تاملي درباره تاريخ تشيع در جبل عامل
مروري بر كتاب ‹جبل عامل بين الشهيدين
الشيخ جعفر المهاجر، جبل عامل بین الشهیدین:الحرکة الفکریةفی جبل عامل فی قرنین من أواسط القرن الثامن للهجره / الرابع عشر للمیلاد حتی أواسط القرن العاشر/ السادس عشر، المعهد الفرنسي لشرق الأدني (دمشق، 2005).
پژوهشگر تاريخ تشيع با يك دشواري عام روبرو هست و آن فقدان آثاري با نگرش صرف تاريخ نگاري است و البته اين امر مانع از آن نيست كه محقق نتواند كار تحقيق خود را انجام دهد اما بيشك نبود آثاري تاريخ نگارانه كار محقق تاريخ تشيع را با دشواري هاي فراواني روبرو مي كند. با اين حال اگر وظيفه محقق تاريخ را بازسازي گذشته با توجه به هر گونه اسناد موجود از گذشته بدانيم، محقق تاريخ تشيع نيز اسناد و مدارك فراواني را در اختيار دارد كه از جمله آنها اسناد اجازات است كه خوشبختانه متن بخش اعظمي از آنها را شاگرد برجسته مرحوم علامه مجلسي، ميرزا عبدالله افندي اصفهاني در بخش اجازات بحار الانوار گردآوري كرده هر چند هنوز اجازات پراكنده اي را در نسخه هيا خطي مي توان يافت اما بخش اعظمي از اين گونه آثار همان متوني است كه افندي در پايان بحار الانوار گردآوري كرده است (درباره اهميت اجازات بنگريد به مدخل اجازه در دانشنامه ايرانيكا، نوشته دوين استوارت). اما از اين اسناد چگونه مي توان بهره گرفت و چگونه مي توان تاريخ تشيع را بر اساس چنين اسنادي مورد بررسي و تحقيق قرار داد؟
پاسخ به اين سؤال را روحاني لبناني شيخ جعفر المهاجر در كتاب ارزشمند جبل عامل بين الشهيدين با بررسي جالب توجه اطلاعات مندرج در اجازات گردآوري كرده و بر اساس آنها تحولات رخ داده در جبل عامل و انتقال مراكز علمي در اين منطقه مهم شيعه نشين را در دو قرن مورد بررسي قرار داده است. مهاجر بعد از مقدمه اي كوتاه (ص 7-15) كه گزارشي كوتاه از منابع موجود براي بررسي تاريخ جبل عامل در دوره زماني مورد بحث مي باشد، به طرح اين پرسش مي پردازد كه چگونه جبل عامل در فترت ميان شهادت شهيدين به مهمترين مركز شيعه تبديل شده و حاصل از چه شرايط اجتماعي اين اتفاق در جبل عامل رخ داده است؟
به نحو طبيعي محقق براي پاسخ به اين سوال به دنبال منابعي خواهد گشت كه بتواند بر اساس آن پاسخي در خور به اين سؤالات بدهد و به نحو طبيعي كتاب امل الأمل في ذكر علماء جبل عامل شيخ حر عاملي (1033-1104/1623-1692) و تكمله هاي كه بر آن نگاشته شده مهمترين منابعي است كه محقق براي يافتن پاسخ هاي خود به آن مراجعه خواهد كرد (براي گزارشي از اهميت كتاب امل الأمل و تكمله هاي كه بر آن نگاشته شده است بنگريد به مدخل امل الأمل در دانشنامه ايرانيكا، نوشته ژوزف فان اس). اما آيا اين كتاب و آثاري كه به عنوان تكمله هاي آن تاليف شده مي تواند پاسخي روشن در اختيار محقق قرار دهد؟ آيا بر اساس اين آثار مي توان تغييرات تدريجي رخ داده در جبل عامل و انتقال يا ثبات مراكز علمي آن را دريافت؟
ظاهرا پاسخ اين پرسش هاي با توجه به اطلاعات اندك موجود در كتاب امل الامل امكان پذير نباشد و بايد از منابع و اسناد ديگري براي آگاهي از تحولات رخ داده در جبل عامل بهره گرفت و آنچه كه تحقيق مهاجر را از لوني ديگر كرده، همين ويژگي است. مهاجر (ص 19-30) به بحث از مفهوم جبل عامل و عاملي پرداخته و در حقيقت از جغرافياي تاريخي جبل عامل بحث كرده و تحولات تاريخي در حد و حدود جغرافياي جبل عامل را از كهنترين زماني كه گزارشي در دست است مورد بررسي قرار داده است. در همين فصل، مهاجر (ص 25) در بحث از مفهوم عاملي در نزد شيخ حر عاملي به اهميت اسناد اجازات اشاره كرده و در تعريف اجازه به نقل از بحار الانوار (ج 105، ص 161) مي نويسد:
«الكلام الصادر عن المجيز، المشتمل علي إنشائه الإذن بروايه الحديث عنه. بعد إخباره إجمالا بمروياته و مشايخه و الكتب و المصنفات التي قرأها أو التي صدر الإذن عن المجيز بروايتها». نكته مهمي كه مهاجر نيز درباب اهميت اجازات به آن اشاره كرده، اين مطلب است كه در غالب اسناد اجازات محل و تاريخ اعطاي اجازه مورد تصريح شيخ اجازه دهنده به مجاز قرار گرفته و همين مطلب است كه اهميت خاصي به اسناد اجازات براي بررسي تاريخي مي دهد.
مهاجر پيش از بررسي خود خاطر نشان كرده كه در تحقيق خود در دوره مورد بحث لفظ عاملي به عنوان پسوند نام عالمان اين دوره مورد اشاره قرار نگرفته بلكه آنها عموما بر اساس نام محل هاي سكونتشان مورد اشاره قرار گرفته اند كه به عنوان مثال مهاجر از محمد بن مكي جزيني (786/1384؛ بحار الانوار، ج 107، ص 34، 45، 140)، پسر عموي او محمد بن محمد بن مؤذن جزيني (بحار، ج 108، ص 37)، علي بن حسن بن محمد بن صالح لويزائي منسوب به روستاي لويزه (بحار، ج 107، ص 203)، فرزندش محمد بن علي جبعي (873/1471؛ بحار، ج 107،ص 203)، علي بن يونس نباطي منسوب به منطقه نبطيه (877/1472؛ بحار، ج 107، ص 205)، علي بن محمد بن يونس بياضي منسوب به روستاي بياضه (حدود 852/1448) و محمد بن احمد صهيوني منسوب به روستاي صهيون (حدود 869/1464؛ بحار، ج 108، ص 172) نام برده است. اين اسامي همچنين نشانگر آن است كه تحولات علمي در منطقه جبل عامل در مناطق مختلفي از آن در جريان بوده است.
همانگونه كه مهاجر (ص 26) اشاره كرده نخستين فقيه جبل عاملي كه با پسوند عاملي از او ياد شده، زين الدين بن علي عاملي مشهور به شهيد ثاني (965/1558) است كه در اجازه مشهورش به شاگرد برجسته خود حسين بن عبدالصمد حارثي كه در جمادي الاخره 941/دسامبر 1543-ژانویه 1535 داده شده به اين نام از خود ياد كرده، نامي كه در اجازه ديگري كه شهيد ثاني به ملا محمود بن محمد لاهيجاني در ايام اقامتش در بعبلك در رجب 953 داده، تكرار شده است (براي تفصيل بحث بنگريد به جعفر المهاجر، ستۀ فقهاء أبطال، ص 131-185). هر چند در همين اجازات نيز شهيد از خود در پايان اجازه به زين الدين بن علي بن احمد الشامي العاملي ياد كرده است. با اين حال همانگونه كه مهاجر متذكر شده است، در بعد نيز مبنا قرار گرفتن محل سكونت فقهاء عاملي در پسوند قرار گرفتن نام آنها رواج داشته كما اينكه علي بن عبدالعالي كركي (940/1532) و فرزندان و نوادگانش به كركي شهرت داشتند تا عاملي.
فصل دوم كه عنوان جبل عامل در دوران شكل گيري و اشغال صليبيان نام دارد (ص 33-60) به تفصيل مسائل آباداني جبل عامل را مورد بحث قرار داده است. كهن ترين اشاره كه مهاجر به آن دست يافته گزارشي است كه مقدسي مؤلف اثر پرآوازه احسن التقاسيم في معرفۀ الاقاليم كه به تاليف كتابش در 375 / 985 مشغول بوده، آورده است. مقدسي ضمن اشاره به قدس از آن به عنوان شهري كوچك ياد كرده و مناطق روستايي وابسته به آن را روستاهي جبل عامل ياد كرده و در اشاره به اهميت روستاهاي جبل عامل از آباداني آنها با عبارات «جبل عامل ذو قري نفيسۀ» سخن گفته است. سواي ديگر گزارش ها، گفته هاي ابن جبير (539-614/1144-1217) كه اثر مشهورش الرحله گزارش جالبي از روزگار اوست، كاملترين و جامع ترين گزارش از جبل عامل است كه مصادف با روزگار اشغال صليبي جبل عامل است. مهاجر در ادامه به تفصيل گزارش ابن جبير را مورد تحليل و بررسي قرار داده است.
فصل سوم آغاز نهضت و پيشگامان آن بررسي شرح حال هفت فقيه ساكن در جبل عامل در قرن ششم است. مشكلي كه مهاجر در اين بحث قصد پاسخ دهي به آن را دارد، پرسشي است كه مرحوم سيد محسن امين در خطط جبل عامل (ص 77-78) مطرح كرده و آن مجهول بودن احوال علماء جبل عامل پيش از قرن ششم است. سيد محسن امين اشاره كرده كه عالماني كه حر عاملي از آنها نام برده تمامي افرادي از قرن ششم به بعد است و فزونتر آنكه در ميان مشايخ شهيد اول كسي از عالمان عاملي به چشم نمي خورد. اما از آنجا كه در قرن ششم عالمان متعددي در جبل عامل سكونت داشته اند، به ظاهر بايد پيش از اين تاريخ نيز كساني در آنجا بوده باشند. احتمال ديگري كه سيد محسن امين مطرح كرده آن است كه عالمان شيعه نواحي حلب، طرابلس و صيدا در قرن ششم به بعد به جبل عامل مهاجرت كرده باشند.
مهاجر ضمن بيان اين گفته هاي سيد محسن امين تاكيد دارد كه برخلاف گفته امين، احوال علماء جبل عامل پيش از قرن ششم به كلي مجهول نيست اما فرضيه وجود تعداد كثير عالمان در جبل عامل پيش از قرن ششم بر چه اساسي است؟ مهاجر ضمن اشاره به اين مطالب از احتمال مهاجرت فقهاء شيعه مناطق ديگر به جبل عامل به عنوان يك احتمال سخن گفته اما از نبود اطلاعات كافي در اين مورد سخن گفته و اشاره كرده كه تنها اطلاع ما از مهاجرت فقيهي شيعه به جبل عامل، اطلاعي است كه درباره مهاجرت ابوالقاسم بن حسين بن عود اسدي، آخرين فقيه شيعي ساكن در حلب است كه از آنجا به جبل عامل مهاجرت كرده و در حزين سكونت داشته و در سال 676/1278 در آنجا درگذشت (محمد راغب طباخ، إعلام النبلاء بتاريخ حلب الشهباء، ج 4، ص 479). با وجود آنكه فرضيه امين به نظر معقول به نظر مي رسد، مهاجر آن را نمي پذيرد (ص 66) و تحول جبل عامل به مركز تشيع را مرهون تلاش خود عالمان عاملي كه البته در مراكز شيعي چون حلب، حله و طرابلس تحصيل كرده اند مي داند، از اين رو در ادامه بحث خود به ذكر شرح حال ديگر فقيهان مشهور عاملي پرداخته است.
نخستين فقيه مورد بحث مهاجر، شهاب الدين اسماعيل بن شرف ابي عبدالله حسين عودي جزيني است كه شيخ حر عاملي (ج 1، ص 41) از او با عناوين فاضل، عالم، شاعر و اديب ياد كرده است. وي در نزد مشايخ شيعه حله تحصيل كرد و بعد از آن به جزين زادگاه خود بازگشت و در همانجا درگذشت. مهاجر معتقد است كه ابن عودي نخستين فقيه عاملي است و از آثار او تنها ارجوزه در شرح الياقوت في علم الكلام باقي مانده است. هر چند از گفته شيخ حر كه در بيان آثار او بدون تصريح به نام، ابن عودي را صاحب آثار ديگري دانسته، به نظر مي رسد كه ارجوزه تنها اثر باقي مانده و به دست ما رسيده از اين فقيه باشد (متن این ارجوزه را آقای محمد رضا انصاری قمی در میراث اسلامی ایران، ج 8، ص 513-533 منتشر کرده اند).
نمي دانم بر چه اساسي مهاجر، محمد بن علي بن حسن عودي جزيني (متوفي حدود 975/1567) كه به سبب نگارش شرح حال شهيد ثاني عالمي شناخته شده است، را از نوادگان ابن عودي معرفي كرده است. برخلاف نظر مهاجر، ابن عودي از عالمان شيعي حله است كه نام برخي ديگر از اعضاء خانوده اش را مي شناسيم و مجموعه اي ارزشمند از آثاري كه افراد اين خاندان كتابت كرده اند در نسخه اي نفيس در بادليان باقي مانده كه خانم زابينه اشميتكه وعده نگارش مقاله اي درباره آن را داده است هر چند استاد محترم آقاي سيد حسين مدرسي طباطبايي نيز گزارشي از اعضاء اين خاندان آورده است(مفاوضه ای در مساله شیئیت معدوم، در میراث اسلامی ایران، ج 1، ص 159-174).
اما دومين عالمي كه مهاجر به شرح حال وي پرداخته، جمال الدين يوسف بن حاتم مشغري (متوفي حدود 664/1265) بي گمان عالمي عاملي است و پسوند نام وي يعني مشغري به خوبي دلالت بر هويت عاملي او يعني انتساب به روستاي مشغره دارد. شهيد اول نيز در كتاب الذكري كه از تاليف آن در 784/1382 فراغت حاصل كرده ، از اين فقيه عاملي به جمال الدين يوسف بن حاتم مشغري ياد كرده است. مشغري در حله به تحصيل فقه شيعه پرداخته و از مشايخ آنجا چون رضي الدين علي بن طاووس در 664/1263 و نجم الدين جعفر بن سعيد اجازه روايت حديث دريافت كرده است. همانگونه كه مهاجر اشاره كرده، آنچه درباره تحصيلات فقهي ابن حاتم مي دانيم آن است كه وي در حله نزد فقيهان برجسته آن يعني محقق حلي جعفر بن حسن بن يحيي بن سعيد (676/1274) و يحيي ين احمد بن سعيد (690/1292) و علي بن موسي بن طاووس (664/1262) تحصيل كرده است. به درستي دانسته نيست كه آيا ابن حاتم بعد از اتمام تحصلات خود به مشغره بازگشته يا خير؟ هر چند امر محتمل همين است. تنها نكته ديگري كه درباره ابن حاتم مي دانيم آن است كه وي زماني كه در بغداد اقامت داشته، سؤالاتي از شيخ خود جعفر بن سعيد پرسيده است كه پاسخ هاي جعفر بن سعيد به آن سؤالات به المسائل البغداديه مشهور بوده و آغاز آن در تكمله امل الامل (ص 345) آمده است. مطلب ديگري درباره زندگي ابن حاتم دانسته نيست آيا او به مشغره بازگشته يا در جريان حمله مغولان به بغداد در 656 كشته شده است؟ متاسفانه مطلبي در اين باب دانسته نيست.
از آثار ابن حاتم دو اثر به نام هاي الأربعون حديثا عن الاربعين رجلا و كتاب الدر النظيم في مناقب الأئمۀ اللهاميم باقي مانده است. شيخ حر اشاره كرده (أمل الآمل، ج 1، ص 190) كه از اثر نخست نسخه اي نزد او موجود است هر چند متن كامل اين اثر را ديگر عالم امامي سيد هبۀ الله بن محمد موسوي در اثر خود به نام المجموع الرائق (اين اثر منتشر شده اما گويا نسخه اي از آن در اختيار آقاي مهاجر نبوده چرا كه براي اين اثر به كتاب الذريعه الي تصانيف الشيعه ارجاع داده اند) نقل كرده است. اثر دوم از جمله آثار مورد استفاده علامه مجلسي در تاليف بحار الانوار بوده و در سالهاي اخير متن آن بر اساس نسخه هاي از كتاب منتشر شده است. همانگونه که مهاجر اشاره کرده، آثار این فقیه، نخستین تالیفات عالمی عاملی است که در اختیار ما قرار دارد.
مهاجر در معرفي سومين عالم عاملي از طومان بن احمد مناري (728/1327) نام برده كه هر چند اسم وي در متن چاپ شده امل الآمل، نام اين فقيه به صورت طمآن بن احمد عاملي آمده است (ج 1، ص 103). مهاجر بر اساس دو نقل از شهيد اول (بحار الانوار، ج 109، ص 20-21) و گفته شيخ حسن بن زين الدين جباعي كه نام اين فقيه را بر ظهر كتابي كه طومان كتابت كرده، به صورت «يثق بالله الصمد طومان بن احمد» ديده، نام طومان را بر طمآن مرجح دانسته است. مهاجر (ص 72) بعد از تصحيح نام درست اين فقيه عاملي اشاره كرده كه نام طومان، اسمي تركي است و اين پذيرش اين مطلب كه اين فقيه عاملي است را دشوار مي كند هر چند مهاجر دلايلي براي توجيه اين نام تركي ذكر كرده است. نكات چنداني درباره این فقیه عاملی دانسته نیست جز آنکه مدتی در حله و در نزد مشایخ امامیه آنجا به تحصیل فقه مشغول بوده و در آنجا در محضر درس محمد بن احمد بن صالح قسینی (664/1265) حضور داشته و همراه با ابن حاتم نزد رضی الدین علی بن موسی بن طاووس و جعفر بن سعید حلی به فراگیری فقیه امامیه مشغول بوده است.
بخشی از اجازه او از جعفر بن سعید حلی در دست شیخ حسن بن زین الدین جباعی بوده و بخشی از آن را در اجازه کبیره خود آورده است اما تاریخ دریافت اجازه را ذکر نکرده است. به نحو طبیعی مناری نیز می باید بعد از اتمام درس خود در حله به زادگاهش مناره بازگشته باشد. در همان اجازه شیخ حسن جباعی او اشاره کرده که پدر شهید اول یعنی مکی بن محمد بن حامد جزینی و علاء الدین بن زهره حلبی هر دو از شاگردان مناری بوده اند. نظر مهاجر این است که این دو عالم در مناره، زادگاه و اقامتگاه مناری در نزد او به تحصیل فقه پرداخته اند. استناد مهاجر درباره این مطلب بر اساس بخشی از گفته شهید اول در اجازه خود است که در آن اشاره کرده که « و قد کان والدی جمال الدین ابو محمد مکی من تلامیذ المجاز له، الشیخ العلامه نجم الدین طومان، و المترددین الیه ...»، مهاجر معتقد است که عبارت المترددین الیه اشاره به اقامت مناری در زادگاه مناره دارد که مکانی نزدیک به جزین بوده است. اما چرا علاء الدین حلبی برای تحصیل فقه به مناره سفر کرده است؟ پاسخ به این سؤال در بخشی دیگر از اجازه شهید است. شهید در بخشی دیگر از اجازه خود می نویسد:« ان السید الجلیل اباطالب احمد بن ابی ابراهیم محمد بن زهره الحسینی قال ان عمه السید علاء الدین یروی عن الشیخ الامام نجم الدین طومان بن احمد روایه عامه. و قرا علیه کتاب الارشاد».
به نظر مهاجر (ص 75) این عبارت دلالت بر افول علمی حلب در روزگار مناری دارد که عالمی حلبی را وادشته بود تا برای تحصیل فقه شیعی به جبل عامل سفر کند. مناری در سال 580 در مدینه بعد از آنکه اعمال حج را به جا آورد، درگذشت (امل الآمل، ج 1، ص 103).
صالح بن مشرف طلوسی، عالم عاملی که در اوائل قرن هشتم هجری درگذشته است، دیگر فقیه عاملی است که مهاجر به گزارش زندگی او پرداخته است. حر عاملی (ج 1، ص 102) از او به الشیخ صالح بن مشرف العاملی الجبعی یاد کرده که دلالت بر انتساب او به روستای مشهور جبع یا جباع دارد هر چند سید محسن امین از او با عنوان طلوسی جبعی یاد کرده که بر اساس آن، زادگاه او می تواند روستای طلوسه باشد که نام پیشینش نحاریر بوده است. مهاجر معتقد است که اینکه حر عاملی این عالم را به جبعی معرفی کرده بیشتر به دلیل شهرت نوادهش شهید ثانی (زین الدین بن علی بن احمد بن محمد بن علی بن جمال الدین بن تقی الدین بن صالح بن مشرف ) است که به جبعی مشهور بوده و بهتر است که این فقیه را همان گونه که امین یاد کرده طلوسی یاد کنیم. از این عالم عاملی به جز عبارت کوتاهی که حر عاملی آورده و او را از شاگردان علامه حلی و جد شهید ثانی معرفی کرده، اطلاع دیگری در دست نیست. گفته شیخ حر در اینکه طلوسی نزد علامه حلی حسن بن یوسف (648-726/1250-1325) تحصیل کرده، دلالت بر سفر این عالم عاملی به حله دارد، همانند دیگر عالمان امامی این دوره که امری طبیعی است.
به نحو طبیعی رشد جامعه فقهاء جبل عامل در قرن ششم و هفتم زمینه ساز شکل گیری خاندان های شیعی را فراهم کرد که از جمله این خاندان ها، خانواده شهید اول را می توان نام برد. جمال الدین ابومحمد مکی بن محمد بن حامد جزینی (متوفی بعد از 728/1327) نیای شهید اول عالم عاملی جزینی است که بیشتر شهرتش به واسطه نواده اش شهید اول است. او نزد عالم عاملی طومان بن احمد مناری تا پیش از وفات وی در 728 به تحصیل مشغول بوده است که به نظر مهاجر این تحصیل در مناره زادگاه مناری بوده است. بعد از وفات مناری، جزینی به حله سفر کرد و در آنجا نزد فخر المحققین محمد بن حسن ین مطهر حلی (771/1369) به تحصیل پرداخت. به جز عبارت کوتاهی که شیخ حر عاملی در یادکرد از این فقیه عاملی « کان من فضلاء المشایخ فی زمانه، و من اجلاء مشایخ الاجازه» آورده، مطلب چندانی درباره او دانسته نیست. همین گونه اطلاعی درباره آثار این عالم امامی در دست نیست. دیگر عالم جزینی که اطلاعاتی درباره او در دست است، این اطلاعات محدود به گفته های یکی از نوادگان دور این عالم جزینی در قرن سیزدهم است که مدعی است که این عالم جزینی شیخ شهید اول، عموی پدرش و پدر همسر شهید اول بوده و در ریاضیات تبحر داشته است. جز این مطالب، چیز دیگری درباره او دانسته نیست.
آخرین فقیه مورد بحث مهاجر، عالم امامی جمال الدین ابراهیم بن ابی الغیب بخاری (متوفی حدود 736/1335) است که صفدی در الوافی بالوفیات (ج 6، ص 76) از او به ابراهیم بن ابی الغیب جمال الدین بن ابی الحسام بخاری یاد کرده و کتاب دیگر خود یعنی اعیان العصر (ج 1، ص 107) از او به عنوان الفقیه الشیعی بار دیگر سخن گفته است. ذهبی نیز در شرح حال عالم مشهور حلی یعنی ابوالقاسم بن حسین بن عودی نجیب الدین اسدی حلی (متوفی 679) نام برده و بیتی از قصیده ای که بخاری در رثای حلی سروده نقل کرده است (تاریخ الاسلام، ج 15، ص 382). مهاجر (ص 79) بر اساس نام جدی بخاری، یعنی حسام معتقد است که جد بخاری زین الدین جعفر بن حسام از شاگردان شهید اول بوده و در روستای عیناثا سکونت داشته است و مهاجر افراد دیگری از این خانواده را معرفی کرده است.
صفدی که از بخاری یاد کرده گفته که وی در مجدل سلم یکی از روستاهای صفد سکونت داشته و از امامان شیعه بوده است و در ادامه گفته که او از ابن عود و ابن مقبل حمصی (؟) اخذ علم کرده است. نجیب الدین ابوالقاسم ابن حسین بن عود حلی اسدی (581-676/1185-1277) آخرین فقیه شیعی ساکن در حلب است که به اجبار از آنجا رانده شد که شرح این حادثه را یونینی (ذیل مرآه الزمان، ج 3، ص 274) و ذهبی (تاریخ الاسلام، ج 15، ص 381-382) آورده است. وی در جزین اقامت گزید و در همانجا درگذشت.
فقیه دیگری که صفدی از آن یاد کرده، مبارک بن یحیی بن مبارک مشهور به مخلص الدین غسانی حمصی (658/1256) است که یونینی (ذیل مراه الزمان، ج 1، ص 385-386) از او به عنوان «کان فاضلا ادبیا، و له معرفه تامه بالانساب و هو احد مشایخ الشیعه، توفی فی ربیع الآخر بجبل لبنان، و کان قد هرب من التتر فادرکه اجله» یاد کرده است. صفدی در ادامه شرح حال ابن حسام بخاری اشاره کرده که او نیز همانند دیگر فقیهان امامی به حله مهاجرت کرد و در نزد علامه حلی فقه امامی را فراگرفته است. آگاهی بیشتر درباره این فقیه امامی را صفدی آورده که با بخاری مراودات نزدیکی نیز داشته و مهاجر در ادامه شرح حال این فقیه به گزارش از این مراودات پرداخته است (ص 82-84). همچنین مهاجر در ادامه برخی اشعار باقی مانده از بخاری را گرد آوری کرده است.
بی شک حیات علمی در جبل عامل با ورود محمد بن مکی جزینی مشهور به شهید اول، دچار تحول شگرف شده است و آن انتقال حوزه تشیع از حله به جزین است، از این رو مهاجر فصل چهارم کتاب خود را (ص 107-146) با عنوان قهرمان نهضت به بررسی حیات شهید اول اختصاص داده است. مهاجر نخست به بیان شرح حال شهید اول (ص 109-118) و تصحیح برخی خطاهای رخ داده در شرح حال شهید پرداخته و در ادامه بحث خود تحولات سیاسی رخ داده در جبل عامل خاصه مسئله فتح منطقه کسروان را که در روزگار شهید رخ داده را مورد بررسی قرار داده است. همانگونه که مهاجر متذکر شده است، شهید ثانی شخصیت مهمی در انتقال حوزه شیعه از حله به جبل عامل است و شگفت نیست که عبارت من تلامیذ الشهید یا ممن یروی عن الشهید را فراوان در آثار رجال شناسی و اسناد اجازات می توان دید. در حقیقت شهید اول نسل مهمی از علماء شیعه را تربیت کرده که در تحکیم و تثبیت حوزه علمیه جبل عامل نقش فراوانی داشته است.
ازجمله این فقیهان می توان به شمس الدین محمد ضحاک، محمود مشهور به امیر الحاج، علی بن بشاره شقراوی، حسین بن علی عاملی، عبدالصمد جباعی، علی بن محمد بن یونس بیاضی و حسن فتونی بیاضی را نام برد. همچنین بعدها شاگرد مهم شهید اول یعنی حسن بن عشره کسروانی که نامش در متون مختلف به دلیل ناآشنایی با لقب کسروانی فراوان تصحیف شده، دیگر عالمان عاملی اهل کرک نوح چون حسین بن هلال کرکی و محمد بن عبدالعالی کرکی نقش مهمی در تاسیس حوزه علمیه در کرک نوح ایفا کرده اند. اما نقش شهید تنها در تربیت نسلی از فقیهان شیعی در جبل عامل نبوده و شهید ابتکارات مهمی نیز در فقه امامیه داشته است که مهاجر (ص 129-134) از آنها بحث کرده است که مهمترین آنها تسوع در اختیارت فقیه و وضع اصطلاح نائب الامام برای فقیه است. مهاجر (ص 140-142) وصیت نامه اخلاقی شهید اول را نیز نقل کرده است.
مراکز علمی در جبل عامل یعنی روستاهای جزین، عیناثا، کرک نوح، میس، جباع، مشغره موضوع مورد بحث فصل پنجم کتاب جبل عامل بین الشهیدین است (ص 147-259) که مفصل ترین بخش کتاب است. به نحو طبیعی مهاجر در بحث از مراکز علمی جبل عامل بحث خود را از جزین آغاز کرده است که به دلیل اقامت شهید اول در آنجا اهمیت کلیدی در تحولات جبل عامل داشته است. کهنترین گزارش درباره جزین، گفته های مورخان اهل سنت در اشاره به مهاجرت ابوالقاسم بن حسین بن عود اسدی حلی است که به دلایلی مجبور به مهاجرت به جزین شده بود و در آنجا مورد احترام جامعه شعیان قرار گرفت. ذهبی ضمن اشاره به مهاجرت حلی به جزین در اشاره به موقعیت او در آنجا نوشته است که :« ... ثم انه اقام بجزین ماوی الرافضه ، فاقبلوا علیه و ملکوه بالاحسان» (تاریخ الاسلام، ج 15، ص 382). در ادامه مهاجر (ص 156-160) گزارشی از عالمانی که در جزین به تحصیل مشغول بوده اند، آورده است که از میان این شاگردان حسن بن عشره کسروانی نقش مهمی در تداوم تلاش های شهید داشته است. عیناثا که پیشتر مهاجر در بحث از بخاری اشاره به اهمیت این شهر داشته بود، دومین محلی است که مهاجر از آن بحث کرده و فهرستی از عالمان ساکن در آنجا در فاصله میان شهادت شهید اول و ثانی آورده است (ص 161-175).
کرک نوح (ص 176-200) یکی از مهمترین مناطق جبل عامل است که مهاجر نیز به تفصیل بیشتری درباره آن بحث کرده است. بعد از گزارشی کوتاه از وضعیت سیاسی و چند اطلاع تاریخی درباره کرک نوح، مهاجر، از عالمی به نام حسین بن محمد بن هلال کرکی از شاگردان شهید اول که در حله نزد او تحصیل کرده و اجازه نیز در تاریخ 12 شعبان 757 دریافت کرده، سخن گفته است اما مهاجر به نبود اطلاعات بیشتری درباره این فقیه اشاره کرده است. همین گونه اطلاعات ما درباره شمس الدین محمد بن عبدالعالی کرکی دیگر عالم عاملی که ظاهرا در کرک نوح اقامت داشته، اندک است. به گمان مهاجر، نقش محوری در تحولات کرک نوح را شاگرد کمتر شناخته شده شهید اول یعنی عز الدین حسن بن یوسف مشهور به ابن عشره کسروانی ایفا کرده است که لقب وی در اکثر منابع تصحیف شده است. ابن عشره نزد دو تن از شاگردان شهید اول یعنی حسن بن ایوب مشهور به نجم الدین اعرج و علی بن محمد بن عبدالعلی بن نجده تحصیل کرده است. همچنین ابن عشره نزد محمد عریضی از شاگردان ابن اعرج نیز درس خوانده است. همانگونه که مهاجر اشاره کرده، ابن عشره، در نزد شاگردان شهید اول در جزین درس خوانده و احتمالا در کرک نوح به فراگیری فقه نزد محمد عریضی پرداخته باشد. از گفته شاگرد ابن عشره یعنی محمد بن احمد صهیونی که در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی اشاره کرده که ابن عشره نزد نظام الدین علی بن احمد نیلی درس خوانده است می توان دریافت که ابن عشره مدتی در حله نیز بوده است. مهاجر در ادامه به نقش مهم ابن عشره در تقویت حوزه کرک نوح پرداخته است و به تفصیل از روابط میان ابن فهد حلی و ابن عشره سخن گفته است (ص 182-184).
گفته شد که ابن عشره نقش مهمی در تکوین حوزه کرک نوح داشته است. مهاجر در ادامه بحث خود، از شاگردان ابن عشره سخن گفته است. نخستین شاگرد مورد بحث مهاجر، محمد بن اسکاف کرکی است که اطلاعات بسیار اندکی درباره او موجود است اما دانسته های ما درباره دیگر شاگردان ابن عشره، فزونتر است. مشهورترین این شاگردان بی گمان همانگونه که مهاجر نیز اشاره کرده، محمد بن علی جباعی (876/1471) است که شهرت فراوان به واسطه تالیف مجموعه جباعی دارد و بعدها فقیهان برجسته ای از میان فرزندانش برخاسته اند که مشهورترین آنها شیخ بهایی (1030/1621) است.
دیگر شاگردان ابن عشره، محمد بن محمد بن مؤذن جزینی، محمد بن احمد صهیونی، محمود بن امیر الحاج و علی بن هلال جزائری است (مهاجر، ص 187-189). مهاجر در اشاره پایانی خود به ابن عشره از درگذشت او در 862/1457 در کرک نوح سخن گفته است. از میان شاگردان او، بی گمان علی بن هلال جزائری نقش مهمی در بقا و حفظ حوزه کرک نوح داشته است. اما مشهورترین شخصیت کرکی، بی گمان علی بن عبدالعالی کرکی، سرسلسله خاندان کرکی است که نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران عصر صفویه ایفا کرده است. نخستین فرد شناخته شده از خاندان کرکی، نجم الدین حسن بن ایوب اطراوی است که از شاگردان شهید اول بوده و خود کسانی چون جعفر بن حسام عیناثی و حسین بن یوسف بن عشره کسروانی را تربیت کرده است. از جمله نوادر آثاری که از اطراوی باقی مانده، کتابی است که شاگرد اطراوی، علی بن علی فقعانی (855/1451) منسوب به روستای فقعیه در ساحل صور تالیف کرده است. این کتاب که نام مسائل الیقین نام دارد، و به مسائل ابن طی شهرت دارد، مشتمل بر فتاوی شهید اول و اطراوی در برخی مسائل فقهی است. پس از او فرزند اطراوی، جعفر بن فخر الدین حسن بن ایوب اطراوی است که اطلاع چندانی نیز از او در دست نیست. آوازه این خاندان، در زمان حسن بن جعفر بن حسن بن اعرج (939/1532) است که در میس نزد علی بن عبدالعالی میسی تحصیل کرده که تنها شیخ اجازه اوست. او همچنین نزد پسر خاله اش، علی بن عبدالعالی کرکی (940/1533) نیز تحصیل کرده و بعدها با دختر او نیز ازدواج کرده است. از جمله شاگردان او که البته در طریق اجازه آنها قرار دارند، زین الدین بن علی جباعی، حسین بن عبدالصمد حارثی و علی بن هلال مشهور به منشار کرکی (984) را می توان یاد کرد. اطراوی گرچه خود به ایران مهاجرت نکرد، اما فرزندش میر حسین کرکی (1001) با مهاجرت به ایران نقش مهمی در ساختار دینی حکومت صفویه ایفا کرد که مهاجر در کتاب دیگرش الهجره العاملیه الی ایران فی العصر الصفوی: اسبابها التاریخیه و نتائجها الثقافیه و السیاسیه اشاراتی به او آورده است. اما مشهورترین فقیه خاندان کرکی، علی بن عبدالعالی کرکی مشهور به محقق کرکی (870-940/1465-1533) است که مهاجر به تفصیل از او در کتاب سته فقهاء ابطال بحث کرده و در کتاب حاضر (ص 194-199) به اختصار از او سخن گفته است. میس، چهارمین منطقه ای است که مهاجر به بحث از آن پرداخته که البته شهرت اصلی آن به دلیل فقیه برجسته آن علی بن عبدالعالی میسی مشهور به ابن مفلح (938/1531) است که بعدها فرزندانش به ایران مهاجرت کردند و شهرت فراوانی بدست آوردند. میسی خود نزد محمد بن محمد بن مؤذن و محمد بن احمد صهیونی، شاگردان ابن عشره در کرک نوح تحصیل کرده بود و اجازات او از این استادان او باقی مانده که متن آنها را افندی در بخش ملحقات بحار الانوار آورده است. میسی تألیفات چندی نیز داشته که از جمله آنها مهاجر به شرح رساله صیغ العقود والایقعات که شرحی بر رساله صیغ العقود و الایقعات علی بن علی فقعانی است، شرح الجعفریه علی بن عبدالعالی کرکی، و شرح قواعد علامه حلی را می توان نام برد. همچنین وی رساله ای به نام المیسیه داشته که صاحب اعیان الشیعه (ج 8، ص 262) از آن به عنوان کتابی که «ینقل عنها العلماء کثیرا» یاد کرده که البته ظاهرا نسخه ای از آن موجود نباشد. مهاجر بحث کوتاهی از شاگردان میسی آورده است (ص 204-205).
تاریخ درگذشت میسی را افندی به نقل از مجموعه جباعی چنین آورده است: « توفی شیخنا الامام العلامه التقی الورع الشیخ علی بن عبدالعالی المیسی، اعلی الله مقام نفسه الزکیه، الاربعاء عند منتصف اللیل. و دخل قبره الشریف بجبل صدیق النبی لیله الخمیس الخامس او السادس و العشرین من شهر جمادی الاولی سنه ثمان و ثلاثین و تسعمائه». (ریاض العلماء، ج 4، ص 121). بر این اساس گفته شیخ حر عاملی که درگذشت میسی در 933 سخن گفته احتمالا ناشی از خطای باشد. در پایان (ص 207) مهاجر به اختصار از نوادگان میسی که به ایران مهاجرت کرده اند و نقش مهمی در ساختار دولت صفویه ایفا کرده بودند که بارزترین نقش باقی مانده آنها مسجد شیخ لطف الله میسی در اصفهان است که به عنوان یکی از بناهای زیبا بازمانده از عصر صفویه است.
پنجمين مركز علمي در جبل عامل، جبع يا جباع است كه از ميانه قرن نهم هجري از وجود عالمي به نام محمد بن علي جباعي (886/1487) در آن اطلاع داريم كه نام وي در اجازه اي كه علي بن علي بن طي (855/1451) به او داده با القاب محمد بن الشيخ العلامه، ابي الفضائل، زين الدنيا و الدين، شرف الاسلام و المسلمين علي بن ابن الشيخ بدرالدين حسن، الشهير بالجعبي آمده است. اما ظاهرا اين فرد جبعي الاصل نباشد و افراد اين خانواده پيشتر در منطقه اي ديگر از جبل عامل زندگي مي كرده اند. دليل اين نظر مهاجر، گفته فرزند اين عالم عاملي است كه در ثبت گزارش تاريخ وفات پدرش، گفته است كه :« و مات والدي علي بن الحسن بن محمد بن صالح اللويزائي في جمادي الاولي سنه 861».
نسبت اللويزائي اشاره به روستاي لويزه دارد كه البته محلي نزديك به جبع و در جنوب آن است. اما اطلاعات دقيقتر درباره اين خانواده را تقي الدين ابراهيم كفعمي (905/1499) برادر محمد در كتاب الجنه الواقيه و الجنه الباقيه آورده كه در آنجا در معرفي خود مي نويسد:« الكفعمي مولدا، اللويزي محتدا، الجبعي ابا». اين عبارت به صراحت دلالت دارد كه اصل خانواده از روستاي لويزه است كه بعدها در جبع اقامت گزيده اند.
فرزندان علي بن حسن جبعي، تقي الدين ابراهيم مشهور به كفعمي (منسوب به روستاي كفرعيما)، احمد و محمد جملگي از اهل علم بوده اند. مهاجر (ص 210) ضمن اشاره اي كوتاه به كفعمي با وجود كثرت آثار باقي مانده از اين عالم عاملي به دليل عدم اقامت وي در جبع به سرعت از او گذشته و به شرح حال محمد پرداخته است كه در كرك نوح نزد ابن عشره كسرواني تحصيل كرده و به تصريح خودش متون فراواني را نزد ابن عشره قرائت كرده است «قرات عليه كثيرا». مهاجر (ص 211) در ادامه توضيحاتي درباره محمد به نقل يادداشت هاي وي از مجموعه جباعي نقل كرده است. مهاجر به عنوان پايان بخش اين بحث، گزارش كوتاهي از مجموعه ارزشمند جباعي و اهميت آن ارايه كرده است (ص 213-214).
در بحث از ديگر عالمان مشهور جبع يا جباع، مهاجر از علي بن احمد بن حجه نحاريري (925/1519) منسوب به روستاي نحارير (طلوسه) شاگرد ظهير الدين بن علي بن حسام عيناثي در عيناثا و علي بن عبدالعالي ميسي در ميس و استاد نجم الدين تراكيشي مشغري و فرزندش زين الدين مشهور به شهيد ثاني ياد كرده است. همچنين مهاجر در چند سطر از حسين بن ابي الحسن جباعي (963/1555) سر سلسله چندين خانواده عاملي و عبدالصمد بن حمد جباعي (855-935/1451-1528) ياد كرده است. شخصيتي كه بحث اصلي مهاجر را به خود اختصاص داده است، كسي جز فقيه نامور جباعي، زين الدين بن علي عاملي مشهور به شهيد ثاني (965) نيست كه مهاجر (ص 215-227) گزارش از شرح حال زندگي او ارايه كرده است.
آخرين منطقه جبل عامل مورد بحث مهاجر، بخش مشغره است كه پيشتر از يوسف بن حاتم مشغري به عنوان يكي از عالمان آن منطقه بحث شده است. بحث اصلي مهاجر در اين بخش، گزارشي از محمد بن حسين بن محمد بن محمد بن مكي (903/1498) جد خاندان آل حر است كه در ادامه مهاجر به تفصيل از افراد شناخته شده اين خانواده كه برخي از آنها به ايران نيز مهاجرت كردند، سخن گفته است كه مشهورترين آنها شيخ حر عاملي است كه در مشهد شيخ الاسلام بوده و آثار مختلفي به رشته تحرير درآورده كه مشهورترين آنها وسائل الشيعه است.
بعد از جمع بندي (ص 253-259) در يك پيوست مهاجر آنچه كه از اشعار ابن ابي الغيث بخاري چون متن اشعار او در رثاي استادش ابوالقاسم بن حسين بن عود حلي (به نقل از ذيل مرآه الزمان، ج 3، ص 435-436) و قصيده اي كه او به هنگام شنيدن خبر اعلان تشيع در ايران توسط سلطان محمد خدابنده شنيده را نقل كرده است. كتابشناسي منابع مورد استفاده، فهرست اعلام و فهرست كتاب، بخش هاي پاياني كتاب است. بي گمان كتاب جبل عامل بين الشهدين اثر ارزنده براي علاقه مندان عام به تاريخ تشيع و اثري ارزشمند براي پژوهشگران عصر صفويه و بحث مهاجرت فقهاي جبل عامل به ايران در عهد صفويه به عنوان يكي از كليديترين مسائل آن برهه است. آنچه که بر اهمیت این کتاب می افزاید تخصص مؤلف محترم است که پیشتر در کتابهایی به نام التأسیس لتاریخ الشیعة فی لبنان و سوریه (بیروت 1992)، جبل عامل تحت الاحتلال الصلیبی (بیروت 2000) و کتاب سته فقهاء أبطال (بیروت 1415/1994) جنبه های دیگر این موضوع را مورد بحث قرار داده بود.
* دوست عزیز و استاد ارجمند آقای دکتر دوین استوارت، استاد دانشگاه اموری متن مقاله را خواندند و برخی نکات ارزنده ای را پیشنهاد دادند. برخی خطاها در متن کتاب آقای مهاجر، چون ضبط تاریخ میلادی شهادت شهید ثانی که ایشان به خطا 1557 ذکر کرده بودند و یا برخی اشکالات دیگر خاصه در ارجاع به صفحات آثار مورد اشاره ایشان در متن نوشتار حاضر اصلاح شده، اما اشاره ای به نادرست بودن آنها نشده است.
منبع: www.historylib.com