از عبدالعظيم روايات قابل توجهاى در زمينههاى متعدد چون: توحيد، امامت و فرايض اسلام نقل شده است كه از نگاه مجموعى به آنها شخصيت وى بهتر شناخته مىشود. در مورد ساير ناقلان حديث نيز نگاه مجموعى همين نقش را ايفا مىكند و مىتوان اين شيوه را يكى از راههاى شناخت احاديث مجعولى كه به ناروا به برخى از راويان عظيمالمنزله نسبت داده شده، نيز دانست ؛ زيرا با اين شيوه از طريق مقايسه روايات راوى با يكديگر مىتوان پىبرد كه وى در چه حال و هوايى بهسر مىبرده و اصول عقايد وى چه بوده و تا چه حدّ ملتزم به رعايت آداب و انجام فرايض بوده است. بديهى است كه در صورت مذكور، چنانچه روايتى در بين روايات نقل شده از وى وجود داشته باشد كه با ديگر روايات وى همخوان نبوده و متناقض باشد، گمان به جعل روايت مزبور و مبرا بودن راوى از نسبتى كه به وى داده شده تقويت مىگردد.
براى مثال راوى برخى از روايات در تحريف قرآن كريم (با صرفنظر از امكان تأويل آنها) احمد بن مهران از حضرت عبدالعظيم است.(2) ابن مهران از مشايخ كلينى است و در كتاب الكافى تعداد قابل توجهاى از روايات با واسطه از وى نقل شده است و مرحوم كلينى نيز در برخى موارد بر او ترحّم كرده است (بعد از ذكر نام وى گفته است: «رحمه اللّه)»، ليكن ابن غضايرى نامبرده را تضعيف كرده است و ساير علماى دانش رجال نيز نامى از وى نبردهاند.(3) در اين صورت گمان به صحت تضعيف ابن غضائرى و مبرا بودن حضرت عبدالعظيم از رواياتى كه احمد بن مهران بدو نسبت داده تقويت مىشود.
به منظور سهولت نگاه مجموعى، برخى از فضلاى معاصر اقدام به گردآورى روايات برخى از ناقلان حديث در مجموعههايى مجزا با نام «مُسْنَد» كردهاند، مانند: مسند زارة و مسند محمد بن قيس البجلى اثر بشير محمدى مازندرانى.(4)
مسند نويسى در عصر اصحاب ائمه(ع) و قدما اغلب در پهنهاى وسيعتر و براى تحقق هدفى، غير از آنچه ذكر شد، صورت پذيرفته است. توضيح آنكه در عصر قدما اولاً به جاى گردآورى روايات يكى از ناقلان حديث، روايات تمامِ اصحاب يك يا چند امام معصوم گردآورى مىشده است؛ بدين صورت كه مثلاً ابتدا روايات زراره در موضوعات متعدد يكجا نقل مىشده و سپس روايات محمد بن مسلم و به همين منوال تا آخر، و اساساً غير از اين همه نمىتوانسته باشد؛ زيرا اكثر اين راويان، خود، صاحب كتاب بودهاند و جمع دوباره روايات يك تن از آنان جز با دستهبندى موضوعى قابل تصور نيست و انجام چنين كارى هم از ناحيه قدما به اثبات نرسيده است.
ثانياً هدف و منظور قدما از نگارشهاى مسند، صرفنظر از مجموعهنگارى، آسان نمودن مقابله اين مجموعهها با اصل كتابهايى بوده است كه خودِ راويان نگاشته بودهاند؛(5) زيرا شيوه معمول قدما در تصحيح اخبار، تصحيح كتابها بوده است، نه ملاحظه يكايك رجال سند.(6) اين امر نيز جز با ملاحظه و مقابله كتابهاى فروع (مسانيد و جوامع حديثى) با كتابهاى اُصول (كتاب زراره، محمد بن مسلم...) محقق نمىشده است. بديهى است كه اين مقابله در مسانيدْ آسان و در جوامعْ دشوار است.
از مسندهايى كه قدما به اين شيوه نگاشتهاند، مىتوان به مسندى اشاره نمود كه احمد بن حسين بن عبدالملك ابوجعفر أودى گرد آورده است، وى كتاب المشيخه حسن بن محبوب را - كه تا اندازهاى به حسب ابواب فقهى مرتب بوده است - به حسب نام راويان مرتب نمود.(7) و (8)
خلاصه گفتار آنكه، فايده مسندنويسى بر هيچ يك از اهل فن پوشيده نيست.
از جمله راويانى كه در عصر حاضر براى وى مسند نگاشته شده است، حضرت عبدالعظيم است كه تاكنون سه تن از اساتيد و فضلاى معاصر بدان همت گماردهند.(9) پيشتر دو مسند منتشر شده و مسند سومى كه براى آن بزرگوار فراهم آمده إن شاء اللّه هم زمان با برگزارى كنگره بزرگداشت آن جناب انتشار مىيابد و از آن بهرهمند خواهيم شد.
سه مسند نگاشته شده براى حضرت عبدالعظيم با رعايت ترتيب زمانىِ تأليف آنها به شرح ذيل است:
1 . عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده(= زندگانى حضرت عبدالعظيم و روايات او)، استاد گران قدر عزيزاللّه عُطاردى قوچانى، انتشار يافته به سال 1342ش.
مباحث كتاب
اين كتاب شامل يك مقدمه و پنج بخش است كه به غير از روايات حضرت عبدالعظيم در بخش سوم، بقيه آن به زبان فارسى نوشته شده است. در مقدمه، از تاريخچه تأليفات حديثى شيعه، فضيلت نقل حديث، كتابت حديث، اهميت دانش رجال و مراكز علمى و حديثى شيعه در چند قرن اوليه اسلام سخن گفته شده است.بخش اول كتاب با عنوان «زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى» مشتمل بر مباحثى با اين عناوين است: «فضايل عبدالعظيم از زبان ائمه»، «كلمات علما درباره او»، «حضرت عبدالعظيم چند تن از ائمه را درك نموده؟»، «موقعيت عبدالعظيم در عصر خود»، «چرا عبدالعظيم مورد علاقه واقع شده؟»، «چرا عبدالعظيم از خليفه زمان خود فرارى بود؟»، «فضيلت زيارت عبدالعظيم»، «تأليفات عبدالعظيم»، «تولد و وفات عبدالعظيم» و «اولاد عبدالعظيم».
بخش دوم كتاب با عنوان «آبا و اجداد حضرت عبدالعظيم» به معرفى يك به يك اجداد آن بزرگوار (يعنى: زيد بن الحسن، حسن بن زيد و على بن حسن بن زيد) و پدر ايشان (عبداللّه بن على) اختصاص يافته است.
بخش سوم كتاب با عنوان «اخبار و روايات حضرت عبدالعظيم» ،همان مسند عبدالعظيم بوده و چنانكه پيداست، به نقل اخبارى اختصاص يافته است كه آن بزرگوار آنها را بىواسط يا با واسطه به يكى از معصومان(ع) نسبت داده است.
مؤلف در اين بخش، يكايك كتابهاى حديثى قدما را تفحص نموده، 79 حديث از آنها استخراج و به ترجمه مزين نموده است. در اين بخش، احاديث استخراج شده به لحاظ محتوا دستهبندى نشده است و تنها تفكيك صورت پذيرفته آن است كه در سر صفحهها احاديث به دست آمده از هر كتاب به صورت مجزا نوشته شده است. براى مثال ،از صفحه 107 تا صفحه 122 سر هر صفحه نوشته شده است: «اخبار حضرت عبدالعظيم از كافى» و صفحه 122 سرصفحه نوشته شده است «اخبار حضرت عبدالعظيم از محاسن برقى»... .
بخش چهارم كتاب به ذكر شرح حال اساتيد روايى آن بزرگوار اختصاص يافته است، كه تعداد عده مزبور ،به حسب تتبع مؤلف، 25 نفر هستند.
بخش پنجم كتاب نيز به شرح حال راويانى كه از آن جناب بىواسطه نقل روايت كردهاند، اختصاص يافته است، و تعداد ايشان، به حسب تتبع مؤلف، به 15 نفر مىرسد.
در پايان كتاب نيز چندين فهرست فنى (فهرست مطالب، اعلام، اماكن و مآخذ) قرار گرفته است.
چند تذكر
اين كتاب، با توجه به زمان تأليف و نبود رايانه و عدم تحقيق برخى از منابع حديثى، كارى در خور ستايش و تحسين است. بنابراين، برخى از نقايصى كه در ذيل بدانها اشاره خواهد رفت، از ارزش آن نمىكاهد. ايرادهاى مزبور عبارتاند از:الف . گفته شده كه مؤلف در بخش سوم كتاب، 79 روايت از روايات حضرت عبدالعظيم را از منابع حديثى استخراج نموده است، حال آنكه به حسب تتبع به عمل آمده، تعداد روايات آن حضرت به 102 روايت بالغ مىگردد و چه بسا با دقت بيشتر، بازهم رواياتى به دست آيد. نكته قابل ذكر، آنكه مؤلف در ابتداى اين بخش ادعاى استقصا نكرده و از علما خواسته كه اگر به روايت ديگر دست يافتند، ايشان را براى تكميل اين بخش در چاپهاى بعدى كتاب يارى رسانند.
ب . ترجمه روايات به شيوه دوره حاضر دقيق و لفظ به لفظ نبوده، بلكه از غلط نيز عارى نيست ؛ اما به هر حال، مانند بسيارى از ترجمههاى دورانهاى گذشته براى عموم قابل استفاده است.
ج . در بخش چهارم و پنجم كتاب - كه به شرح حال اساتيد و شاگردان حضرت عبدالعظيم اختصاص يافته - و نيز ساير بخشهاى فارسى كتاب، علىرغم استفاده بجا و فراوان از كتابهاى رجالى و حديثى و نقل قول از اين منابع، نشانى آنها ذكر نشده است.
2 . الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، نوشته عبدالزهرا عثمان محمد، منتشر شده به سال 1422ق.
مباحث كتاب
كتاب به زبان عربى و در دو بخش كلى تأليف شده است: اول شرح حال و شخصيت حضرت عبدالعظيم، دوم نقل روايات مسند آن بزرگوار.بخش اوّل كتاب مشتمل بر مباحثى با اين عناوين است: «الهوية الشخصية و شىء من السيرة»، «مكانته العلمية و موقعه الدينى»، «جلالته و شخصيته الدينية»، «الوضع الثقافى الذى عاشه الشريف الحسنى»، «طبيعة الظرف السياسى الذى عاشه الشريف الحسنى» و «العلويون في عهد المتوكل».
مؤلف در اين بخش، از مطالب اندكى كه علماى دانش رجال در شرح حال حضرت عبدالعظيم بيان داشتهاند، با انضمام چند روايت از روايات خود آن بزرگوار استفاده خوبى برده است، و گاه يك عبارت و يا يك روايت را از چند زاويه مورد توجه قرار داده است. براى نمونه حديثى كه در آن، امام هادى(ع) ابو حمّاد رازى را براى فراگيرى مسائل دينى به حضرت عبدالعظيم ارجاع مىدهد، بار اول در ذيل عنوان «الهوية الشخصية و شىء من السيرة» نقل و مورد استفاده قرار مىگيرد(10) و بار دوم در ذيل عنوان «مكانته العلميّة و موقعه الدينى» مورد اشاره و توجه قرار مىگيرد.(11)
علاوه بر اين، سه عنوان اخيرِ اين بخش و مطالب ذكر شده در آنها بسيار بجا و مناسب است؛ زيرا براى شناخت بهتر هر فردى بايد اوضاع سياسى و اجتماعىِ زمان وى نيز مورد توجه قرار گيرد. در ابتدا بخش دوم، روايات حضرت عبدالعظيم را به ده باب تقسيم مىكند: 1 . التوحيد، 2 . النبوة، 3.الإمامة ، 4 . القائم من آل محمّد(ع)، 5 . فرائض الإسلام ، 6 . الأحكام ، 7. الأخلاق، 8 . وصايا الئمة ، 9.من تفسير الأئمة، 10 . من الحكمة .
وى در اين بخش از منابع حديثى متقدم و متأخر 179 حديث استخراج كرده است!!
از مزاياى كتاب در اين بخش پاورقىها مختصر مؤلف در تأويل رواياتى است كه ظاهر آنها بر تحريف قرآن كريم دلالت دارد.(12)
چند تذكر
اين كتاب نيز، علىرغم امتيازهاى ياد شده، ايرادها و كمبودهايى دارد كه بدانها اشاره خواهد رفت:الف . گفته شد كه آنچه تاكنون از روايتهاى عبدالعظيم بهدست آمده 102 روايت است؛ ليكن در اين كتاب 179 روايت نقل شده است كه 77 روايتِ آن تكرار قسمتى از روايتهاى مفصّل آن بزرگوار است. سبب وقوع چنين تكرارهايى عدم توجه لازم به تقطيع روايتهاى مفصّل در منابع حديثى متأخر و مقايسه نكردن احاديث مختصرِ نقل شده در اين منابع با احاديث مفصّل است.
براى نمونه فرازهايى از حديث بلندى كه به شماره 27 در صفحات 73 - 74 از الأمالى و العيون مرحوم صدوق استخراج و نقل شده، در صفحات 64 به شماره 3، صفحه 71 به شماره 20، صفحه 75 به شماره 29 و صفحه 76 به شماره 33 از بحارالأنوار استخراج و مجدداً نقل شده است.
عجيب آنكه فراز نقل شده در صفحه 71 به شماره 20، در صفحه 136 - 137 به شماره 1 مجدداً نقل شده است.
اين در حالى است كه مؤلف پيش از نقل روايات حضرت عبدالعظيم متعهد شده است تا در حدّ توان، از وقوع چنين تكرارهايى جلوگيرى كند!(13)
ب . دانسته شد كه مؤلف، در ابتداى بخش دوم كتاب، روايات را به ده باب تقسيم كرده است، ولى هنگامى كه به يك به يك عنوانهاى مؤلف در اين بخش مراجعه كنيم، آنها را بيشتر و متفاوت با عناوين دستهبندى اوليه مىيابيم. عنوانهاى ايشان عبارتاند از: 1. صفات اللّه عزّوجلّ، 2.أحاديث الأحكام ، 3 . أحاديث النوادر ، 4 . من تفسير الأئمه ، 5.فرائض الإسلام،6 . القائم من آل محمد(ص)، 7 . وصايا الأئمة، 8 . الأخلاق، 9.كبائر الذنوب، 10 . زيارة الأئمة ، 11. من سيرة الأنبياء، 12.حبّ آل محمّد(ص)، 13 . من صور العذاب ، 14. الصلاة في وقتها، 15. ضرورة التدبير، 16.ليلة القدر ، 17 . التوكل، 18.شكر النعمة، 19 . الدعاء ، 20.مكانة الحسين(ع)، 21 . خصائص الزهراء(س)، 22.الجبر و التفويض، 23 . حبّ اللّه و حبّ الرسول، 24 . حوار الأئمة مع الخصم، 25.طريق الهدى، 26 . من الحكمة.
قابل توجه آنكه احاديث ذكر شده با عنوان نوادر با 43 روايت بيشترين حجم را به خود اختصاص داده است. بسيارى از عناوين جديد نيز در ذيل آنها فقط يك حديث نقل شده است كه به راحتى قابل درج در ذيل ساير عنوانها و يا عنوانهاى عام و بهتر ديگرى است و بىجهت، تكثير عنوان شده است.
ج . بسيارى از احاديث غيرتكرارى به جاى آنكه از منابع حديثى اوليه استخراج و به آنها ارجاع داده شود، از بحارالأنوار و وسائل الشيعة استخراج و فقط به آنها ارجاع داده شده است. براى نمونه مىتوان به روايت شماره 10،11، 12 و... در صفحات 86 - 88 (من تفسير الأئمة) و... اشاره نمود.
اين عمل اگرچه ترك اولويت است، اما با لحاظ اين نكته كه اين كتاب در سال گذشته منتشر شده و در سالهاى اخير استفاده عموم از رايانه ممكن و همه كتابهاى حديثى متقدم تحقيق شده و در اختيار عموم است، قابل سرزنش است.
علاوه بر اين، عمل مزبور موجب بروز ايرادهاى فراوانى نيز شده است از جمله آنكه سندهاى رواياتِ برگرفته از بحارالأنوار با تلخيص مجلسى(ره) به كتاب راه يافته است. براى مثال اگر در مصدر اصلى آمده باشد: «عن على بن احمد بن عمران الدقّاق»، مجلسى در بحارالأنوار گفته است: «عن الدقّاق». شايد مؤلف به مقدمه كتاب شريف بحارالأنوار در توضيح تلخيص اَسناد مراجعه نكرده است و يا اين مسئله را كم اهميت دانسته است.
3 . مسند حضرت عبدالعظيم حسنى، عزيزاللّه عُطاردى - علىرضا هزار.
اين كتاب همان كتاب اوّل از استاد عطاردى است كه با رفع برخى نقايص و تغييراتى در شكل آن بهزودى در شمار آثار كنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم انتشار مىيابد.
مباحث كتاب
كتاب به زبان فارسى و در برگيرنده يك مقدمه مفصّل و روايات حضرت عبدالعظيم است.عناوين كلى و مهم مباحث مقدمه كتاب عبارتاند از: 1 . سخنى در مسند و مسند نويسى، 2 . زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى، 3 . مقام ايشان نزد ائمه اطهار(ع)، 4 . نظر دانشمندان شيعى درباره ايشان، 5 . مشايخ و راويان حضرت عبدالعظيم.
در پايان مقدمه، پيش از نقل روايات حضرت عبدالعظيم به عنوان تذكر گفته شده: «در پارهاى موارد چند روايت، مشابه هم بودند، ولى به علت اختلاف در سند، دو روايت جدا تلقى و شمارهگذارى شدند. روايتِ بلند مناجات موسى با خداوند هم كه در بحارالأنوار تقطيع شده بود، از آنجا كه اختلافاتى در متن آن ديده مىشد، جداگانه آورده شدند».(14)
بعد از مقدمه اصل كتاب - كه نقل روايات حضرت عبدالعظيم باشد - آغاز مىگردد و با نقل يكصد و هجده روايت از منابع حديثى متقدم و متأخر و تزيين آنها به ترجمه پايان مىيابد.
روايات كتاب، به هنگام نقل، دستهبندىِ موضوعى نشدهاند، ليكن در پايان كتاب، چندين فهرست فنى قرار داده شده كه از جمله آنها فهرست موضوعات كلى روايات است.
مقايسه و تذكر
از آنجا كه اين كتاب، همان كتاب اوّل استاد عطاردى است كه با تغييراتى به همت فاضل گرامى آقاى هزار منتشر مىشود، طبيعى است كه خوانندگان، انتظار توضيحى در رابطه با ميزان رفع نقايص در اين چاپ داشته باشند. از اينرو، ضمن تذكرهاى خود، به نقايص برطرف شده نيز اشاره خواهيم داشت:الف . پيشتر گفته شد كه استاد عطاردى در چاپ اوّل كتاب از 102 روايتِ به دست آمده از حضرت عبدالعظيم، 79 روايت را استخراج نموده است؛ اما در چاپ دوم اين كتاب، با در نظر نگرفتن روايات تقطيع شده و تكرارى - كه جناب آقاى هزار خود در پايان مقدمه نيز به آنها اشاره داشتهاند - 99 روايت استخراج شده است.
سه روايت استخراج نشده عبارتاند از روايتى كه به شماره 52 در چاپ اوّل همين كتاب ذكر شده است،(15) روايتى كه به شماره 1 در صفحه 127 در مسند چاپ شده در بيروت آمده(16) و باز روايتى ديگر از همين مسند كه به شماره 14 در صفحه 87 آمده است.(17)
ب . به خاطر تعجيل و محذوراتى ترجمه روايات، برگرفته همان ترجمهاى است كه در كتاب استاد عطاردى صورت پذيرفته وكار تازهاى صورت نگرفته است. بنابراين، نقايصى كه پيشتر براى آن ترجمه يادآور شد، در اين جا نيز قابل تكرار است؛ اما همانجا هم گفته شد كه ترجمههايى از اين دست براى عموم قابل استفاده است.
نيز در مقدمه كتاب در ذيل عنوان «مشايخ و راويان حضرت عبدالعظيم» مطالب ذكر شده در شرح حال اساتيد و شاگردان آن بزرگوار همان مطالبى است كه در كتاب استاد عطاردى آمده است، با اين تفاوت كه در كتاب ايشان بخش اساتيد مجزا از بخش شاگردان و در كتاب فعلى اين دو بخش يكى شده و به جاى آن نام اساتيد و شاگردان براى آسانيابى بر اساس حروف الفبا مرتب شده است. به نظر مىرسد دليل عدم تفكيك بخش اساتيد از بخش شاگردان و ادغام اين دو در يكديگر، كمىِ تعداد عده مزبور باشد، و اگر نه ترتيب الفبايى منافاتى با تفكيك مذكور ندارد.
بجا بود كه در مقدمه كتاب، به برگرفتهها از كتاب استاد عطاردى اشارهاى مىشد.
ج . ايراد سومى كه به مسند چاپ شده در بيروت الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده گرفته شد، در اين كتاب نيز وجود دارد، اما خفيفتر از كتاب مذكور.
سخن آخر
صاحبان انديشه به خوبى مىدانند كه هيچ كتابى خالى از نقص و اشتباه نيست و اگر بنا باشد كتابها در بوته نقد گذارده شوند، همه آنها قابل نقد هستند و اگر قرار باشد تمام ايرادهاى كتابى كه مورد نقد قرار گرفته ذكر شود، استقبال پژوهشگران از تأليف كتاب كاهش مىيابد.نگارنده، ضمن رعايت نكته فوق، در جمعبندى نهايى معتقد است كه اگرچه هيچ يك از سه كتاب معرفى شده در خور شأن حضرت عبدالعظيم و مطابق با شيوه پژوهشهاى نوين و كارآمدِ دوره حاضر نيستند، ليكن خالى از فايده نبوده و كتاب سوم به دليل تكرار كمترِ روايات (در مقايسه با كتاب دوم) و نقل اكثر قريب به اتفاق روايات به دست آمده از حضرت عبدالعظيم، در مجموع قابل استفادهتر است.
در خاتمه بايد افزود كه پيش از انتشار كتاب فوق - كه از مجموعه آثار كنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم است - برخى از فضلاى محترم كمبودها و ايرادهاى آن را با كميته علمى در ميان گذاشتهاند(18) و انتشار كتاب با رايزنيهاى لازم صورت پذيرفته است و عذر كميته علمى كنگره در عدم ارائه كتابى در خور شأن حضرت عبدالعظيم، فرصت كم براى ارائه كارى كاملتر و تراكم ساير آثار علمىِ ارائه شده است.
پی نوشت:
1. در نسخههاى مطبوع از رجال الطوسى(ص) 387، ش 5706 و ص 410، ش 5875) وى از اصحاب امام هادى و عسكرى(ع) دانسته شده، براى اطلاع بيشتر از تعداد امامانى كه آن بزرگوار توفيق مصاحبت با آنان را داشته رك: معجم رجال الحديث، ج 10، ص 47 - 48 .
2. ر.ك: مسند حضرت عبدالعظيم حسنى، ص 142، ش 22 - 24.
3. ر.ك: معجم رجال الحديث، ج 2، ص 346.
4. ناگفته نماند كه تهيه چنين مجموعههاى حديثى به گردآورى روايات راوى خاصى ختم نشده است و روايات برخى از ستارگان فروزان آسمان ولايت نيز به طور مجزا گردآورى و فراهم آمده است، مانند: مسند الإمام الكاظم(ع)، مسند الإمام الرضا(ع)، مسند الاًمام الجواد(ع) و مسند الإمام المجتبى، از آثار استاد عُطاردى.
5. ر.ك: روضة المتقين، ج 14، ص 329.
6. ر.ك: روضة المتقين، ج 14، ص 239 و 233.
7. ر.ك: الفهرست، ص 23، ش 61 ؛ رجال النجاشى، ص 80 ، ش 193 ؛ روضة المتقين، ج 14، ص 329.
8. متأسفانه برخى تصور كردهاند كه كتاب المشيخه ابن محبوب -آن گونه كه از نامش پيداست كتابى رجالى است، درحالىكه از نقل احاديثى فقهى و غير فقهى از اين كتاب در مستطرفات السرائر (ر.ك: ص 77) بطلان اين تصور آشكار مىگردد.
9. البته از قدما هم مرحوم صدوق براى آن بزرگوار مسند نگاشته است، ولى متأسفانه نسخهاى از آن در دست نيست (ر.ك: رجال النجاشى، ص 392، ش1049).
10. الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، ص 11.
11. همان، ص 18.
12. الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، ص 86 - 88 ... .
13. الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، ص 51 - 52.
14. مسند حضرت عبدالعظيم حسنى، ص 120.
15. ر.ك: عيون أخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 23، ح 3 (باب: فيما جاء عن الرضا(ع) من الأخبار المجموعة).
16. ر.ك: بحارالأنوار، ج 72، ص 195، ح 17 به نقل از قصص الأنبياء با رمز «ص».
17. ر.ك: تفسير القمى، ج 2، ص 294 ؛ بحارالأنوار، ج 23، ص 383 به نقل از آن .
18. عدم حلّ تفصيلى ابهامات و مشكلات برخى از احاديث را نمىتوان از معايب كتاب دانست ؛ زيرا كندو كاوهاى حديثى و رجالى كتابى مستقل مىطلبد و وظيفه مجموعههاى حديثى تسهيل اين امر مىباشد. علاوه بر اين قرار نيست كه تمام دانستهها در يك كتاب قرار گيرد به خصوص آن كه در كنار اين كتاب مقالات متعددى اين وظيفه را به عهده گرفتهاند و إن شاء اللّه بزودى منتشر و مورد استفاده قرار خواهند گرفت، ليكن حلّ ابهامات مزبور در حدّ اندك در پاورقيها كارى مناسب مىباشد به خصوص در مورد اين كتاب كه ظاهر برخى از روايات ضعيف آن تحريف قرآن كريم مىباشد.