نویسنده: رضا بیطرفان
منبع:راسخون
منبع:راسخون
(با تاکید بر مشاهدات سفرنامه نویسان از 616ه ق تا 907ه ق)
باورهای مردم پیرامون مرگ و آیین هایی که دربارة آن برپا می کردند، به وضوح در سفرنامه های قرن 7 تا 10ه ق بازتاب یافته است. به نظر می رسد که این باورها و آیین ها، بخشی مهم از فرهنگ عامة ایشان را دربر می گیرد.
تلاش اصلی این مقاله اینست که با توجه به دیدگاه ها و انگیزه های متفاوت سیاحان و با تحلیل گزارش های سفرنامه نویسان مسلمان و غیرمسلمان در دورة مورد نظر، «مرگ» دارای چه جایگاهی در آداب و رسوم و باورهای مسلمانان مناطق گوناگون بوده است؟
واژگان کلیدی: مرگ، مسلمانان، فرهنگ عامه، سفرنامه نویسان، حملة مغول.
از ارزشمندترین منابع شناخت فرهنگ عامه در هرجامعه ای سفرنامه ها هستند زیرا نویسندگان آن به دلیل بیگانه بودن و دوری از خشم و غضب سلاطین، در شرح احوال مردم جامعۀ مورد بازدید آزاد بودند و از سویی مسائل عادی و طبیعی یک سرزمین برای آنها قابل ذکر و حیرت آور می نمود. اگرچه عواملی چون اقامت کوتاه در یک سرزمین، ناآشنایی با زبان مردم، نداشتن اطلاعات کافی و هم چنین پیشداوری های سفرنامه نویسان را می توان از آسیب های موجود در این کتب دانست که لزوم بررسی و نگاه نقادانه به آنها را ایجاب می نماید.
مرگ و باورهایی که در مورد آن در میان مردمان سرزمین های اسلامی شکل گرفته است، از جذاب ترین عناصر فرهنگ عامه برای سیاحان و مسافران دیگر سرزمین ها بوده است. سفرنامه نویسان نمی توانستند به شهری سفر کنند بدون آن که از آیین های مردمان آنجا هنگام از دست دادن نزدیکانشان چیزی نگویند و نمی توانستند مراسم های گوناگون مردمان قلمروی اسلامی را پیرامون زیارتگاه ها و مزار های اولیای الهی نادیده بگیرند.گزارش های ایشان تصویر روشنی از آمیختگی مرگ و زندگی در میان مسلمانان ارائه می کند.
در این جستار، در سه بخش به این باورها و آیین ها پرداخته خواهد شد. ابتدا گورستان ها و مزار های متبرک، سپس آیین های مرتبط با مرگ و در نهایت باورهای مسلمانان در مورد مرگ مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
به درستی نمی توان تاریخ دقیقی برای پیدایش این فرهنگ وآداب و رسوم، آیینها و مراسم ملّی، مذهبی، اجتماعی هر قومی در نظر گرفت و ادوار تغییر و تحوّل آن را طبقهبندی نمود و به طور صریح ابراز کرد که فرهنگ عامّه اول بار در بین کدام قوم بر بار نشسته و هستههای اولیّه فرهنگ مردمی و به اصطلاح علمیتر و جامعتر فولکلور به چه زبانی شکل گرفته است. نبود کتاب و آثار مکتوب در آن گذشتههای دور، نمیتواند دلیلی باشد که ادبیات شفاهی دیرینه، تاریخ نباشد و ما امروزه حال و هوای دوران پیشین را پیش رو نداشته باشیم.
رواج فرهنگ عامه در میان ملتهایی که از پیشینه تاریخی طولانیتری برخوردارند، به مراتب بیشتر و کاملتر از ملّتهایی است که سابقهای اندک دارند. در این راستا بسیاری از پدیده ها و رویدادهای اجتماعی و فرهنگی را می توان از خزانه ی گسترده ی ادبیات ( آثار شعر و نثر ) به دست آورد، سفرنامه ها كه بخش بزرگی از ادبیات منثور را تشكیل داده اند، یكی از منابعی است كه اطلاعات ارزشمندی از فرهنگ و عادات یك جامعه به دست می دهد.
در یک تعریف کلی می توان گفت: «فرهنگ عامه یا فولکلور، عنوان مشترکی است که موضوعات مختلفی از ادبیات شفاهی و مکتوب ملل جهان را همچون داستان های عامیانه، افسانه های پریان، حکایات جانوران، شعرها و ترانه های عامیانه، ضرب المثل ها، چیستان ها، هنرهای نمایشی مانند نقالی و نظایر آن، در بر می گیرد» (حمیدی و شامیان 1384،ص. 91).
به نظر میرسد «پیشینه ی فرهنگ عامّه با تاریخ اجتماعی بشر بر روی کره ی خاکی ملازمت دارد؛ چرا که انسان از آغاز حیات تاریخی خود، اسیر غمها، شادیها، خوشیها و ناملایمات و فراز و نشیبهای مختلف زندگی بوده است و هست. با ملاحظه ی باور داشتها و آیینهایی که سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر یا از ناحیهای به ناحیه ی دیگر انتقال یافته است، به این نتیجه میرسیم که ریشه و هویت تاریخی و اصالت، درگرو شناخت هر چه بیشتر این اعتقادها و باورداشتها است» (رادفر 1384، ص. 70). «البته این پندار که افسانه های عامیانه پدید آورده عامه و توده مردم باشد، خطاست، یا لااقل مبهم و نارساست؛ زیرا آنچه عامه و توده ی مردم گفته می شود، وجود انتزاعی دارد و موجود مستقل و متمایز و مجزایی نیست و ناچار از عهده خلق و ابداع هم بر نمی آید. این هنرمندان و شاعران بی نام و نشان و خوش قریحه اند که در بین عامه و توده ی مردم زندگی می کنند، به زبان آنها سخن می-گویند و به شیوه آنها می اندیشند و ناچار، ترانه ها و افسانه ها و اندرزها و پندارهای آنها است که در بین عامه انتشار و رواج می یابد و بر زبان ها می افتد» (زرین کوب 1382، ص. 76).
«معمولا در کتابهای مردمشناسی، هرودوت-مورخ یونانی- را نخستین فردی میشناسند که در کتاب تاریخ خود درباره ی آداب و رسوم ملتها مطالبی نوشته است. در قرون وسطی، مورخان، سیاحان و جغرافیدانها در کتابهای خود به مسائل فرهنگ عامه توجه داشتند و برخی واژهها، رسوم و آیینهای مردمی را ثبت و ضبط می-کردند. در بین مسلمانان نیز عده ی زیادی از نویسندگان به برخی مسائل و موضوعهای فرهنگ عامه پرداختهاند و برخی از آنها مانند ابوریحان بیرونی و ابن خلدون مطابق روشها و اصول خاصی که از نظر علم مردمشناسی امروزی هم معتبر است، درباره ی این امور بررسی و تحلیل نمودهاند» (فاضلی 1381، ص. 83).
واژه فولکلور (folklore) که مرکب از دو بخش (folk) به معنی توده و مردم و (lore) به معنی دانش است «نخستین باردر سال 1846 میلادی توسط باستانشناس انگلیسی ویلیام جان تامز (با نام مستعار آمبروز مورتون) ساخته شد. ویلیام تامز، فولکلور را بهعنوان جانشینی برای اصطلاح نادرست «عتیقات عامیانه» پیشنهاد کرد که عتیقهشناسان انگلیسی و زبانشناسان آلمانی در نیمه ی نخست سده ی نوزدهم میلادی برای مطالعه ی راه و رسم زندگی طبقات پایین اجتماع ساخته بودند» (پراپ 1371، ص.6).
همان گونه که ذکر شد فرهنگ عامه از بهترین منابع شناخت جوامع انسانی و مهمترین وسیله برای پیبردن به روحیه ملّتها است. ویژگی های فرهنگ عامه را نمی توان در یک چارچوب و قالب مشخص، طبقه بندی کرد. با این حال برخی پژوهشگران حوزه مردم شناسی به جهت نظم و انسجام بیشتر، موضوعات و ویژگی های فرهنگ عامه را به شیوه ای خاص طبقه بندی کرده اند. از آن جمله می توان به سی. اس. برن(C.S.Burn) اشاره کرد که موضوعات فرهنگ عامه را در سه مقوله ی اصلی و چند مقوله ی فرعی به طریق زیر قرار داده است:
الف- باورها و عرف و عادات مربوط به زمین و آسمان، دنیای گیاهان و روییدنی، دنیای حیوانات، دنیای انسانی، اشیاء مخلوق و مصنوع بشر، روح و نفس و دنیای دیگر، موجودات مافوق بشر، غیبگویی، معجزات و کرامات، سحر و ساحری، طب و طبابت.
ب-آداب و رسوم مربوط به نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، شعائر و مناسک زندگی انسان، مشاغل و پیشه ها، گاهشماری و تقویم و جشن ها، بازی ها و سرگرمی ها یا اوقات فراغت.
ج-داستانها، ترانه ها، ضرب المثل ها، تصنیف ها، مثل ها، چیستان ها.(بیهقی 1365، ص. 21)
به عبارت دیگر فرهنگ عامه فرهنگی است که:
برخاسته از شیوه ی تفکر و نحوه ی نگرش مردمان به زندگی است.
به صورت سینه و سینه و شفاهی به نسل های بعدی می رسد و به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در ضمیر انسان وجود دارد.
ریشه در گذشته های دور دارد و برخی بازمانده ی دوران نخستین زندگی بشر است.
شیوه ی زندگی، تاریخ اجتماعی و باور مردمان در جهان را می نمایاند.
برخاسته از سنت ها، آداب و رسوم و باورها، رویدادها، و اعتقادات و ادیان و اسطوره های بشر است.
باعث حفظ و گسترش و غنی تر شدن فرهنگ ملت ها است.
معمولا به موازات فرهنگ رسمی است.
بسیار گسترده و نامحدود است.
با نظام های سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی جامعه در ارتباط است.
با متون و منابع دیگر رابطه بینامتنی دارد.
ویژگی اصلی آن، روایی بودن آن است.
ساده و بیپیرایه است.
آیینه زندگی و اخلاق انسانی است.
با بررسی و نقد فرهنگ عامه در هر جامعه ای می توان، با الگوی ارزشی و اخلاقی مردم آن جامعه آشنا شد. می-توان عوامل تأثیرگذار بر رفتارها و باورهای سیاسی، دینی و فرهنگی آنها را شناخت و در جهت حرکتی آسیب شناسانه و کاربردی برای ایجاد و رشد فرهنگی باثبات و روبه جلو گام برداشت. در مجموع باید گفت با توجه به ویژگی هایی که برای فرهنگ عامه ذکر شد، تعریف ما در این مقاله از این فرهنگ، فرهنگ توده ها و طبقة پایین جامعه نیست و فرهنگی است که به صورت غیررسمی و خارج از مدیریت نهادهای رسمی حکومت شکل می-گیرد.
در سفرنامههای این عصر باورهای فولکلوریک (عامیانه) بسیاری بازتاب یافته است. مرگ و آیین ها و مکان های مربوط به آن در سفرنامه های این دوران بازتاب بسیاری داشته است.
سفرنامه نویسان در دورن مورد نظر ما از گورستان های بسیاری یاد کرده اند که محل دفن اولیاء و صلحا بودند و مردم نسبت این مزارها با احترام برخورد می کردند و در باورهای آنها جایگاه ویژه ای داشته اند. به عنوان مثال ابن بطوطه از فضیلت گورستان قَرافه در مصر نقل می کند که در باور مردم، باغی از باغهای بهشت خواهد بود. به همین دلیل، قبههای زیبا در گورستان ساخته شده و مقبره به صورت خانهای در میآید و در آن اتاقهایی میسازند و قاریانی در آن شب و روز قرآن میخوانند. برخی از مصریان در کنار قبر، خانقاه و مدرسه میسازند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. 26۷).
به گفتة مایور: «گورستان عظیم قرافه در پای کوه مقتّم قرار گرفته و به قدری افراد مقدس و از اهل بیت غالباً مجعول در آن دفن شدهاند که آن را امروز "شهر مردگان" مینامند. از قرن دهم به بعد کتابچههای بسیاری با عنوان راهنمای زیارت در قرافه نوشته شده که در آنها آرامگاههای مختلف این گورستان معرفی شده است. جهانگردان عرب از جمله ابنجبیر و ابنبطوطه، قرافه را یکی از بزرگترین گورستانهایی معرفی کردهاند که تعداد بسیاری از قدیسین در آن دفن شدهاند. هر مقبره به صورت مسجدی کوچک است، خانهای کوتاه در میان یک چهاردیواری. از دور، گنبدها بر آرامگاه خلفا، سلاطین و بزرگان دینی نشان نهادهاند. در واقع گورستان قرافه به طور دایم محلی است که زنان به زیارت آن میل وافر دارند. از ده قرن پیش تنها پایتخت اسلامی که در آن زنان به صورت انبوه برای رفتن به گورستان از خانه خارج میشوند، شهر قاهره است. به هنگام زیارت اموات که روزهای جمعه نیز در اعیاد مهم مذهبی انجام میشود، زنها، همچنان به صورت انبوه به قرافه میروند. بسیاری از مزارهای آن که برخی بسیار قدیمیاند به عصر فاطمیان تعلق دارند. آنها از جمله مزارهایی هستند که زایران بسیار دارند. مهمترین آنها آرامگاه امام شافعی، بنیانگذار مذهبی است که نام او را بر خود دارد» (کاترین مایور 1377، ص. 213).
همچنین در شش میلی جرون مرکز هرمز جدید، مزاری است منسوب به خضر و الیاس که گفته میشود نمازخانۀ پیغمبران مزبور بوده است و کراماتی از آن ظاهر گردیده است (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۳۳۴). و یا در بلخ قبوری مربوط به صحابه وجود دارد مانند قبری منسوب به عُکاشَهبنمِحصَنالاسدی و همچنین قبر حزقیال نبی و خانۀ ابراهیم ادهم (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۴۶۲). در بیرون دمشق نیز قبرستان کهنهای است که مدفن انبیا و صلحا میباشد و در کنار آن زمینی است گود و فرورفته که در مجاورت باغستانها واقع شده و آب در آن جمع گردیده؛ میگویند هفتاد تن از پیغمبران در این محل مدفوناند که آب آنجا را فراگرفته و تربت آنان از آمیخته شدن به خاک مردگان دیگر منزه مانده است (ابنبطوطه ۱۳۷۰،ص.۱۳۹).
علاوه بر ابن بطوطه که بیش از سایر سفرنامه نویسان این دوران به باورهای مذهبی مردم پرداخته است، مارکوپولو نیز به بیان آنها پرداخته است. مارکو علاوه بر دیدگاه مسلمانان، به باورهای غیر مسلمانان نیز اشاره می کند. به عنوان مثال او گزارش می دهد که در سیلان که جزیرهای بزرگ است، کوه بلندی قرار دارد که مسلمانان معتقدند در بالای آن آرامگاه حضرت آدم (ع) بوده و بتپرستان آنجا را مقبرۀ ساگامونی بورکان (بودا) میدانند (مارکوپولو ۱۳۶۹ص. ۲۰۴).
وضعیت بسیاری از گورستان ها و مزارها در نگاه سفرنامه نویسان، نشان دهندة باورها و عقاید مذهبی مردم آن نواحی بوده است. ابنبطوطه در باب دلیل اینکه قبر عمربنعبدالعزیز در شهر معره دارای زاویه نیست، حضور شیعیان متعصب و کینهتوز را عنوان می کند که با کسانی که نام عمر دارند این گونه برخورد می کنند (ابنبطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۱۰۵). و یا مشاهدة ابن بطوطه از شهر کوفه که می گوید: «در طرف مغرب قبرستان کوفه، جایی را دیدم که در آن چیزی به رنگ سیاه تند در میان زمینۀ سفیدی جلب نظر میکرد. گفتند قبر ابنملجم شقی است که مردم کوفه همهساله هیزم فراوان بدان جا میبرند و هفت روز آتش بر گور او میافروزند» (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۲۷۱).
سنت بست نشینی در مکان های مورد احترام نیز در دوران سفرنامه نویسان مورد نظر ما دیده می شود. این عمل در تحلیل کارکردهای سیاسی – اجتماعی چنین مکان هایی حائز اهمیت است. به گفتة ابن بطوطه، تربت ملک مُغیث فرمانروای سابق ظفار در آن دیار مورد احترام بوده و حاجت مندان و سپاهیان که شهریهشان مرتب نمیرسد در آنجا بست مینشینند تا حقوق خود را وصول کنند (ابنبطوطه1370، ص.318).
از دیگر اماکن متبرکة مورد اشاره در سفرنامه ها، مدفن سر امام حسین (ع) در مصر است که رباطی وسیع دارد و بر درهای آن حلقهها و صفحههای نقره، کار گذاشتهاند و بین مردم احترام زیادی دارد. علاوه بر آن در مصر، قبر بزرگانی مانند خانم نفیسه دختر زیدبنعلیبنالحسین (ع) که بنایی زیبا و رباطی نیز دارد. تربت امام ابوعبداللهمحمدبنادریس شافعی که رباطی بزرگ و موقوفاتی دارد و گنبدی عالی و مشهور و قبر عده زیادی از صلحا و علما در مصر است که شهرت آنها نزد عوام کم است و اهل تحقیق به آن توجه دارند، دیده میشود. تربت امام شافعی از جهت یاران و شخصیتش، همیشه مورد توجه بوده است (ابنبطوطه 1370، ص. 73 - 74).
«مرسوم هند بر این است که دربارۀ مردگان همان تشریفاتی را که در زندگانی داشتند، مرعی میدارند و بر در مقبرۀ آنان پیلها و اسبهایی میبندند و مقبره را تزیین میکنند» (ابنبطوطه۱۳۷۰، ص.۱۶۱).
«اگر میت از پیشنمازان یا از خدام یا مؤذنان مسجد باشد، مردم در پیشاپیش جنازه راه میافتند و قاریان با آواز حزن انگیز قرآن میخوانند و در جلوی مقصوره مسجد جامع برای میت نماز میخوانند. برای مردم عادی قرائت قرآن پس از رسیدن به در مسجد قطع میشود. سپس در شبستان غربی عده ای قرآن میخوانند و هریک از بزرگان که وارد میشوند، شخصی با عنوان معّرف لقب وی را بلند میگوید و وقتی قرائت قرآن تمام شد، مؤذن برخاسته میگوید که «ای مردم بیندیشید و از این نماز که بر جنازه این مرد صالح عالم میخوانید عبرت گیرید.» سپس صفات خوب مرده را میشمارد و بعد بر جنازه نماز میخوانند و به گورستان میبرند» (ابنبطوطه 1370، ص. 144).
آیین های شکل گرفته پیرامون مرگ در سرزمین های مسلمانان، در نوشته های سفرنامه نویسان غیرمسلمان به شکلی متفاوت از ابن بطوطة مسلمان اثر داشته است. گزارش مارکوپولو پیرامون شهر هرمز از خواندنی ترین بخش های سفرنامة اوست. در همین بخش وی به عزاداری مردان و زنان این شهر اشاره می کند و می نویسد: «در هرمز اگر کسی چه زن چه مرد فوت کند، برای وی یک عزاداری مفصل و بزرگ انجام میدهند. بیوگان تا چهار سال و حداقل روزی یک بار در مرگ شوهران خود نوحهسرایی میکنند. برای این کار تمام بستگان و همسایگان جمع میشوند و با صدای بلند و فریادگونه گریه میکنند و زار میزنند و به این ترتیب مرده را یاد میکنند و از آنجایی که مرگومیرشان زیاد است، از این محل صدای گریه هیچ وقت قطع نمیشود. در هرمز زنان ماهری هستند که با پول و حقوقی که می گیرند در روی قبور مردگان گریه و زاری می کنند»(مارکوپولو ۱۳۶۹ص. ۵۰). باربارو سفرنامه نویس ونیزی نیز از مراسم تبریزیان برای خیرات مردهها یاد میکند و البته آن روز را متعلق به مسیحیان میداند و عنوان میکند که این روز در میان مسلمانان معمول نیست.(سفرنامههای ونیزیان در ایران1381،ص.114).
و در بصره نیز مانند بسیاری از شهرهای مسلمانان این رسم بر پا بوده و در زاویهای که در کنار قبر طلحه در بصره ساخته بودند، به مسافرین طعام میدادند و مردم بصره نیز احترام زیادی برای این مزار قائل بودند (ابنبطوطه 1370،ص. 321).
در هند نیز مانند سایر سرزمین های اسلامی به نذر کردن باور داشتند. شیخ علی حیدری در شهر کُنبایه، در ساحل هند، مردی بود بزرگوار که بازرگانان در مسافرتهای دریا نذرهای زیادی در حق او می کردند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۱۱۱). در شهر کالیکوت در هند، خانقاهی متعلق به شیخ شهابالدینکازرونی وجود دارد که نذرهایی که مردم هندوستان و چین در حق شیخ ابواسحاقکازرونی می کنند، به او میرسد (ابنبطوطه، ۱۳۷۰، ج ۲: ۲۱۰).
در هند، صوفیان بیش از هر گروه مذهبی یا فرهنگی دیگر، عهدهدار امر مسلمانکردن تودههای هندو بودند و به صوفیان متشرع یا به اسم متشرع، در اعتقاد عامه نیروهای فوقطبیعی نسبت یافته است. «آرامگاههای صوفیان متشرع توسط خواص و عوام حرمت گذاشته میشده و در سالروز مرگ بعضی اولیا، در آرامگاه آنها، مراسم بزرگداشتی به همراه بازارهای مکاره و مجالس سماع برگزار میشده است» (احمد 1366،ص. 65 تا 69).
حتی بر مزار غازان، ایلخان مسلمان شدة مغول در تبریز، زاویهای برای اطعام مسافرین وجود دارد (ابنبطوطه 1370، ص.283).
هم چنین در داخل حرم امیرالمؤمنین علی (ع) سه قبر وجود دارد که می گویند یکی از آن آدم (ع)، دیگری از آن نوح (ع) و سومی از آن علی (ع) است و بین این سه قبر در طشتهای زرین و سیمین، گلاب و مشک و انواع عطریات دیگر گذاشتهاند که زوار دست خود را در آن فرو برده به عنوان تبرک، بر سر و روی خود می کشند (ابنبطوطه 1370، ص. 220). و یا در بیرون دمیاط، مزار متبرکی است معروف به «شَطا» که مردم مصر در روزهای معینی از سال به زیارت آن میروند (ابنبطوطه1370، ص. 69). از مشاهد شیراز، قبر امام قطب ولی ابوعبدالله خفیف بوده که مردم هر بام و شام به زیارت این بقعه میآیند و دست بر تربت او میسایند (ابنبطوطه 1370، ص. 262).
علاوه بر صوفیان و پیامبران و امامان، قبور مشایخ و بزرگان سایر طبقات که نامی نیک در میان مردم داشتند، مورد احترام ایشان بوده است. در شیراز مردم برای زیارت قبر سعدی میآمدند و پس از خوردن غذا در سفره خانۀ شیخ و شستن لباسها به خانه بر می گشتند (ابنبطوطه 1370، ص. 265). هم چنین ابنبطوطه در راه حرکت از جرون مرکز هرمز به شهر خنجبال، از راهزنی به نام جمال لوک سجستانی یاد میکند که از پولهای راهزنی خانقاه میساخت و خرج غذا و اطعام مسافرین را میداد. مشهور بود که جمال همیشه دعا می کرد که خداوند فقط کسانی را در دام او بیندازد که زکات و حقوق واجبۀ خود را نمیپردازند. او با آشنایی با بیابانها همواره از دست حکومتیها فرار میکرد. به گفتۀ ابنبطوطه وی عاقبت توبه کرد و قبرش زیارتگاه مردم است (ابنبطوطه1370، ص. 336).
تنها قبور مردگان مورد احترام و زیارت نبوده و مکان هایی نیز در باور مردم به عنوان مکان های مقدس شناخته می شدند. به گفتة ابن بطوطه، مردم اسکندریه در روزهای جمعه برای زیارت اهل قبور از «بابالاخضر» که دروازهای از دروازههای اسکندریه بوده، خارج میشوند (ابنبطوطه۱۳۷۰، ص. ۵۶).
در باور بسیاری از مسلمانان، مرگ در صورت خواست خداوند به تاخیر می افتد و به عنوان مثال در هنگام بروز بلایای طبیعی، می توان با تضرع به درگاه حق، از تعداد کشتگان کاست. ابن بطوطه در این باره به نمونه ای اشاره می کند. در سال ۷۴۹ ق در دمشق طاعونی آمد و مردم به فرمان امیرالامرا سه روز روزه گرفتند و روز آخر که پنجشنبه بود. همۀ طبقات از امرا و فقها و سادات و... در مسجد جامع دمشق گرد آمدند و مردم شب جمعه را به دعا و ذکر پرداختند و پس از نماز صبح به همراه امرا که پا برهنه بودند، مصحفها بر دست، از مسجد بیرون آمدند و مردم نیز به دنبال آنها و یهود نصاری با تورات و انجیل و همه با حال تضرع به مسجد اقدام رفته و نصف روز را به خدا متوسل شدند و به شهر بازگشته و نماز آدینه را به جا آوردند. در نتیجۀ این توسل، عدۀ تلفات روزانه در دمشق به دو هزار تن رسید، در حالی که در قاهره و مصر تلفات در یک روز تا بیست و چهار هزار تن هم میرسید (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۱۳۷).
- احمد، ع.، 1367. تاریخ تفکر اسلامی در هند. ترجمه ن. لطفی و م.ج. یاحقی، تهران: کیهان و علمیوفرهنگی.
- بیهقی، ح.، 1365. پژوهش و بررسی فرهنگ عامه مردم ایران. مشهد:آستانقدسرضوی.
- پاکدامن، م.ح. .1378. جامعه در قبال خرافات. گناوه: گوتنبرگ.
- پراپ، و. 1371. ریشههای تاریخی قصههای پریان. ترجمۀ ف. بدرهای، تهران: توس.
- جوادی، ح. 1352. ایران از نظر سیاحان اروپایی عصر تیموری. بررسیهای تاریخی، 8 (3)،صص 155 -186.
- حمیدی، ج . شامیان، الف. 1384. سرچشمه های تکوین و توسعه انواع تمثیل (اسطوره، رویا، فرهنگ عامه). دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، 197، صص 75 تا 108.
- رادفر، الف .1384. پیشینه فرهنگ عامه در زبان فارسی و منابع آن در فارسی، کردی و ترکی. فرهنگ، 55، صص 65 - 82.
- زرین کوب، ع. 1382. بحر در کوزه. تهران: علمی.
- سفرنامههای ونیزیان در ایران. 1381. ترجمۀ م. امیری، تهران: خوارزمی.
- شفیعیکدکنی، م.ر. 1384. نوشته بر دریا : از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی. تهران: سخن.
- فاروقی، ف. 1361. سیری در سفرنامهها. تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی.
- فاضلی، ن. 1381. فرهنگ عامه و ادبیات عامه فارسی. کتاب ماه هنر، 43 ، 44، صص. 82 تا85.
- کاترین مایور، ژ. 1377. فرهنگ و میراث فرهنگی، گنبدها و مناره های مصر. ترجمۀ الف. سروقد مقدم، مشکوة، 60، 61، صص. 203 - 222.
- کلاویخو، ر. 1384. سفرنامۀ کلاویخو. ترجمۀ م. رجبنیا،تهران: علمیوفرهنگی.
- مارکوپولو (1369)، سفرنامه (ایلمیلیونه)، ترجمه س.منصورسجادی، آنجلا دیجوانی رومانو، تهران: بوعلی.
- موحد، محمدعلی (1378)، ابنبطوطه، تهران: طرح نو.
- هدایت، صادق (1382)، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران: چشمه.
چکیده
فرهنگ عامه به عنوان فرهنگ غیررسمی در یک سرزمین، مجموعه ای از باورها و ارزش های مادی و معنوی مردم را شامل می شود که دستاوردهای شفاهی یا کتبی آن به صورت نسل به نسل و خودآگاه یا ناخودآگاه در طول زمان به حیات خود ادامه می دهند. در این بین، سفرنامه ها به دلایل گوناگون از جمله برخورداری از انبوهی از اطلاعات عینی و تجربی، جایگاه ممتازی در شناخت ابعاد گوناگون فرهنگ مردم دارند.باورهای مردم پیرامون مرگ و آیین هایی که دربارة آن برپا می کردند، به وضوح در سفرنامه های قرن 7 تا 10ه ق بازتاب یافته است. به نظر می رسد که این باورها و آیین ها، بخشی مهم از فرهنگ عامة ایشان را دربر می گیرد.
تلاش اصلی این مقاله اینست که با توجه به دیدگاه ها و انگیزه های متفاوت سیاحان و با تحلیل گزارش های سفرنامه نویسان مسلمان و غیرمسلمان در دورة مورد نظر، «مرگ» دارای چه جایگاهی در آداب و رسوم و باورهای مسلمانان مناطق گوناگون بوده است؟
واژگان کلیدی: مرگ، مسلمانان، فرهنگ عامه، سفرنامه نویسان، حملة مغول.
مقدمه
فرهنگ عامه بخشی مهم از دستاوردهای مادی، اعتقادی و رفتاری مردم را در بر می گیرد که ریشه در گذشته های دور داشته وبه موازات فرهنگ رسمی جامعه به حیات خود ادامه می دهد. برای تولید این فرهنگ، برنامه ریزی قبلی و مدیریت اجتماعی وجود ندارد زیرا عناصر آن در طول زمان به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه منتقل می گردد. نکتة مهم اینست که طبقات بالای جامعه نیز دارای فرهنگ عامة مخصوص به خود می باشند و نباید فرهنگ عامه را فرهنگی عوامانه در نظر گرفت.از ارزشمندترین منابع شناخت فرهنگ عامه در هرجامعه ای سفرنامه ها هستند زیرا نویسندگان آن به دلیل بیگانه بودن و دوری از خشم و غضب سلاطین، در شرح احوال مردم جامعۀ مورد بازدید آزاد بودند و از سویی مسائل عادی و طبیعی یک سرزمین برای آنها قابل ذکر و حیرت آور می نمود. اگرچه عواملی چون اقامت کوتاه در یک سرزمین، ناآشنایی با زبان مردم، نداشتن اطلاعات کافی و هم چنین پیشداوری های سفرنامه نویسان را می توان از آسیب های موجود در این کتب دانست که لزوم بررسی و نگاه نقادانه به آنها را ایجاب می نماید.
مرگ و باورهایی که در مورد آن در میان مردمان سرزمین های اسلامی شکل گرفته است، از جذاب ترین عناصر فرهنگ عامه برای سیاحان و مسافران دیگر سرزمین ها بوده است. سفرنامه نویسان نمی توانستند به شهری سفر کنند بدون آن که از آیین های مردمان آنجا هنگام از دست دادن نزدیکانشان چیزی نگویند و نمی توانستند مراسم های گوناگون مردمان قلمروی اسلامی را پیرامون زیارتگاه ها و مزار های اولیای الهی نادیده بگیرند.گزارش های ایشان تصویر روشنی از آمیختگی مرگ و زندگی در میان مسلمانان ارائه می کند.
در این جستار، در سه بخش به این باورها و آیین ها پرداخته خواهد شد. ابتدا گورستان ها و مزار های متبرک، سپس آیین های مرتبط با مرگ و در نهایت باورهای مسلمانان در مورد مرگ مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1. فرهنگ عامه
یک قسم اساسی فرهنگ، فرهنگ عامه مردم است که بر معتقدات، آداب و رسوم، سنن، عادات، افسانهها، ادبیات، هنرها، معارف و معلومات ملی و قومی و اجدادی مردم عامی دلالت می کند و نشانگر تفکرات، آرمانها، ارزشهای فرهنگی و موازین اخلاقی آنها، در نقاط مختلف دنیا است. موضوع آن پرداختن به جنبه های سنّتی جامعه، یعنی شیوه های اعمال، رفتار، عادات و باورهای سنّتی یک قوم است که در حقیقت میراث مشترک زندگی اجتماعی یک گروه از نسل های گذشته است.به درستی نمی توان تاریخ دقیقی برای پیدایش این فرهنگ وآداب و رسوم، آیینها و مراسم ملّی، مذهبی، اجتماعی هر قومی در نظر گرفت و ادوار تغییر و تحوّل آن را طبقهبندی نمود و به طور صریح ابراز کرد که فرهنگ عامّه اول بار در بین کدام قوم بر بار نشسته و هستههای اولیّه فرهنگ مردمی و به اصطلاح علمیتر و جامعتر فولکلور به چه زبانی شکل گرفته است. نبود کتاب و آثار مکتوب در آن گذشتههای دور، نمیتواند دلیلی باشد که ادبیات شفاهی دیرینه، تاریخ نباشد و ما امروزه حال و هوای دوران پیشین را پیش رو نداشته باشیم.
رواج فرهنگ عامه در میان ملتهایی که از پیشینه تاریخی طولانیتری برخوردارند، به مراتب بیشتر و کاملتر از ملّتهایی است که سابقهای اندک دارند. در این راستا بسیاری از پدیده ها و رویدادهای اجتماعی و فرهنگی را می توان از خزانه ی گسترده ی ادبیات ( آثار شعر و نثر ) به دست آورد، سفرنامه ها كه بخش بزرگی از ادبیات منثور را تشكیل داده اند، یكی از منابعی است كه اطلاعات ارزشمندی از فرهنگ و عادات یك جامعه به دست می دهد.
در یک تعریف کلی می توان گفت: «فرهنگ عامه یا فولکلور، عنوان مشترکی است که موضوعات مختلفی از ادبیات شفاهی و مکتوب ملل جهان را همچون داستان های عامیانه، افسانه های پریان، حکایات جانوران، شعرها و ترانه های عامیانه، ضرب المثل ها، چیستان ها، هنرهای نمایشی مانند نقالی و نظایر آن، در بر می گیرد» (حمیدی و شامیان 1384،ص. 91).
به نظر میرسد «پیشینه ی فرهنگ عامّه با تاریخ اجتماعی بشر بر روی کره ی خاکی ملازمت دارد؛ چرا که انسان از آغاز حیات تاریخی خود، اسیر غمها، شادیها، خوشیها و ناملایمات و فراز و نشیبهای مختلف زندگی بوده است و هست. با ملاحظه ی باور داشتها و آیینهایی که سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر یا از ناحیهای به ناحیه ی دیگر انتقال یافته است، به این نتیجه میرسیم که ریشه و هویت تاریخی و اصالت، درگرو شناخت هر چه بیشتر این اعتقادها و باورداشتها است» (رادفر 1384، ص. 70). «البته این پندار که افسانه های عامیانه پدید آورده عامه و توده مردم باشد، خطاست، یا لااقل مبهم و نارساست؛ زیرا آنچه عامه و توده ی مردم گفته می شود، وجود انتزاعی دارد و موجود مستقل و متمایز و مجزایی نیست و ناچار از عهده خلق و ابداع هم بر نمی آید. این هنرمندان و شاعران بی نام و نشان و خوش قریحه اند که در بین عامه و توده ی مردم زندگی می کنند، به زبان آنها سخن می-گویند و به شیوه آنها می اندیشند و ناچار، ترانه ها و افسانه ها و اندرزها و پندارهای آنها است که در بین عامه انتشار و رواج می یابد و بر زبان ها می افتد» (زرین کوب 1382، ص. 76).
«معمولا در کتابهای مردمشناسی، هرودوت-مورخ یونانی- را نخستین فردی میشناسند که در کتاب تاریخ خود درباره ی آداب و رسوم ملتها مطالبی نوشته است. در قرون وسطی، مورخان، سیاحان و جغرافیدانها در کتابهای خود به مسائل فرهنگ عامه توجه داشتند و برخی واژهها، رسوم و آیینهای مردمی را ثبت و ضبط می-کردند. در بین مسلمانان نیز عده ی زیادی از نویسندگان به برخی مسائل و موضوعهای فرهنگ عامه پرداختهاند و برخی از آنها مانند ابوریحان بیرونی و ابن خلدون مطابق روشها و اصول خاصی که از نظر علم مردمشناسی امروزی هم معتبر است، درباره ی این امور بررسی و تحلیل نمودهاند» (فاضلی 1381، ص. 83).
واژه فولکلور (folklore) که مرکب از دو بخش (folk) به معنی توده و مردم و (lore) به معنی دانش است «نخستین باردر سال 1846 میلادی توسط باستانشناس انگلیسی ویلیام جان تامز (با نام مستعار آمبروز مورتون) ساخته شد. ویلیام تامز، فولکلور را بهعنوان جانشینی برای اصطلاح نادرست «عتیقات عامیانه» پیشنهاد کرد که عتیقهشناسان انگلیسی و زبانشناسان آلمانی در نیمه ی نخست سده ی نوزدهم میلادی برای مطالعه ی راه و رسم زندگی طبقات پایین اجتماع ساخته بودند» (پراپ 1371، ص.6).
همان گونه که ذکر شد فرهنگ عامه از بهترین منابع شناخت جوامع انسانی و مهمترین وسیله برای پیبردن به روحیه ملّتها است. ویژگی های فرهنگ عامه را نمی توان در یک چارچوب و قالب مشخص، طبقه بندی کرد. با این حال برخی پژوهشگران حوزه مردم شناسی به جهت نظم و انسجام بیشتر، موضوعات و ویژگی های فرهنگ عامه را به شیوه ای خاص طبقه بندی کرده اند. از آن جمله می توان به سی. اس. برن(C.S.Burn) اشاره کرد که موضوعات فرهنگ عامه را در سه مقوله ی اصلی و چند مقوله ی فرعی به طریق زیر قرار داده است:
الف- باورها و عرف و عادات مربوط به زمین و آسمان، دنیای گیاهان و روییدنی، دنیای حیوانات، دنیای انسانی، اشیاء مخلوق و مصنوع بشر، روح و نفس و دنیای دیگر، موجودات مافوق بشر، غیبگویی، معجزات و کرامات، سحر و ساحری، طب و طبابت.
ب-آداب و رسوم مربوط به نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، شعائر و مناسک زندگی انسان، مشاغل و پیشه ها، گاهشماری و تقویم و جشن ها، بازی ها و سرگرمی ها یا اوقات فراغت.
ج-داستانها، ترانه ها، ضرب المثل ها، تصنیف ها، مثل ها، چیستان ها.(بیهقی 1365، ص. 21)
به عبارت دیگر فرهنگ عامه فرهنگی است که:
برخاسته از شیوه ی تفکر و نحوه ی نگرش مردمان به زندگی است.
به صورت سینه و سینه و شفاهی به نسل های بعدی می رسد و به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در ضمیر انسان وجود دارد.
ریشه در گذشته های دور دارد و برخی بازمانده ی دوران نخستین زندگی بشر است.
شیوه ی زندگی، تاریخ اجتماعی و باور مردمان در جهان را می نمایاند.
برخاسته از سنت ها، آداب و رسوم و باورها، رویدادها، و اعتقادات و ادیان و اسطوره های بشر است.
باعث حفظ و گسترش و غنی تر شدن فرهنگ ملت ها است.
معمولا به موازات فرهنگ رسمی است.
بسیار گسترده و نامحدود است.
با نظام های سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی جامعه در ارتباط است.
با متون و منابع دیگر رابطه بینامتنی دارد.
ویژگی اصلی آن، روایی بودن آن است.
ساده و بیپیرایه است.
آیینه زندگی و اخلاق انسانی است.
با بررسی و نقد فرهنگ عامه در هر جامعه ای می توان، با الگوی ارزشی و اخلاقی مردم آن جامعه آشنا شد. می-توان عوامل تأثیرگذار بر رفتارها و باورهای سیاسی، دینی و فرهنگی آنها را شناخت و در جهت حرکتی آسیب شناسانه و کاربردی برای ایجاد و رشد فرهنگی باثبات و روبه جلو گام برداشت. در مجموع باید گفت با توجه به ویژگی هایی که برای فرهنگ عامه ذکر شد، تعریف ما در این مقاله از این فرهنگ، فرهنگ توده ها و طبقة پایین جامعه نیست و فرهنگی است که به صورت غیررسمی و خارج از مدیریت نهادهای رسمی حکومت شکل می-گیرد.
2. مرگ و آیین های آن در فرهنگ عامه مسلمانان
فرهنگ عامه یا فولکلور، از گذشته در متن زندگی اقوام و ملّتها جریان داشته و به شکلهای گوناگون خود را نمایان ساخته است. راز و رمزها و پیچیدگی زندگی، انسان را وادار کرده است که در ورای مسایل عادی و پیشپاافتاده، به دنبال پارهای از عوامل سرنوشتساز و گاه ناشناخته بگردد. در سایه چنین تصوری، بسیاری از معتقدات بشر از قدیمترین ایام تا روزگار کنونی، شکل گرفته و باعث شده است جنبههای مهمی از زندگی انسانها به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، با عقاید، باورها و آدابی پیوند یابد که مجموعه آنها فرهنگ عامه یا فولکلور را میسازد. از قرن ششم به بعد، گرایش به باورهای عامیانه در جامعه مسلمانان افزایش یافته است. برخی برآنند که «در ادوار سخت و عسرت اجتماعی و سیاسی از جمله دوره غلبه اقوام بیگانه، وقتی جامعه دچار اضطراب، درماندگی و نومیدی بوده، گرایش به اعتقادات خرافی به عنوان تنها راه کاهش دردها و مصیبتهای جوامع تحتسلطه، شناخته میشده است» (هدایت1381، ص. 122). «در میان باورهای عامیانه مغولان نیز گرایش به خرافات برای مصونماندن در برابر مصائب و چشمزخم و ایمنماندن از بلاهای آسمانی و زمینی چون رعد و برق، زلزله، سیل و قحطی وجود داشته است. این امر در رواج معتقدات عوامانه و خرافی در دوران پس از حمله مغولان مؤثر بوده است» (پاکدامن 1378، ص. 78).در سفرنامههای این عصر باورهای فولکلوریک (عامیانه) بسیاری بازتاب یافته است. مرگ و آیین ها و مکان های مربوط به آن در سفرنامه های این دوران بازتاب بسیاری داشته است.
2-1.گورستان ها و مزارهای متبرک
مکانها بسته به دیدگاه سفرنامهنویس و طرز نگرش و جهانیبینی هر شخص به صورتهای مختلف در سفرنامهها جلوهگر شدهاند. در یک نگرش کلی میتوان مکانها را به دو دسته طبیعی (مانند غارها، برکهها، چاهها، بیابانها، چشمهها) و تمدنی (مانند مساجد، مدارس، خانقاهها، مزارها) تقسیمبندی کرد. ابنبطوطه بیش از سفرنامهنویسان همعصرش به توصیف مکانها پرداخته است. به نظر میرسد وی در سفر خود، بیشتر درصدد توصیف افراد مذهبی، باورها، رسوم و مکانهای مربوط به آنها است؛ چنانکه در هر شهری که وارد میشود، برجستگیهای اعتقادی او را به اهداف همسو با دیدگاهش میکشاند. توصیف مکانها در سفرنامهها در شناخت ساختار جغرافیایی سرزمینهای مختلف و مرزبندیهای آن و همچنین در شناخت فضای زندگی شهرنشینی در گذشته و تحلیل آماری، اهمیت ویژهای پیدا میکند.سفرنامه نویسان در دورن مورد نظر ما از گورستان های بسیاری یاد کرده اند که محل دفن اولیاء و صلحا بودند و مردم نسبت این مزارها با احترام برخورد می کردند و در باورهای آنها جایگاه ویژه ای داشته اند. به عنوان مثال ابن بطوطه از فضیلت گورستان قَرافه در مصر نقل می کند که در باور مردم، باغی از باغهای بهشت خواهد بود. به همین دلیل، قبههای زیبا در گورستان ساخته شده و مقبره به صورت خانهای در میآید و در آن اتاقهایی میسازند و قاریانی در آن شب و روز قرآن میخوانند. برخی از مصریان در کنار قبر، خانقاه و مدرسه میسازند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. 26۷).
به گفتة مایور: «گورستان عظیم قرافه در پای کوه مقتّم قرار گرفته و به قدری افراد مقدس و از اهل بیت غالباً مجعول در آن دفن شدهاند که آن را امروز "شهر مردگان" مینامند. از قرن دهم به بعد کتابچههای بسیاری با عنوان راهنمای زیارت در قرافه نوشته شده که در آنها آرامگاههای مختلف این گورستان معرفی شده است. جهانگردان عرب از جمله ابنجبیر و ابنبطوطه، قرافه را یکی از بزرگترین گورستانهایی معرفی کردهاند که تعداد بسیاری از قدیسین در آن دفن شدهاند. هر مقبره به صورت مسجدی کوچک است، خانهای کوتاه در میان یک چهاردیواری. از دور، گنبدها بر آرامگاه خلفا، سلاطین و بزرگان دینی نشان نهادهاند. در واقع گورستان قرافه به طور دایم محلی است که زنان به زیارت آن میل وافر دارند. از ده قرن پیش تنها پایتخت اسلامی که در آن زنان به صورت انبوه برای رفتن به گورستان از خانه خارج میشوند، شهر قاهره است. به هنگام زیارت اموات که روزهای جمعه نیز در اعیاد مهم مذهبی انجام میشود، زنها، همچنان به صورت انبوه به قرافه میروند. بسیاری از مزارهای آن که برخی بسیار قدیمیاند به عصر فاطمیان تعلق دارند. آنها از جمله مزارهایی هستند که زایران بسیار دارند. مهمترین آنها آرامگاه امام شافعی، بنیانگذار مذهبی است که نام او را بر خود دارد» (کاترین مایور 1377، ص. 213).
همچنین در شش میلی جرون مرکز هرمز جدید، مزاری است منسوب به خضر و الیاس که گفته میشود نمازخانۀ پیغمبران مزبور بوده است و کراماتی از آن ظاهر گردیده است (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۳۳۴). و یا در بلخ قبوری مربوط به صحابه وجود دارد مانند قبری منسوب به عُکاشَهبنمِحصَنالاسدی و همچنین قبر حزقیال نبی و خانۀ ابراهیم ادهم (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۴۶۲). در بیرون دمشق نیز قبرستان کهنهای است که مدفن انبیا و صلحا میباشد و در کنار آن زمینی است گود و فرورفته که در مجاورت باغستانها واقع شده و آب در آن جمع گردیده؛ میگویند هفتاد تن از پیغمبران در این محل مدفوناند که آب آنجا را فراگرفته و تربت آنان از آمیخته شدن به خاک مردگان دیگر منزه مانده است (ابنبطوطه ۱۳۷۰،ص.۱۳۹).
علاوه بر ابن بطوطه که بیش از سایر سفرنامه نویسان این دوران به باورهای مذهبی مردم پرداخته است، مارکوپولو نیز به بیان آنها پرداخته است. مارکو علاوه بر دیدگاه مسلمانان، به باورهای غیر مسلمانان نیز اشاره می کند. به عنوان مثال او گزارش می دهد که در سیلان که جزیرهای بزرگ است، کوه بلندی قرار دارد که مسلمانان معتقدند در بالای آن آرامگاه حضرت آدم (ع) بوده و بتپرستان آنجا را مقبرۀ ساگامونی بورکان (بودا) میدانند (مارکوپولو ۱۳۶۹ص. ۲۰۴).
وضعیت بسیاری از گورستان ها و مزارها در نگاه سفرنامه نویسان، نشان دهندة باورها و عقاید مذهبی مردم آن نواحی بوده است. ابنبطوطه در باب دلیل اینکه قبر عمربنعبدالعزیز در شهر معره دارای زاویه نیست، حضور شیعیان متعصب و کینهتوز را عنوان می کند که با کسانی که نام عمر دارند این گونه برخورد می کنند (ابنبطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۱۰۵). و یا مشاهدة ابن بطوطه از شهر کوفه که می گوید: «در طرف مغرب قبرستان کوفه، جایی را دیدم که در آن چیزی به رنگ سیاه تند در میان زمینۀ سفیدی جلب نظر میکرد. گفتند قبر ابنملجم شقی است که مردم کوفه همهساله هیزم فراوان بدان جا میبرند و هفت روز آتش بر گور او میافروزند» (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۲۷۱).
سنت بست نشینی در مکان های مورد احترام نیز در دوران سفرنامه نویسان مورد نظر ما دیده می شود. این عمل در تحلیل کارکردهای سیاسی – اجتماعی چنین مکان هایی حائز اهمیت است. به گفتة ابن بطوطه، تربت ملک مُغیث فرمانروای سابق ظفار در آن دیار مورد احترام بوده و حاجت مندان و سپاهیان که شهریهشان مرتب نمیرسد در آنجا بست مینشینند تا حقوق خود را وصول کنند (ابنبطوطه1370، ص.318).
از دیگر اماکن متبرکة مورد اشاره در سفرنامه ها، مدفن سر امام حسین (ع) در مصر است که رباطی وسیع دارد و بر درهای آن حلقهها و صفحههای نقره، کار گذاشتهاند و بین مردم احترام زیادی دارد. علاوه بر آن در مصر، قبر بزرگانی مانند خانم نفیسه دختر زیدبنعلیبنالحسین (ع) که بنایی زیبا و رباطی نیز دارد. تربت امام ابوعبداللهمحمدبنادریس شافعی که رباطی بزرگ و موقوفاتی دارد و گنبدی عالی و مشهور و قبر عده زیادی از صلحا و علما در مصر است که شهرت آنها نزد عوام کم است و اهل تحقیق به آن توجه دارند، دیده میشود. تربت امام شافعی از جهت یاران و شخصیتش، همیشه مورد توجه بوده است (ابنبطوطه 1370، ص. 73 - 74).
2-2. مراسم و آیینها
آداب و رسوم سنتی مسلمانان، یادمانی از هزارههای دور است که بخشی از فرهنگ ملل اسلامی را تشکیل میدهند. مسلمانان همواره بر آن بودهاند تا با شناخت و آگاهی از این فرهنگ، پایههای آرمانی را بر ارزشهای فرهنگی و انسانی خود استوار و آینده درخشانی را بر پایه آن پیریزی کنند. مسلمانان با انگیزههای گوناگون مراسم شادی و غم و آیینهای ویژه سازگار با زندگی طبیعی خود ترتیب میدادند تا بیشتر گرد هم بیایند و به همبستگی بیشتری دست یابند و جامعهای توانمند و پویا داشته باشند. بدین ترتیب مسلمانان، آیینهای کهن خود را در دورههای مختلف تاریخی حفظ کردهاند. در این بین تنها برخی از سنتها که به دلایلی مقبول جامعه نبود، به تدریج کمرنگ و محو شد، اما تعداد دیگری از آیینها با ابداع و ابتکار مسلمانان، متناسب با وضعیت روز جامعه، تغییرهایی در آن ایجاد شد و پا برجا ماند. در سفرنامهها نیز این مراسم به شکلهای مختلف بازتاب داشته است. برخی مراسم به منظور شور و شعف و شادی و برخی به قصد سوگواری و عزاداری بوده است. برخی دیگر هم به صورت سنتی همگانی که معمولاً برگرفته از سنتهای دینی؛ فرهنگی، اجتماعی بوده برگزار میشده است. در ادامه به این موارد در سرزمینهای مختلف اشاره میشود.2-2-1. عزاداریها
یکی از مهم ترین مراسم ها و آیین ها در هر سرزمینی، آداب مرتبط با مرگ انسانهاست. آیین هایی که پیوند عمیقی با باورهای دینی و سنت های هر منطقه دارد. این گونه مراسم برای جهانگردان خارجی از جذابیت فراوانی برخوردار بوده است و ایشان نمی توانستند به راحتی از کنار آن گذر کنند. ابن بطوطه که خود مسلمانی آشنا با مراسم مسلمانان در ارتباط با عزارداری برای مردگان هست، نسبت این قسم مراسم ها بی اعتنا نبوده است. او این گونه گزارش می دهد که :«در شهر فیروزان مردم برای تشییع جنازه به بیرون شهر آمده بودند. از پیش و پس جنازه مشعلهها افروخته بودند و به دنبال آن شیپورها میزدند و مغنیان آوازهای طربانگیز میخواندند» (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۲۴۵). همچنین ابن بطوطه از شیراز و وضعیت گورستان آنجا می نویسد و از آیین های مردگان در آنجا می گوید: در شیراز بیشتر گورستانهای شهر در داخل آن قرار دارد. افراد بستگان خود را در یکی از اتاقهای خانه دفن نموده و آن اتاق را حصیر و فرش میانداخته و شمعهایی در پایین و بالای سر قبر روشن میکردهاند. دری هم با پنجره آهنی از طرف کوچه برای مقبره میگذارند. قاریان از این در وارد میشوند و با آواز خوش، قرآن میخوانند. در روی زمین هیچجا قرآن را به خوبی شیرازیان خواندن نمیتوانند. اهل خانه از این مقبرهها مواظبت میکنند و آنها را مفرش نگه میدارند و چراغ در آنها برمی افروزند؛ چنانکه گویی مرده هنوز به زندگی معمولی خود ادامه میدهد و حتی من شنیدم که هنگام غذا هم سهم مرده را معین کرده به جای او صدقه میدهند (ابنبطوطه 1370، ص. 264). ابن بطوطه علاوه بر ایران، به آداب مردگان در دیگر مناطق قلمروی مسلمانان نیز پرداخته و آنها را نیز با موشکافی و تیزبینی خاص خود، مورد بررسی قرار داده است. او می نویسد: «هندیان در روز سوم بر قبر فرشهای خوبی می گسترانند و اطراف قبر را گلهای نسرین و سرخ و... میگذارند و سراپرده ای ایجاد می کنند و بزرگان در سراپرده مینشینند و قاریان هریک جزوی از قرآن میخوانند و سپس قاضی دعا خوانده و خطبه ای نیز مناسب حال میخواند و به خویشان میت تعزیت میدهد و در پایان شاه را دعا میکند و همه بلند میشوند و سر را به سمت محل نشستن سلطان خم میکنند و بعد گلاب به دست قاضی و دیگران میریزند و سپس به قاضی و دیگران شربت میدهند و آنگاه تنبول میآورند که موردعلاقۀ هندیان است. خانواده میت تا روز سوم از خوردن تنبول خودداری می کنند و در آن روز قاضی یا قائم مقام او به ولی میت چند برگ از آن تعارف می کند و بعد از خوردن آن متفرق میشوند »(ابنبطوطه 1370، ص. 145).«مرسوم هند بر این است که دربارۀ مردگان همان تشریفاتی را که در زندگانی داشتند، مرعی میدارند و بر در مقبرۀ آنان پیلها و اسبهایی میبندند و مقبره را تزیین میکنند» (ابنبطوطه۱۳۷۰، ص.۱۶۱).
«اگر میت از پیشنمازان یا از خدام یا مؤذنان مسجد باشد، مردم در پیشاپیش جنازه راه میافتند و قاریان با آواز حزن انگیز قرآن میخوانند و در جلوی مقصوره مسجد جامع برای میت نماز میخوانند. برای مردم عادی قرائت قرآن پس از رسیدن به در مسجد قطع میشود. سپس در شبستان غربی عده ای قرآن میخوانند و هریک از بزرگان که وارد میشوند، شخصی با عنوان معّرف لقب وی را بلند میگوید و وقتی قرائت قرآن تمام شد، مؤذن برخاسته میگوید که «ای مردم بیندیشید و از این نماز که بر جنازه این مرد صالح عالم میخوانید عبرت گیرید.» سپس صفات خوب مرده را میشمارد و بعد بر جنازه نماز میخوانند و به گورستان میبرند» (ابنبطوطه 1370، ص. 144).
آیین های شکل گرفته پیرامون مرگ در سرزمین های مسلمانان، در نوشته های سفرنامه نویسان غیرمسلمان به شکلی متفاوت از ابن بطوطة مسلمان اثر داشته است. گزارش مارکوپولو پیرامون شهر هرمز از خواندنی ترین بخش های سفرنامة اوست. در همین بخش وی به عزاداری مردان و زنان این شهر اشاره می کند و می نویسد: «در هرمز اگر کسی چه زن چه مرد فوت کند، برای وی یک عزاداری مفصل و بزرگ انجام میدهند. بیوگان تا چهار سال و حداقل روزی یک بار در مرگ شوهران خود نوحهسرایی میکنند. برای این کار تمام بستگان و همسایگان جمع میشوند و با صدای بلند و فریادگونه گریه میکنند و زار میزنند و به این ترتیب مرده را یاد میکنند و از آنجایی که مرگومیرشان زیاد است، از این محل صدای گریه هیچ وقت قطع نمیشود. در هرمز زنان ماهری هستند که با پول و حقوقی که می گیرند در روی قبور مردگان گریه و زاری می کنند»(مارکوپولو ۱۳۶۹ص. ۵۰). باربارو سفرنامه نویس ونیزی نیز از مراسم تبریزیان برای خیرات مردهها یاد میکند و البته آن روز را متعلق به مسیحیان میداند و عنوان میکند که این روز در میان مسلمانان معمول نیست.(سفرنامههای ونیزیان در ایران1381،ص.114).
2-2-2. اطعام و نذر دادن
یکی از کارهایی که مردم مسلمان برای مکان های مقدس مانند مزارهای متبرک انجام می دادند، نذر کردن بود. سیاحان و مسافران نیز بسیاری از این نذرها را دیده بودند و نمونه های قابل توجهی از آن را در کتاب های خود آورده اند. به گزارش ابن بطوطه، در خارج شهر تستر (شوشتر) مزار متبرکی است که اهالی به زیارت آن میروند و نذرهایی به آنجا میبرند. این مزار هم زاویهای دارد که گروهی از دراویش در آن هستند و میگویند که مزار مزبور قبر زینالعابدین علیبنحسینبنعلیبنابیطالب (ع) است (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۲۳۷). و یا در بیرون سمرقند، قبر قُثَمبنعباسبنعبدالمطلب واقع است که در فتح سمرقند کشته شد و مردم شهر شبهای دوشنبه و جمعه به زیارت او میروند. تاتارها هم این زیارتگاه را احترام میگذارند و نذورات زیاد از گاو و گوسفند و درهم و دینار به آنجا میآورند که خرج مصارف زوار و خدام میشود. در خانقاهی بر سر تربت وی منازلی برای اسکان مسافرین وجود دارد (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۴۵۶). همچنین قبر امام ابوحنیفه در بغداد زاویهای برای اطعام مسافرین دارد. امروزه در بغداد زاویهای که در آن اطعام بشود جز همین یکی باقی نمانده و این خود مایۀ شگفت است که چنان شهری به چنین روزی افتاده باشد (ابنبطوطه 1370، ص. 276). در بیرون خوارزم نیز در خانقاهی بر سر تربت شیخ نجمالدین کبری، صادر و وارد، اطعام میشوند (ابنبطوطه 1370،ص.436). «این گونه نذورات را در اصطلاح خانقاهی "فتوح" مینامند که به معنی هدیه و نذری است که کسی برای باشندگان در محیط خانقاه میآورد» (شفیعیکدکنی 1384، ص. 74).و در بصره نیز مانند بسیاری از شهرهای مسلمانان این رسم بر پا بوده و در زاویهای که در کنار قبر طلحه در بصره ساخته بودند، به مسافرین طعام میدادند و مردم بصره نیز احترام زیادی برای این مزار قائل بودند (ابنبطوطه 1370،ص. 321).
در هند نیز مانند سایر سرزمین های اسلامی به نذر کردن باور داشتند. شیخ علی حیدری در شهر کُنبایه، در ساحل هند، مردی بود بزرگوار که بازرگانان در مسافرتهای دریا نذرهای زیادی در حق او می کردند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۱۱۱). در شهر کالیکوت در هند، خانقاهی متعلق به شیخ شهابالدینکازرونی وجود دارد که نذرهایی که مردم هندوستان و چین در حق شیخ ابواسحاقکازرونی می کنند، به او میرسد (ابنبطوطه، ۱۳۷۰، ج ۲: ۲۱۰).
در هند، صوفیان بیش از هر گروه مذهبی یا فرهنگی دیگر، عهدهدار امر مسلمانکردن تودههای هندو بودند و به صوفیان متشرع یا به اسم متشرع، در اعتقاد عامه نیروهای فوقطبیعی نسبت یافته است. «آرامگاههای صوفیان متشرع توسط خواص و عوام حرمت گذاشته میشده و در سالروز مرگ بعضی اولیا، در آرامگاه آنها، مراسم بزرگداشتی به همراه بازارهای مکاره و مجالس سماع برگزار میشده است» (احمد 1366،ص. 65 تا 69).
حتی بر مزار غازان، ایلخان مسلمان شدة مغول در تبریز، زاویهای برای اطعام مسافرین وجود دارد (ابنبطوطه 1370، ص.283).
2-2-3. زیارت کردن و تبرک جستن
زیارت قبور بزرگان دین و اولیاء الهی نمونه ای از فرهنگ شکل گرفتة مسلمانان پیرامون مرگ و جهان پس از آن است. آنها برای برکت یافتن و زندگی همراه با سعادت در این دنیا به قبور وارستگان و پاکان متوسل می شدند. مقبرۀ احمدبنموسی، برادر امام رضا (ع) در شیراز، بنا به گفتۀ ابنبطوطه مورد احترام زیاد بوده و مردم به آن توسل نموده و تبرک میجستند (ابنبطوطه 1370، ص. 261).هم چنین در داخل حرم امیرالمؤمنین علی (ع) سه قبر وجود دارد که می گویند یکی از آن آدم (ع)، دیگری از آن نوح (ع) و سومی از آن علی (ع) است و بین این سه قبر در طشتهای زرین و سیمین، گلاب و مشک و انواع عطریات دیگر گذاشتهاند که زوار دست خود را در آن فرو برده به عنوان تبرک، بر سر و روی خود می کشند (ابنبطوطه 1370، ص. 220). و یا در بیرون دمیاط، مزار متبرکی است معروف به «شَطا» که مردم مصر در روزهای معینی از سال به زیارت آن میروند (ابنبطوطه1370، ص. 69). از مشاهد شیراز، قبر امام قطب ولی ابوعبدالله خفیف بوده که مردم هر بام و شام به زیارت این بقعه میآیند و دست بر تربت او میسایند (ابنبطوطه 1370، ص. 262).
علاوه بر صوفیان و پیامبران و امامان، قبور مشایخ و بزرگان سایر طبقات که نامی نیک در میان مردم داشتند، مورد احترام ایشان بوده است. در شیراز مردم برای زیارت قبر سعدی میآمدند و پس از خوردن غذا در سفره خانۀ شیخ و شستن لباسها به خانه بر می گشتند (ابنبطوطه 1370، ص. 265). هم چنین ابنبطوطه در راه حرکت از جرون مرکز هرمز به شهر خنجبال، از راهزنی به نام جمال لوک سجستانی یاد میکند که از پولهای راهزنی خانقاه میساخت و خرج غذا و اطعام مسافرین را میداد. مشهور بود که جمال همیشه دعا می کرد که خداوند فقط کسانی را در دام او بیندازد که زکات و حقوق واجبۀ خود را نمیپردازند. او با آشنایی با بیابانها همواره از دست حکومتیها فرار میکرد. به گفتۀ ابنبطوطه وی عاقبت توبه کرد و قبرش زیارتگاه مردم است (ابنبطوطه1370، ص. 336).
تنها قبور مردگان مورد احترام و زیارت نبوده و مکان هایی نیز در باور مردم به عنوان مکان های مقدس شناخته می شدند. به گفتة ابن بطوطه، مردم اسکندریه در روزهای جمعه برای زیارت اهل قبور از «بابالاخضر» که دروازهای از دروازههای اسکندریه بوده، خارج میشوند (ابنبطوطه۱۳۷۰، ص. ۵۶).
2-3. باورهای مردم پیرامون مرگ
علاوه بر آیین هایی که پیرامون مرگ در قلمروی مسلمانان وجود داشت و سفرنامه نویسان به آنها اشاره داشتند، باورهایی نیز پیرامون مرگ در جهان اسلام وجود داشت. از جان گذشتگی و دست شستن از زندگی در باور هندوها به شکل جالبی خود را نشان می داده است. به گفتة ابن بطوطه، در هند انداختن عمامه بر گردن اسب نشانۀ آن است که تصمیم بر مرگ گرفتهاند و از جان گذشتهاند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص.۱۸۲). چگونه مردن در باور بسیاری از مسلمانان، بسیار مورد توجه بوده است و برخی بر آن تاکید داشتند. هنگامی که در شهر بجایه، ابنبطوطه دچار بیماری میشود، مرگ در راه خانه خدا را بهتر از ماندن در شهر و استراحت میداند (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۵۲). یکی از باورهای عامیانه پیرامون مرگ که کلاویخو به آن اشاره داشت، این بود که در تبریز و احتمالاً در کل قلمرو تیمور عدهای با شنیدن خبر مرگ تیمور، آن را باور نمیکردند و میگفتند ممکن نیست تیمور بمیرد (کلاویخو ۱۳۸۴، ص. ۳۱۲). این گونه باورها پیرامون تولد و مرگ پادشاهان در قلمروی مسلمانان همواره وجود داشته است.در باور بسیاری از مسلمانان، مرگ در صورت خواست خداوند به تاخیر می افتد و به عنوان مثال در هنگام بروز بلایای طبیعی، می توان با تضرع به درگاه حق، از تعداد کشتگان کاست. ابن بطوطه در این باره به نمونه ای اشاره می کند. در سال ۷۴۹ ق در دمشق طاعونی آمد و مردم به فرمان امیرالامرا سه روز روزه گرفتند و روز آخر که پنجشنبه بود. همۀ طبقات از امرا و فقها و سادات و... در مسجد جامع دمشق گرد آمدند و مردم شب جمعه را به دعا و ذکر پرداختند و پس از نماز صبح به همراه امرا که پا برهنه بودند، مصحفها بر دست، از مسجد بیرون آمدند و مردم نیز به دنبال آنها و یهود نصاری با تورات و انجیل و همه با حال تضرع به مسجد اقدام رفته و نصف روز را به خدا متوسل شدند و به شهر بازگشته و نماز آدینه را به جا آوردند. در نتیجۀ این توسل، عدۀ تلفات روزانه در دمشق به دو هزار تن رسید، در حالی که در قاهره و مصر تلفات در یک روز تا بیست و چهار هزار تن هم میرسید (ابنبطوطه ۱۳۷۰، ص. ۱۳۷).
نتیجهگیری
به نظر می رسد، باورها و آیین های مرتبط با مرگ در قلمروی مسلمانان، بسیار فراوان بوده و سفرنامه نویسانی که در سالهای 616 تا 907 هجری قمری پا به سرزمین های اسلامی گذاشتند، هر یک با توجه به دیدگاه فکری و جهان بینی خود، روایتی از این فرهنگ شکل گرفته را ارائه کردند. این فرهنگ را می توان در سه بخش گورستان ها، آیین ها و مراسم و باورهای شکل گرفته در اطراف مرگ مورد بررسی قرار داد. با توجه به گزارش های سیاحان، مرگ برای مسلمانان، بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره بوده است و همواره به آن توجه داشته اند. باورهایی مهم در مورد جهان پس از مرگ وجود داشت که در انجام مراسم و آیین ها خود را نشان می داد. زیارت قبور مردگان و احترام به مزار بزرگان دینی و مشایخ صوفی و در نهایت عزاداری های با شکوه و نذر و اطعام برای مردگان، بخشی از این اعتقاد را نشان می دهد. نگاه سفرنامه نویسان این دوران نیز در این باره متفاوت بوده است. گرایش های فرقه ای و ارادت یا نفرت نسبت به شخصیت های مختلف، در برخورد مسلمانان با قبور و زیارتگاه ها موثر بوده است. بخش مهمی از آداب مرتبط با مرگ و آیین های مردگان مربوط به صوفیان و خانقاه های ایشان بوده است. در یک نگرش کلی میتوان گفت چشم انداز ابنبطوطه نسبت به سیاحان دیگر تا حدودی متفاوت است. ابنبطوطه به دلیل مسلمان بودن، به خلق و خوی و آداب زندگی مسلمانان بیشتر توجه داشته و آن را بیشتر مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. به پدیدهها با دقت و موشکافانه مینگرد و اعتقادات خود را آشکارا بیان میسازد. دیگر سفرنامهنویسان، که سیاحان غربی هستند، دیدگاه نسبتاً یکسانی دارند. مارکوپولو، کلاویخو و سفرنامه نویسان ونیزی برخلاف ابنبطوطه که بیشتر به مسائل اجتماعی توجه دارد، بیشتر با نگاه سیاسی به مسائل مینگرند. در برخی از آنها حتی گزارشی کوتاه پیرامون مرگ وجود ندارد. گزارشهای آنها عموماً عینی با برداشتهای کاملاً آنی است. این سیاحان از منظر فرهنگی متفاوتی به جامعه شرقی و اسلامی مینگرند و آن را در مقابل فرهنگ و باورهای خود قرار میدهند.سرچشمهها
- ابنبطوطه.،1370.سفرنامۀ ابنبطوطه. ترجمۀ محمدعلی موحد. بیجا: آگاه.- احمد، ع.، 1367. تاریخ تفکر اسلامی در هند. ترجمه ن. لطفی و م.ج. یاحقی، تهران: کیهان و علمیوفرهنگی.
- بیهقی، ح.، 1365. پژوهش و بررسی فرهنگ عامه مردم ایران. مشهد:آستانقدسرضوی.
- پاکدامن، م.ح. .1378. جامعه در قبال خرافات. گناوه: گوتنبرگ.
- پراپ، و. 1371. ریشههای تاریخی قصههای پریان. ترجمۀ ف. بدرهای، تهران: توس.
- جوادی، ح. 1352. ایران از نظر سیاحان اروپایی عصر تیموری. بررسیهای تاریخی، 8 (3)،صص 155 -186.
- حمیدی، ج . شامیان، الف. 1384. سرچشمه های تکوین و توسعه انواع تمثیل (اسطوره، رویا، فرهنگ عامه). دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، 197، صص 75 تا 108.
- رادفر، الف .1384. پیشینه فرهنگ عامه در زبان فارسی و منابع آن در فارسی، کردی و ترکی. فرهنگ، 55، صص 65 - 82.
- زرین کوب، ع. 1382. بحر در کوزه. تهران: علمی.
- سفرنامههای ونیزیان در ایران. 1381. ترجمۀ م. امیری، تهران: خوارزمی.
- شفیعیکدکنی، م.ر. 1384. نوشته بر دریا : از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی. تهران: سخن.
- فاروقی، ف. 1361. سیری در سفرنامهها. تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی.
- فاضلی، ن. 1381. فرهنگ عامه و ادبیات عامه فارسی. کتاب ماه هنر، 43 ، 44، صص. 82 تا85.
- کاترین مایور، ژ. 1377. فرهنگ و میراث فرهنگی، گنبدها و مناره های مصر. ترجمۀ الف. سروقد مقدم، مشکوة، 60، 61، صص. 203 - 222.
- کلاویخو، ر. 1384. سفرنامۀ کلاویخو. ترجمۀ م. رجبنیا،تهران: علمیوفرهنگی.
- مارکوپولو (1369)، سفرنامه (ایلمیلیونه)، ترجمه س.منصورسجادی، آنجلا دیجوانی رومانو، تهران: بوعلی.
- موحد، محمدعلی (1378)، ابنبطوطه، تهران: طرح نو.
- هدایت، صادق (1382)، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران: چشمه.