نویسنده: رادریک سی. آگلی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Peace
اگر صلح را به معنای دقیق و محدود آن بگیریم، یعنی نقطهی مقابل جنگ و «غلاف کردن شمشیرها»، به لحاظ فکری ثمربخشتر است تا این که معنای آن را چنان گسترش دهیم که مترادف با اتوپیا شود.در قرن بیستم تفکر دربارهی صلح عمدتاً به شکل دستورالعملهایی برای ایجاد یا تغییرشکل نهادهای بینالمللی در واکنش به دو جنگ جهانی بود ه است. اینیس کلود (claude, 1956) شش رهیافت را در قبال تأمین صلح از طریق سازماندهی بینالمللی فهرست کرده است: حل و فصل صلحآمیز مناقشهها، امنیت جمعی، خلع سلاح، «بحث جمعی»، قیمومیت، و کارکردگرایی. او بعدها در سومین ویرایش کتاباش رهیافت هفتمی هم اضافه کرد که دیپلماسی پیشگیرانه است. حل و فصل صلحآمیز به معنای ترغیب دولتها به تعویق واکنشهای خشونتآمیز در اوضاع پرتنش است تا شاید شدت خشم فروکش کند و وقایع فارغ از تعصب بررسی و راهحلهای بدیل در نظرگرفته شود. در امنیت جمعی، که جاهطلبانهتر است، بر «تفکیکناپذیری» صلح تأکید میشود، و نوید ممانعت از پرخاشگری و زد و خورد از طریق متعهدساختن همهی کشورها به ایستادگی در برابر آن است. در خلع سلاح فرض بر این است که مسابقهی تسلیحاتی تهدیدی برای صلح است، چون پشتوانهی جنگیدن را فراهم میسازد و (در عصر هستهای) جنگ ناخواسته را محتملتر میکند. کلود نسبت به این سه رهیافت که محصول روزهای تشکیل اتحادیهی ملل و پیش از آناند، مشکوک و بدگمان است. از نظر او، رهیافتهای بعدی تواناییهای بیشتری دارند. ارزش «بحث جمعی»، که مجمع عمومی سازمان ملل عصارهی آن است، در این است که به همهی دولتها اجازه میدهد از بازخورد سیاستهای خویش و تلقیهای دیگران از آن مطلع شوند، و بنابراین موجب جرح و تعدیل و مصالحه میشود. قیمومیت، به نحوی که کلود تعریف میکند، شامل همهی تلاشهایی میشود که از اتحادیهی ملل به بعد، برای نظارت بینالمللی بر حکومتهای استعماری به عمل آمد. ارزیابی او از فشارهای کاملاً موفقیتآمیز سازمان ملل برای استعمارزدایی به مثابه «شاید آخرین بخت تمدن اروپا برای جبران گذشتهی سیاه خود در رفتار با مردمان غیراروپایی»، اکنون بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد. یقیناً، استعمارزدایی به خودی خود صلح را به ارمغان نیاورده است. بر اساس کارکردگرایی، به نحوی که دیوید میترانی (Mitrany, 1946) تشریح کرده، اگر متخصصانی از چند ملیت، و فارغ از مداخلهی وزارتهای خارجه، مجاز به همکاری در حل مسائل اقتصادی، اجتماعی و سایر مسائل باشند، میتوانند پایههای صلح پایدارتری را بریزند، چون طرفداران بینالمللی جدیدی در میان جمعیتهای مربوطه پیدا میکنند که جانشین مجموعهی مجزای همپیمانان ملی قبلی میشوند. و سرانجام، دیپلماسی پیشگیرانه به معنای واکنش ابتکاری سازمان ملل به بحرانها از طریق اعزام نیرو، مأموریت و حضور و مداخلهی فعال دبیرکل است که پس از موفقیت شایان فرونشاندن بحران کانال سوئز در 1956 سرمشق قرار گرفته است.
کلود، برخلاف فدرالیستهایی مثل امری رِوِس (Reves, 1945)، به وضوح معتقد است بدون تلاش برای ایجاد دولت جهانی و نیز صلح امکانپذیر است. مطالعهای که کارل دویچ و همکاران او (Deutch, et. al., 1957) دربارهی رشد و فروپاشی اجتماعات «منطقهی آتلانتیک شمالی» از قرون وسطا به بعد انجام دادند، دیدگاه کلود را قویاً تأیید میکند. آنها در پی شناسایی «اجتماعات امن» بودند که توانایی تضمین بلندمدت و قابل اتکای حل مسائل اجتماعی را بدون توسط به زور فیزیکی داشته باشد، و آنها نشان دادند که تجمع و ترکیب (از جمله فدراسیون) برای پاگرفتن چنین اجتماعاتی نه لازم است و نه کافی. از همین رو، کانادا و ایالات متحده نوعی «اجتماع امن کثرت گرایانه» و کشورهای اسکاندیناوی (و اکنون شاید اکثر کشورهای اروپا عضویت ندارند) «اجتماع امن کثرت گرایانهی» دیگری را تشکیل میدهند. عناصر حیاتی عبارت است از شبکههای ارتباطی، گرهگاههای چندگانه، و «نهادها و کرد و کارهایی» که قابل اتکا و انعطافپذیرند.
سایر نظریهپردازان صلح به فرایندهایی پرداختهاند که به واسطهی آنها میتوان صلح را در وضعیتهای دشوار بینالمللی (و بین اجتماعات آن) تثبیت کرد. در طرح «ارتباط کنترل شدهی» جان برتون که میچل آن را به خوی تدوین کرده است (Mitchell, 1981)، تضادهای بشری را «به مثابه پدیدههایی اساساً ذهنی» در نظر میگیرند و بنابراین آنها را پویا و اصلاحپذیر میدانند. نمایندگان طرفین هر تضاد و مناقشهی معینی را به صورت محرمانه جمع میآورند و به صورت غیررسمی هریک را به بیان داعیهها و گوشدادن به داعیههای طرف مقابل تشویق میکنند، و در نهایت پیشنهادهایی نه برای «مصالحه و سازش»، که برای «حل و فصل» تدوین میشود. این تأکید بر چانهزنی «ادغامی» رهیافت خلاقانهای به حل تضاد است، ولی اگر منکر هرگونه نقشی برای چانهزنیهای «توزیعی» در فرایند صلح شود، جزمیت غیرضروری و بیهودهای از خود نشان داده است.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.