چگونه مقاله بنویسیم؟ (1)

نوشتن به طور اعم یکی از مسائلی است که به جرأت می‌توان گفت همیشه یکی از آرزوهای اکثر افراد بشر به خصوص آنان که با مطالعه و تحصیل سر و کار داشته‌اند بوده است. حتی وقتی پای صحبت پیران روشن دلی که حتی خواندن و
دوشنبه، 10 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه مقاله بنویسیم؟ (1)
 چگونه مقاله بنویسیم؟ (1)

 

نویسنده: بهرام طوسی




 

1- پیش گفتار (1)

نوشتن به طور اعم یکی از مسائلی است که به جرأت می‌توان گفت همیشه یکی از آرزوهای اکثر افراد بشر به خصوص آنان که با مطالعه و تحصیل سر و کار داشته‌اند بوده است. حتی وقتی پای صحبت پیران روشن دلی که حتی خواندن و نوشتن نمی‌دانند می‌نشینیم می‌شنویم که آرزو می‌کنند‌ای کاش می‌توانستند آنچه را که در دل دارند و حاصل عمری تجریه و خاطرات تلخ و شیرین زندگی پرماجرای آنان بوده است به رشته‌ی تحریر درآورند و منتشر سازند.
تقریباً همه‌ی ما در آغاز جوانی و به خصوص در زمان بلوغ و اولین آشنایی‌‌هایمان با ظواهر رنگین طبیعت در بحبوحه‌ی سوز و گدازها و التهاب‌ها و گیجی‌ها و سردرگمی‌های آن دوران دست، به نوشتن و سرودن اشعار- هر قدر هم ابتدائی- زده یا لااقل دفترچه‌ی خاطراتی درست کرده و هر روز و شب یا گاه و بیگاه نشسته و صفحات آن را پر می‌کرده‌ایم. شاید خیلی‌ها این تجربه را دارند که اقدام به نوشتن داستانها و مقالات «ادبی» کرده‌اند و با تمام وجود خود و با تمام احساس و روح و قلب خود سعی کرده‌اند موضوعاتی را که برایشان بی نهایت لطیف و زیبا و دوست داشتنی بوده است منعکس نمایند. ولی وقتی که آن را برای دوستانشان خوانده‌اند یا به معلم و مربی خود نشان داده‌اند. برخلاف انتظارشان و با آنکه خود از دوباره خواندن آن غرق در لذت و نشئه می‌شده‌اند به هیچ وجه جلب توجه نکرده و احیاناً مورد تمسخر و استهزاء دوستان نیز قرار گرفته و عاقبت بعد از چندین بار آزمایش و شکست برای همیشه از نوشتن سرخورده و دلسرد شده‌اند. در حالی که شاید امکان داشت نویسنده‌های خوبی نیز در میانشان پیدا شوند. علت چه بوده است؟
دکتر مهدی فروغ در مقدمه‌ی ترجمه‌ی کتاب فن نمایشنامه نویسی نوشته‌ی لاجوس اگری می‌نویسد:
ادعای کسانی که بنای هر نوشته‌ی ادبی و هنری را منوط به داشتن غریزه‌ی تنها می‌دانند و متأسفانه تعداد آنها در کشور ما زیاد است مردود است... باید توجه داشت که بدون اطلاع کامل از رموز و اصول نویسندگی و احاطه‌ی کافی به مسائل اجتماعی و روانی هیچ فرد با ذوقی نابغه نخواهد شد. (2)
برای نویسنده شدن بدون شک باید زیاد مطالعه کرد و موشکاف بود باید مقایسه کرد و نتیجه گرفت، باید تجربه داشت و هر شخص و هر چیز و هر کاری را با نظر باریک بین و با دقت زیاد بر مبنای اصولی معین زیر ذره‌بین قرار داد و نکات جالب و چشمگیر را در نظر گرفت و از این تجربیات در هنگام نوشتن استفاده کرد.
اگر آثار نویسندگان بزرگ و موفق دنیا را در نظر بگیریم بدون شک همه‌ی آنها قهرمانانی را پرورده‌اند با شخصیت‌های واقعی و اثرگذار روی خواننده. اگر در کتابی قهرمانی شکست می‌خورد به راحتی می‌توان علت شکست او را در اخلاق و رفتارش یا در سیر درست حوادث جستجو کرد. و اگر موفق می‌شود حتماً چنان شخصیتی باید موفق شود.
در زندگی روزمره هم اگر اشخاصی با همان مشخصات وجود می‌داشتند اولی حتماً شکست می‌خورد و دومی بدون شک موفق می‌شد. این احاطه‌ی کامل نویسنده را به رموز کار و آشنایی او را به گوشه‌های روح انسان و اجتماع می‌رساند.
شرط اول کار نویسندگی احاطه‌ی کامل نویسنده به رموز و ریزه‌کاری‌های کار و بصیرت و دانش او می‌باشد که او را موفق و کامیاب می‌نماید ذوق و غریزه مانند چاشنی و رنگ و روغنی است که نوشته‌ی او را خوش‌آیند می‌سازد و رنگ و جلا می‌بخشد. در حقیقت برای انجام هر کاری آشنایی به طریقه‌ی انجام آن از واجبات است.
برای رویاندن یک تخم گل و پرورش و بارور ساختن آن تنها این که یکی از مرغوبترین و بهترین تخمهای گل را انتخاب کنیم کافی نیست بلکه برای پرورش یک گل زیبا و دوست داشتنی که ستایش هر بیننده یا لااقل اکثر بینندگان آن را برانگیزد لازم است که اطلاع کافی از نوع آن گل شرایط رویش آن، نوع خاک لازم و مواد کانی و آلی مورد لزوم و میزان آفتاب و آب برای آن داشته باشیم و آنها را دقیقاً در نظر بگیریم و به کار بندیم.
برای یادگیری رانندگی اتومبیل بدون شک مدتی تعلیم مخصوص لازم است البته استعداد در این راه شرط هست ولی شرط اصلی نیست، استعداد شاید کمک کند که این هنر را زودتر بیاموزیم، راحت‌تر برانیم در مواقع خطر سریع‌تر تصمیم بگیریم. شاید همه‌ی ما بسیاری از کسان را می‌شناسیم که در این کار بسیار کند یا به قولی بعضی‌ها «بی استعداد» بوده‌اند اما بعد از ماهها و حتی سالها تلاش و تمرین مداوم- تحت نظر مربی فن- عاقبت موفق شده‌اند. تقریباً هر کاری در زندگی همین حال را دارد.
در هر کاری باید اصولی را رعایت کرد و راه معین و حساب شده ای را قدم به قدم پیمود تا به هدف رسید. کار و هنر ظریف نویسندگی نیز از این قانون مستثنی نمی‌باشد. بقول پرترر ج. پرین، «نوشتن مقاله یک کار اساسی است و به همان طریقی که یک کارگر ماهر کار خود را خوب انجام می‌دهد، در این کار نیز باید طبق اصول و رموز فنی پیش رفت». (3)
در این جا باید کار نویسندگی را به دو قسمت مجزا تقسیم کنیم اول نویسندگی از نظر ادبیات مانند نوشتن داستان، نمایشنامه و غیره که به آن نوشته‌ی الهامی یا ابداعی گفته می‌شود. ( رک (4): به فصل نوشته‌های ابداعی) در این صورت احتیاج به اطلاعات وسیع، روشن بینی، دید باز و گسترده، ذوق و روح لطیف و تمرین مداوم داریم. (در این نوع نوشته‌ها شاید استعداد نقش اول را بازی کند).
