مفهوم و نقش سرمایه

سرمایه نقش مهمی در تولید ایفا می‌کند، اگر سرمایه شکل نمی‌گرفت و وجود نداشت انسان و جوامع انسانی مجبور بودند که نیازهای خود را با چیدن میوه از جنگل‌ها و محفوظ داشتن خود در غارها، برآورده کنند. حتی صید ماهی که اولین
جمعه، 28 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مفهوم و نقش سرمایه
 مفهوم و نقش سرمایه

 

نویسنده: محمد ستاری‌فر




 

سرمایه نقش مهمی در تولید ایفا می‌کند، اگر سرمایه شکل نمی‌گرفت و وجود نداشت انسان و جوامع انسانی مجبور بودند که نیازهای خود را با چیدن میوه از جنگل‌ها و محفوظ داشتن خود در غارها، برآورده کنند. حتی صید ماهی که اولین گام پیشرفت برای مواد غذایی محسوب می‌شود احتیاج به سرمایه دارد و باید قبلاً اسباب و آلات ماهیگیری یعنی تور و دام را تهیه کرد. برای اینکار انسان باید قسمتی از فعالیت‌ها و دسترنج خود را به منظور تولید بعدی ذخیره و پس‌انداز کند. این آلات و ادوات مقدماتی و ساده اولین سرمایه بشر محسوب شده و در فرآیند زندگی بشر وسایل تولید تکمیل شده، و امروزه وسایل ساده دیروزی، به صورت ابزار، ماشین‌آلات، کارخانه‌ها، وسایل حمل و نقل و ... دیده می‌شود، مقایسه، سرمایه اولیه دیروزی با سرمایه متکامل و پیچیده امروزی، تلاش چند هزار ساله انسان‌ها را در این راستا نشان می‌دهد.
نقش اساسی سرمایه در تولید این است که نتیجه‌ی کار و محصول تلاش انسان را زیادتر می‌کند. سرمایه یا کالاهای سرمایه‌ای امروز، خود محصول فعالیت اقتصادی دیروزند و می‌توان آنها را چنین تعریف کرد: کالاهای سرمایه‌ای، به کالاهایی می‌گویند که نمی‌توان آنها را به منزله‌ی ابزار و عامل تولید برای تولید سایر کالاها به کار برد. یک جامعه فقط تاحدی می‌تواند منابع خود را به کار تشکیل سرمایه وادارد که مردم مایل‌اند پس‌انداز و از مصرف در زمان حال به خاطر مصرف در آینده خودداری کنند.
در تعریف سرمایه، امروزه اتفاق نظر نیست و همه‌ی اقتصاددانان سرمایه را دارای اهمیت یکسان نمی‌دانند. از این رو در ابعاد و چگونگی نقش آن آرای گوناگونی وجود دارد. بطور مثال اگر عوامل مؤثر برای تولید بهتر و بیشتر را "سرمایه" تلقی کنیم، چرا نباید تعلیم و تربیت و هزینه‌های مربوط به کسب آن، سرمایه تلقی شود؟ چرا تأمین غذا، مسکن و پوشاک بهتر که منجر به افزایش قدرت تولیدی کارگران می‌شود، نباید سرمایه تلقی شود؟ بنابراین بسیار دشوار است که خط فاصلی بین سرمایه و مصرف رسم کرد چونکه تعاریف هرکدام تا حد گسترده‌ای امری نظری و اعتباری است و از قطعیت برخوردار نیست. آنچه منظور از "سرمایه فیزیکی" را در این مبحث بیان می‌کند، این است که سرمایه به ابزارها، کارخانه‌ها، ذخایر کالاهای موجود انبارها و آن قسمت از سرمایه‌های کشاورزی که برای اصلاح و بهبود زمین به کار می‌رود گفته می‌شود.
در معنا و مفهوم، از سرمایه برای تولید (1) استفاده می‌شود. در هر جامعه‌ای این وسیله تولید (سرمایه و کار)، وجود دارد. و از دیدگاه همین دو عامل است، که شیوه و شکل اجتماعی هر جامعه‌ای متمایز از جامعه‌ی دیگر می‌شود. به عبارت دیگر کمیت و کیفیت، نحوه‌ی ارتباطی که این دو عامل کار و سرمایه با یکدیگر برقرار می‌کنند در جوامع مختلف با هم فرق کرده و مرتبه هر جامعه‌ای را با جامعه‌ی دیگر متفاوت می‌سازد. (2)
