آنچه که صوفیان از مراقبه در نظر دارند، نظاره کردن و پاسداری از اعمال، اخلاق و افکار خویش است تا از آنچه که محبوب آنها از آن خشنود نیست، دور باشند. (3) آنچه که عموم صوفیان و علمای اخلاق از مراقبه در نظر دارند، همان مراقب بودن انسان بر خویشتن است تا آنچه که نباید و نشاید از او سر نزند و خشنودی خدای تعالی و در نتیجه قرب و رشد را برای سالک به دنبال داشته باشد. (4)
هنگامی که اشو از مراقبه سخن میگوید، همان مراقبهی آیین یوگا را در نظر دارد و نه مراقبهی معمول صوفیان را. او واژهی مراقبه را در زبان انگلیسی (Meditation) با دارو (Medicine) از یک ریشه میداند و میگوید که دارو، جسم را التیام میبخشد و مراقبه، وجود را شفا میدهد؛ این دارویی معنوی است. (5) مراقبه از نظر اشو همان آگاهی است، او میگوید:
مراقبه دارای هیچ چارچوبی نیست: مراقبه پنجره نیست، در نیست. مراقبه تمرکز نیست، مراقبه توجه نیست - مراقبه آگاهی است. (6)
او بر این باور است که مراقبه تسلیم است، نه تقاضا. او معتقد است مراقبه تحمیل کردن مسیر خود به هستی نیست، بلکه آرام گرفتن در مسیری است که هستی میخواهد انسان در آن مسیر قرار گیرد. (7)
با همهی تأکیدی که اشو بر مراقبه دارد باید دانست که از نظر وی مراقبه هدف و غایت نیست بلکه راه و ابزاری برای رسیدن به عشق و آگاهی است. او میگوید:
به یاد داشته باشید که عشق نهایت است. مراقبه تنها آمادهسازی است، فقط وسیله و راه است. عشق هدف است، عشق مقصد است - پس خوب بدانید - مراقبهای که از آن عشق جاری نشود. هنوز نفس را در خودش پنهان دارد. (8)
بنابراین از نظر وی نفس یا با نگاهی دقیقتر، ذهن انسان مانعی برای مراقبه است. ذهن با افکاری که آن را تشکیل داده تردید میکند و همین تردید است که حیات مراقبه را به خطر میاندازد. اشو تأکید میکند که مراقبه نیازمند قلبی مصمم است و ذهن مردد راهی به آن ندارد. او میپندارد مراقبه فعالیتی زمانبر است، از همینرو محتاج ممارست و استقامت فراوان است. او میگوید:
چنانچه آدمی روزی به مراقبه بپردازد و انتظار داشته باشد که ظرف مدت کوتاهی به نتیجه برسد، هرگز نمیتواند به دنیای آن قدم گذارد. چنین هدفی نیازمند تعهدی پابرجاست، اگر غربت راسخ باشد و ثبات قدمت عالی، در یک لحظه ممکن است این حادثه رخ دهد. (9)
گاهی اوقات کسانی که به امید آموزههای اشو به هندوستان رفته بودند و روزهایی را در حالت مراقبه گذرانده بودند، نزد اشو میآمدند و میگفتند که هفت روز گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده است و فقط سه روز از اقامتمان باقی مانده است و ما هنوز روشنبین نشدهایم. اشو در پاسخ آنها میگوید:
هفت روز؟! آنها هفتاد میلیون زندگی را در جهت عکسِ مراقبه زندگی کردهاند و حالا گویی میخواهند خدا و یا مرا متعهد و ملزم سازند...
زیادهخواه و حریص نباشید. کمی عاقلانهتر فکر کنید. هر کاری زمان میبرد. انسان باید مراقب باشد که قلب و انرژیاش به طور کاملاً طبیعی با یکدیگر هماهنگ باشد. نیازی نیست که نگران نتیجه باشید. آنچه که پیش میآید متناسب با نیاز و شایستگی شما است. آن چیزی برای شما اتفاق میافتد که آمادگیاش را دارید. اگر اتفاقی نمیافتد، فقط بدین معنا است که شما آمادگی آن را ندارید. (10)
اشو میگوید که برای مراقبه کردن بهتر است مکانی را در نظر بگیرید که کیفیت مراقبهی شما را بالا ببرد. برای مثال نشستن زیر درخت، رفتن به میان طبیعت، کنار رودخانهها و میان کوهها و درختان. (11) او در این خصوص گفته است:
من اغلب احساس کردهام که اگر نشسته بر زمین مراقبه کنیم، بدن تأثیر عظیمتری بر ما دارد. بدن از خاک ساخته شده است و اگر در حالی که بر زمین نشستهاید مراقبه کنید، نیروهای بدن بسیار قدرتمندتر کار میکنند. تمامی این حرف "یوگی"ها در مورد بالاتر و بالاتر رفتنها - به کوهها، به هیمالیا - بدون علت نیست؛ این بسیار علمی است. هرچه مسافت بین بدن و زمین عظیمتر باشد، جاذبهی عناصر این جهانی و دنیوی بر بدن کمتر است. بنابراین من عادت دارم که هر شب در حالی که بر درختی نشستهام مراقبه کنم. (12)
دومین موردی که اشو برای مراقبه تذکر میدهد آن است که:
ذهن خود را برای درست و صحیح انجام شدن مراقبه زیاد مشغول نکنید. اینکه ستون فقرات شما کاملاً صاف باشد یا به حالت مراقبه مرسوم روی زمین بنشینید فکر شما را مشغول نکند. اگر نمیتوانید روی زمین بنشینید، روی صندلی بنشینید، مراقبه از صندلی نمیترسد! (13)
او معتقد است:
زمان مناسب برای مراقبه، صبح است چرا که بعد از یک شب استراحت کامل شما به مرکز هستیتان بسیار نزدیک میشوید. (14) زمان دیگر برای مراقبه، قبل از خواب است؛ این بار هم به سوی مرکز درونیتان بروید تا در خواب عمیق هم، حتی زمانی که خواب میبینید و آگاه نیستید، بتوانید هرچه بیشتر به مرکز درونیتان نزدیک شوید. (15)
در مراقبه، ذهن و زمان از میان میروند و این درست شبیه به حالتی است که در رابطهی جنسی اتفاق میافتد. اگر بتوانید از طریق مراقبه چنین حالتی را به وجود آورید، بسیار آسانتر است، زیرا به تنهایی میتوانید آن را انجام دهید و نیازی ندارید که به شخص دیگری وابسته باشید. اگر بتوانید از طریق مراقبه، چنین سروری را تجربه کنید، تا هر زمان که بخواهید میتوانید در آن حالت باقی بمانید. یک روشنبین در تمام لحظات زندگیاش در اوج لذت جنسی به سر میبرد. (16)
اما مراقبه چگونه باید انجام شود و کسی که میخواهد مراقبه کند چه کارهایی باید انجام دهد؟ آیینهای شرقی تکنیکها و شیوههای مختلفی برای مراقبه دارند. اشو هم تکنیکهای متفاوتی را برای مراقبه ابداع کرده است، اما در این میان آنچه که به عنوان «مراقبه پویا» (مراقبهی بینظم) مطرح میکند مراقبهی اصلی اوست و میتواند به صورت فردی یا گروهی انجام شود ولی تأثیر انجام گروهی آن بهتر خواهد بود. این مراقبه از نظر وی از چهار گام یا مرحله تشکیل میشود:
گام نخست این است که ده دقیقه تنفس تند و ژرف از راه بینی انجام شود. چنانچه هنگام تنفس، بدنتان خواست به جنبش درآید، با آن همکاری کنید. (17)
حبس نفس یا دقت در دم و بازدم یکی از اصول آیین یوگا است، یوگیها به این نتیجه رسیده بودند که ارتباط نزدیکی بین تنفس و احوال ذهنی و روانی انسان وجود دارد. آنها ارتباطی میان ذهن و تنفس میدیدند و تلاش میکردند تا انسان به وسیلهی کنترل اعمال غیرارادی جسم و تسلط بر آنها بر عالم محسوسات و ماده احاطه پیدا کند و دیگر اسیر آن نباشد. به این ترتیب یوگی با این تمرینها جسم خود را فراموش میکند و آن را در برابر ارادهی معنوی خود ناتوان میکند. او با حبس نفس، خود را به مقام «مرده زندهای» ارتقا میدهد که در مرزی بین مرگ و حیات و هستی و نیستی جای گرفته و به جز شباهت صوری، هیچ وجه اشتراک دیگر با بشریت عادی ندارد. (18)
اشو با روش تنفس نامنظم این هدف را دنبال میکند که همهی ساختارهای گذشتهی فرد را نابود کند و در او آشفتگی پدید آورد و او را جاندارتر و جانورگونهتر سازد. با این تنفس نامنظم و آشفتهی فرد، سرزنده، مرتعش و پرانرژی خواهد شد و همین باعث میشود تا خود را کمتر جسمانی احساس کند. (19)
در آیین یوگا، با جسم مخالفت میشود و یوگی میکوشد تا با درهم شکستن قالبهای جسمانی و قواعد مادی از بند آنها رها شود و این چیزی نیست که مورد پسند اشو باشد. برای همین او تأکید میکند که این روش نامنظم تنفس، به معنای مراقبههای منظم و تنفس یوگا نیست. (20) سؤال اینجاست که آیا این نفس کشیدنهای نامنظم و بیقاعدهی هر کس در مراقبهی اشو به نفی ذهن و درهم شکستن قواعد جسمانی که در یوگا موردنظر است میانجامد؟ یا انسان تنها به خاطر تنفسهای پیدرپی شبیه به ورزش و پس از انجام آن، احساس پرانرژی شدن را خواهد داشت تنها به این دلیل که اکسیژن بیشتری به او رسیده است؟!
گام دوم مراقبهی نامنظم اشو «پاکسازی» یا «برونریزی» است. در این مرحله فرد هر کاری که میخواهد انجام میدهد؛ میخندد، میگرید، میرقصد، جیغ میزند، میپرد، میلرزد. هر کاری! خود را رها کنید و نظارهگر خود باشید. (21)
نامنظم بودن مراقبهی اشو اینجا به گونهای آشکار جلوه میکند. توصیهی او در این مرحله در مراقبههای گروهی سبب میشد تا برخی از حاضران واکنش نشان دهند. ناگهان کسی فریاد بلندی میکشید و یا برخی رفتارهای جنسی از خود بروز میدادند، برخی از شرکتکنندگان در این مرحله نارضایتی و نگرانی زنان را برمیانگیختند، ولی اشو حساسیت و نگرانی زنها را از تماس دیگران با آنها در مراقبه مانع بزرگی در راه کمال میداند. (22)
برخی از دوستان اشو به او گفته بودند که اگر این اعمال غیر معمول افراد ادامه پیدا کند، حضور افراد در بمبئی به شدت کاهش پیدا میکند و به خصوص زنها به طور کلی حاضر نخواهند شد تا در اردو شرکت کنند، اما اشو نمیپذیرد و میگوید:
بگذارید خود را کنار بکشند، چه کسی از آنها خواسته بود که در اردو حاضر شوند؟ تصمیم با خودشان است و اگر تصمیم گرفتند که حاضر شوند، باید شرایط مرا بپذیرند. برنامههای اردو نمیتواند به دلخواه آنان برگزار شود. (23)
اشو اینگونه اعتقاد دارد که دلبخواه و فارغ و رها هر کاری کردن، موجب میشود که چیزهای درونی بیرون ریخته شوند و انسان تهی شود و معنای تهی شدن همین است که این انسان از همهی سرکوبها و بازداشتههایش رها شود. (24)
از نظر وی گام سوم مراقبه آن است که به مدت ده دقیقه دستهای خود را بالای سر خود بگیرید و در حالی که مانند صوفیان فریاد «هوهو» سر میدهید، بالا و پایین بپرید. پس از بالا پریدن، محکم روی پاشنههای پاهای خود فرود آیید، به گونهای که آوای هو به ژرفای مرکز جنسیتان رانده شود. خود را کاملاً خسته کنید. (25)
مانترا، کلمهای است که سالک را به حیاتی دیگر رهنمون میکند و کارکردی شبیه به ذکر دارد، اشو واژهی «هو» را به تقلید از دراویش صوفی برگزیده است. (26)
گام چهارم: «پرش» است. اشو میگوید:
تنها یک شاهد باشید - یک هوشیاری آگاهانه؛ هیچ کاری انجام ندهید و تنها یک بیننده بمانید، تنها خودتان باشید - بیهیچ کاری، نه جنبشی، نه خواهشی. (27)
فرد باید به مدت 15 دقیقه در این حالت در هر وضعیتی که هست میخکوب بماند. بعدها اشو، مرحلهی پنجمی را با عنوان مرحلهی شکر و سپاسگزاری از تجربهی ژرفی که داشتهاند، اضافه کرد در این مرحله افراد به جشن و پایکوبی میپردازند. (28)
در واقع باید گفت که در آیین یوگا آنچه که مراقبه گفته میشود همان مرحلهی چهارم است و سه مرحلهی قبلی اشو حکم مقدمه را دارند و پیش از مراقبه با اصول و قواعد مشخصی که به هدفی تعیین شده منجر شود، انجام میپذیرد. اما اشو همین هدفها را هم نمیپذیرد. (29) او از یکسو از نبود هدف دم میزند و از سوی دیگر راهی را با شرایط و قواعدی هرچند نامنظم برای به دست آوردن شادی، کمال و انرژی به کار میگیرد. اگر به راستی آنها هدف نیست، پس چیست؟! و اگر از اهدافی سخن گفتیم، چگونه میتوان انتظار داشت که با هر کار و عملی بتوان به آن اهداف دست یافت؟! اگر یوگا یا هر آیینی دیگر صحبت از نظم و قاعده میکند برای آن است که هدف موردنظر به دست آید و ضریب موفقیت افزوده شود. اینجاست که به نظر میرسد اعتماد کردن به آموزههای اشو سادهلوحانه است و تنها کسانی میتوانند آن را تجربه کنند که نور و روشنایی خداوند را نیافتهاند و در نیافتهاند و در بیابان ظلمانی با جرقههای آموزههای اشو که آنها را از آیینها و مکاتب دیگر برگرفته امیدی در دل آنها پدید آید؛ در حالی که بین چراغی روشن و روشنگر با جرقههایی کوچک که در شبهای بیابان ظلمت زده میشود، تفاوتی آشکار است.
پینوشتها:
1. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 270.
2. داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج 2، ص 684-686.
3. ابوالقاسم قشیری (د 465 ق)، الرسالة القشیریة، ص 224-227.
4. عبدالرزاق کاشانی (د 736 ق)، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادیزاده، ص 193-194.
5. اشو، الماسهای اوشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 389؛ ولی باید توجه داشت که برای مراقبهای که صوفیان در نظر دارند، معادلهای انگلیسی دیگری نسبت به Meditation مناسبتر به نظر میرسد؛ معادلهایی مانند Contemplation, Self - Watchfulness (ر.ک: فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی (فارسی - انگلیسی و انگلیسی - فارسی)، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1382، ص 303).
6. همان، ص 52.
7. همان، ص 386.
8. اشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، ص 260.
9. اوشو، مراقبه، شور سرمستی، ترجمه امید اصغری، ص 78.
10. اشو، تائوتیزم، ترجمه فرشته جنیدی، ج 1، ص 34.
11. همان، ص 35.
12. اوشو، خاطرات اوشو: و آنگاه نبودم، ترجمه سیروس سعدوندیان، ص 59.
13. اشو، تائوئیزم، ترجمه فرشته جنیدی، ج 1، ص 40.
14. همان، ص 167.
15. همان، ص 199.
16. همان، ص 235.
17. اشو، مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهرینیا، ص 360.
18. داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج 2، ص 678-679.
19. ر.ک: اشو، مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهرینیا، ص 67-68.
20. همان، ص 67.
21. همان، ص 69.
22. اشو، تعلیمات تانترا (کندالینی / یوگا)، ترجمه فرشته جنیدی، ج 1، ص 138-139 و ص 178-179.
23. همان، ص 182.
24. اشو، مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهرینیا، ص 70.
25. همان، ص 361.
26. همان، ص 70.
27. همان، ص 75.
28. همان، ص 361.
29. او میگوید: اگر بتوانید تمام هدفهایتان را رها کنید، به بالاترین هدف دست یافتهاید. (اشو، تعلیمات تانترا (کندالینی / یوگا)، ترجمه فرشته جنیدی، ج 1، ص 60.)
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای اشو، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
/ج