شهید مهدی رجب بیگی در بهمن سال 1336 در شهر دامغان بدنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را به همراه خانواده اش در تهران سپری کرد. در محله های فقیر نشین تهران، طعم فقر و محرومیت را از همان آغاز نوجوانی به وی چشاند.
مهدی تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را نیز در تهران گذراند و بعلت استعداد فوق العاده ای که داشت، همواره از دانش آموزان موفق مدارس محسوب می شد. وی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به مطالعه و تفکر و تحقیق داشت و از اینرو تا قبل از پایان تحصیلات متوسطه، با کتب مذهبی آشنا گردید. مهدی با انقلاب یا پس از آن با اندیشه های انقلابی و اسلامی آشنا نشده بود بلکه در دوران رژیم منحوس شاه سالها به مبارزه همه جانبه با رژیم مشغول بود. از گردانندگان تظاهرات کوبنده و سازمان یافته دانشجویان مسلمان در دانشگاه بود و همچنین دیگر یاران دانشجوی فعال خود رژیم بود. خانواده مهدی از وی بعنوان الگو و سرمشق و چهره ای محبوب و مورد احترام در میان تمام اقوام و آشنایان ذکر می کنند، چرا که در برخوردهایش بسیار متواضع و فروتن بود.
مهدی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به کمک به طبقه محروم و طبقه مستضعف داشت. بطوریکه بنا به گفته مادر ایشان، حتی در کودکی برای کمک به مستخدم مدرسه، زودتر از دیگران در مدرسه حاضر می شد. همچنین وی از همان ابتدا دارای بعد عرفانی قوی بود، بطوریکه شبها غالبا تا نیمی از شب گذشته به عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول بود و بسیاری از روزها را نیز روزه داشت.
شهید رجب بیگی در سال 1354 وارد دانشگاه فنی دانشگاه تهران شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل مشغول گشت. وی از همان اوائل ورود به دانشگاه همراه با دیگر برادران مسلمان خود به فعالیتهای صنفی-سیاسی روی آورد. استعداد زیادش او را در درس نیز بسیار موفق ساخته بود. در اواخر سال اول از طرف دانشجویان به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب شد و این مسئولیت را تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگی ادامه داد. در شورای دانشجویان یکی از افراد بسیار فعال بود و موضعگیریهای کوبنده اش همیشه برای گردانندگان وابسته به رژیم در دانشکده ایجاد زحمت می کرد. برادر شهیدمان علاقه زیادی به مطالعه کتب سیاسی- اجتماعی و دینی داشت و یکی از مسئولین کتابخانه اسلامی دانشجویان فنی بود.
در بین ورزشها به کوهنوردی علاقه داشت و معمولا در برنامه کوهنوردی دانشجویان مسلمان شرکت می کرد.
در زمان رژیم منفور شاه با وجود خفقان شدید، مسئولیت خود را در قبال اسلام با پخش اعلامیه در دانشکده و شرکت در تظاهرات دانشجوئی و خیابانی و اداره فعالیتهای سیاسی- صنفی دانشگاهی انجام می داد.
در دوران انقلاب در راهپیمائی با شکوه امت قهرمان شرکت فعال داشت و در براه انداختن و سازماندهی تظاهرات مختلف همیشه حاضر بود.
در نیمه دوم سال 57 که دانشگاه مرکز تجمع مردم شده بود، مهدی از کسانی بود که به نمایش فیلم و اسلاید از انقلاب و دیگر کارهای تبلیغی برای مردم می پرداخت. همزمان، در یکی از مساجد تهران نیز بطور مستمر به فعالیت و روشنگری مشغول بود. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ادامه مجدد کار دانشگاهها، (سازمان دانشجویان مسلمان دانشکده فنی) که تشکیلات دانشجویان مسلمان دانشکده بود، به وجود آمد و برادر شهیدمان در این سازمان مسئولیت انتشار نشریه دانش آموزی«هجرت»را بعهده گرفت .
مهدی با انقلاب یا پس از آن با اندیشه های انقلابی و اسلامی آشنا نشده بود بلکه در دوران رژیم منحوس شاه سالها به مبارزه همه جانبه با رژیم مشغول بود. از گردانندگان تظاهرات کوبنده و سازمان یافته دانشجویان مسلمان در دانشگاه بود و همچنین دیگر یاران دانشجوی فعال خود رژیم بود.
جریانات سیاسی داخلی و خارجی را با تسلط و قدرت بی نظیر تحلیل سیاسی ایدئولوژیک می نمود. مقالات و تحلیلهای وی از بهترین کارهای مطبوعاتی و فرهنگی روزنامه های با اعتبار کشور بود.
آنچه در مورد وی حائز اهمیت و ارزش فراوان است، طبع و روحیه چند بعدی و متعالی اوست. وی از دقیقترین تحلیلهای سیاسی گرفته تا پر احساسترین قطعات ذوقی مطالب سیاسی -فکاهی، همه و همه را با تسلط بالائی ارائه می کرد.
در بحثها و میز گردهائی که در دانشگاه در دوران دانشجوئی اش و یا در مدارس جنوب شهر در مقابل جریانات انحرافی به هنگام تدریس اش، داشت همیشه موفق بود و در مقابل استدلالهای متین ودید زیرکانه اش کمتر کسی یارای مقاوت یا توانائی گریز داشت.
«شهید رجب بیگی» در یکی از مقالاتش، مواضع مبتنی بر«چپ روی کودکانه گروهکها را این چنین مورد عتاب قرار می دهد:
«چگونه است دیالکتیسین هائی که می گویند«تعرف الاشیاء با ضداده» همگام با آقای کارتر و خانم تاچر و مستربگین و انورسادات و همصدا با رادیو بغداد و کلن و اسرائیل و ایران آزاد و همپای ساواکیها و وارداتچی های ممنوع المعامله و زمینداران و نزولخوران و بورس بازان و همنوابا اعوان و انصار معدومین اول انقلاب که«کلهم اجمعین» از ضد«امام امت هستند با همان کلمات و همان سکنات به حضرت امام ناسزا می گویند؟»
چیز زیادی نمانده بود تا وی بتواند مدرک لیسانس خود را در مهندسی راه و ساختمان اخذ نماید.او از جمله کسانی بود که برای تخصص در کنار تقوی و تعهد، ارزش فراوان و حیاتی قائل بود و از اینرو دانش آموزان خود را عمدتا از اقشار مستضعف بودند، دعوت می نمود تا«درس خواندن» را به عنوان«رسالت انقلابی» خود تلقی نموده و سعی کنند با نسل آینده دانشگاهها را«آنان» بسازند نه«بچه سرمایه دارهای شمال شهری»
او همیشه می گفت:
خواهر دانش آموز، برادر دانش آموز:
آیا می دانی برای چه پشت این میز نشسته ای برای آنکه بتوانی آدمی بشوی که فردا به درد محرومین جامعه ات که خود نیز از آنان هستی، بخوری. بتوانی در یک پست حساس انقلابی، فعال باشی و خود که از قشر مستضعفی، باری از دوش مستضعفان برداری.
برخورد اسلامی و قدرت جاذبه او روی دانش آموزانی که با آنها در تماس بود تاثیر فراوان داشت و چه بسیار دانش آموزانی که با کلمات او از دام گروهکهای منافق و منحرف رستند و به جبهه نیروهای خط امام پیوستند. او برای نیروهای خط امام یک عنصر فعال سیاسی ایدئولوژیک بود و کار او در محدوده فعالیتش جنبه حیاتی داشت. ولی منافقین کوردل باید بدانند که اگر چه شمع وجود او را خاموش ساختند ولی هیچگاه نخواهند آتش عشقی را که در دل مهدی زبانه می کشید و آن«عشق به امام و راه امام» بود، در دل یارانش و در دل توده های محروم خلق خاموش سازند.
آری ... سرانجام مردم شهید پرور و شهید داده ما، همانگونه که طومار«حیات سیاسی» آنان را در هم پیچید طومار«زندگی» آنان را نیز درهم فرو خواهد پیچید که:«ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار.»
شهید «رجب بیگی» در اوج فروتنی و تواضع و تقوائی که داشت از یک روحیه تهاجمی برخوردار بود. او به همان میزان که با مهربانی و علاقه در صدد تغییر مواضع انحرافی هواداران ساده و غافل گروهکها بود، به همان میزان معتقد به برخورد قاطع و کوبنده و نابود کننده با سران جنایت پیشه آنها بود.
روز پنجم مهر 60 که جنایتکاران منافق با اسلحه در تهران به مردم و پاسداران مردمی انقلاب اسلامی حمله بردند و به کشتار آنان دست زدند«رجب بیگی» قهرمان با سلاح گرم به مقابله با آنان شتافت و در راه دفاع از آرمانهای اسلامی خویش و دفاع از مظلومیت و فروتنی خلق خویش به سر منزل مقصود شتافت. جاودان باد یاد و نام او در خاطره ها.
وجود عنصری چون« شهید رجب بیگی» در سنگر مبارزه بر علیه عناصر وابسته به اشرافیت و فرهنگ فاسد غربی و نفاق چپ در آموزش و پرورش، همچون سدی نفوذ ناپذیز در برابر بازگشت سلطه آمریکا بود. در عین اینکه در انجام کارهای گوناگونی که بر عهده او بود، آرام و قرار نداشت و در شبانه روز جز چند ساعت اندک استراحتی نمی کرد، در برخورد با دوستان و یارانش و در برخورد با دانش آموزان، هرگز جانب صمیمیت و حسن رفتار را از دست نمی داد.
«مهدی شهید» همچون همه جوانانی که معتقد به اسلام اصیل امام هستند روزها را به تلاش مستمر در انجام فعالیتهای انقلابی و شبها را به عبادت خداوند سپری می کرد، در حالیکه بسیاری از روزها را روزه دار بود.
مهدی، جوانمرد عاشقی که جبهه و دانشگاه، جهاد و مدرسه و... سنگرهای مبارزه اش بر علیه امپریالیسم بود. در تسخیر«لانه جاسوسی آمریکا» در ایران نیز نقش به سزا و عمده داشت. در مدت یکسال و اندی که این مرکز توطئه و فساد در تسخیر«دانشجویان قهرمان و مسلمان پیرو خط امام» بود، رجب بیگی مسئولیتهای حساس و بزرگی را چون«مسئولیت برگزاری و انجام گردهمائی جنبشهای آزادیبخش جهان در تهران» و «نمایند گی» دانشجویان خط امام در گردهمائی جنبشهای آزادیبخش را به عهده داشت. وی از طرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در مراسم نماز جمعه سخنرانی می کرد و در چندین نوبت اطلاعیه های افشاگرانه آنان را قرائت نمود.
آری«رجب بیگی» دشمن سرسخت امریکا، سرانجام قربانی توطئه های آمریکایی منافقین شد و امریکا و ایادیش از شهادت او شاد شدند.
در اینجا یکی از یادداشت های شهید مهدی رجب بیگی را تحت عنوان می رویم تا خط امام بماند را با هم مرور می کنیم:
میرویم تا خط امام بماند.
خطی که از ابراهیم آغاز شد و در تداوم سرخ خویش با دست های پاک محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (علیه السلام) به قلب پرشور امام امت رسید تا رنج بران زمین را از جور حکومت قابیلیان برهاند . می رویم تا خط امام بماند.
خطی که تبلور قاطعیت بر علیه جباران ، عصاره عصیان مستضعفان بر علیه مستکبران ، فریادهمیشه مظلومان ، راه پیروز محرومان است .
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که رسالت گسستن زنجیرهای اسارت از دست و پای مغضوبین زمین را برعهده دارد.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که پیام قیام پیروزمند مستضعفان را بر تارک تاریخ خواهد داشت و پوزه کثیف جلالدان را سرانجام به خاک خواهد مالید.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که راه پیروز انقلاب کبیر اسلامی خلق دلاور ایران است و باید که حماسه قیام را تا دوردست ها بکشاند و نهال انقلاب را در دل خلق های تحت ستم جهان بنشاند.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که با نفی هرگونه سازشکاری و ستمکاری ، نوید نابودی سازش گران و ستم کاران را باخود همراه داشت .
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که پاسداران خون رزمندگان دلیر و شهیدان به خون خفته ی امت قهرمان ایران است.
خطی که سرانجام شوم امپریالیسم و سلطه گران اجنبی را هم اکنون برقله ی عالم نمایان ساخته و دژ مستحکم توحید را در دور دست های هر ستم کده برپا خواهد داشت .
مهدی تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را نیز در تهران گذراند و بعلت استعداد فوق العاده ای که داشت، همواره از دانش آموزان موفق مدارس محسوب می شد. وی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به مطالعه و تفکر و تحقیق داشت و از اینرو تا قبل از پایان تحصیلات متوسطه، با کتب مذهبی آشنا گردید. مهدی با انقلاب یا پس از آن با اندیشه های انقلابی و اسلامی آشنا نشده بود بلکه در دوران رژیم منحوس شاه سالها به مبارزه همه جانبه با رژیم مشغول بود. از گردانندگان تظاهرات کوبنده و سازمان یافته دانشجویان مسلمان در دانشگاه بود و همچنین دیگر یاران دانشجوی فعال خود رژیم بود. خانواده مهدی از وی بعنوان الگو و سرمشق و چهره ای محبوب و مورد احترام در میان تمام اقوام و آشنایان ذکر می کنند، چرا که در برخوردهایش بسیار متواضع و فروتن بود.
مهدی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به کمک به طبقه محروم و طبقه مستضعف داشت. بطوریکه بنا به گفته مادر ایشان، حتی در کودکی برای کمک به مستخدم مدرسه، زودتر از دیگران در مدرسه حاضر می شد. همچنین وی از همان ابتدا دارای بعد عرفانی قوی بود، بطوریکه شبها غالبا تا نیمی از شب گذشته به عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول بود و بسیاری از روزها را نیز روزه داشت.
شهید رجب بیگی در سال 1354 وارد دانشگاه فنی دانشگاه تهران شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل مشغول گشت. وی از همان اوائل ورود به دانشگاه همراه با دیگر برادران مسلمان خود به فعالیتهای صنفی-سیاسی روی آورد. استعداد زیادش او را در درس نیز بسیار موفق ساخته بود. در اواخر سال اول از طرف دانشجویان به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب شد و این مسئولیت را تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگی ادامه داد. در شورای دانشجویان یکی از افراد بسیار فعال بود و موضعگیریهای کوبنده اش همیشه برای گردانندگان وابسته به رژیم در دانشکده ایجاد زحمت می کرد. برادر شهیدمان علاقه زیادی به مطالعه کتب سیاسی- اجتماعی و دینی داشت و یکی از مسئولین کتابخانه اسلامی دانشجویان فنی بود.
در بین ورزشها به کوهنوردی علاقه داشت و معمولا در برنامه کوهنوردی دانشجویان مسلمان شرکت می کرد.
در زمان رژیم منفور شاه با وجود خفقان شدید، مسئولیت خود را در قبال اسلام با پخش اعلامیه در دانشکده و شرکت در تظاهرات دانشجوئی و خیابانی و اداره فعالیتهای سیاسی- صنفی دانشگاهی انجام می داد.
در دوران انقلاب در راهپیمائی با شکوه امت قهرمان شرکت فعال داشت و در براه انداختن و سازماندهی تظاهرات مختلف همیشه حاضر بود.
در نیمه دوم سال 57 که دانشگاه مرکز تجمع مردم شده بود، مهدی از کسانی بود که به نمایش فیلم و اسلاید از انقلاب و دیگر کارهای تبلیغی برای مردم می پرداخت. همزمان، در یکی از مساجد تهران نیز بطور مستمر به فعالیت و روشنگری مشغول بود. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ادامه مجدد کار دانشگاهها، (سازمان دانشجویان مسلمان دانشکده فنی) که تشکیلات دانشجویان مسلمان دانشکده بود، به وجود آمد و برادر شهیدمان در این سازمان مسئولیت انتشار نشریه دانش آموزی«هجرت»را بعهده گرفت .
مهدی با انقلاب یا پس از آن با اندیشه های انقلابی و اسلامی آشنا نشده بود بلکه در دوران رژیم منحوس شاه سالها به مبارزه همه جانبه با رژیم مشغول بود. از گردانندگان تظاهرات کوبنده و سازمان یافته دانشجویان مسلمان در دانشگاه بود و همچنین دیگر یاران دانشجوی فعال خود رژیم بود.
جریانات سیاسی داخلی و خارجی را با تسلط و قدرت بی نظیر تحلیل سیاسی ایدئولوژیک می نمود. مقالات و تحلیلهای وی از بهترین کارهای مطبوعاتی و فرهنگی روزنامه های با اعتبار کشور بود.
آنچه در مورد وی حائز اهمیت و ارزش فراوان است، طبع و روحیه چند بعدی و متعالی اوست. وی از دقیقترین تحلیلهای سیاسی گرفته تا پر احساسترین قطعات ذوقی مطالب سیاسی -فکاهی، همه و همه را با تسلط بالائی ارائه می کرد.
در بحثها و میز گردهائی که در دانشگاه در دوران دانشجوئی اش و یا در مدارس جنوب شهر در مقابل جریانات انحرافی به هنگام تدریس اش، داشت همیشه موفق بود و در مقابل استدلالهای متین ودید زیرکانه اش کمتر کسی یارای مقاوت یا توانائی گریز داشت.
«شهید رجب بیگی» در یکی از مقالاتش، مواضع مبتنی بر«چپ روی کودکانه گروهکها را این چنین مورد عتاب قرار می دهد:
«چگونه است دیالکتیسین هائی که می گویند«تعرف الاشیاء با ضداده» همگام با آقای کارتر و خانم تاچر و مستربگین و انورسادات و همصدا با رادیو بغداد و کلن و اسرائیل و ایران آزاد و همپای ساواکیها و وارداتچی های ممنوع المعامله و زمینداران و نزولخوران و بورس بازان و همنوابا اعوان و انصار معدومین اول انقلاب که«کلهم اجمعین» از ضد«امام امت هستند با همان کلمات و همان سکنات به حضرت امام ناسزا می گویند؟»
بیشتر بخوانید: امام خمینی در کلام شهیدان
چیز زیادی نمانده بود تا وی بتواند مدرک لیسانس خود را در مهندسی راه و ساختمان اخذ نماید.او از جمله کسانی بود که برای تخصص در کنار تقوی و تعهد، ارزش فراوان و حیاتی قائل بود و از اینرو دانش آموزان خود را عمدتا از اقشار مستضعف بودند، دعوت می نمود تا«درس خواندن» را به عنوان«رسالت انقلابی» خود تلقی نموده و سعی کنند با نسل آینده دانشگاهها را«آنان» بسازند نه«بچه سرمایه دارهای شمال شهری»
او همیشه می گفت:
خواهر دانش آموز، برادر دانش آموز:
آیا می دانی برای چه پشت این میز نشسته ای برای آنکه بتوانی آدمی بشوی که فردا به درد محرومین جامعه ات که خود نیز از آنان هستی، بخوری. بتوانی در یک پست حساس انقلابی، فعال باشی و خود که از قشر مستضعفی، باری از دوش مستضعفان برداری.
برخورد اسلامی و قدرت جاذبه او روی دانش آموزانی که با آنها در تماس بود تاثیر فراوان داشت و چه بسیار دانش آموزانی که با کلمات او از دام گروهکهای منافق و منحرف رستند و به جبهه نیروهای خط امام پیوستند. او برای نیروهای خط امام یک عنصر فعال سیاسی ایدئولوژیک بود و کار او در محدوده فعالیتش جنبه حیاتی داشت. ولی منافقین کوردل باید بدانند که اگر چه شمع وجود او را خاموش ساختند ولی هیچگاه نخواهند آتش عشقی را که در دل مهدی زبانه می کشید و آن«عشق به امام و راه امام» بود، در دل یارانش و در دل توده های محروم خلق خاموش سازند.
آری ... سرانجام مردم شهید پرور و شهید داده ما، همانگونه که طومار«حیات سیاسی» آنان را در هم پیچید طومار«زندگی» آنان را نیز درهم فرو خواهد پیچید که:«ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار.»
شهید «رجب بیگی» در اوج فروتنی و تواضع و تقوائی که داشت از یک روحیه تهاجمی برخوردار بود. او به همان میزان که با مهربانی و علاقه در صدد تغییر مواضع انحرافی هواداران ساده و غافل گروهکها بود، به همان میزان معتقد به برخورد قاطع و کوبنده و نابود کننده با سران جنایت پیشه آنها بود.
روز پنجم مهر 60 که جنایتکاران منافق با اسلحه در تهران به مردم و پاسداران مردمی انقلاب اسلامی حمله بردند و به کشتار آنان دست زدند«رجب بیگی» قهرمان با سلاح گرم به مقابله با آنان شتافت و در راه دفاع از آرمانهای اسلامی خویش و دفاع از مظلومیت و فروتنی خلق خویش به سر منزل مقصود شتافت. جاودان باد یاد و نام او در خاطره ها.
وجود عنصری چون« شهید رجب بیگی» در سنگر مبارزه بر علیه عناصر وابسته به اشرافیت و فرهنگ فاسد غربی و نفاق چپ در آموزش و پرورش، همچون سدی نفوذ ناپذیز در برابر بازگشت سلطه آمریکا بود. در عین اینکه در انجام کارهای گوناگونی که بر عهده او بود، آرام و قرار نداشت و در شبانه روز جز چند ساعت اندک استراحتی نمی کرد، در برخورد با دوستان و یارانش و در برخورد با دانش آموزان، هرگز جانب صمیمیت و حسن رفتار را از دست نمی داد.
«مهدی شهید» همچون همه جوانانی که معتقد به اسلام اصیل امام هستند روزها را به تلاش مستمر در انجام فعالیتهای انقلابی و شبها را به عبادت خداوند سپری می کرد، در حالیکه بسیاری از روزها را روزه دار بود.
مهدی، جوانمرد عاشقی که جبهه و دانشگاه، جهاد و مدرسه و... سنگرهای مبارزه اش بر علیه امپریالیسم بود. در تسخیر«لانه جاسوسی آمریکا» در ایران نیز نقش به سزا و عمده داشت. در مدت یکسال و اندی که این مرکز توطئه و فساد در تسخیر«دانشجویان قهرمان و مسلمان پیرو خط امام» بود، رجب بیگی مسئولیتهای حساس و بزرگی را چون«مسئولیت برگزاری و انجام گردهمائی جنبشهای آزادیبخش جهان در تهران» و «نمایند گی» دانشجویان خط امام در گردهمائی جنبشهای آزادیبخش را به عهده داشت. وی از طرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در مراسم نماز جمعه سخنرانی می کرد و در چندین نوبت اطلاعیه های افشاگرانه آنان را قرائت نمود.
آری«رجب بیگی» دشمن سرسخت امریکا، سرانجام قربانی توطئه های آمریکایی منافقین شد و امریکا و ایادیش از شهادت او شاد شدند.
در اینجا یکی از یادداشت های شهید مهدی رجب بیگی را تحت عنوان می رویم تا خط امام بماند را با هم مرور می کنیم:
میرویم تا خط امام بماند.
خطی که از ابراهیم آغاز شد و در تداوم سرخ خویش با دست های پاک محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (علیه السلام) به قلب پرشور امام امت رسید تا رنج بران زمین را از جور حکومت قابیلیان برهاند . می رویم تا خط امام بماند.
خطی که تبلور قاطعیت بر علیه جباران ، عصاره عصیان مستضعفان بر علیه مستکبران ، فریادهمیشه مظلومان ، راه پیروز محرومان است .
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که رسالت گسستن زنجیرهای اسارت از دست و پای مغضوبین زمین را برعهده دارد.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که پیام قیام پیروزمند مستضعفان را بر تارک تاریخ خواهد داشت و پوزه کثیف جلالدان را سرانجام به خاک خواهد مالید.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که راه پیروز انقلاب کبیر اسلامی خلق دلاور ایران است و باید که حماسه قیام را تا دوردست ها بکشاند و نهال انقلاب را در دل خلق های تحت ستم جهان بنشاند.
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که با نفی هرگونه سازشکاری و ستمکاری ، نوید نابودی سازش گران و ستم کاران را باخود همراه داشت .
می رویم تا خط امام بماند.
خطی که پاسداران خون رزمندگان دلیر و شهیدان به خون خفته ی امت قهرمان ایران است.
خطی که سرانجام شوم امپریالیسم و سلطه گران اجنبی را هم اکنون برقله ی عالم نمایان ساخته و دژ مستحکم توحید را در دور دست های هر ستم کده برپا خواهد داشت .