جامعه شناسی شادی(1)
چرا روی آوردن جوان ها به شادی های کاذب آسیب شناسی نمی شود؟ چرا همیشه قبل از کشف علت و برطرف کردن آن تنها به معلول و حذف موقتی آن فکر می کنیم! جو جامعه ما تحت تاثیر برخی از حوادث غم انگیز، همچنان غمگین و عبوس است.گاه شادی و شاد بودن را مخالف جدیت تلقی می کنیم و رابطه شادی را با افزایش انگیزه کار و تلاش معکوس فرض می کنیم.
این گزارش سعی دارد مسأله حبس شادی را از ۳ دیدگاه روانشناسی، جامعه شناسی و اسلام مورد بررسی قرار دهد.
انسان از اندوه، غم و تاریکی می گریزد و به شادی و نور پناه می برد. شاد زیستن آرزوی دیرینه آدمی است. دنیای بدون غم، خشم و جنگ. سرشار از مهربانی و شادی، آرزویی است که ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد. آرزویی که مقدمه غلبه بر تمام ناکامی هاست. شادی، این معجزه درونی، گره گشای بسیاری از رنج هاست.در میراث کهن ما ایرانیان، شادی، پدیده ای الهی محسوب می شود. به گونه ای که می گویند نخستین معجزه زرتشت خندیدن وی در بدو تولد بوده است. پارسیان شادی را آفریده خداوند و اندوه و غم را آفریده اهریمن می دانستند. مردم ایران باستان حدود ۶۰ روز از سال را جشن می گرفتند و به ستایش می پرداختند.گذشتگان ما برای ارج نهادن به پیدایش انسان جشن بزرگ نوروز را با شکوهی بسیار زیاد برپا می کردند. ایرانیان سعی می کردند به هر بهانه ای روزگار را به شادی و شکرگزاری سپری کنند.
پیشینه تاریخی کشورمان نشان می دهد که نشاط در همه ادوار مورد توجه ایرانیان بوده است.
باید پذیرفت که شادی و غم در زندگی اجتماعی انسانها، تأثیرات عمده ای دارد. متأسفانه گاه در جامعه امروزی ما بنا به تعبیرهای غلط و بدون استدلال، تفکر شادی متروک شده و علی رغم آنکه در فرهنگ دینی ما شادی و نشاط از آموزه های محکم و انکارناپذیر است، برخی به غلط اندوه و گوشه نشینی را جایگزین شادی و نشاط نموده اند. تا جایی که آثار زیانبار آن هر روز بیشتر از پیش نمایان می شود.
لازمه شادی و شادبودن چیزی نیست جز مثبت اندیشی و جستجوی خوبی ها و زیبایی ها. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیه ای افسرده، چهره ای غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریب گر جامعه است. نباید فراموش کرد که رخدادهای اجتماعی، راه حل های اجتماعی دارد و راهکارهای جمعی در برخورد با چنین مشکلاتی می تواند بسیار کارساز باشد. به یاد بسپاریم که پیشگیری کارآمدتر از درمان است.
در جامعه غم زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمی ماند. به تجربه ثابت شده شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، تولید بهتر، اشتغال بیشتر و اقتصاد، سالم تر خواهد بود. بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحت تر به دست می آید. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا می شود.باید توجه داشته باشیم، نسل غم زده، محکوم به شکست است و از این بابت بر دلسوزان جامعه واجب است، روح شادی و نشاط را در رگ حیات جامعه تزریق کنند.
جشن های باستانی خود را در میادین یا پایگاههای مخصوصی برگزار کنیم. به واقع به نوعی جامعه را شاد نگه داریم و بساط شادمانی را برای مردم فراهم کنیم تا از بروز هزاران مشکل جلوگیری کنیم و با صرف هزینه های کم برای شادی از پرداخت هزینه های هنگفت آسیب های اجتماعی در امان باشیم. خوشبختانه در ایران علاوه بر جشن های باستانی، اعیاد مذهبی زیادی داریم که می توان برای شاد نگه داشتن جامعه از آنها سود برد. بهتر است همان کاری را که برای اعیاد مذهبی انجام می دهیم، به سایر اعیاد ملی نیز، تعمیم دهیم و به آنچه در رابطه با شادکردن جامعه فکر می کنیم، عمل نماییم چرا که شادی موجب افزایش دلبستگی و علاقه به کشور، فرهنگ، دین و مذهب می شود و انسجام فرهنگی و ملی میهنی افزایش پیدا می کند.قرایی مقدم در پایان گفت: همانطور که بابت ایجاد پارک و سینما و غیره هزینه می کنیم، بهتر است صدچندان بیشتر در زمینه شادی آفرینی جامعه به وسیله برگزاری اعیاد نیز سرمایه گذاری کنیم که سرمایه گذاری در این مورد هزاران برابر بازده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی دارد و از بروز انواع بیماری های روحی و روانی جلوگیری می کند و در نتیجه بهداشت روانی جامعه را در پی خواهد داشت.
دکتر علی اکبر رحمانی _ استاندار سابق تهران _ پذیرش فرهنگ شادی از سوی مسئولان را ضروری ترین عامل تغییر نگرش به جوانان می داند و می افزاید: ما متأسفانه در فضایی که به مسأله شادی با دیده تردید و نفی نگریسته می شود بسر می بریم. تلاش های صورت گرفته برای ایجاد محدودیت در شادی جوانان از قبیل برخوردهای نادرست ناشی از نگاه های منفی نسبت به شادی های جمعی جوانان است. این در حالیست که نه تنها برای هیجانات جوانی برنامه ای مشخص در نظر گرفته نشده، بلکه گاهی اوقات با بدعت های نابجا اسلام را دینی عبوس معرفی کرده اند.
غلامحسین مظفری- عضو فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی _ گفت: بهتر است ایام جشن را گرامی بداریم، چون در فرهنگ شیعه ما ایرانیان هم روزهای عزاداری وجود دارد، هم جشن. اما در روزهای جشن مراسم خوبی برای شادی برگزار نمی کنیم و در مجموع به مراسم اعیاد به اندازه روزهای عزاداری توجه نکرده ایم.
- فاطمه(۲۲ ساله، دانشجو) ، خودم را سرگرم می کنم، تلویزیون نگاه می کنم، کتاب می خوانم، به گردش و مهمانی می روم، به پارک و سینما می روم.
- نسترن (۲۱ ساله، دانشجو) ، با خانواده ام تماس می گیرم، پیاده روی می کنم.
- مریم(۲۴ ساله، دانشجو)، موسیقی گوش می دهم، به پارک، سینما و یا بازار می روم.
- پریسا (۲۴ ساله، دانشجو)، به منزل دوستانم می روم، موسیقی گوش می دهم، با خانواده ام به گردش می روم.
- احمد(۳۱ساله، هنرمند)، بهترین چیز که واقعاً مرا شاد می کند زمانی است که بتوانم شخص دیگری را شاد کنم. در حقیقت شادی من شادی دیگران است. البته شادی هایی که جنبه بیرونی داشته باشد، در جامعه ما کمتر وجود دارد. من کمتر جایی را می شناسم که بتوانم با کمترین هزینه بروم و شاد باشم. مگر انسان ثروتمند باشی تا بتوانی از فضاهای تفریحی سالم استفاده کنی.
- آروین (۲۵ساله، کشیش)، شاد بودن بستگی به شرایطی دارد که ما در آن قرار داریم، بعضی اوقات برای اینکه انرژی هایی که از دست داده ایم دوباره به دست آورده و از ناراحتی درآییم، نیاز به تنهایی داریم. مثلاً من به فضاهای باز و طبیعت می روم. من هر وقت بخواهم به صورت جمعی شادی کنم و شاد باشم ترجیح می دهم در جمعی حضور پیدا کنم که با من همفکر باشند. به نظر من این بهترین نوع شادی می باشد. حتی ممکن است حضور در یک میهمانی آنقدرها که گذراندن اوقات در کنار همفکرانم مرا شاد می کند، برایم شادی بخش نباشد!
