تأثير ثروت در درون و بيرون
نويسنده: حسين عبداللهي
مقاله حاضر تحليلي است از معنا و مفهوم دنيا و دنيادوستي و تفاوت ميان اين دو مقوله، نويسنده با اشاره به دعاي امام زمان(عج): «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه »، ويژگي ثروت خوب و سرمايه دار مطلوب را از نگاه معارف قرآن و اهل بيت بيان مي كند كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
شايد بتوان علت گرايش منفي مردم ايران به ثروت و سرمايه داري، را در زهدگرايي افراطي و نقش تصوف در دوره هاي نخست تا نهم هجري جست جو كرد . البته برخي بر اين باورند كه ريشه آن را مي بايست در همان ضرب المثل معروف ايراني يافت كه مي گويند: گربه دستش به گوشت نمي رسد مي گويد پيف پيف. اما از واقعيت و حقيقت نبايد دور شد و نبايد داوري نادرستي ارايه داد، گرچه نقش كوتاه دستي و خرما بر نخيل بودن تاثير شگرفي درپديداري انديشه زشتي ثروت و سرمايه دار بودن داشته است ولي نبايد نقش برخي از برداشت ها از آيات و روايات را نيز در اين مسئله ناديده گرفت.
زهدگرايي تفسير نادرستي يافته است. اين كه دنيا در آيات مذموم شمرده شده امري يقيني و تاثيرگذار در اين نگرش و رويكرد ايراني اسلامي است ولي مشكل از آن جا ريشه گرفته است كه در اين احاديث و روايات و حتي آيات جاي دنيا دوستي و حب مال با دنيا و اصل آن جابه جا شده است. آن چه در روايات و آيات مذموم است دوستي دنيا است نه اصل دنيا كه يكي از آثار صنع الهي و مقام و محل استقرار آدمي است. در اين دنياست كه آدمي شخصيت خويش را كشت و داشت مي كند و در رستاخيز برداشت مي نمايد.
به هر حال دنيا به عنوان واقعيت و امر و صنع الهي نمي تواند مذموم و ناپسند شمرده شود واصولا در مقام ارزش و ضدارزش قرار نمي گيرد و آن چه موجب مي شود كه داوري ارزشي و يا ضدارزشي درباره آن شود مسئله دوستي و پشت كردن به اين معناست.
استاد حسن زاده آملي در درس خويش مي فرمود: مثل ثروت و آدمي همانند آب و كشتي است. همان گونه كه كشتي بي آب مفهوم و معنايي ندارد و تنها چند تخته و الوار به هم چسبيده و ميخ شده است تن بي پول و ثروت اين گونه است. اما همان گونه كه آب براي كشتي مايه حيات و معنا بخشي است و بي آب كشتي معنا و مفهومي ندارد، اگر همين آب به درون كشتي رود مايه هلاكت و نابودي كشتي است. ثروت و مال نيز براي آدمي تا زماني خوب است كه بيرون باشد و آدمي همانند كشتي بر آن سوار باشد ولي هر زماني كه اين آب به درون كشتي و اين مال و ثروت به درون دل و جان آدمي نفوذ كرد آن گاه است كه همانند كشتي در زير آب مي رود و جان بر سر مال مي گذارد.
قرآن در سوره تكاثر و ديگر آيات از اين ثروت حبي مي ترساند و آن را همانند آتشي در درون مي شمارد كه شعله مي كشد و شخص را نابود مي كند.
در آيات بسياري از نعمت زدگان سخن به ميان مي آيد و خصوصيات آنان بيان مي شود. آنان را كساني مي داند كه معيار سنجش و داوري شان ثروت است و براي كساني ارزش و منزلت قايل هستند كه برخوردار از ثروت باشند وگرنه پست تر از بشر و حتي جانوران مي شمارند.
نعمت زدگان، انسان هاي مترف و مسرف و مجرمي هستند كه به خود و جامعه رحم نمي كنند. اينان در برابر قوانين مي ايستند و در برابر حق قيام مي كنند و خاستگاه همه زشتي ها و نابهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي هستند.
در دعاي توفيق الطاعه صاحب الزمان(عج) كه صاحب مفاتيح الجنان از مصباح كفعمي نقل مي كند آمده است كه آن حضرت در اشاره اي، سرمايه دار مطلوب و محبوب خدا را كسي مي داند كه نخست در شخصيت خويش بازسازي كرده و امر خودسازي را بر هر كار ديگري مقدم داشته است و به سخن ديگر مال و ثروت را ملاك داوري و ارزش گذاري نمي شمارد. از اين رو برخلاف سرمايه داران پول پرست و پول دوست، اينگونه اشخاص مردماني متواضع و فروتن هستند و مردم را به دليل ناداري و فقر و بي نوايي، اراذل و اوباش نمي شمارند.
دومين ويژگي و صفت خوب اين دسته از سرمايه داران مطلوب آن است كه اهل گشاده دستي هستند و ثروت خويش را جمع و شمارش نمي كنند (تكاثر) بلكه مي كوشند تا با گشاده دستي، ديگران نيز از اين فيض و بركت الهي بهره مند گردند.
اين گونه است كه صاحب الزمان دوويژگي عمده و اساسي را به عنوان كليد رهايي انسان سرمايه دار از بدبختي و حب دنيا بر مي شمارد. اين دو كليد اساسي، يكي خودسازي با فروتني و تواضع در برابر مردم و ديگري گشاده دستي است.
زماني شخص به تواضع و فروتني در برابر مردم هرچند فقيران و بي نوايان مي رسد كه بداند آن چه در دست اوست از آن خداست و اوست كه مالك حقيقي مي باشد و خداوند آن ثروت و امكانات را براي آزمون و يا واسطه فيض بودن در اختيار وي نهاده است.
در آيات قرآن به ويژه در دو سوره ذاريات و معارج از حق خاصي براي دو دسته از مردم در هر ثروت و مال مردم ياد شده است. اين دو دسته از مردم در هر مالي كه به دست هر كسي مي رسد سهيم هستند و به عنوان حق مي بايست آن را طلب كنند.
حق كه در آيات قرآن بيان شده است افزون بر خمس و زكات است. به اين معنا كه از هر مال چه كم و چه زياد كه به دست انسان مي رسد بخشي از آن متعلق به اين دو دسته مي باشد كه قرآن از آنها به سائل و محروم ياد كرده است.
تقديم سايل از آن روست كه سايل آبروي خويش را مي گذارد و محتاج تر و نيازمندتر است و دست نياز به سوي ديگري دراز كرده است. به هر حال بايد به اين دو دسته از مردم از هر مالي كم يا زياد كمك كرد و حق آنان را ادا نمود. در اينجا سخن از حق است يعني امري كه اگر بدان ها داده نشود در رستاخيز از آن پرسش مي شود.
البته در دعاي توفيق الطاعه از فقيران خواسته شده است كه صبر و شكيبايي را در كنار قناعت اصل قرار دهند و به سبب نداري شكوه نكنند و قناعت طبع داشته باشند.
به هر حال سرمايه دار مطلوب داراي اين ويژگي ها است كه در اين دعا بيان شده است. باشد كه هر كسي از آن چه به دستش مي رسد حق سائلان و محرومان را ادا كند و خود را مديون آنان نسازد.
منبع: کیهان
نگاهي به ثروت و دنيا طلبي
شايد بتوان علت گرايش منفي مردم ايران به ثروت و سرمايه داري، را در زهدگرايي افراطي و نقش تصوف در دوره هاي نخست تا نهم هجري جست جو كرد . البته برخي بر اين باورند كه ريشه آن را مي بايست در همان ضرب المثل معروف ايراني يافت كه مي گويند: گربه دستش به گوشت نمي رسد مي گويد پيف پيف. اما از واقعيت و حقيقت نبايد دور شد و نبايد داوري نادرستي ارايه داد، گرچه نقش كوتاه دستي و خرما بر نخيل بودن تاثير شگرفي درپديداري انديشه زشتي ثروت و سرمايه دار بودن داشته است ولي نبايد نقش برخي از برداشت ها از آيات و روايات را نيز در اين مسئله ناديده گرفت.
زهدگرايي تفسير نادرستي يافته است. اين كه دنيا در آيات مذموم شمرده شده امري يقيني و تاثيرگذار در اين نگرش و رويكرد ايراني اسلامي است ولي مشكل از آن جا ريشه گرفته است كه در اين احاديث و روايات و حتي آيات جاي دنيا دوستي و حب مال با دنيا و اصل آن جابه جا شده است. آن چه در روايات و آيات مذموم است دوستي دنيا است نه اصل دنيا كه يكي از آثار صنع الهي و مقام و محل استقرار آدمي است. در اين دنياست كه آدمي شخصيت خويش را كشت و داشت مي كند و در رستاخيز برداشت مي نمايد.
به هر حال دنيا به عنوان واقعيت و امر و صنع الهي نمي تواند مذموم و ناپسند شمرده شود واصولا در مقام ارزش و ضدارزش قرار نمي گيرد و آن چه موجب مي شود كه داوري ارزشي و يا ضدارزشي درباره آن شود مسئله دوستي و پشت كردن به اين معناست.
مال و آب
استاد حسن زاده آملي در درس خويش مي فرمود: مثل ثروت و آدمي همانند آب و كشتي است. همان گونه كه كشتي بي آب مفهوم و معنايي ندارد و تنها چند تخته و الوار به هم چسبيده و ميخ شده است تن بي پول و ثروت اين گونه است. اما همان گونه كه آب براي كشتي مايه حيات و معنا بخشي است و بي آب كشتي معنا و مفهومي ندارد، اگر همين آب به درون كشتي رود مايه هلاكت و نابودي كشتي است. ثروت و مال نيز براي آدمي تا زماني خوب است كه بيرون باشد و آدمي همانند كشتي بر آن سوار باشد ولي هر زماني كه اين آب به درون كشتي و اين مال و ثروت به درون دل و جان آدمي نفوذ كرد آن گاه است كه همانند كشتي در زير آب مي رود و جان بر سر مال مي گذارد.
قرآن در سوره تكاثر و ديگر آيات از اين ثروت حبي مي ترساند و آن را همانند آتشي در درون مي شمارد كه شعله مي كشد و شخص را نابود مي كند.
ثروت بد
در آيات بسياري از نعمت زدگان سخن به ميان مي آيد و خصوصيات آنان بيان مي شود. آنان را كساني مي داند كه معيار سنجش و داوري شان ثروت است و براي كساني ارزش و منزلت قايل هستند كه برخوردار از ثروت باشند وگرنه پست تر از بشر و حتي جانوران مي شمارند.
نعمت زدگان، انسان هاي مترف و مسرف و مجرمي هستند كه به خود و جامعه رحم نمي كنند. اينان در برابر قوانين مي ايستند و در برابر حق قيام مي كنند و خاستگاه همه زشتي ها و نابهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي هستند.
ثروت خوب و سرمايه دار مطلوب
در دعاي توفيق الطاعه صاحب الزمان(عج) كه صاحب مفاتيح الجنان از مصباح كفعمي نقل مي كند آمده است كه آن حضرت در اشاره اي، سرمايه دار مطلوب و محبوب خدا را كسي مي داند كه نخست در شخصيت خويش بازسازي كرده و امر خودسازي را بر هر كار ديگري مقدم داشته است و به سخن ديگر مال و ثروت را ملاك داوري و ارزش گذاري نمي شمارد. از اين رو برخلاف سرمايه داران پول پرست و پول دوست، اينگونه اشخاص مردماني متواضع و فروتن هستند و مردم را به دليل ناداري و فقر و بي نوايي، اراذل و اوباش نمي شمارند.
دومين ويژگي و صفت خوب اين دسته از سرمايه داران مطلوب آن است كه اهل گشاده دستي هستند و ثروت خويش را جمع و شمارش نمي كنند (تكاثر) بلكه مي كوشند تا با گشاده دستي، ديگران نيز از اين فيض و بركت الهي بهره مند گردند.
اين گونه است كه صاحب الزمان دوويژگي عمده و اساسي را به عنوان كليد رهايي انسان سرمايه دار از بدبختي و حب دنيا بر مي شمارد. اين دو كليد اساسي، يكي خودسازي با فروتني و تواضع در برابر مردم و ديگري گشاده دستي است.
حق سائل و محروم
زماني شخص به تواضع و فروتني در برابر مردم هرچند فقيران و بي نوايان مي رسد كه بداند آن چه در دست اوست از آن خداست و اوست كه مالك حقيقي مي باشد و خداوند آن ثروت و امكانات را براي آزمون و يا واسطه فيض بودن در اختيار وي نهاده است.
در آيات قرآن به ويژه در دو سوره ذاريات و معارج از حق خاصي براي دو دسته از مردم در هر ثروت و مال مردم ياد شده است. اين دو دسته از مردم در هر مالي كه به دست هر كسي مي رسد سهيم هستند و به عنوان حق مي بايست آن را طلب كنند.
حق كه در آيات قرآن بيان شده است افزون بر خمس و زكات است. به اين معنا كه از هر مال چه كم و چه زياد كه به دست انسان مي رسد بخشي از آن متعلق به اين دو دسته مي باشد كه قرآن از آنها به سائل و محروم ياد كرده است.
تقديم سايل از آن روست كه سايل آبروي خويش را مي گذارد و محتاج تر و نيازمندتر است و دست نياز به سوي ديگري دراز كرده است. به هر حال بايد به اين دو دسته از مردم از هر مالي كم يا زياد كمك كرد و حق آنان را ادا نمود. در اينجا سخن از حق است يعني امري كه اگر بدان ها داده نشود در رستاخيز از آن پرسش مي شود.
البته در دعاي توفيق الطاعه از فقيران خواسته شده است كه صبر و شكيبايي را در كنار قناعت اصل قرار دهند و به سبب نداري شكوه نكنند و قناعت طبع داشته باشند.
به هر حال سرمايه دار مطلوب داراي اين ويژگي ها است كه در اين دعا بيان شده است. باشد كه هر كسي از آن چه به دستش مي رسد حق سائلان و محرومان را ادا كند و خود را مديون آنان نسازد.
منبع: کیهان