیری وجود دارد اما دربرگیرندهی چندین ساختار دولتی جداگانه میشود.
تفکر و تأملهای بعدی روشن ساخت که به لحاظ تاریخی کلیتهای بزرگ دیگری هم وجود داشته که میشد گفت تقسیم کار واحدی بر آنها حاکم بوده است، اما در دل خود ساختارهای دولتی مجزایی را جای نمیدادند. به نظر میرسید که وضعیت امپراتوریهای باستانی نظیر روم یا چین از این قرار بوده باشد. اصطلاح «world-empire» با منطقی مشابه اصطلاح «جهان-اقتصاد» ابداع شد تا بیانگر چنین مواردی باشد، و هر دو شکلهای گوناگونی از یک کلیت به نام «جهان-نظام» باشند.
از اوایل دههی 1970 که این مشقهای مفهومی مقدماتی در حال تکمیل بود، کارهای تجربی و نظری فراوانی دربارهی جهان - نظامها در حال انجام بوده است. اکثر این کارها به مطالعهی جهان - نظامی خاص مربوط میشده که «جهان - نظام مدرن» است و گاهی هم تحت عنوان «جهان - اقتصاد سرمایهداری» نامیده شده است. اما، علاوه بر این، تعدادی از باستانشناسان سعی کردند از مفهوم جهان - نظام برای تحلیل وضعیتهای پیشامدرن مورد علاقهی باستانشناسان استفاده کنند و به این معناست که بازسازیهای آنها از روی دادهها باید منجر شود به مشاهدهی مناطق وسیعتری نسبت به آنچه در گذشته انجام میگرفت و این مناطق وسیعتر در واقع همان «جهان - نظامها» بودند. اخیراً گرایش تازهای به مطالعهی تطبیقی انواع مختلف جهان - نظامها به وجود آمده است.
هر مفهومی، خصوصاً اگر جدید باشد، تمرینی در جدل است. بسیار مهم است که روی این نکته تأکید کنیم که مفهوم جهان - نظام در مخالفت با کدام مفاهیم بدیل مطرح شده است. در این جدل سه عنصر عمده وجود دارد. عنصر اول به واحد تحلیل مربوط میشود. این استدلال که دنیای مدرن را باید به مثابه جهان - نظام یا جهان - اقتصاد سرمایهداری در نظر گرفت به این معناست که واحد اجتماعی اساسی و معنادار برای تصمیمگیریهای اجتماعی و قیدوبندهای اجتماعی همانا جهان - نظام است نه واحدهای دولت - ملت که بهطور سنتی به عنوان واحدهای تحلیل مورد استفاده قرار میگیرند.
از این مقدمهی اول، عنصر دوم خودبهخود نتیجه میشود. واحدهایی که در طول زمان «تکوین» مییابند دولت - ملتها نیستند بلکه جهان - نظام به مثابه یک جهان - نظام واحد است. این استدلال علیه «توسعهگرایی» یا نظریهی نوسازی مطرح میشود که فرض را بر وجود دولت - ملتهای همسو میگذارد که هر یک تلاشهای همسو در جهت توسعهی خطی دارند، البته میزان موفقیت هر یک تا به امروز متفاوت بوده است. نظریهی نوسازی معمولاً نظریهی همگون شدن فرجامین است؛ اما تحلیل بر مبنای دیدگاه جهان - نظامها بر قطبی شدن ساختار جهان - نظام در طول زمان تأکید میکند.
سومین عنصر در این جدل مربوط است به شیوهی تحلیل یا موضعی که در قبال پرسشهای سنتی معرفتشناختی اتخاذ میشود. تحلیلهایی که در آنها دولت - ملت را واحد تحلیل میگیرند، و نظریهپردازی از دیدگاه توسعهگرایی، معمولاً یکجانبه و تکخطی است و در آنها گزارههایی شبیه به قانون را جستوجو میکنند که بتوانند فرایندهای مشاهده شده را تبیین کند. معرفتشناسی «دیدگاه جهان - نظام» بر پایهی این تلقی استوار است که جهان - نظامها «نظامهای تاریخی» هستند. نظامهای تاریخی در آنِ واحد نظاممند و تاریخیاند، نظاممندند یعنی ساختارهایی هستند که فرایندهای جاری و ساری و عمدتاً چرخهای را تعیین میکنند، و تاریخی هستند، یعنی در طول زمان تکوین و رشد مییابند و نقطهی شروع و بالاخره نقطهی پایانی دارند. چنین دیدگاهی موجب میشود که تحلیل جهان - نظامها به دو نتیجهگیری معرفتشناختی عمده برسد. یکی مخالفت با روششناسیهای تعمیمی و فردنگرانه و دفاع از تحلیل مجموعههای خاص قواعد عام حاکم بر انواع خاص جهان - نظامها است. و دوم نظریهپردازی با حال و هوای دانشهایی که مخالف دینامیک خطی نیوتنی هستند و از مدل فرایندهای غیرخطی حمایت میکنند که سرانجام دو مسیر را در پیش میگیرد.
مفهوم «جهان - نظام» از مفاهیم مناقشهبرانگیز در تفکر قرن بیستم است. این مفهوم معمولاً خلاف جهت دیدگاههای مرسوم حرکت میکند. مسلماً اگر ابعاد جدلی آن حذف شود، این مفهوم به آسانی در دل همهی شیوههای مرسوم نظریهپردازی دربارهی رفتار اجتماعی جای میگیرد، ولی در این صورت عقیم میشود و به زحمت ممکن است بینش و بصیرت مهمی به دانش ما بیفزاید.
ــ تقسیم کار بینالمللی؛ جهانی شدن؛ روابط بینالملل
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/ج