در نظر بسیاری از اقتصاددانان، سرمایه در تحقق توسعه اقتصادی، نقشی اساسی و کلیدی دارد. از نظر آنها بویژه اقتصاددانان کلاسیک، چون منابع طبیعی (زمین) در هر جامعه‌ای، مقداری ثابت و محدود است و به دلیل افزایش جمعیت، برای تحقق رشد و توسعه، چاره‌ای جز توجه جدی و کلیدی به "سرمایه فیزیکی" وجود ندارد. در نگرش اینان چون نسبت کار به "منابع طبیعی" بطور دائم به دلیل افزایش جمعیت و افزایش عرضه نیروی کار و محدود بودن منابع طبیعی رو به کاهش است، برای بالا بردن تولید، بازدهی و ایجاد توسعه اقتصادی، چاره‌ای جز اصلاح و ازدیاد، نسبت سرمایه فیزیکی به کار وجود ندارد و چون مقدار زمین و منابع طبیعی ثابت است، در این نسبت بین دو عامل "سرمایه" و "کار" سرمایه عامل مهمتری است، از این رو در این دیدگاه، جریان توسعه‌ی اقتصادی از بسط و تکامل سرمایه‌ی فیزیکی اتفاق افتاده و می‌تواند به مسیر خود ادامه دهد. این بسط و تکامل سرمایه فیزیکی، از گذر تکامل ابزارها و ماشین‌آلات، یعنی جریان تبدیل بیل به تراکتور و بلدوزر، داس به ماشین‌های دروکن و ماشین‌های بخار به ماشین‌های پیشرفته مکانیکی و برقی و ... صورت خواهد گرفت. در این نگرش اصولاً به تغییر و تحول تکنولوژیکی، فن و دانش انسانی یا توجهی نشده و یا اگر شده، در حد نازل، حاشیه‌ای و یا جنبی به آن نگریسته شده است. بنابراین سرمایه فیزیکی نه تنها تکیه‌گاه و هسته‌ی مرکزی توسعه اقتصادی تلقی می‌شود، بلکه آن را عامل تعیین کننده‌ی مسیر و عامل کلیدی (استراتژیک) توسعه هم شمرده‌اند. تشکیل سرمایه فیزیکی، جریانی است مستمر و دارای تأثیر متقابل از سایر متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، یعنی تشکیل سرمایه فیزیکی در یک جامعه درآمد ملی را افزایش داده، و درآمد بالاتر به نوبه‌ی خود تشکیل سرمایه فیزیکی را بیشتر تسهیل خواهد کرد.
بعضی از اقتصاددانان برای سرمایه فیزیکی به آن نقش کلیدی و تعیین کننده‌ای که در باورهای اولیه‌ی رشد و توسعه وجود داشت، معتقد نیستند و اگرچه برای تحقق توسعه یک جامعه، وجود سرمایه فیزیکی را شرط لازم می‌دانند، ولیکن آن را کافی ندانسته و ایجاد توسعه را به برخی از متغیرهای اقتصادی و اجتماعی که لازم و ملزوم یکدیگرند نسبت می‌دهند. کیندل برگر در این باره می‌گوید:
"بهرحال سرمایه‌ی فیزیکی از نقش مهمی در توسعه برخوردار است و می‌تواند جانشین منابع طبیعی و مادی، جانشین نیروی کار شده و تولید و بازدهی را افزایش دهد. ولیکن دلایل مختلف و گوناگونی در اختیار است که علی رغم ضرورت سرمایه فیزیکی، این نوع سرمایه نمی‌تواند توجیه‌گر توسعه یک جامعه باشد. قانونمندی‌های رشد و توسعه همیشه استاندارد و دائمی نیستند، ممکن است درآمد ملی یک کشور افزایش یابد ولیکن برخلاف انتظار منجر به افزایش سرمایه فیزیکی آن جامعه نشود، از این رو توجیه رشد و توسعه یک کشور فقط به عامل سرمایه فیزیکی مربوط نمی‌شود، بلکه به سایر عوامل و بویژه عوامل غیراقتصادی نیز برمی‌گردد. نرخ بالای رشد اقتصادی فقط در گرو نرخ بالای سرمایه فیزیکی نیست. کشورهایی را می‌توان مثال زد که از نرخ بالای سرمایه فیزیکی برخوردار بوده ولیکن رشد اقتصادی کمتری داشته‌اند". (3)
با وجود این، سرمایه فیزیکی هنوز به مثابه یک منبع کمیاب مطرح است و این کمیابی در هر دو گروه کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته دیده شده اگرچه نقش آن در کشورهای توسعه نیافته به دلیل فقر گسترده، نیاز همه جانبه و کمبود آن جدی‌تر و حادتر می‌باشد. در نگاهی به ادبیات توسعه و بررسی مسائل رشد تا قبل از دهه 60، سرمایه فیزیکی به گونه‌ای آشکار و یا مبهم، تنها منبع کمیاب توسعه قلمداد شده بود، از جمله در مدل هارود- دمار و یا حتی در رابطه با این نوع سرمایه گفته شده است که سرمایه کمیاب‌ترین منبع (4) در میان منابع کمیاب است.
سرمایه‌ی فیزیکی نمی‌تواند نایاب‌ترین منبع کمیاب، برای توسعه باشد، حتی در مدل‌هایی که سایر عوامل را غیرکمیاب و فراوان اعلام کرده‌اند، (5) مانند نظریات "آرتور لوئیس" در رابطه با عرضه نامحدود کارگر، عامل کار نمی‌تواند فراوان و عامل سرمایه نمی‌تواند تنها عنصر کمیاب فرض شود.

ماهیت و قلمرو سرمایه فیزیکی

"سرمایه فیزیکی" از منابع کمیاب در هر دو گروه کشورهای فقیر و غنی است ولی درجه‌ی کمیابی در هر دو گروه از یکدیگر بسیار متفاوتند. این سرمایه در شکل کالاهای تولیدشده بادوام از قبیل ماشین‌آلات ابزار و لوازم ساختمان و ... تجلی پیدا می‌کند. تجلی نهایی تشکیل سرمایه به صورت این کالاهای بادوام و سرمایه‌ای است. این کالاها و لوازم دارای آنچنان ماهیتی‌اند که می‌توان از طریق آنان به ایجاد ظرفیت‌های تولیدی جدیدی در زمان حال و آینده مبادرت ورزید. از این رو کالاهایی که به مصرف نهایی مردم می‌رسد، کالاهای مصرفی و کالاهایی که با استفاده از آنها کالاها و خدمات مصرفی تولید می‌شوند کالاهای سرمایه‌ای نامیده می‌شود.
بین قلمرو و ماهیت سرمایه‌ی فیزیکی و سرمایه‌ی انسانی، تفاوت‌های بسیاری است؛ همچنین باید بین سرمایه فیزیکی و "سرمایه مالی" (6) تفاوت قائل بود. سرمایه مالی به دارایی نقدی اطلاق می‌شود که به راحتی می‌توانند تبدیل به کالا شوند. در مباحث اقتصادی وقتی کلمه سرمایه به کار گرفته می‌شود منظور سرمایه فیزیکی است نه سرمایه مالی و یا انسانی، بنابراین در این بخش هرکجا از کلمه سرمایه استفاده شده است، منظور سرمایه فیزیکی است نه سایر انواع آن.
تعریف دقیق از سرمایه ممکن نیست و تعاریف ارائه شده تا حد بسیاری، در عمل و نظر، اختیاری بوده، بویژه در کشورهای توسعه‌نیافته اختیاری بودن این تعاریف بیشتر از کشورهای توسعه‌یافته است. برای مثال هزینه‌های مربوط به آموزش و پرورش جزو هزینه‌های مصرفی طبقه‌بندی می‌شود در حالی که باید جزو سرمایه و از نوع سرمایه‌ی انسانی قلمداد شود، همچنین هزینه‌های مربوط به تحقیق و توسعه (R and D)، جزو کالاهای میانه‌ای (7) (مصرفی و سرمایه‌ای) در نظر گرفته می‌شود، حال آنکه باید در حساب‌های سرمایه‌ای، محاسبه شود.
در کشورهای بسیار فقیر هزینه‌های تأمین حداقل غذا، پوشاک و مسکن، که منجر به کارآیی بیشتر نیروی کار می‌شود، هم ماهیتی مصرفی، و هم سرمایه‌ای پیدا می‌کنند، در حالی که در حساب‌ها فقط در طبقه‌بندی مصرفی و جاری، جای گرفته‌اند.
اگر تعریف سرمایه، اختیاری قلمداد شود، می‌توان "سرمایه" را به طرق مختلفی تقسیم‌بندی کرد. این تقسیم‌بندی می‌تواند بر اساس خصوصیت فیزیکی، ویژگی‌های مالکیتی و یا از نظر نقش اقتصادی آنان صورت گیرد. اگرچه در بعضی از این تقسیم‌بندی‌ها، هر سه حالت را با یکدیگر تلفیق نموده‌اند. از این رو تقسیم‌بندی سرمایه در مواقعی آن را به "سرمایه زیربنایی اجتماعی" (8)، لوازم و تجهیزات، کالاهای موجود در انبارها و در پاره‌ای مواقع در بخش کشاورزی به اصلاح زمین و ... اطلاق می‌کنند.
سرمایه زیربنایی اجتماعی نیز معمولاً به دو گونه تقسیم می‌شود، آن دسته از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی که فراهم آوردن شرایط و فضا، با هدف تحقق و انجام سایر سرمایه‌گذاری‌ها و تولیدات صورت می‌گیرد یعنی اینکه این گونه سرمایه‌گذاری‌ها بر اوضاع و احوال، تأثیری غیرمستقیم دارند.
سرمایه‌های زیربنایی- اجتماعی محض (9) که به صورت مستقیم به بهبود اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی، کمک می‌کند. سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی اجتماعی که ماهیتی اقتصادی دارند مانند خدمات و سرویس‌های عمومی، وسایل حمل و نقل عمومی (بنادر، جاده‌ها، راه‌آهن، گاز، برق، آب، مخابرات و ...). بعضی مواقع در طبقه‌بندی سرمایه‌ها به این گونه سرمایه‌گذاری‌ها "زیربناهای اقتصادی" (10) اطلاق می‌شود.
در حالی که سرمایه‌گذاری‌های اجتماعی محض، به آنهایی می‌گویند که برای تأسیس کارخانجات و تجهیزاتی هزینه می‌شوند که از طریق آنها جامعه بتواند برای آحاد مردم خود، حداقل مسکن، آموزش و بهداشت عمومی را فراهم سازد.
باید در نظر داشت که ترسیم خط فاصل بین سرمایه‌گذاری و اقلام مصرفی نیز کاری دشوار است. در تعریف سرمایه‌گذاری، خرید هر نوع کالای بادوام مصرفی؛ حتی اگر آن کالا 20 سال دوام داشته باشد جزو اقلام مصرفی محسوب می‌شود در حالی که خانه‌ای که اقلام مصرفی در آن جای می‌گیرد، حتی اگر کمتر از 20 سال عمر داشته باشد جزو اقلام سرمایه‌گذاری است. ملاحظه می‌شود که از این جنبه، سرمایه امری است نظری و اعتباری و از قانونمندی واحدی تبعیت نمی‌کند.
شکل دیگر ماهیت سرمایه‌گذاری برمی‌گردد به هزینه‌هایی که برای اعتلای کیفی نیروی کار هزینه می‌شود و آنها را هزینه‌های مصرفی می‌نامند، اگرچه ماهیتی سرمایه‌ای دارند. بطور مثال هزینه‌های آموزشی در حساب‌های ملی کشورها، جزو هزینه‌های مصرفی در نظر گرفته می‌شود، در صورتی که اینگونه سرمایه‌گذاری هدفی انسانی داشته است و بازدهی آن از سرمایه‌های فیزیکی نیز بیشتر است، نمی‌توان آن را در زمره‌ی هزینه مصرفی محسوب کرد.
امروزه از نظر اقتصاددانان مکتب نیازهای اساسی، در کشورهای توسعه نیافته به دلیل فقر گسترده کمّی و کیفی، تأمین حداقل غذا، پوشاک، مسکن لازم، موجبات بهره‌وری بیشتر تولید را فراهم می‌سازد و از این نظر تأمین این حداقل‌ها باید جزو سرمایه‌گذاری تلقی شود، در حالی که در حساب‌های ملی، هنوز این هزینه‌ها جزو اقلام مصرفی است نه سرمایه‌ای. با وجود این مسائل و مشکلات، کالاهای سرمایه‌ای به کالاهایی اطلاق می‌شود که دارای عمر مفید چندساله بوده و به منظور تولید و ارائه خدمات کالاهای مصرفی مورد نیاز ایجاد شده و در طول زمان مستهلک می‌گردند، و سایر جنبه‌های آن هنوز جزو کالاهای سرمایه‌ای درنظر گرفته نمی‌شوند.

انواع سرمایه

سرمایه فیزیکی ابعاد گوناگونی دارد که هرکدام از نظر ماهیت، قلمرو و تأثیراتی که بر رشد و توسعه می‌گذارند، با یکدیگر متفاوتند و در عین حال در فرآیند توسعه و چگونگی شکل‌گیری آن، لازم و ملزوم یکدیگرند. سرمایه یا کالاهای سرمایه‌ای، کالاهای ناهمگنی هستند که هر کدام مشخصات تکنیکی خود را دارند. و برخلاف نیروی کار (به شکل اولیه و خام آن) و زمین (غیر حاصل‌خیز) در دسترس نبوده، بلکه باید تولید بشوند و به همین لحاظ، به مثابه مدخلی به نظام تولید، اندازه و گوناگونی ذخیره آن، همواره یک پدیده‌ی اقتصادی بوده‌اند. بعضی از اشکال سرمایه عبارت است از:

"سرمایه ثابت اقتصادی" (11):

این سرمایه شامل تأسیسات عام‌المنفعه، وسایل حمل و نقل، راه‌ها، خطوط راه‌آهن، برق، گاز، ارتباطات، ابنیه و ساختمان‌ها است. بدون وجود این سرمایه‌ها، تولید کالا و خدمات امکان‌پذیر نیست.

"سرمایه مولد اقتصادی" (12):

کالاهای مصرفی با استفاده از این سرمایه‌ها تولید می‌شوند. ماشین‌آلات تولیدی، کارخانجات و ادوات کشاورزی نمونه‌هایی از این سرمایه‌ها هستند که در اقتصاد از اهمیت زیادی برخوردارند.

"سرمایه جاری":

این نوع سرمایه شامل موجودی کالاست که به صورت ذخیره‌ی مواد خام کالای نیمه تمام و ساخته شده که هنوز برای مصرف توزیع نگردیده است، تجلی پیدا می‌کند.

"سرمایه ثابت اجتماعی" (13):

این سرمایه‌ها مجموعه‌ای از علوم و فنون است که افراد یک جامعه به آنها مجهزند و مانند انواع سرمایه‌ها نیستند. این سرمایه‌ها را دقیقاً نمی‌توان به صورت کمّی بیان کرد و تأثیر آنها عمدتاً به صورت غیرمستقیم ظاهر می‌شود، یعنی اثر مستقیم این سرمایه‌گذاری‌ها بر سطح زندگی، فرهنگ، دانش، تدبیر، خلاقیت و نهایتاً اعتلای کیفی فرهنگ و تمدن مردم یک کشور، که غیرمستقیم موجبات بهره‌وری بیشتر و تحقق توسعه جامعه را فراهم کند.

چگونگی معیارهای سرمایه‌گذاری

همیشه یکی از مسائل و مشکلات محوری برنامه‌های رشد و توسعه چگونگی تخصیص منابع، بوده است. بنابراین مشخص کردن میزان و معیاری برای تعیین مقدار سرمایه‌گذاری از منابع یک کشور، همواره از مسائل اساسی و اولویت‌دار جوامع بویژه برای کشورهایی توسعه‌نیافته بوده است، زیرا در جوامع پیشرفته به خاطر ویژگی‌هایی که دارند سرمایه در ابعاد کمی و کیفی، فراوان‌تر بوده از این رو عدم تخصیص بهینه‌ی سرمایه کشور نمی‌تواند مانع کلیدی رشد و توسعه آنها گردد در حالی که در جوامع توسعه نیافته که سرمایه به خاطر فقر گسترده کمی و کیفی آنان، در حد نازلی شکل گرفته است. و از آنجا که سرمایه عنصری کمیاب و یا نایاب شناخته شده است، هرگونه عدم تخصیص بهینه از منابع می‌تواند پیامدهای ناگواری به دنبال داشته باشد.
با این هدف که منابع کمیاب سرمایه‌ای به مولدترین و کارآمدترین صورت بتواند تخصیص یابد، اقتصاددانان از دیرباز درصدد تعیین میزان و معیارهایی برای سرمایه‌گذاری بوده‌اند، تا از طریق این معیارها بتوانند وضعیت سرمایه‌گذاری یک کشور را تحلیل کنند، از این رو معیارهایی از قبیل نسبت سرمایه به تولید، نسبت قیمت عوامل تولید، نسبت بازدهی‌ها، وضع و به کار گرفته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. means of Production.
2. Alchian A. A and Allen W. A. 1983, Exchange and Production: competition, coordination and control 3rd Belmaent California Wadsworth Publishing Co Chs 1 and 8.
3. Kindlebeger c. Bruce Herrick: Economic Development, Third edition 1977 MaGrow Hill Book company p95.
4. Scarcest resource.
5. Free goods.
6. Financial Capital.
7. Intermediate Goods.
8. Social Overhead Capital
9. Purely Social Capital
10. Economic Infra Structure
11. Economic over head capital.
12. Economic directly production capital
13. Social over head capital

منبع مقاله :
ستاری‌فر، محمد؛ (1374)، درآمدی بر سرمایه و توسعه، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.