سلام بر مولود نیمه شعبان!

سلام بر ... حورا طوسی سلام بر مولود نیمه شعبان! سلام بر محبت زمین و زمان! سلام بر قبله‏گاه فرشتگان و سجده‏گاه پاکان و صالحان! سلام بر پادشاه خیمه‏نشین آفرینش و ناجی مضطرّ بشریّت، که خود، برای ظهورش لحظه‏شماری می‏کند و انتظار گشایش امر الهی را می‏کشد! سلام بر ناظر منتظر! سلام بر غایت همیشه حاضر! سلام بر خورشید شب‏شکن الهی! سلام بر ماه پرده‏نشین خلقت! سلام بر پور بیابانگرد زهرا علیهاالسلام ! سلام بر وارث ذوالفقار حیدر علیه‏السلام ، صبر تلخ حسن علیه‏السلام و اقتدار مظلومانه حسین علیه‏السلام ! سلام بر گوهر مستور کائنات!
دوشنبه، 28 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سلام بر مولود نیمه شعبان!
دل نوشته(3)
دل نوشته(3)

سلام بر ...

حورا طوسی
سلام بر مولود نیمه شعبان!
سلام بر محبت زمین و زمان!
سلام بر قبله‏گاه فرشتگان و سجده‏گاه پاکان و صالحان!
سلام بر پادشاه خیمه‏نشین آفرینش و ناجی مضطرّ بشریّت، که خود، برای ظهورش لحظه‏شماری می‏کند و انتظار گشایش امر الهی را می‏کشد! سلام بر ناظر منتظر!
سلام بر غایت همیشه حاضر!
سلام بر خورشید شب‏شکن الهی! سلام بر ماه پرده‏نشین خلقت!
سلام بر پور بیابانگرد زهرا علیهاالسلام ! سلام بر وارث ذوالفقار حیدر علیه‏السلام ، صبر تلخ حسن علیه‏السلام و اقتدار مظلومانه حسین علیه‏السلام ! سلام بر گوهر مستور کائنات!
سلام بر جنگاور خانه‏نشین فاطمه علیهاالسلام ! سلام بر «شمشیر از نیام کشیده حق»، که برای دادرسی دادخواهی مظلومان، لحظه‏شماری می‏کند! سلام بر «عادل مشهور عالم»! سلام بر «ماه شب چهارده»، که در کنج آسمان سیاه غفلت انسان‏ها اسیر است. سلام بر فرماندهی که چهارده قرن برای تدارک سیصد و سیزده یار مخلص، صبر کرده است!
سلام بر «عزت‏بخش دوستان و خوارکننده دشمنان!
سلام بر «یادگار گذشتگان و به یادآورنده شرافت مخلصان!
سلام بر «بهار مردم و خرمی زمان» که سالیانی است، فصل‏های خزان‏زده روزگار را برای ترجمه بهاری بهشتی و بهاری همیشگی، به صبوری نشسته است!
سلام بر صاحب شمشیر قدرت و شکافنده فرق اهل ظلم!
سلام بر «آورنده حق جدید»؛ حقی که معیار راستی بود، امّا پذیرفتنش برای دوستان نیز سخت است! سلام بر «منتظری که زمین و زمان، انتظار ظهورش را می‏کشد تا به آرامش حضورش تن در دهد» و از لرزه‏های سهمگین تکبر و نخوت بشری نجات یابد.
سلام بر «حجت دین خدا» که اسلام، درگذر بی‏وفایی دوست و دشمن، انتظار یاری او را سالیان سال است به دوش می‏کشد.
سلام بر تو «از زبان همه آسمانیان و زمینیان، تا زمانی که ستارگان بدرخشند و درختان به سبزی و خرمی میوه دهند و چرخ روزگار بچرخد».
ای حجت خدا! ای فرزند پاکی و نجابت! ای نجات‏بخش بشریت! یا صاحب‏الزمان! «دلهامان از گرفتاری‏های بزرگ به تنگ آمد و زمین، با همه پهناوری، تنگ شد و آسمان نیز رحمت را از ما دریغ نمود.
پروردگارا! اعتمادمان در سختی و آسانی به تو و نجوای شاکیان نیز به سوی توست. بر محمّد و آل او درود فرست و گشایشی در امر فرج مولایمان فرما؛ گشایشی سریع‏تر از نهادن پلک‏ها بر هم یا گشودن چشم‏ها و بلکه سریع‏تر از این! بفریادمان رس ای فریادرس! یا غیاث المستغیثین!»

ثانیه‏های سامرّا

سید عبدالحمید کریمی
صبح جمعه بود که شکفتی و گیتی، به طلوع غنچه سرخت لبریز از شور و شعور شد؛ صبح جمعه پانزدهم شعبان المعظّم، سال 255 هجری.
شهر سامرّا در سکوتی سرد و سنگین، ثانیه‏ها را می‏شمرد. مِهِ سکوت بر پیکر شهر چیره و مردم، در خوابی عمیق، سخت پژمرده بودند.
نفخه فرح‏بخش و زندگی‏زای سحرگاهان، در کمینگاه کوه‏ها، به امید نور، عزلت گزیده بود و در اعتکافی مبارک، عاشقانه تسبیح می‏گفت.
و ستاره‏ها که به سینه آسمان، مدال‏وار چسبیده بودند، بر جمع ستارگان زمین که در خانه امام حسن عسگری علیه‏السلام خوشه پروین شهره بودند به لبخندهای هزاره، غمزه می‏زدند،
«ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنَّةِ»
خندان و بشارت ده به میلاد مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
آن شب، «حکیمه ـ عمه امام عسگری علیه‏السلام ـ به اجابت پسر برادر آمده بود تا شاهد نورافشانی آخرین ستاره کهکشان امامت باشد.
و «نرجس» خاتونِ دو سرا آرام و بی‏صدا با رؤیای فرزند دلبندش، تنفس می‏کرد که ناگاه، ایجاد نوری را در پیکر شریف خویش احساس کرد.
لحظات بعد...
خورشید سیمین تن، از گریبان افق درخشید و چادر گل نشان شب را از سر روز انداخت و ماه که از فرط شرم، ناپیدا بود، موسیقی تطهیر می‏نواخت به میمنت تابش آفتاب زلالِ قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا
«نام تو کناره سبزه جاری ای گل!
تو شهرت آفتاب داری ای گل!
تو رویش لاله‏های زخمی، یعنی تاریخ تولّد بهاری ای گل! »
و من هر صبح جمعه، به یاد صبح جمعه میلادت، اشک‏هایم را از مشک‏هایم ندبه می‏کنم و نثار مقدمت می‏سازم.
و هر صبح جمعه، به جاروب مژگان و گلاب اشک، بزرگراه حضورت را آب و جارو می‏کنم.
به امید صبح جمعه‏ای که می‏آیی...

در نگاه قشنگ هاشمی‏اش...

سید علی‏اصغر موسوی
هاله‏ای از انوار سبز، آسمان را فرا می‏گیرد و نقطه نقطه کاینات، سر تواضع فرود می‏آورند.
پرده از چهره انتظار گرفته می‏شود.
چو آمد جانِ جانِ جان، نشاید بُرد، نام جان! به پیشش جان چه کار آید؟ مگر از بهر قربان را
رسید آن‏که انتظار، به پایش پیر خواهد شد و شکوفه‏های عدالت، با یادش جوان! رسید آن‏که بهار را جاودانی خواهد کرد و کویرها را از برکه‏ها، سیراب! رسید آن‏که ترنّم آهنگ «زبور» است و طور تجلّیِ «تورات»! رسید آن‏که دم مسیحایی «اِنجیل» است و آیینه تماشایی «فرقان»! رسید آن‏که نور «زهرایی»اش در دل و شور «مولایی»اش در بازوان ستبر نهفته و ذوالفقار عدالت، به قامت آسمانی‏اش می‏نازد!
رسید آن‏که چکامه‏های مَدحش را لاهوتیان، با زیبایی تمام ترنّم می‏کنند:
بت‏شکن مثل حیدر کرّار علیه‏السلام ، لطف دست خلیل علیه‏السلام دارد او
در سپاهش که مرد میدان‏اند، صف به صف جبرییل علیه‏السلام دارد او
می‏کِشد ذوالفقار حیدر را، می‏زند ریشه ستمگر را
آفتاب است و در کفِ قدرت، قوّت بی‏بدیل دارد، او!
عشقِ حور و مَلَک، پَری، آدم؛ سُکر کوثر، نبیّ، ولیّ، خاتم
در نگاهِ قشنگ هاشمی‏اش، نشئه سلسبیل دارد، او
آیه آیه، نجابتِ دین است؛ سوره سوره، کرامت آیین است!
پور طه و فجر و یس است؛ ریشه‏های اصیل دارد او
دست هر غنچه عطر او دارد؛ هر سپیده به نام او زیباست
بس‏که در قامت دلارایش؛ نکهتِ یا جَمیلْ دارد او!
با زیباترین تبسّم خلقت بر لب، از جا برمی‏خیزد و به وسعت تمام اندیشه‏ها، به نیایش پروردگار «جلّ جلاله» می‏پردازد؛ خروشی تمام هستی را فرا می‏گیرد؛ اینک این «ولی اللّه‏ اعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» است که قنوت گرفته است...




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط