سیره عبادی آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)
ارتباط با خدا
« کسی که به خدای خود عارف تر شد، ترس او از خدا بیش تر خواهد بود. »
از فرازهای برجسته و درخور عنایت در سیره عملی آن عالم عارف، توجه فوق العاده ایشان به مسئله عبادت و نیایش در بارگاه باری تعالی بود.
آیت الله کوهستانی از عارفانی بود که از عمق جانش خدا را شناخته و باور کرده بود و در پرتو این خداباوری همواره به یاد خدا بود، به غیر او توجه نمی کرد و همیشه مشغول ذکر بود.
غفلت نداشت، اهل راز و نیاز و مناجات شبانه بود و با قرآن و دعا به ویژه صحیفه سجادیه انس فراوان داشت. بسیاری از دعاهای مفاتیح و اغلب ادعیه صحیفه را از حفظ داشت و روزها نزدیک غروب برخی از دعاهای صحیفه سجّادیه را زمزمه می کرد.
با زیارت های رسیده از ائمه معصومین علیهم السلام آشنایی داشت و به زیارت جامعه کبیره عشق می ورزید.
از داماد ایشان مرحوم شیخ محمد حسین یوسفی نقل شده که :
مرحوم آقا جان کوهستانی زیارت جامعه را با صدای دلنشینی می خواند و بسیار می گریست.
از دوران نوجوانی به دعا و زیارت علاقه و توجه داشت.
خود می فرمود:
زمان کودکی و نوجوانی شب ها موقع خواب بعد از خواندن زیارت وارث دو رکعت نماز می خواندم بعد می خوابیدم.
اهتمام به نماز و نافله
مرحوم آقا جان همواره نماز را در اول وقت آن به جای می آورد و با خشوع و خضوع تمام اقامه می کرد و در نماز آن چنان غرق در معبود می شد که از خود بیگانه بود و سکون و آرمش، حضور قلب و خدابینی او در نماز آوازه همگان به ویژه خواص بود.
بر تعقیبات و نوافل مستحب مواظبت تام داشت و عقب نمازها اغلب تعقیبات مشترکه و مختصه را می خواند، از این رو در هر نماز برنامه عبادی شان بیش تر از یک ساعت به طول می انجامید و این روش همیشگی ایشان در نماز بود، حتی در زمستان ها که مسجد گرمای کافی نداشت و برای اکثر مأمورین غیر قابل تحمل بود، برنامه عبادی ایشان تغییر نمی کرد.
او در عبادت خود بسیار مقاوم و خستگی ناپذیر بود و به نماز عشق می ورزید و از طول قرائت و ذکر رکوع و سجود لذت می برد.
نمازهای طولانی
به محضرشان عرض کردم نماز شما خیلی طول می کشد، در نتیجه بسیاری از مأمومین از ثواب جماعت باز می مانند خوب است نمازتان را مختصر تر کرده تا شرکت کنندگان نماز جماعت بیش تر گردند و به پاداش و ثواب جماعت برسند. فرمودند:
« خیلی تفاوت ندارد. »
در عین حال استاد خواهش مرا پذیرفت و چند روزی نماز را سریع تر به پایان می رساند. تعداد مأمومین زیادتر شده بود، ولی طولی نکشید که دیدیم تعداد شرکت کننده به حال اول برگشت.
آقا فرمود:
« آقا سید تقی دیدی چندان تفاوت ندارد بگذارید من به حال خودم باشم.»
ایام ماه مبارک رمضان نیز دعاها و اذکار و نوافل ایشان تغییر نمی کرد، حتی در تابستان که هوا بسیار گرم و روزها بلند بود، از عبادتشان کاسته نمی شد.
نماز مغرب و عشا را قبل از افطار اقامه می فرمود و مشغول تعقیبات می گردید، پس از گذشت حدود یک ساعت از شب عصا زنان به طرف منزل حرکت می کرد و این درست زمانی بود که دیگران حتی خانواده افطاری را خورده بودند و برخی از مؤمنان برای جلسه قرائت قرآن به حسینیه معظم له آمده بودند.
شب های ماه مبارک رمضان را تا صبح بیدار و اغلب مشغول ذکر ودعا و قرآن بود و یا مطالعه می کرد.
قریب به نیم ساعت به اذان صبح از خوردن و آشامیدن امساک می کرد.
بیداری شب را با خواب روز جبران می نمود و در ایام مبارک رمضان نیز بیش تر مشغول ذکر و دعا بود و ملاقات های مردمی را کم تر می پذیرفت.
اهتمام ایشان به عبادت و ذکر به ویژه نماز و روزه به حدی بود که حتی در سال های آخر عمرشان که ضعف جسمانی ناشی از کهولت سن برایشان مستولی شده بود، حاضر نبود از عبادتش کم بگذارد.
در این اواخر که بر اثر بیماری پزشکان اجازه روزه گرفتن به ایشان نمی دادند برای احتیاط در حد مسافت شرعی مسافرت می کرد آن گاه افطار می نمود.
یکی از نوادگان ، در این باره چنین می گوید:
در روزهای آخر عمر شریفشان گاهی در نماز اشتباه می کرد و ناچار می شد دوباره آن را اعاده کند، از این رو به من می فرمود:
« شما نزد من بنشین و مواظب باش که هر کجا اشتباه کردم مرا راهنمایی کن تا نمازم را درست بخوانم»
و گاهی از اوقات من جلوتر می ایستادم نماز می خواندم و ایشان مرا همراهی می کرد.
زندگی بدون نماز ارزش ندارد!
« این زندگی دیگر به درد نمی خورد، زندگی که من نتوانم نمازم را درست بخوانم دیگر ارزشی ندارد. »
لباس نماز
از ایشان پرسیدم چرا لباس کرباس را انتخاب کردید؟ فرمود:
« هنگامی که در مشهد اشتغال به تحصیل داشتم در درس آیت الله میرزا محمد کفایی حاضر می شدم.
در بحث لباس مصلی در فروعات مربوط به لباس مشکوک روایات را که ملاحظه کردم، دیدم نمی توانم با این لباس ها نماز بخوانم.
در آن زمان لبّاده ای فاستونی داشتم و آن را به طلبه ای که قصد ازدواج داشت هدیه کردم و جلیقه ای داشتم که موقع نماز آن را بیرون می آوردم تا این که به مرور زمان مندرس شد و بعد از آن تمام لباس های خود را از کرباس انتخاب کردم. »
ایشان در اوایل هنگام نماز، عبای کرباسی به دوش می انداخت و اگر عبای کرباس نداشت دستمال کرباسی روی شانه می انداخت و نماز می گذارد.
در خرید لباس نیز بسیار دقت می کرد و لباس را از درآمد باغ ملکی خود تهیه می نمود.
ابتدا خمس لباس را از خود پارچه جدا می کرد و بعد برای دوخت سفارش می داد، در عین این که لباس ساده و کرباسی بود، ولی بسیار نظیف و پاکیزه بود و این همه دقت و احتیاط فقط برای اهمیت نماز بوده است.
نماز اول وقت
یکی از شاگردان ایشان می گوید:
روزی با یکی از طلاب مشغول مباحثه بودیم و آقا در حسینیه مشغول تدریس بود، همین که صدای اذان ظهر را شنید کتاب را بست و فرمود:
« بابا جان من دیگر نمی توانم درس بگویم باید بروم نماز. »
نماز ایستاده در هنگام بیماری
ایامی که آقا جان در بیمارستان گرگان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و از نظر پزشکی نباید از جایش حرکت می کرد و برای حالش مناسب نبود، در همان حال به من فرمود که او را نگه دارم تا نمازش را ایستاده بخواند و راضی نمی شد که بر روی تخت بخواند.
ارزش نماز
این مسئله موجب شد که طرف های درگیر که یکی از متمکنین و زمین داران منطقه بودند، اهانت هایی را درباره آقا روا داشتند و می گفتند آقا از اهالی محل طرفداری می کند.
این نسبت ناروا باعث ناراحتی ایشان گردیده بود، از این رو در جوابشان فرمود:
« من دو رکعت نماز قبول شده را به تمام دنیای شما نمی دهم، بلکه حتی یک حمد را هم معاوضه نمی کنم. »
این حادثه علاوه بر آن که بیان کننده ارزش نماز نزد عالم الهی است، نشان از این حقیقت دارد که دنیا برای مردان الهی ارزشی ندارد، آن چه برای آنان دارای اهمین می باشد طرفداری از حق و ارزش های اسلامی است.
تهجّد و سحر خیزی
« طلبه ای که نماز شب نخواند ، راضی نیستم در مدرسه بماند »
دعای تذلّل در قنوت نماز شب
در ایام نوجوانی که با مرحوم والد در یک اتاق می خوابیدم، شبی از خواب بیدار شدم، دیدم پدرم در حال قنوت است و با خضوع تمام ذکر « یا رب العالمین» را تکرار می کند، به گونه ای که احساس می نمودم تمام در و دیوار با ایشان مشغول ذکر هستند.
بعدها از ایشان پرسیدم در نماز شب ذکر « یا رب العالمین» نیست، فرمودند:
در قنوت وتر دعای تذلل امام سجاد علیه السلام را می خوانم و در آخر آن دعا جمله « یا رب العالمین» را به قصد رجا ده بار می گویم.
عاشق واقعی
روزی در محضر استاد افتخار حضور داشتم، صحبت از لذت و شیرینی عبادت و ارتباط انسان با خدا بود.
آقا جان ضمن بیانات مفید و دل نشین فرمود:
« حال خوش و شیرینی که من در عبادت و ارتباط با معبود بی نیاز دارم به حدی است که اگر حاکم کشوری به من بگوید، آقا شیخ محمد اگر پنجاه سال حکومت بلا معارض کشور را به تو واگذار کنیم، آیا حاضری یک لحظه از حال خوشی که با خدا داری به ما تفویض کنی؟
خدا گواه است که حاضر نیستم حتی به کمتر از آنی حالات باطنی خود را با چنان قدرت و مکنت معاوضه کنم. »
دیدار و تذکّر امام زمان(ع)
« در نجف که بودم روزی در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشغول نماز بودم، چون همیشه سعی داشتم نمازم را با آداب کامل و با حضور قلب به جا بیاورم گاه از روی احتیاط نمازم را اعاده می نمودم.
آن روز نمازم را می خواندم ولی در این اندیشه فرو رفتم که آیا این مقدار احتیاط در نماز لازم است یا نه؟
این در حالی بود که یکی از وعاظ در حرم بالای منبر مشغول خواندن روضه سیدالشهداء علیه السلام بود و سیدی در مقابل من نشسته و برای مصیبت جدش می گریست.
به محض خطور آن اندیشه به ذهنم، دیدم که آن سید از جای خود برخاست و به من نزدیک شد و در گوش من گفت: در نماز احتیاط را از دست مده،
پس از چند لحظه به خود آمدم و از خود پرسیدم، این سید کیست که از اندیشه درونی ام خبر دارد؟
پس از فارغ شدن از نماز به طرف او متوجه شدم، کسی را ندیدم و هر چه در حرم جست و جو کردم وی را نیافتم. از کفشداری سؤال کردم که شخصی با این خصوصیات ندیدید؟ گفتند: خیر!
از این که از درک محضر او محروم شده بودم، بسیار تأسف خوردم. »
گفتنی است طبق نظر معظم له، آن سید جز حضرت ولی عصر علیه السلام شخصی دیگر نبود.
نماز خالصانه
« هنگامی که افشار طوس(یکی از عمّال رژیم پهلوی در خراسان) حرم امام رضا علیه السلام را به توپ بسته بود، من در حرم مشغول نماز بودم هیچ نترسیدم و به آن نماز امیدوارم.»
منبع:www.salehin.com