دوم نوشتن مقالات علمی نظیر نوشتن مقاله‌های دبیرستانی یا آخر ترم در سطح دانشگاه و تهیه‌ی مقالات تحقیقی و پژوهشی، گزارش کارهای آزمایشگاهی و میدانی و جز آن که در واقع یک کار مکانیکی است مانند یاد گرفتن رانندگی اتومبیل و از عهده‌ی هر دانشجویی ساخته است و یا بهتر بگوییم هر دانشجویی که در سطح تحصیلات عالی مشغول کار است باید با آن و با ریزه کاری‌های آن کاملاً آشنا باشد و بتواند به راحتی روی هر موضوعی که به او تکلیف می‌شود تحقیق کند، مطالب مورد نظر را به طریق صحیح گردآوری نماید و مقاله‌ای شسته و رفته و قابل قبول- در شأن یک دانشجوی جوینده‌ی دانش و محقق و فهمیده و اهل مطالعه- تحویل دهد.
در این بحث ما سعی خواهیم کرد که خوانندگان عزیز را با اصول و فنون و جزئیات کار نویسندگی به طور اعم آشنا کنیم از این نظر این نوشته شامل دو قسمت خواهد بود.
1- در قسمت اول اصول و مقدمات کار در مورد نوشتن (به طور کلی ) مورد بحث قرار می‌گیرد.
2- در قسمت دوم (که متکی بر قسمت اول بوده و بر پایه‌ی آن استوار است) طریقه‌ی نوشتن مقالات تحقیقی را به طور کامل و مجزا مطرح خواهیم کرد.
در اینجا یک نکته‌ی دیگر لازم به ذکر است و آن این است که یک نویسنده باید حتماً به خاطر منظور و هدفی معین قلم به دست بگیرد باید حرفی برای گفتن داشته باشد و در درجه‌ی اول خود وی باید روشن و آشکار بداند که چه می‌خواهد بگوید یعنی موضوع نوشته‌ی وی واضح و روشن باشد. (اگر موضوع نوشته کاملاً روشن نبود باید آنقدر فکر کند، تخیل خود را به کار اندازد، مطالعه و تجسس کند تا آن را پیدا نماید و بعد اقدام به نگارش بنماید.)
بدون تردید خواننده‌ی هر مطلبی پس از قرائت آن از خود خواهد پرسید که نویسنده چه می‌خواست بگوید؟ و منظورش از نوشتن این مقاله یا داستان و قس علیهذا چه بوده است؟ لاجوس اگری می‌نویسد:
هیچ فکر و عقیده یا پیش‌آمدی را نمی‌توان برای نوشتن ... مناسب و کافی دانست مگر وقتی که موضوع مشخصی برای آن در نظر گرفته شود. اگر موضوع مشخصی نداشته باشید شاید بتوانید به قدرت قریحه‌ی سرشار و قلم شیوای خود آن فکر یا پیش‌آمد را با عبارات نغز بپرورانید و آن را حک و اصلاح کنید و مفصل سازید و حتی حادثه و فکر دیگری به آن بیفزایید ولی مادامی که موضوع اثر شما معلوم نباشد آن اثر ناقص و نارسا خواهد بود چون وقتی هدف معلوم نبود شما نمی‌دانید در کدام جهت باید پیش بروید مثل ماهی‌ای که در گل و لای گیر کرده باشد، و راه به جایی نمی‌برد، شما هم برای یافتن حوادث و پیوستن آنها به یکدیگر به خود شکنجه می‌دهید و عاقبت هم یک اثر کامل و کافی به وجود نخواهید آورد.
باز برگردیم به آثار بزرگ علمی و ادبی جهان، پس از قرائت و مطالعه‌ی هر یک از آنان به راحتی و گاه با کمی تفکر و تعمقی خواهیم توانست در یک جمله منظور و هدف نویسنده را خلاصه کنیم برای مثال چند نمایشنامه شکسپیر را که اکثر ما با آنها آشنا هستیم مورد توجه قرار می‌دهیم:
رمئو و ژولیت موضوع این نمایشنامه‌ی بزرگ این است: عاشق حقیقی از مرگ هم بیم و هراس ندارد. و همچنین لجبازی و کینه توزی مرضی خانمان برانداز است.
اتللو آدم حسود خود و شخص مورد علاقه‌اش را نابود می‌سازد.
شاه لیرایمان جاهلانه انسان را به هلاکت و نیستی سوق می‌دهد.
مکبث جاه طلبی توأم با شقاوت شخص را نابود می‌کند. (5)
و به همین ترتیب سایر آثار بزرگ جهان نیز هر یک دارای هدف و مقصود معین و حساب شده‌ای هستند. اهمیت موضوع و هدف آنقدر زیاد است که به جرأت می‌توان گفت اگر دارای هدفی برای نوشتن نبوده و حرفی برای گفتن نداشته باشیم همان بهتر که قلم به دست نگیریم ولی اگر موضوعی را در نظر داریم که بخواهیم آنرا برای استفاده‌ی دیگران تشریح نماییم بهتر است از راه درست و حساب شده‌ای که توسط متخصصین فن معین و آزمایش شده و ما را بهتر به نتیجه می‌رساند استفاده کنیم و با زحمت کمتر به مقصود خود برسیم و تلاش‌مان به هدر نرفته و نوشته‌ای یا مقاله ای درخور و شایسته عرضه داشته و لذت به نتیجه رسیدن کار خود را نیز به خوبی بچشیم.
در مورد مقاله‌های تحقیقی بعد از مشخص شدن عنوان مطلب اغلب اتفاق می‌افتد که موضوع مقاله هنوز روشن نباشد ولی طی مراحل سوم تا ششم و قبل از آنکه اقدام به نوشتن پیش‌نویس بکنیم باید موضوع مقاله‌ی خود را کاملاً روشن و مشخص کرده باشیم به طوری که بتوانیم آنرا در یک جمله (حکم) بیان کنیم، و آنرا قبل از خلاصه‌ی مقاله یا
ریز نکات بنویسیم و سپس از روی این خلاصه با کمال راحتی و سهولت کار خود را تا آخر دنبال نماییم.
کار نوشتن در مراحل عملی آن می‌تواند بسیار ساده یا مشکل باشد. برای بسیار از کسانی که زیاد نمی‌نویسند، بی اعتمادی و بی اطلاعی از این که چه باید بکنند می‌توانند بزرگترین اشکال به شمار آید. چه بسا که سرگردانی و تردید و دلهره بیشتر از خودکار اصلی وقت و تلاش آنها را به خود اختصاص دهد. اینها حتی قبل از این که شروع به نوشتن مطلب نمایند سعی می‌کنند که شکل کامل شده‌ی مقاله را در نظر آورند و قبل از اینکه موضوع نوشته‌ی خود را به طور صریح در فکر خود داشته باشند، حتی پیش از آن که مطلب کافی جمع آوری کرده و تمام جوانب آن را سنجیده باشند. به آخر مقاله‌ی خود می‌اندیشند و اظهار نگرانی می‌کنند. در حالی که اگر شخص اطلاع کافی از رموز نویسندگی داشته باشد و بداند که چه باید بکند در این مراحل نباید هیچگونه دغدغه‌ی خاطری به خود راه دهد. بلکه باید تمام هم خود را مصروف به پیدا کردن سودمندترین و کوتاهترین راهی که او را به نتیجه می‌رساند بنماید.
نوشتن مقاله یک کار اساسی است و باید مانند هر کار دیگری نسبت به انجام آن اقدام کرد هیچ رازی در این میان نهفته نیست (جز آن که در پایان کار نویسنده متوجه می‌شود که خیلی بهتر از آنچه که خود انتظار داشته قادر به انجام آن بوده است.) در این کار نیز مانند همه‌ی کارهای دیگر یک سری قدم‌های است که باید یکی بعد از دیگری برداشته شود. هر قدم مشکلات خاص خود را در بردارد، باید در هر مرحله‌ی تقسیم کار به طور لازم و نتیجه بخشی انجام شود، دنبال گردد و پیش برود تا مقاله کامل گردد.

2- مراحل مقاله نویسی

بنابراین، برای روشن شدن موضوع و یافتن راهی عاقلانه و رهایی از دغدغه‌ی خاطر این مراحل و قدم‌ها را یکی یکی مشخص می‌کنیم و شرح می‌دهیم به طوری که نقطه‌ی ابهامی برای نویسندگان جوان و پژوهشگران علم و دیگر کسانی که علاقمندند در این راه گام بردارند باقی نماند و بتوانند مقاله و نوشته خود را به طور منظم و بی درد سری تا آخر دنبال نمایند-
این مراحل را می‌توان به ترتیب زیر تقسیم بندی کرد:
الف- زمینه‌ی فکری نویسنده و اطلاعات قبلی او- سرچشمه‌ای برای اطلاعات کلی و اختصاصی نویسنده، اصول نگارش، طرزادای مطلب و غیره...
ب- تمرکز روی یک موضوع- شرح مطلب، نوشتن فهرست مشکلات مربوط و منابع اطلاعاتی که امکان دسترسی به آنها هست.
ج-گردآوری مطلب- یادداشت برداری، تلفیق آنچه در ذهن است با مشاهده و تجریه، مصاحبه، تبادل افکار، خواندن و مطالعه، اندیشه.
د- ارزشیابی و انتخاب- تهیه‌ی یک واحد اطلاعاتی منتخب، آزمایش شده دسته بندی و طبقه بندی شده که باید به تدریج در مقاله ذکر گردد.
هـ- طرح مقاله- تهیه‌ی ریز نکات به صورت فهرست، تقسیم بندی نوشته دسته بندی مطالب، ترتیب تقدم و تأخر آنها
و- شروع به نوشتن- تهیه‌ی پیش نویس یا مقالهای آزمایشی.
ز- مرور- تغییرات ضروری در مطلب، ویرایش و انتخاب کلمات بهتر، به سازی جمله‌ها و بندها. (6)
ح- پاکنویس و تهیه‌ی نسخه‌ی اصلی- مقاله‌ی کامل شده برای اظهار نظر استاد، شخص مطلع یا برای ماشین کردن.
ط- آماده کردن نوشته برای چاپ.
برای راحتی، بحث «نوشتن» را به نه مرحله یا گام بخش می‌کنیم. البته هر نوع تقسیم‌هایی از این قبیل می‌تواند به دلایل گوناگون همچون نوع مقاله، عادات ویژه‌ی نویسنده، زمینه‌ی قبلی فکری نویسنده منظور و هدف او از نوشته پیچیدگی مطلب، طول مورد نظر مقاله، وقت موجود و بسیاری دلایل دیگر تغییر پذیر باشد.
در نامه‌ای که به دوست خود می‌نویسیم امکان دارد که این مرحله‌ها چنان درهم باشد که نتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد. ولی در نامه‌ای که برای تقاضای کار نوشته می‌شود هر قسمت آن باید مشخص باشد.
مخلوط کردن تمام مرحله‌های بالا آنقدر اشکال و دردسر ایجاد می‌کند که برای گیج کردن نویسنده، حتی اگر حرفه‌ای هم باشد، کافی خواهد بود. در حالی که اگر مرحله‌ها را قدم به قدم دنبال کنیم از هر نوع سردرگمی و دلهره و گمراهی پیشگیری خواهد شد.
از نظر تفاوت سلیقه بین نویسندگان مختلف و به خاطر تفاوت‌هایی که نوشته‌های گوناگون می‌توانند داشته باشند، می‌توان به هر یک از گام‌های یاد شده‌ی بالا اهمیت خاصی داد:
بسیاری از نویسندگان حرفه‌ای نیز در گفتگو از طرز کار خویش این مرحله‌ها را کم و بیش به طرز مشخص بیان داشته‌اند و اظهار کرده‌اند که از آنها پیروی می‌نمایند. پل اسکارت ماورر در این باره می‌نویسد:
اول در مورد نکته‌ی جالبی از موضوع به خصوصی که می‌خواهم راجع به آن چیز بنویسم دقیق می‌شوم. دوم خلاصه‌ی پرسش‌هایی را که باید در هنگام نوشتن این موضوع به آنها جواب بدهم یادداشت می‌کنم. سوم آن قسمت از این پرسش‌ها را که خود می‌توانم از اندوخته‌ی ذهنی خود جواب بدهم پاسخ می‌دهم. چهارم جواب مانده‌ی پرسش‌ها را از طریق مطالعه یا تحقیقات نظیر پرسش از اشخاص وارد و مطمئن یا دیدار از مکان‌هایی که ضرورت دارد تهیه می‌نمایم. و در آخر پس از آن که همه پرسش‌ها را به طریق دلخواه و قانع کننده‌ای یافتم مقاله‌ام آماده است که منظم شده و نوشته گردد. (7)
مرحله‌ها یا گام‌های ذکر شده مربوط می‌شوند به مقاله‌های توصیفی و تحقیقی نظیر مقاله‌های که برای مجله‌ها تهیه می‌شود یا مقاله‌هایی که دبیران محترم به دانش آموزان تکلیف می‌کنند و یا دانشجویان در آخر نیم سال تحصیلی برای بعضی درس‌ها باید تهیه و تسلیم نمایند. ولی در مورد نوشته‌هایی که نویسنده بیشتر از دون مایه‌ی خود الهام می‌گیرد این مرحله‌ها زیاد مشخص نبوده و جداسازی آنها از یکدیگر مشکلتر می‌گردد.
در داستانها، برای مثال، معمولاً یک انگیزه‌ی خارجی وجود دارد که فکر نویسنده را معطوف به یک موضوع یا شخص یا عمل یا وضعیت خاصی می‌نماید که این خود یک دوره‌ی جمع آوری مطلب را از طریق تفکر و دقت روی اعمال و عکس العمل‌های انسان‌ها در آن شرایط در برمیگیرد- چه از طریق خاطرات ذهنی و حوادث و تجربیات قبلی زندگی و چه از طریق مشاهده و یا (در داستانهای تاریخی) از مطالعه‌ی دوره‌ی مشخصی از زمان. در اینجا حوادث با توجه به هدف مورد نظر نویسنده قدم به قدم پیش می‌رود و به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد (8) که این عمل بستگی به عادات خاص نویسنده دارد، بعضی این مراحل را در ذهن خود می‌پرورانند و بعضی در عین حال مطالب را می‌نویسند و در مراحل مختلف نوشتن، روی کاغذ آنها را حک و اصلاح می‌کنند و تغییرات لازم را به حوادث و اتفاقات می‌دهند تا داستان مطابق دلخواهشان و مطابق سلیقه و آنچه در ذهن دارند شکل بگیرد.
ایروین کاپ در مورد نوشتن یکی از داستانهایش می‌نویسد که سابقه‌ی ذهنی او و تجربیات زندگیش خیلی بیشتر از آنچه که می‌تواند در نوشتن یک مقاله‌ی تحقیقی اثر داشته باشد مؤثر بوده و در حقیقت نقش اصلی را در کار نوشتن به عهده داشته است. در عین حال برداشتن گام‌هایی را نیز در مرحله‌های مختلف ذکر کرده که به شرح زیر است:
در مورد تکوین داستان «قوش زنگوله دار» (9) مطلب زیادی برای گفتن ندارم، یکروز صبح پس از سفری که برای ماهیگیری به دهانه‌ی رود ساوانا کرده بودم با قایق موتوری از کلبه‌ی تابستانی پدر زن خود که در جزیره تاکابی در جورجیا قرار دارد بازمی گشتم، در یک گودال شنی یک دسته لاشخور مشغول تغذیه از جسد بیجان یک کوسه ماهی بودند. منظره‌ی آنان با آن سرهای لخت و تک پروازهای کریه و جهش‌های سنگین و بیمارگونه‌اشان مرا به تفکر واداشت. به یاد داستانهایی راجع به قوش زنگوله دار افتادم که در یک اداره‌ی روزنامه‌ی روستایی در کنتاکی شنیده بودم. به خود گفتم که امکان دارد انسان در اینجا مطلب جالبی برای نوشتن پیدا کند.
در همان روز حس کردم که &انگیزه‌ای برای شروع کار پیدا کرده‌ام. نامی را برگزیدم و شخصیتی برای قهرمان داستانم جستم. روز بعد فکر می‌کنم که نقطه‌ی اوج داستان نیز مثل پرواز تیز یک شهاب به من الهام شد. درست مثل یک شهاب.
در آن هنگام من سخت گرفتار کارهای دیگر بودم. ولی هنگامی که در حدود دو هفته بعد به شمال برگشتم فرصتی دست داد. به کار نشستم و موضوع را با کار مداوم تقریباً چهار روزه به آخر رساندم مجله‌ی پست آن را که به احتمال قوی یکی از بهترین و معروفترین داستانهای من شد به چاپ رسانید.
برای یک نویسنده‌ی آماتور مطمئناً بسیار سودمند است به عادات شخصی خود در نوشتن توجه داشته باشد. به خصوص این که سعی نماید مرحله‌های مختلفی را پیدا کند که بهتر از همه او را به مقصود می‌رساند و بیشتر باعث لذت و رضایت نفس وی می‌گردد. همچنین مرحله‌های را که برای او تولید اشکال می‌نماید بیابد. با بازشناختن این آخری‌ها (و احساس درونی نویسنده نسبت به آنها) نویسنده متوجه نقطه‌های ضعف خود می‌شود و متوجه می‌شود برای بهتر ساختن کار خود باید از کجا شروع کند. صداقت در این مورد شرط اصلی کار است، یک نویسنده‌ی جوان هرگز نباید به خود مغرور شود و با یک به به و آفرین اطرافیان خیال کند که تمام مشکلات را پشت سر گذاشته و به سرحد کمال رسیده است. اگر واقعاً به پیشرفت کارش علاقمند است باید منصفانه کلاه خود را قاضی کند و نوشته‌ی خود را با نظر انتقاد بنگرد و سعی نماید که نقاط ضعفش را پیدا کند و برای رفع آنها بیش از پیش بکوشد.
یکی از دانشجویان رشته‌ی نگارش وضعیت کار خود را بدین ترتیب شرح می‌دهد:
1- جلب علاقه و توجه به موضوعی معین.
2- جمع‌آوری مطلب، مطالعه و تمرکز فکر-گسترش.
3- استراحت.
4- یافتن نظریه یا عقیده‌ای خاص.
5- حمله- به هر طریقی که ممکن است- فقط برای شروع کار.
6- اولین چرکنویس- بد، پر از مطلب بی ارتباط- بی معنی- مطلقاً ناامید کننده!
7- از روی اجبار چسبیدن به یک سرنخ.
8- یک الهام ناگهانی- نظریه‌ی جدیدی در مورد تمام موضوع.
9- ترتیب دادن یک خلاصه. (ریز نکات)
10- شروع پیش نویس جدید با نگهداری خلاصه در فکر یا آوردن آن در روی کاغذ. (حتماً خلاصه‌ی خود را روی کاغذ بنویسید، هم برای جرح و تعدیل‌های لازم و هم برای اینکه بسیار اتفاق می‌افتد در حین کار بسیاری از مطالب مهمی را که در ذهن داشته بودیم از یاد ببریم.)
11- پیشرفت تدریجی و دردناک- مرحله‌ی انتخاب- حذف همه‌ی مطالب نامربوط- مرتب کردن مطلب به طوری که نکته‌ای را برساند- نوشتن آنچه استنتاج کرده‌ام.
12- عاقبت رسیدن به سرانجامی مطلوب.
من عادت به تفکر بطئی دارم (و شاید خیلی درهم و برهم) دستم کند است و اغلب در مراحل 5 و 6 خیلی متوقف می‌شوم. بسیار اتفاق می‌افتد که در همین مرحله‌ها به کلی از صرافت، موضوع بیافتم.
توضیح بیشتری با ذکر جزئیات از کار اصولی نویسندگی بر طبق شرایط مربوط و طی مراحل مشخص و ذکر چند مشکل در هر مرحله به خوانندگان کمک خواهد کرد خود را آماده سازند که با اعتماد به نفس بیشتر و برنامه‌ای قابل قبول و و نتیجه بخش دست به کار نوشتن مطلب خود بشوند.

3- سابقه‌ی ذهنی نویسنده (اطلاعات قبلی او)

هیچ مقاله‌ای را نمی‌توان از صفر شروع به نوشتن کرد. ولی می‌توانیم روی موضوعی که آگاهی زیادی از چگونگی آن نداریم با طرحی درست و مطالعه‌ی منطقی مقاله‌ای پژوهشی تهیه کنیم. البته اگر موضوع مربوط به زمینه‌ی تحصیلی و علمی ما باشد بدیهی است که خیلی راحت‌تر می‌توانیم اطلاعات به دست آورده را درک کنیم، به یکدیگر ربط بدهیم تقسیم بندی کنیم و کار را پیش ببریم.
فرض کنیم دبیر محترمی در دبیرستان به هر یک از شاگردان زندگی و کارها و طرز تفکر شاعری، یا دانشمندی را تکلیف می‌کند که تحقیق کرده و روی آن مطلب بنویسند.
محصل پانزده شانزده ساله‌ای را در نظر بگیرید که موظف شده است راجع به فردوسی یا مولوی مطلب بنویسد. همه‌ی اطلاعاتی که وی ممکن است از این دو شاعر داشته باشد، در مورد فردوسی شاید قصه‌های افواهی رستم و اسفندیار، و رستم و سهراب و داستان سلطان محمود و سله‌ی کذائی وی باشد ولی در مورد مولوی امکان دارد هیچ نداند.
در این هنگام با مراجعه به دائره‌المعارف‌ها و یا تاریخ‌های ادبیات ایران می‌توان اطلاع کلی و قابل توجهی راجع به هر دو شاعر به دست آورد و در آنجا نام کتابهایشان را پیدا کرد و با مراجعه به آن کتابها باز اطلاعات بیشتری درباره‌ی زندگی و افکار آنها (به خصوص در مقدمات) به دست آورد. به همین ترتیب است نوشتن مقالات پژوهشی ترمی در دانشگاهها.
یکی دیگر از راههای ساده‌ی به دست آوردن اطلاعات اولیه در مورد موضوع موردنظر مراجعه به منابع دست اولی است که خود آنها نوشته‌اند. (منابع دست اول به اصل هر اثر یا نوشته گفته می‌شود مانند کتاب شاهنامه، مثنوی، دیوان شمس و منابع دست دوم نقدها و کتاب‌ها و مقاله‌هائی است که درباره‌ی نویسندگان و بزرگان و آثار آنان نوشته شده است.)
معمولاً در مقدمه‌ی هر یک از آثار نویسندگان و شاعران شرح حال، خلاصه‌ی کارها و اطلاعات سودمند دیگری را می‌توان یافت.
یک دانشجوی رشته‌ی شیمی یا فیزیک ممکن است در مورد ماده‌ی خاصی و یا دستگاهی که در محاسبات و اندازه‌گیری‌های فیزیکی به کار می‌رود اطلاعی نداشته باشد و بخواهد مقاله‌ای در آن زمینه بنویسد. وی به راحتی می‌تواند با مراجعه به دائره‌المعارف‌ها و یا فهرست کتاب‌های رشته‌ی خود این اطلاعات را به دست آورد.
بنابراین اگر اطلاعات زیادی از موضوع خاص مورد نظر خود نداریم می‌توانیم از راه درست این اطلاعات را ردیابی کنیم و به دست آوریم.
ولی اطلاعات اولیه در مورد روش نوشتن، جمله بندی، پاراگراف نویسی و فصل بندی و آگاهی از لغات و بار معنایی آنها (توجه به تفاوت معنی کلماتی مانند نابینا، کور، روشن دل یا روستایی و دهاتی و یا مثال معروف بنشین، بفرما و بتمرگ!) و جای کاربرد هر یک چیزی است که به شخص پژوهشگر و یا نویسنده مربوط می‌شود و لازم است کسی که می‌خواهد قلم به دست بگیرد و در کار نویسندگی و یا پژوهش پیشرفت کند، این گونه آگاهی‌ها را به طور دایم در خود تقویت نماید و با خواندن و مطالعه و تمرین مداوم خود را کاملاً مجهز نماید. زیرا سبک و طرز نگارش و طرز ارائه‌ی مطالب و لغات و کلمات و اصطلاحاتی که به کار می‌برد درگیرایی مطلب و نوشته‌ی او تأثیر فراوان دارد. البته در نوشته‌های پژوهشی باید مطالب را خیلی سرراست، روشن، بدون تکلف و ساده نوشته و سعی کنیم با استدلال‌های منطقی و قابل قبول خواننده را به هدف مورد نظر خود هدایت کنیم.
ولی در نوشته‌های ادبی و داستان میزان تجربه‌های قبلی نویسنده، دقت نظری که بر جزئیات و به اطراف خود داشته و تجربه‌هایی که در دوره‌ی تحصیلات، در مدرسه، در بازی‌ها، در میان کتابها، از معاشرت با مردم، به هنگام گذر از خیابان، از مسافرت‌ها، از سرگرمیهای شخصی، از کارهایش و از مشاهدات روزمره‌ی زندگیش و محیط اطراف خودش به دست آورده و از حدودی که قوه‌ی تخیل و یا استدلال و نتیجه‌گیری درست را در خود تقویت کرده، و از میزان کنجکاوی و دقتی که در مواجهه با حوادث مختلف به کار برده است که مجموعاً طرز تفکر خاص وی را تشکیل می‌دهد، حکم چاشنی غذا را داشته، و به همراه نحوه‌ی نویسندگی و کلمات، اصطلاحات، ضرب المثل‌ها، طنز و ظرافت‌هائی که به کار می‌برد. نوشته‌ی او را رنگ و جلا و گیرایی خاص خودش را خواهد داد.
زمینه‌ی قبلی ذهنی نویسنده یعنی تجربه‌های زندگی و تخیلات وی که به طور مداوم در حال وسعت است. ارزش نظریه‌ها و تجربه‌های تازه‌ی او می‌تواند با سعی در به خاطر آوردن علاقه‌های خفته و خاطرات نیمه فراموش شده‌اش افزایش یابد. نویسنده می‌تواند تمام فکر و ذهن خود را وادارد که به مقاله‌اش معطوف گردد. حال اگر چنین کوشش همه جانبه ذهنی به عمل آید نوشته جان و روح خواهد داشت و یک نوشته‌ی خشک و بی حالت نخواهد بود و علاوه بر آن تأثیر شخصیت خود نویسنده نیز کاملاً در لابلای مطالب آن منعکس خواهد بود.

4- توجه و تمرکز فکر روی یک موضوع

اولین قدم برای تهیه‌ی یک مقاله، تمرکز دادن فکر و توجه به یک زمینه‌ی معین از دانش یا تجربه و یک موضوع مشخص می‌باشد. هنگامی که شخص مصمم می‌شود نامه‌ای به شخصی چون پدر و مادر یا هر کس دیگری بنویسد موضوع به خودی خود مشخص می‌گردد. مقدار زیادی از تکنیکهای انواع نوشته‌های پژوهشی در سراسر جهان محدود بوده و تابع شرایطی است که از قبل تعیین شده است و نویسنده در نحوه‌ی نوشتن و تنظیم آنها تقریباً اختیاری از خود ندارد. یک نویسنده‌ی حرفه‌ای از محتوای نوشته ای که در دست تهیه دارد و یا آنچه که برای یک مقاله سرجمع کرده نوشته‌ای حسابی خلق می‌کند. به خاطر آنکه نسبت به آن موضوع کشش مخصوصی احساس کرده و با تمام حواس تلاش می‌کند چون در نزد خود دلیل خویی برای در نظر گرفتن چنان موضوعی داشته است و یا این که از ابتدا هدف خود را مشخص کرده و براساس آن مطالب خود را گردآوری کرده است.
در دانشکده‌ها معمولاً عنوان با موضوع نوشته‌های دانشجویان به وسیله‌ی اساتید معین می‌شود ولی بسیار اتفاق می‌افتد که دانشجو می‌تواند عنوان نوشته‌ی خود را از میان فهرستی که توسط استاد تهیه شده انتخاب نماید و یا این که امکان دارد نوع معینی از انواع نوشته از دانشجو خواسته شود که حق انتخاب مطلب را به خود وی واگذار می‌نماید. اگر در چنین احوال دانشجویی اقدام به نوشتن مقاله‌ای که مورد علاقه‌اش نمی‌باشد. بنماید شاید نتوان امید فتح نمایانی را از وی داشت. از این نظر دانشجویان باید تا حد امکان بکوشند مطالبی را که مورد علاقه‌اشان هست یا لااقل موضوعی را که بیشتر به آن علاقمندند برای نوشتن انتخاب کنند.

