درمانگران و درمانگری در ایران باستان

علم پزشكی در ایران باستان از سابقه‌ای بس طولانی برخوردار بوده است؛ از آنجایی كه درد و رنج همیشه قرین آدمی بوده، و تلاش برای تسكین آن همواره وجهه‌ی همت انسان قرار داشته، دلیل آن چیزی است كه اساس علم طب را در
دوشنبه، 17 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمانگران و درمانگری در ایران باستان
درمانگران و درمانگری در ایران باستان

 

نویسنده: حمید كاویانی پویا




 

انواع پزشكی و وظایف پزشكان در ایران باستان

علم پزشكی در ایران باستان از سابقه‌ای بس طولانی برخوردار بوده است؛ از آنجایی كه درد و رنج همیشه قرین آدمی بوده، و تلاش برای تسكین آن همواره وجهه‌ی همت انسان قرار داشته، دلیل آن چیزی است كه اساس علم طب را در گذشته و حال تشكیل می‌دهد. (1)
اگرچه نقش اوراد و ادعیه در ایران باستان به مانند سایر اقوام معتبر به شمار می‌رفته و عموم موبدان علاوه بر آنكه مردمان روحانی و حكمای قوم بودند، اطبای جسم نیز به شمار می‌رفتند. (2) اما اصولاً ورود كلمه‌ی طبیب و جدا ساختن خرافات و موهومات از درمان و واگذاری آن به طبیب را در طب زرتشت و مكتب مزدیسنا می‌بینیم. (3) در مكتب مزدیسنا دو اصل نیكی و بدی وجود دارد كه این دو اصل دائم در حال نزاع و كشمكش هستند و برای هریك از بیماری‌ها، درمان خاصی وجود دارد كه از جانب اهورامزدا خلق شده و در اختیار بندگان قرار گرفته است، و شرارت و بدی را از جانب اهریمن می‌دانستند كه با شرارت خود، كثافات و بیماریها را به وجود می‌آورد، اما در مقابل آنان ایزدان درمانگر وجود دارند كه نه تنها عنوان درمان بخشان حقیقی را داشتند بلكه در عین حال مخترع و موجد علم پزشكی نیز به حساب می‌آمدند.
در این بخش قصد بر این است كه به انواع پزشكی در ایران باستان پرداخته شود، لیكن قبل از بیان آن، ملزم است كه ابتدا به واژگان پزشك اشاره شود، سپس به شرح و تفسیر انواع پزشكان كه در متون مزدیسنا آمده، بپردازیم.
در اوستا واژه‌ی پزشك (baeSaza) به معنای درمان بخش و چاره كننده است. در حالی كه كلمه بَئِشَزَ (4) را در معنای دارو و درمان می‌یابیم. این واژه (بَئِشَزَ) در اوستا اسم است و به معنی پزشك، دارو، درمان و پیشه‌ی پزشكی (5)‌به كار رفته است. شكل نوشتاری و تلفظ این واژه در زند اوستا به صورتِ (besazinet) (6) و در یسنا از این اسم، شكل صفت بَئِشَزَذا (7) یعنی درمان دهنده، شفابخش (8) نقل شده است و صفت عالی بَئِشَز یوئمِه (9) یعنی درمان بخش‌ترین، ماهرترین یا كاردان‌ترین پزشك می‌باشد (10)، در زبان سانسكریت به صورت «bhisak» و مشتق از ریشه‌ی «baesaz» (11) به معنای «درمان بخش»، و در فارسی میانه‌ی زرتشتی «bizeSk»، در پارتی «bizeSk» (12) و در سغدی «Bec» (13) آمده است. این واژه در فارسی به صورت بجشك، بچشك، بزشك و پزشك به كار رفته است. (14) وجود واژه‌های چند بر پزشكی و پزشك، نشان از گستردگی این پیشه در میان اقوام ایران باستان دارد. در متون مذهبی و غیرمذهبی به پزشكی و پزشكان اشارات زیادی شده است، چنان كه فصل 157 كتاب سوم دینكرد در مورد پزشك و انواع آن و آزمایش پزشك و حتی دستمزد پزشك، انواع داروها... سخن رفته است كه دلالت بر اهمیت پزشكی و طبابت دارد.
در فصل 157 كتاب سوم دینكرد در مورد سلامتی آمده است كه آن در كلمه‌ی اعتدال و در نتیجه، بیماری در كلمات افراط و تفریط خلاصه می‌شود. اصل بیماری جسم و تن «گناك مینو» است كه افراط و تفریط می‌كند و در اینجاست كه كار پزشك مقابله با گناك مینو و اهریمن قلمداد می‌شود. (15)
در فصل 38 از كتاب هشتم دینكرد كه بخشی از خلاصه‌ی هوسپارم نسك (husparam nask) اوستا را شامل می‌شود نیز توضیحات مختصری از بند 14 تا 19 نیز درباره‌ی پزشكی و درمان بخشی بیان شده است. هریك از بندهای این بخش با واژه‌ی abar (دوباره) آغاز می‌شود و چنین می‌نماید كه تنها عناوین فصل‌ها نگاشته شده‌اند. درمانگری بیماران به شیوه‌ی مینوی و گیتی‌ای، برابر بودن شمار گیاهان دارویی با تعداد بیماری، ارزشمندی پیشه‌ی پزشكی، وظایف مردم نسبت به پزشك، گناه پزشك به سبب بی‌توجهی و سهل انگاری ... از مهم‌ترین عناوینی است كه در این بخش از آنها یاد شده است. درباره‌ی بسیاری از این عناوین، در فصل 157 از كتب سوم دینكرد به تفصیل سخن رفته است. (16)
بنابراین متون مذهبی ایرانیان برای امر پزشكی اهمیت زیادی قائل بود، به طوری كه بخش‌هایی از آن به تفصیل در مورد پزشك و پزشكی، دستمزد آن و حتی مجازات پزشك خاطی است.
اما درباره‌ی انواع پزشكی و پزشكان لازم به ذكر است كه فصل 157 كتاب سوم دینكرد از دو نوع پزشكی نام برده است (1-3) یكی مینو پزشكی و دیگری گیتی پزشكی؛ و به طور جداگانه حكم‌های هریك را آورده است. حكم مینو پزشكی از طریق نیرنگ دین به بیماری كه آفریده‌ی اهریمن است و دیگر نیروهای گزندرسان را از آفرینش می‌برد (دور می‌كند) و نابود می‌گرداند (3-2). حكم گیتی پزشكی از طریق دانایی دین به تن آفرینش گیتی را از بیماری آفریده شده توسط اهریمن بپرهیزاند (مراقبت كند) و درمان نماید (3-3).(17)
انواع پزشكی كه در دینكرد آمده، بیشتر دارای اعتقاد درمانی ماوراءالطبیعه است. در «اردیبهشت یشت بند 6» از پنج پزشك یاد شده است: آن كه با اشه درمان می‌كند (baesaza-aso) در یشت‌ها این پزشك كسی است كه روش درمان پزشكی او به كمك اشا (پاكی) و در چهارچوب اشا بود و چیزی جز نظافت و دقت و نگهداری جسم و روان و توجه به مواد غذایی و نظام بهداشتی را به بیماران خویش تجویز نمی‌كرده و فرمان می‌داد و جز انجام این فرمان‌ها از بیمار انتظاری نداشت. (18) ان كه با داد درمان می‌كند (baesaza-dato) آن كه با گیاه درمان می‌كند (baesaza-urunaro) و آن كه با كارد درمان می‌نماید (baesaza-kartato). پزشكی كه به كمك كارد درمان می‌كند این امر با كمك آلات و ابزار جراحی كه او برای درمان جسم بیماران به كار می‌برده، انجام می‌گرفته است (19). و دیگری آن كه با كلام مقدس درمان می‌كند (maQri-baesaza)، و یا پزشكی كه به كمك كلمات و اوراد مقدس و آسمانی درمان می‌كرده است. (20)
در وندیداد فرگرد هفتم نیز از سه نوع پزشك نام برده شده و درمان از سه راه توسط این سه نوع پزشكان صورت می‌گرفته است. نخست درمان و پزشكی با به كار بردن داروهای طبی و ریشه‌ی گیاهان و نباتات (21) كه این نوع پزشكی و درمان را «ارور پزشك» می‌گفتند. گیاهان دارویی در اوستا اهمیت فوق العاده‌ای دارد و گیاه درمان كسی است كه روش درمانی‌اش به كمك گیاهان و شیره‌ی آن انجام می‌گرفت. این پزشكان با خواص دارویی گیاهان آشنایی كاملی داشتند. نظر به توانایی و منزلت وجهه‌ای كه این پزشك در اجتماعات ایران باستان داشته است، می‌توان گفت كه ارور پزشك را می‌توان با داروسازان و داروشناسان امروز مقایسه كرد. (22)
دومین گروه از پزشكان كارد پزشك (اوستایی baeasaza-karto) پزشكی كه با كارد درمان می‌كند، و سومین گروه مانتره پزشك (baesaza-maoro) می‌باشد كه پزشكی است كه با اوراد مقدس درمان می‌نماید. (23) باید گفت كه این پزشك در مورد بیماران خود (كه در درجه‌ی اول بیماران روانی بوده‌اند) شیوه‌های مختلف درمانی را عملی می‌كرده است. عضوی كه این پزشك به آن توجه می‌كرده است، مغز و دستگاه‌های عصبی و سلسله‌ی اعصاب بود. این پزشك كه وسایل و تجهیزات خاص خود را دارا بوده با یك تراپی مخصوص نوع بیماری را تشخیص و به درمان آن اقدام می‌كرده است.
از میان این دسته از پزشكان كه وندیداد ذكر كرده است، شفادهندگان با گیاه كه تحت عنوان ارور پزشك بودند خود به چند دسته تقسیم می‌شدند. عده‌ای صرفاً جن گیر بودند و عده‌ای بیماری‌های جسمی را درمان می‌كردند، كه شامل دو گروه «درست پد» (drustpad) و «تن پزشك» (baesazay-tan) می‌شدند. درست پدها به از بین بردن عامل بیماری می‌پرداختند و تن پزشك‌ها بیماران مبتلا را درمان می‌كردند. (24)
اما باید خاطرنشان سازیم كه مانتره پزشك (=روان پزشك) مؤثرترین درمان نسبت به سایرین شناخته شده است، چنان كه در وندیداد نیز آمده است كه اگر پزشكان چند باشند كه یكی با كارد و دیگری با گیاه و سومی با ادعیه و كلمات خدایی درمان نماید، برتری با طبیب سوم است كه او پزشك پزشكان است. (25) در اوستا روان پزشكان در مراتب مختلفی قرار گرفته اند. (26) این گروه از پزشكان آن‌هایی هستند كه از راه گفتار و تلقین (مانتره) همراه با آهنگ موسیقی و بوهای خوشِ گیاهان، بیماری‌های روانی را درمان می‌نمایند كه روان پزشكان نامیده می‌شدند. (27) در اینجا یكی از معانی مانتره به مفهوم منش انگیز یا تلقین كننده می‌باشد. (28)
در فصل 157 كتاب سوم دینكرد پنج راه برای معالجه بیان شده است: 1.كلام مقدس، 2.آتش، 3.نباتات، 4.كارد، 5.داغ، كه منظور از داغ بی‌شك دود دادن بعضی گیاهان معطر است. طب دوران اسلامی داغ را آخرین درمان می‌دانستند (آخرالدوا الكی) (29). آتش نیز فساد را نابود كرده، تعفن بیماری را دور و در هوا می‌برد.
وندیداد فرگرد هفتم بند 44 آمده:
ای زرتشت، اگر پزشكانی گوناگون درمان بخش یكی با كارد درمان بخش، یكی با دارو، یكی با سخن ایزدی درمان كننده، آن كس كه با سخن ایزدی (مانتره) درمان كند درمان بخش‌ترین درمان كنندگان است. (30)
در ایران باستان علاوه بر پزشكان فوق الذكر دیگر تخصص‌های پزشكی مشتمل بوده‌اند بر: «اَشو بَئشَزَ» (31)؛ اَشاپزشك، كسی كه با آشا، اَشَه، دعا و راستی درمان می‌كند.
«مانثرُ بَئشَزَ» (32)؛ دعا پزشك، كسی كه با اوراد و ادعیه‌ی سحرآمیز، تعویذ و نوشتن و تلاوت ادعیه‌ی مقدس، مانثر اَمَنترَ-مَنتر درمان می‌كند. (33)
«اوروثوَرِ بَئشَزَ» (34) یا اوروثون بَئشَزَ؛ شكل نخست واژه به معنی كسی كه جهاز‌هاضمه و امعا و احشاء و اندرونی‌ها را درمان كند. شكل دوم؛ هرگاه از واژه‌ی اوروثوَن گرفته شده باشد، كه به معنی زهدان و رحِم است، به مفهوم پزشك متخصص زنان می‌شود و هرگاه به اشاره و دریافت «دارمستتر» به «اندرونی و داخلی» ترجمه شود، جهاز‌هاضمه معنی می‌دهد. (35) با این حال شواهد كافی در متون ایرانی نشان می‌دهد، پزشكی كه كار وی درمان قاعدگی زنان بود، نیز وجود داشته كه در زبان پهلوی «دشگ بزشگ» (36) نام داشته است. (37)
و همچنین از دیگر تخصص‌های پزشكی عبارتند از: چشم پزشك (38) (كحال پزشك)، دامپزشك (ستورپزشك) نیز از پزشكانی متخصص بودند. (39)

آزمون پزشكان و صدور مجوز درمانگری

پزشكان ایرانی می‌بایست شرایطی را دارا باشند كه بتوانند به این حرفه‌ی مقدس بپردازند. جدای از كسب آگاهی‌های پزشكی و تحصیل دانش مختلفه‌ی پزشكی كه باید در محضر متخصصین پزشكی آن را بیاموزند، این امر خود نیز دوره‌های نسبتاً طولانی پزشكی را دربر می‌گرفت. به طور كلی شخص داوطلب دانش پزشكی، می‌بایست خوش حافظه، باتجربه و مهربان باشد. چنین شخصی باید كه آگاهانه به درمان بپردازد و با حوصله به درد بیمار خود گوش دهد، برای پول و نفع مادی كار نكند و از خداترسان باشد و اطلاعاتی نیز راجع به ادویه داشته باشد. (40) درواقع پزشك را شرایطی بایسته بود و نامواژه‌ی پزشك و درمانگر برازنده‌ی كسی بود و در جهان، آن كسی برازنده‌ی پله و پایگاه‌ِ «درمانگری» بود كه پاسبانِ روانِ همگی مردم از گناه و تنشان از بیماری باشد. به دیگر سخن «نزدِ یك یك مردم، نامِ "پزشك" ارزانی آن. كسی است كه روان یك یك مردم را از گناه و تنشان را از بیماری بهبود بخشد.» (41) البته آزمودن پزشكان تنها یك مرتبه و به منظور آغاز كار درمانگری ایشان نبود، بلكه كار درمانگری دارای سلسله مراتبی بوده است كه در این سلسله مراتب، شرایط صعود پزشكی به مرتبه‌ای والاتر و دریافت مجوز تخصصی‌تر در پزشكی موردنظر، آزمودن دیگر باره‌ای بود كه در این آزمون «آن پزشكی كه در امتحان سربلند از آزمون نبود، اگر در مرتبه‌ای پایین‌تر بود، برای گزیدنش به پایگان بالاتر دیگر شایسته‌ی آزمودن نخواهد بود.» (42)
در این راستا آزمودن و گزینش پزشكان در روان پزشكی بر عهده‌‌ی زرتشت وارترین همه، دینداران صاحب دستور (فتوا) و درمانگر بزرگ دستور (=فتوا) یا درستبد بوده است. بدان گونه كه در رشته‌ی تن پزشكی، آزمودن، گزینش و مرجعیت تن پزشك در گستره‌ی خویشكاری‌های درمانگر برگزیده‌ی (43) ایران است. (44) درواقع درست بذ (45) و رئیس درستبدان، «ایران درست بذ» (46) توسط شاهنشاه منصوب می‌شده است و ظاهراً رئیس كل پزشكان (47) كشور بوده است. این مقام گرچه گاه به عنوان رئیس پزشكان (تنانی=جسمانی(48))‌معرفی می‌شود (49)، اما به واقع آن را باید به عنوان موبد-پزشك در رأس پزشكان مینوی/روان پزشكان، و به عنوان «دوستدار روان» (50) خواند (51) كه در رأس این عنوان، زروتوشتروتوم به عنوان رئیس دین مردان و «برترین روان پزشك در میان مردمان» بوده (52) و لقب موبدان موبد شمرده می‌شد. (53) در مقابل درمانگر برگزیده (54) ایران (=ایران درست بد ویژه (55)) رئیس تن پزشكان بوده و مرجعی بوده است كه پزشكان دیگر تحت نظارت ایشان می‌بایست، به درجه‌ی پزشكی نائل آمده و با دریافت مجوز آغاز به كار نمایند. این آزمودن‌ها به هیچ وجه جنبه‌ی صوری نداشته است بلكه كیفر سخت و پیگرد قانونی در پی پزشكان متخلف و كارآموزانی كه از این كار شانه خالی می‌كردند، بود. درواقع «آن كه نیازموده و بی‌پروانه (بدونِ جواز (56)) پزشكی می‌كند: اگر بیمارِ زیردستش، خوب شود، مزدی به وی تعلق نمی‌گیرد و اگر در روندِ درمان، زخمی بر بیمار رساند، كیفرش جبران زخم (57) است و می‌باید بر تنش داغ نهاد، اندازه‌ی این كیفر در كتاب دین، پیداست.» (58) آری پزشكان عهد باستان همچون امروز می‌بایست تا جواز كسب و پروانه‌ی كار از مراجع ذی‌ربط دریافت می‌داشتند و تخطی از این امر، نه تنها پزشك را از عواید و دستمزد برای كاری كه به درستی انجام داده بود، بی‌بهره می‌ساخت، بلكه در صورت خطا در درمانگری عواقب وخیمی برای وی داشت. كیفری كه حتی چگونگی‌اش از پیش تعیین شده بود، و «اندازه‌ی آن در كیفر در كتاب دین پیدا بود.»
پزشكان در دوره‌ی باستان كه احتمالاً دوره‌ی هخامنشیان را نیز دربرمی‌گرفت، پس از اتمام دوره‌های فراگیری به شهری غیر از شهر خود مسافرت می‌كردند و به درمان آن ناحیه می‌پرداختند؛ در اوستا بارها از پزشكان دوره گرد نام برده شده است. (59) این پزشك می‌بایست به دقت امراض را معاینه كند و بایستی مفاصل و اعضای بدن را بشناسد و اطلاعاتی نیز راجع به ادویه و گیاهان داشته باشد. (60)
پزشكان در ایران باستان پیش از آغاز به كار می‌بایست كارآزمودگی و مهارت خود را محك بزنند كه او نخست كارآزمودگی خویش را از دیوپرستان می‌آموزد و در فصل 157 دینكرد سوم همچنین در وندیداد (فرگرد هفتم، بند 36-40) در مورد آزمایش تن پزشك آمده است كه نخست پزشك كارآزمودگی خویش را بر تن بیمار دیو سین (دیوپرست) بیازماید. اگر سه بار هنگام درمان دیوپرستان با كارد، بیمار بمیرد، آن مزداپرست همواره پزشكی ناشایسته باقی می‌ماند و پس از آن دیگر اجازه نمی‌یافت به درمان مزداپرستان بپردازد و اگر آن، سه بار دیوپرستان را با كارد درمان می‌كرد و بیمار تندرستی خویش را باز می‌یافت، از آن پس همواره پزشكی شایسته باقی می‌ماند و می‌توانست به درمان مزداپرستان بپردازد. (61)
بنابراین پزشكی كه در جریان درمانگری بیمار به وی آسیبی می‌رساند، نه تنها دیگر اجازه‌ی طبابت از او سلب می‌گردید، بلكه مشتمل دیه و قصاص نیز قرار گرفته و به سبب آسیبی كه به بیمار می‌رساند از وی بازخواست به عمل آمده و جریمه می‌شد. (62) بر این اساس قصاص و جریمه‌ی پزشكان خاطی در فلات ایران و سرزمین بابل سابقه‌ای بس دیرین داشته و در كهن‌ترین سنگ نوشته و منشور قانونی موجود نیز عباراتی به پزشك خاطی و نامتبحر اختصاص یافته است. در این منشور آمده است كه «اگر پزشك به یك چشم بیمار آسیب برساند باید چشمی از او سلب گردد و...» (63).
به دلیل اهمیت علم پزشكی و كار پزشكان در ایران، پزشكان باید در كار خویش از تبحر خاصی برخوردار می‌بودند تا بتوانند به كسب و كار خویش رونق اندازند، همچنین از سوی مردم طرد نگردند و به دلیل اینكه در شهرهای مهم ایران باستان بیمارستان‌ها و مراكز درمانی مجهزی وجود داشت كه علاوه بر درمان بیماران به آموزش نیز می‌پرداختند، پزشكان برای ورود به این بیمارستان‌ها و اشتغال در این مراكز احتیاج به نشان دادن مهارت و توانایی خویش به رئیس الاطبا و یا تحصیل در محضر آنها داشتند و با توجه به اینكه در ایران حرفه‌ی پزشكی دارای تخصص‌های گوناگونی بود، پزشكان می‌بایست تنها در یك رشته‌ی پزشكی خود را متخصص دانسته و در آن كسب مهارت می‌نمودند و در این میان افرادی كه تنها با اوراد و ادعیه و گفتار درصدد معالجه‌ی امراض بودند (گفتاردرمانان) اجازه نداشتند كه همچون جراحان (كارددرمانان) دست به تیغ و كارد برای درمان بزنند و اینان نیز تخصص خود را مجزا از گیاه درمانان و معالجان از طریق داروهای گیاهی می‌دانستند. (64)
بنابراین دارندگان اجازه نامه‌ی پزشكی در ایران تا بدان حد پیش رفته بودند كه تنها داشتن مجوز و گواهینامه‌ی پزشكی برای معالجه‌ی آنها و پزشك خواندن ایشان كافی نبود بلكه بهره مند بودن از تخصص در یكی از زمینه‌های مذكور (گیاه درمانی، گفتاردرمانی و كارددرمانی) نیز لازمه‌ی شروع به كار یك پزشك توانا در ایران پیش از اسلام بود. آزمودن پزشكان برای پی بردن به مهارت ایشان وقتی بسیار ضروری و بااهمیت تلقی می‌گشت كه پزشك موردنظر قصد ورود به دربار و قرارگرفتن در زمره‌ی پزشكان دربار را داشت. در این هنگام نه تنها وی می‌بایست از عهده‌ی برخی آزمون‌ها برمی‌آمد بلكه در آخرالامر نیز اگر پادشاه وقت در پزشكی سررشته و اطلاعاتی داشت وی را و مهارت و توانایی او را محك می‌زد. نمونه‌ی بارز این امر هنگامی است كه نضربن حارث به خدمت خسروانوشیروان می‌رسد و انوشیروان از او درباره‌ی پزشكی و شیوه‌ی درمانگری می‌پرسد. در این باره آمده است كه وقتی كسری از نژاد حارث آگاه گردید بدو گفت: عرب را با جهالت و كم عقلی و سوء تغذیه چه كار؟ حارث در جواب گفت: ‌ای پادشاه با این توصیفی كه نمودید و با آن صفاتی كه اعراب دارند، احتیاج آنها به كسی كه جهالت آنها را برطرف و انحراف آنها را مستقیم و ابدان آنها را اداره و وضع مزاجی آنها را تعدیل نماید به طبیب بیشتر است... در نتیجه با پرسش و پاسخ‌هایی كه بین كسری و حارث درباره‌ی پزشكی درگرفت، انوشیروان حارث را به عنوان مردی عاقل و دارای مهارت پزشكی تأیید نمود و بدو اجازه‌ی طبابت داد. (65)
در مورد آزمودن روان پزشك در كتاب سوم دینكرد (فصل 157) نیز آمده است كه روان پزشك برای روان پزشكی كه به ابزار خرد نخست در موبدی، و دیگر درمانبدی، سه دیگر در ویسبدی، چهارم در زندبدی و پنجم در دهبدی انجام می‌شود و او را آزمودن شاید، این گزینش تا به پایه‌های برتر از آن انجام خواهد پذیرفت. همین سان نیز تا به گزینش روان پزشك در پایه‌ی زرتشتروتومی كه زرتشتروتوم برترین روان پزشك در میان مردمان است، پیش خواهد رفت و او را آزمودن نشاید اگر در كهتر پایه او را آزمودن نشاید تا به برتر پایه او را گزید. (66)
بنابراین بنا به گفته‌ی وندیداد و دینكرد، می‌توان گفت كه پزشكان، به دو گروه تن پزشك كه به درمان تن و جسم و دیگری روان پزشك كه به درمان بیماری‌های روحی و روانی می‌پرداخت، تقسیم می‌شوند كه برای گزینش هركدام از آنان می‌بایست آزمایشاتی را می‌گذراندند تا اجازه‌ی طبابت یابند كه در پیش به آن اشاره نمودیم.
پزشكان در ایران باستان از منزلت اجتماعی بالایی برخوردار بودند و ظاهراً پزشكان نیز برخاسته از طبقات بالای جامعه بودند. لازم به ذكر است كه درست بذ یا ایران درست بذ (patii drustbe «سرور» ista-drusta «سالم ترین») (67) ظاهراً رئیس كل پزشكان (جسمانی) كشور بوده است و رئیس همه‌ی اطبا (اعم از پزشكان تن و پزشكان روح و روان) را «زروتوشتروتوم=zaruthushtritum» می‌خوانده‌اند، ولیكن كریستن سن زروتوشتروتوم را لقب موبدان موبد شمرده است. (68)
بنابراین همان طور كه ذكر گردید، در ایران پیش از اسلام برای پزشكی سلسله مراتب و تخصص‌هایی در نظر گرفته شده بود كه طبق آن هر پزشك دارای تخصصی بوده و تنها در قبال بیماری‌هایی كه مربوط به آموزه‌های خود بوده تبحر داشته است. در نتیجه پزشكی كه از طریق اوراد و اذكار بیماران را درمان می‌نمود، تا حدودی نقش روان پزشك را ایفا می‌نمود و در دیگر تخصص‌ها او را دارای تبحر و مهارت كافی نمی‌دانستند. همچنین این پزشكان دارای حقوق و مزایا و وظایفی بودند كه تخطی از آن كفاره و بازخواست را به دنبال داشت و در صورت اجرای درست وظیفه‌ی پزشكی، فرد طبیب نه تنها از دستمزد مشخص گشته‌ای برخوردار می‌شد، بلكه دارای اجر معنوی بوده و جامعه و حتی پادشاهان از او تمجید به عمل می‌آوردند.

نگرش و اقدامات پادشاهان ایران باستان در راستای بهداشت و سلامت

پس از گذر از مبحث انواع پزشكی و پزشكان، نكته‌ای كه در اینجا مهم می‌نماید، این است كه بدانیم آیا پادشاهان آن دوره نیز، همپای پزشكان و دارودرمانان برای پیشرفت هرچه بیشتر علم پزشكی و بهبود سلامتی انسان‌ها، اقدامات مؤثر در این امر را به عمل آورده‌اند؟ و در این صورت تلاش‌ها و فعالیت‌های آنان به چه گونه‌ای بوده است؟
در پاسخ به این سؤالات باید متذكر شد آنچه واضح و مبرهن است، این می‌باشد كه شاهنشاهان ایران به امر پزشكی و بهداشت عمومی جامعه بسیار اهمیت می‌دادند تا جایی كه آنان خود اقدام به احداث مراكز درمانی و حتی آموزشی برای درمان بیماران می‌نمودند. سلامتی جامعه برای پادشاهان ایران تا به حدی مهم می‌نمود كه در مواردی نیز دیده شده، آنان در راستای حفظ سلامت و بهداشت فردی و جمعی افراد جامعه، هزینه‌هایی را برای این امر در نظر می‌گرفتند.
در حقیقت پزشكی در زندگی ایرانیان نقش مهمی داشته است و شاهان و بزرگان ایرانی همواره به این فن توجه خاصی مبذول می‌داشتند. سابقه‌ی این توجه به دوران اساطیری ایران می‌رسد، كه جمشید چهارمین پادشاه سلسله‌ی پیشدادی مردم را با دانش پزشكی آشنا ساخت و ثریت (فریدون) نخستین پزشك و مخترع علم می‌باشد. زرتشت پیامبر نیز دارنده‌ی این علم بود كه به كمك این حرفه و دانش، دین خویش را گسترد.
برخی از پادشاهان سلسله‌ی پیشدادی و كیانی خود پزشكان حاذقی بودند. پزشكان این دوره به خواص دارویی برخی گیاهان كه اهورامزدا در اختیار آنان نهاد پی برده بودند؛ مانند گیاه شاهدانه و یا برخی از نوشداروها، كه در ایران اساطیری به كرات شاهد آن هستیم و پزشكان این دوره از این گیاهان دارویی استفاده‌های فراوانی برده‌اند. به عنوان مثال، استفاده از بنگ و شراب برای بیهوشی رودابه برای تولد رستم و نیز نمونه‌های فراوانی كه در اینجا مجال پرداختن بدان‌ها نیست. (69)
شاهنشاهان ایران علاوه بر اهمیت شخصی خود مبنی بر حفظ سلامت فرد و جمع، برای اجرای فرامین دینی خود نیز دست به اقداماتی از قبیل بنای مراكز آموزشی و درمانی می‌زدند، كه این مراكز آموزشی در ایران باستان در جوار آتشكده‌ها جای داشت. در آن زمان این پرستشگاه‌ها، مانند معابد سایر ادیان، محل آموزش، امور دینی و تحقیقی بود، چرا كه در دین مزدیسنا بنای مؤسسات عام المنفعه بهترین سخاوت‌ها دانسته شده و تأسیس مریض خانه بسیار ستوده شده است. (70)
پادشاهان هخامنشی به پزشكی و بهداشت عمومی توجه زیادی داشتند، به خصوص اینكه اوستای دوران هخامنشی دربردارنده‌ی مطالب و دستورات فراوان پزشكی و بهداشتی است. شاهنشاهان هخامنشی برای فراگیران علم پزشكی مراكز آموزشی بسیاری می‌ساختند كه برخی از این مراكز آموزشی در شهرهایی همچون همدان، ری و تخت جمشید بود. فراگیران علم پزشكی در این سه مركز به یادگیری طب مشغول بودند و پس از فارغ التحصیل شدن به سه گروه تقسیم می‌شدند: گروهی شفادهندگان با گیاه كه «آتروان» نامیده می‌شدند، گروه دیگر شفادهندگان با كلام مقدس و گروه سوم را شفادهندگان با چاقو (كارد) تشكیل می‌دادند. (71) تمامی این پزشكان مورد حمایت شاهنشاهان هخامنشی بودند.
شاهنشاهان هخامنشی رویكردی مثبت به بهداشت و سلامت جمع داشتند. به گفته‌ی گزنفون، كوروش پزشكان مجرب را گرد خود فراخوانده و هرگونه دارو، مشروبات و اغذیه كه برای سلامتی نافع بود، پرسش می‌نمود و خود مایل به ساختن و تحصیل خواص آنها بود. همچنین دستور داد، انواع معجون‌ها و شربت‌ها و داروها و عصاره‌های مفید را در جایی فراهم سازند، وی هریك از رعایا كه مریض می‌شد، پزشكان خود را به مداوای مریض مأمور می‌نمود و چون شفا می‌یافت از طبیب معالج قدردانی می‌كرد و به انواع پاداش‌ها شاد و امیدوارش می‌ساخت. «او پزشكان را چون درزی گری می‌دانست كه لباس پاره را دوباره رفو می‌نمایند و آن‌هایی كه در درمان بیماری‌های صعب العلاج فیروز می‌شدند، مورد تقدیر واقع می‌گشتند.» (72) از این گفته می‌توان به وجود تشكیلات پزشكی دولتی و نوعی بیمه‌ی رایگان و وجود داروخانه و تشكیلات داروسازی در دوران هخامنشیان پی برد. (73)
بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی برای هرچه بهتر شدن جامعه‌ی پزشكان آنان را به درستی می‌نواخت چرا كه او به اهمیت سلامت مردم و تأثیر آن در بهبودی وضعیت اجتماعی و فردی مردم پی برده بود. به گفته‌ی خود گزنفون، كوروش برای اصلاح موقعیت دارویی و درمان جامعه كوشید تا مردم تشكیلات پزشكی و داروی رایگان را تهیه نمایند. گاهی نیز هزینه‌ی درمان را از بودجه‌ی مملكت می‌پرداخت. (74)
علاوه بر اقدامات نخستین شاهنشاه هخامنشی، داریوش اول نیز برای بهداشت جامعه و علم طب اهمیت زیادی قائل بود و پزشكان دانشمند را برای حفظ سلامتی جامعه تشویق می‌نمود. مدركی در دست داریم كه می‌رساند داریوش دانشكده‌ی پزشكی معتبری در مصر احیا كرده است. بدین ترتیب كه در واتیكان مجسمه‌ای با كتیبه‌ای متعلق به «اوجاهورسنت» یكی از سرداران داریوش به دست آمده است كه نامبرده پسر رئیس معبد «نیت» در شهر سائیس بود. معبد نیت دانشمندی پزشك داشت كه گویا در جریان حمله‌ی كمبوجیه به مصر خراب شده بود. داریوش وی را مأمور نمود كه برای ترمیم مدرسه‌ی طب به شهر سائیس برود. اوجاهورسنت در رابطه با این دستور داریوش می‌گوید: «پسر افراد سرشناس را به عنوان دانشجو انتخاب كردم و مكتب و وسایل لازم را فراهم آوردم تا به تحصیل طب بپردازند. پسران مردان سرشناس را تحت نظر مردان دانشمند گذاشتم، تا به نظارت اشخاص مجرب، آموزش ببینند. من به آن مؤسسات كتاب دادم برای آن‌ها چیزهای مفید و آلات و ادواتی موافق كتاب‌های آنان فراهم كردم، از این جهت كه هر مریض را شفا دهند. شاهنشاه (داریوش) این كار را كرد، زیرا برتری این هنر را می‌دانست، كه مرد بیمار، تندرستی باز یابد.» (75)
از این سند می‌توان به وجود دانشكده‌های پزشكی در دوران هخامنشیان پی برد. شاهنشاهان هخامنشی علاوه بر بنای مؤسسات و مراكز درمانی به بنای مراكز آموزشی نیز می‌پرداختند. چنان كه در كتیبه‌های مصری، داریوش را به سبب ایجاد بیمارستان‌ها و آموزشگاه‌ها و امور آبیاری و تسهیل حمل و نقل... «نیكوكار بزرگ» لقب داده‌اند. (76)
پادشاهان پارسی علاوه بر سلامت جامعه برای سلامتی خود نیز اهمیت زیادی قائل بودند، زیرا معتقد بودند تنها پادشاه سالم می‌تواند بر مردم حكومت كند، چنان كه در امر جانشینی شاهدیم، فرد ناقص العضو و بیمار را به عنوان جانشین پس از خود انتخاب نمی‌كردند. آنان برای حفظ سلامتی و برای رفع هرگونه ناراحتی، گیاهی مخصوص در نوشیدنی خود می‌ریختند و می‌نوشیدند. به عقیده‌ی آنان این گیاه باعث ایجاد استقامت روان و روح عدالت و راستی در انسان می‌شود. (77)
پادشاهان هخامنشی هنگامی كه دچار بیماری خاصی می‌شدند كه علاج آن از پزشكان ایرانی خارج بود، اقدام به استخدام پزشك از دیگر ممالك می‌نمودند. البته این گفته بدان معنا نیست كه سرزمین ایران از پزشكان مجرب محروم بوده است، چرا كه پادشاهان پارس خود بهترین و مجرب‌ترین پزشكان را در اختیار داشتند، بلكه این امر به دلیل تخصص برخی پزشكان دیگر سرزمین‌ها در بیماری‌های خاص و گاهی به دلایل سیاسی بوده است. (78)
از پزشكان یونانی استخدام شده در دربار ایران «دموكدس» بود. او موفق به درمان پای داریوش گشت. بدین صورت كه با تجویز داروهایی كه در میان یونانیان متداول بود و با تغییر دادن روش درمان شدید پزشكان مصری به روش‌های ملایم‌تر، موجب شد كه ابتدا داریوش به خواب رود و بعد هم در مدت بسیار كوتاهی حال عمومی وی بهبود یابد. (79)
دیگر پزشك یونانی حاضر در دربار پارسیان «كتسیاس» بود. او به داشتن مدارس علم پزشكی مشهور بود. كتسیاس جراحت اردشیر دوم (417ق.م) را كه در رویارویی با برادرش كوروش جوان ایجاد شده بود، درمان كرد. وی در این نبرد (كوناكسا) به اسارت ایرانیان درآمد و تا سال 398 قبل از میلاد در دربار هخامنشیان ماند. (80) او چون پزشك بود با اعزاز و اكرام مدت هفده سال در دربار این شاهنشاه هخامنشی، پزشك خانواده‌ی شاهی بود و چنان نیكویی‌ها و بزرگداشت‌ها در حق وی كردند كه در كتاب خود به خوبی یاد كرده است. (81) اثری از كتزیاس با نام پرسیكا و تألیفی دیگر در پزشكی با نام تعلیقات طبی پدید آمده است كه متأسفانه به غیر از نقل قول‌هایی كه از این اثر طبی شده است از تمامیت اثر چیزی برجای نمانده است. (82)
علاوه بر پزشكان یونانی، پادشاهان پارس از پزشكان مصری نیز در دربار خود برای درمان بیماری‌های خویش و اطرافیان استفاده می‌نمودند و حضور پزشكان مصری در ایران از سابقه‌ای بس طولانی برخوردار بود. به طوری كه نخستین تماس داریوش و آمازیس فرعون مصر به قصد آن بود كه داریوش تقاضای بهترین چشم پزشك مصری را از آمازیس كرده بود و او نیز معروف‌ترین چشم پزشك خود را به دربار داریوش فرستاد. داریوش شاه، پزشكان مصری دربار خود را بهترین پزشكان دنیا می‌دانست. (83) وارد نمودن پزشكان خارجی به سرزمین و دربار هخامنشی جدا از خدمات ایشان به شاهنشاهان و درباریان و شاید مردم عادی، باعث تبادلات علمی پزشكان ایرانی و دیگر ممالك شرق و غرب گردیده و در ارتقای علوم پزشكی طرفین بسیار مؤثر واقع می‌گردید. بنابراین قسمتی از سهم این تبادلات علمی ایرانیان با اطبای بیگانه و پیشرفت علوم ایرانیان در این زمینه را باید مرهون اقدام شاهنشاهان ایرانی قلمداد نمود.
از پزشك دیگری در دوران داریوش با نام ایرانی «ژیوه كه» (به معنی زنده) آگاهی داریم كه بابلی بوده و به دربار هخامنشی فراخوانده شده بود. براساس الواح ایلامی گزارش شده است كه این پزشك بابلی كه مرهم ساز بوده است براساس نسخه‌های بابلی توانسته بیماری داریوش را، كه دقیقاً مشخص نیست چگونه بیماری‌ای بوده است، درمان كند. (84) همچنین در شهریاری اردشیر اول (حك:424-465) و در توطئه‌ای كه اردوان بر جان این شهریار ترتیب می‌دهد و منجر به مجروح بودن وی می‌گردد، پزشكی از اهالی «كوس» با نام «آپولونیدس» موفق به علاج آن می‌شود و اهل و عیال اردشیر را از نگرانی رها می‌سازد. (85) البته با توجه به اینكه منابع دیگر از این سوءقصد و عملی شدن آن هیچ گزارشی ارائه نكرده‌اند و با توجه به داستانی غیرموثق كه درباره این پزشك ذكر شده است مبنی بر اینكه آپولونیدس به دلیل بیماری زهدان «آمی تیس» نه تنها نتوانست درمانی برای آن بیابد بلكه به دلیل شیفتگی به این شاهدخت به حیله متوسل شده و جان خود را نیز در این راه از دست داد (86)، چندان برای این پزشك و همچنین فعالیت مستمر پزشكان فوق الذكر نمی‌توان تأكید داشت و حضور پزشكان خارجی را در دربار هخامنشی پررنگ و قابل ملاحظه نشان داد.
استخدام پزشكان بنا به نوشته‌ی گزنفون بر عهده‌ی خزانه‌داری بود. پزشكان استخدام شده در دربار شاه وظیفه‌ی مشاوره‌ی پزشكی را داشتند و تمام وسایل درمان و داروهای لازم را فراهم می‌نمودند. این پزشكان ایرانی از گروه مغان انتخاب می‌شدند كه متأسفانه در زمینه‌ی علوم مغان، اطلاعات كافی باقی نمانده است. (87)
در عصر سلوكیان، پادشاه این سلسله، آنتیوخوس دوم (261-246ق.م) به درخواست آشوكا (پادشاه مقتدر هند) اجازه داد كه در تمام ایران و ممالك قلمرو سلوكیه برای ستوران آرامگاه و مریضخانه بسازند (88) و اینكه اشكانیان در زمینه دامپزشكی به پیشرفت‌هایی نائل آمدند. به گونه‌ای كه در این دوره به مقام میرآخور (89) برمی‌خوریم كه در زمینه‌ی دامپروری و دامپزشكی تبحر داشت. در دوران اشكانی تنها با نام دو پزشك دانشمند در منابع روبرو می‌گردیم. نخست شخصی به نام آزونكس (90) كه به پزشكی و شعبده (91) و فیزیك و مكانیك تسلط داشته است و دومی پزشك دانشمندی به نام فرایتس (92) كه در اواسط قرن چهارم میلادی می‌زیسته و به دانشمند پارسی مشهور بوده و كتاب‌هایی در زمینه پزشكی داشته است. اما شخصیتی اشكانی كه در پزشكی و داروشناسی معروف و مشهور است در این دوران، با نام مهرداد ششم (93) شناخته می‌گردد. (94) گفته شده است كه مهرداد بدنش را در برابر سم ایمن كرد؛ بدین گونه كه هر روز مقداری سم می‌خورد و هر وعده مقدار آن را بیشتر می‌كرد، بنابراین به تدریج سم بر بدن وی بی‌اثر گردید. شیوه عمل مهرداد ششم (میتیریدات) بعدها در پزشكی و درمان مورد استفاده قرار گرفت و به میتراتیسم (95) یعنی؛ «عادت دادن بدن به سم» معروف شد. (96) بیرونی نام این شخصیت اشكانی را «مثرودیطوس» و مترادف تریاق (97)، به عنوان پادزهر در مقابل سموم می‌آورد. (98)
پادشاهان ساسانی نیز به خوبی از اهمیت سلامت و تندرستی فردی و جمعی آگاه بودند و به این امر و نیز به علم پزشكی كه با سلامت جامعه در ارتباط بود، اهمیت فوق العاده‌ای می‌دادند. آنان نیز همانند پادشاهان دیگر سلسله‌های ایرانی پیش از خود اقدامات مفیدی انجام دادند، چنان كه در دوره‌ی ساسانیان بیش از دوره‌های دیگر شاهد احیای روزافزون دانش پزشكی هستیم. به گفته‌ی كریستن سن، اردشیر بابكان سردودمان شاهان ساسانی، تنسر هیربد هیربدان را فرمود تا دانش‌های پراكنده‌ی ایران از بیداد اسكندر را دوباره گرد آورد. وی از دانشهای پزشكی، ستاره شناسی، و فلسفه كه هر قطعه در هند و روم پراكنده بود، گردآوری كرد و به كتاب اوستای ساسانیان ملحق ساخت كه در میان آنها از همه مهم‌تر پزشكی بود. (99) در این راستا شاپور اول نیز دستور داد تا كتب متعدد یونانی و هندی پیرامون علم پزشكی را ترجمه نمایند. (100)
ساسانیان به وجود پزشكان مجرب برای حفظ سلامت جامعه تا بدان حد ارزش می‌گذاشتند كه پزشك نخست قبل از درمان می‌بایست امتحان می‌داد و اگر از عهده‌ی این امر برنمی‌آمد، از حرفه‌ی پزشكی محروم می‌شد، چرا كه سلامتی افراد در گرو درمان او بود.
شاپور اول از میان علوم مختلف به پزشكی اهمیت ویژه‌ای می‌داد، و در دوره‌ی خویش مركز آموزشی-درمانی جندی شاپور را احداث نمود كه در آن پزشكان متبحری مشغول درمانگری و طالبان دانش پزشكی مشغول تعلیم بودند. این مركز دارای بیمارستانی نیز بود. پس از شاپور اول، شاپور دوم علاوه بر توسعه‌ی دانشگاه جندی شاپور در فاصله‌ی سال‌های 352-365م. موفق به مجهزتر نمودن بیمارستان و وارد كردن رشته‌های مختلف گردید، چرا كه برای تمرینات عملی پزشكان و مداوای بیماران، ایجاد یك بیمارستان مجهز ضروری می‌نمود. (101)
شاپور ذوالاكتاف برای حفظ سلامتی افراد كشورش، اقدام به استخدام طبیبان از دیگر ممالك نمود. چنان كه در ناحیه‌ی كرخ شوش از عهد شاپور ذوالاكتاف به بعد همواره پزشكی رواج داشته است. به گفته‌ی طبری: «... وی [شاپور دوم] طبیب از هند بیاورد و در كرخ شوش مقر داد و چون او بمرد، مردم شوش وارث طب او شدند، به همین سبب اهل آن ناحیه از همه‌ی عجمان از رموز طب واقف‌ترند.» (102) از این گفته می‌توان چنین تصور نمود كه احتمالاً در این شهر مؤسسه‌ی پزشكی یا بیمارستانی وجود داشته است كه دانش پژوهان در آن تعلیم می‌دیدند.
قباد شاهنشاه ساسانی به قول آگائیاس برای پرورش و فرهنگ فرزندش خسرو انوشیروان از سوریه پزشكی به نام «اورانیوس» به دربار طلب كرد و خود انوشیروان از مباحث طبیعی و حكمت بدن نكات و سخن بسیار آموخت. (103)
علاوه بر شاپور ذوالاكتاف در میان پادشاهان ساسانی، انوشیروان عادل نیز برای حفظ سلامت و بهداشت و پزشكی و درمان ایرانیان بسیار كوشید. خسرو در سال 532م. قرارداد صلحی با رومیان بست. برخی معتقدند كه نیمی از دلایل این صلح، علاقه‌ی انوشیروان به پزشك رومی معالج پدرش یعنی «استفن رهاوی» (Stephan of Edess) بود. خود انوشیروان نیز در جوانی تحت نظر همین پزشك آموزش دیده و درس خوانده بود. (104)
یكی از اقدامات مهم و بزرگ خسرو انوشیروان در راستای حفظ سلامتی جامعه، گسترش بیمارستان جندی شاپور بود كه در دنیای آن روز تا چند قرن بعد مركز آموزش و تحقیقات پزشكی بود. (105)
انوشیروان علاوه بر آنكه جندی شاپور را بزرگ‌ترین، یا یكی از بزرگ‌ترین مراكز طبی قبل از اسلام در دنیا قرار داد، عده‌ای طبیب ایرانی و هندی و سریانی و یونانی را برای تدریس علم طب و همچنین درمان استخدام نمود. در این بیمارستان و دانشگاه نیز عده‌ای از پزشكان هندی وجود داشتند كه به تعلیم اصول طب هندی می‌پرداختند و چند كتاب از آثار طبی هند به پهلوی ترجمه شده بود كه بعدها به زبان عربی درآمد. استادان این دانشگاه و مركز درمانی را مركب از سه دسته دانسته‌اند: مسیحیان سریانی كه ساكن و تبعه‌ی ایران بودند و اكثریت را شامل می‌شدند، ایرانیانی كه زبان پهلوی و مذهب ایرانی داشتند و سوم علمای هندی ساكن ایران. (106)
بیمارستان و دانشگاه جندی شاپور، در زمان خسرو انوشیروان بر اثر تلاش‌های او، آن چنان رونقی گرفت و در رشته‌های پزشكی پرآوازه شد كه سالی پس از پیروزی‌اش بر ژوستین (540م) صدها پزشك كیمیاگر و صدها دانشمند و فیلسوف از شهرهای علمی بیزانس و روم غربی و ارمنستان، مصر و رها... در صدد برآمدند به جندی شاپور و تیسفون و دو شهر رومگان (وه انتیوخ خسرو و یا شهر خسرو بهتر از انطاكیه) و نیز به شهر سلوكیه جمع شوند (107) كه این امر بر رونق علم پزشكی افزود.
اقدام دیگر خسرو انوشیروان در راستای بهبود یافتن جامعه‌ی پزشكی و كشف بیماری‌های لاعلاج، فرستادن وزیر فرزانه‌ی خود «بزرگمهر»به هندوستان بود، چنان كه او در پژوهش و آزمودن گیاهان دارویی كامیاب و سرآمد همه بود. در خداینامك آمده است كه برزویه برای آزمودن گیاهان سودمند حتی سفر به هندوستان را بر خود تحمل كرد و سال‌ها با پزشكان زیردست و شاگردان خود در كوه‌ها و جلگه‌ها به پژوهش مشغول شد. (108) برخی معجون‌ها (داروها) كه در كتاب ابن سرابیون آمده از اوست، زیرا این‌ها در نسخه‌ی لاتینی «معجون‌های برزویه» نامیده شده‌اند. (109)
از اقدامات دیگر پادشاهان ساسانی كه موجب پربارتر شدن علم پزشكی و انتقال علم طب از جوامع و ممالك همجوار دیگر به ایران گردید، اقدام فیروزشاه (پیروز) پادشاه ایران (483-459م.) بود. به امر فیروزشاه، بر اثر هدایت شخصی به نام «برسوما» از اسقف‌های ایرانی نژاد، مكتب نصیبین بنیان و رونق یافت. نسطوریان كه در حقیقت نقش مهمی در تأسیس مكاتب و مدارس بالا داشتند، خدمتی بسزا درباره‌ی انتقال علوم یونانی مخصوص طب به ایران نمودند، اینان پس از بسته شدن مراكز علمی‌شان (نصیبین و رها)‌ به طرف داخله‌ی ایران روی آوردند و در جندی شاپور مستقر گردیدند. (110)
بنابراین پادشاهان ساسانی نیز به مانند هخامنشیان به علم طب و موضوع بهداشت و سلامت در جامعه‌ی ایران كاملاً واقف بودند و به آن اهمیت و اعتبار زیادی بخشیدند. آنان برای رفاه حال افراد جامعه‌ی خویش مراكز علمی و درمانی بسیاری بنا كردند كه مهم‌ترین آنها مركز درمانی جندی شاپور بود. انوشیروان كه خود با فلسفه و طب و نجوم آشنایی داشت، در سایه‌ی صلح ده ساله با رومیان حوزه‌های علمی و درمانی جندی شاپور را بازسازی نمود، به گونه‌ای كه رشته‌ی پزشكی آن به یك دانشكده‌ی عظیم شامل مدارس طب، بهداشت و كیمیاگری و گیاه درمانی، كارددرمانی (جراحی)، دامپزشكی، گفتاردرمانی و چشم پزشكی مبدل گشت. (111)
این دانشگاه مختص پزشكان ایرانی و طب ایرانی نبود، بلكه پزشكان دیگر از ممالك همجوار در آن حضور داشتند. چنان كه تنها این مركز درمانی پانصد پزشك را در خود جا داده بود. انوشیروان این مراكز درمانی را به گونه‌ای بازسازی و وسعت داد كه جایگاه درمانی و بهداشت مردم سراسر ایران و حتی كشورهای مجاور گردید، كه برای درمان به مراكز درمانی ایران روی می‌آوردند، و این امر حاكی از اهمیت دادن پادشاهان ایران زمین به حفظ سلامت جامعه بود، كه این مهم را در رأس برنامه‌های دولتی خود قرار می‌دادند. پادشاهان ایران نه فقط برای آسایش خویش بلكه برای رفاه مردم سرزمین خود و علاوه بر آن برای آسایش ملل زیردست نیز می‌كوشیدند، كه نشانگر آن احداث مراكز درمانی مجهزی از برای حفظ تندرستی و سلامتی مردم است.

پی‌نوشت‌ها:

1.رنان، كالین، تاریخ علم، كمبریج، ترجمه‌ی حسن افشار، نشر مركز، تهران، 1366، ص16.
2.نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران، ج1، نشر دانشگاه تهران، 1341، ص170.
3.همان، ص 154.
4.Baesaza
5.Anklesarie.M.A."PAHLAVI VENDIDAD (ZAND=I JVIT=DEV=DAT),"Vendidad Pargard:VII,41,p.43
وندیداد، ترجمه و پژوهش‌هاشم رضی، ج1، فرگرد هفتم، انتشارات بهجت، تهران، 1385، ص399.
6.ANKLESARIA (Behramgore T.)(Tr).Pahlavi Vendidad (Zand-i-jvit-dev-dat).ed.by Dinshah D.Kapadia.Bombay:Rustam J.J.Modi,1949,p.168
7.Baesazaoa
8.پورداود، ابراهیم، گات‌ها، كهن‌ترین بخش اوستا، تهران، اساطیر، 1384، یسنا 10/9.
9.Baesazyotema
10.رضی، دانشنامه‌ی ایران باستان، ج1، سخن، تهران، 1381، ص 487.
11.حسن دوست، محمد، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، ج1، تهران، 1383، ص270.
12.بویس، مری، تاریخ كیش زرتشت، ج1، ترجمه‌ی همایون صنعتی زاده، توس، تهران، 1374، ص30.
13.قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، فارسی- انگلیسی، تهران، 1374، ص297.
14.معین محمد، فرهنگ فارسی، ج1، تهران، 1371، ص775-774.
15.صبوری هلستانی، نرجس بانو، پزشكی به روایت كتاب‌های سوم و هشتم دینكرد، دانشگاه تهران، دانشكده‌ی ادبیات و علوم انسانی، گروه فرهنگ و زبان‌های باستان، مقطع دكتری، 1385، ص26.
16.همان، ص 29؛ دینكرد سوم، دفتر یكم، ترجمه فریدون فضیلت، تهران، فرهنگ دهخدا، 1381، ص76-77.
17.همان، ص 36-37؛ دینكرد سوم، دفتر یكم، 1381، همان، ص76-77؛ پزشكی به روایت كتاب سوم دینكرد، ترجمه نرجس بانو صبوری، مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1390، ص30-31.
18.پورداود، ابراهیم، یشت‌ها، ج2، دانشگاه تهران، تهران، یشت 2 «بند 2»، 1347، ص143؛ و نیز رك به: خدادادیان، اردشیر، «پزشكی و روش‌های بهداشتی و درمانی در ایران باستان»، هنر و مردم، شماره‌ی 178/177، ص64.
19.كریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی رشید یاسمی، دنیای كتاب، تهران، 1379، ص551.
20.وندیداد (فرگرد هفتم، بند44)، داعی الاسلام، محمدعلی، نشر دانش، تهران، 1361.
21.وندیداد (فرگرد هفتم، بند44)؛ اوستا، ج1، دوستخواه، جلیل، مروارید، تهران، 1371، ص73.
22.كریستن سن، همان، ص151.
23.وندیداد، (فرگرد هفتم، بند 47)؛ دوستخواه، همان، ص737.
Anklesaria.M.A."PAHLAVI VENDIDAD(ZAND=I JVIT=DEV=DAT),"1949,P.170
24.بریان، پیر، تاریخ امپراطوری هخامنشی، ترجمه‌ی مهدی سمسار، علمی و فرهنگی، تهران، 1377، 562-563.
25.نجم آبادی، همان، ج1، ص305؛ كریستن سن، همان، ص551.
26.به طور نمونه در اردیبهشت یشت اوستا پزشكان به پنج گروه و طبقه‌ی مشتمل بر؛ اشوپزشك، دادپزشك، كاردپزشك، گیاه درمان تقسیم شده‌اند كه پنجمین گروه آنان عبارت می‌باشند از مانتره پزشكان یا روان درمانان؛ كه از طریق تلقین و امید به درمان بیماری‌های روانی می‌پرداختند (اوستا، تحقیق و پژوهش جلیل دوستخواه، ج1 و2، انتشارات مروارید، تهران، 1387، اردیبهشت یشت، باب6، ص288).
27.Benveniste.E,LA Doctrine medicale des Indo Europeens,Revuede L`Historie desReligions,1945,p.512
نیز نك: كرامتی، یونس، «پزشكی اسلامی»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر كاظم موسوی بجنوردی، ج13، مركز دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1383، ص639.
28.شهزادی، رستم، «تاریخ پزشكی در ایران باستان»، مجموعه مقالات كنگره‌ی بین المللی تاریخ پزشكی در اسلام و ایران، ج2، انتشارات مؤسسه دانش و پژوهش ایران، تهران، 1375، ص580-581. بی‌گمان تقسیم بندی‌های یادشده براساس ابزارهایی است كه برای درمان مورد استفاده قرار می‌گرفت و ایرانیان باستان از شیوه‌های گوناگون برای درمان استفاده می‌كردند.
29.پورداوود،همان، ج1، 143.
30.وندیداد، (فرگرد هفتم، بند44).
31.Aso baesaza
32.ManOra baesaza-mansra spend-besazinitar=در زند وندیداد
Anklesaria.M.A."PAHLAVI VENDIDAD (ZANDI=I JVIT=DEV=DAT),1949,p.170
33.آموزگار، ژاله، زبان، فرهنگ و اسطوره (مجموعه مقالات)، تهران، معین، 1386، "جادوی سخن در اساطیر ایران"، ص376. نیز نك به وندیداد، ج2، رضی، همان، فرگرد بیست و دوم، ص1039.
34.uruOware baesaza
35.در این باره بارتولومه (ستون 1531) بر آن است كه واژه مفهوم نیست و معنی شناخته و درستی به دست نمی‌دهد و به احتمال نوعی درمان باشد. منظور آن است كه درمانگری با كلام مقدس ایزدی درمان می‌كند و اندرون مردِ پاك و پارسا را از درد و بیماری شفا می‌بخشد. بنگرید به؛ رضی، دانشنامه ایران باستان، ج1، ص409.
36.dasg-bizisg
37.محمدی، ‌هاشم، مقاله «پزشكی در ایران باستان»، نشریه فردوسی، شماره 11 و 10، 1382، ص11-12.
38.این فن به تدریج توسط پزشكانی كه به طور تقریباً مجزا در این درمان متخصص بودند، مستقل گردیده و شناخته شد. به گونه‌ای كه در كتب مذهبی و همچنین در تواریخ، از این شعبه‌ِ علم طب؛ چشم پزشك (كحال) مجزا از كارددرمانان، نام به میان آمده است. به طور نمونه در دینكرد (هشتم و دوازدهم و سی و هشتم) از چشم پزشك صحبت شده است و چشم پزشكان (Didban) به عنوان متخصصان حرفه‌ای مطرح شده‌اند. بنگرید به:
Sajjadi,Sadeq,"CASM-PEZESKI",Ophtalmology,originally published;December 15.1990,www.Encyclopedia Iranica.com
39.نجم آبادی، همان، ج1، ص305.
40.دینكرد سوم، دفتر دوم، ص 161؛ پزشكی به روایت كتاب سوم دینكرد، ص43؛ نیز بنگرید به:
این فن به تدریج توسط پزشكانی كه به طور تقریباً مجزا در این درمان متخصص بودند، مستقل گردیده و شناخته شد. به گونه‌ای كه در كتب مذهبی و همچنین در تواریخ، از این شعبه‌ی علم طب؛ چشم پزشك (كحال) مجزا از كارد درمانان، نام به میان آمده است. به طور نمونه در دینكرد (هشتم و دوازدهم و سی و هشتم) از چشم پزشك صحبت شده است و چشم پزشكان (Didban) به عنوان متخصصان حرفه‌ای مطرح شده‌اند:
Sajjadi,Sadeq,"CASM-PEZESKI",Ophtalmology,originally published;December 15.1990,www.Encyclopedia Iranica.com
الگود سیریل، تاریخ پزشكی از دوره‌ی باستان تا سال 1934، ترجمه‌ی محسن جاویدان، انتشارات اقبال، تهران، 1352، ص13.
41.در وندیداد درباره‌ی طریقه و چگونگی طبیب سخن گفته شده است. بنگرید به: دارمستتر، جیمز، مجموعه قوانین زرتشت یا وندیداد، ترجمه‌ی دكتر موسی جوان، تهران، دنیای كتاب، 1382، ص271-269. و نیز: دینكرد سوم، دفتر دوم، ص159.
42.دینكرد سوم، دفتر دوم، ترجمه فریدون فضیلت، تهران، انتشارات مهرآیین، 1384، ص 164. نیز نك:پزشكی به روایت كتاب سوم دینكرد، ص48.
43.abezag
44.دینكرد سوم، دفتر دوم، ص 167.
45.drustbed
46.eran-drustbed
47.drustbedah *hammog
48.getig bizeskih
49.Tafazzoli,Ahmad,"DRUSTBED" Encyclopedia Iranica,VOL:VI,Mazda Publishers,Costa Mesa,California:1996,p.564-565
50.ruwan-dost
51.در فصل 157 دینكرد سوم، به وضوح عنوان زرتوشتروم «برترین روان پزشك در میان مردمان» قلمداد می‌گردد كه «او را آزمودن نشاید» نك: پزشكی به روایت كتاب سوم دینكرد، ص48.
52.پزشك به روایت كتاب سوم دینكرد، ص48.
53.كریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی رشید یاسمی، تهران، دنیای كتاب، 1379، ص553؛ همچنین رك به: سامی، علی، تمدن ساسانی، ج2، شیراز، 1342، ص115.
54.abezag
55.اعظمی سنگسری، چراغعلی، «پیشینه پزشكی در ایران؛ روزگار ساسانیان و پیش از آن»، سخنواره پنجاه و پنج گفتار پژوهشی به یاد دكتر پرویز ناتل خانلری، به كوشش ایرج افشار، دكتر ‌هانس روبرت رویمر، انتشارات توس، 1376، ص493.
56.a-framud
57.restuzisnih/ریشتوزیشن
58.دینكرد سوم، دفتر دوم، ص166.
59.نجم آبادی، همان، ج1، ص 38.
60.كریستن سن، همان، ص 552.
61.اوستا، ج2، دوستخواه، جلیل، مروارید، تهران، 1387، ص 736.
62.صبوری هلستانی، همان، ص50.
63.قانون نامه‌ی حمورابی، ترجمه‌ی كامیار عبدی، سازمان میراث فرهنگی كشور، تهران، 1376، ص66.
64.كریستن سن، همان، ص 551؛ وندیداد (فرگرد هفتم، بند 44)؛ داعی الاسلام، محمدعلی، نشر دانش، تهران، 1361؛ اوستا، ج1، دوستخواه، 1371، ص73. در مورد تخصص‌های پزشكی موجود در ایران باستان رك به: بخش «تاریخ پزشكی ایرانیان» در همین كتاب.
65.در این گفتگو پرسش‌های انوشیروان تماماً درباره‌ی پزشكی و درمان‌ها و دردهاست كه ابن ابی اصیبعه تمامی آنها را آورده است. (ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج1، ترجمه‌ی سید جعفر غضبان و محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، تهران، 1349، ص280-286).
66.صبوری هلستانی، همان، ص46.
67.Tafazzoli,Ahmad,"DRUSTBED" Encyclopedia Iranica,VOL.VI,Mazda Publishers,Costa Mesa California;1996,p.564-565
68.كریستن سن، همان، ص 553؛ همچنین رك به: سامی، علی، تمدن ساسانی، ج2، شیراز، 1342، ص115.
69.برای آگاهی از چگونگی زاده شدن رستم و موارد پزشكی این زایش (رستمینه/ سزارین) و داروهای هوشبر به كار رفته در اعمال جراحی در ایران باستان بنگرید به: ولاگ ژان و ژیری استودولا، گیاهان دارویی، ترجمه‌ی ساعد زمان، انتشارات ققنوس، تهران، 1370، ص13 و نیز:
Dabbagh Ali,MD Hedayatollah Elyasi,MD Samira Rajaei,MD University of Medical Science,international Anesthesia Reserch Socity Unaathorized use Prohibited,Anesthesia & Analgesia,2010,p.584
70.سلطان زاده، حسین، تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تأسیس دارالفنون، آگاه، تهران، 1364، ص37.
71.الگود، همان، 1352، ص33-34
72.گزنفون، كوروشنامه، ترجمه‌ی رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383، ص34 و 240.
73.تاج بخش، حسن، تاریخ دامپزشكی و پزشكی ایران، ج1، دانشگاه تهران، تهران، 1372، ص25.
74.گزنفون، همان.
75.اومستد، آلبرت تن آیك، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه‌ی محمد مقدم، ابن سینا، تهران، 1340، ص194-195.
76.آصف زاده، سعید، شناخت بیمارستان، دانشگاه تهران، تهران، 1369، ص20.
77.بریان، همان، ص565-566.
78.به دلیل توطئه‌های درباری، گاهی شاهنشاهان ایرانی ترجیح می‌دادند توسط پزشكان غیرایرانی كه از سوی شاهزاده و یا مدعی قدرت و ساتراپی حمایت نمی‌گردید مورد معالجه قرار گیرند تا بتوانند با آسودگی خاطر خود را در اختیار پزشك قرار داده و راحت‌تر داروهای آنان را مصرف كنند.
79.هردوت، تاریخ هردوت، كتاب سوم، ترجمه‌ی‌هادی هدایتی، دانشگاه تهران، تهران، 1339، ص222-223.
80.بریان، پیر، تاریخ امپراطوری هخامنشیان، ترجمه‌ی مهدی سمسار، تهران، علمی و فرهنگی، 1377، ص 562-563.
81.گزنفون، لشكركشی كوروش، ترجمه وحید مازندرانی، تهران، دنیای كتاب، 1384، ص16-17، 75؛ بریان، تاریخ امپراطوری هخامنشی، ص562-563؛ خدابخشی، همان، ص18.
82.فوتیوس، خلاصه تاریخ كنزیاس از كوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس)، ترجمه د.ك. خلیلی، تهران، كارنگ، 1379، ص10؛ نیز نك: الگود، تاریخ پزشكی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی، 1371، ص43.
83.هردوت، تاریخ هردوت، كتاب سوم، ترجمه‌ی‌هادی هدایتی، دانشگاه تهران، تهران، 1339، ص133.
84.والتر هینتس، داریوش و پارس‌ها، ترجمه ع.صدریه، تهران، امیركبیر، 1380، ص 240.
85.فوتیوس، همان، 1379، ص74.
86. فوتیوس، همان، 1379، ص88.
87.زرین كوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، ج1، امیركبیر، تهران، 1364، ص176؛ تهران، و نیز گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌ی محمد معین، علمی و فرهنگی، تهران، 1364، ص120.
88.میمندی نژاد، محمدحسین، تاریخ دامپزشكی، ج1، دانشگاه تهران، تهران، 1337، ص 248-249
89.پلوتارك، حیات مردان نامی، ترجمه‌ی احمد كسروی، سلسله، تهران، 1363، ص203-206
90.Azonax
91.به نظر می‌رسد كه به جهت چیره دستی اعجاب انگیز در درمان بیماران بدو این عنوان شعبده باز را داده بودند. به مفهوم جادوگر و معجزه پرداز در پزشكی، بنگرید به: خدادادیان، اردشیر، دین اشكانیان، نشریه‌ی بررسی‌های تاریخی، خرداد و تیر 1357، ش76، ص315.
92.Phraites=فرهاد، فرهاته
93.Mithridate
94.نسب مهرداد (حك:‌ 120-63ق.م) به شاهان هخامنشی برمی‌گشت و تبار وی از شاهزادگانی بودند كه در آسیای صغیر (در ساحل جنوبی دریای سیاه) تشكیل دولت دادند.
Brian McGing,MITHRADATES.VI,Encyclopedia Iranica,Originally Published:July 15,2009
95.Mithridatism
96.میتراتیسم را در واژه نامه‌های پزشكی چنین تعریف كرده‌اند: «كسب مصونیت نسبت به سم از راه خوردن آن به مقدار كم و افزایش تدریجی آن». میتریدات در داروسازی قدیم به پادزهر، تریاق، معجون مهرداد معروف شد و بیرونی در لیست اسامی گیاهان دارویی از دارویی با نام اغانت/ اوریباسیوس كه در رومی بدان «فطریون» می‌گویند سخن به میان آورده كه همان اویپاتروس یا ایوفاطریون (ایوفاطریوس) است، منسوب به مهرداد اویپاتور (لقب او به معنی دارای پدر شریف) پادشاه پونتوس (ابوریحان بیرونی، الصیدنه فی الطب، همان، 1370، ص63).
97.Theriac and Mitheridatium
98.ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، الصیدنه فی الطب، تصحیح عباس زریاب، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1370، ص143.
99.كریستن سن، همان، ص206.
100.گیرشمن، همان، ص352؛ راسته آموزه پزشكی مغان، گزارش رهام اشه، مسعود میرشاهی، تهران، اساطیر، 1383، ص50؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، انتشارات سخن، 1383، ص66.
101.پیرنیا، حسن، ایران باستان، دنیای كتاب، تهران، 1362، ص121. (توضیحات بیشتر در مورد احداث و چگونگی مركز آموزشی-درمانی جندی شاپور و اقدامات شاهان ساسانی در پیشرفت و توسعه‌ی آن، در فصل مربوط به «مركز آموزشی-درمانی جندی شاپور» منحصراً ذكر خواهد شد.)
102.طبری، محمد جریر، تاریخ طبری، ج2، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده، چ2، بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ص605.
103.خدابخشی، همان، ص 19.
104.ممتحن، حسنعلی، سرگذشت جندی شاپور، دانشگاه جندی شاپور، 1348، ص35-33.
105.زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه‌ی علی جواهر كلام، امیركبیر، تهران، 1352، ص547؛ و نیز رك به: صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، ابن سینا، تهران، 1347، 62.
106.ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه‌ی محمدرضا تجدد، ج1، انتشارات اساطیر با كمك مركز بین المللی گفتگوی تمدن‌ها، تهران، 1366-1381، ص421.
107.شهروینی، مهربان، دانشگاه گندی شاپور در گهواره‌ی تاریخ، پورشاد، تهران، 1381، ص161.
108.خدابخشی، همان، ص31.
109.الگود، همان، ص73.
110.نجم آبادی، همان، ج1، ص402-404.
111.شهروینی، همان، ص 139-140.

منبع مقاله :
كاویانی پویا، حمید، (1393)، بیمارستان‌ها و مراكز درمانی در ایران: با رویكردی به پزشكان و وضعیت پزشكی از آغاز تا دوران مشروطه، تهران: امیركبیر، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط