4- نتیجه
در مورد ترتیب مطالب باید دقت زیادی به عمل آورد. یک مقالهی تفسیری باید هر چه که به آخر نزدیکتر میشود مطالب مهمتری را مورد بحث قرار دهد چنین مقالهای باید در آخرین قسمت مهمترین، پر معنیترین، قویترین و جالبترین قسمت را در بر گیرد- به دلایل زیادی نویسنده مایل است که خوانندهاش به صورت مؤکدترین قسمت مقاله به آن بنگرد. میتوان مطالب این مقاله را به صورت امواجی پی در پی نگریست که ارتفاع هر یک از موج قبلی- از حیث اهمیت نه طول مطلب- بیشتر میشود.مقدمه دو وظیفهی اصلی به عهده دارد: جلب توجه خواننده و هدایت او به اصل موضوع و خاتمهی مقاله باید طوری باشد که خواننده ناخودآگاه بدان سوکشیده شود و چنان ختمی به نظرش بدیهی و قانع کننده برسد. تا از خواندن مقالهی شما احساس رضایت نماید و قسمت وسط، مقاله باید به نوعی که از روی یک نقشهی صحیح و عقلائی پیش برود منظم گردد.
طرحی که بدین ترتیب با آزمایش مطالب گردآوری شده به دست میآید میتواند با خواست قبلی خودتان در مورد مقاله مقایسه شود یا اینکه میتوان نظر شخص وارد دیگری را در مورد نحوهی کار پرسید فقط به خاطر اینکه آنچه انجام شده بررسی شود و معیاری برای مقایسه به دست بدهد.
یادداشتهای کوچک حتی اگر به صورت نوشتههای فرمولی یا کامل نیز نباشند کمک بزرگی به مرحلهی نوشتن مطلب خواهند کرد چرا که بیشتر سرگردانیهای باقیمانده در ذهن را از بین میبرند. در حقیقت هیچ چیز دلسرد کنندهتر از این نیست که در گرماگرم نیمههای راه نوشتن انسان ناگهان متوجه شود اطلاعاتش ناقص است یا اینکه مردد شود که فلان مطلب واقعاً جایش در همین جا هست یا نه.
باید این را هم به یاد داشت که همیشه نمیتوان طرحی کامل و بدون نقص برای مقاله پیش بینی کرد. هر طرح و هر ریزنکات در ابتدا نمیتواند طرح اصلی کار باشد. حتی کاملترین طرح طبقهبندی نیز باید در صورت ضرورت تغییر یابد. به هر حال باید با هر طرحی که بهترین به نظر میرسد کار نوشتن را شروع کرد البته این طرح بسیار اتفاق میافتد که لازم شود با پیشرفت موضوع مقاله هماهنگ شده و امکان دارد در هر مرحله از کار نوشتن مقاله تغییراتی پیدا نماید.
8- پیشنویس
برای تهیهی یک نوشتهی خوب و کامل، تا اینجا فقط مقدمات کار را تهیه و آماده کردهایم اگر پنج مرحلهی گذشته (چه آنجا که به چند دقیقه فکر با دقت زیاد احتیاج دارد یا آنجا که باید هفتهها صرف مطالعه و تحقیق شود) به طور رضایتبخش انجام شده باشد جای هیچگونه دغدغهی خطری باقی نمیماند بلکه چه بسا که ازین لحظه به بعد ادامهی کار نوشتن مقاله یک تفریح لذت بخش نیز محسوب میگردد.بسیاری از مقالات علمی و وزین احتیاج به این دارند که اول پیشنویس آنان تهیه گردد و بعد مورد تجدید نظر قرار بگیرند. پس از آن که مطلب کافی جمع آوری گردید و طرح مقاله ریخته شد- چه به صورت یادداشتهای کوتاه یا به صورت ریزنکات کامل- میتوان همه همّ خود را صرف بیان مطلب کرد.
بهترین راه برای نوشتن مقالات طولانی اینست که به چند قسمت تقسیم شوند و هر قسمت به صورت تقریباً مستقل مورد توجه، بحث و انشاء قرار گیرد. این کار از وارد آوردن فشار زیاد به مغز و تلاش برای این که مقدار زیادی مطلب را در تمام مدت نوشتن- که امکان دارد روزها یا هفتهها یا بیشتر طول بکشد- در ذهن خود نگهداری کنیم، پیشگیری خواهد کرد.
اگر قرار باشد برای شروع کار به صورت ایده آل زیاد وقت خود را صرف کنیم، بعید نیست که دست به مسامحه و تعلل زده باشیم. اگر قرار است چیزی بنویسیم باید به هر طریق که شده آنرا شروع کنیم. حتی میتوان مقاله را به طریق آزمایشی شروع کرد- بهر شکلی که در همان نظر اول بهترین طریق به نظر میرسد، زیرا بعد میتوانیم آنرا به هر صورتی که مایلی باشیم و بهتر بنظر برسد تغییر بدهیم.
بعد از نوشتن چند صفحه خودبخود متوجه میشویم که میتوانیم خیلی بهتر و روانتر بنویسیم و بسیار اتفاق میافتاد که با حذف یکی دو بند اول نوشته، مقدمه یا شروع خویی برای آن پیدا میشود و اگر مطالب به صورت خوبی جمع آوری و طبقه بندی شده باشند معمولاً تمرکز فکر روی هر قسمت از نوشته (در هنگام خود) بسیار آسان خواهد بود و احتیاجی نخواهیم داشت که با تلاش زیاد همه چیز را در آن واحد در مغز خود نگهداری کنیم.
البته این به آن معنی نیست که در پیشنویس باید با سهل انگاری کار کرد. بلکه به منظور این است که پیشنویس فقط یک شروع است نه پایان کار. برای بسیاری از اشخاص پیشنویس یک مرحلهی سریع یادداشت مطالب مقاله است.
اگر سعی کنید آنچه را که در نظر دارید بیان نمایید به سرعت روی کاغذ بیاورید و بیهوده وقت خود را برای بی نقص ساختن هر جملهی آن، صرف نکنید مقالهاتان جاندارتر از آب درآمده و به احساس شما در مورد مطالب آن نزدیکتر خواهد بود. متوقف کردن نوشتن برای اطمینان از مثلاً املاء صحیح یک کلمه، برای مطابقهی فعلی و فاعل و یکنواخت بودن جملات و یا سایر مسائل تکنیکی لطمهی بسیاری به نوشته خواهد زد. بهتر است وقت خود را برای چنین موضوعات کوچکی (که البته در این مرحله کوچک و بدون اهمیت هستند) تلف نکنید. فقط دور آنچه را که در مورد آن شک دارید خط کمرگی به شکل دایره یا بیضی بکشید و بررسی در مورد آنرا به بعد از اتمام کار نوشتن آن قسمت یا موقع پاکنویس کلی مطلب موکول کنید. فقط مواطب باشید فراموش نشود!
در پیشنویس خود خطوط را با فاصله و بندها را با فواصل زیادتری از یکدیگر بنویسید و حاشیهی نسبتاً زیادی نیز در کنار نوشتهی خود باقی بگذارید که بعد جا برای تغییرات لازم و اضافه کردن مطالب باشد.
بهتر است در پیشنویس هر چه لازم به نظر میرسد با شرح جزئیات به طور دقیقی آورده شود زیرا بعد حذف یک قسمت کوتاه یا بلند آن به مراتب سادهتر از این خواهد بود که ناچار باشیم بعضی از مطالب را که از قلم انداخته یا خیلی خلاصه نوشتهایم اضافه کنیم. که این مطالب کافی بوده و خوب تنظیم و دسته بندی شدهاند و آماده برای قرارگرفتن در جاهای مناسب مقاله هستند، میباشد.
9- مرور
بعضی نویسندگان چنان با دقت عمل میکنند که پیشنویس آنها در حقیقت کاملترین نوشتهای میشود که در حد توانایی آنان میباشد. ولی در هر صورت پس از انجام پیشنویس باید آنرا مرور کرد. در این مرحله باید سعی شود که نوشته به دقیقترین توصیف خود نزدیک شده و بیان کنندهی نظریات شخص نویسنده- به صورتی که برای خواننده در نظر دارد- باشد. (اگر برای طبقهی خاصی چیز مینویسید باید توجه کنید که نوشته شما حتی الامکان برای آن طبقه قابل فهم و قابل قبول باشد. یعنی از لحن و کلمات و عبارات مناسب برای آن طبقه استفاده کنید).در موقع مرور نویسنده تا آنجا که میتواند نوشتهی خود را از نظر خواننده یا از نظر یک منتقد مورد بررسی قرار میدهد و میکوشد ببیند که نوشتهی او از این نظر چه نقصهایی دارد، اگر مقاله برای سخنرانی تهیه میشود چه آهنگی دارد، لازم است خود را در جای شنوندهی آن مقاله فرض کنید ببینید با شنیدن آن مطالب چقدر ارضاء میشوید.
بنابراین باید نوشته را از نظر محتوا، طرح و تنظیم مطالب (مکانیک کار نویسندگی) مورد مرور و توجه قرار داد که البته موضوع و سبک کار نیز نباید از قلم بیافتد.
9- الف- محتوا
بررسی مطلب از این نظر لازم میشود که مطمئن شویم آیا به قدر کافی مطالب (حرف) در مقاله گنجانده شده است که منظور نویسنده را بیان کند؟اغلب نویسنده با موضوع آنقدر آشنایی دارد و جزئیات برایش چنان بدیهی به نظر میرسد که از یاد میبرد به قدر کافی وارد جزئیات شده و آگاهی کافی به خواننده بدهد تا توجهش را به موضوع مورد نظر جلب نماید. کمتر اتفاق میافتد که بیش از اندازه به شرح جزئیات پرداخته باشد. بنابراین اولین سئوالاتی که باید جواب داده شود این است که آیا به قدر کافی برای بیان مقصود خود مطلب در مقاله گنجاندهایم یا نه؟ آیا احتیاج به ذکر جزئیات و مثالهای بیشتری هست؟ آیا حقایق ذکر شده احتیاج به تفسیر بیشتری دارد؟ آیا منابع مورد استفاده بهترین و تازهترین منابع در دسترس بوده است؟.
بعد، نوشته از نظر دقت و صحت مطالب مورد موشکافی قرار میگیرد. اگر نویسنده در مورد صحت بعضی قسمتها اطمینان کافی ندارد میبایستی که آن قسمتها را با کلماتی نظیر «شاید»، «احتمالاً» و «فکر میکنم» شروع نماید. نظریهها و تفسیرهای نویسنده یکبار دیگر از نظر منطقی بودن و قانع کنندگی آنها باید مورد تجدید نظر واقع شود.
کوشش برای همراه کردن آرا خواننده با آنچه میخواهیم در مقاله اثبات کنیم ارتباط مستقیم با صداقت و سعی در صحت مطالب و میزان کوشش در بیان روشن و صریح آنها دارد. نویسنده باید بطور دایم این سئوال را از خود بکند که اگر به جای خواننده بودم آیا علاقهای به خواندن چنین مقالهای میداشتم؟ و آیا از خواندن آن سودی نصیبم میشد؟
9- ب- طرح
بعد از گذراندن مرحلهی فوق باید طرح مقاله را بررسی کرد. آیا در مقدمه مطالب غیر ضروری آورده نشده؟ آیا اولین جملات مقاله به دل خواننده میچسبد و او را وادار به ادامهی خواندن مینماید؟ آیا «موضوع» از همان ابتدای مقاله (یا از اوایل آن) برای خواننده روشن و هدایت کننده هست؟ آیا مطلب با قسمتهای مختلف آن به طور طبیعی با هم ارتباط دارند؟ یعنی آیا خواننده بدون گم کردن سرنخ (رشتهی مطلب) میتواند از یک بند یا گروهی از چند بند به بندهای بعدی برود؟ آیا نتیجه (خاتمهی مطلب) خواننده را به همان جایی که موردنظر نویسنده بوده است هدایت مینماید؟ آیا همه چیز به طور وضوح نوشته شده است؟ (معمولاً نتیجه و خاتمهی مقاله خلاصه و چکیده محتوای آن میباشد).بسیار اتفاق میافتد که حتی در آخرین مراحل نوشتن متوجه میشویم که قسمتهایی از نوشته سست به نظر میرسد. یا مطالب نامربوط آن کاملاً تصفیه نشده و یا آنکه نشانههای تعجیل در آن به چشم میخورد (حتی بعد از مرور و در هنگام پاکنویس) که در این صورت باید اقدام به رفع کلیهی نواقص موجود بکنیم.
در اینجا باز نکتهای را لازم به تذکر میدانم نه تنها تجربیات خود من اهمیت آنرا ثابت کرده بلکه بسیاری از نویسندگان و شعرا آنرا الگو قرار دادهاند و آن موضوع فاصلهی زمانی است. اگر بتوانیم (و البته وقت داشته باشیم) میان مرحلهی پیشنویس و مرور چندگاهی فاصله ایجاد کنیم وقتی که دوباره پیشنویس نوشتهی خود را به دست بگیریم به دلایل زیادی از جمله به خاطر اینکه مدتی فکر ما آزاد بوده و تا حدی حالت بدیهی بودن نکات و مطالب نوشته از میان رفته است، خواهیم توانست با دقت و توجه بیشتری نوشته را مورد انتقاد قرار دهیم و کاستیهایش را بهتر ببینیم.
ضمناً مقدمه و سرانجام هر مقالهای باید مورد توجه مخصوص و کامل قرار گیرد.
9- ج- تنظیم (نحوهی کار)
بالاخره مقاله باید از نظر چیزهای بسیار جزیی که امکان دارد کاری پرارزشی را که بر شالودهای صحیح قرار گرفته به کلی خراب کند، مورد توجه قرار گیرد:آیا بندها انسجام و ارتباط کامل دارند؟ آیا جملات صحیح و گویا و مؤثر هستند؟ آیا معنی و مفهوم کلمات در متن رسا و بدون نقص است؟ آیا سبک یکدست هست؟ یعنی اینکه آیا کلیه آن به صورت نوشتهی کتابی یا به زبان سادهی عامیانه و دوستانه است و اگر اصطلاحات محلی و عامیانه یا فنی و تکنیکی در آن به کار بردهایم آیا این کلمات صحیح بوده و در جای خود به کار رفتهاند؟ آیا کلمه یا جملهای سبک یا بیفایده وجود دارد که پاک یا تعویض شود؟ آیا کلمات کاملاً دقیق و پرمعنی هستند و درست بوده و در محل خود قرار دارند؟ آیا میتوان نوشته را با صدای بلند روان و بدون سکته خواند (آیا مطلب سلیس و بدون سکته هست؟) در آخر و در این مرحله باید دید کلمات از نظر املاء و نوشتار، از نظر نقطهگذاری و سایر مسایل و نکات دستوری بدون عیب و نقص هست؟ و همچنین منابع مختلف به طور کامل (با حفظ امانت) (1) ذکر شده است؟
خواندن مقاله با صدای بلند مخصوصاً از نظر به کار گرفتن زمان حائز اهمیت است. هنگامی که مقاله را بدون صدا و با نگاه و حرکات چشم میخوانیم ممکن است با سرعت از جملات نامتناسب بگذریم و کمتر متوجه اشتباهات دستوری نقطه گذاری و املاء کلمات و جملهها و بندها بشویم در حالی که وقتی آنرا با صدای بلند میخوانیم چون سرعت خواندن کم شده و گوش میشنود بیشتر وارد جزئیات شده و به سهولت بیشتری توجه این نقایص میشویم. دنبال کردن نوشته به هنگام قرائت آن با مداد یا چیزی شبیه «چوب خط» مخصوصاً برای کسانی که در هنگام خواندن خط و رشتهی کلام را گم میکنند کمک مؤثری خواهد کرد که چشم بهتر روی کلمات متمرکز شده و توجه به نقایص آنها معطوف گردد.
بالاخره برای هر نویسندهای بسیار مفید خواهد بود که یکمرتبهی دیگر نیز نوشتهی خود را به شاهد پیدا کردن ارتباط کلی مطالب و رسایی معنی و مفهوم حاصل نوشته بخواند.
وجود کتاب لغت و کتاب دستور زبان که در دسترس باشد برای رفع اشکالاتی که با آنها مواجه میشویم و در موردشان شک و تردید داریم کمک بسیار سودمندی خواهد بود.
10- پاکنویس و تهیهی نسخهی اصلی
آخرین مرحلهی نوشتن، پاکنویس کردن نهایی نوشته است. این پاکنویس رونویس تصحیح شدهی پیشنویس اصلی است که در مقالات علمی و تحقیقی «زیرنویسها» و فهرست منابع نیز به آن اضافه میگردد.نوشته هر چه باشد- چه یک نامه یا مقالهی درسی، چه داستان یا نمایشنامه و چه نسخهای از مقاله یا کتابی که باید به چاپ برسد- همه دارای یک هدف هستند:
اثر مطلوب روی خواننده بگذارند. تمیز و خوانا بودن کمک عمده و غیر قابل انکاری به این هدف مینماید. پاکی و خوانایی و زیبایی ظاهری نوشته نمودار علاقهی نویسنده به کارش بوده و تا حد زیادی نمایندهی شخصیت و اخلاق خود او نیز میباشد.
یکی دیگر از دلایل بسیار مهم لزوم خوانا بودن خط مقالات این است که مثلاً سردبیر مجله و یا یک استاد در آخر هر ترم باید انبوهی از مقالات مختلف و نوشتههای دانشجویان را بخواند. اگر مقالهای کثیف و خطوطش ناخوانا و درهم و برهم بوده و یا جملات ناقص و نارسا داشته باشد علاوه بر آنکه نشانهی بی توجهی تهیه کننده به مقاله است چنین مطلبی رسائی کافی نداشته و عمدهی زحمت نویسنده را به هدر میدهد. زیرا اگر خواننده در حین خواندن مقالهی شما ناچار شود کار خود را متوقف کند تا سعی کند معنی کلمهای را که ناخوانا است یا با املاء نادرست نوشته شده پیدا نماید طبیعی است که حواسش به غیر از مطالب منظور شما (موضوع نوشته) معطوف شده و رشتهی مطلب از دستش خارج گردیده و چه بسا به نتیجهای که موردنظر شما بوده است هدایت نخواهد شد.
از طرف دیگر، اگر نوشته دارای غلطهای املایی یا انشایی باشد چه بسا که خواننده از شما به عنوان یک فرد باسواد و مطلع سلب اطمینان کرده و به حرفهای حساب شما که در نوشتهی خود مطرح کردهاید نیز با تردید خواهد نگریست.
نوشته باید طوری منظم و پاکنویس شود که هیچ چیز ذهن خواننده را (چه سردبیر مجله، چه استاد و چه یک خوانندهی معمولی) منحرف نکند تا بتواند با خیال راحت رشتهی مطلب را تا آخر دنبال نماید.
10- الف- مطالب کلی
در مورد کاغذ، طرز نوشتن و سایر مطالب مربوط دستورات و مقرراتی وجود دارد که تقریباً استاندارد شده و میتوان گفت که در اکثر دانشگاهها و توسط مجلات علمی مورد قبول قرار گرفته و به نظر میرسد که برای کار ما راحتترین و شکیلترین فرم باشد و به نظر نویسنده بسیار خوب است که ما هم از همین طریق استفاده کنیم.به طور کلی مطلبی که تهیه میکنیم صرفنظر از محتوای آن، نظافت، خوش خطی و زیبایی و خوانایی و بی غلط بودن و هر چیز دیگری که رضایت خواننده را جلب کند، باید به کار گرفته شود و باید سعی کنیم طوری آنرا از آب درآوریم که در نظر اول خواننده- چه معلم و استاد مربوط باشد یا ناشر و سردبیر مجلهای که مایلیم مطلب ما را منتشر نماید- با دید خوبی به آن بنگرد. چه بسا مطلبی که واقعاً قابل توجه بوده و ارزش چاپ و انتشار را داشته باشد، آنقدر ناخوانا و بدشکل به دست مسئول مربوط برسد که از همان اول نظر او را تیره سازد به طوری که اتفاق افتاده است، حتی زحمت خواندن کامل آنرا به خود نداده و پیش از آنکه محتوای نوشته توجه او را جلب کند سبد کاغذهای باطله در نظرش مجسم شود.
(البته امروز ترجیح میدهند که کلیهی نوشتهها و مقالات ماشین شود در این صورت آنچه در مورد پاکنویس مقاله در اینجا ذکر میگردد در مورد ماشین کردن آن نیز صادق است و فقط میتوان افزود که فاصلهی خطها باید دو فاصلهی (خط در میان) در نظر گرفته شود).
10- ب- مشخصات
به طور کلی مقاله و مطالبی که انسان تهیه میکند. مانند فرزند اوست. اگرچه زحمت زیادی برای تربیت و پرورش فرزند کشیده و واقعاً او را از هر حیث شایسته، با ادب و خوش خلق بار آورده و به انواع هنرها، کمالات و خوییها آراسته باشیم ولی در هنگام بردنش به مهمانی با صورت نشسته و لباسی مندرس و کثیف وی را به همراه ببریم تأثیری که در همان نظر اول روی اشخاص میگذارد چه خواهد بود؟ مقاله ما نیز همین وضع را دارد. اگر اصول و مقررات مربوط به امر نوشتن را در مورد آن به کار ببریم و آنرا به طور آبرومند و قابل قبولی تحویل بدهیم خواننده در اولین نظر متوجه میشود این مقاله توسط شخصی باسواد و آشنا به اصول فنی تهیه شده است لذا بدون شک سعی خواهد کرد بیشتر به آن توجه نماید.10- ب 1- کاغذ:
مطالب معمولاً روی کاغذهای 27 × 21 سانتیمتری (A4) کاغذ سفید اعلا حدود شصت گرمی و فقط در یک روی آن نوشته میشود.10- ب- 2- نوشته و نویسنده:
در اولین صفحه (مطابق شکلهای اسکن شده) که آنرا صفحهی عنوان (2) مینامیم. لازم است کلیهی اطلاعات مربوط به نوشته را به شرح زیر بیاوریم:در بالا و وسط، عنوان مطلب نوشته میشود. اگر نوشته عنوان دوم هم دارد (3) آنرا داخل گیومه (4) یا پرانتز زیر آن مینویسیم.
کمی پایینتر (در وسط) کلمهای نظیر: نوشتهی:، از، اثر:، تألیف: گردآوری:... و غیره (مطابق با محتوای نوشته) با دو نقطه در برابر آن و در زیر نام خود را (به صورتی که مایلیم در نوشته ظاهر شود (کامل، مختصر، نام مستعار یا هر چیز دیگر) نوشته و در زیر (اگر نوشتهی کلاسی و مربوط به درس معین باشد) نام و شمارهی درس و نام کلاس و در زیر آن نام استادی که مقاله را تعیین کرده و در زیر تاریخ را مینویسیم. (میتوانیم نام دانشکده و شهر و کشور را نیز اضافه کنیم که این بیشتر در تز و پایان نامههای تحصیلی معمول است). اگر نوشته ترجمه باشد زیر عنوان کلمهای چون اثر، نوشته... یا کلمهای از این قبیل با دو نقطه (:)، زیر آن نام کامل نویسنده و در زیر آن ترجمهی: و سپس نام و مشخصات خود را مینویسیم.
توجه داشته باشید هرگاه اسامی در متن و یا در صفحهی عنوان و زیرنویس و هر جای دیگر قرار گیرند حتماً باید اول نام کوچک و سپس نام خانوادگی نوشته شود. جابه جا کردن این دو نام فقط مربوط است به جاهایی نظیر کتابنامه که بخواهیم چند اسم را از روی نام خانوادگی به صورت الفبایی مرتب کنیم.
در صورتی که نوشته برای چاپ ارسال میگردد در بالا و سمت چپ این صفحه اسم و آدرس کامل نویسنده نوشته میشود.
در صفحهی دوم باید ریزنکات را به طریقی که در اول این نوشته آورده شده است نوشت یعنی در بالا حکم و در زیر آن ریزنکات یعنی قسمتهای نوشته را با جزئیات مربوطه میآوریم. البته در بالای این صفحه، عنوان و عنوان دوم باز ذکر میگردد. (5)
مطلب از صفحهی سوم شروع میشود. بهتر است به اندازهی سه چهار سطر پایینتر از بالای صفحه دوباره عنوان و عنوان دوم را (اگر وجود دارد) بنویسیم و با فاصلهای معادل دو برابر فاصلهی خطوط اصلی مقدمه را شروع کنیم. ابتدای مطلب و ابتدای هر بند از یک تا دو سانت داخلتر شروع میگردد. نکات دستوری و نقطه گذاری باید کاملاً مراعات شود.
در بالا و پایین و سمت راست نوشته حاشیهای در حدود 3 سانتیمتر باز میگذاریم در سمت چپ حدود دو سانتیمتر و نیم حاشیه کافی است- مطالب را به صورت خط در میان مینویسیم مگر در پانوشتهها و ذکر منابع که به صورت خط پرنوشته میگردد.
شمارهی صفحات را در بالا، سمت راست و کمی بالاتر از خط اول قرار میدهیم. معمولاً صفحهی اول شماره گذاری نمیشود.
10- ج- مستند کردن نوشته
کلیهی منابعی که در مقالهی خود از آنها استفاده کردهایم باید حداقل در دو جا ذکر شود: در زیرنویسها یا پانوشتهها (Foot-note) و در فهرست منابع (Bibliography).10- ج - 1- زیرنویسها یا پانوشتهها
اطلاعاتی را که از منابع گوناگون در مورد قسمتهای مختلف نوشتهی خود جمع آوری کردهایم و روی کارت یادداشت نمودهایم در موقع استفاده از آنها با بکار بردن عباراتی نظیر:- به قول فلان :...
و یا: - بنا به نظر فلانی...
- فلانی معتقد است که: ...
- به طوری که فلانی در کتاب... مینویسد:، اشاره میکند:...
و نظیر آن نشان میدهیم که اطلاعات را از جای دیگری گرفته و به عنوان شاهد برای اثبات مدعای خود یا رد کردن آن آوردهایم.
پس از عبارات مذکور در فوق این اطلاعات را، اگر از دو سه جمله تجاوز نکند در داخل نشان بیان گویش ( « » ) قرار میدهیم و قبل از آن دو نقطه (:) میگذاریم. ولی اگر مطالب نقل شده طولانیتر باشد، آنرا مطابق با آنچه از شروود اندرسن در صفحه 77 نقل شده است به طور مجزا از متن اصلی مینویسیم به این ترتیب که هر سطر آنرا با فاصلهای کمتر از فاصلهی بین سطرهای مقالهی خود نوشته و از دو طرف نیز کوتاهتر میکنیم. همچنین اولین سطر را اگر اول پاراگراف باشد قدری تورفتهتر (شروع بند) شروع میکنیم اگر جمله را از وسط جملهی منابع مورد استفاده گرفته باشیم قبل از شروع آن در نوشته خود سه نقطه (...) میگذاریم. و در آخر آن کمی بالاتر از انتهای متن عدد زیرنویس را قرار میدهیم و باز هم برای کاملاً مشخص کردن آن فاصلهی سطر اول و آخر آنرا کمی از فاصلهی بین سطرهای نوشتهی اصلی بیشتر میکنیم (در موقع چاپ حروف این قسمت را مانند حروف پانوشتها کمی ریزتر از حروف متن انتخاب میکنند.)
پس از ذکر مطلب نقل شده باید نشانی کامل جایی را که این مطلب را از آن گرفتهایم به صورت زیرنویس ذکر کنیم تا خواننده بتواند اولاً به سهولت آنرا پیدا کرده و شخصاً بررسی کند و ثانیاً در صورت تمایل اطلاعات خود را در مورد مطالبی که مختصراً به آن اشاره شده است از روی منبع اصلی کامل کند. نحوهی نوشتن پانوشت به شرح زیر است (در اینجا سه طریق متدوالتر را ذکر میکنیم). توجه داشته باشید که در هر نوشته باید فقط از یک نوع استفاده کنیم:
10- ج- 1- (الف)- پانوشت
پانوشته پس از آوردن مطالب اخذ شده از هر منبع به یکی از دو طریق بالا، اعداد 1، 2، 3... را در بالا و سمت چپ آخرین کلمه میآوریم. اگر مطلب مذکور کوتاه بوده و در نشان بیان گویش قرار گرفته باشد عدد مربوط را پس از بستن نشان بیان گویش کمی بالاتر در سمت چپ آن مینویسیم. اگر تعداد منابع ذکر شده در هر صفحه کم باشد میتوان به جای اعداد از علاماتی چون (*) و نظایر آن استفاده کرد (این طریق امروزه کمتر به کار میرود). سپس در زیر آخرین سطر نوشته در همان صفحه خطی افقی کشیده و کمی پائینتر از آن در سمت راست عدد (یا علامت *) مربوط به آن منبع را مینویسیم، بعد خط جدائی ( - ) (این در صورتی است که زیرنویس فارسی باشد. اگر زیرنویس به زبان خارجی بود عدد یا علامت مربوط را در پایین نوشته و زیر خط افقی در سمت چپ قرار داده و خط جدایی به کار نمیبریم. به جای آن توضیح را کمی پایینتر از عدد یا علامت (در موقع ماشین کردن یک فاصله پایینتر شروع میکنیم) و سپس اطلاعات زیر را آورده و هر کدام را با نشان درنگ از قبلی جدا میسازیم و در آخر نقطه میگذاریم:اول نام و بعد نام خانوادگی نویسنده (لزومی ندارد ابتدا نام خانوادگی و بعد نام را بیاوریم چون در این جا ترتیب الفبایی مطرح نیست). بعد علامت درنگ و سپس نام کامل اثر که زیر آن خط میکشیم، بعد در پرانتز جای چاپ: ناشر و تاریخ چاپ، علامت درنگ و بعد حرف ص. و نقطه (اشاره به صفحه) یا صص. (اگر مطلب از بیش از یک صفحه اخذ شده باشد) و بعد شمارهی صفحه یا صفحات مورد نظر و در آخر نقطه میگذاریم. مثال. (6)
توضیح اینکه توضیحات مزید بر متن را نیز به همین طریق با شماره مشخص کرده و زیر صفحه مینویسیم.
در اشارات بعدی به همان اثر کافی است که نام نویسنده را (اگر از یک اثر وی استفاده کرده باشیم) و یا نام کتاب را ذکر و صفحهی مربوط را مشخص کنیم. مثال. (7)
در ضمن اگر در یک صفحه دو یا چند بار از یک منبع استفاده کنیم در مرتبهی اول به همین نحو عمل کرده و در دفعات بعدی کافی است که کلمهی «همانجا» و نشان درنگ و شمارهی صفحهی مربوط را بیاوریم مثال (8) و (9).
حتماً باید توجه داشت این در صورتی است که اشارهی اول و دوم و سوم در یک صفحه بوده و زیرنویسها نیز در همان صفحه قرار گیرد و بلافاصله بعد از یکدیگر و نه در صفحات متفاوت.
10-ج- 1- (ب)- پی نوشت
پی نوشت در پایان نامههای تحصیلی و مقالات طولانی و کتب و آثاری که از چند فصل تشکیل میشوند میتوانیم بعد از هر نقل قولی شمارهی ردیف را به طور پیاپی در بالا و سمت چپ آخرین کلمهی نقل شده بیاوریم. سپس در پایان فصل یا آخر مقاله کلمهی «پی نوشتها» را در بالا نوشته و خط کوتاهی زیر آن بکشیم و در زیر آن منابع را به ترتیبی که در نوشته آمدهاند با اعداد 1، 2، 3... به ردیف ذکر کنیم که در این وضعیت در اولین اشاره به هر منبع نام کوچک نویسنده و سپس نام خانوادگی او، نشان درنگ، نام کتاب- که در زیر آن خط میکشیم و صفحات مربوط را به طریقی که در قسمت قبل اشاره شد، مینویسیم. اگر بلافاصله از همان اثر استفاده کرده باشیم در شمارهی ردیف بعدی کلمهی همانجا و شمارهی صفحه را خواهیم آورد. ولی اگر رجوع بعدی با فاصله انجام شود، طبق آنچه در قسمت 9- ج -1 - 1 گفته شد عمل خواهیم کرد.10- ج- 1- (ج)- میان نوشت
در این شکل، پس از ذکر مطلب اطلاعات زیر را به طور خلاصه- (نام نویسنده و تاریخ چاپ و صفحهی مورد نظر را) در متن نوشتهی خود داخل دو کمان میآوریم. اگر بیش از یک اثر یک نویسنده را مورد استفاده قرار داده باشیم نام نویسنده و نام اثر و صفحهی مربوط (10) را ذکر میکنیم و ادامه میدهیم. بدیهی است که خواننده میتواند مشخصات کامل منبع را در فهرست منابع در آخر نوشتهی ما بیابد. میتوان از رگ: نیز استفاده کرد که مخفف رجوع گردد (و یا رک: مخفف رجوع کنید) میباشد. مثال:... در اینجا باید اشاره شود این عقیده که یادگیری زبان دوم در کلاس درس تابع بسیاری از همان اصول و قوانین یادگیری زبان مادری میباشد روز به روز قوت میگیرد (کورد 1967، ص 12؛ سمر 1971، ص. 31). مؤید نظرات آنان تحقیق زیادی است که بر روی مطالعهی «تحلیل اشتباهات» انجام شده است (رگ: ریچاردز، 1973، ص.125 و 1974، ص 97) و (اسکات و تاکر 1974، ص. 210) بعضی دیگر معتقدند که...
10- ج- 2 فهرست منابع یا کتابنامه:
در پایان هر اثر منابع مورد استفاده را به طور کامل ذکر میکنیم، به این ترتیب که کلیهی آنها را طبق حرف اول نام خانوادگی نویسندگان به ردیف الفبایی مرتب کرده و اطلاعات زیر را به دنبال هم مینویسیم و هر کدام را با نقطه (.) از هم مجزا میکنیم:نام خانوادگی، نام نویسنده، عنوان کامل نوشته (اگر اثر چاپ شده باشد زیر آن خط میکشیم) و اگر از اثری استفاده کرده باشیم که به چاپ نرسیده یا مقالهای که از مجله برداشتهایم نام این اثر را در نشان بیان گویش «» قرار میدهیم و سپس نام مجله را میآوریم که به عنوان یک اثر چاپ شده زیر آن خط میکشیم، (11) پس از نام مجله، شماره و ماه و سال انتشار آنرا داخل پرانتز و اگر از ترجمهی کتاب یا مقاله استفاده کرده باشیم نام مترجم را بعد از عنوان میآوریم، و جلو آن داخل پرانتز کلمهی (مترجم) را مینویسیم سپس محل انتشار دو نقطه و نام ناشر و تاریخ انتشار، اگر از فصل یا صفحه یا صفحات معینی استفاده شده باشد (صفحاتی از مجله که تمام مقاله در آن به چاپ رسیده است) شمارهی آن صفحات در آخر ذکر میشود. (هر یک از قسمتهای فوق الذکر را با نقطه از هم جدا میسازیم (12) مثال:
کتاب چاپ شده:
پازارگادی، دکتر علاءالدین کرونولژی تاریخ ایران، تهران: کتابفروشی اشرافی، 1354. در بسیاری از دانشگاهها رسم است که تاریخ انتشار را بین نام نویسنده و عنوان اثر میآورند:پازارگادی، دکتر علاءالدین (1354) کرونولژی تاریخ ایران، تهران: کتابفروشی اشراقی.
کتاب با نام مؤلف:
کریگ، جاردین (مؤلف) (1352) مجموعهی کارهای شکسپیره ایالات متحده انتشارات دانشگاه، شیکاگو.کتاب با نام بیش از دو نویسنده:
خاوری، اسد و دیگران (1348) سه گفتار در زمینهی ادب و تاریخ ایران، شیراز دانشگاه شیراز.کتاب با نام مترجم:
معنوی، عزالدین (مترجم) (1349) روانکاوی فروید از: اریک فروم، تهران: دانشگاه تهران.مقالهای که در مجله به چاپ رسیده:
مرندی، دکتر حسن (1359) «ویرایش کتابها و مجلات علمی» در نشر دانش، شماره اول (آذر و دی 1359) تهران.چنانچه مطلب داخل پوشه یا جلد دیگری نیست یک برگ کاغذ سفید روی صفحهی عنوان و یک برگ زیر آخرین برگ نوشته گذاشته و گوشهی بالا و سمت راست آنرا با ماشین دوخت منگنه میکنیم. اگر نوشته به زبانهای لاتین باشد گوشهی بالا و سمت چپ آنرا منگنه خواهیم کرد.
10- د- ویرایش:
پاکنویس باید تا حدی که امکان دارد دقیق و بی غلط باشد ولی اغلب ویرایش بعدی ضرورت پیدا میکند. اگر تعداد اشتباهات زیاد و پیچیده باشد بهتر است که صفحه را به کلی عوض کنیم. ولی اگر جزیی بوده و احتیاج به تصحیح نظیر افزودن یک کلمهی از قلم افتاده و چیزهایی از این قبیل باشد که لطمهای به نظافت و زیبایی نوشته نمیزند میتوان آنها را با دقت و بدون خراب کردن صفحه انجام داد. اگر قراراست کلمهای حذف شود روی آن خط باریکی بکشید (نباید دور آن پرانتز کشید) و کلماتی که باید اضافه شوند در بالای سطر نوشته شده و علامت (8) برای مشخص کردن محل دقیق آن در زیرش کشیده میشود. بهتر است از ابرو استفاده نشود.اگر پاکنویس تمام مطلب به اتمام رسیده بود و در بازخوانی مجدد متوجه شدیم قسمت زیادی مثلاً چند سطر یا بند و نظیر آنرا میخواهیم به نوشته اضافه کنیم میتوانیم با (8) جای دقیق آنرا مشخص کنیم و در بالای سطر مربوط شمارهی همان صفحه با ممیز (خط کج) و عدد 1 (و در دفعات بعد 2 یا 3 و غیره) را مینویسیم سپس مطلب موردنظر را روی صفحهی جداگانه نوشته، شمارهی همان صفحه و ممیز و عدد 1 یا 2 و غیره را در بالا و سمت چپ آن آورده آن صفحه را روی صفحه مربوط داخل نوشته قرار میدهیم.
11- آماده کردن نوشته برای چاپ:
کار بسیاری از نوشتههای دانشگاهی در مرحلهی قبلی به پایان میرسد، ولی از آنجا که هدف بسیاری از نوشتهها به چاپ رسیدن آنها است و بسیاری از نوشتههای دانشگاهی نیز در مجلات یا هفته نامهها و غیره به چاپ میرسند در اینجا باید یکبار دیگر نوشته را کاملاً مرور کرد و هر نوع اشتباه و خطایی را از میان برد. باید توجه کنید که نوشته پس از چاپ به صورت مدرکی غیرقابل انکار باقی میماند. لذا باید در این مورد بسیار دقت کرد که بعدها اسباب ناراحتی فکر و (اگر بتوانیم این کلمه را به کاربریم) شرمساری نویسنده را از اشتباه بودن و یا بی ارزش بودن مطالبش فراهم نیاورد.در صورتی که نوشته را برای چاپ ارسال میکنید بد نیست در بالای صفحهی اول شروع مطلب خطی مایل بکشید و نام و مشخصات خود را مجدداً بنویسید که اگر احیاناً صفحهی عنوان گم شد مسألهای پیش نیاید.
12- نتیجه:
نوشتن چیزی بالاتر از لغزاندن نوک قلم بر روی کاغذ و ردیف کردن و سرهم کردن کلمات است. برای نوشتن و خلق یک اثر بدیع باید با تمام وجود آنرا حس کرد. باید با انگشتان روح و احساس آنرا لمس کرد. باید حرفی را که برای زدن انتخاب کردهایم قبل از هر چیز آنرا به زوایای روح و گوشههای ادراک و وجود خود نزدیک کنیم. باید در درجهی اول خود به آن اعتقاد داشته و دربارهی آن اطلاع کافی نیز داشته باشیم اگر نوشتهای تجلی حرفی باشد که از روی ایمان و اطلاع گفته شده و از دل برخاسته باشد بدون شک اثری ارزشمند خواهد بود.شما اگر نویسندهی نمایشنامه یا داستان هستید باید به اشخاص بازی خود بی ریا عشق بورزید و آنها را دوست بدارید. باید به گونهای آنان را و صفات و خصوصیاتشان را خلق کنید که ذرات فکر و ایده و روح و وجود خود را در آنها لمس کنید و ببینید. کارهایی که میکنند. باید کارهای خودتان، یا مردم عادی دیگری که وجود دارند و شما میشناسیدشان باشد. یا اگر شخصیتی را در فکر و ذهن خود پروراندهاید باید کارهایی را بکند که در دنیای واقع مصداق داشته باشد و طبیعی به نظر برسد.
باید عشقشان با منطق عشق و عقلشان با منطق عقل و حرفشان با الفبای زندگی و روحشان با تجلیات انسانی هم آهنگ باشد و قابل درک.
اگر داستان بلبل و گل سرخ اسکاروایلد را به خاطر داشته باشید میبینید که چون بلبل به خواست دانشجوی فقیر و به دستور بوتهی گل سینهاش را به خار سپرد، و با تمام وجودش نغمه سرداد، اگرچه گلی که بر بوته روئیده بود گلی سفید و بیرنگ و بیروح بود چون بلبل عاشقانه و خالصانه خون وجود خود را به آن منتقل کرد، گل حالت و رنگ و زیبایی و کمال یافت. نوشتهی شما نیز همین حال را دارد باید از روح خود، از زوایای وجود خود مایه بگذارید تا بتوانید غرور و رضایت خاطر خود را در آن ببینید. و چیز با ارزشی خلق کنید.
این ممکن نیست مگر هنگامی که واقعاً با عشق و علاقه برای آن مایه گذاشته باشید. از قدیم نیز گفتهاند که بیمایه فطیر است.
در مورد نوشتههای پژوهشی، پس از انتخاب موضوع در درجهی اول باید سعی نماییم که خود با موضوع کاملاً آشنا شده و اطلاع از هر جهت کافی و وافی دربارهی آن به دست آوریم و بعد اقدام به نوشتن کنیم.
اسکلت و استخوان بندی کار ما نیز بستگی دارد به نتیجهی زحماتی که قبلاً و در مراحل اولیه کشیدهایم و موفقیت ما در انجام مکانیک کار نویسندگی نتیجهی همین زحمات در مراحل پیشین است که یکی از این مراحل مربوط میشود به چیزهایی که در دبیرستان و دبستان و حتی در دوران کودکی یاد گرفتهایم. بنابراین در کلیهی مراحل موفقیت ما در کار نوشتن بستگی به میزان اطلاع ما از دستور زبان و، بستگی به مقدار لغاتی که میدانیم دارد. ما باید با کمال بیطرفی و بدون ذرهای خودخواهی و تعصب در مورد خود قضاوت کنیم و نقاط ضعف کار خود را پیدا نماییم و آنها را مرتفع سازیم. هیچوقت را برای مطالعه و یادگرفتن و پرکردن نقاط خالی دیر نیست.
شما باید از نوشتن لذت ببرید. حتی در هنگام تلاش برای به انجام رساندن مراحل اولیهی کار که ذکر شد. شاید هیچ لذتی بی شائبهتر و عمیقتر از تفکر و تجسس دربارهی آنچه میخواهیم خلق کنیم نباشد.
حتی اگر به خاطر اجبار و به خاطر مشکلاتی که در حین انجام کار با آنها مواجه میشویم و با عللی دیگر تا حدی دچار ناراحتی شویم هنگامی که کار به پایان رسید و نوشتهی خود را حاضر در مقابلمان دیدیم مانند پدر یا مادری که ببیند فرزندش از آب و گل درآمده سراب غرور و خوشی خواهیم شد.
از سوی دیگر یک نویسنده باید بسیار زیرکانه عمل کند و مانند یک نقاش چیره دست که میداند چطور باید رنگها را ترکیب کرده و با هم درمیآمیزد باید بداند ایدهها و کلمات چگونه در کنار هم قرار دهد که زیباترین، دلچسبترین و مؤثرترین نقشها را بیافزایند و این معیار با مطالعه و تمرین مداوم حتماً به دست میآید.
نباید از خاطر برد که نوشتن کاری است عملی و بیشتر از هر کار عملی دیگری به تمرین احتیاج دارد. هر نکتهی جدیدی در مورد نوشتن یاد میگیریم باید بلافاصله آنرا در بوتهی تمرین قرار دهیم اگر تمام وقت و همّ خود را صرف تئوری بکنیم در آخر کار با معلومات وسیع و اطلاعات بسیاری در زمینهی کار نویسندگی احتمال زیاد میرود که متوجه شویم یخ نوشتنمان نمیگیرد. در اینجا میتوانیم منتقد خوب و چیره دستی از کار دربیاییم به همین علت است که بعضیها معتقدند اکثر منتقدین نویسندگان ناکام هستند. اینها آنقدر مطالعهی بدون تمرین کردهاند که هر چه مینویسند متوجه میشوند شباهتی به کار دیگری دارد. بنابراین برای نویسنده شدن ما احتیاج به اطلاعات وسیعی داریم که قدم به قدم با تمرین عملی نوشتن پیش رفته باشد.
در هر صورت، نوشتن یک کار و فعالیت است. کاری است که باید به تدریج به انجام برسد. هنر نویسندگی میتواند بر اساس خوب به کار بردن وسایل و مصالح قرار گیرد. مصالح در نوشتن عبارتند از: حقایق، نظریات، عقاید، تصورات، تجربیات و احساساتی که نویسنده مایل است به شکل قابل قرائت در اختیار دیگران قرار دهد و وسایل عبارتند از، کلمات، جملات و دستور زبان. در اینجا نباید از یاد برد که نویسنده وقتی موفق میشود که در کار خود صداقت داشته و صمیمی باشد. باید به کار خود وارد باشد و درجهی اول بداند چه میخواهد بگوید تا خواننده به او اعتماد کند و نوشتهاش را مورد قبول قرار دهد. از همه مهمتر اینکه یک نویسندهی محقق و دانش شناس هرگز نباید با روی حقیقت و حقایق موجود قرار دهد و دچار تعصب شود. هیچ چیز بیشتر از تعصب کور ارزش نوشته را پایین نمیآورد حتی اگر از معتقدات خود دفاع میکنیم وقتی نوشتهی ما ارزش واقعی خود را به دست خواهد آورد که توأم با انصاف و «حرف حساب» باشد.
شروود اندرسن (13) مطالبی در مورد داستان نویسی دارد که تا حد زیادی میتوان آنرا به هر نوع نوشتهی دیگری نیز تعمیم داد. وی مینویسد:
برای لحظهای به مصالحی که یک نثر نویس در اختیار دارد توجه کنیم.
مصالح وی زندگی انسانهاست. باید این انسانهایی که در تخیلات او پرورش مییابند به اندازهی انسانهای واقعی حقیقت داشته باشند.
او نباید آنان را بفروشد همانطور که حاضر بفروش زنان و مردانی که در زندگیش هستند و به آنها علاقه دارد نخواهد شد. بازی کردن با سرنوشت این مردم و خرد کردن و پیچاندن آنان در صورتی که هدف گمراه کردن خواننده باشد به همان اندازه دنائت و پستی میخواهد که اشخاص واقعی مورد علاقهی خود را به ناچیز بفروشیم. برای نویسنده راه فراری وجود ندارد. اگر با مصالح خود به طریقی مبتذل کار کنید خود را مبتذل و بی ارزش ساختهاید شاید اجبار برای امرار معاش بهانهی خوبی برای توجیه ابتذال کار شما باشد ولی به عنوان یک نویسندهی واقعی هرگز راه به جایی نخواهید برد. اگر در بکار بردن مصالح و ابزار کار خود به راه ابتذال کشانده شوید هیچ چیز شما را نجات نخواهد داد. کار بی ارزش اعتبار شما را از میان خواهد برد، این یک واقعیت است.
این نکتهی بسیار مهم در مورد نویسندهای که اقدام به نگارش نظریات علمی و نتیجهی تحقیقات خود میکند نیز کاملاً صادق است. اگر بخواهیم برای رفع تکلیف چیزی سرهم کنیم که بحثی است جدا. ولی اگر بخواهیم با هدفی معین اثری ماندنی به وجود آوریم باید:
1- با عشق و علاقه کار خود را شروع و دنبال کنیم و با عشق و علاقه آنرا خاتمه دهیم.
2- از وقت و خوراک و خواب خود مایه بگذاریم.
3- در همهی احوال و در مدتی که به نوشتهی خود میاندیشیم و روی آن کار میکنیم باید ذهنمان متوجه موضوع باشد. حتی وقتی به کارهای دیگر مشغولیم باز باید (و بسیاری اوقات بی اراده) به موضوع و طرز ارائهی مطلب و جابه جا کردن مطالب و... فکر کنیم حتی در موقع خواب نیز ذهنمان مشغول بررسی و تنظیم مطالب باشد مانند شاعری که به دنبال یافتن یک کلمهی مناسب روزها و شبها در یک بیت شعر خود «بیتوته» میکند.
4- در هر حال از زیر پا گذاشتن حقایق، از بیانصافی و از تعصب باید به شدت بپرهیزیم.
5- همیشه امیدوار باشیم، به خود اعتماد داشته باشیم و به خود به باورانیم که میتوانیم نویسنده یا شاعر و یا «قلم زن» خوب و موفقی باشیم. حتماً نتیجه خواهیم گرفت.
پینوشتها:
1- در مورد حفظ امانت باید نهایت دقت به عمل آید و هر منبعی که هر قسمت از نوشته از آن گرفته شده باشد به وضوح ذکر شود در غیر اینصورت اقدام به «سرقت ادبی یا علمی»، کردهایم که نه تنها جرم شناخته شده و قابل تعقیب میباشد بلکه اعتبار و حسن شهرت خود را نیز به خطر انداختهایم. از طرفی دیگر- به خلاف عقیدهی بعضی از دانشجویان جوان و کم تجربه در امر نوشتن- ذکر منابع مورد مطالعه نه تنها ارزش کار را کم نمیکند بلکه هرقدر این منابع بیشتر و منابع موثقتر و با اهمیتتری باشند باعث اعتبار و ارج نوشته میگردند.
2- Title Page
3- Subtitle
4- Inverted Commas = نشان بیان گویش
5- در مورد داستانها صفحهی دوم لازم نیست مگر اینکه لازم باشد تقسیمات و جزئیاتی را (نظیر فهرست مطالب) قبل از شروع مطلب ذکر کنیم. در نمایشنامه در صفحهی دوم نام بازیگران و دیگر اطلاعات لازم ذکر میشود. در کتاب فهرست مندرجات را میآوریم.
6- دکتر علاءالدین پازارگادی، کرونولژی تاریخ ایران (تهران 1345)، صص. 3-52.
7- پازارگادی، صص. 6-54. یا 2- کرونولژی تاریخ ایران صص. 6-54.
8- همانجا، ص. 71.
9- همانجا، صص. 6-95.
10- اگر دو یا بیشتر از آثار یک نویسنده در یک سال چاپ شده و از همهی آنها استفاده شده باشد، در صورت اشاره به آن بعد از نام نویسنده و سال انتشار از حروف، الف، ب، ج یا الف، ب، پ... استفاده میکنیم. مثلاً (حسینی 1362 ب) یعنی اثری که متعلق به شخصی به نام حسینی بوده و دومین اثر وی میباشد که در سال 1362 به چاپ رسیده است.
11- به طور کلی زیر عنوان هر اثر چاپ شده را خط میکشیم و هر اثری را که فصلی از کتاب یا مقالهای از مجلهای باشد و یا به چاپ نرسیده باشد (نظیر پایان نامهی تحصیلی) در نشان بیان گویش قرار میدهیم. در موقع چاپ، عنوان آثار چاپ شده را با حروف سیاه مینویسند لذا کشیدن خط زیر آن لزومی ندارد.
12- قسمتهای زیرنویس با نشان درنگ (،) و قسمتهای اصلی کتابنامه با نقطه (.) از یکدیگر جدا میشوند.
13- Scherwood Anderson
طوسی، بهرام؛ (1390)، هنر نوشتن و مهارتهای مقاله نویسی، مشهد: نشر تابران، چاپ بیست و سوم