4- الف- انتخاب موضوع

از لابلای تجربه‌ها و اطلاعات شخصی نویسنده- تجربه‌های شخصی بدون توجه به میزان محدودیت آن، اغلب حاوی نکاتی است که امکان دارد از نظر دیگران پوشیده مانده باشد، نکاتی که غالباً بسیار جالب توجه است و همچنان که در گفتگو اتفاق می‌افتد، می‌تواند به وسیله‌ی نوشتن نیز مورد توجه دیگران قرار گیرد. خانواده‌ی خود آدم، مردمی که می‌شناسد: چه افراد و چه دسته‌ها و گروه‌های مختلف- خاطرات دوره‌ی مدرسه و بعد از آن، مسافرتهایی که کرده و مکانهایی که در آنها زیسته یا دیده است، شغل‌هایی که داشته، سرگرمی‌های شخصی، ورزشها، نظریه‌ها و عقیده‌های شخصی و هر موضوع دیگر. در مرحله اولیه‌ی انشاء نویسی بسیار سودمند است که نویسنده روی جالب‌ترین خاطرات یا نظریه‌های خود فکر کند و از آنهایی که به نظرش برای تهیه‌ی نوشته‌هایی جالب‌تر می‌رسند یادداشت بردارد.
در یک دانشکده انتخاب مطلب باید در درجه‌ی اول مبتنی بر این هدف باشد که تجربیات و اطلاعات قبلی ما را بیافزاید، حیطه‌ی دانش ما را در زمینه‌ای از تاریخ، ادبیات، اقتصاد یا علوم و هر زمینه دیگری که مورد مطالعه یا علاقه است گسترش دهد. مقالات آخر نیم سال تحصیلی هم که به خاطر تکمیل مطالعات درسی نوشته می‌شوند نیز به همین منظور تهیه می‌گردد. «دانشجو» باید بکوشد مطلبی را برای نوشتن انتخاب کند که بتوان در نوشتن آن اثری از خود به جای گذاشت و کمکی به روشن‌تر کردن مطالب قبلی کرده و ایده‌ای را بر اساس تجربه‌ها و اطلاعات قبلی خود به گنجینه‌های دانش موجود بشری افزود، هر قدر هم که کم و ناچیز باشد.

4- ب- موضوع برای تحقیق

هنگامی که نوشته براساس تحقیق استوار باشد باید مطلبی را انتخاب کنیم که نسبت به آن علاقمند بوده و کنجکاوی داشته به آن اعتماد داریم، یا دلیل و انگیزه‌ای برای روشن شدن نتیجه‌اش داشته باشیم. به طوری که در همان حالی که به انجام وظیفه مشغول هستیم و مقاله‌ی خود را به پایان می‌رسانیم احساس کنیم که داریم چیزی نیز یاد می‌گیریم یا حس کنجکاویمان ارضاء می‌گردد و از انشاء آن لذت می‌بریم. هر کس که مایل است اطلاعات عمومی خود را افزایش دهد و در مورد موضوعاتی که اغلب مورد بحث قرار می‌گیرد بیشتر بداند. (یونیسف چیست؟ قوانین نورمبرگ چه بودند؟ رآکتور اتمی چیست؟ تله پاتی کدام است؟ فرقی رئالیسم با سور رئالیسم چیست؟ چرا بعضی سموم گیاهی روی بعضی علفهای هرز اثر دارند ولی به دیگر گیاهان و محصولات کشاورزی آسیبی نمی‌رسانند؟ ...) یا این که در مورد چیزهایی که در ضمن درس اشاره‌های کوتاهی به آنها شده بیشتر بداند، همه‌ی زمینه‌های تاریخ، علوم و پزشکی و ادبیات و نظام اجتماعی برای انتخاب موضوع در اختیار ما قرار دارند. با توجه به عنوان و مطالب کتابها و مجله‌های دوره‌ای می‌توان موضوعی را برای تهیه‌ی یک مقاله‌ای ساده یا برای مقاله‌ای تحقیقی با ذکر منابع مورد مطالعه و پانوشته‌های (10) مربوط انتخاب کرد.

4- ج- محدود کردن موضوع-

گاه نویسنده موضوعی را انتخاب می‌کند که برای تهیه‌ی یک مقاله‌ی کامل مورد نظر کافی نیست، به طوری که ناچار می‌شود با ذکر جزئیات یا با اضافه کردن مطالبی که خیلی به آن موضوع نزدیک است مقاله‌ی خود را پر کند. ولی به طور کلی و اکثر دانشجویان موضوعاتی را انتخاب می‌کنند که دامنه‌ی وسعتشان خیلی بیشتر از گنجایش یک مقاله است. مقاله‌هائی که در دانشکده تهیه می‌کنیم معمولاً کوتاه هستند یک مقاله‌ی یکهزار کلمه‌ای برای پر کردن یک ستون روزنامه کافی است. حتی کمتر از نصف این مقدار یک مقاله کوتاه مجله بوده یا تقریباً دو صفحه از نوشته این کتاب را شامل می‌شود. (مقاله‌های ترمی تحصیلی بین 1500 تا 3000 کلمه یا 15 الی 30 صفحه‌ی دستنویس تهیه می‌شود)
منظور از نوشتن یک مقاله روشن کردن حقیقتی برای خواننده است، یعنی اینکه در زمینه‌ی به خصوصی اطلاعاتی به او بدهیم یا نظریه‌ای را القاء کنیم. یا اینکه چیزی را اثبات (یا نفی) نمائیم. مقاله باید پر از اطلاعات باشد نه این که فقط خواننده را آگاه سازیم که چنین موضوعی هم وجود دارد. از این جهت باید موضوع را طوری انتخاب کرد که برای مقاله‌ی مورد نظر با طول معین شده کاملاً کافی باشد. این در صورتی ممکن است که موضوع مقاله‌ی خود را به جنبه‌ای از موضوع مورد نظر محدود کنیم.
مثلاً موضوعی تحت عنوان «صادق هدایت» نه تنها برای یک مقاله بلکه برای یک کتاب هم موضوعی بسیار گسترده و وسیع است، ولی مطلبی از قبیل: سبک صادق هدایت، زندگی هدایت در پاریس، کودکی هدایت، نامه‌ای از هدایت و مطالبی از این قبیل حتی جنبه‌هایی از هر کدام از آنها می‌تواند موضوع یک مقاله‌ی هشت ده الی پانزده صفحه‌ای قرار گیرد.
همچنین، اگر بخواهیم ابتدا به ساکن راجع به یک مطلب کلی علمی نظیر کودهای شیمیائی به قلم فرسایی بپردازیم می‌توان کتابهای زیادی از جنبه‌های مختلف در مورد آن نوشت در حالی که برای نوشتن یک مقاله ی تحقیقی معمولی تحت عنوان ترمیم خاک با کودهای شیمیائی، اثر کود شیمیائی در رویش فلان گیاه، فایده‌های یک نوع کود معین و نظیر آن به راحتی می‌توان موضوع را دنبال، تحقیق، تجزیه و تفسیر کرد. و با کمی مطالعه از راه درست و پا کمی تلاش مداوم آنرا به نتیجه‌ای رساند و مقاله‌ای قابل قبول تهیه نمود.
به همین منوال جنگ یا صلح هرکدام موضوع بسیار وسیعی برای بحث می‌باشند. اگر بخواهیم مقاله‌ای تهیه کنیم باید موضوع را محدود نماییم به جنبه‌ی به خصوصی از جنگ یا صلح: نظریه گروه یا دسته یا طبقه‌ی معینی در اجتماع راجع به آن، نقش رادیو یا رادار در جنگ، اثرات عهدنامه‌ای مشخص یا معاهده‌ای که در جنگ معینی زیر پا گذاشته شده، تأثیر وجود شخص معین، یا چیزی در مورد احساس مردم در مورد جنگ یا صلح.
به محض این که فکر نویسنده روی موضوع مشخصی به طور کلی متمرکز شد سابقه‌های ذهنی او شروع به تمرکز می‌نمایند و به او کمک می‌کنند که پیش بینی کند چه اطلاعات دیگری مورد لزوم است و از چه جاهایی باید گردآوری شوند. در مورد مقاله‌های طولانی فهرستی از کتابها، مجله‌ها و منابعی که می‌توان از میان آنها اطلاعات مربوط و لازم را سرجمع کرد تهیه می‌گردد. البته در بسیاری موارد نمی‌توان موضوع اصلی مقاله را محدود و مشخص کرد تا وقتی که مقداری در مورد آن مطالعه شود و مطالبی گردآوری گردد. تا وقتی که در مورد هدف یا موضوع نوشته‌اش مطمئن نیست (فقط عنوان آن را در نظر گرفته ولی نمی‌داند چه باید بکند و چه چیزی را دنبال و اثبات نماید) بهترین راه این است که از دائره المعارف‌ها شروع کرده و در منابع گوناگون مطالعه کند و به جمع آوری مشخصات هر کتاب یا مقاله یا اثر دیگری که به کارش می‌آید بپردازد و سپس با بررسی اجمالی مطالب موجود- نه مطالعه‌ی کامل آنها- اطلاعات کلی راجع به موضوع به دست آورده و عاقبت جنبه‌های محدودتری از موضوع به ذهنش خطور کند، سپس می‌تواند مقصود و هدف خود را در یک جمله بنویسد و یا آن که سئوال یا سئوال‌هایی طرح نماید که مقاله باید به آن پاسخ بدهد. این کار کمک زیادی به انجام مرحله‌های بعدی خواهد کرد.
در پایان این مرحله نویسنده باید کم و بیش بداند که مطالب مورد نیاز و مورد مراجعه را از کجا و چگونه باید سرجمع کند و نیز باید به طور وضوح بداند که مقاله‌اش در چه زمینه‌ای دور می‌زند. بدیهی است هر چه زودتر از این مرحله بگذرد فرصت و وقت بیشتری برای مرحله‌های بعدی در پیش خواهد داشت.
هنگامی که نویسنده قلم برمی‌دارد که شروع به نوشتن کند بسیار دیر است که تازه بخواهد تصمیم بگیرد که چه باید نوشت و یا این که به انتظار موضوعی بنشیند که به فکرش خطور نماید. یا هنوز در این اندیشه باشد که برای کسب اطلاعات و حقایق لازم به کجا باید مراجعه کرد. در این صورت جز اتلاف وقت کار دیگری نکرده است.
تمرکز فکر روی یک موضوع، که مورد توجه و علاقه‌ی نویسنده باشد و نویسنده معتقد باشد که مورد توجه خوانندگانش نیز قرار خواهد گرفت قدم برداشتن در مرحله‌های بعدی نوشتن را ساده‌تر ساخته و نتیجه‌ی کار را نیز ارزشمند و رضایت بخش‌تر خواهد کرد.

5- گردآوری مطلب

موضوع و محتوا برای یک نامه یا برای مقاله‌ای کوتاه که براساس تجربیات شخصی و اطلاعات ذهنی قرار دارد ظاهراً به انسان الهام می‌شود. ولی اغلب برای چنین نوشته‌هائی نیز مدتی وقت صرف تفکر و تمرکز ذهن می‌گردد.
بیشتر اتفاق می‌افتد که قسمت عمده‌ی وقت داده شده برای تهیه‌ی مقالات دقیق علمی صرف گردآوری مطلب می‌شود. در بعضی از کارهای هنری، علمی و محققانه گاه این کار یک عمر را به خود اختصاص می‌دهد.
ارزش و اهمیت این مرحله اغلب از نظر نویسندگان عجول پوشیده می‌ماند. این نویسندگان در بادی امر به این فکر می‌افتند که چرا باید خود را برای نوشتن مقاله‌ای سرگردان کنند که هیچ مطلبی برای نوشتن آن ندارند!
مطلب از طریق خاطرات، مشاهده، تجربه، مصاحبه، و مباحثه با دیگران، گفتگو، خواندن و مطالعه، از طریق مقایسه و نتیجه‌گیری، استنباط، تفکر و تعمق، و در مورد داستانها بوسیله‌ی تجسم صحنه‌ها و کارها (بازیها) سرجمع می‌گردد.
یادآوری همه‌ی خاطرات گذشته و استفاده از کلیه‌ی محفوظات ذهنی گاه بسیار مشکل است. ولی اغلب می‌توان حتی جزئیات امری را که در اول کاملاً فراموش شده به نظر می‌رسد به خاطر آورد به این ترتیب که چند بار با فاصله‌های کوتاه و بلند زمانی در مورد آن به تفکر بپردازیم و باز به مغز استراحت بدهیم.
به همین ترتیب می‌توان قسمتهای یک داستان و جزئیات عملیات قهرمانان و صحنه‌ها را در ذهن تصویر و عملها و عکس العملهاهایشان را مجسم و خلق کرده و هر بار مقداری به نوشته و کار خود اضافه کرد یا جزئیات آنرا اصلاح نمود.
سرجمع کردن منابعی که در خارج از ذهن نویسنده قرار دارند خیلی راحت‌تر و سرراست‌تر می‌توانند در دست نویسنده سبک سنگین شده و به کار گرفته شوند. البته مهارت در به کارگیری آنها شرط است. انسان می‌تواند با مطالعه‌ی تدریجی و مداوم طریقه‌ی صحیح انتقاد، موشکافی، مشاهده، تجریه، مصاحبه و غیره را به تدریج یاد گرفته و به تدریج در آن مهارت پیدا کند. کار عمده‌ی یک نویسنده این است که تشخیص و برداشت خود را از مسایل و مباحث به صورت اطلاعات جزیی یا کلی در اختیار خواننده قرار دهد، غالباً ارزش و گیرایی بسیاری از نوشته‌ها نیز به خاطر مقدار همین اطلاعات دست اولی است که در آنها جمع آوری شده است.
تکنیک تحقیق در آزمایشگاه و پژوهش در میان کتب و مراجع معتبر وسیله‌ی دانشمندان و دانش‌پژوهان با دقت بسیار طرح ریزی و کامل شده است و لازم است در برنامه‌های آموزشی مدارس قرار گیرد تا شاگردان از ابتدا بتوانند با روحیه‌ی تحقیق و پژوهش بار بیایند. تمرین در بحث و انتقاد و دادن نظریه به موازات تربیت منطق فکری و آشنائی با روشهای ردیابی منابع و استفاده از آنها می‌تواند به تدریج انسانی صاحب نظر با دید عمیق و جهان بینی وسیع به بار آورد.
دید کلی نویسنده، نظریات وی و جهان بینی او می‌تواند به وسیله‌ی آزمایش و مقایسه و خوشه چینی از منابع گوناگون به تدریج شکل بگیرد. به جرات می‌توان ادعا کرد که هیچ نوشته‌ی بزرگ و باارزش بدون تفکر به وجود نیامده و نمی‌تواند منعکس کننده‌ی نظریات شخصی نویسنده نباشد.
البته برای نوشته‌های کوتاه و ساده که موضوع آنها دور از ذهن نویسنده نیست مطلب در مغز نویسنده شکل می‌گیرد ولی غالباً یادداشتهای کوتاه کمک مؤثری به او خواهد کرد، چرا که خطر از قلم افتادن جزئیات را مرتفع می‌سازد. اما مقالات عمده و پر مطلب حتماً احتیاج به مقدار زیادی یادداشت دارند.

6- ارزشیابی و انتخاب مطالب

به خاطر اینکه مطالبی که جمع آوری می‌شود دارای اهمیت و اعتبار متفاوت است باید آنها را مرور، ارزشیابی و دسته بندی کرد. بهترین راه این ارزشیابی طرح یک سری پرسش می‌باشد: آیا این عبارت صحیح است؟ آیا این کتاب در انعکاس حقایق و یا نتیجه گیریهایش قابل اعتماد است؟ آیا مطلب به قدر کافی برای مقاله‌ی مورد نظر خود دارم؟ آیا همه‌ی منابع درجه‌ی یک و در دسترس را جستجو کرده‌ام؟ آیا می‌توانم منابع یا مطلب بیشتری با تبادل نظر با دیگران به دست آورم؟ آیا همه‌ی جنبه‌های اصلی مطلب مورد بررسی قرار گرفته؟ کدام قسمت‌ها حقایق مهمتری هستند که بهتر است مقاله را با آنها ختم کرد؟ کدامها در مرحله‌ی دوم اهمیت قرار دارند؟
پس از آنکه مطلب به قدر کافی جمع آوری شد و از هر جهت مورد مطالعه قرار گرفته و ارزشیابی گردید. اگر منظور اصلی و هدف از نوشته‌ی خود را و آنچه را که می‌خواهیم بیان کنیم در یک جمله‌ی کامل- سوای عنوان مقاله- بنویسیم راه را بر خود کاملاً هموار کرده‌ایم.
فرض کنیم هواپیمای نمونه‌ای درست کرده و می‌خواهیم راجع به آن مطلبی بنویسیم، با توجه به جنبه‌های مختلف موضوع، مقالات زیادی می‌توان در این زمینه‌ی کلی نوشت: می‌توان جزئیات ساختمان آنرا شرح داد. می‌توان تجربیات شخصی، موفقیت و شکست‌های خود را در ساختن و یا در پرواز دادن آن نوشت. می‌توان از آن به عنوان یک سرگرمی یاد کرد و به اطلاعاتی که از این راه به دست آمده تکیه کرد... و به همین ترتیب می‌توان با در نظر گرفتن جنبه‌های گوناگون آن دهها مقاله روی این موضوع کلی به رشته‌ی تحریر درآورد. مهم این است که نباید سعی کنیم در یک مقاله همه‌ی این جنبه‌های گوناگون را رویهم انباشته کنیم و درباره‌ی همه‌ی آنها قلم فرسایی نماییم. مگر اینکه مقاله به قدر کافی طولانی بوده و گنجایش آنرا داشته باشد و یا اینکه بخواهیم جزوه یا کتابی اختصاصی در این مورد بنویسیم.
جمله‌ای که به آن اشاره کردیم و آنرا حکم می‌نامیم در مورد موضوع‌های فوق الذکر می‌تواند چیزی از این قبیل باشد: «سرگرمی ساختن هواپیماهای نمونه یک سرگرمی سودمند است که می‌تواند در زمان جنگ نیز مفید واقع شود.» چنین جمله‌ای راه نوشتن مقاله را مشخص می‌نماید و به شما کمک می‌کند که مقاله ای یکدست و خالص تهیه کنید. اگرچه در چنین مقاله‌ای منبع اصلی اطلاعات شما همان تجربیات شخصی خودتان خواهد بود ولی قرار دادن چنین جمله‌ای به عنوان سرلوحه‌ی کار راه را برای نویسنده چنان هموار می‌کند که می‌فهمد چه باید بکند. همچنین این جمله نویسنده را راهنمایی می‌کند که مثلاً ابتدا می‌توان جنبه‌ی سرگرم کنندگی موضوع را برای جلب توجه خواننده و برقرار کردن رابطه با وی پیش کشیده و بعد حقایقی را در مورد مدلهای مختلف تشریح نماید، چند نوع را مشخص کند- حتی با کشیدن شکلها و فرمهای لازم- و بعد تکیه کند روی مورد استفاده بودن آنها در زمان جنگ. (البته اگر بخواهیم مقاله کاملاً کوتاه باشد این سه مورد می‌تواند موضوع سرمقاله قرار بگیرد).
در اینجا شما به خود فرصتی می‌دهید که مطالب گوناگون را تحت عنوان و هدف مشخصی منظم کنید. در اینجا می‌توانید نکاتی را که باید از آن صرفنظر کرد بشناسید (اگرچه این موضوعات در نفس خود دارای اهمیت زیاد بوده و بسیار جالب باشند ولی به خاطر مربوط نبودن به موضوع آنها را کنار گذارده و راه اصلی خود را دنبال می‌کنید در عوض نکاتی را که مربوط به موضوع بوده و باید روی آنها تکیه کرد می‌توانید به راحتی انتخاب نمائید) عیناً مثل اینکه هر مطلب را در بوته‌ی آزمایش گذاشته، سبک سنگین کرده و آنچه را که مناسب با مقاله‌ی شما باشد انتخاب کنید. باید کمال دقت را به کار ببرید و ببینید هر یک از مطالبی که در اختیار دارید به درد کار شما می‌خورد یا نه.
این طریق ارزشیابی مطلب حتی برای موضوعات عمومی و شناخته شده کاملاً ضروری است. مثلاً برای نوشتن مقاله‌ای عمومی چون «یادگیری راندن اتومبیل» قبل از شروع کار باید از خود پرسید در این عصری که هر کس کم و بیش اطلاعاتی از اتومبیل و اتومبیلرانی دارد چه می‌توان نوشت که برای خواننده جالب بوده و تازگی داشته باشد؟ فایده‌ی چنین سئوالی این خواهد بود که لااقل موضوع نوشته خود را محدود کنید به چیزی مانند «یادگیری مقررات جدید راهنمائی» یا «آمادگی برای رانندگی در زمستان» یا «بیان نکاتی که مراعات آن فرهنگ رانندگی جامعه را بالا می‌برد» و غیره. اگر در این مورد به محدود کردن مطلب به صورتی که گذشت توجه نشود احتمال زیاد دارد که نوشته زیاد سرراست از آب درنیاید و گنگ و مبهم شود. (اگر همه‌ی این مطالب موردنظر باشد لااقل باید هر یک را جداگانه نوشته و در یک کتاب چند فصلی مجزّی ارائه داد. در واقع فصل‌های یک کتاب عبارتند از چند مقاله‌ی کوتاه مربوط به هم.)
مرور مطالب گردآوری شده به این طریق لازم و سودمند خواهد بود زیرا کمک خواهد کرد تا مطالبی که باید در مقاله ذکر شود و مطالبی که احتمالاً ذکر آنها در بهتر ساختن مقاله مفید خواهد بود- بسته به وضع خاص و موقعیتهای پیش بینی نشده در هنگام نوشتن- مشخص و دسته بندی شده و مطالب غیر لازم حذف گردد.
حاصل این مرحله این است که در آخر مقداری مطلب سبک سنگین شده و مطالب درجه بندی شده- از نظر اهمیت- به دست می‌آید. مطالبی که با یکی یکی آنها کاملاً آشنا هستید و آنها را مطابق با هدف و منظور مقاله‌ی خود انتخاب و هر کدام را نسبت به درجه‌ی اهمیت، اعتبار و جالب بودنش درجه بندی کرده و برای مقصود خود به کار خواهید گرفت.

7- طرح مقاله و ریز نکات

در حالی که مطالب را محک می‌زنیم و انتخاب می‌کنیم مقاله‌ی مورد نظر در ذهن ما شکل می‌گیرد. در این حال درباره‌ی تقدم و تأخر مطالب و نظم و ترتیب آنها می‌اندیشیم. در طرح مقاله- چه به صورت تصویری در ذهن یا یادداشتی مختصر یا خلاصه‌ای از رئوس مطالب گردآوری شده- باید در مورد جای هر یک از مباحث موردنظر تصمیم بگیریم. در اینجا برای اولین بار خوانندگان مقاله‌ی خود را در نظر می‌آوریم. باید مجسم کنیم که چه تیپ اشخاصی هستند، چه انتظاراتی از ما دارند و از چه طریقی باید با آنها مواجه شد.
در وهله‌ی اول طرح مقاله بستگی به مطلبی دارد که باید به خواننده عرضه کرد. و در مرحله دوم تیپ خاص خوانندگان.
در هنگام جمع آوری مطلب طرحهای گوناگون به نظرمان می‌رسید و احتمالاً یک یا چند خلاصه‌ی آزمایشی (ریز نکات) نیز در آن حال تهیه کرده و یا در ذهن داشتیم حال آنها را با دقت مورد توجه قرار می‌دهیم و با انتخاب بهترینشان سعی می‌کنیم که شکافها و نقاط خالی‌ای را که باید پر شود پیدا نماییم.
در یک مطلب داستانی (یا خبری) طرح مقاله را باید خیلی زود ریخت به خاطر اینکه در مورد تقل یک داستان فقط باید نقاط اوج (11) کوچک و نهایی را و جای بیان آنها را در نظر گرفت. توجه به این نکات مطلب ما را مرحله به مرحله تقسیم بندی می‌نماید. ولی در مقالات دیگر نظیر مقالات علمی، مرور ریز نکات (که به صورت آزمایشی تهیه کرده بودیم) برای انتخاب طرح اصلی مقاله و تهیه‌ی ریز نکات اصلی قدمی است که نسبتاً در مراحل دیرتر باید برداشته شود ولی لازم است روش تحقیق خود را هر چه زودتر که ممکن باشد مشخص کنیم.
پس از آنکه مطالب تهیه شده ارزشیابی و انتخاب شد و معلوم گردید که چه قسمتهایی از آنها باید در مقاله ظاهرگردد قدم بعدی این خواهد بود که این رئوس قسمتها را یکی بعد از دیگری به دنبال یکدیگر بنویسیم. اگر جدا کردن قسمتهای مهم‌تر برای ما مشکل باشد بهترین کار این است که آن قسمتهایی را که با هم وجه‌اشتراکی دارند دسته بندی کرده و در کنار هم قرار دهیم یا هر دسته را روی کاغذاهای مجزا بنویسیم یا به صورت ستون زیر یکدیگر یادداشت کنیم. بعضی‌ها عادت دارند که چهارگوشه‌هایی در روی کاغذ می‌کشند و هر دسته از مطالب مربوط به هم را در یک چهارگوشه قرار می‌دهند.
لیست‌هایی که روی این شکل‌ها تشکیل می‌شوند و یا مطالبی که به طریق گفته شده دسته بندی گردیده‌اند طرح اصلی نوشته یا ریز نکات مقاله را معین می‌نمایند. حال باید تصمیم برای تقدم و تأخر آنها بگیریم.

ریز نکات

معمولاً ریز نکات یک مقاله‌ی نمونه سه الی پنج قسمت اصلی را در بردارد. مقاله‌ای با دو قسمت عموماً در نیمه راه مطلبش ته می‌کشد مگر اینکه بسیار کوتاه باشد. اگر یک مقاله‌ای مثلاً 1500 کلمه‌ای را به پنج قسمت تقسیم کنیم هر قسمت بیشتر از 300 کلمه گنجایش ندارد و 300 کلمه آنقدر نیست که بتوان مطالب قابل توجهی را ارائه داد.
مقالات مجله‌ای که معمولاً بین 3000 تا حدود 6000 کلمه‌ای می‌باشند به ندرت بیشتر از پنج یا شش قسمت دارند.
مهمترین موضوع در نگارش، خوب دسته بندی کردن و سرهم کردن مطالب با یکدیگر است به طریقی که خواننده بتواند به راحتی آنها را دنبال نماید.
هر ریز نکاتی که بیشتر از پنج قسمت عمده داشته باشد باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد تا معلوم گردد که آیا مطالب کاملاً از هم مجزا شده‌اند و آیا بین آنها تشابه و وجه‌اشتراک‌هایی وجود دارد تا بتوان بعضی را درهم ادغام کرد؟ یا اینکه آیا مقاله‌ی موردنظر واقعاً گنجایش آن همه مطلب را دارد یا نه؟
پس از آنکه قسمتهای اصلی نوشته‌ی موردنظر کاملاً مجزا و مشخص شدند نوبت به جزئیات هر یک می‌رسد که در زیر قسمتهای عمده- یا اصلی در هر قسمتی که به آن مربوط می‌شوند- قرار گیرند. بعضی اوقات بعضی از این‌ها نیز جزئیات کوچکتری دارند که در زیر هر یک از قسمتهای مربوط به خودشان واقع می‌شوند. در اینجا باید توجه داشت که دسته‌های کلی- جزئی و اجزاء کوچکتر هر یک، هر کدام را با یک نوع از اعداد یا حروف معینی مشخص می‌کنیم.
فرض کنیم بخواهیم مقاله‌ای در مورد خاک بنویسیم. این موضوع آنقدر کلی است که می‌توان صدها کتاب و مقاله و رساله در این باره نوشت از این نظر باید در یک مقاله یک جنبه‌ی خاص آن مثلاً جنبه اهمیت خاک در زندگی نبات و حیوان را مورد بررسی قرار داد. در حین مطالعات خود فرضاً متوجه می‌شویم که (خاک اساس زندگی نبات و حیوان است) باز این مطلب خیلی کلی است، ظرفیت یک یا چند مقاله‌ی چند هزار کلمه‌ای برای بیان آن کافی نمی‌باشد. باز به مطالعه‌ی خود ادامه می‌دهیم متوجه می‌شویم که امروز مانند قدیم دسترسی به زمینهای زراعتی جدید امکان پذیر نیست به این نتیجه می‌رسیم خاکهای موجودی را که در اختیار داریم باید نگهداری کنیم. پس (نگهداری خاک) می‌تواند موضوع خوبی برای کار ما باشد.
وقتی که با ادامه‌ی مطالعه این موضوع را ردگیری می‌کنیم متوجه می‌شویم که در این موضوع باز جنبه‌های زیادی را می‌توان مورد بررسی قرار داد. متوجه می‌شویم که یکی از طرق نگهداری خاک جلوگیری از فرسایش آن می‌باشد. این مطلب برای قلم فرسایی نظرمان را جلب می‌کند. در این هنگام است که برای هموار و سرراست کردن کار خود سعی می‌کنیم که منظور خود را در یک جمله زیر عنوان (نگهداری خاک) بیان کنیم. مثلاً عوامل طبیعی باعث فرسایش خاک می‌شوند.
از این لحظه به بعد به دنبال تهیه‌ی مطلب روی این موضوع می‌رویم. اطلاعات گوناگونی را که به طرق مختلف به دست می‌آوریم (به طوری که بعداً در نوشتن مقالات تحقیقی و علمی بیان خواهد شد) روی تکه‌هایی از شمیز (به ابعاد 15 × 10 سانتیمتر) یادداشت می‌کنیم و این (فیش‌ها) یا یادداشتها را رویهم جمع آوری می‌نماییم. در ضمن کار متوجه می‌شویم این اطلاعات یک قسمت از نوشته‌ی ما را تشکیل خواهد داد که زیاد کامل نخواهد بود. پس بهتر است برای اینکه مقاله‌مان سودمند بوده و نتیجه‌ای نیز داشته باشد طرز جلوگیری از فرسایش را نیز به آن اضافه کنیم. باز اطلاعاتی را که در این باره به دست می‌آوریم به همان ترتیب یادداشت و گردآوری می‌نماییم (هر اطلاع روی یک فیش). حال اقدام به انتخاب و طبقه بندی اطلاعات حاصله می‌کنیم.
مطالب به دست آمده زیر دو عنوان کلی قرار می‌گیرند. (یا دو چهارگوشه‌ی مجزا).
1- فرسایش خاک.
2- جلوگیری از فرسایش.
در اینجا برای این که مقاله‌ی ما جالب و گیرا باشد و در عین حال کامل‌تر، لازم است مقدمه‌ای نیز به آن بیافزاییم. چه بهتر که اهمیت خاک را متذکر شده و علت اینکه چرا لازم است اقدام به نگهداری آن بنمائیم نیز ذکر کنیم. پس از ارزشیابی و دسته بندی مطالب ریز نکات یا قسمتهای مقاله ما به این صورت درخواهد آمد:

نگهداری خاک

ریزنکات

حکم: چون خاک اساس زندگی نبات و حیوان است و عوامل طبیعی باعث فرسایش آن می‌شوند. برای نگهداری خاک، باید با این عوامل مبارزه کرد.
1- خاک اساس زندگی نبات و حیوان (مقدمه)
الف- اهمیت خاک‌های کشاورزی
ب- اشکال دسترسی به زمینهای تازه
2- فرسایش
الف- آبرفت‌ها
(1)- شیارهای کوچک
(2)- حفره‌ها و شیارهای بزرگ
ب- باد
(1)- در زمینهای خشک
(2)- در زمینهای بدون گیاه
پ- سایر عوامل
ت- فرسایش کامل
(1) نابودی کامل خاک زراعتی
(2) - نامرئی بودن آن
3- جلوگیری از فرسایش
الف- در زمینهای شیبدار
(1)- جهتِ شیارهای شخم
(2)- طبقه بندی زمین
(الف)- پله سازی برای هموار کردن زمین
(ب)- از بین بردن شیب‌های تند
ب- تکه کاری در زمینهای خشک
(1)- بذرهای یک جور
(2)- بذرهای متفاوت
اول- توتون و ذرت در ردیف کاری
دوم- یونجه و شبدر در کشت پر
(الف)- یک باریکه به صورت ردیف کاری
(ب)- باریکه‌ی بعدی به صورت کشت پر
ج- نقش درخت
1- بادشکن
2- ریشه‌ها

پی‌نوشت‌ها:

1- اکثر صاحبنظران معتقدند در مقاله‌های کوتاه بهتر است این زیرعنوان‌ها (سرفصل‌های قسمت‌های مقاله) ذکر نشود. در اینجا به خاطر توضیح و توجه خوانندگان این عنوان‌ها در ابتدای هر قسمت آورده شده است.
2- لاجوس گری. فن نمایشنامه نویسی، مترجم دکتر مهدی فروغ (تهران 1336) ص 2.
3- Porter G. Perin, Writer"s Guide and Index to English, U.S.A توضیح: قسمت‌هایی از بخش اول این مقاله از همین کتاب ترجمه شده است.
4- رک: رجوع کنید- رگ؛ رجوع گردد.
5- فن نمایشنامه نویسی.
6- Paragraphs
7- پل اسکات ماورر، مقاله نویسی جدید، از اچ، اف.هرینگتون. ص.37.
8- Climax
9- The Belled Buzzard
10- Footnote
11- Climax

منبع مقاله :
طوسی، بهرام؛ (1390)، هنر نوشتن و مهارتهای مقاله نویسی، مشهد: نشر تابران، چاپ بیست و سوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط