امام خمینی(ره) و شهید مدرس
اسوه فضیلت
جمال چهره تو حجت موجه ماست
«حافظ»
شهید آیهالله سیدحسن مدرس قله رفیعی از فضیلت، معرفت، خرد ودانش است که تمامی مسلمانان علاقهمند و شیعیان شیفته حق شخصیتوالای او را به عنوان ستارهای درخشان نظارهگرند. سخن گفتن ازاین مجتهد گرانقدر جنبه فردی ندارد; زیرا خلق و خوی، شجاعتمعنوی و کمالات ملکوتیاش فرهنگی را شکل میدهد که از اسلام عزیزمنشا گرفته است. در واقع با تجلیل از مدرس ما به همه ارزشهاییارج مینهیم که در وجود این اسوه فضیلت تجلی داشت.
زندگی سیاسی آن فقیه نامدار در میان دو جریان استبدادی قرارداشت. دستگاه ستم پیشه قاجار در باتلاق ستم و استبداد دست و پامیزد و نفسهای واپسین را میکشید که مدرس از افق دیانت طلوع کردو در صحنه مبارزه هویدا گشت. دراین دوران علف هرزی نیز رشدسرطانی یافت; علف هرزی که سرانجام مدرس را در محاق بیداد خویشقرار داد و نگذاشت درخشندگی و فروزندگیاش برای جامعه کاملا روشنشود. در این عصر پراختناق، آزادی مختصری که مشروطیت ایجاد کردهبود در مصاف با استبداد بیجان شد و تیرگیهای جفا دوباره به ناممشروطه برجامعه چیرگی یافت.
درآن دوران، حضرت امام خمینی(ره) که سنین جوانی را سپریمیکرد. باآن هوش و درک فوقالعاده که با فروغ ایمان و نورمعرفتبه دست آورده بود، اوضاع سیاسی اجتماعی روزگار را کاملازیر نظر داشت. او این حقیقت را دریافته بود که مدرس تنها شخصیتمومنی است که میتواند بردیانت اصرار ورزد، مانع تجاوز و ستمشود و هویت راستین جامعه را حفظ کند. او چنان مشتاق مدرس بودکه از قم به تهران رفت تا وی را ملاقات کند و از نزدیک شاهدتلاشهای پربارش باشد.
امام در فرازی از سخنانش میفرماید: «... من آن وقت مجلسمیرفتم... برای تماشا ... جوان بودم رفتم. مجلس آن وقت تا مدرسنبود مثل این که یک چیزی در آن نیست، مثل این که محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن ... قبای کرباسی وقتی وارد ... مجلس میشد. طرحهایی که در مجلس داده میشد، آن که مخالف بود، مدرس مخالفت میکرد...»
در جای دیگر فرموده است: «... من مجلس آن وقت راهم دیدهام. کانه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با این که با او بد بودندولی مجلس... احساس نقص میکرد. وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس میآمدمثل این که یک چیزه تازهای واقع شده(است)... »
امام به مدرس و محل بحثهای علمی مدرس هم تشریف برده، از آنجایگاه چنین یاد میفرماید: «... من درس ایشان یک روز رفتممیآمد در مدرسه سپهسالار که مدرسه شهید مطهری استحالا، درسمیگفت. من یک روز رفتم درس ایشان مثل این که هیچ کاری ندارد. فقط طلبهای است دارد درس میگوید. این طور قدرت روحی داشت. درصورتی که آن وقت در کوران آن مسایل سیاسی بود که باید بروندمجلس و آن بساط را درست کند، از آنجا پیش ما رفت مجلس...»
حضرت امام به شدت تحت تاثیر شخصیت مدرس بود و تقاضا داشتزندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شود; زیرا مخالفان ومعاندان تبلیغ کرده بودند که روحانیتباید کنج مدارس و مساجدبرود، مسایل شرعی بگوید و کاری با سیاست و اجتماع نداشته باشدتا معنویتخود را از دست ندهد. امام خمینی (ع) مدرس را به عنواننمونهای معرفی میفرماید که در مقابل استبداد و استعمارایستادگی کرد و در صحنههای گوناگون اجتماعی سیاسی حضور فعال،همه جانبه، موثر و کارآمد داشت و در عین حال به مقامات معنویهم دستیافت و معنویت و حالات اخلاقیاش در اوج بود. حضرت اماممیفرماید:
«مساله دخالت در سیاست در راس تعلیمات انبیاست. علمای مااین طور نبودند که منعزل از سیاستباشند. مساله مشروطیتیکمساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آنرا تاسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوممیرزای شیرازی انجام داد. در زمانهای اخیر، هم مدرس و همکاشانی مردسیاسی و مشغول کار بودند.»
به همین دلیل، امام خمینی(ره)شناختشهید مدرس را امری لازمدانسته، خاطرنشان ساخت که: «اینک که مدرس با سربلندی از بینما رفت، برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او راهرچه بهتر بشناسیم، زیرا که او زنده است و الگوی تمامی مبارزاناستحقجوست...»
پارسای پایدار
وقتی طرح نخستین اسکناس جمهوری اسلامی ایران را خدمت امامبردند، امام ذیل تصویر آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است کهاولین اسکناسی که در ایران به طبع میرسد عکس اولین مرد مجاهددر رژیم منحوس پهلوی باشد.»
این که حضرت امام(ره)در میان علمای شیعه و خصوصا معاصران، بهآیهالله مدرس عنایتخاصی داشت، صرفا به جنبههای سیاسی ویارتباط ندارد; و بیتردید تربیتهای الهی، انگیزههای خالصانه واخلاق و رفتار مدرس مورد توجه آن روح قدسی قرار داشته است: «...(مدرس)یک چنین مرد قدرتمندی بود، برای این که الهی بود،برای خدا میخواست کار کند، نمیترسید...»
در بیانی دیگر میفرماید: «... اسلام میخواهد انسان درست کند،میخواهد آدم درست کند یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درستشودمیبینید که یک مدرس از کار در میآید...»
حضرت امام درفرمایش دیگری ضمن آنکه از بیاعتنایی مدرس بهمقام و صراحتبیان و طلاقت لسانش در برابر ستمگران سخن گفتهاست: «نه این که این را در غیاب میگفت. درحضورشان هم میگفت. این جوری بود وضعش. این چه بود؟ برای این که وارسته بود. وابسته به هوای نفس نبود.» در قسمتی از پیام امام خمینی(ره)برای بازسازی مرقد آن شهیددر تاریخ 28 شهریور 1363 مدرس به عنوان مجتهدی عظیم الشان،متعهدی برومند و عالمی بزرگوار معرفی شده که از اظهار حق وابطال باطل دریغ نمینمود و در فرازی از آن آمده است: «اینعالم... با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفا وحقیقت و زبانی چون حیدرکرار رویارویشان ایستاد، فریادکشید، حقراگفت، جنایت را آشکار کرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راهاسلام عزیز و لتشریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستم شاهی درغربتبه شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست.»
حضرت امام در این سخنان شجاعت، شهامت و اقتدار مدرس را بهدیانت پرهیزگاری و پارسایی او مربوط میداند و شیوه مبارزاتیاشرا به روش نخستین امام حضرت علی(ع) تشبیه میکند; به دیگربیان، این که امام یادآور شده است: «ملت ما مرهون مدرس است.» به خاطر آن است که این شهید، با کرامت، عزت نفس و علم واجتهادی که داشتبه عنوان اسلام شناس مسلط برمصالح دینی وفرهنگی جامعه مطرح شد. بزرگمردی که در تاریخ معاصر تحول پدیدآورد، روح اتکا به هویت اصیل و اعتماد به نفس را در امت مسلمانایران احیا کرد و زمینه لازم برای گام نهادن به جاده استقلال وآزادی واقعی را فراهم ساخت. در دورهای که زمام امور ملت در دستافرادجاه طلب و دنیازده بود و عوامل استعمار و استکبار خود راقیم مردم تصور میکردند، این مرد متدین باتاثیرپذیری از حقایقو مسلمات قرآن و عترت برای رضایتخداوند قیام کرد و یک تنه دربرابر سلطه ایستاد این خصوصیات سبب شد تا امام مدرس را بهعنوان شخصیت پویا و الگو در تمامی اعصار معرفی کند و بفرماید: «مدرس حالاهم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند.»
... سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرسکه به این زودیها پیدا نمیشود. شاید آحادی مثل مدرس باشند...
مایه مباهات
نکته دیگر این که گروهی به جای پرداختن به سیمای مدرس و کسبمعرفت درباره او به مدح وثنای بیدلیلش پرداختهاند و شعر وشعارو بازی باواژهها را برمفهوم پردازی برتری دادهاند. این گروهمیکوشد ستاره درخشان مدرس را به اسطورهای افسانهای تبدیل کند;اسطورهای دور از دسترس که در هالهای از تمجیدهای پررنگ واقعمیشود و جز اهل تخیل کسی قادر نیست وی را الگوی خویش قرار دهد! پس باید مدرس را از این راهروهای تنگ تاریخی بیرون آورد و آنچنان که بود و زیست معرفی و ارائه کرد.
برخی دیگر شخصیتخویش را به این بزرگمرد تاریخ تحمیل میکنندو گروهی هم متاسفانه اتهامات ناروایی به وی وارد ساخته، مطالبنابخردانهای در ترسیم چهره مدرس آوردهاند. اینان افرادی چوننصرهالدوله فیروز را دوست مدرس معرفی کرده، گفتهاند: مدرس ازشیخ خزعل دفاع کرد و تمایل داشتشاهان و شاهزادگان او را طرفمشورت قرار دهند!
غنای قناعت
«... ایشان باگاری آمد تهران، از قراری که آدم موثقی نقلمیکرد، آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرررفتم، خدمت ایشان رضوان الله علیه مکرر رسیدم...»
مدرس از همان نخستین روزهای حیات فکری، فرهنگی و سیاسی،زندگی ساده و بیتکلف را برراحت طلبی و رفاه ترجیح داد تابتواند بدون تعلق خاطر به مادیات، رسالتی که احساس میکرد بهانجام برساند. تختخوابش حصیر، بالشش عمامه، لحافش عبا، لباسشیک پیراهن کرباس و غذایش نان و ماست و آبگوشتبود. در واقع اومبارزه را ازخود شروع کرد و دیو نفس را سرکوب ساخت. او میدانستراهی که برگزیده ترور، تبعید، زندان، شکنجه و شهادت دارد. بنابراین، از همه چیزگذشت تا موفق گردید ازجان خود در راهجانان بگذرد. آری، او ستیز با امیال خود را در راس برنامههایشقرار داد تا بتواند در میدان مبارزه بیرونی تا آخرین نفساستقامت کند. مدرس خود میگوید:
«اگر من نسبتبه بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده میکنمو هر حرف حقی را بیپروا میزنم برای آن است که چیزی ندارم و ازکسی هم نمیخواهم اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کمنمائید، آزاد میشوید...»
مدرس و مبارزه با ستمگران
امام خمینی(ره)در این باره میفرماید: «آن که درمجلس(باستم)مخالفت میکرد، جبهه ملی نبود، مدرس بود، نهضت آزادینبود، مدرس بود که میایستاد و برخلاف آنجا، اینها آن وقت چیزینبودند، کاری نداشتند با این کارها...
شجاعت و شهامت
مدرس این اوضاع آشفته و هراس آلود را با سخنان خود از بین برد.
او در سخنرانی خویش گفت: حالا که بناست از بین برویم چرا خودمانخویشتن را از بین ببریم.
امام خمینی به این ماجرا اشاره میکند و میفرماید: «(مدرس)رای مخالف داد، بقیه جرات پیدا کردند و رای مخالف دادند. ردکردند اولتیماتوم را، آنها هیچ غلطی نکردند.... یک روحانی بودکه در مقابل یک چنین قدرت بزرگ ایستاد... دیگران هم جراتکردند...»
اگر شرایط آن زمان درست ترسیم شود، ارزش پایداری مدرس مشخصمیگردد; زیرا ارتش روسیه به قزوین رسیده بود و دولتیان و اکثرنمایندگان در مقابل دشمن که در چند کیلومتری مرکز حکومت قرارداشت. خود را یافته، آماده پذیرش اولتیماتوم بودند. مدرس باشهامتی که در ایمان و اتکال به خداوند داشت، هراس را نفی کرد;به استقلال و تمامیت ارضی ایران اندیشید; با تکیه بر اعتقاداتقوی و قلب سلیم بهترین روش را ارائه داد و برای روحانیتشیعهعظمت و افتخار آفرید; افتخاری که حتی مورخان غربی و نویسندگانروسی بدان اشاره کرده، تاکید کردهاند که آذرخش گفتار مدرس درآن کویر وحشت روشنی آفرید و در قلب متجاوزان رعب افکند. اینگونه مقاومتها از سوی مدرس موجب شد تا محبوب مردم گردد و اهالیتهران در دوره بعدی مجلس به وی رای دهند.
از سوی دیگر، وقتی رضاخان سر سختیهای مدرس را دید، نابودساختن وی را در راس برنامه خود قرار داد.
امام خمینی در این باره مینویسد:
«او (رضاخان) با مرحوم مدرس روزگاری گذراند و تماس خصوصیداشت و فهمید که با هیچ چیز نمیتوان او را قانع کرد نه باتطمیع و نه با تهدید... از او حال علمای دیگر را سنجید و تکلیفخود را برای اجرا کردن نقشههای اربابهای خود فهمید...»
نفی نیرنگ
حضرت امام خمینی، ضمن تاکید بر اینکه باید از حوزههای علمیهیک عالم به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز انسان سازی دراین جایگاه و دانشگاه باشد، میفرماید: «انسان حاضر نمیشود کهکشور خودش را تسلیم کند به غیر...، حاضر نمیشود که تحت ذلتبرود و اسارت. آنها هم از انسان میترسند.... رضاخانازمدرسمیترسید برای اینکه انسان بود...»
رضاخان رقیب خودش را مدرسمیدانست که وقتی که میایستاد و صحبتمیکرد، متزلزل میکرد همه را، یک انسان بود...»
در جای دیگر میفرماید: «آن روزی که رضا شاه آمد و آن همهکارها را کرد، باز یک آخوند بود که توی مجلس، به اسم مدرسرحمهالله علیه مقابلش ایستاد و میگفت که نه. هیچ کس نبود،مدرس بود و چند نفر هم که اطراف او بودند. دیگر در تمام مملکتهیچ قدرتی در مقابل او نمیایستاد.»
امام تاکید میفرماید وقتی شخصی مطابق تعلیمات قرآنی پرورشیابد و به دستورهای دینی عمل کند، چون مدرس تربیت میشود:
«....یک مدرس مثل یک گروه است جلوی قدرت رضاخان... باپیرمردی خودش میایستد جلویش را میگیرد و جلو شوروی (سابق) کهمیخواستند به ایران حمله کنند میگیرد. »
جمهوری خواهی آرزوی موهوم و فریبندهای بود که در ذهن مخدوشرضاخان ریشه دوانید و با دست استعمارگران انگلیس آبیاری شد. ویبه ظاهر خود را خادم مردم معرفی میکرد، ولی در باطن میخواستبانام جمهوری راه را برای نفوذ بیگانگان هموار کند. شهید مدرسزودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد، در پی چاره بر آمد. ایننیرنگ را خنثی کرد.
رضاخان که خود را تنها و درمانده دید.در 18 فروردین 1303 مفتضحانه به بومهن رفت. افرادی چون مصدق وعلی دشتی دوباره وی را به صحنه سیاست آوردند تا به ظلم و خیانتخویش ادامه دهد. امام در خصوص اعتراض مدرس به جمهوری رضاخانیمیفرماید: «پیشترها مجلس شورای ملی آقایان اگر یک کلمه از طرفدولت انگلستان اشاره میشد که باید فلان کار را انجام بدهید،احتمال این که مخالفتبکنند نداشتند... رضاخان میخواست کهجمهوری درست کند و مدرس مخالفت میکرد. میدانست که میخواهد حقهبزند و مردم را بچاپد. فقط مدرس ایستاد و جلوی او راگرفت....»
امام خمینی درباره روابط مدرس و رضاخان به خاطرهای جالباشاره میکند و میفرماید: «....یک وقتی (رضاشاه) در یک سفررفته بود، یک سفری که مورد خطر شاید بود. مرحوم مدرس رحمهاللهعلیه که آن روز مخالف با رضا شاه بود و جانش را هم سر همانمخالفت داد، گفته بود که من دعا کردم به شما در این سفر کهسالم برگردید. خیلی خوشحال شده بود که مدرس (به عنوان مخالفاو) به او دعا کرده. گفت: دعا کردید؟ خوب ایشان گفته بود آخرنکته دارد. این است که اگر تو در این سفر مرده بودی، همه اموالما (ملت ایران) از بین رفته بود. میخواهم زنده باشی تااموالمان را پیدا کنیم.»
در سال 1361، امام خطاب به هیات وزیران فرمود: «تاریخمرحوم مدرس را دیدهاید که یک سید خشکیده لاغر با لباس کرباسی یکهمچو آدمی در مقابل آن قلدری که هر کس وقت را درک کرده باشدمیداند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود.... در مقابلاو همچو ایستاد در مجلس و در خارج مجلس که یک وقت گفته بود:
سید! چه از جان من میخواهی؟ گفته بود که: میخواهم تو نباشی.»
مخالفت مدرس با رضاخان به سبب استبداد و قلدری رضاخان نبود،او در اعماق اعمال رضاخان نکته خطرناکتری میدید که از این اموربسیار وخیمتر بود. به نظر وی، رضا خان مزدور خارجی بود وانگلیس میخواستبه وسیله وی سلطه خود را بر ایران تحکیم بخشد ودر مقابل شوروی دیروز کمربند امنیتی ایجاد کرده، منافع غرب رادر منطقه تامین کند. آنها مذهب و علمای شیعه را سد راه ایننقشه خطرناک میدیدند و بر آن بودند به وسیله رضاخان تقدس زداییکرده، به ارزشها هجوم برند و روحانیت را تضعیف کنند.
مدرس خوددرباره مقابله با رضاخان میگوید: «اختلاف من با رضاخان بر سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. مندر حقیقتبا سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصداستعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاستهایی کهآزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید میکند، مبارزهمیکنم. راه و هدف خود را میشناسم. در این مبارزه هم پشتسر خودرا نگاه نمیکنم که شما یا کسان دیگر همراهی میکنید یا نه. لازمهمبارزه در این راه از خود گذشتگی و فداکاری است...»
تنها در تنگنا
آیتاللهحاج شیخ محمد رضا طبسی میگوید: «یک روز عید غدیراز قم به تهران رفتم و خدمت مرحوم آیه الله مدرس رسیدم. ایشاننشسته بودند و مردم فوج فوج برای دیدن و دستبوسیشان میآمدند وعید را تبریک میگفتند. در این بین، یک شخص عینکی از طرف حکومتآمد و گفت: دستور دادهاند دو نفر دو نفر برای دیدن شما بیایندکه اینجا شلوغ نشود. مرحوم مدرس با تندی به خدمتکار خودفرمودند: عموغلی! این شخص را بیرون کن. بعد فرمودند: او غلطکرده چنین گفته است. بعد رو کردند به ما و گفتند:
او(رضاخان)برای سردار سپه خوب است نه برای شاهی.
او همانگونه که فروتنی را درجای مناسب اعمال میکرد، هرکجالازم میدید غرور و نخوت حکومتیان و قدرتمندان را به بازیمیگرفت; برای مثال وقتی فرمانفرما باآن موقعیتسیاسی که دردستگاه حکومت داشت. نزد مدرس میرفت، قلیان دستش میداد ومیگفت: شما آبش را بریز تامن آتشش را درست کنم!
همین رفتار ساده به فرمایش حضرت امام خمینی(ره)موجب شکستغرور فرمانفرما میشد. امام، پس از نقل ماجرای مذکور، میافزاید:
«... این برای این بود که برخورد با این مغزهای فاسد، گاهیباید طوری باشد که اول طمع نکنند به آن طرف. اگر چنانچه باتواضع و خضوع و آن طوری که آن وقتها متداول بود رفتار میکردند،او طمع میکرد که اگر چنانچه مطلبی دارد تحمیل کند. اما وقتیبرخورد این طوری بود، ساده ولی کوبنده، دیگر نمیتوانستبه اوتحمیل کند مطلبی را...»
آنچه در مبارزات شهید مدرس با استبداد و استکبار به عنوان یکواقعیت تلخ مطرح است، تنهایی او است.
روزی از مدرس پرسیدند: شما که چنین تنها شدهاید و همواره زیرنظرید، با چه دل و جراتی با این شدت با رضاخان مخالفت میکنیدو مشتبه سندان میکوبید؟!
پاسخ داد: من در تمام عمرم هر تصمیمی گرفتم دنبالش رفتم ووظیفه خود میدانم که با هرگونه حکومتی که موازین اسلامی رامراعات نکند، مبارزه کنم.
آیتالله حاج شیخ محمدرضا طبسی در باره تنهایی مدرس میگوید:
«مرحوم مدرس در مدرسه سپهسالار(شهید مطهری کنونی)در شبستان زیرساعت تدریس میفرمودند. من هم گاهی موفق میشدم از قم به درسایشان میرفتم. روزی در جلسه درس نامهای خدمت ایشان آوردند، آنرا ملاحظه کردند و با آگاهی از مضمونش به گوشهای پرت نمودند وفرمودند: اعتنا نکنید. گویا این نامه از سوی دستگاه حکومتیاخود رضاخان بود. بعد با یک دنیا تاسف فرمود: چکار کنم؟ اگرپنج نفر مثل خودم میداشتم، با این کفش دهانش را خرد میکردم.»
البته قاطعیت و صراحت مدرس موجب نمیشد به کسی توهین کند.
امام خمینی(ره)ضمن تایید سیاست مدرس در آن دوران، روشانفعال سیاسی دیگران در مقابل رضاخان را مورد انتقاد قرارداده، میفرماید: «... در همان زمان یکی از اشتباهات این بودکه مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانی از مدرسنکردند. مدرس، تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد وایستاد و مخالفت کرد...
در آن وقتباز جناحهایی میتوانستند کهپشتسر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کردهبودند، مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت وهمه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقتشر اینخانواده(خاندان پهلوی)کنده بشود و نشد.»
امام خمینی(ره)به تنهایی مدرس در نبرد با رضاخان چنین اشارهمیکند: «... آن روزی که رضاشاه آمد و آن همه کارها را کرد یکآخوند بود توی مجلس به اسم مدرس که مقابل (رضاخان) میایستاد ومیگفت که نه. هیچکس نبود. مدرس بود. چند نفری هم اطراف اوبودند. دیگر هیچ قدرتی در تمام مملکت در مقابل وینمیایستاد.(اما)مدرس در مقابل رضاشاه و نه گفت...»
امام(ره)معتقد بود که هیچ کدام از گروههای ملی و مذهبی حمایتلازم را از مدرس به عمل نیاوردند و تنهایی مدرسموجب شد رژیمپهلوی به رشد سرطانیاش ادامه دهد. افزون براین، حضرتامام(ره)یادآور میشود مدرس نهتنها در مبارزه بلکه در نوع تفکرنیز تنها بود: «...اگر در هر شهری و استانی چند نفر موثر،افکار مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع وصحیح پیش میرفت و قانون اساسی با متمم آن که حاج شیخ فضلالله در راه آن شهید شد. دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتیکه در آن شد، نمیگردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آنرنجهای طاقت فرسا را نمیکشیدند...»
فرجام فداکاری
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مزار شهید مدرس در کاشمر درهالهای از غربت زیارتگاه عاشقان حقیقتبود. در طول سالهایاختناق، تنها یک ستون آجری که به وسیله مردم برپا شده بود.نشان دهنده آرامگاه این سید بود.
در این سالهای هراس و وحشت،مردم به پیروی از زندگی ساده و بیپیرایه شهید مدرس که غالبروزها نان وماست میخورد. بعد از ظهر روزهای چهارشنبه در مزارشنان و ماست توزیع میکردند و زیر سایبانی که در دهه 1330ه . شساخته شده بود، یادش را گرامی میداشتند.
با پیروزی انقلابشکوهمند اسلامی، بزرگداشتشهید مدرس در راس برنامههای اساسینظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
حضرت امام خمینی(ره)تولیت وقتآستان قدس رضوی را مامور تعمیر و احیای مقبره آن شهید والامقام ساخت. در فرازی از حکم امام(ره) چنین آمده است: «...امیداست ایشان(آیتالله واعظ طبسی)به وجهی مناسب با شخصیت آنبزرگوار این خدمت را... به اتمام برسانند و موجب رضایتخداوندمتعال و خشنودی حضرت رضا(ع)و فرزند عزیزش حضرت بقیهاللهارواحنالمقدمه الفداء را فراهم نمایند...»
بدین گونه تلاشی ارزشمند برای گرفتن غبار از مرقد غریب اینمبارز نستوه آغاز گردید و عملیات اجرایی ساختمان اصلی آرامگاهشروع شد.(در سال 1363)درسال 1367 این محل شامل نه رواق و محلاصلی به دست مبارک مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهوری اسلامی ایران بود. مورد بهره برداری قرار گرفت و تحویلاوقاف شد.
به دلیل مشکلات موجود، ائمه جماعات، خصوصا امام جمعه کاشمر ومردم این سامان، اصرار داشتند، تولیت آرامگاه به آستان قدسرضوی تفویض گردد. حضرت آیتالله خامنهای خواست آنان را اجابتفرمود و در چهارم مرداد 1373 آیتالله واعظ طبسی را به تولیتآستانه و آرامگاه شهید مدرس منصوب فرمود. با این حکم طرح جامعآرامگاه آغاز شد.
اکنون آرامگاه مدرس با بارگاه مشهورترین امامزادگان کشوربرابری میکند. وقتی انسان در آن مجموعه قرار میگیرد، به یاداین جمله وی میافتد که خطاب به رضاخان گفت: «قبر من هرجا کهباشد زیارتگاه مردم میشود اما تو در جایی میمیری که نه آب باشدو نه آبادانی.» /س