شهید آیت الله مدرس(رحمت الله علیه) در سنگر مجلس(1)
لمعاتی از لیاقت
در واقع آن شهید والامقام تا سن چهل و یک سالگی در حوزههای علمیه به کسب معرفت و تهذیب نفس و نشر حقایق اسلامی مشغول بود و مشخص میگردد که شخصیت ممتازی بوده که در بین آن همه علمای آن عصر به عنوان طراز اول انتخاب میشود . تفسیر این انتخاب آن بود که به موجب فصل دوم از متمم قانون اساسی رسما مقرر شده بود که برای نظارت بر عدم مغایرت قوانین مصوبه مجلس با موازین شرع پنج مجتهد عادل و آگاه به مقتضیات عصر به عنوان وکیل در مجلس حضور یابند . (1) علمای ایران و نجف تصمیم میگیرند تا از بین خود بیست نفر را برگزیده و طی جلسات بعدی پنج نفر آنان را به عنوان طراز اول به مجلس معرفی کنند عدهای مرکب از 68 نفر در جلسههای متعدد با هم وارد شور شده و پس از رایگیری بیست نفر را برای مرحله دوم انتخاب کردند . از میان این تعداد، پنج نفر تعیین شدند که به عنوان علمای طراز اول در دوره دوم مجلس حضور یابند که یکی از آنان آیةالله مدرس بود . (2) پس از این انتخاب تلگراف زیر از طرف مجلس خطاب به مدرس مخابره شد تا در جلسات حضور یابد:
اصفهان . به توسط انجمن محترم ولایتی خدمت جناب مستطاب ملاذالانام آقامیرزا سید حسن مدرس سلمه الله از جمله منتخبین علمای عظام در مجلس شورای ملی وجود محترم آن جناب مستطاب عالی است ان شاء الله عاجلا حرکت فرموده به تهران تشریف بیاورید که عموم ملت از سعادت حضور حضرت عالی بهرهمند گردند . (3)
امام خمینی در این باره میفرمایند: «. . . مرحوم مدرس (رحمهالله) - خوب - من ایشان را هم دیده بودم، این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد . . . ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران . از قراری که آدم موثقی نقل میکرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود . . . تا آمد به تهران . . .» (4)
بدین گونه علمای دین که از ویژگیهای فکری و علمی مدرس آگاهی داشتند و او را بهترین فردی که با جان و دل از اسلام دفاع نماید و روشن بین و با دقتباشد، یافته بودند او را به مجلس شورا فرستادند تا بر قوانین نظارت کند و آنها را با فقه شیعه و موازین دینی مطابقت دهد و اگر خواست قانونی مخالف امور شرعی تصویب گردد مخالفت کند .
در هر حال اسباب مهاجرت مدرس فراهم گشت و با همان گاری بارکشی که برای جلوگیری از سرمای سخت فصل زمستان سرپوش پارچهای بر روی آن کشیده بودند از اصفهان به قصد تهران حرکت نمود سرانجام این کاروان کوچک اما با هدفی بزرگ پس از تحمل سختی و مشقتبسیار به حرم حضرت عبدالعظیم وارد شد و در کوچه باغ سراج الملک خانهای برای سکونت اجاره نمود . مردم که از ورود مدرس مطلع شدند وی را به تهران انتقال دادند و آنجا هم شهید مدرس منزل محقری را برای خود در نظر گرفت که اجاره بهای نازلی برایش پرداخت مینمود . (5)
این شخصیت که از اصفهان فرا خوانده شد تا مسؤولیتخویش را در سنگر مجلس به انجام برساند ویژگیهایی دارد که اشاره به آنها حقایقی را روشن میسازد .
شهید مدرس علاوه بر آن که منسوب به خاندان عصمت و طهارت است در زندگی و فضایل اخلاقی نیز وارث راستین آن ستارگان درخشان آسمان امامتبود . او در مسیر زندگی خویش ساده زیستی و قناعت را پی گرفت . فروتنی او و کار و تلاش برای معاش همچون سادهترین کارگران درسی بود که مدرس از مکتب مولایش حضرت علی آموخت و این شیوه را در تمام مراحل عمر خویش ادامه داد .
در دوران جوانی برای تامین مایحتاج خود به کار یدی میپرداخت و در طول اقامت در نجف چنین ویژگی را ادامه داد در حالی که برایش این امکان وجود داشت که از وجوه شرعی بتواند استفاده کند ولی برای حفظ استقلال و این که ارتباطش با فعالیتهای مزبور قطع نشود چنین روشی را انتخاب میکند او میخواهد با چنین کارهایی هم خود را از تعلقات آزاد کند و هم با مردم عادی دمساز و نزدیک باشد . چون برای شرکت در مجلس دوم وارد تهران شد دو منزل اجارهای به وی پیشنهاد گردید که یکی از آنها یک تومان از دیگری ارزانتر بود . او بدون آن که از ویژگیهای آن دو خانه سؤال کند منزل نازلتر را انتخاب کرد .
هیچ اموری از مسایل دنیوی نتوانست مدرس را در راه هدف عالی خویش بازدارد . دلش به نور ایمان و معنویت روشن شده بود و از این جهت مقاصد پست و لذایذ فناپذیر قادر نبود با ظلمتخود آن فروغ معنوی را خاموش کند . پاکی، درستی و عدم آلودگیش موجب آن گردید تا آزادانه در مسایل کشور و جهان اسلام موضعگیری کند، در برابر طاغوتها و قدرتمندان بایستد و از موضع حق و مصالح کشور و دیانت دفاع کند . امام خمینی پس از وصف قدرت روحی و شجاعت مدرس افزودهاند:
«. . . (مدرس) یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا میکرد و نه به دارایی و امثال ذلک، هیچ اعتنا نمیکرد . نه مقامی او را جذبش میکرد . . .» (6)
در تاریخ علمای شیعه شخصیت هایی که در برابر متجاوزین مبارزه میکردند کم نمیباشند اما کسی را در میان آنها سراغ نداریم که تا زمان روی کارآمدن مدرس در زمینه سازندگی و مدیریتسیاسی - اجتماعی از خود تجربه سازنده و ارزندهای را بروز دهد . این دانشمند جهان تشیع برای نخستین بار در تاریخ روحانیتبا اعمال و رفتار و اندیشههای مدبرانه خود نشان داد که یک روحانی لایق آگاه میتواند در مدیریت هم موفق باشد و طرح هایی برای سازندگی ارائه میدهد که حتی اعجاب دشمنان را برمیانگیزد .
او به این نیتجه رسید که برای مبارزه با استعمار و استبداد نباید به مسجد و محراب و منبر کفایت کند، درس در حوزه کافی نیست، مبارزه در خیابانها به آن شکل مؤثر نیست . باید مرکزی قانونی با پشتوانهای شرعی و حمایت مردمی باشد تا او آن را به صورت پایگاهی نو علیه ستم (در شکل استعماری و استبدادی) درآورد و نیز ضمن این حرکتسیاسی به سازندگی هم فکر کند و استقلال واقعی مردم را آن چنان تامین کند که نیازی به اجانب نداشته باشند . مدرس با این تفکر به مجلس اقتدار داد و به آن حیات بخشید . شهید مدرس وقتی احساس کرد این پایگاه عظیم و قدرتمند را میتواند در آن روزگار آشفته پدید آورد به پیروی از سیره معصومین محیط فیزیکی و شرایط زندگی را عوض کرد و وطن مالوف را ترک نمود تا بتواند آنچه را در ذهن داشت از طریق مجلس شورا عملی سازد یا در جهت تحقق آن بکوشد .
فراست و فرزانگی
در هنگام تصویب قوانین، مدرس با کسانی درگیر بود که آگاهی هایی از معارف دینی داشتند اما در اسارت افکار قدیمی بودند و نمیتوانستند مقتضیات زمان و مصالح جامعه را درک کنند، اینان موانع بزرگی در مقابلش بودند که با اندیشههای منجمد و تحجر فکری و قدرتی که داشتند به وسیله عواملی اثر منفی خود را بر امور مهم میگذاشتند و برخی مسایل حیاتی را خدشه دار میکردند . از دیدگاه مدرس احکام شریعت در قالب قانون تدوین میشوند به نحوی که مصالح جامعه و شرایط زمانی در نظر گرفته میشود . همچنین او موفق گردید در حد توان مصادیق احکام کلی اسلام را بیابد و با در نظر گرفتن شیوه اجرای آنها در جهت تصویبشان تلاش کند .
رعایت موازین شرع از نکاتی بود که آیت الله مدرس سختبه آن پای بند بود و در عملکرد وی نیز چنین نکتهای قابل مشاهده است . فرزانگی او در حدی است که جامعه را برای اجرای احکام اولیه و اولویت دادن به آنها مهیا کرد و برای از بین بردن موانع آن تلاش نمود . تحولات اجتماعی و مصادیق عرفی نیز از نظرش دور نبود . از دوران قاجاریه که به دلیل ارتباط با اروپا صف بندیها و تقابل هایی بین دیانت و سیاست و ایرانی و اسلامی و نیز متجدد و متقدم پدید آمد عوارض زیانباری را متوجه جامعه کرد . عدهای کوشیدند مفاهیم مذکور را به صورت خصومتآمیز و نفرتانگیز در مقابل هم قرار دهند و از همین طریق به مصالح اسلامی و انسجام جامعه خسران وارد کردند اما شهید مدرس ضمن آن که احکام شرعی و موازین دینی را چون سرچشمهای حیات بخش برای سعادت جامعه لازم میدید سعی میکرد از تعارض بین این مفاهیم بکاهد و ارتباطی بین آنان ایجاد کند و نشان بدهد که سیاست از متن دیانتبرمیخیزد و روی آوردن به زندگی جدید با التزام عملی به دستورات دین مبین اسلام منافاتی ندارد و دوست داشتن وطن و علاقه به حفظ آب و خاک با گرایشهای دینی نه تنها در تباین نیستبلکه میتواند ارتباط هم داشته باشد . احترام به زبان فارسی و سنت هایی که در میان اقوام و جوامع دیده میشود تا جائی که دستورات دینی را کم رنگ نکند و ارزشهای معنوی را تحت تاثیر قرار ندهد امر ممدوحی میباشد . خودش میگوید در نجف فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و طریق انحطاط را طی میکنند بعد از چندین روز فهمیدم که مسایل سیاسی را از باورهای دینی تفکیک کردهاند و افراد متدین از اینکه به جرگههای سیاسی وارد شوند احتراز میکنند ناچار اشخاصی امور مزبور را در اختیار میگیرند که اعتقاد درستی ندارند و به مصالح جامعه هم فکر نمیکنند و از این جهت کشورشان از رشد، شکوفایی و اعتلا باز میماند بعد مدرس میافزاید که با اساتید بزرگ خود این موضوع را مطرح کردم که چنین اختلافی از میان برداشته شود و هر کس مؤمنتر میباشد و نسبتبه دیگران فرد امینی استبه سیاست کشور خدمت کند . (7) در پایان، این نکته جالب را مطرح میکند: «. . . من و امثال من و بزرگتر از من که مشروطه را تصدیق کردیم برای این بود که یک اختلافی از بین برداشته شود . این معنی ندارد که دولت و ملت، سیاست و دیانت دو تا باشد . پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که مؤسس دیانتبود . رئیس سیاستبود . از آن وقت که اختلاف پیدا شد ممالک اسلام رو به ضعف رفت . . .» (8)
شهید مدرس به مبانی فقهی قوانین توجه داشت ولی میخواست نمایندگانی را که اکثرا با این مباحث آشنا نبودند، آشنایی دهد و براساس این مسئله موضعگیریهای بسیار جالبی در مجلس داشت و اصولا او به عنوان یک فقیه به نظام امامت معتقد بود و منتظر فرصتی بود تا این نظر را به نحوی اعمال کند و به همین دلیل مبارزه را از درون تشکیلات آغاز کرد تا حداقل از این طریق به عنوان یک اهرم کنترل نظام را از انحراف مصون نگه دارد . در واقع او به این باور رسیده بود که در اسلام یک حکومت مشروع داریم که دیانت و سیاست در آن یکی است و باید برای استقرار آن کوشید . تفکر آن شهید این بود که اسلام برای اداره جامعه قوانین لازم را دارد و باید مصادیق آنها را یافت و این اندیشهاش با آینده نگری، فکری جامع، زمان نگر و رعایت مصالح مردم توام بود .
این که شخصیت مدرس خورشید درخشانی چون امام خمینی را تحت تاثیر قرار داده جامعیت اوست و این که در آن شرایط آشفته و اختناق شدید که از یک سو قحطی کشور را تهدید میکند و از سوی دیگر بیگانگان بر آن یورش آوردهاند و در نظام حکومتی هم ثبات برقرار نمیباشد شخصی در صحنه سیاستبیاید و با اعراض از دنیا به فکر عمران فرهنگی و اجتماعی باشد و با تعقل، بصیرت و درک عالی در این راه قدم نهد و خطر تهاجم فرهنگی را بفهمد و قبل از آن که خطرات و تهدیدهایی برای کشور رخ دهد از روی قرائن و نشانهها زودتر از دیگران متوجه شود که برای کشور اسلامی و ملت ایران چه نقشههای مخربی را تدارک میبینند امر مهمی است مدرس چون به خداوند توکل دارد و متکی به حمایت مردم مسلمان است از هیچ چیزی واهمه ندارد و با شجاعت پیش میرود و بیمی به دل راه نمیدهد . سعی میکند با اتکا به تقوا و علمی که کسب کرده از موارد موجود در احکام شریعتبراساس مصلحت جامعه، قانونی را تدوین کند .
او در جنبه زندگی شخصی و استفاده از امکانات دنیایی کاملا استقلال داشت و خود کفایی رویهاش بود و در برابر عواملی که سیاستسالم کشور را مورد خدشه قرار دادند و نیز فشارهای داخلی و خارجی استقلال خویش را حفظ نمود، در جایگاه قانونگذاری نیز مستقل بود و قدمی فراتر از شریعت و موازین دینی نگذاشت و با پارسایی، پایداری و فرزانگی احکام قرآنی، روایی و فقهی را در قالب قوانینی که ابعاد گوناگون مصالح جامعه را تامین کند و آنان را به سوی سعادت، امنیت و استقلال و بازگشتبه هویت راستین و اصیل رهنمون سازد ارائه داد و کوشید تا آنچه تصویب میشود مطابق شریعتباشد و عوارض سویی برای جامعه در بر نداشته باشد او برای رسیدن به این مقصد والا و منظور عالی در برابر عواملی که با شریعت در ستیز بودند یا مصالح فردی را بر مصالح عموم ترجیح میدهند به مبارزه برخاست . نکته دیگر این بود که مدرس در برزخ عرصه بازمانده از سنت گذشته و دنیای در حال توسعه قرار گرفته بود او با ایمان قوی و درایت ژرف بین این دو حالت پلی ایجاد نمود و راهی منطقی یافت که هم ارزشها را حفظ کند و هم به پیشرفت جامعه و رشد علمی و فرهنگی و رونق اقتصادی آسیب وارد نکند . از دیدگاه مدرس احکام اصیل اسلامی و موازین مسلم از قرآن و عترت با پیشرفت و شکوفایی جامعه تعارض ندارد اما آن گرایشهای قومی، قبیلهای و طایفهای و نیز برخی سنتهای فرقهای و نیز سلیقههای افراد خاص که در طول تاریخ به جای موازین اسلام ناب نشستهاند و در هالهای از تقدس فرو رفتهاند و توسط متحجرین صیانت میشوند نه تنها با اعتلای جوامع روی خوشی ندارند بلکه با باورهای اصیل نیز در تزاحمند . مدرس تلاش کرد آن مروارید گرانبهای شریعت را از این سنتهای موهوم و کهنه و دور از خرد و منطق جدا سازد و بر حسب مقتضیات زمان به جامعه معرفی کند . این مجتهد ژرف نگر ضمن آن که فقیه عالی مقامی میباشد و مقامات علمیش مورد تایید مراجع وقت و اساتید مشهور فقه میباشد در عین حال با فراستی که دارد حتی از زمان هم جلوتر است .
آذرخشی در بیابان ناامنی
گرچه اولین جلسه رسمی دوره دوم مجلس روز سه شنبه دوم ذیقعده سال 1328 ه . ق با حضور 62 نفر از نمایندگان تشکیل شد اما شهید مدرس پس از 194 جلسه در تاریخ 28 ذیحجةالحرام 1328 ه . ق در مجلس حضور یافت و رئیس مجلس در جلسه 195 گفت: خدمت آقای مدرس با کمال مسرت به جهت ورودشان به مجلس شورای ملی عرض تبریک میگویم و دعوت میکنم به موجب قانون اساسی مراسم قسم را به عمل بیاورند . مدرس در جواب گفت: بنده هم تشکر میکنم و حاضر هستم و به محفل نطق آمد و مطابق صورت قسم نامه اصل یازده قانون اساسی قسم یاد نموده، ورقه قسمنامه را امضا نمود .
نخستین بار که شهید مدرس به ایراد نطق پرداخت روز شنبه 19 محرم الحرام سال 1329 ه . ق در جلسه دویستم مجلس بود . اولین نطق او با این جمله آغاز شد! عاقل تا بصیرت پیدا نکند سخن نمیگوید . (9)
ورود شهید مدرس به مجلس دوم مصادف با حوادثی بود که بر امنیت و مصالح ایران تاثیر منفی مینهاد احمد شاه قاجار به جای پدر مستبد خود بر تختشاهی تکیه زده و خود را در حلقههایی رنگارنگ از ارتجاع و سرسپردگی به بیگانگان و تجدد و فرنگی مآبی گرفتار کرده بود، کابینهها یکی پس از دیگری میآمدند، یکی طرفدار روس بود و دیگری هواخواه انگلیس، اولی را استعمار انگلستان برمیانداخت و بساط دومی توسط روسها در هم پیچیده میشد و در این میان مردم لطمات و صدمات سختی را متحمل میشدند و فریادشان به جایی نمیرسید، مجلس تنها نشان وجود قانون در کشور بود، که رجال گوناگون که هر کدام خیالی را در سر پرورش میدادند، در آن اجتماع نموده بودند، ترکیب آنان شامل گروه معتدل، جماعت دموکرات و طایفه مردد و اهل حزب باد بودند که به مناسبتی به یکی از دو گروه یاد شده میپیوستند و اینها نیز در پشت پرده نیز با جایی مرتبط یا به قدرتی وابسته بودند و از سفارتخانههای گوناگون مستقر در تهران برنامه میگرفتند . شهید مدرس همانگونه که خودش خاطر نشان نموده همه این مسایل را دریافت و فهمید که باید با این افراد با نگرش عمیق و دید بالای سیاسی سخن گفت و کسوت ساده اندیشی را به دور انداخت و با فراست و هوشیاری به میدان سیاست پا نهاد . (10)
تا چندین ماه مدرس با نظری دقیق به مطالعه وضع عمومی و سکوت گذرانید و نمایندگان فکر کردند این مجتهد کم حرف و آرام برایشان خطری ندارد و در راه رسیدن به مقاصد پستشان از ناحیه او مانعی ایجاد نخواهد شد . سرانجام مدرس پس از چند ماه، سکوت را شکست و به زودی او را شناختند و از وی حساب بردند . زیرا در مباحثه و استدلال کسی حریفش نمیشد و در مدت کوتاهی مدرس اقتدار معنوی و سیاسی خود را به دست آورد و شخصیتبارز خود را با شجاعت ذاتی به ظهور رسانید .
از جمله مصوبات مجلس در آن زمان استخدام مورگان شوستر امریکایی برای نظم بخشیدن به امور اقتصادی ایران بود که وضع آشفته و نگران کنندهای داشت . در این وقت آمریکا آن روح سلطه جویی کنونی را نداشت و شوستر هم خیلی خوب کار کرد و در اخذ مالیاتهای به تعویق افتاده سخت از خود پافشاری نشان داد و حتی در پی ضبط اموال برادر شاه مخلوع یعنی شعاع السلطنه برآمد، این برنامه بهانهای به دست روسها داد که مخالفتخود با حضور مورگان شوستر را علنی و عملی سازند و بلافاصله روسیه از دولت ایران خواست نامبرده را از سرزمین خود خارج کند و چون جوابی نشنید اولتیماتومی چهل و هشتساعته به ایران داد . دولت وقت از مجلس برای عملی ساختن نظر دولت روس درخواست اختیار نمود . در مجلس دونفر بیش از همه در مقابل تهدید روسها مقاومت کردند . شهید خیابانی و آیةالله مدرس . (11) پس از نطق شدید این دو بزرگوار و مخالفت مردم، دولت موفق نشد برای پاسخ دادن به روسها تصمیمی اتخاذ کند و مهاجمین روس از اقتدار مجلس نگران شدند و مخالفتخویش را چنین اظهار کردند: «مسیو نراتوف جانشین وزیر خارجه روس با مستر اوبرون نماینده سیاسی انگلیس در پطرزبورگ در باره کارهای ایران گفتگو کرده و از نیرومندی مجلس شورای ایران و بیداری کارهای سیاسی رنجیدگی نموده، میگفتباید مجلس انجمنی باشد که به کار قانونگذاری بپردازد (از سیاستبرحذر باشد) و نیز میگفت: باید مجلس سنا باز نمود . اختیار نایب السلطنه (ناصر الملک) را باید بیشتر گردانید . فریاد این دو روحانی به مجلس جان داد و تمامی نمایندگان به جز یازده نفر با اولتیماتوم مخالفت کردند و قرار شد کمیسیونی منتخب از نمایندگان تشکیل شود که متاسفانه به گونهای انتخاب شدند که اکثر برگزیدگان حامی روس و انگلیس بودند . ناصرالملک وقتی این وضع را مشاهده کرد در روز سوم دی ماه سال 1290 ه . ش (سوم محرم سال 1330ه . ق) دستور انحلال مجلس را صادر نمود و اولتیماتوم را پذیرفت و شوستر ایران را ترک نمود . (12)
دعوت به وحدت
مجلس دوم اگر چه برای آن مجتهد والامقام عمر کوتاهی داشت ولی مدرس در همین دوران نیز تلاشهای شایستهای را انجام داد در شعبان سال 1329 ه . ق اصول تشکیلات عدلیه و محاضر شرعیه و صلحیه را که توسط مقامات قضایی کشور تهیه شده بود پس از ملاحظه و تطبیق با شرع تائید و تصدیق میکند . (13)
در همان دوره عضو کمیسیون برنامه و بودجه شد و دقت زیادی روی مسایل مالی داشت و میگفت در لایحه بودجه ارسالی به مجلس در صورتی که یک دینار بده و نپرس وجود داشته باشد و از محل خرچ آن مطلع نباشیم امکان ندارد تصویب کنیم، او معتقد بود استقراض خارجی کار درستی نمیباشد و کشور باید خود را بدون دست دراز کردن به سوی اجانب تامین کند، هر گونه انعقاد قرارداد با خارجیها را بدون تصویب مجلس غیر قانونی میدانست . به نمایندگان توصیه مینمود عایدات و درآمدها را زیاد کنید و از بالارفتن هزینهها احتراز نمائید . (14) با بررسی صورت جلسات مجلس دوم شورای ملی مشخص میگردد که مدرس در حدود 56 جلسه به ایراد سخن، اظهار نظرات و یادآوری برخی نکات مبادرت نموده است .
در جلسهای از این که نمایندگان بدون تعمق ونگرش همه جانبه به تصویب قانونی اقدام میکنند گلایه مینماید و میگوید: «خوب است در مطلب قانونی مداقه و تامل شود برای این که جعل قانونی که میشود برای یک مملکتی میشود .» آنگاه در اعتراض به تصویب سریع مصوبات آن هم بدون دقت در مواد آن میافزاید: «به بعضی موضوعات اطلاع کامل نداشتن و در عرض پنج دقیقه هی برخاستن و نشستن این طریق وضع قانون مملکت نیستباید اطرافش را تامل کرد و بی دلیل رای نداد .» این بیانات نشانگر آن است که مدرس با آن درایت و هوشیاری که دارد از بی دقتی نمایندگان در به تصویب رسانیدن قوانینی که با حیات کشور و مردمانش ارتباط دارد نگران است . (15)
مدرس به عنوان یک مجتهد طراز اول در فرصتهای مقتضی جامعه و نمایندگان آنان را به پرهیز از تفرقه و دسته بندیهای سیاسی و باندبازی دعوت میکند و اجتماع و خصوصا نخبگان و خواص را به وحدت اصولی فرا میخواند، البته او در لسان و گفتار این گونه نبود بلکه در طی حیات پربار فکری سیاسی خود و در عرصه عمل سخت پای بند مسایل مذکور بود، در جلسه 202 حفظ کشور را از هر گونه آشفتگی، ناامنی منوط بر اتحاد افراد جامعه دانست و تاکید نمود منظور از این وحدت آن نیست که اهل فکر و نظر از اظهارات خویش دستبردارند و همه سلیقهها یکی شود: «البته جماعتی از عقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است اما در غرض یکی استباید حفظ آن مرتبه را کرد .» در ادامه حاضران در مجلس شورای ملی را از اغراض شخصی و تمایلات نفسانی پرهیز داده و میگوید: «شان وکلا . . . اجل از این است که از روی غرض و خدا نخواسته از روی عمد اقدامی که موجب ضعف و سستی این اساس (وحدت) باشد بکنند» و از نمایندگان میخواهد با نهایت اخوت از اختلاف دستبردارند و این گونه نباشد که بر اثر پرداختن به امور جزئی و غیرمهم از مقصد اصلی که برای افزایش عزت و عظمت مسلمانان است دستبردارند . (16) در جلسه 309 نیز هر عملی را که موجب تجزیه نیروها و تفرقه میان آحاد ملتشود مورد ملامت قرار داد و از نامگذاری هایی که جامعه را شعبه شعبه مینماید به عنوان عوامل بازدارنده اتحاد جامعه سخن گفت .
در جلسه 217 مدرس اعزام محصلین را به خارج برای فراگیری دانش مورد نیاز کشور تجربه مفیدی ندانست و به دفاع از آوردن معلمان و استادان خارجی به ایران برای آموزش دادن دانش رایجبه جوانان شد .
«در این مدت عمری که داشتهایم خیلی شاگردها رفتند به اروپا و خیلی از پولهای این مملکت را در آن جا خرج کردهاند لکن نقص مملکت ما کم نشده استباید نحوی کرد که . . . علم را به مملکتخودمان بیاوریم . . . اگر ممکن نشود که معلم بیاوریم باید شاگرد برای معلمی فرستاد . . .» (17)
در زمان ریاست وزرایی علاء السلطنه که ایران مجلس شورای ملی نداشت دولت تصمیم گرفت که انتخابات مجلس سوم را برای مدت سه ماه به تعویق اندازد و چون به عقب انداختن انتخابات به تصویب مجلس وابسته بود دولت از میان برخی نمایندگان دوره اول و دوم و عدهای رجال مورد تایید خود «مجلس مشاوره عالی» تشکیل داد تا تصمیم خود را اعلام کند و اجازه تعویق انتخابات را از این طریق بدست آورد . در این جلسه مدرس به شدت با این برنامه دولتبه مبارزه برخاست و ضمن اعلام مخالفتبا آن گفت:
«مجلس شورای ملی به هیچ وجه جزئا و کلا تعطیل بردار نیست و این مجلس مشاوره عالی هم نمیتواند تصمیم دولت را جایز بشمارد باید هر چه زودتر انتخاب شروع و زمام کشور به دست مجلس سوم سپرده شود .»
بدین ترتیب مجلس مشاوره عالی بدون اخذ نتیجهای به هم خورد ولی دولت مستبدانه انتخابات را تا صفر سال 1331 ه . ق به تعویق انداخت . با این وجود نطق کوبنده مدرس و حملاتش به نایب السلطنه زبان به زبان گشت و هر کس آن را شنید به شهامت، شجاعت و صراحت لهجه این عالم والامقام آفرین گفت و نام و آوازه او آن چنان بر سر زبانها افتاد که مردم تهران تصمیم گرفتند وی را برای نمایندگی دوره سوم انتخاب کنند . (18)
در دوره سوم شهید مدرس علاوه بر این که سمتیکی از مجتهدانطراز اول را دارا بود به پاس شجاعت کم نظیری که از خود بروزداد و جامعه روحانیت هم او را به عنوان فقیهی والامقام قبولداشتند از سوی مردم تهران انتخاب و وارد مجلس شد، ریاست ایندوره را موتمن الملک عهده دار گردید و دو جناح اعتدالی ودموکرات بر این مجلس حاکم بودند، در این دوره مستوفیالممالک(رئیس الوزرا)استعفاکرد و مجلس به اتفاق آراء بهمشیرالدوله رای داد، وی نیز استعفا کرد و بار دیگر مستوفیالممالک رئیس کابینه شد. در زمان تشکیل مجلس مزبور جنگ جهانیاول آغاز گردید و آتش آن به سوی ایران شعله کشید و در حدودشمال غربی و جنوب ایران بین قوای متخاصم(آلمان، اتریش و عثمانیبه عنوان متحدین از یک سو و انگلیس و روس به عنوان متفقین ازسوی دیگر)جنگ درگرفت و این در حالی بود که از عمر مجلس سومیکسال هم نگذشته بود، دولت وقت ایران در سال 1333 ه.ق رسمابیطرفی ایران را اعلام کرد ولی متفقین در هفتم محرم 1334 ه.قبیطرفی ایران را نادیده انگاشته و مرکز حکومت از سوی بیگانگانمورد تهدید قرار گرفت. قوای روس به بهانه درگیری با عثمانیاندر خاک ایران تا کرج پیش آمدند و هر لحظه بیم آن میرفت که باتسخیر مرکز حکومت استقلال ایران از بین برود. احمد شاه میخواستپایتخت را تغییر دهد و تصور میکرد با انتقال آن از تهران بهشهری دورتر میتوان در مقابل پیشروی قوای روس فکری کرد اما رایمدرس و تنی چند از افراد سیاستمدار بر این بود که چون فاتح ایننبرد جهانی مشخص نمیباشد باید با تدبیری دقیق وضع ایران را درصورت پیروزی هر یک از طرفین درگیر روشن نمود و در عمل راه رابر پیشروی قوای بیگانه در خاک ایران بست. برنامه مدرس و یارانشاین بود که دو دولت تشکیل شود، یکی مرکزی که برحسب ظاهر ازمتفقین حمایت میکند و دیگر دولتی در مهاجرت که در وضع ظاهری ازمتحدین حمایت مینماید. در صورت پیروزی هریک از طرفین دولتی کهخود را حامی آنها نشان میدهد روی کار میآید و دستبیگانگان ازتعدی به امور کشور کوتاه میشود، این رای فکری صواب به نظر آمدو نخست جمع متشکل از 27نفر از وکلای مجلس و تعدادی از علماء ورجال سیاسی همراه با گروهی از مردم تهران به سوی قم عزیمتکردند و در این شهر کمیته دفاع ملی در برابر تجاوز روسها راتشکیل دادند بلافاصله قوای روس در رباط کریم با نیروهای مسلحمهاجرین درگیر شد و آنان در برابر مهاجمین تاب مقاومت نیاوردهو شکستخوردند و قم به اشغال قوای روسی درآمد، اعضای کمیته ازقم راهی غرب کشور شد و به کرمانشاه رسیدند شهیدمدرس نیز بهاصفهان رفت تا قوایی فراهم آورد که پس از چند روز تلاش به جایینرسید و به تنهایی عازم غرب گردید و در کابینه مهاجرت که بهریاست نظام السلطنه مافی در غیابش شکل گرفته بود سمت وزارتعدلیه و اوقاف را پذیرفت. با اجتماع مهاجرین در کرمانشاه روسهابه این ناحیه یورش بردند و در نتیجه مدرس و همراهان به قلمرودولت عثمانی وارد شدند. در آنجا عثمانیها از دولت مهاجریناستقبال خوبی کردند و دولت مزبور از طرف متحدین به رسمیتشناخته شد. مدرس از آغاز ورود به خاک استانبول و مشاهدهتشریفات سربازان ترک در استقبال از رجال ایرانی فهمید که دولتعثمانی در پی آن است که در این جنگ جهانی از قدرت ایرانی بهنفع خود بهره برداری کند.
سه روز پس از ورود هیات ایرانی به استانبول سلطان محمد پنجمپادشاه عثمانی خواهان دیدار با آیهالله مدرس به عنواننماینده دولت مهاجر ایرانی شد. مدرس برای ملاقات با او در قصرسلطنتی دلمه باغچه سرای حضور یافت و پس از انجام تشریفاتمعمولی ناگهان شروع به صحبت کردن نمود و گفت:
اصولا ما روحانیان در زمان حکومت استبداد ایران هم آزاد بودیمو من نیز در حکومت مشروطه هم به علت آن که نماینده مجلس شورایایران بودم در تمام مراحل آزاد صحبت میکردم. در اینجا همبیانات خود را آزادانه اظهار میکنم. مقصود از مهاجرت ماایرانیان به این کشور این است که اولا دولت عثمانی الحاق یکقسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید ثانیا درموضوع صمیمیتبین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عملآوریم. چون مدرس ملاقاتی رسمی با یونس حلیم پاشا صدر اعظم وقت وطلعت پاشا وزیر کشور وقت عثمانی و دیگر وزرا داشت روی زمیننشست که تمام وزیران به احترامش صندلیها را ترک نمودند و مثلاو بر زمین قرار گرفتند صدر اعظم دستور داد برای مدرس چای عجمیبیاورند و چون این جمله بوی تحقیر میداد مدرس به مترجم خود گفتچون ما ایرانیان دارای نوابغ و مشاهیری بودهایم که به زبان وتمدن عرب و اسلام خدمت کردهاند سزاوار نیست تحقیر شویم و به جایلفظ عجم کلمه ایرانی را انتخاب فرمائید. چون این عبارات به صدراعظم با زبان ترکی توسط مترجم منتقل شد صدر اعظم اظهار نمود کهخوب است لباس سربازان ایرانی و ترکی یکسان شود. مدرس در حالیکه لبخندی بر زبان داشت در پاسخ گفت: چقدر خوب بود صدر اعظممیفرمودند به جای آن که لباس سربازان یک شکل شود برادرانایرانی و ترک یکدل شوند زیرا امکان دارد از حیث لباس همرنگشویم ولی دلمان یکی نباشد.
پي نوشت :
1 . اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت این بود: کلیه مصوبات مجلس باید مخالف با موازین اسلام نباشد و حضور 5 نفر از علمای طراز اول این مساله را تضمین میکند .
2 . شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص 89 .
3 . مدرس طراز اول علما، دکتر علی مدرسی، مجله مجلس و پژوهش، شماره مسلسل 5 .
4 . صحیفه نور، ج اول ، ص 260 - 261 و نیز نک به همان ماخذ، ج 13، ص 187 - 188 .
5 . مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول ، ص 33 .
6 . صحیفه نور، ج 16، ص 269 .
7 . مدرس، تاریخ و سیاست، گروهی از نویسندگان ، ص 148 .
8 . مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج اول، محمد ترکمان ، ص 232 .
9 . مرد روزگاران، دکتر علی مدرسی، ص 63 .
10 . حکایت مرد تنها، حمید رضا شاه آبادی ، ص 42 .
11 . تاریخ هیجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، ص 488 .
12 . شهید مدرس ماه مجلس، ص 100 - 101 .
13 . آراء اندیشهها و فلسفه سیاسی مدرس، محمد ترکمان ، ص19 .
14 . مدرس تاریخ و سیاست ، ص 24 - 25 .
15 . مدرس در پنج دوره تقنینیه، محمد ترکمان، ج اول ، ص 6 و 8 .
16 . ماخذ قبل، ص 10 - 11 .
17 . همان ، ص 16 - 17 .
18 . شهید مدرس ماه مجلس، ص 102 .
منابع:
ماهنامه پاسدار اسلام، ش218
ماهنامه پاسدار اسلام، ش219
ماهنامه پاسدار اسلام، ش220
ماهنامه پاسدار اسلام، ش221
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله