نویسنده: ایچ. تی. ویلسن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Technocracy
این واژه به معنای ریاست یا حکومت مدیران اجرایی (پس از تفکیک مالکیت قانونی از کنترل مؤثر) است که پرسنل سازمانی تعلیمدیده در زمینهی فنون جدید را نظارت و کنترل میکنند. در عین حال، شغل این مدیران جنبهی «سیاسی» زیادی نیز دارد، خواه در سازمانهای بخش دولتی باشد یا در بخش خصوصی. این اصطلاح همچنین به جنبش کوتاهمدتی در ایالات متحدهی امریکا اطلاق میشود که بین سالهای 1931 و 1933 (Leyton, 1956) برای تحقق افکار و اندیشههای تورستاین وبلن خصوصاً در کتاب مهندسان و نظام قیمتها (veblen, 1918) فعالیت میکرد. این واژه را نخستینبار دبلیو. اچ. اسمیت که از پیروان وبلن بود، در 1919 و پس از مطالعهی مقالههایی که قرار بود در کتاب وبلن چاپ شود، مطرح کرد. اسمیت فنسالاری را به این صورت تعریف کرد: «سازماندهی نظم اجتماعی بر اساس اصول تخصصهای فنی»؛ طنین سنت پرسابقهی تفکر پوزیتیویستی فرانسوی در این تعریف شنیده میشود که با سن سیمون آغاز میگردد و با فرانسوا- شارل فوریه، اگوست کنت، پروسپر انفانتین و نیز اکول پلی تکنیک در فاصلهی سالهای 1815 تا 1860 ادامه مییابد.فرض عمدهی فنسالاری که تعریف اسمیت نیز فقط بر آن تأکید میکند، این است که پدیدهای به نام «معرفت عینی» وجود دارد و میتوان به درک آن نائل شد و آن را مستقیماً در مورد مسائل اجتماعی و اقتصادی و نیز فنی به کار بست و این که فنسالاران قادرند چنین معرفتی را با مهارتهای سازمانی و مدیریتی بیامیزند و بنابراین تنها کسانی هستند که برای اجرا و حفظ این قسم نظم اجتماعی میتوان به آنها اعتماد کرد. به لحاظ سازمانی، فنسالاری چشم به روی تنشهای وخیم میان کارکنان و مدیران و نیز متخصصان و غیرمتخصصان میبندد؛ تنشهایی که در همهی ساختارهای بوروکراتیک خواه در جوامع «سرمایهداری» یا «سوسیالیستی»، در سازمانهای بخش دولتی یا بخش خصوصی، قابل مشاهده است. فنسالاری (و کسانی که از اهداف و روشهای آن حمایت میکنند) معمولاً پیامدهای طرز تفکر خود- و طرز عمل ناشی از آن را- دست کم یا نادیده میگیرد، پیامدهایی در مورد دغدغههای موجود در زمینهی پاسخگویی مقامات غیرمنتخب به مقامات منتخب و مسئولیت مقامات منتخب نسبت به انتخابکنندگانشان در مورد دموکراسیهای نمایندگی که تحت حاکمیت قانون عمل میکنند.
چیزی که در اغلب موارد از مفروضات و ترجیحات فنسالارانه ناشی میشود این دیدگاه است که مسائل سیاسی در واقع ماهیت مدیریتی و اجرایی دارند، یا این که به لحاظ آرمانی باید به چنین مسائلی فروکاسته شوند تا تداوم و پیوستگی حفظ شود و «بیثباتیهای» ناشی از وجود احزاب سیاسی، تظاهرات و انتخابات لطمهای وارد نسازند. فنسالاران ترجیح میدهند انتخابات پارلمانی دیربه دیر انجام شود و دورهی مبارزات انتخاباتی کوتاه باشد و دست کم یک «تیم» دیگر از سیاستمداران آماده باشند که در صورت شکست سیاستمداران فعلی در انتخابات مقامهای نمادین حکومت دموکراتیک را در دست بگیرد. نظم اجتماعی، در حالت آرمانی، دستگاهی (یا «نظامی») فرض میشود که میتواند به طرق گوناگون کار کند، یعنی از بالاترین کارایی در یک کرانهی این طیف، تا عدم کارایی در کرانهی دیگر طیف. علاوه بر این، این دستگاه (نظام) وقتی بر اساس معیارهای مطلوب استقرار یابد، برای ادامهی کار خود فقط به تعمیر و ترمیمهای جزئی و کوچک نیاز دارد.
ایدهی کنترل تصمیمگیریهای مقامات غیرمنتخب به صورت جبرانناپذیری با رواج این دیدگاه- که برنامههای آموزشی تجارت و مدیریت را در آمریکای شمالی، اروپای غربی، و بریتانیا از آن حمایت میکنند- سازش و مصالحه کرده است که معرفتی عینی وجود دارد و متخصصان میتوانند آن را درک کنند و میتوان آن را مستقیماً در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به کار بست و از آمیزهی مناسب «مهارتهای» فنی و مدیریتی و سیاسی بهره گرفت. هرچند جنبشی که در ایالات متحدهی امریکا شکل گرفت در ابتدا جنبش رادیکالی تلقی میشد، مایههای به واقع محافظهکارانهی آن به سرعت عیان شد- در راستای سنتی که از زمان سن سیمون و معلمان او، از ادموند برک الهام میگرفت. به این ترتیب، فنسالاری پیامدهایی جدی نه فقط برای دموکراسی نمایندگی و حکومت قانون، بلکه برای سوگیری «لیبرالتر» بوروکراسیهای موجود در این کشورها دارد. به همین دلیل است که فنسالاران ترجیح میدهند. محافظهکاران و برنامههای محافظهکارانه در رأس قدرت باشد، چون طرفدار ثبات، نظم، کارایی، خصوصیسازی، عدم نظارت و لغو مقررات و سیاستزدایی هستند.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول