تفکر در مسائل علمی
روزی فرمود:
« من در شبانه روز، شش ساعت را صرف خوردن و خوابیدن و عبادت می کنم و هجده ساعت هم مشغول تفکر هستم.
گه گاهی هنگام تفکر خوابم می برد؛ وقتی بیدار می شوم، افکارم را از آن جا که مانده بود، ادامه می دهم حتی در خواب هم فکرم مشغول بود! »
24 یا 48 ساعت، پیوسته درباره «غایت فعل الهی» می اندیشیدند. نقل شده است که یک بار از دکتر تقی ارانی مارکسیست که ایدئولوگ بزرگ و لنین و استالین عصر خود بود، دو، سه سؤال کرد که او مات و مبهوت شد و رفت که پاسخ بیاورد و هنوز هم بازنگشته است!
گه گاهی هنگام تفکر خوابم می برد؛ وقتی بیدار می شوم، افکارم را از آن جا که مانده بود، ادامه می دهم حتی در خواب هم فکرم مشغول بود! »
24 یا 48 ساعت، پیوسته درباره «غایت فعل الهی» می اندیشیدند. نقل شده است که یک بار از دکتر تقی ارانی مارکسیست که ایدئولوگ بزرگ و لنین و استالین عصر خود بود، دو، سه سؤال کرد که او مات و مبهوت شد و رفت که پاسخ بیاورد و هنوز هم بازنگشته است!
مهندس سید عبدالباقی (فرزند علامه) می گوید:
هرگاه خدمت پدر می رسیدم، ایشان را در حال تفکر می یافتم و تقریباً هیچ گاه ایشان را در حال مطالعه ندیدم، مگر در حد جست و جو در کتاب های منبع و مرجع برای یافتن معنای دقیق کلمه یا نام های خاص یا مطلبی تاریخی و مانند اینها.
پیش مطالعه
علامه در خصوص دوران تحصیل خود چنین می نگارد:
« ... همیشه درس فردا را شب «پیش مطالعه» می کردم، اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم، وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلاً روشن بودم، هرگز اشکالی و اشتباه درس را پیش استاد نبردم. »
عشق به درس و مطالعه
علامه طباطبایی می نویسد:
« در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی، هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم.
پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل ـ تقریباً هیجده سال طول کشید ـ هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم. »
پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل ـ تقریباً هیجده سال طول کشید ـ هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم. »
صرفه جویی در وقت
از ویژگی های دیگر علامه طباطبایی دقتی بود که در صرفه جویی در وقت داشتند. ایشان تفسیر المیزان را که می نوشتند چرک نویس نداشت.
ابتدا بی نقطه می نوشتند بعد که مرور می کردند مجدداً آن را نقطه گذاری می کردند.
سئوال کردیم که آقا چرا اول بی نقطه می نویسید، فرمودند:
« من حساب کرده ام اول که بی نقطه می نویسم و بعد در مرور نقطه می گذارم چند درصد در وقتم صرفه جویی می شود. »
استاد امجد نقل می کنند که روزی از ایشان خواستیم که « بحث انسداد» از کتاب کفایه الاصول را برای ما تدریس کند.
فرمود: « من تدریس نمی کنم؛ چون به نظر من انسداد درست نیست. » ما اصرار کردیم که بگویید.
فرمود: « من برای خدا در روز قیامت برای این کار جواب حاضر نکرده ام. اگر روز قیامت بگویند: چرا عمر خودت و طلاب را تلف کردی؟! من جواب ندارم. این درس را تدریس نمی کنم. »
استاد امجد نقل می کنند که روزی از ایشان خواستیم که « بحث انسداد» از کتاب کفایه الاصول را برای ما تدریس کند.
فرمود: « من تدریس نمی کنم؛ چون به نظر من انسداد درست نیست. » ما اصرار کردیم که بگویید.
فرمود: « من برای خدا در روز قیامت برای این کار جواب حاضر نکرده ام. اگر روز قیامت بگویند: چرا عمر خودت و طلاب را تلف کردی؟! من جواب ندارم. این درس را تدریس نمی کنم. »
قرآن و تفسیر
ایشان قرآن را نوری خالی از ظلمت و بی نیاز از تطبیق و تحمیل می دانست و باور داشت که آیات الهی، تشکیل دهنده محکم ترین رشته معارف متعالی، و تنها درمان دردهای بشر و جوامع بشری است، نه تطبیق قرآن بر نظریات و فرضیات نااستوار و متزلزل علوم بشری را می توانست بپذیرد و نه تأویل قرآن بر اساس مکاشفات عرفانی و دریافتها یا توهمات باطنی صوفیانه را و نه اعتماد کردن بر روایات ضعیف، مخدوش، متناقض و ناهماهنگ با روح و ظواهر قرآن را درست می دانست.
علامه معتقد بود: قرآن « هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان » است. ایمان داشت: « و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیی » و بر این باور بود که تطبیق قرآن، بر مسائل و موضوعات و تئوریها و فرضیات علوم مختلف بشری چیزی جز تحمیل شناختهای محدود و مقطعی و نااستوار بشر بر قرآن نیست و قرآن نه پذیرای چنین تحمیلی است و نه نیازمند بدان، چرا که بکارگیری فهم و ادراک و تعقل و تفکر، شرط بهره مندی از هدایت و بینش یابی از نور قرآن است، ولی در نگرش تفسیری علامه، فرق است میان اندیشیدن و تعقل کردن در آیات الهی، با بحث کردن در مسائل علمی و فلسفی و ... و بدست آوردن نظریات جدید و تحمیل آنها بر قرآن.
استاد مطهری درباره تفسیر المیزان چنین می گوید:
« کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است... »
استاد سید محمد علی علوی نقل می کنند که:
« روزی با مرحوم آیت الله موسوی گلپایگانی به دیدن علامه طباطبائی در منزلشان رفتیم. در میان صحبت های آن روز، این سخن پیش آمد که چه انگیزه ای باعث شد که آیت الله طباطبائی، با اینکه اشتغال و تخصصشان فلسفه بود، به قرآن رو آوردند و تفسیر المیزان را نوشتند؟
مرحوم علامه فرمود:
« بله؛ من مدتی دنبال فلسفه بودم تا اینکه شبی مادرم را در خواب دیدم که به من گفت:
« محمد حسین! تو که این اندازه در پی فلسفه هستی، فردای قیامت چه خواهی کرد؟! دستت خالی است. »
مرحوم علامه که به مادر خود علاقه ی بسیاری داشت و می فرمود:
« مادرم حق بزرگی بر گردن من دارد. »
ایشان ادامه داد: « در خواب به مادرم گفتم:
« پس چه کنم مادر؟ »
مادرم گفت: « به دامان قرآن چنگ بزن! در پی قرآن و تفسیر آن برو تا انشاء الله شفاعتت بکند. » من وقتی این خواب را دیدم، خیلی مضطرب و نگران شدم و دریافتم که مادرم کلام بسیار جالبی فرموده است.
با خود گفتم: چه بهتر که این آخر عمری، به ذیل عنایت قرآن، متوسل بشوم و این، انگیزه شد که من شب و روز به نگارش تفسیر المیزان همت بگمارم و بحمدالله، با عنایت خداوند و دعای مادرم، موفق به اتمام دوره آن شدم و این را از برکات عنایت مادرم می دانم. »
و البته این انگیزه و این که علامه در جایی فرموده است که کاستی حوزه قم درباره قرآن و تفسیر، انگیزه مطالعات و نگارش درباره قرآن و تفسیر آن شد، جمع پذیر است.
آیت الله جوادی نقل می کنند :
علامه طباطبائی، المیزان را ابتدا در تبریز و در دو جلد نوشتند، اما از آن جا که :
ز آب خُرد ماهی خُرد خیزد نهنگ آن به که با دریا ستیزد
وقتی به حوزه علوم دینی قم آمدند، آن دو جلد، با بحث و سؤال شاگردان به بیست جلد رسید. و شما مطالب مشترک المیزان و الحکمت المتعالیه را با هم مقایسه نکنید، المیزان بسیار بالاتر است!
ونیز استاد امجد نقل میکنند که مرحوم علامه، المیزان را پس از سه دوره خواندن بحارالانوار { 110 جلد تألیف علامه مجلسی } نوشتند!
و نیز شهید مطهری (ره) می گفت:
« سی سال طول می کشد تا یادداشت هایی را که از المیزان برداشته ام، تنظیم و مرتب کنم! »
حجت السلام حسین گنجی می گوید:
مرحوم علامه برای آیه « الهکم التکاثر، حتی زرتم المقابر » تفسیری لطیف فرمودند که نیاز به دانستن تاریخ و شأن نزول آیه در آن نبود.
البته این وجه از تفسیر را در المیزان نیاورده اند. می فرمودند: « آیه می فرماید این کثرت بینی ها و اسبب مادی دیدن ها و ... شما را سرگرم کرده است و نمی بینید و توجه ندارید که خداوند، همه کاره است و علت و سبب همه چیز؛ تا جایی که بمیرید و از اصحاب قبر شوید.
آن جا دیگر « وحدت» را خواهید دید و اهل « لا اله الا الله » خواهید شد؛ که به اصحاب قبور گفته می شود:
« السلام علیکم یا اهل لا اله إلا الله! ».
علامه معتقد بود: قرآن « هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان » است. ایمان داشت: « و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیی » و بر این باور بود که تطبیق قرآن، بر مسائل و موضوعات و تئوریها و فرضیات علوم مختلف بشری چیزی جز تحمیل شناختهای محدود و مقطعی و نااستوار بشر بر قرآن نیست و قرآن نه پذیرای چنین تحمیلی است و نه نیازمند بدان، چرا که بکارگیری فهم و ادراک و تعقل و تفکر، شرط بهره مندی از هدایت و بینش یابی از نور قرآن است، ولی در نگرش تفسیری علامه، فرق است میان اندیشیدن و تعقل کردن در آیات الهی، با بحث کردن در مسائل علمی و فلسفی و ... و بدست آوردن نظریات جدید و تحمیل آنها بر قرآن.
استاد مطهری درباره تفسیر المیزان چنین می گوید:
« کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است... »
استاد سید محمد علی علوی نقل می کنند که:
« روزی با مرحوم آیت الله موسوی گلپایگانی به دیدن علامه طباطبائی در منزلشان رفتیم. در میان صحبت های آن روز، این سخن پیش آمد که چه انگیزه ای باعث شد که آیت الله طباطبائی، با اینکه اشتغال و تخصصشان فلسفه بود، به قرآن رو آوردند و تفسیر المیزان را نوشتند؟
مرحوم علامه فرمود:
« بله؛ من مدتی دنبال فلسفه بودم تا اینکه شبی مادرم را در خواب دیدم که به من گفت:
« محمد حسین! تو که این اندازه در پی فلسفه هستی، فردای قیامت چه خواهی کرد؟! دستت خالی است. »
مرحوم علامه که به مادر خود علاقه ی بسیاری داشت و می فرمود:
« مادرم حق بزرگی بر گردن من دارد. »
ایشان ادامه داد: « در خواب به مادرم گفتم:
« پس چه کنم مادر؟ »
مادرم گفت: « به دامان قرآن چنگ بزن! در پی قرآن و تفسیر آن برو تا انشاء الله شفاعتت بکند. » من وقتی این خواب را دیدم، خیلی مضطرب و نگران شدم و دریافتم که مادرم کلام بسیار جالبی فرموده است.
با خود گفتم: چه بهتر که این آخر عمری، به ذیل عنایت قرآن، متوسل بشوم و این، انگیزه شد که من شب و روز به نگارش تفسیر المیزان همت بگمارم و بحمدالله، با عنایت خداوند و دعای مادرم، موفق به اتمام دوره آن شدم و این را از برکات عنایت مادرم می دانم. »
و البته این انگیزه و این که علامه در جایی فرموده است که کاستی حوزه قم درباره قرآن و تفسیر، انگیزه مطالعات و نگارش درباره قرآن و تفسیر آن شد، جمع پذیر است.
آیت الله جوادی نقل می کنند :
علامه طباطبائی، المیزان را ابتدا در تبریز و در دو جلد نوشتند، اما از آن جا که :
ز آب خُرد ماهی خُرد خیزد نهنگ آن به که با دریا ستیزد
وقتی به حوزه علوم دینی قم آمدند، آن دو جلد، با بحث و سؤال شاگردان به بیست جلد رسید. و شما مطالب مشترک المیزان و الحکمت المتعالیه را با هم مقایسه نکنید، المیزان بسیار بالاتر است!
ونیز استاد امجد نقل میکنند که مرحوم علامه، المیزان را پس از سه دوره خواندن بحارالانوار { 110 جلد تألیف علامه مجلسی } نوشتند!
و نیز شهید مطهری (ره) می گفت:
« سی سال طول می کشد تا یادداشت هایی را که از المیزان برداشته ام، تنظیم و مرتب کنم! »
حجت السلام حسین گنجی می گوید:
مرحوم علامه برای آیه « الهکم التکاثر، حتی زرتم المقابر » تفسیری لطیف فرمودند که نیاز به دانستن تاریخ و شأن نزول آیه در آن نبود.
البته این وجه از تفسیر را در المیزان نیاورده اند. می فرمودند: « آیه می فرماید این کثرت بینی ها و اسبب مادی دیدن ها و ... شما را سرگرم کرده است و نمی بینید و توجه ندارید که خداوند، همه کاره است و علت و سبب همه چیز؛ تا جایی که بمیرید و از اصحاب قبر شوید.
آن جا دیگر « وحدت» را خواهید دید و اهل « لا اله الا الله » خواهید شد؛ که به اصحاب قبور گفته می شود:
« السلام علیکم یا اهل لا اله إلا الله! ».
اهتمام به بررسی احادیث
از جنبه های تبحر فوق العاده علامه عنایت و اهتمام خاص به تفسیر، توجیه و احیاناً نقد و بررسی پاره ای از احادیث می باشد، ایشان تهذیب کتب و فنون حدیثی را با دیدی عالمانه و محققانه ضرورتی اجتناب ناپذیر می دانسته است، استاد در آثار پرمایه خود براساس سنجش های اصولی در خصوص روایات به اظهار نظر پرداخته و در تفسیر شریف المیزان حدود صد جلد کتاب حدیث را مورد مراجعه و بررسی قرار داده و از آنها حدیث نقل نموده است.
پژوهشهای علامه را در زمینه احادیث می توان در چهار عنوان مطرح کرد:
1. تعلیقات محققانه بر اثر شریف و گران سنگ بحارالانوار علامه مجلسی، که علامه طباطبایی به کتاب مزبور بسیار ارج نهاده و آن را بهترین دائره المعارف شیعه در جمع اخبار می دانست، لکن معتقد بود که علامه مجلسی با وجود اجتهاد و بصیرت در فن روایات، در مباحث عمیق فلسفی صاحب نظری برجسته نبوده است. و همین امر موجب شد که علامه طباطبایی بحارالانوار علامه مجلسی را بطور کامل مطالعه نموده و هر جا که نیاز به بیان دارد تعلیقه بنویسد تا این کتاب عظیم و پرارزش با چنین تعلیقاتی محتوای علمی خود را بیش از گذشته حفظ کند.
2. آوردن بحثهای روایی در تفسیر المیزان.
3. تعلیقات عالمانه علامه طباطبایی به برخی احادیث اصول کافی مرحوم شیخ کلینی؛ این تعلیقه ها گرچه از چند پاورقی تجاوز نمی کند ولی روشنگر برخی مسائل پیچیده علمی و عقیدتی است.
4. تصحیح کتاب شریف وسائل الشیعه حرّ عاملی و نسخه برداری از متن اصلی و مقابله آن.
پژوهشهای علامه را در زمینه احادیث می توان در چهار عنوان مطرح کرد:
1. تعلیقات محققانه بر اثر شریف و گران سنگ بحارالانوار علامه مجلسی، که علامه طباطبایی به کتاب مزبور بسیار ارج نهاده و آن را بهترین دائره المعارف شیعه در جمع اخبار می دانست، لکن معتقد بود که علامه مجلسی با وجود اجتهاد و بصیرت در فن روایات، در مباحث عمیق فلسفی صاحب نظری برجسته نبوده است. و همین امر موجب شد که علامه طباطبایی بحارالانوار علامه مجلسی را بطور کامل مطالعه نموده و هر جا که نیاز به بیان دارد تعلیقه بنویسد تا این کتاب عظیم و پرارزش با چنین تعلیقاتی محتوای علمی خود را بیش از گذشته حفظ کند.
2. آوردن بحثهای روایی در تفسیر المیزان.
3. تعلیقات عالمانه علامه طباطبایی به برخی احادیث اصول کافی مرحوم شیخ کلینی؛ این تعلیقه ها گرچه از چند پاورقی تجاوز نمی کند ولی روشنگر برخی مسائل پیچیده علمی و عقیدتی است.
4. تصحیح کتاب شریف وسائل الشیعه حرّ عاملی و نسخه برداری از متن اصلی و مقابله آن.
نظر علامه در مورد معاد
علامه درباره قیامت و معاد چیزی نمی گفت و تنها می فرمود:
« کیفیت معاد برای علما هم قابل طرح و بیان نیست!»
و گاه در پاسخ از همین موضوع، تنها می فرمود:
« قیامت، قیامت است! »
و در پاسخ درخواست تدریس و بحث آیات معاد می فرمود:
« هنوز وقت طرح مباحث معاد نرسیده است.»
« کیفیت معاد برای علما هم قابل طرح و بیان نیست!»
و گاه در پاسخ از همین موضوع، تنها می فرمود:
« قیامت، قیامت است! »
و در پاسخ درخواست تدریس و بحث آیات معاد می فرمود:
« هنوز وقت طرح مباحث معاد نرسیده است.»
روش تدریس
آیت الله مصباح نقل می کنند که علامه طباطبائی بسیار منظم بود. اغلب قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر می شد و دقیقه ای تخلف نمی کرد و تا دقیقه آخر هم درس می داد و این برنامه دائمی ایشان بود.
در برف و سرما، در طول ده ـ دوازده سال، یادم نمی آید که ایشان یک دفعه هم درس را تعطیل کرده باشد. گاهی شش ساعت ـ پیوسته ـ مطالعه یا فکر می کرد یا مطلب می نوشت.
برای ایشان فرق نمی کرد شاگردشان یک نفر باشد یا بیشتر. یک دوره نهایه الحکمه ی خود را تنها به یک طلبه تدریس کرد و برای طلبه ای دیگر که تقاضای کلاس خصوصی و انفرادی اخلاق و عرفان را از او کرده بود، کلاس یک نفری برقرار کرد که البته هر دو آن ها اکنون از استادان برجسته علمی و معنوی تهران هستند.
علامه از جمله متفکران ارزشمندی بود که در حوزه تحقیق، تدریس و مطالعه، دست توانایی داشت و از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بود :
در برف و سرما، در طول ده ـ دوازده سال، یادم نمی آید که ایشان یک دفعه هم درس را تعطیل کرده باشد. گاهی شش ساعت ـ پیوسته ـ مطالعه یا فکر می کرد یا مطلب می نوشت.
برای ایشان فرق نمی کرد شاگردشان یک نفر باشد یا بیشتر. یک دوره نهایه الحکمه ی خود را تنها به یک طلبه تدریس کرد و برای طلبه ای دیگر که تقاضای کلاس خصوصی و انفرادی اخلاق و عرفان را از او کرده بود، کلاس یک نفری برقرار کرد که البته هر دو آن ها اکنون از استادان برجسته علمی و معنوی تهران هستند.
علامه از جمله متفکران ارزشمندی بود که در حوزه تحقیق، تدریس و مطالعه، دست توانایی داشت و از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بود :
1. تدریس آرام و آهسته
علامه طباطبایی خیلی آرام و آهسته تدریس می نمود، از پراکنده گویی اجتناب داشت. ولی در عوض کم گوی و گزیده گو بود و بحث ها را با عباراتی کوتاه اما متین و محکم بیان می کرد.
2. روشن کردن اصل موضوع
وقتی می خواست درسی را آغاز کند، نخست موضوع آن را روشن می کرد و ابعادش را تشریح می نمود و بعد به استدلال در خصوص آن می پرداخت و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی از علما این بوده که موضوع بحث را به درستی روشن نکرده اند.
3. استدلال توأم با دلیل و برهان
علامه طباطبایی برای استدلال دروس فلسفی مقید بودند که حریم مباحث را حفظ کرده و آنها را با هم ممزوج نکند و عادت نداشت در درسهای فلسفی و عرفانی از مثل و شعر و داستان و عبارات کشکول گونه برای خوش آمد شاگرد استفاده کند، بلکه معتقد بود مطالب برهانی باید بوسیله دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید زمینه اذهان را برای پذیرش مطلبی مهیا کرد.
4. احترام به بزرگان ضمن انتقاد از آنان
علامه در تدریس خود، ضمن انتقاد از بزرگان و دانشمندان احترام و حرمت علمی و اجتماعی آنان را حفظ می کرد و حتی اگر می خواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد از عبارات ملامت گونه و سرزنش کننده استفاده نمی کرد و در نقل مطالب کاملاً دقیق بود و می کوشید تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان موارد اشکال دار آن را ارزیابی می کرد و احیاناً با استدلال محکم و براهین اصولی آنها را مردود اعلام می نمود و از عبارت« نادرست بود» و « نیاز به تکمیل داشت » به رفع اشکال مبادرت می کرد.
5. بها دادن به نظر شاگردان
جلسه درسی علامه طباطبایی به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر مباحث او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش می داد و با کمال احترام او را متقاعد می نمود.
علامه از این که با صراحت بگوید « نمی دانم» ابایی نداشت، کراراً اتفاق می افتاد که می گفت باید این موضوع را ببینم و یا اینکه لازم است در خصوص آن فکر کنم بعد جواب دهم.
برای آنکه ذهن شاگرد را به تحرک و پویایی وادارد در جلسات خود می فرمود به من استاد نگویید، ما یک عده ای هستیم که اینجا جمع شده ایم و می خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و با هم کار می کنیم من از آقایان خیلی استفاده می کنم.
تحمیل عقیده و تحکم فکر در برخورد با شاگردان نداشت و در مسائل مطروحه نظر خود را می گفت و بعد خطاب به حاضرین می فرمود این موضوعی است که به ذهن ما رسیده است، خودتان بررسی کنید ببنیید تا چه اندازه صحت دارد و مورد قبول است.
از مسائلی که امکان داشت مطرح نمودن آنها تفرقه ایجاد کند و یا احیاناً انحراف فکری پدید آورد، اجتناب می نمود و تنها با خواص، برخی مباحث حساس را در میان می گذاشت.
علامه از این که با صراحت بگوید « نمی دانم» ابایی نداشت، کراراً اتفاق می افتاد که می گفت باید این موضوع را ببینم و یا اینکه لازم است در خصوص آن فکر کنم بعد جواب دهم.
برای آنکه ذهن شاگرد را به تحرک و پویایی وادارد در جلسات خود می فرمود به من استاد نگویید، ما یک عده ای هستیم که اینجا جمع شده ایم و می خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و با هم کار می کنیم من از آقایان خیلی استفاده می کنم.
تحمیل عقیده و تحکم فکر در برخورد با شاگردان نداشت و در مسائل مطروحه نظر خود را می گفت و بعد خطاب به حاضرین می فرمود این موضوعی است که به ذهن ما رسیده است، خودتان بررسی کنید ببنیید تا چه اندازه صحت دارد و مورد قبول است.
از مسائلی که امکان داشت مطرح نمودن آنها تفرقه ایجاد کند و یا احیاناً انحراف فکری پدید آورد، اجتناب می نمود و تنها با خواص، برخی مباحث حساس را در میان می گذاشت.
6. پیوند دین و عقل
علامه همواره تأکید می کردند که دین و عقل با هم سازگاری دارند، در جایی که فکرمان از عهده فهم بعضی از مسائل برنیاید در آنجا حقیقت دینی را پذیرفته، استدلال عقلی را به یک سو می نهیم.
در مورد معاد جسمانی یا معاد روحانی و عقلانی نظرشان این بود که اگر ما در مواردی نتوانستیم حقیقتی را درک کنیم تابع محض قرآن کریم و دین خواهیم بود و در بیان حقیقت، پای عقل را در برابر وحی، مستحکم نمی دانستند تا بتواند در جایی که یک سلسله جزئیاتی که دین درباره آنها نظر دارد مداخله نماید.
این نکته در تفسیر المیزان، بسیار مشهور است؛ بنابراین با تمام علاقه و احترام خاصی که نسبت به هر دو رشته ( دین و عقل) داشت و با اینکه با تمام وجود از حقانیت عقل دفاع می کرد، نسبت به حقایق دینی بی مهری نمی کرد.
در مورد معاد جسمانی یا معاد روحانی و عقلانی نظرشان این بود که اگر ما در مواردی نتوانستیم حقیقتی را درک کنیم تابع محض قرآن کریم و دین خواهیم بود و در بیان حقیقت، پای عقل را در برابر وحی، مستحکم نمی دانستند تا بتواند در جایی که یک سلسله جزئیاتی که دین درباره آنها نظر دارد مداخله نماید.
این نکته در تفسیر المیزان، بسیار مشهور است؛ بنابراین با تمام علاقه و احترام خاصی که نسبت به هر دو رشته ( دین و عقل) داشت و با اینکه با تمام وجود از حقانیت عقل دفاع می کرد، نسبت به حقایق دینی بی مهری نمی کرد.
ابتکارات، خلاقیتها، خدمات
گرچه وجود و شخصیت علامه، در کلیت حیات خویش، یک نمونه و هنر و پدیده ای نو بود، ولی او در هر یک از زمینه های علمی و اجتماعی و عرفانی خود نیز، ابداع و خلاقیت داشت.
با این که در برابر بزرگان فلسفه و عرفان و پیشینیان از متفکران اسلامی خضوع داشت و به آنان ارج می نهاد، ولی هرگز در وادی علم، مقلد آنان و بازگو کننده بی تحلیل افکار و عقاید آنان نبود.
هنگامی که بر کتاب شریف بحارالانوار، تعلیقه می نوشت و در چند مورد آرای مرحوم مجلسی را نقد نوشته بود، به ایشان پیشنهاد شد که از اظهار این گونه مطالب بپرهیزد، تا مورد اعتراض گروهی قرار نگیرد.
ولی ایشان اظهار داشت:
« در مکتب شیعه، ارزش جعفربن محمّدالصادق از علامه مجلسی بیشتر است. و زمانی که امر دایر شود، به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی، ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیهم السلام وارد گردد، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. »
به هر حال، علامه طباطبایی صرف تفکر فلسفی خشک را برای سعادت خود و جامعه کافی نمی شمرد، بلکه هدایت و ارشاد رسولان الهی و معصومان علیهم السلام را امری ضروری می دانست و معتقد بود:
« هر فرد یا ملتی که فاقد تربیت صالح شود، در کوتاه زمانی به سوی توحش و بربریّت باز خواهد گشت با این که در آنان عقل و فطرت باقی است و این خود نشان می دهد که انسان، از تأیید الهی به وسیله پیامبرانی که مؤید عقلند، هرگز بی نیاز نبوده و نخواهد بود. »
با این که در برابر بزرگان فلسفه و عرفان و پیشینیان از متفکران اسلامی خضوع داشت و به آنان ارج می نهاد، ولی هرگز در وادی علم، مقلد آنان و بازگو کننده بی تحلیل افکار و عقاید آنان نبود.
هنگامی که بر کتاب شریف بحارالانوار، تعلیقه می نوشت و در چند مورد آرای مرحوم مجلسی را نقد نوشته بود، به ایشان پیشنهاد شد که از اظهار این گونه مطالب بپرهیزد، تا مورد اعتراض گروهی قرار نگیرد.
ولی ایشان اظهار داشت:
« در مکتب شیعه، ارزش جعفربن محمّدالصادق از علامه مجلسی بیشتر است. و زمانی که امر دایر شود، به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی، ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیهم السلام وارد گردد، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. »
به هر حال، علامه طباطبایی صرف تفکر فلسفی خشک را برای سعادت خود و جامعه کافی نمی شمرد، بلکه هدایت و ارشاد رسولان الهی و معصومان علیهم السلام را امری ضروری می دانست و معتقد بود:
« هر فرد یا ملتی که فاقد تربیت صالح شود، در کوتاه زمانی به سوی توحش و بربریّت باز خواهد گشت با این که در آنان عقل و فطرت باقی است و این خود نشان می دهد که انسان، از تأیید الهی به وسیله پیامبرانی که مؤید عقلند، هرگز بی نیاز نبوده و نخواهد بود. »
ابتکارات در تفسیرالمیزان
برخی از ابتکارات علامه در المیزان به شرح زیر است:
1. استقلال در طرح مباحث
ایشان در کارشان ، مطالب تفسیری را مخلوط با مسائل مستقل علمی نکرد و حتی با مباحث روائی هم درنیامیخت، بلکه در مرحله اول ایشان آیه های قرآن را مطرح و بعد در حد لازم درباره آنها توضیح داده است؛ مثلاً می فرماید که بحث ما روائی است و روایات مربوط به آیات را مطرح می کرد و به طور کلی بحث های مختلف را به صورت مستقل از یکدیگر آورده است هم چون مباحث فلسفی، علمی، فلکی.
2. طرح غیر مستقیم مباحث فلسفی
با اینکه زیر بنای تفکر علامه تفکر فلسفی است اما در عین حال بحثهای فلسفی و اصطلاحات خاص آنها را هیچ گاه با مباحث دیگر جمع نکرد و اگر انسان بدرستی کاوش نکند نمی تواند درک کند که او فیلسوف و عالم فلسفه بوده چون مباحث فلسفه را مستقیماً مطرح نکرده است.
3. ارائه روشی نو در تفسیر قرآن به قرآن
ایشان روش تفسیر قرآن به قرآن را پیش گرفتند مرحوم علامه می نویسد:
« قرآن خود می گوید نور است هدایت است، بیان است، چگونه ممکن است که قرآن بیان برای همه چیز باشد و برای خود نباشد. »
به همین جهت ایشان مبانی را که از یک آیه به طور کلی استفاده می شود آنها را اصل قرار داده تا بتواند از آن در آیه ای دیگر که درباره موضوعی دیگر است استفاده به عمل آورد.
« قرآن خود می گوید نور است هدایت است، بیان است، چگونه ممکن است که قرآن بیان برای همه چیز باشد و برای خود نباشد. »
به همین جهت ایشان مبانی را که از یک آیه به طور کلی استفاده می شود آنها را اصل قرار داده تا بتواند از آن در آیه ای دیگر که درباره موضوعی دیگر است استفاده به عمل آورد.
4. تعمیم و ربط آیات در موضوعات مختلف
مرحوم علامه آیات قرآنی را تعمیم می دادند و مطلبی را که در چهار چوب خاص بیان شده بود گسترش می داد و این کار لازم بود چرا که کتابی را که ما می خوانیم باید جامعه بشری را در همه زمانها و مکانها تا روز قیامت هدایت کند، ایشان اصول را گرفت و فروع را از آنها بیرون کشید.
5. تبیین مباحث علمی به دور از هر گونه تعصب
علامه طباطبایی مباحث تفسیری را بدور از هر گونه تعصبی دنبال می کرد. ایشان تلاش می کرد کلامش به گونه ای نباشد که گزنده باشد به خصوص در رابطه با اهل سنت و مذاهب دیگر اسلامی که قطعاً انسان در تفسیر قدم به قدم با این مخالفتها برخورد می کند.
باید گفت که در این خصوص در بین مفسرین شیعه مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان همین روش را در پیش گرفته اند و نتیجه این شد که شیخ محمود شلتوت از جامع الازهر در مقدمه ای که بر این تفسیر دارد می گوید: تفسیر شما به واقع بهترین تفاسیر عالم است و از جمله مزایای آن این است که همه آراء را بی طرف نقل کرده و بیان می کند و علامه نیز در این جهت این گونه بود.
باید گفت که در این خصوص در بین مفسرین شیعه مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان همین روش را در پیش گرفته اند و نتیجه این شد که شیخ محمود شلتوت از جامع الازهر در مقدمه ای که بر این تفسیر دارد می گوید: تفسیر شما به واقع بهترین تفاسیر عالم است و از جمله مزایای آن این است که همه آراء را بی طرف نقل کرده و بیان می کند و علامه نیز در این جهت این گونه بود.
6. انتخاب روایات زبده
مرحوم علامه وقتی روایات تفسیر را نقل می کند چه از شیعه از طریق تفسیر علی ابن ابراهیم و مجمع البیان و چه از سنت از طریق کتاب درالمنثور علامه سیرفی روایات زبده را برمی گزیند و از این لحاظ تفسیرالمیزان بر سایر تفسیرها رجحان دارد.
7. پای بند بودن به اصول و مبانی تشیع
مرحوم علامه در طرح مباحث تفسیری پای بندی به مبانی شیعه را بسیار توجه دارد و هیچ جا نشد که از این مسئله غافل شوند.
منبع : www.salehin.com
منبع : www.salehin.com