جامعه مدنی، جامعه دینی(4)
در خصوص تساهل و مدارای دین، باید گفت كه در منابع دینی، به یك معنا، این مفهوم با تساهل و تسامح جامعه مدنی متفاوت است. تساهل و تسامح در منابع دینی به این معناست كه احكام و قوانین اسلام نسبت به احكام سایر ادیان آسمانی به صورتی سهل و آسان وضع شده است. در حدیث مشهور نبوی آمده است: «لم یُرسلنی اللّهُ بِالرّهبانیهِٔ و لكن بعثنی بالحنیفهِٔ السمحه.»۳۷ آیه شریفه قرآن نیز در این زمینه می فرماید: «یُریدُاللّه بِكُم الیُسرَ وَلایُریدُ بِكم العَسْر». (مائده: ۱۸۵) و نیز می فرماید: «وَ مَا جَعلَ علیكم فِی الدین مِن حَرَج.» (حج: ۷۸)
معنای تساهل و تسامح در منابع دینی و عدم جعل حرج و سهله و سمحه بدون دین این است كه خدای متعال در تشریع دین اسلام، آسانی و عدم غُسر و حرج لحاظ كرده و شریعت نورانی اسلام نسبت به سایر ادیان از سهولت بسیار كم تری برخوردار است. بنابراین، معنای تساهل دینی یعنی: آسان تر بودن احكام اسلام نسبت به سایر ادیان آسمانی، ولی آنچه در جامعه مدنی مطرح است تساهل به معنای سهل انگاری نسبت به ادیان موجود است كه این مفهوم با اصول و بنیان های فكری حاكم بر جامعه دینی ناسازگار است. با این ترتیب، هرگز جامعه مدنی وجامعه دینی دراین مفهوم بایكدیگر سازگار نخواهند بود.
از این رو، در تطبیق جامعه مدنی و دینی و امكان بازسازی جامعه دینی در قالب جامعه مدنی باید گفت: یا باید تفسیری نو از دین (= كه با جامعه مدنی سازگار باشد) ارائه داد و همانند آیین مسیحیت، از اسلام به عنوان دین برتر، كامل و حق دست برداشت و در دین و جامعه دینی، تساهل ـ به معنای اباحی گری و بی تفاوتی ـ را رواج داد و یا باید از پلورالیسم در جامعه مدنی ـ به معنای حقّانیت سایر ادیان ـ دست بشوییم. تنها راه باقی مانده ارائه تفسیری نو از تفاسیر رایج از جامعه مدنی است. این مفهوم باید مبتنی بر حفظ ارزش ها، اصول و هنجارهای دینی باشد و مبانی ناسازگار با جامعه مدنی دینی از بین برود. در غیر این صورت، تلاش برای تلفیق جامعه مدنی و دینی محكوم به شكست است. بنابراین، كسانی كه با تعبیر جامعه دینی مخالفت میورزند به بی راهه نرفته اند.۳۸
سكولاریسم در واژگان فارسی، به معنای ناسوئی، زمینی، دنیوی و بشری است۳۹ و در اصطلاح، هر چند معادل خاصی ندارد، اما عمدتاً بر فرهنگ مبتنی بر مادیت و جدایی دین از قلمرو سیاست دلالت دارد. به طور كلی، می توان گفت: سكولاریسم نهضت فكری و نظامی است دارای مشخصه هایی از قبیل: جدایی دین از قلمرو دولت، شكل گیری دولت بر اساس ناسیونالیسم، قانون گذاری بر اساس خواست بشر، تأكید بر عینی گرایی به جای ذهنی گرایی و حاكمیت علوم تجربی به جای علوم الهی. هر چند شاخص ها و مؤلفه هایی همچون: فردگرایی، انسان مداری، عقل مداری، ماشین انگاری، سنّت ستیزی، آزادی و تساهل، علم محوری و نفی حاكمیت خدا و طرد ماوراء الطبیعه را برای سكولاریسم بیان كرده اند. اما از آن جا كه برای بررسی برخی از مؤلفه های مزبور ضرورتی وجود ندارد، لذا، فقط به برخی از شاخص ها و مبانی سكولاریسم اشاره می شود:
محاسبه گرایی نیز از دیگر پیامدهای عقل محوری است كه در پایه ریزی تمدن غرب نقشی محوری ایفا كرده است.۴۱
از پیامدهای علم محوری می توان، به تعارض علم و دین اشاره كرد; زیرا اولاً، علم نقش مذهب را در جامعه سكولار ایفا می كند و اساساً ضرورتی برای دین نیست. ثانیاً، چون یافته های دینی را نمی توان با روش تجربی اثبات نمود، پس علمی (= تجربی) نخواهند بود. در واقع، یگانه ابزار شناخت و معرفت منحصر به تجربه است و وجود آنچه به ترازوی آزمون و تجربه نمی آید و اعتقاد به آن نامعقول و غیر عقلانی است.۴۲
از دیگر پیامدهای علم محوری، نفی حاكمیت خدا و طرد مابعدالطبیعه است; زیرا علم بشر برای اداره زندگی او كافی است و قوانین موجود و حاكمیت و مشروعیت نظام های سیاسی نیز همه بشری اند و همین علم از نوع تجربی باید خلأ معنوی جامعه انسانی را پُر كند.۴۳ علاوه بر این، مفاهیم و آموزه های مقدس ادیان مانند خدا، فرشته، بهشت، وحی، امدادهای غیبی، دعا و معجزات، كه از مفاهیم آزمون ناپذیر است و در مقیاس تجربه گرایان نمی گنجد، حكماً مهمل و نامعقول خواهند بود. ]!![۴۴
عقل محوری دومین چالش جامعه دینی و مدنی است. در اندیشه دینی، ملاك صحت و سقم و اعتبار پدیده ها صرفاً عقل یا علم نیست و عقل نه تنها در تضاد و تعارض با دین نمی باشد، بلكه دارای جایگاه رفیعی در دین است و به عنوان یكی از منابع و ابزارهای شناخت و استنباط حكم شرعی محسوب می شود و نه تنها در منابع دینی، عقل سرزنش و توبیخ نشده، بلكه بر استفاده از آن سفارش و تأكید شده است. بنابراین، محوریت عقل در جامعه مدنی هرگز با ارزش های حاكم بر جامعه دینی سازش ندارد.
تأكید افراطی این جوامع بر محوریت علم و كفایت یافته های علمی از یك سو، و منحصر كردن علم در تجربه از سوی دیگر و این كه علم تجربی بشری برای پُر كردن خلأ معنوی بشریت كافی می باشد، سرابی بیش نیست. از جمله عوامل به بن بست كشیده شد. جوامع غربی نیز همین افراط كاری هاست. علاوه بر این، در اندیشه دینی، علم نه تنها محوریت ندارد، بلكه ابزارهای دیگری برای شناخت نیز وجود دارد و علم در تجربه منحصر نمی گردد. وحی، شهود و عقل نیز از جمله مهم ترین ابزارهای شناخت و استنباط احكام دینی است.
نیز پُر واضح است كه سنّت ستیزی و دین گریزی هرگز با اصول حاكم بر جامعه دینی سازگاری ندارد. در جامعه دینی، ملاك صحت و سقم هنجارها و قوانین، آموزه ها و دستورالعمل های دینی است و اساساً مبنای مشروعیت حكومت دینی و حاكم اسلامی نیز همین آموزه هاست. بنابراین، اصل و مبنا، دین و هنجارهای دینی است، نه زدودن آثار دین از جامعه. علاوه بر آن، مگر می توان گفت هر چه به گذشته تعلق دارد، باطل و بی ارزش است و هر تجربه جدیدی قابل احترام و ارزشمند؟ اگر چنین بود، ارزش و اعتبار یافته ها و تجربیات گذشتگان برای آیندگان بی معنا و لغو می نمود و هرگز آیندگان نباید از تجربیات گذشتگان بهره مند می شدند!!
اما آنچه در این عرصه محل نزاع و تصارب آراء است، بنیان جامعه مدنی دینی به عنوان فرایند خاص است كه دیگر جوامع آن را تجربه نموده اند. همان گونه كه در بحث مفهومی گذشت، جامعه مدنی محصول و برایند یك نظریه خاص سیاسی یا اقتصادی نیست، بلكه محصول نظرپردازی های متنوع و گوناگونی است كه علی رغم اختلاف نگرش ها، در چند اصل بنیادین (لیبرالیسم، پلورالیسم، سكولاریسم و قانون مداری و...) مشترك است و بر بنیان فلسفی و انسان شناختی خاصی مبتنی می باشد. آنچه امروزه به عنوان جامعه مدنی (civil society) مطرح است، همین اصطلاح خاص با بنیان ها و مبانی و اصول نظری خاص و فرایندی است كه در جوامع غربی تحقق یافته است. به نظر می رسد همان گونه كه گذشت، سازگاری و بازسازی جامعه مدنی دینی با حفظ اصول و ارزش های حاكم بر جامعه مدنی امكان پذیر نیست، بنابراین، این دو (جامعه مدنی و جامعه دینی) ماهیتاً متفاوت اند و اگر به دنبال تحقق جامعه دینی با اصول، ارزش ها، مبانی نظری و آرمان های خاص آن هستیم، معقول تر و مناسب تر آن است كه از جامعه دینی سخن بگوییم و نه جامعه مدنی و در صورت اصرار بر تحقق جامعه مدنی دینی، یا باید از برخی از مبانی نظری و اصول و ارزش های حاكم بر جامعه مدنی دست برداریم و یا باید از برخی پیش فرض های جامعه دینی دست بكشیم و معجونی از هر دو بسازیم كه دارای ماهیتی جدید است كه نه جامعه مدنی خواهد بود و نه جامعه دینی، بلكه دارای ماهیت دیگری است كه در برخی اصول دارای مشتركاتی است.
بنابراین، گرچه در این نوشتار، برخی از مبانی و اصول جامعه مدنی بررسی شد تباین هر اصل به طور جداگانه، با بنیان های جامعه دینی بیان گردید، اما به نظر می رسد كسانی كه به سازگاری صددرصد دین و جامعه مدنی معتقدند۴۶ یا به لحاظ تصوری تفسیری كه از جامعه مدنی در ذهن دارند، از جامعه مدنی مصطلح و نوین فاصله گرفته و برخی آمال و عقیده های سیاسی ـ اجتماعی خویش را در آن متبلور دیده اند و یا به واقعیت تاریخی جامعه مدتی معاصر و مبانی آن توجه كافی نكرده اند. چگونه می توان از یك سو، قوانین الهی را گردن نهاد و از سوی دیگر، از جامعه مدنی مصطلح و لزوم تحقق آن دم زد؟ آیا در جامعه مدنی غربی، جایی برای حاكمیت الهی و قوانین او وجود دارد؟ چگونه می توان پلوارلیسم، سكولاریسم و لیبرالیسم را با نظام ارزشی و اخلاقی اسلام جمع كرد؟!۴۷
منبع: مجله معرفت
معنای تساهل و تسامح در منابع دینی و عدم جعل حرج و سهله و سمحه بدون دین این است كه خدای متعال در تشریع دین اسلام، آسانی و عدم غُسر و حرج لحاظ كرده و شریعت نورانی اسلام نسبت به سایر ادیان از سهولت بسیار كم تری برخوردار است. بنابراین، معنای تساهل دینی یعنی: آسان تر بودن احكام اسلام نسبت به سایر ادیان آسمانی، ولی آنچه در جامعه مدنی مطرح است تساهل به معنای سهل انگاری نسبت به ادیان موجود است كه این مفهوم با اصول و بنیان های فكری حاكم بر جامعه دینی ناسازگار است. با این ترتیب، هرگز جامعه مدنی وجامعه دینی دراین مفهوم بایكدیگر سازگار نخواهند بود.
از این رو، در تطبیق جامعه مدنی و دینی و امكان بازسازی جامعه دینی در قالب جامعه مدنی باید گفت: یا باید تفسیری نو از دین (= كه با جامعه مدنی سازگار باشد) ارائه داد و همانند آیین مسیحیت، از اسلام به عنوان دین برتر، كامل و حق دست برداشت و در دین و جامعه دینی، تساهل ـ به معنای اباحی گری و بی تفاوتی ـ را رواج داد و یا باید از پلورالیسم در جامعه مدنی ـ به معنای حقّانیت سایر ادیان ـ دست بشوییم. تنها راه باقی مانده ارائه تفسیری نو از تفاسیر رایج از جامعه مدنی است. این مفهوم باید مبتنی بر حفظ ارزش ها، اصول و هنجارهای دینی باشد و مبانی ناسازگار با جامعه مدنی دینی از بین برود. در غیر این صورت، تلاش برای تلفیق جامعه مدنی و دینی محكوم به شكست است. بنابراین، كسانی كه با تعبیر جامعه دینی مخالفت میورزند به بی راهه نرفته اند.۳۸
د) سكولاریسم
سكولاریسم در واژگان فارسی، به معنای ناسوئی، زمینی، دنیوی و بشری است۳۹ و در اصطلاح، هر چند معادل خاصی ندارد، اما عمدتاً بر فرهنگ مبتنی بر مادیت و جدایی دین از قلمرو سیاست دلالت دارد. به طور كلی، می توان گفت: سكولاریسم نهضت فكری و نظامی است دارای مشخصه هایی از قبیل: جدایی دین از قلمرو دولت، شكل گیری دولت بر اساس ناسیونالیسم، قانون گذاری بر اساس خواست بشر، تأكید بر عینی گرایی به جای ذهنی گرایی و حاكمیت علوم تجربی به جای علوم الهی. هر چند شاخص ها و مؤلفه هایی همچون: فردگرایی، انسان مداری، عقل مداری، ماشین انگاری، سنّت ستیزی، آزادی و تساهل، علم محوری و نفی حاكمیت خدا و طرد ماوراء الطبیعه را برای سكولاریسم بیان كرده اند. اما از آن جا كه برای بررسی برخی از مؤلفه های مزبور ضرورتی وجود ندارد، لذا، فقط به برخی از شاخص ها و مبانی سكولاریسم اشاره می شود:
الف ) انسان مداری:
ب ) عقل مداری:
محاسبه گرایی نیز از دیگر پیامدهای عقل محوری است كه در پایه ریزی تمدن غرب نقشی محوری ایفا كرده است.۴۱
ج) علم محوری:
از پیامدهای علم محوری می توان، به تعارض علم و دین اشاره كرد; زیرا اولاً، علم نقش مذهب را در جامعه سكولار ایفا می كند و اساساً ضرورتی برای دین نیست. ثانیاً، چون یافته های دینی را نمی توان با روش تجربی اثبات نمود، پس علمی (= تجربی) نخواهند بود. در واقع، یگانه ابزار شناخت و معرفت منحصر به تجربه است و وجود آنچه به ترازوی آزمون و تجربه نمی آید و اعتقاد به آن نامعقول و غیر عقلانی است.۴۲
از دیگر پیامدهای علم محوری، نفی حاكمیت خدا و طرد مابعدالطبیعه است; زیرا علم بشر برای اداره زندگی او كافی است و قوانین موجود و حاكمیت و مشروعیت نظام های سیاسی نیز همه بشری اند و همین علم از نوع تجربی باید خلأ معنوی جامعه انسانی را پُر كند.۴۳ علاوه بر این، مفاهیم و آموزه های مقدس ادیان مانند خدا، فرشته، بهشت، وحی، امدادهای غیبی، دعا و معجزات، كه از مفاهیم آزمون ناپذیر است و در مقیاس تجربه گرایان نمی گنجد، حكماً مهمل و نامعقول خواهند بود. ]!![۴۴
د) سنّت ستیزی و نوگرایی:
بررسی و ارزیابی
عقل محوری دومین چالش جامعه دینی و مدنی است. در اندیشه دینی، ملاك صحت و سقم و اعتبار پدیده ها صرفاً عقل یا علم نیست و عقل نه تنها در تضاد و تعارض با دین نمی باشد، بلكه دارای جایگاه رفیعی در دین است و به عنوان یكی از منابع و ابزارهای شناخت و استنباط حكم شرعی محسوب می شود و نه تنها در منابع دینی، عقل سرزنش و توبیخ نشده، بلكه بر استفاده از آن سفارش و تأكید شده است. بنابراین، محوریت عقل در جامعه مدنی هرگز با ارزش های حاكم بر جامعه دینی سازش ندارد.
تأكید افراطی این جوامع بر محوریت علم و كفایت یافته های علمی از یك سو، و منحصر كردن علم در تجربه از سوی دیگر و این كه علم تجربی بشری برای پُر كردن خلأ معنوی بشریت كافی می باشد، سرابی بیش نیست. از جمله عوامل به بن بست كشیده شد. جوامع غربی نیز همین افراط كاری هاست. علاوه بر این، در اندیشه دینی، علم نه تنها محوریت ندارد، بلكه ابزارهای دیگری برای شناخت نیز وجود دارد و علم در تجربه منحصر نمی گردد. وحی، شهود و عقل نیز از جمله مهم ترین ابزارهای شناخت و استنباط احكام دینی است.
نیز پُر واضح است كه سنّت ستیزی و دین گریزی هرگز با اصول حاكم بر جامعه دینی سازگاری ندارد. در جامعه دینی، ملاك صحت و سقم هنجارها و قوانین، آموزه ها و دستورالعمل های دینی است و اساساً مبنای مشروعیت حكومت دینی و حاكم اسلامی نیز همین آموزه هاست. بنابراین، اصل و مبنا، دین و هنجارهای دینی است، نه زدودن آثار دین از جامعه. علاوه بر آن، مگر می توان گفت هر چه به گذشته تعلق دارد، باطل و بی ارزش است و هر تجربه جدیدی قابل احترام و ارزشمند؟ اگر چنین بود، ارزش و اعتبار یافته ها و تجربیات گذشتگان برای آیندگان بی معنا و لغو می نمود و هرگز آیندگان نباید از تجربیات گذشتگان بهره مند می شدند!!
جمع بندی و نتیجه گیری
اما آنچه در این عرصه محل نزاع و تصارب آراء است، بنیان جامعه مدنی دینی به عنوان فرایند خاص است كه دیگر جوامع آن را تجربه نموده اند. همان گونه كه در بحث مفهومی گذشت، جامعه مدنی محصول و برایند یك نظریه خاص سیاسی یا اقتصادی نیست، بلكه محصول نظرپردازی های متنوع و گوناگونی است كه علی رغم اختلاف نگرش ها، در چند اصل بنیادین (لیبرالیسم، پلورالیسم، سكولاریسم و قانون مداری و...) مشترك است و بر بنیان فلسفی و انسان شناختی خاصی مبتنی می باشد. آنچه امروزه به عنوان جامعه مدنی (civil society) مطرح است، همین اصطلاح خاص با بنیان ها و مبانی و اصول نظری خاص و فرایندی است كه در جوامع غربی تحقق یافته است. به نظر می رسد همان گونه كه گذشت، سازگاری و بازسازی جامعه مدنی دینی با حفظ اصول و ارزش های حاكم بر جامعه مدنی امكان پذیر نیست، بنابراین، این دو (جامعه مدنی و جامعه دینی) ماهیتاً متفاوت اند و اگر به دنبال تحقق جامعه دینی با اصول، ارزش ها، مبانی نظری و آرمان های خاص آن هستیم، معقول تر و مناسب تر آن است كه از جامعه دینی سخن بگوییم و نه جامعه مدنی و در صورت اصرار بر تحقق جامعه مدنی دینی، یا باید از برخی از مبانی نظری و اصول و ارزش های حاكم بر جامعه مدنی دست برداریم و یا باید از برخی پیش فرض های جامعه دینی دست بكشیم و معجونی از هر دو بسازیم كه دارای ماهیتی جدید است كه نه جامعه مدنی خواهد بود و نه جامعه دینی، بلكه دارای ماهیت دیگری است كه در برخی اصول دارای مشتركاتی است.
بنابراین، گرچه در این نوشتار، برخی از مبانی و اصول جامعه مدنی بررسی شد تباین هر اصل به طور جداگانه، با بنیان های جامعه دینی بیان گردید، اما به نظر می رسد كسانی كه به سازگاری صددرصد دین و جامعه مدنی معتقدند۴۶ یا به لحاظ تصوری تفسیری كه از جامعه مدنی در ذهن دارند، از جامعه مدنی مصطلح و نوین فاصله گرفته و برخی آمال و عقیده های سیاسی ـ اجتماعی خویش را در آن متبلور دیده اند و یا به واقعیت تاریخی جامعه مدتی معاصر و مبانی آن توجه كافی نكرده اند. چگونه می توان از یك سو، قوانین الهی را گردن نهاد و از سوی دیگر، از جامعه مدنی مصطلح و لزوم تحقق آن دم زد؟ آیا در جامعه مدنی غربی، جایی برای حاكمیت الهی و قوانین او وجود دارد؟ چگونه می توان پلوارلیسم، سكولاریسم و لیبرالیسم را با نظام ارزشی و اخلاقی اسلام جمع كرد؟!۴۷
منبع: مجله معرفت