حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام

حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان‏علیه السلام از حکایات معروف و مورد اطمینان علماء را در راسحون مطالعه بفرمائید.
شنبه، 26 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام
مقدمه:
زمانیکه ما از نظر باور و رفتار، ظاهر و باطن زندگی خود را شبیه امام کنیم؛ در مرحله اول بین ما و امام نسبت ایجاد شده، و پس از آن سنخیّت پیدا می‌شود. سنخیّت، باعث پیوستن ما به امام می‌شود. آنگاه تشرّف خود به خود حاصل خواهد شد.

۱. طبق حدیث ثقلین، آنچه برای قرآن ثابت می‌شود برای اهل بیت نیز ثابت است.۲. طبق آیات قرآن، درک مقام قرآن جز بواسطه تطهیر جسم و جان میسّر نیست [واقعه/۹۰].در نتیجه؛ تا به مقام تطهیر نرسیم، به درک حضور امام نمی‌رسیم. پس بدون تشبّه، تشرّف امکان‌پذیر نیست
احوال شخصی و حکایت ملاقات‌کنندگان  امام دوازدهم 
کتاب «نجم الثاقب و تشرفات

نَجْم ثاقبْ در احوال امام غایب علیه‌السلام کتابی به زبان فارسی، درباره امام مهدی(عج) که به قلم میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق)، از محدثان شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری نوشته شده است.

کتاب به احوال شخصی و اثبات امام دوازدهم، حکایت ملاقات‌کنندگان و وظایف شیعیان نسبت به او در دوران غیبت می‌پردازد. محدث نوری در تالیف کتاب، از منابع شیعه در باب مهدویت مانند کمال الدین و غیبت نعمانی و شیخ طوسی و برخی منابع اهل سنت استفاده کرده است.

 در کتاب «نجم الثاقب» حکایتی نقل کرده که از آن استفاده می‌شود، باید به خواندن این زیارت [جامعه کبیره] مواظبت کرد و از آن غافل نشد و آن حکـایت چنین است:

جناب مستطاب تقی صالح، سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی، تاجر ساکن رشت (ایده الله) تقریباً در هفده سال پیش (زمان مولف کتاب)، به نجف اشرف مشرّف شد و با عالم ربّانی و فاضل صمدانی، شیخ علی رشتی (طاب ثراه)  به منزل حقیر آمدند؛ چون برخاستند،

شیخ به صلاح و سداد سید احمد بن هاشم اشاره کرد و فرمود داستان شگفتی دارد، ولی در آن وقت مجال بیان نبود.پس از چند روزی شیخ علی را ملاقات کردم، فرمود سید رفت.

اما داستان را با بخشی از حالات سید برایم نقل کرد، از نشنیدن آن‌ها از خود او بسیار تأسف خوردم، گرچه مقام شیخ(رحمة‌الله‌علیه) بزرگ‌تر از آن بود که اندکی احتمال خلاف در نقل ایشان برود.

از آن سال تا چند ماه قبل این مطلب در خاطرم بود تا در ماه جمادی‌الآخر این سال، از نجف اشرف برگشته بودم. در کاظمین سید صالح، سید احمد بن سید هاشم را ملاقات کردم که از سامره بازگشته، عازم ایران بود.

پس شرح حال او را چنان‌که شنیده بودم پرسیدم، از آن جمله داستان معهود را مطابق شنیده من بیان کرد.

کتاب عبقرىّ الحسان و تشرفات
 کتاب عبقرىّ الحسان مشهورترین کتاب‌های نوشته شده، حول مشرف شدگان به محضر امام زمان علیه‌السّلام است. مرحوم نهاوندی در دو بخش اول این کتاب ۵۰ حکایت زیبا را از گذشتگان و معاصرین نقل کرده است.

در بخش سوم مورد مشاهده حضرت صاحب الامر آمده است. در بخش چهارم به رؤیاهای صادقه و راستین پرداخته شده و حکایت جذاب نقل شده است. در بخش پنجم نیز حکایت نقل شده و در ادامه نیز مورد قضیه مرتبط با بحث ذکر گردیده و در نهایت نیز داستان و حکایت نقل شده است.

حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام

مفاتیح ‏الجنان و تشرفات
مرحوم شیخ عبّاس قمى ‏قدس سره نیز آن را در مفاتیح ‏الجنان نقل نموده.
حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام

حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام از حکایات معروف و مورد اطمینان علماء مى‏ باشد  و ما در اینجا این تشرّف را از کتاب عبقرىّ الحسان آورده ‏ایم. ا

بعد از ذکر تعداد زیادى از راویان موثّق این حکایت را از قول خود سیّد احمد رشتى به این صورت بیان مى‏ کند :سیّدگفت : من‏ درسال‏ هزارودویست و هشتاد به قصد حجّ بیت اللّه ‏الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاجى صفر على تاجر تبریزى منزل کردم ،

چون قافله ‏اى براى حجّ نیافتم متحیّر مانده بودم ، تا اینکه حاجى جبّار جلو دار سدهى اصفهانى بار برداشت به قصد طربوزن من نیز از او حیوانى کرایه کردم و با او همراه شدم ، چون به منزل اوّل رسیدیم سه نفر دیگر با ما همراه شدند.

 و آنها عبارت بودند از : حاجى ملاّ باقر تبریزى حجّه فروش ، حاجى سیّد حسن تاجر تبریزى و حاجى على نامى که خدمت مى‏ کرد ، پس به اتّفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنةالرّوم و از آنجا به طربوزن ، در یکى از منازل بین این دو شهر حاجى جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت :

این منزلى که فردا در پیش داریم بسیار مخوف و وحشتناک است ، امشب کمى زودتر بار کُنید تا همراه قافله ‏هاى دیگر باشید.

پس ما تقریباً دو ساعت و نیم یا سه ساعت به صبح مانده به اتّفاق حرکت کردیم ، به اندازه نیم تا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف سنگینى شروع به باریدن کرد.

و به همین علّت هر کدام از رفقا سر خود را پوشانیدند و مرکب خود را تند راندند ، من نیز هرچه کردم که با آنها بروم ممکن نشد ، تا اینکه آنها رفتند و من تنها ماندم و آنها را گُم کردم ، از اسب خود پیاده شدم و در کنار جاده نشستم .

، بسیار مضطرب و نگران بودم ، چون قریب ششصد تومان براى مخارجم همراه داشتم ، بعد از تأمّل و تفکّر زیاد تصمیم گرفتم که در همین مکان بمانم تا صبح شود و سپس یا به منزل قبلى برگردم و یا از آنجا چند محافظ اجیر کنم و به قافله ملحق شوم .

در این فکر بودم که ناگاه دیدم در مقابلم باغى است و در آن باغ باغبانى بیلى در دست دارد که با آن به درختان مى‏زند تا برفهاى درختان بریزد ، سپس او پیش آمد و با کمى فاصله ایستاد و به من فرمود : تو کیستى؟

عرض کردم : رفقایم رفته ‏اند و من مانده ‏ام و راه را گم کرده ‏ام ، به زبان فارسى به من فرمود : نافله ( نماز شب ) بخوان تا راه را پیدا کنى ، من مشغول خواندن نافله شدم ، پس از فارغ شدن از نافله و تهجّد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟

گفتم : واللّه راه را نمى‏دانم ، فرمود : جامعه بخوان تا راه را پیدا کنى ، ( سیّد احمد رشتى گوید من زیارت جامعه را حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم ) امّا با دستور ایشان از جاى برخاستم و تمام جامعه را از حفظ خواندم .

وقتى تمام شد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟ من بى‏اختیار شروع کردم به گریه کردن و گفتم آرى هنوز نرفته ‏ام ، راه را بلد نیستم ، فرمود : عاشورا را بخوان ، ( و من زیارت عاشورا را نیز حفظ نبودم و تا کنون نیز حفظ نیستم ) امّا بلند شدم و از حفظ مشغول خواندن زیارت عاشورا و علقمه شدم.

بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى ، هستى ، گفتم : نه نرفتم ، تا اینکه صبح شد ، فرمود : اکنون تو را به قافله مى‏رسانم ، و سپس رفت و اُلاغى آورد و سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و فرمود :

پشت سر من بر اُلاغ من سوار شو ( و عنان اسبت را بگیر تا همراه ما بیاید ) من سوار شدم و عنان اسبم را کشیدم امّا اسب حرکت نمى‏ کرد ، فرمود عنان را به من بده ، سپس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت .

اسب کاملاً رام شد و حرکت کرد ، همانطور که سوار بر اُلاغ بودیم دستش را به زانوى من گذاشت و فرمود : شما چرا نافله نمى‏خوانید؟ ،نافله نافله نافله ، و سه مرتبه این سخن را تکرار فرمود ، و بار دیگر فرمود :
شما چرا عاشورا نمى‏ خوانید؟ عاشورا عاشورا عاشورا و این سخن را نیز سه مرتبه تکرار فرمود ، و بعد از آن فرمود : شما چرا جامعه نمى‏ خوانید؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ، ناگاه برگشت و فرمود

: این هم رفقایت ، دیدم آنها بر لب نهر آبى فرود آمده بودند و مشغول وضو ساختن براى نماز صبح بودند ، من از اُلاغ پائین آمدم و خواستم سوار بر اسب شوم نتوانستم ، پس آن جناب پیاده شد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقایم ( و پشت به خودش ) برگردانید.

من در این حال به فکر افتادم که این شخص چه کسى بود که به زبان فارسى صحبت مى‏کرد؟ در حالى که در این نواحى زبانى جُز ترکى و مذهبى جز مسیحى غالباً وجود ندارد .

و چگونه با این سرعت مرا به رفقایم رسانید؟ پس چون برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم احدى را ندیدم و اثرى از او پیدا نبود .

حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان ‏علیه السلام

رفع عذاب از اهل قبرستان به خاطر خواندن زیارت عاشورا
صاحب کتاب نجم الثّاقب بعد از ذکر حکایت قبل، قضیّه دیگرى در اهمیّت زیارت عاشورا آورده است که ما آن را عیناً نقل مى‏ کنیم :

حاجى ملاّ حسن یزدى که از مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادات و زیارات است نقل کرد از قول حاج محمّد على یزدى که او گفت :

مرد فاضل و صالحى بود در یزد که دائماً مشغول اصلاح امر آخرت خود بود ، و شبها در مقبره خارج یزد که جماعتى از صُلحا در آن مدفون هستند به سر مى ‏برد ، و او همسایه ‏اى داشت که از زمان کودکى با هم بزرگ شده بودند .

تا اینکه آن همسایه بزرگ شد و به شغل عشّارى مشغول شد ، و سر انجام از دنیا رفت ، و او را در همان قبرستان نزدیک آن مکانى که آن مرد صالح شبها بیتوته مى‏کرد دفن کردند .

کمتر از یک ماه از فوت او گذشته بود که آن مرد صالح او را در خواب دید ، و مشاهده کرد که حال او بسیار خوب است ، پس نزد او رفت و گفت : من مبدأ و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن تو را مى‏دانم.

و مى‏دانم که از کسانى نبودى که اکنون حالت به این خوبى باشد ، و شغل تو نیز اقتضاى عذاب آخرت را داشت ، بگو بدانم کدام عمل تو را اینگونه عاقبت به خیر کرد؟

گفت : همانگونه است که تو مى‏گوئى ، و من از روزى که فوت کردم تا دیروز در اشدّ عذاب بودم ، امّا از دیروز که همسر استاد اشرف حدّاد فوت شد و او را در این قبرستان دفن کردند ( و اشاره کرد به مکانى که صد زراع از او دور بود ) عذاب از من برداشته شد ،

و گفت : چون آن زن را در این مکان دفن کردند در همان شب اوّل سه مرتبه حضرت اباعبداللّه‏علیه السلام به زیارت او آمدند ، و در مرتبه سوّم امر فرمودند تا عذاب را از اهل این مقبره بردارند .

و پس از امر آن حضرت حال ما نیکو شد و در راحتى و نعمت قرار گرفتیم ، آن مرد گوید : من از خواب بیدار شدم و متحیّر بودم ، و حدّاد را نمى‏شناختم ، و محلّه او را نمى‏دانستم .

پس در بازار حدّادان ( آهنگران ) به جستجوى او پرداختم ، و او را پیدا کردم ، و چون نزد او رفتم از او سؤال کردم آیا تو همسرى داشتى؟ گفت : آرى ، او دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان دفن کردیم ( و همان قبرستان را نام برد ) به او گفتم :

آیا او به زیارت امام حسین‏ علیه السلام رفته بود؟ گفت : نه ، گفتم : آیا او ذکر مصائب امام حسین ‏علیه السلام مى‏ کرد؟ گفت : نه ، گفتم : آیا مجلس روضه خوانى داشت؟

گفت : نه ، سپس حدّاد گفت : این سؤالها براى چیست؟ من خوابى که دیده بودم را براى او نقل کردم ، شوهر آن زن جواب داد : آرى او همیشه مواظبت داشت به زیارت عاشورا .

نتیجه:
«رؤیت» به معنای دیدار عادی است. مثل اینکه ما الآن همه چیز را  را رؤیت می کنم و بالعیان هم دیگر را می بینیم.. ولی «مکاشفه» یک نوع خواب است که در بیداری انجام می گیرد، مانند مکاشفة حاج سیّد احمد رشتی که گذشت.

مقتضی این است که در عصر غیبت کبری، مصلحت بر آن است که هر از چند مدتى حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، خودش را به برخى از مردم و بزرگانى که سخنشان مورد قبول است نشان دهد تا مردم به وجود او اطمینان پیدا کرده و طولانى شدن غیبت سبب انکار وجود حضرتش نگردد.

زیرا تنها دلیل و برهان -خصوصاً براى عوام مردم- موجب اطمینان و یقین به وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نیست و لذا علما دستور مى دهند که قصه تشرف هاى بزرگان به خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را براى مردم بازگو کنید .

که این به نوبه خود مردم را دلگرم کرده و به آنها روحیه و امید مى دهد و بر اعتقادشان نسبت به وجود حضرت مى افزاید؛ زیرا قوى ترین دلیل بر امکان شیئ، وقوع آن است.

منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=29505&pageindex=1&mid=410532
https://fa.wikishia.net/
https://fa.wikifeqh.ir/
https://www.erfan.ir/mafatih319
* این مقاله در تاریخ 1401/11/6 بروز رسانی شده است.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.