واژه‌ی فطرت در قرآن

می‌توان گفت، یک تکه چوب تا زمانی که شکل و صورتی به خود نگرفته، تنها می‌توان آن را یک تکه چوب نامید، که استعداد آن را دارد به شکلی که سازنده می‌خواهد درآید.آن گاه که به شکل تخت یا صندلی و یا هر شکل دیگری درآید؛
دوشنبه، 16 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی فطرت در قرآن
 واژه‌ی فطرت در قرآن

 

نویسنده: صالح عضیمه
مترجم: سید حسین حسینی



 
می‌توان گفت، یک تکه چوب تا زمانی که شکل و صورتی به خود نگرفته، تنها می‌توان آن را یک تکه چوب نامید، که استعداد آن را دارد به شکلی که سازنده می‌خواهد درآید.آن گاه که به شکل تخت یا صندلی و یا هر شکل دیگری درآید؛ پس نام‌گذاری آن، به شکلی که می‌گیرد، بستگی دارد. همچنین می‌توان درباره‌ی مواد اولیه‌ای که وارد جریان تغییر نشده‌اند، و به شکل و صورتی که استعداد آن را دارند، تبدیل نگشته‌اند، چنین سخن گفت.
فطرت در انسان همان ماده‌ی اولیه‌ای است که خداوند وی را بر آن آفریده و خالی از هرگونه اثری است؛ ولی آماده‌ی پذیرش هر اثری است که با آن در ارتباط باشد. فطرت نامش را از اعمالی که کسب می‌کند، برمی‌گیرد؛ اگر صلاح کسب کرد، صالح است و اگر فساد، فاسد. شریف جرجانی هم در تعریف فطرت به همین معنا نظر داشته است که می‌گوید: «سرشت آماده‌ی پذیرش دین.» منظور وی از دین، شناخت و توحید خداوندی، لزوم پیروی از او و انجام تکالیفی که به صاحب آن سرشت، تکلیف شده است.
تفاوت بین فطرت و غریزه واضح است؛ فطرت آمادگی آن را دارد که از حالی به حال دیگر رشد کند و حالتهای تازه‌ای به خود بگیرد، اما غریزه همچنان که آفریده شده است، باقی می‌ماند و استعداد تغییر و تحول ندارد. انسان تنها موجودی است که صاحب فطرت است، اما حیوان و نبات دارای غریزه‌اند. این بدان معنا نیست که بگوییم انسان از غریزه‌‌ها خالی است، بلکه در کنار فطرت دارای غریزه هم می‌باشد و به او فرمان داده شد که غریزه را تحت تصرف فطرت درآورد؛ اگر بر این کار قادر باشد انسان است و گرنه حیوان.
آیه‌ی: وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (1). به این معنا اشاره دارد؛ و شیطان آدمیان را تهدید کرده است که در پیرامون آنها چرخ خواهد زد و از راه ایمان و ظاهرشان با وسوسه به نزدشان خواهد رفت تا در زشتیها غرق گردند و در گناهان بمانند؛ غرایز را در آنها با فریب دادن تحریک می‌کند تا بیدار گردند و رشد نمایند و بر رفتار آدمیان حاکم گردد و آنها را به میل و خواسته‌ی آن غرایز سوق دهد تا تنها به غریزه تبدیل گردد. همزمان به تضعیف فطرت الهی، دین و نور می‌پردازد تا پنهان گردد و به خاموشی گراید؛ بدین سبب شیطان پیروز می‌گردد و بر آنان که در برابر غرایزشان شکست خورده‌اند، چیره می‌گردد. سپس غریزه‌ها، همان شیطانند اگر بدون محاسبه و بازخواست به حال خود رها گردند؛ چاره‌ای از غریزه در زندگی نیست امّا به میزانی که مایه‌ی حفظ زندگی و استمرار و اعتدال آن گردد، و شیطان تنها از راه آن می‌تواند در آدمی نفوذ کند. شکی نیست که اعتقادهای منحرف از شناخت خداوند، توحید و پرستش او و لزوم پیروی او، در حکم عناصری‌اند که به پنهان نمودن و تضعیف فطرت و کمک و تقویت غرایز، کمک می‌کنند. در این جا خوب است سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را آن گونه که در صحیح بخاری و مسلم آمده است یاد کنیم که فرمودند: «هر فرزندی بر فطرت (توحیدی) آفریده شده است، اما پدر و مادرش وی را یهودی یا نصاری یا مجوس می‌سازند، چنان که حیوانی، حیوان کامل به دنیا می‌آورد؛ آیا در آن نقصی می‌بینید؟»
على (علیه السلام) فطرت را «کلمة الاخلاص» می‌داند؛ یعنی شناخت خداوند و اقرار به وحدانیت و ایمان به رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم). ابن ابی الحدید در شرح این سخن حضرت که فرمود: «قلبها به فطرت خود، بد و خوب، فرود می‌آیند» می‌گوید: «فطرت، خاتمی است که خداوند انسان را بر آن آفریده، یعنی آن را خالی از آرا و ادیان و عقاید و هواها خلق نموده که عقل محض آن را اقتضا می‌کند؛ یعنی توحید و عدل. امّا آدمی به خاطر دیدگاه بدش آن را برمی‌گزیند که به بدبختی منجر می‌شود. و این است معنای سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: «هر انسانی بر فطرت توحیدی آفریده شده است... امّا بدی و خوبی در حدیث، بدل از قلب است؛ یعنی انسان شقی و سعید به آنچه که در قلب و فطرتشان هست، فرود می‌آیند و ساکن می‌شوند.»
ابن ابی الحدید سخن امام (علیه السلام) را در خطبه‌ی دیگری که می‌فرماید: «پیامبرانش را به سوی آنها مبعوث کرد و پیاپی پیامبرانی برای آنها فرستاد تا پیمان فطرت از آنها بگیرند و نعمت فراموش شده‌اش را به یادشان آورند...» چنین شرح می‌کند: «این اشاره‌ای است به آنچه که اهل حدیث در تفسیر آیه‌ی: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى (2) می‌گویند؛ وقتی که معرفت و شناخت خداوند و ادله‌ی توحید و عدل در عقلها تثبیت شده است و خداوند پیامبرانش را فرستاده است تا آن امر ذاتی در عقلها را تأکید نمایند. این همان فطرت است که در حدیث «کل مولود یولد علی الفطرة» آمده است.

در کافی آمده است که زراره از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آیه‌ی: فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا (3) پرسید. فرمود: همگی را بر توحید آفریده است. عبدالله همین آیه را بر امام صادق (علیه السلام) خواند و از ایشان پرسید: فطرت چیست؟ فرمود: «اسلام، خداوند وقتی آنها را می‌آفرید پیمان توحید از آنان گرفت. فرمود: ألَستُ بِرَبِّکُم (4) که مؤمن و کافر مورد این خطاب قرار دارند.» بار دیگر زراره از آیه‌ی: حُنَفاءَ لله غَیرَ مُشرکینَ بِه (5) پرسید. فرمود: حنفیت از فطرتی است که انسانها بر آن آفریده شدند و در آفرینش خداوند تغییر و تبدیل راه ندارد؛ آنها را بر شناخت خودش آفرید. باز از آیه‌ی: وَ إذ أخَذَ رَبُّکَ مِن بنی آدَمَ (6)... پرسید. فرمود: «از پشت آدم (علیه السلام) نسل او را تا قیامت بیرون آورد و همچون ذره بودند و خود را بر آنها معرفی کرد و نمایاند؛ و اگر این نبود، هرگز کسی خداوند را نمی‌شناخت. و فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کل مولود یولد علی الفطرة»؛ یعنی شناخت خداوند به عنوان آفریدگارش. همچنین آیه‌ی: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ (7) بر همین فطرت دلالت دارد. راغب در مفردات در اشاره به فطرت گویی به سخن امام صادق (علیه السلام) نظر دارد که می‌گوید: «این که گفته است فطرت الهی که انسانها بر آن آفریده شدند، اشاره‌ای است از جانب خداوند به معرفت خود که در انسانها آفریده است؛ و فطرة الله یعنی در او توانایی شناخت ایمان تثبیت شده است، که در آیه‌ی: وَ لَئِن سَأَلتَهُم... به آن اشاره شده است.

علامه طباطبایی به تفصیل درباره‌ی فطرت سخن گفته است و مطالبی ارزشمند درباره‌ی آن آورده، می‌گوید: اسلام دین فطرت نامیده شده است؛ چون فطرت انسانی آن را اقتضا می‌کند و به سوی آن هدایت می‌شود. بدان جهت اسلام نامیده شد؛ چون در این دین بنده تسلیم اراده‌ی خداوند است. مصداق اراده، که صفت فعل است، آن است که جامع علل تشکیل شده در خصوص آفرینش انسان و مقتضیات آفرینش عام در پرداختن یا ترک فعل است. فرموده است. إنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسلامُ (8)؛ و دین خدا نامیده شده است؛ چون آن دینی است که خداوند از بندگانش انجام یا ترک فعلی را می‌خواهد. راه خدا نامیده شده است؛ چون راهی است که خداوند برای انسان خواسته تا با پیمودن آن به کمال و سعادتش برسد. فرمود: الَّذِینَ یصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیبْغُونَهَا عِوَجًا (9).
انسان با دیگر انواع مثل حیوان و نبات و... به خاطر گستردگی نیاز تکوینی و فراوانی نواقص وجودی‌اش متفاوت است و به تنهایی قادر به رفع نیازهای زندگی نیست؛ یعنی انسانِ تنها زندگی انسانی‌اش کامل نیست، بلکه به جمع خانوادگی و جمع مدنی نیازمند است که با ازدواج و همکاری با دیگران به اجتماع می‌رسد. و همه با تمام نیروی‌شان که برای خدمت جمع به آن مجهز شدند، تلاش می‌کنند؛ و برای هر یک بهره‌ای مشخص از دستاوردهای این خدمت به میزان جایگاه اجتماعی‌اش، دارد. چگونه ممکن است؟ پس جامعه‌ی انسانی کامل شکل نمی‌گیرد و آباد نمی‌گردد مگر به اصولی علمی و قوانینی اجتماعی که همه به آن احترام بگذارند و آن را از نابودی و انحلال حفظ کنند و در جامعه اجرا نمایند. در چنین وضعیتی، زندگی برای آنها خوش و سعادت به آنها روی می‌آورد.
اما اصول علمی، که همان شناخت اجمالی او از حقیقت وجود و اغاز و انجام انسان است. مکاتب مختلف در خصوص سنتهای معمول در جوامع تأثیر می‌گذارند؛ مثلاً آنهایی که معتقدند انسان یک موجود مادی محض است و حیاتی جز همین زندگی زودگذر که به مرگ پایان می‌یابد، ندارد و در وجود تنها یک علت مادی فسادپذیر وجود دارد و سنتهای اجتماعی‌شان را طوری نظم می‌دهند که به لذتهای محسوس و کمالات مادی منجر شود و در ورای آن چیزی نیست. اما آنهایی که به مبدأ و معاد اعتقاد دارند، زندگی‌شان را بر اساس بنا می‌کنند که آنها را در زندگی دنیا و زندگی جاودان بعد از مرگ سعادتمند می‌سازد؛ پس صورتهای زندگی اجتماعی بر اساس اختلاف اصول اعتقادی درباره‌ی حقیقت جهان و انسانی که بخشی از آن می‌باشد، مختلف است.
امّا قوانین و سنتهای اجتماعی؛ اینها قضایای کلیِ عملی به شکلهای زیرند: باید فلان چیز در فلان زمان انجام شود، جایز است؛ و هر چه که در عمل معتبر باشد. برای اجتماع مفید است؛ و مصالح و مفاسد اعمال بر آن مترتب می‌باشد. این سنتها و قوانین بین نقص و کمال انسان واقع شده‌اند و باید نیازهای حقیقی را که مطابق با واقع باشند، نه نیازهایی طبق تشخیص هواهای نفسانی، برآورده سازند. مراد از نیازها آن اموری است که نفس به میل و اراده آن را بطلبد و عقل که تنها قوه‌ی تشخیص دهنده‌ی بین سود و زیان و بدی و نیکی است آن را تأیید کند نه آنچه را که هواهای نفسانی می‌طلبد و عقل آن را تأیید نمی‌کند، چون آن کمال حیوانی است نه انسانی. انسان هم به کمال و سعادت مقدر شده با ایجاد جامعه‌ی سالم که در آن سنتها و قوانین سالمی حاکم است که رسیدن به سعادت لایق وی را تضمین می‌کند؛ این سعادت امر یا اموری کمالیِ تکوینی‌اند که انسان ناقص را که موجودی تکوینی است به انسانی کامل و تمام عیار تبدیل می‌کند. ما باید توجه داشته باشیم که قوانین و سنتها، هر چه به فطرت انسانی که اصل نخستین و ثابت اوست توجه کند، به کمال بخشی وجودی وی شایسته‌تر و در رساندن وی به سعادت ابدی نزدیکتر است؛ و کاملتر و بهتر از دینی که خداوند برای خلقش پسندیده، سنت و شریعتی دیگر وجود ندارد که جانشین آن گردد و نقش آن را ایفا نماید. لذا این دین فطری است: فِطْرَة اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ (10).

پی‌نوشت‌ها:

1- نساء (4)، آیه‌ی 119: و وادارشان می‌کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.
2- اعراف (7)، آیه‌ی 172: و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا.
3- روم (30)، آیه‌ی 30: با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.
4- اعراف (7)، آیه‌ی 172: آیا پروردگار شما نیستم؟
5- حج (22)، آیه‌ی 31: در حالی که گروندگان خالص به خدا باشید نه شریک گیرندگان برای او.
6- اعراف (7)، آیه‌ی 172: و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم برگرفت... .
7- لقمان (31)، آیه‌ی 25: و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، مسلماً خواهند گفت: «خدا».
8- آل عمران (3)، آیه‌ی 19: در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است.
9- اعراف (7)، آیه‌ی 45: همانان که [مردم را] از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند.
10- روم (30)، آیه‌ی 30: با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییر ناپذیر نیست. این است همان دین پایدار.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط