چشم زخم در نگرش قرآن
نويسنده: ام البنين شاه منصوري
سخني با خوانندگان
توانمنديهاي فوق العاده انسان
از آن دسته توانمندي ها مي توان به خلاقيت وآفريدگاري و ربوبيت طولي اشاره كرد. يكي از اين توانمندي ها و ظرفيت ها كه به تعليم و جعل اسمايي در ذات و ماهيت انسان سرشته و به وديعت نهاده شده است تصرفات فرامادي و فرا فيزيك و قوانين طبيعي است. اين دسته از ظرفيت ها و توانمندي ها به يقين فراتر از توانمندي هاي هر آفريده ديگر از جنيان و فرشتگان است تا بتواند به عنوان خلافت الهي آنان را مديريت و تدبير و ربوبيت نمايد و هر يك را به كمال لايق و شايسته شان برساند. از اين رو همه فرشتگان و جنيان در برابر انسان، سجده كرده و اطاعت و فرمانبرداري وي را پذيرفته اند تا تحت مديريت او به كمال خويش دست يابند.
هر چند كه به ظاهر و در مقام تشريع، ابليس كه از جنيان و بزرگ ايشان بود از اين كار سرباز زد و تمرد و عصيان نمود و خود را به علت مايه و سازه جنسي خويش برتر ديد و گفت كه از آتش و جنس برتر است ولي با اين همه، وي نيز به حكم تكوين وامر الهي، مسخر انسان و تحت ولايت و خلافت الهي انسان مي باشد. بنابراين تنها كاري كه به عنوان دشمن آشكار مي تواند انجام دهد وسوسه است و هيچ گونه تصرف فراتر از آن نخواهد داشت و تنها كساني كه ولايت و خلافت او را مي پذيرند تحت سلطه وي در مي آيند و از اوليايش به شمار مي روند. از اين رو ابليس در رستاخيز، خطاب به دوستان و اولياي خويش مي گويد: فلاتلوموني و لوموا انفسكم؛ مرا سرزنش نكنيد و خود را سرزنش كنيد؛ زيرا تنها شما را وسوسه كردم و شما خود مطيع و فرمانبرم شديد.
به هر حال طبيعت و ذات انسان به گونه اي است كه داراي ظرفيت و توانمندي هاي بسياري مي باشد كه يكي از آن ها تصرف در فرآماده و ايجاد امور خارق العاده و فرا طبيعي و فيزيك است. البته برخي به جهت شرايط اعتدالي زيست محيطي و وراثتي در كودكي نيز ممكن است به اين ظرفيت و توانمندي به شكل فعليت ضعيف دست يابند و يا با آموزش مي توانند خود را به اين فعليت برسانند. اين توانمندي انسان مانند بسياري ديگر از توانمندي ها به صورت قوه و توانايي در ذات انسان وجود دارد و مي توان در يك فرآيند تعليمي و تربيتي و آموزشي و پرورشي به فعليت رساند و از آن بهره برد.
توانايي انسان براي سحر و جادو
ابزارهاي سحر و جادو و روش هاي آن نيز به نسبت توانايي شخصي متفاوت و متعدد است. از اين رو برخي تنها در روح و روان و برخي در جسم تصرف مي كنند و يا اين كه برخي تنها از راه چشم و برخي ديگر از راه دست و يا ابزارهاي ديگر مي توانند تصرف نمايند.
يكي از معروف ترين نوع جادوگري و تصرف ها، تصرف از راه چشم است كه در اصطلاح فارسي از آن به چشم زخم ياد مي شود و دارندگان چنين توانايي را برخي بديمن و شوم چشم مي شمارند. در اين نوشتار تنها اين نوع از سحر و جادو و تصرف فرامادي مورد تحليل و تجزيه قرار مي گيرد.
چشم، يكي از نشانه هاي خدا
خداوند اين ابزار را به انسان داده است تا با تامل در جهان آفرينش شناخت كاملي از خود و خدا به دست آورد و زمينه عبوديت خداوندي را در نهاد خود فراهم سازد و تقويت نمايد و با پرستش خداوند و شكر نعمت، گام در راه تكامل تا قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) بردارد. اين توانايي ديدن و آگاهي و شناخت از موقعيت خود و خدا و جهان، از همان روزهاي آغازين تولد آغاز و در يك فرآيند طبيعي به تكامل مي رسد. (نحل آيه 78)
در گزارش قرآن به اين نكته اشاره شده كه جنيان نيز همانند انسان ها از چشم برخوردارند (اعراف آيه 179) با اين تفاوت كه چشمان جنيان از يك قابليت بيش تري نيز برخوردار مي باشد و در حالت عادي مي توانند انسان ها را بنگرند ولي انسان تنها زماني كه خود را تعالي بخشيد و از چشم برزخي بهره مند شد مي تواند عالم مثال منفصل را بنگرد كه منطقه زيست جنيان در دنياست. از اين رو خداوند به بشر هشدار مي دهد كه جنيان و ابليس مي توانند شما را در حالت عادي بنگرند ولي شما از چنين توانايي برخوردار نمي باشيد پس مواظب باشيد از اين ضعف و سستي شما سوءاستفاده نكنند و شما را وسوسه و گمراه نسازند.
ارتباط روح و چشم
در حقيقت حركت غيرعادي چشم متاثر از حالت رواني و دروني انسان انجام مي شود. ترس موجب مي شود چشمان به طور غيرعادي به حركت درآيد. (احزاب آيه 19) گاه نيز اتفاق مي افتد كه چشم با ديدن چيزهايي چنان روح را تحت تأثير قرار مي دهد كه امكان مهار حركات ساير اعضا براي جان و روان آدمي فراهم نمي شود. در داستان يوسف (ع) و زنان اشراف چنين موقعيت براي زنان اشراف پديد مي آيد و آنان تحت تاثير جمال و زيبايي شگفت انگيز فرابشري يوسف، دست خويش را مي برند. (يوسف آيه 31) اين نشان مي دهد كه چشم انساني موجب مي شود تا هم خود تحت تأثير روح، حركات و رفتارهاي غيرعادي و غيرمهار شده انجام دهد و هم مي تواند ابزاري براي تحت تاثير قرار دادن روح آدمي شود تا مهار و كنترل ساير اعضا را از دست دهد. اين بدان معناست كه ميان روح انساني و چشم ارتباط بسيار حساس و ظريفي وجود دارد.
سحر چشم
در داستاني كه قرآن درباره مردم بابل ميانرودان گزارش مي كند به مساله وجود سحر و تعليم آن به كمك دو فرشته الهي به نام هاروت و ماروت اشاره مي نمايد. در اين داستان كه در سوره بقره آمده به خوبي تبيين و تحليل مي گردد كه سحر و جادو قابل تعليم و آموزش است و كاركردهاي بسياري دارد و مي تواند امري مثبت و سازنده و يا منفي و زيانبار باشد.
در اين جا هدف آن نيست كه علت اين كه چرا دو فرشته مامور مي شوند در بابل به مردم سحر و جادوگري بياموزند تبيين شود؛ زيرا اين خود نوشتار و تحقيقي ديگر را مي طلبد. اما اين نكته در اين گزارش و تحليل به روشني ظاهر مي شود كه انسان اين استعداد و توانمندي را به طور ذاتي دارا مي باشد كه از عناصر فرامادي استفاده كند و يا ابزارهاي مادي را در امور فرامادي به كار گيرد در مورد اخير مراد آن است كه شخص مي تواند از امور مادي چون چشم براي امري معنوي مانند محبت و دشمني بهره ببرد.
در داستان سحر جادوگران مصري و مبارزه ايشان با حضرت موسي(ع) اين نكته مورد تاكيد قرار مي گيرد كه سحر مي تواند در چشم و تصرف در آن باشد. از اين رو نفوذ جادوي ساحران فرعوني در چشم بني اسرائيل بوده كه موجب وحشت ايشان مي شود. به اين معنا كه شخص مي تواند با اعمالي، در چشم شخص تصرف كند و تاثيرات آن را در جان و روحش ببيند. بنابراين با حركت طناب ها و ريسمان ها در چشمان مردمان تصرف شده و در جان ايشان وحشت و ترس افكنده مي شود. (اعراف آيه 116)
كافران مكه نيز در برابر معجزات پيامبر(ص) مدعي بودند كه چشمانش در برابر مشاهده گشايش درهاي آسمان مسحور شدند و در حقيقت پيامبر در چشمان ايشان تصرف كرده تا نتوانند حقيقت و واقعيت را از خيال جدا كنند. (حجر آيه 14و 15)
به هر حال شكي نيست كه انسان از توانايي خاص و خارق العاده اي برخوردار است كه موجبات تصرفات فرامادي و فراطبيعي را فراهم مي آورد. همين مساله و وجود كساني كه از اين توانايي برخوردار بودند موجب شده حتي معجزات پيامبران كه امري فراتر از سحر و جادو بوده و نشانه و آيتي بزرگ و غيرقابل انكار مي باشد از ديدگاه كافران به عنوان سحر و جادو برآورد و قلمداد شود. آنان پيامبران را به عنوان ساحران و نه پيامبران معرفي مي كردند. در آيات بسياري از قرآن به اين مسئله اشاره شده كه كافران دربرابر معجزات باهره پيامبران، ايشان را متهم به سحر و جادو مي كردند و هرگونه ارتباط اين معجزات را با خداوند انكار مي نمودند. اينها همه نشانه اي از وجود سحر و جادو و آثار و تأثيراتي بود كه درجامعه بشري وجود داشت و بسياري از مردم به ذاتي و يا با آموزش به آن دست يافته بودند.
چشم زخم
قرآن در آيه 67 سوره يوسف به امكان وحقانيت چشم زخم اشاره مي كند. در اين آيه حضرت يعقوب(ع) به فرزندان خويش فرمان مي دهد كه هنگام ورود به مصر از يك دروازه شهر وارد آن نشوند و از آن جايي كه فرزندان ده گانه ايشان افرادي زيبا و تنومند و جوان بودند از ايشان مي خواهد براي در امان ماندن از چشم زخم مردم مصر از دروازه هاي متعدد وارد شوند تا به چشم نيايند. (الميزان ج11 ص218) بنابراين مي توان گفت كه چشم زخم امري پذيرفته شده در بينش و نگرش قرآني است.(مجمع البيان ج5 و 6 ص380)
در حقيقت يعقوب(ع) از چشم زخم مصريان نسبت به فرزندانش دل نگران بود.هرچند كه آن حضرت(ع) براين نكته تأكيد مي ورزد كه قدرت انسان هاي داراي چشم زخم به گونه اي است كه او نمي تواند جلوي آنها را بگيرد مگر آن كه اراده الهي به اين تعلق گيرد كه چشم زخم مردم در ايشان اثر نگذارد.(يوسف67)
مهم ترين آيه كه درباره چشم زخم بدان اشاره مي شود آيه 51 سوره قلم است كه درباره پيامبر گرامي(ص) آمده است. در اين آيه آمده كه كافران در تلاش بودند چشم زخمي به پيامبر(ص) برسانند. آنان كه از هر راهي تلاش مي كردند تا آن حضرت را بكشند و يا دعوتش را به تعطيلي بكشانند از ساحران و جادوگران بهره گرفتند تا اين كار را انجام دهند. از اين رو خداوند مي فرمايد: وان يكادالذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعواالذكر و يقولون انه لمجنون.
در اين آيه دليل آنان براي به كارگيري سحر و جادو و چشم زخم آن است كه پيامبر را مجنون و جن زده مي دانستند و اين زماني بود كه ذكر يعني قرآن را شنيده بودند و آن را شگفت انگيز مي يافتند. گمان بردن به اين كه كلام آدمي نيست و مي بايست كلام جنيان باشد و آنان هستند كه وي را به بند كشيده و از زبان محمد(ص) سخن مي گويند. باعث شد تا با به كارگيري سحر و چشم زخم، تلاش كنند وي را بكشند و يا آسيبي به او وارد سازند تا جن تسخيركننده نيز بميرد و يا برود.
واژه زلق در لسان العرب به معناي لغزيدن است و زلق بابصار و لغزيدن به چشم يعني اين كه تو را با چشمانشان آزار رسانند و تو را از مقامي كه داري بلغزانند.(لسان العرب ج6ص70) اين مقام همان مسئله ذكر حكيم و قرآن عظيمي بود كه آنان را شگفت زده كرده بود و بهترين سخنوران و شاعران كافران در برابرش زانو به زمين زده بودند.
راه هاي مصونيت از چشم زخم
اما براي رهايي از چشم زخم و يا مصونيت از آن در سوره يوسف آيه67 به مسئله توكل بر خدا اشاره و از مردمان خواسته شده تا از اين عامل براي پيشگيري از چشم زخم و در امان ماندن از آن استفاده كنند.
در حقيقت انسان بايد به اين باور برسد كه تنهاخداوند در برابر اين قدرت هاي ماورايي و فرامادي مي تواند بايستد و او را نجات دهد و يا در امان نگه دارد.
از ديگر روش هايي كه قرآن در همين آيه بدان اشاره مي كند پرهيز از كساني است كه داراي اين قدرت هستند و نيز استفاده از شيوه هايي است كه زمينه هاي چشم زخم را فراهم نمي آورد. ظاهر نشدن در برابر شور چشمان يكي از اين راه هاست.خواندن سوره معوذتين به ويژه سوره فلق يكي ديگر از شيوه هاي پيشگيري و درمان است. برخي گفته اند كه آيه من شر حاسد اذا حسد، شامل عائن يعني كسي كه با چشم آسيب مي رساند نيز مي شود؛ زيرا چشم زخم گاه از حسادت نفساني برمي خيزد. به اين معنا كه شخص هرگاه در ديگري نعمتي يافت و يا فراواني نعمتي را مشاهده كرد از روي حسادت مي كوشد تا آن نعمت از او سلب شود و با شورچشمي مي كوشد تا آن را از ميان بردارد.
علامه طباطبايي در الميزان مي نويسد: چشم زخم نوعي از حسد نفساني است كه هنگام مشاهده چيزي كه در نظر شور چشم، زياد و تعجب انگيز است محقق مي شود. (الميزان ج20 ص393)اينها نمونه هايي از مسئله چشم زخم و چشم شور است كه در آيات قرآني مي توان ردگيري كرد. البته نمونه هاي ديگري هست كه براين نكته تأكيد مي كند ولي پرداختن به همه مباحث آن از حوصله اين نوشتار بيرون است.
منبع:کیهان