نخستین مراكز درمانی در ایران

بیمارستان واژه‌ای است فارسی كه كوتاه شده‌ی آن در عربی «مارستان» است. این كلمه نامی است مركب از «بیمار+ستان (ادات مكان)» و آن خانه یا عمارتی است كه برخی حكومت‌ها یا افراد نیكوكار در بعضی از شهرها می‌سازند و در
دوشنبه، 17 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نخستین مراكز درمانی در ایران
نخستین مراكز درمانی در ایران

 

نویسنده: حمید كاویانی پویا




 

بیمارستان واژه‌ای است فارسی كه كوتاه شده‌ی آن در عربی «مارستان» است. این كلمه نامی است مركب از «بیمار+ستان (ادات مكان)» و آن خانه یا عمارتی است كه برخی حكومت‌ها یا افراد نیكوكار در بعضی از شهرها می‌سازند و در آنجا پزشكان حقوق بگیر دولت یا مؤسسات نیكوكاری بیماران را به طور رایگان درمان می‌كنند. (1)
ابن مطران (متوفی 587ق.) می‌گوید: «نام بیمارستان فارسی است زیرا بیمار به مریضان گفته می‌شود "ستان" به معنی جای است و نام بیمارستان به یونانی اخشندوکین است.» (2)
بیمارستان از آغاز به عنوان درمانگاه‌های عمومی بود كه در آن همه‌ی بیماری‌های داخلی، جراحی، چشم و بیماری‌های روانی درمان می‌شد. تا اینكه بر اثر گذشت زمان و نابسامان شدن كارها بیمارستان‌ها در بسیاری از نقاط به ویرانه‌هایی تبدیل شد و تنها در آن دیوانگان باقی ماندند، از این رو از كلمه‌ی مارستان مفهوم «دیوانه خانه» به ذهن می‌آمد. (3)
در این باره شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (537ق.) از قول فضیل بن عیاض گوید: «گفت دنیا بیمارستان است و خلق درو چون دیوانگان و دیوانگان در بیمارستان غل و قید باشند.» (4)
مریض خانه، دارالمرضی و دارالشفاء نیز مترادف بیمارستان است. دارالشفاء نام عربی مركب است و مفهوم داروخانه، مطب، بیمارستان یا مریض خانه را می‌رساند. اما در مورد انواع بیمارستان آمده است كه بیمارستان‌ها به دو دسته‌ی بیمارستان‌های ثابت كه به صورت بنایی در نقطه‌ای خاص مستقر بوده است و بیمارستان‌های صحرایی یا سیار یعنی بیمارستان‌های اردوی جنگی تقسیم می‌شد وسایل و تجهیزات بیمارستان‌های صحرایی همراه با قشون از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر حمل می‌شد و در هر محلی كه سپاه استقرار می‌یافت بیمارستان نیز برپا می‌گردید. (5)
گرچه انگیزه‌ی انسان دوستی و توسعه‌ی علم از عوامل و علل تأسیس بیمارستان‌های اولی (خیلی كهن) است اما مهم‌ترین عامل را در این مورد مذهب دانسته‌اند، نه فقط توسعه‌ی علم و سایر امور. آثار و علائمی در دست است كه قبل از دوره‌ی مسیحیت، معابد را به عنوان بیمارستان به خداوندان طب اختصاص می‌دادند و معالجات بیشتر به وسیله‌ی طلسم و سحر و مراسم مذهبی انجام می‌گرفت. قدمت یكی از مكان‌های مقدس كه به یكی از خدایان طب یونانی، «اسقلیبوس» اهدا شده بود، به سال 1134ق.م می‌رسد. ویرانه‌هایی نیز نشانه‌ی وجود یكی از معابد مشهور یونانی است كه چندین قرن بعد در هیرن (Hieron) یا در اپیداروس (Epidaurus) بنا شده است و در آنجا بیماران را از نظر جسمی و روحی مراقبت می‌كردند. (6)
دو كشور قدیم و متمدن مصر و هند دارای بیمارستان‌های اولی بوده‌اند. در ادبیات هندو آمده است كه شش قرن قبل از میلاد بودا برای هر ده قریه یك پزشك تعیین نمود و بیمارستان هم برای افراد فلج و بیچاره بنا كرد. پسرش اوپاتیسو (Uputiso) محلی برای پناه بیماران و زنان آبستن ساخت. این عمل سرمشق فدائیان بودا گردید و آنان نیز پس از بودا و پسرش بیمارستان‌هایی بنا نمودند. (7)
اگرچه این مطلب صحیح نیست كه مسیحیت را عامل اصلی وجود بیمارستان‌ها بدانیم، و طبق مدرك موجود با بررسی منابع درمی‌یابیم كه تا سده‌ی سوم میلادی مدارك چندانی در مورد ساختمان‌های بیمارستان كه در یونانی بدان «اخشندوكین» (Asklepieia) می‌گفتند، وجود ندارد، و بیماران در معابد نگه داشته می‌شدند. (8) اما مسلم است اصولی كه به وسیله‌ی حضرت مسیح (ع) الهام شده بود، از قبیل: عواطف و شخصیت، صحبت از انگیزه‌هایی است كه موجب گسترش تأسیس بیمارستان گردیده و با پیشرفت مسیحیت، بیمارستان قسمت لاینفكی از كلیسا شد و بدین ترتیب بیمارستان جانشین معابد یونان و روم گردیده و اختصاص به مواظبت و پرستاری بیماران یافت. در این بین بیمارستان معمولاً بناهایی خارج از كلیسا را هم داشت كه بیماران در آن بناها تحت مراقبت قرار می‌گرفتند.
اما بیمارستان یا مراكز درمانی در نزد آریایی‌ها و در ایران بدین گونه بوده است كه آریایی‌ها در دستگاه حكومتی و در بین اقوام كشوری كه در آن سامان داده شده و تشكیلات سیاسی و حكومتی را بنا نهادند، مقررات و فرمان‌هایی پزشكی و بهداشتی داشتند كه بسیاری از این فرامین در طی گذر ایام و از طریق نسل‌ها پیش بدان‌ها رسیده بود. مثلاً یكی از پراهمیت‌ترین این فرامین، دور كردن جسد انسان‌ها و حیوانات از خانه و محیط زیست، شهر و روستا و اجتماعات بود. با توجه به قوانین پزشكی و بهزیستی، انسان‌های سخت بیمار كه نیاز به معالجه داشتند، می‌بایست هرچه زودتر از انسان‌های سالم دور نگه داشته شده و به بیمارستان‌ها و یا مراكز درمانی دیگری انتقال یابند. (9)
همان طور كه نقل گردید، در راستای رفع بیماری‌ها و احداث مراكز درمانی در دوره‌ی هخامنشیان، داریوش اول فرمان داد تا دانشكده‌ی پزشكی در مصر احیا گردد كه در شهر «سیس» واقع بود و در كتیبه‌های مصری، داریوش هخامنشی را به سبب ایجاد بیمارستان‌ها و آموزشگاه‌ها و دیگر امور «نیكوكار بزرگ» لقب داده‌اند. (10) در این راستا در كتیبه اوجاهورسنت (یكی از سرداران و پزشك دربار داریوش) آمده است: «پسران مردان سرشناس را تحت نظر مردان دانشمند گذاشتم... برای آن‌ها چیزهایی مفید و آلات و ادوات، موافق كتاب‌های آنها آماده كردم. از این جهت كه هر مریض را شفا دهند، شاهنشاه (داریوش) این كار را كرد زیرا برتری این هنر را می‌دانست كه مرد بیمار تندرستی بازیابد.» (11)
به طور كلی در مورد آموزشگاه‌هایی كه در آن متخصصان در امور دینی و پزشكی و غیره به كار می‌پرداختند در ایران باستان دو مكتب وجود داشت كه مكتب مزدیسنا و دیگری مكتب اكباتان بود. در مكتب مزدیسنا آمده است، همین كه زرتشت مشهور به درمان كننده شد از اطراف و اكناف بیماران فالج و صرع و پوستی و چشمی و امثال آنها به وی روی آوردند (12) و به گفته پلوتارك در مكتب اكباتان كه قریب یكصد سال پس از زرتشت توسط یكی از شاگردان وی تأسیس گردید، یكصد نفر شاگرد كار درمان مردم را عهده‌دار بودند. (13) این شخص كه با نام «سئنا پور اهوم استوت» مشهور و معروف است. بنا بر فروردین یشت، نخستین كسی است كه با صد نفر پیرو به روی این زمین به سر می‌برد (14) و كار درمان مردم را عهده‌دار بود. این مركز درمانی تا سده‌ها بعد (دست كم تا سده‌ی نخست میلادی) نیز همچنان به فعالیت خویش با پذیرش بیماران و تحت مداوا قرار دادن آنها ادامه داده است.
به طور كلی در مكتب مزدیسنا بنای مؤسسات عام المنفعه بهترین سخاوت‌ها دانسته شده و تأسیس مدارس و ایجاد مریض خانه و حفر قنوات و احداث راه‌ها و پل‌ها بسیار ستوده شده است. (15)
در دوره‌ی ساسانی، به دلیل اینكه شاهنشاهان این سلسله خود را پیرو دین مزدیسنا و مروّج آن می‌دانستند، احداث مؤسسات عام المنفعه و به ویژه بیمارستان‌ها و مراكز درمانی مورد توجه خاصی واقع گشت. در مورد احداث مراكز درمانی (بیمارستان‌ها) در دوره‌ی ساسانی به منابع مختلفی برمی‌خوریم كه در مورد زمان و مكان احداث بناها توافق چندانی در آنها نمی‌یابیم. غیر از دانشگاه جندی شاپور و بیمارستان معروف آن كه تقریباً كلیه‌ی منابع بدان اشاره نموده‌اند، مراكز درمانی دیگری در برخی شهرها وجود داشته است كه با غور در منابع تا حدودی بر آنها واقف می‌گردیم.
در مورد ورود متخصصان امور پزشكی به ایران و ایجاد مراكز درمانی (بیمارستان) در ایران در زمان شاپور دوم باید متذكر گردیم كه بر اثر شكست امپراتور ژووین (Jouien) از شاپور دوم و معاهده‌ی بین دو امپراتور اُدسا در سرزمین روم و نصیبین (Nisibis) تحت سلطه‌ی ساسانیان قرار گرفت و طبق معاهده و قرارداد مقرر شده، عده‌ای از دانشمندان از نصیبین به اُدسا انتقال یابند و به این جهت مكتب اُدسا رونق بسزایی یافت. (16)
در دوران ساسانیان علاوه بر بیمارستان جندی شاپور بیمارستان‌های عمومی و خیریه در شهرهای دیگر ایران وجود داشته است. قاعدتاً بیمارستان‌های كهنی از قبیل بیمارستان ری و بیمارستان زرنگ سیستان، در دوران قبل از اسلام نیز وجود داشته است. در مجموعه‌ی حقوقی «بختیشوع» یعنی نوشته‌ای سریانی كه از رساله‌ی ماتیكان هزار دستان پهلوی الهام گرفته، ذكر شده است: «شاپور براز» اسقف شهر كرخ بیت سلوك (از دهات بغداد) از ارثیه‌ی خاندان خود، بیمارستان و آسایشگاهی ساخت تا بیماران، خستگان و محتاجان در آنجا به استراحت بپردازند، و مبالغی را برای دستمزد پزشكان، هزینه‌ی خوراك و رفع نیازهای درمانی بیماران تعیین كرد. (17)
در دبستان مذاهب از قول «هیربدسار» ذكر شده كه در هر شهری بیمارستان و آسایشگاه شاهی وجود داشت كه بیماران و مردم كور و فلج و عاجز و غریب در آنها بستری می‌شدند و طبیبان به معالجه‌ی آنها می‌پرداختند، عده‌ای بر امور بیمارستان نظارت می‌كردند تا خدمه‌ی بیمارستان در كار خود تعلل نورزند، نكته‌ی جالب آنكه بیمارستان زنان از بیمارستان مردان جدا بود و برای درمان زنان پزشكان زن مشغول به كار بودند؛ و همچنین مردم بیمار در بیمارستان شاهی می‌بودند و طبیبان به علاج بیماران می‌پرداختند و مردم كور و شل و عاجز و بی‌كس در بیمارستان خسروی بوده به فراغت روزی می‌خوردند. بیمارستان جایی بود كه در آنجا روزی به عجزه و مساكین رسانیدندی ... و در هر شهری بیمارستانی از خسرو بود و در آن پزشكی از شهنشاه وجود داشت و بیمارستان مردان از زنان جدا و پزشك زنان زن می‌بود...» با مطالعه‌ی این نوشتار و مقایسه‌ی آن با مجموعه‌ی حقوقی بختیشوع آشكار می‌گردد مؤلف دبستان مذاهب، مداركی از ایران قدیم در اختیار داشته است (18) و از این طریق به وجود بیمارستان‌ها در شهرهای مختلف ایران ساسانی و چگونگی آن پی می‌بریم.
در اشاره به مراكز درمانی در شهرهای ایران به سه مركز ری و همدان و پرسپولیس به وضوح بیشتری اشاره گردیده است و آمده كه آموزشگاه‌های طبی در دوران باستان در این شهرها بوده است. چنین به نظر می‌رسد كه در شهرهای همدان، ری و پرسپولیس بیمارستان‌هایی وجود داشته كه برقراری این بیمارستان‌ها (یا بهتر است بگوییم پناهگاه بیماران) از وظایف فرمانداران بوده است. فرمانداران در مراكز مهم به تهیه‌ی دارو و طبیب می‌پرداختند، كه این امر جزو امور محوله به آنها بوده و طبیعی است كه تربیت پزشكان در این مراكز (بیمارستان‌ها) انجام می‌گرفته است. (19)
همچنین براساس منابع و اسناد دینی ایرانیان باستان، تأسیس بیمارستان در شهرهای كشور در زمره‌ی وظایف رؤسای كشور نیز بوده است. در این باره آمده است كه: «... همچنین از وظایف برجسته‌ی شهریاران در برابر مردم:- وظایف شهریار- در برابر چاره جویی برای بیماری و افلاج «= ترجیدگی اندام): می‌یابد در همه‌ی شهرها و نیز در كشور [یا نیز در همه‌ی روستاها] بیمارستانی بی‌عیب برپا كند و با بهره گیری از پزشك روان دوستِ كارشناس امكان دسترسی همگان را نیك به دارو و درمان فراهم كند.» (20)
چنان كه از گفته‌ی یاقوت حموی برمی‌آید در «ریشهر» در روزگار ساسانیان پیوسته عده‌ی مخصوصی وجود داشته‌اند كه با خط كشتج یا كشته كتاب‌هایی استنساخ می‌كرده‌اند و یاقوت ایشان را به نام «كشته دفتران» خوانده است. اگر در نظر بگیریم كه این خط برای نوشتن كتاب‌های طبی و فلسفی به كار می‌رفته و ریشهر هم در خوزستان و در نزدیكی جندی شاپور قرار داشته شاید بتوان بین این جماعت و آموزشگاه جندی شاپور پیوند و ارتباطی فرض نمود. (21)

پی‌نوشت‌ها:

1.تاج بخش، حسن، تاریخ بیمارستان‌های ایران (از آغاز تا عصر حاضر)، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1379، ص1.
2.به نقل از: محقق، م. مجموعه متون و مقالات در تاریخ اخلاق پزشكی در اسلام و ایران، انتشارات سروش، تهران، 1371، ص104.
3.سامی، ك. حمارنه، «نظرات ابن ماسویه‌ درباره‌ی طب درمان و آسیب شناسی»، مجموعه مقالات كنگره‌ی بین المللی تاریخ پزشكی در اسلام و ایران، ج2، مؤسسه‌ی دانش و پژوهش ایران، 1375، ص106.
4.عطار نیشابوری، شیخ فریدالدین، تذكره الاولیا، ج2، كتابخانه‌ی منوچهری، تهران، 1370، ص85.
5.تاج بخش، همان، 1379، ص2.
6.نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران، ج1، چاپ هنربخش، تهران، 1341، ص8 و 9.
7.نجم آبادی، همان، ص2-3.
8.در این باره نك:
Wujastyk,Dominik,"Medicine in the Vedic Texts",Companion Encyclopedia of the history of medicine,VOL.1,Editedby,W.W.Bynum and Roy Poter,London and newYork,1993,1994,p.756.Granshaw.Lindsay,The Hospital,Companion Encylopedia of the history of medicine,VOL.2 London and newyork,1993,1994,p.1180
9.آصف زاده، سعید، شناخت بیمارستان، دانشگاه تهران، تهران، 1369، ص25.
10.آصف زاده، همان، ص 26.
11.اومستد، آلبرت تن آیك، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه‌ی محمد مقدم، ابن سینا، تهران، 1340، ص194-195.
12.نجم آبادی، همان، ص155.
13.خرده اوستا، بخشی از كتاب اوستا، ابراهیم پورداود، انتشارات اساطیر، تهران، 1380، ص26. بویس، مری، تاریخ كیش زرتشت، ج1، ترجمه همایون صنعتی زاده، توس، تهران، 1374، ص141-143؛ بویس، مری، آیین زرتشت؛ كهن روزگار و قدرت ماندگارش، ترجمه‌ی ابوالحسن تهامی، تهران، انتشارات نگاه، 1388، ص318.
14.اوستا، دوستخواه، ج1، فروردین یشت، فقره 97.
15.دینشاه، جی جی بابای ایرانی، اخلاق ایران باستان، انتشارات زرتشتیان ایران، بمبئی، 1309، ص36.
16.همان.
17.پیگولوسكایا، شهرهای ایران در زمان پارتیان و ساسانیان، ترجمه‌ی عنایت الله رضا، علمی و فرهنگی، تهران، 1367، ص261.
18.تاج‌بخش، همان، 1379، ص13-14.
19.نجم آبادی، همان، ج1، ص 310.
20.كتاب سوم دینكرد، دفتر دوم، ص 78-79.
21.محمدی ملایری، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، دانشگاه تهران، تهران، 1374، ص227؛ ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه‌ی محمدرضا تجدد، ج1، انتشارات اساطیر با كمك مركز بین المللی گفتگوی تمدن‌ها، تهران، 1366، ص24، 27.

منبع مقاله :
كاویانی پویا، حمید، (1393)، بیمارستان‌ها و مراكز درمانی در ایران: با رویكردی به پزشكان و وضعیت پزشكی از آغاز تا دوران مشروطه، تهران: امیركبیر، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.