- علی (۲۷ ساله، کارمند)، علاوه بر پیاده روی کردن و رفتن به پارک، سعی می کنم خودم را با محیط اطرافم منطبق کنم. سعی می کنم مثل یک مومی باشم که خودم را با محیط اطرافم حتی اگر ناشاد و غمگین باشد، وفق دهم. به نظر من آ دم هایی که با موقعیت ها و محیط های مختلف تطبیق پیدا نمی کنند، اغلب غمگین و ناراحت و گوشه گیر هستند.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، سعی می کنم جایی بروم که با روحیاتم سازگار باشد. مثلاً طبیعت و سکوت و آرامش را خیلی دوست دارم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند)، اصولاً با سرگرمی های خاصی و یا صحبت های خاصی شادشدن امکان پذیر است. مثلاً با خانواده یا به تنهایی به تفریح می روم یا برنامه های طنز تلویزیون را نگاه می کنم.
* آخرین باری که از ته دل خندیدید، کی بود؟ علت خنده تان چه بود؟
- فاطمه(۲۲ساله، دانشجو) شب یلدا، جوک ها و شوخی هایی که در این شب بود.
- نسترن (۲۱ ساله، دانشجو)، نمی دانم، خنده هایم ظاهری است.
- مریم(۲۴ ساله، دانشجو) یک ساعت پیش با خواندن یک SMS.
- پریسا (۲۴ساله، دانشجو)، چند ساعت پیش با شنیدن یک جوک که دوستم تعریف کرد.
آروین (۲۵ساله، کشیش)، دیشب بود. چون من یک اقلیتم و دیشب شب کریسمس بود.
- علی (۲۶ساله، کارمند)، تقریباً چهار روز پیش که دوستانم شوخی راه انداخته بودند و همگی با هر حرکتی از جانب بچه ها، خنده سر می دادیم.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، تقریباً نیم ساعت پیش که با یکی از اقوام نزدیکم صحبت کردم و مطلبی را برایم تعریف کرد و باعث شد بسیار بخندم و شاد شوم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند) چند ساعت پیش یکی از دوستان جوک گفت و همه ما از ته دل خندیدیم.
درمصاحبه هایی که با جوانان به عنوان گروهی بزرگ از جامعه فعلی ما انجام شد، دیدیم که شادیهای آنان بسیار محدود هستند. تفریحاتی که می تواند باعث شادمانی شان شود بسیار کلیشه ای و خالی از هیجان لازم جوانی است، این امر باعث می شود که روحیه جامعه، تحلیل رفته و به سوی افسردگی و اندوه و در نتیجه کاهش بهره وری از جهات مختلف پیش برود. جامعه ای که درصد بالایی از آن را جوانان تشکیل داده اند، جوانانی که نسل فردای مدیران، سیاستمداران و پدران و مادران جامعه ما را تشکیل می دهند. آیا وقت آن نرسیده به موضوع شادی این نسل و ساماندهی مناسبت های شاد در جامعه جدی تر بیندیشیم. آیا وقت آن نرسیده که روح نشاط و شادی را در این نسل خسته و افسرده بدمیم و از انرژی آنان برای کار و تلاش جهت ساختن آینده کشور بهره ببریم.
در ادامه بررسی مسئله حبس شادی در جامعه، از دیدگاه روانشناسی و مبحث تحلیل رفتار متقابل، به سراغ آقای منصور بهرامی (روان شناس و عضو انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل) رفتیم. ایشان در گفتگویی صمیمانه، به سؤالات ما پاسخ دادند.
این گزارش سعی دارد مسأله حبس شادی را از ۳ دیدگاه روانشناسی، جامعه شناسی و اسلام مورد بررسی قرار دهد.
شادی لازمه حیات اجتماعی
انسان از اندوه، غم و تاریکی می گریزد و به شادی و نور پناه می برد. شاد زیستن آرزوی دیرینه آدمی است. دنیای بدون غم، خشم و جنگ. سرشار از مهربانی و شادی، آرزویی است که ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد. آرزویی که مقدمه غلبه بر تمام ناکامی هاست. شادی، این معجزه درونی، گره گشای بسیاری از رنج هاست.در میراث کهن ما ایرانیان، شادی، پدیده ای الهی محسوب می شود. به گونه ای که می گویند نخستین معجزه زرتشت خندیدن وی در بدو تولد بوده است. پارسیان شادی را آفریده خداوند و اندوه و غم را آفریده اهریمن می دانستند. مردم ایران باستان حدود ۶۰ روز از سال را جشن می گرفتند و به ستایش می پرداختند.گذشتگان ما برای ارج نهادن به پیدایش انسان جشن بزرگ نوروز را با شکوهی بسیار زیاد برپا می کردند. ایرانیان سعی می کردند به هر بهانه ای روزگار را به شادی و شکرگزاری سپری کنند.
پیشینه تاریخی کشورمان نشان می دهد که نشاط در همه ادوار مورد توجه ایرانیان بوده است.
چو شادی بکاهد، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
مده دل به غم تا نکاهد روان
به شادی همی دار دل را جوان
متاسفانه در بافت جوان جامعه ما،آنگونه که باید شادابی و پویایی یک جامعه فعال و سخت کوش به چشم نمی خورد. به نظر می رسد که برای بررسی معضلات اجتماعی قبل از هر چیز باید به شناخت و بررسی عوامل مهم پرداخت و بعد به مقابله اندیشید. خرد گردد اندر میان ناتوان
مده دل به غم تا نکاهد روان
به شادی همی دار دل را جوان
باید پذیرفت که شادی و غم در زندگی اجتماعی انسانها، تأثیرات عمده ای دارد. متأسفانه گاه در جامعه امروزی ما بنا به تعبیرهای غلط و بدون استدلال، تفکر شادی متروک شده و علی رغم آنکه در فرهنگ دینی ما شادی و نشاط از آموزه های محکم و انکارناپذیر است، برخی به غلط اندوه و گوشه نشینی را جایگزین شادی و نشاط نموده اند. تا جایی که آثار زیانبار آن هر روز بیشتر از پیش نمایان می شود.
لازمه شادی و شادبودن چیزی نیست جز مثبت اندیشی و جستجوی خوبی ها و زیبایی ها. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیه ای افسرده، چهره ای غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریب گر جامعه است. نباید فراموش کرد که رخدادهای اجتماعی، راه حل های اجتماعی دارد و راهکارهای جمعی در برخورد با چنین مشکلاتی می تواند بسیار کارساز باشد. به یاد بسپاریم که پیشگیری کارآمدتر از درمان است.
در جامعه غم زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمی ماند. به تجربه ثابت شده شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، تولید بهتر، اشتغال بیشتر و اقتصاد، سالم تر خواهد بود. بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحت تر به دست می آید. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا می شود.باید توجه داشته باشیم، نسل غم زده، محکوم به شکست است و از این بابت بر دلسوزان جامعه واجب است، روح شادی و نشاط را در رگ حیات جامعه تزریق کنند.
دیدگاه صاحبنظران
جشن های باستانی خود را در میادین یا پایگاههای مخصوصی برگزار کنیم. به واقع به نوعی جامعه را شاد نگه داریم و بساط شادمانی را برای مردم فراهم کنیم تا از بروز هزاران مشکل جلوگیری کنیم و با صرف هزینه های کم برای شادی از پرداخت هزینه های هنگفت آسیب های اجتماعی در امان باشیم. خوشبختانه در ایران علاوه بر جشن های باستانی، اعیاد مذهبی زیادی داریم که می توان برای شاد نگه داشتن جامعه از آنها سود برد. بهتر است همان کاری را که برای اعیاد مذهبی انجام می دهیم، به سایر اعیاد ملی نیز، تعمیم دهیم و به آنچه در رابطه با شادکردن جامعه فکر می کنیم، عمل نماییم چرا که شادی موجب افزایش دلبستگی و علاقه به کشور، فرهنگ، دین و مذهب می شود و انسجام فرهنگی و ملی میهنی افزایش پیدا می کند.قرایی مقدم در پایان گفت: همانطور که بابت ایجاد پارک و سینما و غیره هزینه می کنیم، بهتر است صدچندان بیشتر در زمینه شادی آفرینی جامعه به وسیله برگزاری اعیاد نیز سرمایه گذاری کنیم که سرمایه گذاری در این مورد هزاران برابر بازده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی دارد و از بروز انواع بیماری های روحی و روانی جلوگیری می کند و در نتیجه بهداشت روانی جامعه را در پی خواهد داشت.
دکتر علی اکبر رحمانی _ استاندار سابق تهران _ پذیرش فرهنگ شادی از سوی مسئولان را ضروری ترین عامل تغییر نگرش به جوانان می داند و می افزاید: ما متأسفانه در فضایی که به مسأله شادی با دیده تردید و نفی نگریسته می شود بسر می بریم. تلاش های صورت گرفته برای ایجاد محدودیت در شادی جوانان از قبیل برخوردهای نادرست ناشی از نگاه های منفی نسبت به شادی های جمعی جوانان است. این در حالیست که نه تنها برای هیجانات جوانی برنامه ای مشخص در نظر گرفته نشده، بلکه گاهی اوقات با بدعت های نابجا اسلام را دینی عبوس معرفی کرده اند.
غلامحسین مظفری- عضو فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی _ گفت: بهتر است ایام جشن را گرامی بداریم، چون در فرهنگ شیعه ما ایرانیان هم روزهای عزاداری وجود دارد، هم جشن. اما در روزهای جشن مراسم خوبی برای شادی برگزار نمی کنیم و در مجموع به مراسم اعیاد به اندازه روزهای عزاداری توجه نکرده ایم.
جوانان چه مِی گویند
- فاطمه(۲۲ ساله، دانشجو) ، خودم را سرگرم می کنم، تلویزیون نگاه می کنم، کتاب می خوانم، به گردش و مهمانی می روم، به پارک و سینما می روم.
- نسترن (۲۱ ساله، دانشجو) ، با خانواده ام تماس می گیرم، پیاده روی می کنم.
- مریم(۲۴ ساله، دانشجو)، موسیقی گوش می دهم، به پارک، سینما و یا بازار می روم.
- پریسا (۲۴ ساله، دانشجو)، به منزل دوستانم می روم، موسیقی گوش می دهم، با خانواده ام به گردش می روم.
- احمد(۳۱ساله، هنرمند)، بهترین چیز که واقعاً مرا شاد می کند زمانی است که بتوانم شخص دیگری را شاد کنم. در حقیقت شادی من شادی دیگران است. البته شادی هایی که جنبه بیرونی داشته باشد، در جامعه ما کمتر وجود دارد. من کمتر جایی را می شناسم که بتوانم با کمترین هزینه بروم و شاد باشم. مگر انسان ثروتمند باشی تا بتوانی از فضاهای تفریحی سالم استفاده کنی.
- آروین (۲۵ساله، کشیش)، شاد بودن بستگی به شرایطی دارد که ما در آن قرار داریم، بعضی اوقات برای اینکه انرژی هایی که از دست داده ایم دوباره به دست آورده و از ناراحتی درآییم، نیاز به تنهایی داریم. مثلاً من به فضاهای باز و طبیعت می روم. من هر وقت بخواهم به صورت جمعی شادی کنم و شاد باشم ترجیح می دهم در جمعی حضور پیدا کنم که با من همفکر باشند. به نظر من این بهترین نوع شادی می باشد. حتی ممکن است حضور در یک میهمانی آنقدرها که گذراندن اوقات در کنار همفکرانم مرا شاد می کند، برایم شادی بخش نباشد!
- علی (۲۷ ساله، کارمند)، علاوه بر پیاده روی کردن و رفتن به پارک، سعی می کنم خودم را با محیط اطرافم منطبق کنم. سعی می کنم مثل یک مومی باشم که خودم را با محیط اطرافم حتی اگر ناشاد و غمگین باشد، وفق دهم. به نظر من آ دم هایی که با موقعیت ها و محیط های مختلف تطبیق پیدا نمی کنند، اغلب غمگین و ناراحت و گوشه گیر هستند.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، سعی می کنم جایی بروم که با روحیاتم سازگار باشد. مثلاً طبیعت و سکوت و آرامش را خیلی دوست دارم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند)، اصولاً با سرگرمی های خاصی و یا صحبت های خاصی شادشدن امکان پذیر است. مثلاً با خانواده یا به تنهایی به تفریح می روم یا برنامه های طنز تلویزیون را نگاه می کنم.
* آخرین باری که از ته دل خندیدید، کی بود؟ علت خنده تان چه بود؟
- فاطمه(۲۲ساله، دانشجو) شب یلدا، جوک ها و شوخی هایی که در این شب بود.
- نسترن (۲۱ ساله، دانشجو)، نمی دانم، خنده هایم ظاهری است.
- مریم(۲۴ ساله، دانشجو) یک ساعت پیش با خواندن یک SMS.
- پریسا (۲۴ساله، دانشجو)، چند ساعت پیش با شنیدن یک جوک که دوستم تعریف کرد.
آروین (۲۵ساله، کشیش)، دیشب بود. چون من یک اقلیتم و دیشب شب کریسمس بود.
- علی (۲۶ساله، کارمند)، تقریباً چهار روز پیش که دوستانم شوخی راه انداخته بودند و همگی با هر حرکتی از جانب بچه ها، خنده سر می دادیم.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، تقریباً نیم ساعت پیش که با یکی از اقوام نزدیکم صحبت کردم و مطلبی را برایم تعریف کرد و باعث شد بسیار بخندم و شاد شوم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند) چند ساعت پیش یکی از دوستان جوک گفت و همه ما از ته دل خندیدیم.
درمصاحبه هایی که با جوانان به عنوان گروهی بزرگ از جامعه فعلی ما انجام شد، دیدیم که شادیهای آنان بسیار محدود هستند. تفریحاتی که می تواند باعث شادمانی شان شود بسیار کلیشه ای و خالی از هیجان لازم جوانی است، این امر باعث می شود که روحیه جامعه، تحلیل رفته و به سوی افسردگی و اندوه و در نتیجه کاهش بهره وری از جهات مختلف پیش برود. جامعه ای که درصد بالایی از آن را جوانان تشکیل داده اند، جوانانی که نسل فردای مدیران، سیاستمداران و پدران و مادران جامعه ما را تشکیل می دهند. آیا وقت آن نرسیده به موضوع شادی این نسل و ساماندهی مناسبت های شاد در جامعه جدی تر بیندیشیم. آیا وقت آن نرسیده که روح نشاط و شادی را در این نسل خسته و افسرده بدمیم و از انرژی آنان برای کار و تلاش جهت ساختن آینده کشور بهره ببریم.
در ادامه بررسی مسئله حبس شادی در جامعه، از دیدگاه روانشناسی و مبحث تحلیل رفتار متقابل، به سراغ آقای منصور بهرامی (روان شناس و عضو انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل) رفتیم. ایشان در گفتگویی صمیمانه، به سؤالات ما پاسخ دادند.