انفاق، و هفتصد برابر پاداش!
نويسنده:استاد جعفر سبحاني
قرآن مجيد طي چهار تشبيه و تمثيل، ابعاد و آداب مختلف انفاق را بيان كرده است.
«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، بسان بذري هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يك صد دانه باشد، و خداوند براي هر كسي بخواهد دو يا چند برابر ميكند(رحمت) خدا وسيع و او دانا است».
«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، و پس از انفاق نه منت ميگذارند، و نه آزاري ميرسانند، براي آنان پاداشي است نزد پروردگارشان، نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند».
«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ»1.
«گفتار خوش، و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقي است كه به دنبال آن آزاري باشد، خدا بينياز و بردبار است».
در تشبيه نخست، انفاق انسان را به بذري تشبيه ميكند كه به هفتصد دانه تبديل ميگردد(آيه 261).
در تشبيه دوم انفاق رياكاران و كساني را كه پس از انفاق منت ميگذارند، و يا آزار ميرسانند، به بذري تشبيه ميكند كه بر قطعه سنگي كه روي آن خاك نازكي باشد افشانده شود، سپس باران درشت ببارد و خاك و بذر را بشويد(آيه 264).
در تشبيه سوم، انفاق افراد با اخلاص را به باغي تشبيه ميكند كه در نقطه بلندي قرار گيرد و باران درشت به آن برسد و ميوه خود را دوچندان دهد(آيه 265).
در تشبيه چهارم بار ديگر انفاق رياكاران و گروه منتگذار و آزاررسان پس از انفاق را به باغي تشبيه ميكند كه از هر ميوهاي در آن وجود داشته، اما ناگاه باد سوزانندهاي به آن برخورد كند و بسوزد(آيه 266).
اين تشبيهات چهارگانه كه همگي بر محور انفاق دور ميزند، جنبه تربيتي دارد و علاوه بر دعوت به انفاق، راه و رسم آن را ميآموزد، و در صورت عدم تمكّن از انفاق، شيوه برخورد با فقير را تذكر ميدهد و بر اخلاص در عمل و نيت و دوري از ريا و منت و آزار تأكيد ميورزد. اينك ما يكايك اين تمثيلها را مورد بررسي قرار ميدهيم:
«جامعه با ايمان در دوستي و مهرباني و ترحم به يكديگر بسان بدن واحد است كه هرگاه عضوي از آن به درد آيد، اعضاي ديگر نيز با بيداري و تب ابراز همدردي ميكنند».
در چنين جامعهاي نبايد اختلاف طبقاتي به پايهاي برسد كه يكي، از پرخوري دچار بيماريهاي مزمن گردد و ديگري از گرسنگي جان بسپارد، بلكه بايد حس تعاون و همدردي بر جامعه حكومت كند و بخشي از ثروت افراد براي بهبود وضع مستمندان اختصاص يابد.
طبيعت براي ما درس آموزنده ميدهد، درخت، شيره وجود خود را به صورت ميوه در اختيار ما ميگذارد، آفتاب پيوسته نور ميپاشد و پيوسته ميسوزد تا منظومه را روشن كند.
در آيين اسلام علاوه بر انفاقهاي واجب، تحت عناوين زكات، كفّارات تأكيد بر انفاقهاي مستحب شده و قرآن در آيههاي مختلف، جامعه اسلامي را به آن دعوت كرده است. آيات مربوط به انفاق به چند گروه تقسيم ميشود:
گاهي اصل انفاق را مطرح ميكند و ميفرمايد: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»3. «آنچه از مال دنيا انفاق كنيد، خدا از آن آگاه است».
و گاهي ديگر به بيان كيفيت آن ميپردازد و يادآور ميشود كه در انفاق بايد ميانهرو بود نه اسرافگر و نه امساكپيشه:
«وَ الَّذِينَ إذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا...»4.
«آنان كه انفاق ميكنند، در حالي كه نه در انفاق اسراف ميكنند و نه راه امساك را در پيش ميگيرند».
در مرحله سوم يادآور ميشود كه انفاق بايد براي رضاي خدا باشد نه كسب مقام و نه نام و نشان چنانكه ميفرمايد:
«...وَ ما تُنْفِقُونَ اِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ...»5. «انفاق نميكنند مگر براي كسب رضاي خدا».
در مرحله چهارم يادآور ميشود كه فرد انفاقگر نبايد بر فقير منت بگذارد و نه به او آزار برساند همچنان كه در آيات مورد بحث خواهد آمد. آنجا كه ميفرمايد: «...لايُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّا وَ لا أَذيً...»6.
«انفاق خود را با منت و آزار همراه نميسازند»
در مرحله پنجم يادآور ميشود كه انفاق به هر دو حالت خوب است آشكار و پنهان، چنان كه ميفرمايد: «...وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّا وَ عَلانِيَةً...»7 «از آنچه كه به آنان داديم به صورت پنهان و آشكار انفاق ميكنند».
بنابراين، آيات انفاق به چند دسته مختلف تقسيم شده است و هر دسته هدف خاصي را تعقيب ميكند. ولي در آيه مورد بحث هدف ديگري تعقيب ميشود و آن اين كه انسان انفاقگر در راه خدا به دانهاي تشبيه ميشود كه در دل زمين پنهان گرديده سپس پس از يك رشته فعل و انفعالات و ريزش باران و تابش آفتاب به هفتصد دانه تبديل ميگردد. چنانكه ميفرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند بسان دانهاي هستند كه هفت سنبل ميروياند و در هر سنبل صد دانه هست».
ظاهر آيه انسان انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند ولي از نظر تحليل حقيقت به شكل ديگر است.
الف. انسان انفاقگر بسان كشاورز است كه دانه ميكارد.
ب. انفاق اين انسان بسان دانهاي است كه كشاورز آن را در دل زمين پنهان ميسازد.
ج. همانطوري كه دانه به هفتصد دانه تبديل ميشود، انفاق انسان نيز دهها برابر ميگردد.
ولي ممكن است سؤال شود اگر واقعيت تمثيل همين است كه در سه بخش آمده، پس چرا قرآن خود شخص انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند درحالي كه شخص بايد به زارع، و انفاق به دانه تشبيه شود.
پاسخ اين سؤال اين است كه عمل هر انساني پرتوي از وجود او است؛ مثلاً ايمان مؤمن و كفر كافر نمونه روحيات او است و عمل هر چه توسعه پيدا كند، تو گويي ذات انسان گسترش يافته است.
بنابراين هر دو تشبيه صحيح ميباشد، خواه مُنْفِقْ را به دانه تشبيه كنيم، يا عمل او را؛ تو گويي ذات و عمل، دو رو از يك سكه ميباشد كه گاهي به آن ذات گفته ميشود و احيانا عمل.
ممكن است در اين مورد وجه ديگري نيز باشد و آن اين كه افراد نيكوكار بر اثر فزوني اعمال نيك، مجسمه انفاق ميباشند كه واقعيتي جز نيكي و احسان ندارند و لذا تشبيه شخص به دانه بسان تشبيه انفاق به دانه است.
در شرايطي كه زمين آماده كشت باشد و خورشيد همراه با باران كافي، بر آن بتابد، چهبسا ممكن است يك دانه به فزونتر از آنچه در آيه آمده تبديل شود. كشاورزي آگاه از اصول كشاورزي به خود اينجانب گفت: من در برخي از سالها از يك بوته نهصد دانه برداشت كردم و چهبسا ممكن است فزونتر از آن نيز رخ دهد.
هدف آيه اين است كه يك مطلب عقلاني را به صورت محسوس درآورد زيرا قرآن قبل از اين آيه به افرادي كه در راه خدا قرض ميدهند، نويد مضاعف داده و چنين ميفرمايد: «مَنْ ذاَ الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافا كَثِيرَةً وَ اللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»8.
«كيست كه به خدا قرض الحسنهاي دهد(از اموالي كه خدا به او بخشيده انفاق كند) تا آن را براي او چندين برابر كند؟ و خداوند است كه روزي بندگان را محدود يا گسترده ميسازد، (و انفاق هرگز باعث كمبود روزي آنها نميشود) و به سوي او باز ميگرديد».
اين آيه گزارش ميدهد كه خدا به وامدهندگان چند برابر ميدهد و در آيه مورد بحث ميفرمايد:
«وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ».«خدا درباره هركس بخواهد، پاداش بيشتري ميدهد».
اكنون در ذهن انسان اين مطلب جلوه ميكند كه چگونه يك عمل كوچك، به چند برابر تبديل ميشود؟ براي رفع هر نوع استبعاد، خدا مسأله معقول را در لباس محسوس ريخته، از تبديل دانه به هفتصد دانه خبر داده و از اين طريق حيرت و ترديد سادهلوحان را پايان بخشيده است.
اصولاً انفاق به افراد، همراه با منت و آزار سبب شكست روحي و تحقير طرف ميشود و در اين صورت اگر لقمه ناني به او داده، در برابر، سرمايه روحي او را از دست وي گرفته است زيرا اين فرد آنچنان احساس حقارت در خود ميكند كه اين لقمه نان، جبران آن را نميكند و لذا در آيه بعدي ميفرمايد:
«الَّذِينَ يُنْفِقُؤنَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنَّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا، انفاق ميكنند، و پس از انفاق نه منت ميگذارند و نه آزاري ميرسانند، براي آنان پاداش است نزد پروردگارشان، نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند».
اين آيه ناظر به آداب انفاق توانگران است كه بايد عمل نيك آنان پيراسته از منت و آزار باشد.
آيه بعدي ناظر به آداب گروهي است كه از آنها درخواست كمك ميشود ولي توانايي كمك كردن ندارند، وظيفه اين گروه چيز ديگر است و آن اين كه با زبان خوش سائلان را رد كنند و از آنها مغفرت و پوزش طلبند، چنانكه ميفرمايد: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ».
«گفتار خوش و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقي است كه به دنبال آن آزار باشد خداوند بينياز و بردبار است».
آيه دوم آداب انفاق را بيان ميكند كه يك فرد توانگر بعد از انفاق حقّ منت نهادن و اذيت كردن ندارد زيرا مال، مال خدا است و انسان نماينده خدا در تصرّف در آن است، و وكيل خدا، حق هيچ نوع دخالت ندارد.
آيه سوم وظيفه افراد ناتوان را بيان ميكند كه با بينوايان با زباني نيك و درخواست مغفرت سخن بگويند و چنين عملي از كمك همراه با منت بهتر است.
ما اين بخش را با حديثي از پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله كه از سخنان گرانبهاي او در مورد انفاق و انفاقگران است، به پايان ميرسانيم.
حضرتش فرمود: «إذا سئل السائل فلا تقطعُوا عليه مسألتَه حتّي يفرغ منها ثمّ رُدّوا عليه بوقارٍ و لينٍ إمّا ببذلٍ يسير أو ردٍّ جميلٍ فانّه قد يأتيكم مَنْ ليس بإنس و لا جانّ ينظرونكم كيف صنيعكم فيما خوّلكم اللّه تعالي»9.
«هنگامي كه حاجتمندي از شما چيزي بخواهد، گفتار او را قطع نكنيد، تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد يا چيزي كه درخواست دارد، در اختيار او بگذاريد و يا به طرز شايستهاي او را باز گردانيد زيرا ممكن است سؤال كننده فرشته باشد كه مأمور آزمايش شما است، تا ببيند در برابر نعمتهايي كه خداوند به شما ارزاني داشته، چگونه عمل ميكنيد».
«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، بسان بذري هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يك صد دانه باشد، و خداوند براي هر كسي بخواهد دو يا چند برابر ميكند(رحمت) خدا وسيع و او دانا است».
«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، و پس از انفاق نه منت ميگذارند، و نه آزاري ميرسانند، براي آنان پاداشي است نزد پروردگارشان، نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند».
«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ»1.
«گفتار خوش، و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقي است كه به دنبال آن آزاري باشد، خدا بينياز و بردبار است».
مثَلهاي پياپي
قرآن مجيد در سوره بقره در ضمن آيههاي 261 - 266 چهار تمثيل مطرح كرده كه هر يك براي خود پيام خاصي دارد.در تشبيه نخست، انفاق انسان را به بذري تشبيه ميكند كه به هفتصد دانه تبديل ميگردد(آيه 261).
در تشبيه دوم انفاق رياكاران و كساني را كه پس از انفاق منت ميگذارند، و يا آزار ميرسانند، به بذري تشبيه ميكند كه بر قطعه سنگي كه روي آن خاك نازكي باشد افشانده شود، سپس باران درشت ببارد و خاك و بذر را بشويد(آيه 264).
در تشبيه سوم، انفاق افراد با اخلاص را به باغي تشبيه ميكند كه در نقطه بلندي قرار گيرد و باران درشت به آن برسد و ميوه خود را دوچندان دهد(آيه 265).
در تشبيه چهارم بار ديگر انفاق رياكاران و گروه منتگذار و آزاررسان پس از انفاق را به باغي تشبيه ميكند كه از هر ميوهاي در آن وجود داشته، اما ناگاه باد سوزانندهاي به آن برخورد كند و بسوزد(آيه 266).
اين تشبيهات چهارگانه كه همگي بر محور انفاق دور ميزند، جنبه تربيتي دارد و علاوه بر دعوت به انفاق، راه و رسم آن را ميآموزد، و در صورت عدم تمكّن از انفاق، شيوه برخورد با فقير را تذكر ميدهد و بر اخلاص در عمل و نيت و دوري از ريا و منت و آزار تأكيد ميورزد. اينك ما يكايك اين تمثيلها را مورد بررسي قرار ميدهيم:
تمثيل نخست: انفاق و پاداش هفتصد برابر:
جامعه انساني بسان پيكر واحدي است كه اعضاي آن به كمك يكديگر ميشتابند و اظهار همدردي ميكنند تا آنجا كه اگر دل انسان درد كند، ديده؛ اشك ميريزد؛ پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله در حديث معروف خود به اين نكته تذكر داده و فرموده است: «مثلُ المؤمنين في توادّهم و تعاطُفهِم و تراحُمِهم كمثَلِ الجسدِ الواحد إذا اشتكي منه عضوٌ تداعي له سائر الجسد بالسهر و الحِمي»2.«جامعه با ايمان در دوستي و مهرباني و ترحم به يكديگر بسان بدن واحد است كه هرگاه عضوي از آن به درد آيد، اعضاي ديگر نيز با بيداري و تب ابراز همدردي ميكنند».
در چنين جامعهاي نبايد اختلاف طبقاتي به پايهاي برسد كه يكي، از پرخوري دچار بيماريهاي مزمن گردد و ديگري از گرسنگي جان بسپارد، بلكه بايد حس تعاون و همدردي بر جامعه حكومت كند و بخشي از ثروت افراد براي بهبود وضع مستمندان اختصاص يابد.
طبيعت براي ما درس آموزنده ميدهد، درخت، شيره وجود خود را به صورت ميوه در اختيار ما ميگذارد، آفتاب پيوسته نور ميپاشد و پيوسته ميسوزد تا منظومه را روشن كند.
در آيين اسلام علاوه بر انفاقهاي واجب، تحت عناوين زكات، كفّارات تأكيد بر انفاقهاي مستحب شده و قرآن در آيههاي مختلف، جامعه اسلامي را به آن دعوت كرده است. آيات مربوط به انفاق به چند گروه تقسيم ميشود:
گاهي اصل انفاق را مطرح ميكند و ميفرمايد: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»3. «آنچه از مال دنيا انفاق كنيد، خدا از آن آگاه است».
و گاهي ديگر به بيان كيفيت آن ميپردازد و يادآور ميشود كه در انفاق بايد ميانهرو بود نه اسرافگر و نه امساكپيشه:
«وَ الَّذِينَ إذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا...»4.
«آنان كه انفاق ميكنند، در حالي كه نه در انفاق اسراف ميكنند و نه راه امساك را در پيش ميگيرند».
در مرحله سوم يادآور ميشود كه انفاق بايد براي رضاي خدا باشد نه كسب مقام و نه نام و نشان چنانكه ميفرمايد:
«...وَ ما تُنْفِقُونَ اِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ...»5. «انفاق نميكنند مگر براي كسب رضاي خدا».
در مرحله چهارم يادآور ميشود كه فرد انفاقگر نبايد بر فقير منت بگذارد و نه به او آزار برساند همچنان كه در آيات مورد بحث خواهد آمد. آنجا كه ميفرمايد: «...لايُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّا وَ لا أَذيً...»6.
«انفاق خود را با منت و آزار همراه نميسازند»
در مرحله پنجم يادآور ميشود كه انفاق به هر دو حالت خوب است آشكار و پنهان، چنان كه ميفرمايد: «...وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّا وَ عَلانِيَةً...»7 «از آنچه كه به آنان داديم به صورت پنهان و آشكار انفاق ميكنند».
بنابراين، آيات انفاق به چند دسته مختلف تقسيم شده است و هر دسته هدف خاصي را تعقيب ميكند. ولي در آيه مورد بحث هدف ديگري تعقيب ميشود و آن اين كه انسان انفاقگر در راه خدا به دانهاي تشبيه ميشود كه در دل زمين پنهان گرديده سپس پس از يك رشته فعل و انفعالات و ريزش باران و تابش آفتاب به هفتصد دانه تبديل ميگردد. چنانكه ميفرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند بسان دانهاي هستند كه هفت سنبل ميروياند و در هر سنبل صد دانه هست».
ظاهر آيه انسان انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند ولي از نظر تحليل حقيقت به شكل ديگر است.
الف. انسان انفاقگر بسان كشاورز است كه دانه ميكارد.
ب. انفاق اين انسان بسان دانهاي است كه كشاورز آن را در دل زمين پنهان ميسازد.
ج. همانطوري كه دانه به هفتصد دانه تبديل ميشود، انفاق انسان نيز دهها برابر ميگردد.
ولي ممكن است سؤال شود اگر واقعيت تمثيل همين است كه در سه بخش آمده، پس چرا قرآن خود شخص انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند درحالي كه شخص بايد به زارع، و انفاق به دانه تشبيه شود.
پاسخ اين سؤال اين است كه عمل هر انساني پرتوي از وجود او است؛ مثلاً ايمان مؤمن و كفر كافر نمونه روحيات او است و عمل هر چه توسعه پيدا كند، تو گويي ذات انسان گسترش يافته است.
بنابراين هر دو تشبيه صحيح ميباشد، خواه مُنْفِقْ را به دانه تشبيه كنيم، يا عمل او را؛ تو گويي ذات و عمل، دو رو از يك سكه ميباشد كه گاهي به آن ذات گفته ميشود و احيانا عمل.
ممكن است در اين مورد وجه ديگري نيز باشد و آن اين كه افراد نيكوكار بر اثر فزوني اعمال نيك، مجسمه انفاق ميباشند كه واقعيتي جز نيكي و احسان ندارند و لذا تشبيه شخص به دانه بسان تشبيه انفاق به دانه است.
واقعيت است نه تخيّل :
قرآن در اين آيه از تبديل يك دانه به هفتصد دانه خبر ميدهد و اين يك واقعيت است كه كشاورزان كاركشته از آن خبر ميدهند زيرا:در شرايطي كه زمين آماده كشت باشد و خورشيد همراه با باران كافي، بر آن بتابد، چهبسا ممكن است يك دانه به فزونتر از آنچه در آيه آمده تبديل شود. كشاورزي آگاه از اصول كشاورزي به خود اينجانب گفت: من در برخي از سالها از يك بوته نهصد دانه برداشت كردم و چهبسا ممكن است فزونتر از آن نيز رخ دهد.
هدف آيه اين است كه يك مطلب عقلاني را به صورت محسوس درآورد زيرا قرآن قبل از اين آيه به افرادي كه در راه خدا قرض ميدهند، نويد مضاعف داده و چنين ميفرمايد: «مَنْ ذاَ الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافا كَثِيرَةً وَ اللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»8.
«كيست كه به خدا قرض الحسنهاي دهد(از اموالي كه خدا به او بخشيده انفاق كند) تا آن را براي او چندين برابر كند؟ و خداوند است كه روزي بندگان را محدود يا گسترده ميسازد، (و انفاق هرگز باعث كمبود روزي آنها نميشود) و به سوي او باز ميگرديد».
اين آيه گزارش ميدهد كه خدا به وامدهندگان چند برابر ميدهد و در آيه مورد بحث ميفرمايد:
«وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ».«خدا درباره هركس بخواهد، پاداش بيشتري ميدهد».
اكنون در ذهن انسان اين مطلب جلوه ميكند كه چگونه يك عمل كوچك، به چند برابر تبديل ميشود؟ براي رفع هر نوع استبعاد، خدا مسأله معقول را در لباس محسوس ريخته، از تبديل دانه به هفتصد دانه خبر داده و از اين طريق حيرت و ترديد سادهلوحان را پايان بخشيده است.
شرايط انفاق :
درحالي كه انفاق و كمك به افتادگان و بينوايان يك عمل نيكي است، اما اسلام انفاق را به هر صورت نميپذيرد، تنها به انفاقي پاداش ميدهد كه انگيزه آن خدا باشد و طبعا كاري كه براي خدا است، بايد از هر نوع پيرايه پيراسته باشد، مثلاً هرگاه بينوايي را كمك كرد و منت بر او نگذارد، يا او را آزار و اذيت نكند؛ زيرا در اين دو صورت عمل، قداست خود را از دست داده و فاقد پاداش خواهد بود.اصولاً انفاق به افراد، همراه با منت و آزار سبب شكست روحي و تحقير طرف ميشود و در اين صورت اگر لقمه ناني به او داده، در برابر، سرمايه روحي او را از دست وي گرفته است زيرا اين فرد آنچنان احساس حقارت در خود ميكند كه اين لقمه نان، جبران آن را نميكند و لذا در آيه بعدي ميفرمايد:
«الَّذِينَ يُنْفِقُؤنَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنَّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا، انفاق ميكنند، و پس از انفاق نه منت ميگذارند و نه آزاري ميرسانند، براي آنان پاداش است نزد پروردگارشان، نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند».
اين آيه ناظر به آداب انفاق توانگران است كه بايد عمل نيك آنان پيراسته از منت و آزار باشد.
آيه بعدي ناظر به آداب گروهي است كه از آنها درخواست كمك ميشود ولي توانايي كمك كردن ندارند، وظيفه اين گروه چيز ديگر است و آن اين كه با زبان خوش سائلان را رد كنند و از آنها مغفرت و پوزش طلبند، چنانكه ميفرمايد: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ».
«گفتار خوش و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقي است كه به دنبال آن آزار باشد خداوند بينياز و بردبار است».
خلاصه محتويات سه آيه :
آيه نخست گزارش از پاداشهاي بزرگ براي انفاق انفاقگران ميدهد كه چهبسا ممكن است يك درهم آنان به هفتصد درهم تبديل ميشود.آيه دوم آداب انفاق را بيان ميكند كه يك فرد توانگر بعد از انفاق حقّ منت نهادن و اذيت كردن ندارد زيرا مال، مال خدا است و انسان نماينده خدا در تصرّف در آن است، و وكيل خدا، حق هيچ نوع دخالت ندارد.
آيه سوم وظيفه افراد ناتوان را بيان ميكند كه با بينوايان با زباني نيك و درخواست مغفرت سخن بگويند و چنين عملي از كمك همراه با منت بهتر است.
ما اين بخش را با حديثي از پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله كه از سخنان گرانبهاي او در مورد انفاق و انفاقگران است، به پايان ميرسانيم.
حضرتش فرمود: «إذا سئل السائل فلا تقطعُوا عليه مسألتَه حتّي يفرغ منها ثمّ رُدّوا عليه بوقارٍ و لينٍ إمّا ببذلٍ يسير أو ردٍّ جميلٍ فانّه قد يأتيكم مَنْ ليس بإنس و لا جانّ ينظرونكم كيف صنيعكم فيما خوّلكم اللّه تعالي»9.
«هنگامي كه حاجتمندي از شما چيزي بخواهد، گفتار او را قطع نكنيد، تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد يا چيزي كه درخواست دارد، در اختيار او بگذاريد و يا به طرز شايستهاي او را باز گردانيد زيرا ممكن است سؤال كننده فرشته باشد كه مأمور آزمايش شما است، تا ببيند در برابر نعمتهايي كه خداوند به شما ارزاني داشته، چگونه عمل ميكنيد».
پي نوشت :
1. سوره بقره، آيههاي 261 تا 263.
2. مسند احمد، ج4، ص 270.
3. آل عمران، 272.
4. فرقان، 67.
5. بقره، 272.
6. بقره: 262.
7. فاطر، 29.
8. بقره، 245.
9. تفسير نورالثقلين، ج1، ص 283.