مترجم : بهروزی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
اگر چه نالیدن گاهی، مسئلهای ندارد اما فرد نباید بگذارد که آن یک عادت شود. این مقاله به برخی جنبهها و تأثیرات بیماریزای ناله کردن بر سلامتی اشاره کرده است.
"نالیدن نه تنها روز فرد دیگر، بلکه روز فرد شاکی و ناله کننده را نیز خراب میکند. هر چه ما بیشتر ناله کنیم بیشتر ناراحت میشویم." دنیس پراگر
عبارت "تمایل منفی" به پدیدهی روان شناسی بر اساس تمایل ما به توجه بیشتر به وجودها و نهادهای منفی که ممکن است به شکل وقایع، ویژگیها، چیزهای منفی و غیره باشند اشاره میکند. مطالعات ثابت کرده است که واکنش مغز به محرک منفی شدیدتر از محرک مثبت است. ما بیشتر تمایل داریم روی چیزهای منفی نسبت به چیزهای مثبت تمرکز کنیم و یا چیزهای منفی را بیشتر به یاد آوریم.
طبق تحقیقی که توسط دپارتمان روان شناسی بیولوژیکی و بالینی در دانشگاه فردریش شیلر در آلمان انجام شد، بودن در حضور افراد منفی و یا افرادی که دائماً ناله میکنند موجب موضوعات ذهنی میشود که واکنشهای عاطفی آن مشابه واکنشهایی است که آن افراد به هنگام استرس تجربه کردهاند. اگر ناله کردن پاسخ مشابهی را همانند استرس در ذهن تحریک کند، مطمئناً برای سلامتی شما خوب نیست.
چرا ما ناله و شکایت میکنیم؟
بارها اتفاق افتاده است که چیزها بر وفق مراد ما نبوده است. وقتی ما ذاتاً ناراحت هستیم ممکن است از ناله کردن به عنوان مکانیزم سازگاری استفاده بکنیم. اما، بارها هم اتفاق افتاده است که ما تمام تلاش خود را نکردهایم و فقط خواستهایم که چیزها به نفع ما رخ دهند. ما ممکن است سعی کنیم که شکستهای خود را با ناله کردن در مورد بیانصافی تمام آنها پوشش دهیم. اینها نالههای افراطی هستند که ناله کننده فقط میخواهد احساسات خود را بدون قصد واقعی حل مشکل، بیرون بریزد. ناله کننده میخواهد خستگی و یا عصبانیت محصور شده خود را آزاد کند و توقع همدردی و درک از شنونده دارد. نالهها ممکن است بارها طبیعت ابزاری داشته باشند و با هدفی در ذهن به سمت کسی هدایت و رهبری شوند.گاهی اوقات، ما از شکایات و نالهها برای شروع صحبت استفاده میکنیم. مکالماتی که با ناله شروع شوند اغلب اثر دومینویی دارند. ناله کردن میتواند مسری باشد و باعث شود که فرد شنونده نیز نالهها و شکایات خود را در مکالمه دخالت دهد. اگر چه این حالت احتمالاً باعث میشود شما احساس بهتری بکنید چون ممکن است احساس کنید شما تنها کسی نیستید که با مشکل مواجه هستید اما واقعاً به دنبال راه حل نیسیتد. وقتی شما همیشه بر روی منفیها تمرکز میکنید فکر کردن در مورد مثبتها میتواند شدیداً دشوار و مشکل باشد. کسانی که ناله و شکایت میکنند کمتر از زندگی لذت میبرند در حالی که افرادی که روی جنبههای مثبت زندگی تمرکز میکنند زندگی اجتماعی بهتری دارند.
نمیدانیم چه موقع ناله کردن را تمام کنیم :
اگر چه زندگی هرگز به دلخواه ما نیست و همیشه چیزهایی وجود دارند که ما را ناراحت میکنند اما گریه کردن برای شیر ریخته شده و یا ناله کردن در مورد این که چگونه چیزها هرگز بر وفق مراد ما نیستند آیا منفعتی برای شما دارد؟ اگر چه هیچ ضرری ندارد که احساسات خود را گاهی بیرون بریزید اما پریشانی در مورد این که چگونه زندگی در حق شما بیانصافی کرده است هیچ منفعتی ندارد و فقط باعث میشود که شما بیشتر احساس نارضایتی بکنید. دوستان شما ممکن است وقتی در غم و اندوه غوطه ور شدهاید ابتدا به نجات شما بیایند و گوش خود را به شما بدهند اما هر کس ظرفیتی برای شنیدن شکایات شما دارد. وقتی شما اغلب در مورد بیچارگی خود بیهوده گویی و یاوه گویی میکنید تا از دل خود بیرون بریزید، در معرض خطر معرفی شدن به عنوان فرد ناله کننده مزمن قرار دارید. باور کنید، هیچ کس نمیخواهد به ناله و شکایت کردن مداوم گوش دهد.ناله کردن عادتی :
ناله کردن اغلب واکنش ما به چیزها و یا وضعیتهایی است که در مورد آنها ناراحت هستیم. اما برخی افراد ناله کردن در مورد هر چیزی را به عادت تبدیل کردهاند. ذهن انسان در مورد چیزهای پیچیده، متخصص است. اگر ما بخواهیم ناله کنیم میتوانیم چیزهای بیشماری را پیدا کنیم که در مورد آنها ناله و شکایت کنیم. ما شروع به غرق شدن در دریای دلسوزی به حال خود میکنیم و دیگران را به خاطر وضعیت خود سرزنش میکنیم.بیهوده گوییهای پیوسته در مورد چیزهایی که ممکن است تحت کنترل ما باشند و یا نباشند فقط موجب میشود احساسات منفی به سطح بیایند. این واقعیت غیر قابل انکار است که سلامتی جسمانی و سلامتی عاطفی، جدا از هم نیستند. نارضایتی میتواند باعث شود که ما تمرکز خود را از دست بدهیم که در مقابل میتواند بر بهرهوری ما تأثیر بگذارد. پس از آن منفیات در جنبههای مختلف زندگی خود را نشان میدهند. ناله کنندگان به جای تمرکز بر روشهایی برای تعیین آنچه که آنها را آزار میدهد وقت خود را بیشتر صرف بیرون دادن احساسات خود میکنند.
ناله کردن با افراد کنار شما چه میکند؟
وقتی ناله کردن به عادت تبدیل شود، شما به هر کسی که میرسید ناله میکنید. منفی گرایی که از ناله کردن میآید خلاقیت و ابتکار را میکشد. ایدههای جدید کمتر به ذهن ناله کنندگان عادتی میرسد چون آنها مشغول پیدا کردن اشتباهات و دلسرد کردن دیگران از امتحان کردن چیزهای جدید هستند برای این که احساس میکنند که کارساز نخواهند بود. وقتی شما زمانی را با افرادی که دائماً ناله میکنند سپری میکنید چیزها را بیشتر در نور منفی میبینید. این حالت کارها را بدتر خواهد کرد. این امر میتواند بر روشی که شما وضعیت خود را دریافت میکنید و حتی مردم اطراف شما تأثیر بگذارد.اگر چه افرادی که ناله میکنند و ناراحت هستند ممکن است وقتی نقش قربانی را بازی میکنید به شما ملحق شوند اما کسانی نیز خواهند بود که به خاطر منفیاتتان از شما دوری خواهند کرد. شاید فرد دیگری از شما به عنوان ناله کننده دائمی یاد کند. در نتیجه ناله کردن میتواند بر شانس ایجاد ارتباط شما با دیگران تأثیر بگذارد. اگر چه بیرون ریختن احساساتتان ممکن است حالت ذهنی شما را به طور لحظهای بهبود بخشد اما گاهی اوقات میتواند تأثیر معکوسی بر حالت ذهنی شنونده داشته باشد. در مطالعهی اخیر، دانشمندان اعصاب، فعالیت مغز افرادی را که به ناله کنندگان گوش میدهند اندازه گرفتهاند. این مطالعهی ویژه مشخص کرد که قرار گرفتن در معرض منفیهایی که به خاطر گوش دادن به فرد ناله کننده ظهور میکند، میتواند بر ظرفیت مغز برای حل مشکل تأثیر بگذارد. اگر چه هیچ مدرک قطعی راجع به تأثیر ناله کردن بر مهارتهای حل مشکل فرد وجود ندارد اما ما میدانیم که منفی بودن بر سلامت عاطفی شما تأثیر میگذارد.
افرادی وجود دارند که نیمهی خالی لیوان را میبینند و افرادی نیز وجود دارند که نیمهی پر آن را میبینند. به نظر میرسد که برخی افراد فکر میکنند که همیشه طرف دیگر چمن، سبز است و باعث میشود آنها دائماً ناله کنند. اگر چه شکایت کردن گاهی، مسألهای ندارد اما نالیدن مداوم یک عادت بسیار ناسالم است که مطمئناً و یقیناً بر سلامتی جسمانی و عاطفی شما در جهت معکوس تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین با مثبت بودن انتخاب درست و صحیحی بکنید.
/ج