شيوههاي رفتار با کساني که مشکلات شخصيتي دارند
نويسنده:سعيد بينياز
چگونه با کساني که مشکلات شخصيتي دارند، رفتار کنيم؟
اگر مطلب قبل را خوانده باشيد، متوجه ميشويد که اين عبارتها هم در مورد يک عده ديگر از آدمهايي است که جنس شان خرده شيشه دارد؛ آدمهايي که روانشناسان به آنها ميگويند «مبتلايان به اختلال شخصيت» و اطراف ما فت و فراوان ريختهاند و ما در مقابل رفتارهايشان انگشت به دهان ماندهايم.
در مطلب قبل هم گفته شد که ممکن است شما با خواندن هر متني در مورد اختلالات شخصيتي، شروع کنيد به همه کساني که ميشناسيد و نميشناسيد ـ از جمله خودتان ـ يک برچسب زيباي اختلال شخصيت بزنيد؛ چيزي که در بين دانشجوهاي تازهوارد روانشناسي هم خيلي شايع است. در تمام دنيا دانشجوياني که با رشتههاي درماني سر و کار دارند، با هر بيمارياي که توي کتابهايشان آشنا ميشوند، اول نشانههاي آن را در خودشان جستوجو ميکنند؛ پديدهاي که به «سندرم دانشجو» مشهور است.
حالا براي اينکه شما خوانندههاي همشهري جوان هم به «سندرم دانشجويي» مبتلا نشويد، بهتر است که دقيقا بدانيد کي ما ميتوانيم بگوييم کسي اختلال شخصيت دارد و مهمتر اينکه کي نميتوانيم بگوييم.
اختلال شخصيت چه چيزي نيست؟!
دوم اينکه فرهنگ هر جايي را بايد در نظر داشته باشيم؛ مثلا در اروپا کسي که هميشه بد رانندگي ميکند، به احتمال خيلي زياد رگههايي از اختلال شخصيت ضداجتماعي دارد اما آيا شما ميتوانيد در ايران به يک راننده تاکسي که در سيستم هردمبيل اتوبانهاي تهران در هر رفت و برگشتاش چند تايي خلاف انجام ميدهد، بگوييد «ببخشيد آقاي راننده! شما آنتي سوشال هستيد؟»؛ مسلما نه!
سوم اينکه آدمهايي که اختلال شخصيت دارند از قبل از 18 سالگي پايههاي بيماريشان ريخته شده است و الان حداقل همان 18 سال را دارند؛ يعني اينکه به قول معروف شخصيتشان نسبتا شکل گرفته است. پس بيخود به بچه 5 ساله همسايهتان نگوييد «ساديستيك!».
چهارم هم اينکه کسي که اختلال شخصيت دارد، مشکل شخصيتياش را همهجا نشان ميدهد. او قبول ندارد که مشکل دارد براي همين ابايي هم از اين ندارد که سبک زندگياش را براساس مشکلش بنا کند؛ البته همه اينهايي که گفتيم به اين معنا نيست که ممکن نيست شما يا من اختلال شخصيت داشته باشيم. مبتلايان به اختلال شخصيتي هم ممکن است همشهري جوان بخوانند؛ پس اگر حس ميکنيد مشکل داريد، به خاطر خودتان و اطرافيانتان يک مراجعه داشته باشيد به آقا يا خانم روانشناس باليني.
مشکلات شخصيتي: سوا کن! جدا كن!
شخصيت مرزي
آنها آشکارا خودشان را به هر دري ميزنند تا نکند ترکشان کنيد يا اينکه تصور کنند که ترکشان ميکنيد و بدتر از همه اينکه آنها کاملا تحتتاثير اميال کوتاهمدتشان زندگي ميکنند و تمام تصميمهايشان را به طرزي وحشيانه و زودهنگام اجرا ميکنند.
مثلا يکدفعه تمام پولهايشان را خرج ميکنند، تمام موادشان را يکجا ميکشند، رانندگيهاي وحشيانه ميکنند و بيمبالاتي جنسي دارند. اين فيگورهاي پرخاشگرانه را بگذاريد کنار تهديد يا اقدام به خودکشي و خودزني تا دستتان بيايد آنها از چه حقارتي رنج ميبرند. شخصيتهاي مرزي در مرز بيثباتي و جنون زندگي ميکنند.
آيا شما طعمهايد؟
شخصيت مردم گريز
چطور رابطه برقرار کنيم؟
شخصيت پرخاشگر منفعل
فقط تا توانسته لجبازي، کمکاري، مسامحه، تاخير و تعلل کرده است. چرا؟ چون اين آدم ذاتا فکر ميکند که در حقش اجحاف شده و قدرش را ندانستهاند. او کلا هر آدمي را که در جايگاه قدرت باشد - از پدر و مادر گرفته تا رئيسجمهور و رئيس اداره - صبح تا شب مسخره ميکند و کل اين خشمش را با همان منفعل بودن بيرون ميريزد.
آيا شما طعمهايد؟
مبارک است! در اين مورد يا صبور باشيد و بگذاريد- هر چند به کندي -کارتان انجام شود يا طرف را موقتا تحويل بگيريد و کارتان را ببريد يک جاي ديگر انجام دهيد. اگر هم جايي مدير هستيد به آدم پرخاشگر منفعل عمرا مسئوليت سنگين ندهيد.
شخصيتهاي ساديستيو سادو مازوخيستي؟
اين يکي نامش را مديون يک رماننويس آلماني به نام لئوپولد فون زاخر مازوخ است که ميگويند داستانهايش حديث لذت بردن از درد کشيدن است. روانشناسها جديدا فهميدهاند معمولا ترکيبي از ساديسم و مازوخيسم در يک آدم وجود دارد. آدمهاي ساديستي مسحور اسلحه و خشونتاند اما نه به خاطر خلاف بودنشان؛ به اين خاطر که با آنها ميشود ديگران را آزار داد.
آنها با هر کسي رفتاري پرخاشگرانه و تحقيرآميز دارند. اين افراد براي اينکه عيششان کامل شود، معمولا به چند تا تماشاگر هم نياز دارند. اگر اين شخصيتها، پدر و مادر باشند، چنان بچههايشان را کتک ميزنند که در هيچ جاي دنيا معمول نيست. اين کارشان باعث ميشود بچههايشان هم ساديست يا مازوخيست بار بيايند و يک دور باطل سادومازوخيستي شکل بگيرد.
آيا شما طعمهايد؟
شخصيتهاي اسکيزوييد و اسکيزوتايپال
بين اين آدمها و دنياي مردم يک شکاف وجود دارد؛ آنها نه ميلي به برقرار کردن رابطه با شما دارند و نه لذتي از رابطه داشتن با مردم ميبرند؛ هميشه فعاليتهاي فردي را بيشتر ميپسندند؛ از کارهاي خيلي معدودي لذت ميبرند و اگر در حد تيم ملي از آنها تعريف كرده يا از آنها خرده بگيريد، هيچ فرقي برايشان نميکند. مبتلايان به اين عارضه - که معمولا مرد هستند - معمولا تا آخر عمر مجرد ميمانند. يک مرد سوزنبان مجرد که محل کارش بيشترين فاصله را تا آباديهاي اطراف دارد و مهم اينکه هيچ شکايتي هم از شغلش نداشته باشد، ميتواند نمونهاي از اين اختلال باشد.
بعضي از اين آدمها هم عشق فلسفه و رياضيات و نجوم ميشوند يا سبکهاي زندگي خاص مثل خامخواري و گياهخواري را دوست دارند. اسکيزوتايپالها اما از اين گروه هم پيچيدهترند و عجيب و غريبترين اعتقادات دنيا را دارند. آنها در قرن بيست و يکم به جادو، خرافات، غيببيني و حس ششم معتقدند.
شايد بگوييد خيلي از اطرافيان ما به اين چيزها اعتقاد دارند؛ آيا آنها بيمارند؟ نه. آنها به غير از اين اعتقادات به شکل عجيب و غريبي مثل وردهاي جادوگران حرف ميزنند؛ لباسهاي غيرمتعارف و به شکل تابلويي متفاوت به تن ميکنند و در خيابانها قدم ميزنند. بعيد نيست که آنها منگولهها و عصاي جادوگران را هم با خودشان به مترو بياورند و البته پشت همه اينها اضطرابي است که هميشه در ميان جمع وجود دارد؛ چه در روز اول آشنايي و چه بعد از چند سال رفاقت.
چطور با آنها رفتار کنيم؟
اختلال روي پرده
اما بعضي از فيلمها هستند كه آنقدر خوب اختلالهاي رواني را به تصوير كشيدهاند كه استادهاي رشته روانشناسي، دانشجويانشان را ترغيب به ديدن اين فيلمها ميكنند. فيلم «ذهنزيبا» كه يك اسكيزوفرن پارانوييد را به تصوير ميكشد؛ داستان زندگي يك رياضيدان نابغه به نام جان نش با بازي راسل كرو است كه فكر ميكند براي يك سازمان امنيتي كار ميكند و هميشه تحتتعقيب است؛ «مرد باراني» كه اختلال اوتيسم را نمايش ميدهد با بازي فوقالعاده داستين هافمن ويژگيهاي اين اختلال را به خوبي تصوير كرده است؛«بوي خوش زن» كه زير و بم افسردگي را ميشناساند و در آن آلپاچينو يكي از بهيادماندنيترين نقشهايش را بازي كرده و «ساعتها» كه هنرمندانه نشان ميدهد چطور يك متن ميتواند 3 آدم از 3 نسل را به خودكشي وادارد؛ بازي مريل استريپ در اين فيلم حيرتانگيز و تاثيرگذار است و بالاخره «سي بل» كه بازي خوب جودي فاستر در آن به خوبي اختلال هويت تجزيهاي يا همان اختلال چندشخصيتي را نشان ميدهد.
در اختلالهاي شخصيتي هم داستان و فيلم خوب كم نداريم؛ نقش اول زن فيلم «اتوبوسي به نام هوس» اليا كازان بهطور وضوح اختلال شخصيت نمايشي دارد. او در مقابل هر مردي سعي در اغواگري دارد اما هيچوقت دم به تله نميدهد. او شيفته مورد تعريف واقعشدن است و دوست دارد همه مردهاي دنيا دوستش بدارند اما با هيچكس طولانيمدت دوام نميآورد.