انتقال عبارت است از اکتساب، توسعه و کاربرد دانش فنی تکنولوژی از کشور سازنده به کشور خریدار، بنابراین انتقال تکنولوژی رشتهای از عملیات است که از کشورهای توسعهیافته به کشورهای توسعه نیافته جریان پیدا میکند. لذا انتقال تکنولوژی یعنی وارد کردن عوامل تکنولوژی از کشورهای توسعه یافته به کشورهای توسعه نیافته با هدف قادر ساختن آنان در تولید، تهیه و به کارگیری ابزارهای تولید جدید و گسترش و توسعه ابزارهای موجود است.
طرفداران انتقال تکنولوژی بر این باورند که امروزه نمیتوان این همه ترقیات شگرف را نادیده گرفت و کار را از اول شروع کرد و از ابتدا دنبال اختراع؛ یعنی از چرخههای ملی گرفته تا هواپیمای ملی، افتاد. این گروه در رابطه با موفقیتهای انتقال تکنولوژی از ژاپن نام میبرند که در چند دهه اول توسعه شگفتانگیز خود، از سیاستهای انتقال تکنولوژی بهره جسته و به مدارج بالایی رسیده است. ژاپن در مراحل اولیهی توسعهی تکنولوژی، یک "پیرو" (1) بوده در حالی که در یکی دو دههی اخیر به "راهبر" (2) تبدیل شده است. در مرحلهی پیرو بودن هیچ کدام از دانشمندان بزرگ دنیا در این کشور نبودهند در حالی که از تمام دستاوردهای علوم و تکنولوژی جهان به نحو مطلوبی بهره گرفته است. حال اگر کشوری بخواهد همانند ژاپن، از این سیاست پیروی کند آیا به نتیجهای که این کشور رسیده است دست خواهد یافت؟ نظریهپردازان انتقال تکنولوژی بر این باورند که انتقال تکنولوژی مسئلهای است بلندمدت، و بدون آمادهسازی فضا و شرایط، هرگونه انتقالی منجر به شکست خواهد شد و نتایج مورد انتظار را برآورده نمیسازد. ژاپن، از هر نظر فضای لازم برای انتقال و کپیبرداری را (ملت پرکار، کم توقع، سخت متحد، آموزش دیده ...) و سپس با تمام قوا و حتی جعل اسناد فنی و تکنولوژی غیرمجاز، نتایج اقدامات و اختراعات دنیای غرب را به طرف خود کشانیده و در محیط مساعد کاشته و به این دلیل بود که سیاستهای انتقال تکنولوژی در فضای آن جواب مساعد داده است. در بسیاری از جنبهها، سیاستهای انتقال تکنولوژی در ژاپن بهتر از جایگاه اصلی (کشورهای غربی) خود جواب داد و چون این کشور توانست کلیه مراحل انتقال تکنولوژی را با موفقیت طی نماید، توانست از "تقلید" به "ابتکار" برسد، یعنی با عبور از تقلید منابع دیگران و به فتح سرزمینهای بکر و ناآزموده صنعتی رسیده اگر انتقال تکنولوژی در ژاپن نتایج مثبتی به بارآورد، بیشتر متأثر از فضا و محیط مساعد و تلاش و کوششهای همه جانبه این کشور بود، نه فقط صرفاً به خاطر انتقال تکنولوژی. بطور مثال اگر قدرت تفکر صنعتی که قدرت دستیابی به تکنیکهای جدید را بارور میسازد در این کشور وجود نداشت، آیا امر انتقال تکنولوژی، جواب مساعد میداد؟ در رابطه با سیاست انتقال تکنولوژی سئوالاتی مطرح است، از جمله "چگونگی و نحوه انتقال"، "شرایط انتقال"، "روشهای انتقال"، "انتخاب بهترین روشها"، "کنترل و به نظم درآوردن انتقال"، که باید اشارهای در رابطه با هریک بشود.
برای یادگیری در طراحی استراتژی انتقال و توسعه تکنولوژی، میتوان از تجارب کشورهای توسعه یافته، بویژه کشورهایی که در قرن 20 به این وادی پا گذاشتند، در کشورهای توسعه نیافته نیز استفاده کرد. ولیکن باید همیشه در نظر داشت و هیچ وقت از یاد نبرد که نمیتوان تمام مراحل الگوی کشورهای توسعه یافته را که کشورهای توسعه یافته از آنها گذر کردهاند کپیبرداری کرد، زیرا شرایط زمانی و نوع صنایع همه متفاوتند. بطور کلی کشورهای توسعه نیافته با مسائل و ساختارهایی روبه رو هستند که کشورهای توسعه یافته کنونی با آن روبرو نبودهاند، به چند مورد آن اشاره میکنیم:
1- کشورهای توسعه نیافته باید در فضا و محیطی فعالیت کنند که کشورهای توسعه یافته آن را بنیان نهادهاند. این فضا برای کشورهای توسعه نیافته "برونزا" میباشد، در حالی که کشورهای توسعه یافته تا حد گستردهای از فضاهای "درونزا" بهره جستهاند.
2- کشورهای توسعه نیافته با کمبود اطلاعات و شرایط نامناسب و بازارهای مالی، پولی، کارگری و تولیدی ناقص روبه رو هستند. در این جوامع اصول و بینشهای علمی در هدایت فعالیتهای شکل نگرفته و هنوز اهمیت چندانی ندارند.
3- در مقایسه با منابع و مراحل رشدی که در آن به سر میبرند، جمعیت آنان بسیار زیاد است که همه امور را تحت تأثیر قرار داده و مسئله منابع و مصارف را از هر نظر بغرنج ساخته است.
4- با مسائلی روبه رو هستند که کشورهای توسعه یافته برای آنان پدید آوردهاند و یا هماکنون نیز با سیاستهای سلطهگری خود پدید میآورند.
5- این کشورها به لحاظ کمبود وقت، شدیداً تحت فشارند، در حالی که کشورهای توسعه یافته چون وقت بیشتری داشتند، الگوهای آنان تدریجی بود. این الگوها در کشورهای توسعه نیافته باید به جای تغییرات تدریجی روحیه تغییرات سریع را دنبال نماید.
ساختارهای اقتصادی و اجتماعی این جوامع در وضعیت نامناسبی قرار دارند، ضعف ظرفیتهای مدیریتی، سازماندهی و ... باعث شده است که آنها نتوانند اداره جامعه خود را بر اساس مناسبات پیچیده قرن بیستم پیریزی کنند. این کشورها، با فرصتهایی روبه رو هستند که جوامع توسعه یافته در آنزمان از آن برخوردار نبودهاند. از جمله این موارد میتوان گفت:
1- این کشورها نیاز ندارند دوباره چرخهی ملی را اختراع نمایند. تکنولوژیهای مفیدی برای خرید وجود دارد و در نتیجه میتوان زمان را برای پیشرفت فشرده کرد. عصر حاضر برای جوامع توسعه نیافته توأماً ایجاد محدودیتها و امکانات فراوانی کرده، که باید آنها را شناخت و از آن استفاده کرد.
2- به دلیل منسوخ شدن بعضی از تکنولوژیهای قدیمی، کشورهای توسعه نیافته میتوانند به جای چند مرحله، از یک مرحله بگذرند و از آخرین تکنولوژی برای افزایش تولید خود بهرهمند شوند.
3- کشورهای توسعه نیافته میتوانند از اشتباهات کشورهای توسعه یافته درس گرفته و از تکرار آنها جلوگیری کنند، در حالی که این اشتباهات برای کشورهای توسعه یافته، حالت جبری داشته است.
4- برعکس کشورهای توسعه یافته، جوامع توسعه نیافته در عصر حاضر با تکنولوژیهای متفاوت و انتخابهای گوناگونی روبه رو هستند.
5- جوامع توسعه نیافته، مجبور نیستند که هزینههای سنگین پژوهشها و توسعه تکنولوژی را بدان وضعیتی که کشورهای صنعتی پیمودند، طی کنند.
6- تکنولوژی در کشورهای توسعه یافته، بطور خودانگیخته به کار گرفته شده و تحول یافت و به دلیل بیتجربگی در مدیریت آن، آثار زیانبار بسیاری بر جای گذاشت. امروزه کشورهای توسعه نیافته با در اختیار داشتن تجارب همه کشورهای جهان، میتوانند با اعمال مدیریت صحیح از این عوارض تا حد امکان اجتناب کرده و از تکنولوژی به عنوان عامل تحول به بهترین وجه بهره گیرند.
عملکرد تکنولوژی نوین در 3 قرن گذشته بدان صورت بوده است که کشورهای توسعه یافته از آن تا حد ممکن و کشورهای توسعه نیافته از آن در حداقل و به صورت ناقص بهره میبرند. جوامع گوناگون در چگونگی رفاه و کامیابی، در چگونگی زیستن تاریخی خود، کاملاً با یکدیگر متفاوتاند. این جوامع در بهرهگیری از تکنولوژی با یکدیگر متفاوت میباشند. اما کامیابی در زیستن، همبستگی نزدیکی با سطح تکنولوژی دارد و از یک ارتباط دوطرفه برخوردار است. بطوری که کشورهایی که تکنولوژی نامناسب دارند، از درآمد سرانه کمتری برخوردارند و کشورهایی که فقیرند، همان کشورهایی هستند که از تکنولوژی قدیمی برخوردارند. (3)
واقعیت جهان حاضر این است که کشورهای توسعه نیافته بدون دستیابی به سطوح عالی تکنولوژی، هرگز قادر به ایجاد رشد و توسعهای مستمر نخواهند شد. اگر در دهه 50 مهمترین عامل توسعه اقتصادی در کشورهای توسعه نیافته، سرمایه بود از دههی 60 تاکنون، تکنولوژی مهمترین عامل توسعه قلمداد گردیده است. پیشرفتهای تکنولوژیکی، مستلزم صنعتی شدن است، زیرا اینگونه پیشرفتها خلقالساعه نبوده و در یک جامعه غیرصنعتی رخ نخواهد داد. از طرف دیگر این جوامع تا زمانی که بتوانند به توانهای علمی و فنی لازم برسند صنعتی نخواهند شد. از این رو یک دور تسلسل پدید خواهد آمد، مبنی بر اینکه آنها صنعتی نخواهند شد، چون تکنولوژی لازم را در اختیار ندارند و به پیشرفتهای تکنولوژیکی دست نخواهند یافت. چون صنعتی نیستند چه باید کرد؟ نظریهپردازان انتقال تکنولوژی بر این باورند که با یک برنامه آگاهانه و مدبرانه، میتوان با ورود تکنولوژی خارجی این دور تسلسل را شکست و زمینههای صنعتی شدن و بسط تکنولوژی بومی و ملی را پیریزی کرد. هرچه این انتقال کاملتر باشد دور تسلسل فوق بیشتر خواهد گسیخت و زمینههای پیشبرندگی گسترش خواهد یافت. انتقال تکنولوژی در اینجا مجموعهای است، که این مجموعه عبارت است از:
1- ورود تجهیزات و کالاهای واسطهای (4)
2- اخذ حق امتیازها (5)
3- اخذ گواهی اختراعات (6)
4- کسب مدلهای بهرهبرداری (7)
5- کسب طرحهای مهندسی و علائم تجاری (8)
6- دریافت اطلاعات و دانش فنی (9)
7- دریافت نقشهها و طرحها (10)
8- کسب نمونهها (11)
9- دریافت دستورالعملها (12)
10- کسب تخصصهای مدیریت و بازاریابی (13)
از این رو در رابطه با انتقال تکنولوژی، باید انتخاب بر اساس استراتژی توسعه، امکان جذب، چگونگی تولید و بازار داخلی، درجه اتوماسیون، میزان انعطافپذیری و امکان بومی شدن آن صورت گیرد. هرچقدر کشور توسعه نیافته بتواند فضا و شرایط داخلی خود را بیشتر مهیا سازد و سامان دهد و هرچقدر بتواند کمیت و کیفیتهای بالاتری از مجموعههای فوق را دریافت کند، قادر خواهد بود قدمهای مؤثرتری را برای رشد خود آغاز کند.
در این انتقال تکنولوژی ممکن است سه شیوهی سیاست اعمال شود. سیاست درهای باز ورود تکنولوژی (مانند سیاست تکنولوژیکی در داخل بازار مشترک اروپا) سیاست کنترل گزینشی که در پارهای موارد باعث اعمال محدودیت میشود و در سایر موارد، محدودیتی وجود ندارد (مانند سیاستهای تکنولوژیکی آمریکای جنوبی). سیاستهای هموار مانند سیاستهای تکنولوژی ژاپن و فرانسه. تاکنون در اغلب کشورهای توسعه نیافته، سیاستهای انتقال تکنولوژی از فرآیند جهت دار و پویایی پیروی نکرده است. و در این کشورها ممکن است یک تکنولوژی بارها وارد شود و یا اینکه اجزای یک تکنولوژی مورد نیاز را که به صور گوناگون و در قالب محصولات مختلف در داخل کشور موجود است و میتوان مستقیماً و یا با مقداری تغییر و تلفیق از آن بهره جست، مجدداً وارد میسازند. در حالیکه کسب و جذب تکنولوژی وارداتی وقتی بطور مؤثر انجام میگیرد که از ابتدا این فرآیند تعقیب شود که هر تکنولوژی باید یکبار از منابع خارجی وارد شود و در صورت نیاز مجدد به آن باید آن تکنولوژی از توانهای علمی و فنی کشور قابل تأمین باشد.
باید به خاطر داشت که اگر کلیهی امور مربوط به واردات و انتقال تکنولوژی همراه با تحقیقات، آموزش، خدمات مهندسی و ... متفرق و جدا از هم سیاستگذاری شوند، در پیشبرد تکنولوژی و تحقق توسعه تأثیر چندانی نخواهند داشت. اگر در یک نظام همآهنگ موارد یازدهگانهی فوق که "نظام تکنولوژی" خوانده میشود، جمع و در ارتباط با یکدیگر به کار گرفته شوند، میتوانند به نحو تعیین کنندهای در خدمت اهداف توسعه درآیند. ولیکن اگر این عوامل بطور پراکنده و متفرق، سیاستگذاری شوند، بیش از آنکه در خدمت توسعه باشند، حرکتی ضد توسعهای خواهند داشت و بیشتر در خدمت نظام بینالمللی تکنولوژی که به کشورهای توسعه یافته و مقاصد آنان تعلق دارد، میباشد. از این رو رشد متوازن، هماهنگ و هم جهت این اجزا، برای پایهگذاری نظام تکنولوژی پیشبرنده، لازم و ضروری است.
انتقال تکنولوژی در راستای نیازهای اساسی و مهم از ضروریات جوامع توسعه نیافته است، زیرا بدون عنایت به چنین نیازهایی، این تکنولوژی قابل جذب نبوده و حتی ممکن است موجب تناقضات بسیاری نیز گردد. توجه به نیازهای اساسی در هر مرحلهای از توسعه یک کشور دربرگیرنده، از اموری است که با دیگر مراحل توسعه متفاوت است. در مراحل اولیهی توسعه، بیشتر نیازها شامل اموری از قبیل تأمین غذا، بهداشت، مسکن و .. است، به همین دلیل تکنولوژی و جهتگیری آن در این مرحله باید در راستای برآوردن این نیازها باشد. در مراحل بعدی توسعه، تکنولوژی باید در جهت رفع نیازهای شخصیتی جامعه (اعتلای فرهنگ جامعه، کار گروهی کردن، تولید انبوه، تبدیل صفت منخواهی به صفت همهخواهی ...) و در مراحل نهایی توسعه، تکنولوژی باید در خدمت نیازهای تکاملی و توسعهای جامعه باشد و در این مرحله است که نظامهای اطلاعاتی شکل گرفته و محور تصمیمگیریها خواهند بود. باید توجه داشت که مراحل مختلف توسعه، میبایست پیوند کامل با یکدیگر باشند و یکی از شرایط تحقق توسعه، همانا ارتباط و پیوند بین مراحل توسعه است. در عین حال رعایت تقدم و تأخر این مراحل، الزامی است، یعنی جامعهای که هنوز نتوانسته است، نیازهای اولیه خود را تأمین نماید، بیانگر چنین تصوری خواهد بود که ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن هنوز از قابلیتهای لازم برخوردار نیست. در این صورت انتقال تکنولوژی، آن هم از نوعی که برای مراحل پیشرفتهتر جامعه لازم است، خطا بوده و ضایعاتی را موجب خواهد شد.
مسیر تحول مبادله در مراحل مختلف توسعهی تکنولوژی
در مراحل اولیه توسعه، جوامع توسعه نیافته عمدتاً مواد خام خود را صادر و کالای صنعتی دریافت میکنند. در این مرحله، رسالت انتقال تکنولوژی باید تبدیل شکل مبادله، از وضعیت "مواد خام- کالای صنعتی" به وضعیت "کالای صنعتی اولیه- کالای پیشرفته صنعتی" باشد. در مراحل بعدی توسعه که نیازهای اولیه تا حد گستردهای تأمین شده است باید تکنولوژی در راستای وضعیت تبادل "کالای صنعتی- دانش فنی"، شکل گیرد. در مراحل نهایی توسعه، که جامعهی عقبافتادهی دیروزی، توانسته است به مدار توسعه یافتگی برسد، جهتگیری نظام تکنولوژی باید شکلگیری وضعیت تبادل و مبادله "دانش فنی- دانش فنی" باشد. در این وضعیت انسان فردی و انسان اجتماعی به گونهای تلفیق شدهاند که تکنولوژی در کل جامعه هضم شده و به اصطلاح از پرده نیازهای فیزیکی عبور نموده و وارد حریم فرهنگی و رفتار و کردارهای جامعه شده است.میتوان یکی از ویژگیهای توسعه نیافتگی را وضعیت مبادله مواد خام- کالای صنعتی و یکی از ویژگیهای توسعه یافتگی را وضعیت مبادله دانش فنی- دانش فنی دانست. جوامع توسعه نیافته برای وداع با وضعیت مواد خام- کالای صنعتی و رسیدن به وضعیت مبادله دانش فنی- دانش فنی که شرط بقا در عصر حاضر است، نیازمند عزم، همت، یکپارچگی، تلاش و تدبیر همه جانبه میباشند. کشوری میتواند باعث این تبدیل وضعیت شود که از این ویژگیها برخوردار باشد و از بین همه اینها، تدبیر و دوراندیشی جامعه و بویژه دولت از آغاز تا پایان مراحل توسعه الزامی و حتمی است. متغیر تدبیر و دوراندیشی در مدل رشد و توسعه متغیری است که از آغاز حرکت، سخت بدان نیازمند بوده و هر قدر جامعه بالغتر، کاملتر و پیشروتر باشد، نیاز بدان نه تنها کم نمیشود بلکه افزونتر و پیچیدهتر نیز میشود. اگر تا دیروز فقر در منابع طبیعی، عامل توسعه نیافتگی قلمداد میشد، تجارب گرانبهای کشورهای توسعه یافته امروزی که عمدتاً در فقر منابع به سر میبرند، بر این باورها خط بطلان کشیده است و راز پیروزی آنان را در تدبیرهای خردمندانه و هوشیارانه میداند، راگنارنورکس (15) فکر میکرد "که یک کشور فقیر است، زیرا منابع فقیری دارد"، در حالی که این عبارت باید تصحیح شود و گفته شود "یک کشور فقیر است، به خاطر سوء تدبیر در سیاستهایش". (16)
تا زمانی که در جوامع توسعه نیافته سوء تدبیر، فقر همه جانبه، سوء تغذیه، سطح پایین آموزش، بیکاری، ... وجود داشته باشد و اینها در چارچوب یک برنامه واقعبینانه و شجاعانه، ریشهکن نشوند، فضا، جغرافیا و فرهنگ آن جامعه بر روی تکنولوژی و آثار گسترده آن بسته است و به همین دلیل است که گفته میشود تکنولوژی نمیتواند، نسبت به چنین مسائلی بیگانه باشد و به همین دلیل نیز باید توجه و نگرش به سوی آن دسته از تکنولوژیها باشد که ضن کمک به حل مسائل توسعه نیافتگی، زمینه را برای توسعه همه جانبه باعث میشوند. از این رو در انتقال تکنولوژی باید به آن دسته از تکنولوژیها توجه داشت که تکامل اجتماعی خود را در حل نیازهای محرومترین و ارزشمندترین اقشار مردم، جستجو نمایند و از این طریق است که جامعه آسانتر، سریعتر، کم هزینهتر، همه جانبهتر و مستمرتر میتواند، نظام تکنولوژیکی خود را دریافت کند و بدان شکل دهد و باز در این فرآیند است که نظام تکنولوژیکی جامعه خود را بطور دائم تصحیح کرده و کاملتر میگرداند.
باید در نظر داشت، بحرانهایی که گریبانگیر انتقال و استفاده از پیشرفتهای علوم و فنون شدهاند عمدتاً زاده سرشت انقلاب علمی و فنی نیست، بلکه مسیر غلط انقلاب علمی و فنی بیشتر ریشه در سیاستهای اجرایی و نامناسب بودن شالودههای اقتصادی و اجتماعی دارد. از این رو به جای تلاش برای توقف علوم و فنون باید شیوههای خود را اصلاح کرد. یکی از صاحبنظران در این رابطه میگوید:
مشکل مبرم کنونی ما، متوقف کردن روند متحول و منقار کردن انقلاب علمی و فنی و یا تنزل سطح آن در حد امکانات نظام اجتماعی سنتی نیست، به عکس، توسعه دادن علم و به کارگرفتن آن در عرصههای جدید، چیره شدن بر پیچیدگی تحولات طبیعت و انسان، مصلحتی است حیاتی. جامعهای که زمام شرایط انقلاب علمی و فنی را در دست گیرد، جامعهای است که میتواند بر خودش مسلط باشد، جامعهای است که میتواند بر شرایط پیچیده زندگی مردم اشراف پیدا کند، به فعالیتها، منافع و مصالح و انگیزه تأثیر بگذارد (17). به همین دلیل برای توسعه نیافتهها، راهی جز جنگیدن با جهل، فقر، سوء تدبیر، ... و کسب سنگرهای آگاهی، علوم و فنون، ... برای رسیدن به جایگاهی شایستهتر، وجود ندارد.
نظر به اینکه کشورهای توسعه نیافته در سطحی که امروزه قرار دارند، باید نسبت به وارد کردن جنبههایی از تکنولوژی اقدام کنند و سپس نسبت به جذب و تطبیق آن بکوشند، هر چقدر در این جوامع، امر تطبیق و جذب تکنولوژی، طولانیتر باشد، این خود عاملی میشود برای ایجاد شکاف تکنولوژیکی بین کشورهای پیشرو و پیرو تکنولوژی (18). کشورهایی میتوانند از مدارهای عقببرندگی بگذرند و به توسعه یافتگی برسند که در آنها این شکاف کمتر شده باشد و برای کشورهایی که شکاف عظیم تکنولوژیکی بین آنها و جهان، ایجاد شده است تحقق توسعه بدون مبارزه و کم کردن این فاصله، ممکن نیست.
انتقال تکنولوژی وقتی پایان یافته تلقی میشود که از طریق جذب و بهسازی داخلی، کشور بتواند خود تولیدکننده تکنولوژیهای جدید گردد، زیرا اگر قابلیت تعدیل، اصلاح و بهسازی داخلی وجود نداشته باشد، سیاستهای انتقال تکنولوژی نیز نمیتواند راهگشا باشد و چه بسا خود مولد مشکلات جدیدی خواهند شد. به هر حال در رابطه با سیاستهای انتقال تکنولوژی موفق، که منجر به بومی شدن تکنولوژی گردد دریافت و جذب مراحل یازدهگانه ضروری است، زیرا توسعه تکنولوژی نباید احداث قارچگونه و عجولانه کارخانجات تفسیر شود که در این صورت به علت عدم رشد متناسب اهرمهای پشتیبانی کننده، آشفتگیها و مشکلات زیادی بروز میکند.
انتخاب تکنولوژی
مهمترین جزء تکنولوژی، "آموزش و آموختن" است و مهمترین عامل و مشکل در تولید، انتقال و یا جذب تکنولوژی در کشورهای توسعه نیافته به متغیر آموزش و آموختن و کاربری آن مربوط میشود. باید بین انواع آموختن تمایز و تفاوت قائل شد، لال (19) در این رابطه طبقهبندی ششگانهای ارائه داده است، که عبارتند از:1- آموزش عملی (آموزش همراه با عمل).
2- آموزش همراه با انطباق و سازگار ساختن، این امر موقعی است که تکنولوژی وارداتی بدون تغییر باقی مانده، اما با آموزش کارگران و تغییرات جزیی در ابزار و ماشینآلات وارداتی، در این صورت میتوان بهرهوری را افزایش داد.
3- آموزش همراه با طراحی در این وضعیت کیفیت دانشها تا بدانجا رسیده است که میتواند از نمونه تکنولوژیهای وارداتی مشابهسازی کند، و در این وضعیت ساختار صنعتی کشور تا بدانجا خواهد رسید، که صنایع سنگین آن وارد عملیات مشابهسازی شوند.
4- آموزش با طراحی اصلاح شده، همراه با تکنولوژی وارداتی و جذب آن، بخش R&D برای اصلاحات و تعدیلات زمانی و مکانی آن نیز تشکیل شده است.
5- آموزش در رابطه با ایجاد نظامهای کامل تولیدی، در این وضعیت، کشور به مرحلهای از کیفیتهای علمی و فنی دست یافته است که میتواند برای تولید و ایجاد کارخانجات بر اساس نیازهای توسعهای خود اقدام نماید.
6- آموزش با طراحی فرآیندهای جدید، این وضعیت بخشهای R&D به آن عمق و ابعاد رسیدهاند که میتوانند علاوه بر برطرف کردن نیازهای توسعهای، خود نسبت به پیدایش میدانهای جدید اقدام کنند.
چنانچه کشور توسعه نیافتهای مراحل 6 گانه را با موفقیت طی کند، در واقع توانسته است به مرحله "توانایی در انتخاب تکنولوژی" مناسب از منابع موجود و کاربرد آن در تولید دست یابد و سپس به توانایی انطباق و سازگار ساختن و بهبود شرایط و ضوابط حاکم بر انتقال و جذب تکنولوژی مناسب نائل آمده و در نهایت "توانایی طراحی و توسعه تکنولوژی" جدید را از طریق فرآیندهای "نوآوری" و "انطباق" به مرحله اجرا درآورد.
در رابطه با متغیر آموزش و آموختن در تکنولوژی، ارو (20)، اعتقاد بر اتخاذ سیاست "یادگیری با عمل" (21) دارد و بر این باور است که اگر خواسته شود که نخست همه نکات مربوط به تکنولوژی، آموزش داده شود، سپس به کار گرفته شوند، نتیجه مثبتی از این دوگانگی در "آموزش- عمل" حاصل نشده و از منابع به خوبی بهرهگیری نشده است. هیچ روشی نمیتواند جایگزین روش "یادگیری با عمل" شود. ارو این مثال را میآورد:
بیشتر تغییرات تکنیکی در داخل پروسههای تولید و در داخل کارخانه، رخ میدهد و دائماً در فرایند تولید است که اشکالات بروز میکند و باید در اینجا به حل مسائل و مشکلات پرداخته شود. یک واحد تولیدی، در ابتدای شروع و نصب چیزی جز مجموعه خامی از ماشینآلات و اطلاعات مربوط به آن نیست، اما با گذشت زمان به تدریج مدیران و مجریان با پروسههای عملیاتی آن آشنا شده و در حین عمل یاد میگیرند که چگونه ترکیبی از تغییرات تولید و سرمایه است که بیشترین بازدهی را به ثمر میرساند، از این رو تغییر تکنیکی و نائل آمدن به ترکیبات مناسب عوامل تولید برای کسب کارآیی، عمدتاً تابع تجربه و در نتیجه زمان است.
موضوع دیگر، در رابطه با انتقال تکنولوژی، مسئلهای است که در نظریههای تجارت بینالملل مطرح است. در این نظریهها، تکنولوژی به عنوان بخشی از "سرمایه" که تمایل به جریان داشتن از کشورهای توسعه یافته به کشورهای توسعه نیافته را دارد، مطرح میشود، در حالی که در رابطه با نظریات مطرح شده در توسعه، بویژه مکتب وابستگی این نوع انتقال موجبات وابستگی بیشتر و فقیرتر شدن کشورهای توسعه نیافته را فراهم ساخته است.
کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته، هر دو به انتقال تکنولوژی علاقه مندند اما در مورد عواید و سود حاصل از این انتقال، اختلافنظر وجود دارد. کشورهای توسعه نیافته معمولاً میگویند تکنولوژی منتقل شده مناسب نیست، بهای آن گران است، و انتقال تجارب و توانهای علمی و فنی بسیار محدود است و ... برعکس کشورهای توسعه یافته معتقدند که از حقوق مالکیت تکنولوژی آنان به قدر کافی حمایت نمیشود و هزینههای ناشی از انتقال بویژه هزینههای دخالت دولت برای آنان بسیار بالاست و ...
لوتز، بر این باور است که کشورهای توسعه نیافته در مدلهای رشد و توسعه خود، ماهیت عموماً انحصارطلبانهی بازارهای تکنولوژی را نادیده میگیرند و معمولاً پیشرفت تکنولوژی را به مثابه یک متغیر و کمیت خارجی وارد مدل توسعه خود میکنند، که این کار، خطایی است، بزرگ. در مدل نئوکلاسیک، تکنولوژی به صورت ترکیبی از عوامل تولید، یعنی عمدتاً نیروی کار و سرمایه تعریف میشود و گستره ترکیبهای ممکن که هر جامعه میتواند بدان دسترسی پیدا کند بستگی به موجودی دانش فنی و علمی آن جامعه دارد. و از نظر نئوکلاسیکها، انتقال تکنولوژی یک مسئلهی مربوط به تجارت است که بسط مبادله آن برای هر دو طرف و بر توسعه، تأثیرات زیادی دارد در حالی که اینان عموماً ماهیت انحصارطلبانه بازارهای تکنولوژی را نادیده گرفته و پیشرفت تکنولوژی را، یک کمیت برونزا در مدل تلقی میکنند.
لوتز میگوید، دانش فنی و ظرفیت فنی در رابطه با ترکیبهای عوامل تولید را نمیتوان از یک کشور به کشور دیگری منتقل ساخت، آنچه قابل انتقال است، دانشی است که زیربنای آن ترکیبها را تشکیل میدهد، از این رو تعریف درست انتقال تکنولوژی عبارت است از انتقال دانشی که ظرفیت فنی یک کشور را بهبود میبخشد. بدین سان انتقال تکنولوژی بخشی از یک فرآیند یادگیری است. اگر یادگیری و آموزش میتوانست بدون صرف وقت صورت گیرد و ظرفیت آن محدود بود این امکان وجود داشت که شدت و یا سیر جریان دانش فنی به کشورهای توسعه نیافته وسیعتر باشد، در این صورت تنها کاری که کشورهای توسعه نیافته میباید انجام دهند، این است که از دانش فنی عرضه شده، آنچه را که با سطح توسعه خود همساز و متناسب باشند برگزینند. اما در واقع فرآیند یادگیری و آموختن نه تنها بسیار وقتگیر است، بلکه در هر زمان میتوان مقدار محدودی از آن را دریافت کرد، از این رو تنها بخش کوچکی از دانش فنی موجود در کشورهای توسعه یافته، به طرف کشورهای توسعه نیافته جریان پیدا میکند و این پرسش پیش میآید که دانش فنی متناسب با نیازهای جوامع توسعه نیافته که هر کدام در مرحله خاصی از توسعهاند، چگونه است؟ (22)
همیشه در انتقال تکنولوژی باید در نظر داشت و اصرار و تأکید ورزید که انتقال تکنولوژی صرفاً به معنی خرید تجهیزات فیزیکی نیست، همچنین نباید مسئله بدین گونه بیان شود که این تجهیزات میبایست فقط حفاظت و نگهداری شوند. بلکه باید انتقال تکنولوژی با توجه به هر چهار جزء تکنولوژی (ماشینآلات، تواناییهای انسانی، اطلاعات و دانش فنی، سازماندهی و مدیریت) صورت گیرد. از این رو در مراحلی از توسعه که باید ماشینآلات تکنولوژیکی را از خارج وارد کرد بهتر است این ماشینآلات در سطح بازار بینالمللی که قدرت نسبی چانهزنی در آن وجود دارد، تهیه شود. تواناییهای انسان را بطور موقت میتوان وارد کرد، ولیکن موفقیت در کسب این تواناییها عمدتاً به استعداد فراگیری در داخل یک جامعه بستگی دارد. کسب اطلاعات و دانش فنی از فروشنده لازم و ضروری است. کسب اطلاعات معمولاً گرانتر از هزینه ماشینآلات است. کشورهای توسعه نیافته بیشتر به کسب ماشینآلات اهمیت دادند تا دریافت اطلاعات و دانش فنی. و در نهایت سازماندهی و مدیریت، عنصری است که نمیتوان از خارج وارد کرد، میتوان صرفاً با خارج مشاوره کرد، ولیکن برپایی آن در جهت رفع نیازهای تکنولوژیک، کاری است داخلی و درونزا.
بنابراین صِرف ورود ماشینآلات و کارخانجات، انتقال تکنولوژی محقق نمیشود. انتقال ماشین آلات معمولاً آسانترین کاری است که میتوان انجام داد، بسیاری از کشورهای توسعه نیافته بویژه کشورهای نفتخیز تاکنون در این راستا قدم برداشتهاند. بهرهبرداری مؤثر از تجهیزات وارداتی مستلزم سرمایهگذاری زیاد برای توسعه سه جزء دیگر تکنولوژی است. انتقال و واردات تجهیزات و ماشینآلات مورد نیاز توسعه، کاری است که میتوان در کوتاهمدت نیز از آن بهره گرفت، ولیکن کسب تواناییهای انسانی مناسب، اطلاعات فنی مستند و چارچوب سازمانی مناسب، کاری است پرهزینه و طولانی که در گرو تبدیل بسیاری از عوامل عقببرنده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به عواملی پیشبرنده میباشد.
با توجه به مباحث گذشته، برای کشورهای توسعه نیافته که از لحاظ تکنولوژی نیز عقب افتادهاند، دو حق انتخاب وجود دارد: (23)
1- یا همه چیز را دوباره اختراع کنند که کاملاً وقت تلف کردن است.
2- یا بر سر آنچه که نیاز دارند، معامله کنند.
گویا مقتضیات زمانی و مکانی، راه دوم را دیکته میکند. از این رو باید به طرف عقد قراردادها و انجام معامله رفت. بهترین نوع معامله، مبادله تکنولوژی است. این معامله فقط وقتی قابل اجراست که این کشورها در زمینههای خاصی توانا باشند. اگر آنها در همه زمینهها ضعیف باشند نمیتوانند طرف معامله باشند. برای هر کشور چه توسعه یافته و چه توسعه نیافته بهترین استراتژی توسعه تکنولوژی، ساخت چیزهایی و خریدن چیزهای دیگر است. منابع، تواناییها و اولویتها در یک کشور میتوانند ترکیب مختلفی از دو روش را در پیش گیرند.
استراتژی "ساختن چیزهایی و خریدن چیزهای دیگر" برای کشورهای توسعه نیافته این امکان را فراهم خواهد ساخت که از وضعیت تأخیر در شروع خود، بتوانند نهایت استفاده را ببرند. تخصصهای اندوخته شده خود را به کار گیرند و از توان تجارب تکنولوژی در بازار بینالمللی بهره گیرند.
انتقال تکنولوژی در ژاپن
تجربه کشورهای توسعه یافته و ژاپن، در مورد تکنولوژی نشان میدهد که مناسبترین استراتژی توسعه تکنولوژی آن است که یک کشور بخشی از تکنولوژی مورد نیاز خود را تولید کند و بخش دیگر تکنولوژیها را وارد کند. ژاپن در ابتدای مرحله صنعتی شدن خود، تکنولوژی اساسی مورد نیازش را وارد کرده است. ولیکن تکنولوژیهای حاشیهای را در داخل کشور تولید میکرده. موفقیتهای برنامهریزی انتقال و توسعه تکنولوژی در ژاپن به دلیل فضا و شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده که از آن بهره جسته است. بعضی از جنبههای این فضا عبارت است از:الف- آموزش دائمی و همه جانبه نیروی کار و نیروی انسانی، اتخاذ این سیاست باعث شده است که این کشور از چند دههی پیش تاکنون بهترین و کارآمدترین تربیت نیروی انسانی را در دست داشته باشد.
ب- تلاش برای مشارکت آحاد مردم و از بین بردن تضاد منافع بین آنان از جمله تضاد منافع کارگران، مدیران و کارفرمایان.
ج- اعمال مدیریت با سطح انضباطی بالا.
د- کسب حداکثر کارآیی از طریق سازماندهی بالای امکانات نیروی انسانی و سرمایه فیزیکی.
هـ- معتقد و متعهد بودن به برنامهریزی و اجرای آن.
و- اهمیت فوقالعاده به تحقیقات و کاربردی کردن آن.
ز- تأکید فراوان بر خلاقیت و نواوری مبتکرین و مخترعین.
دولت، مردم و بویژه بازرگانان ژاپنی علاقه مفرط به جمعآوری اطلاعات و پردازش آن داشته و دارند. مسئله جمعآوری همه جانبه اطلاعات و استفاده از اطلاعات که در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی ژاپن رخنه کرده است عامل مؤثری در توسعه آنان گردیده است. شرکتها و بازرگانان این کشور بیشتر به رشد درونی و به صورت منطقی و تدریجی اعتقاد دارند و به دست آوردن بازار جهانی برای آنان از اهمیت بالایی برخوردار است، نه سود بیشتر، یعنی استراتژی آنان شکست رقبا در بازار جهانی است. متغیرهایی از قبیل پیروی از پیشروان تکنولوژی، نوسازی محصول، کاوش برای برتری، جلب اعتماد مصرفکنندگان، ... نیز در توسعه این کشور سهم داشتهاند.
مطالعات متعددی که در رابطه با رشد و توسعه ژاپن بویژه در چند دهه اخیر شده است، بیانگر این است که بین توسعه تحقیقات و رشد اقتصادی این کشور همبستگی معنیداری وجود دارد. در مطالعات زمانی بین 60-1950 این رابطه وجود داشته است. (24)
GNP=6/55+44/3(R&D)
در تمام مطالعات انجام شده، نشان داده شده است که ژاپن با انتقال تکنولوژی از ساختار صنعتی اروپا و آمریکا توانسته است به موفقیتهای چشمگیری نائل آید. در این کشور به لحاظ گسترش مؤسسات تحقیق و پژوهش، تکنولوژیهای وارداتی پس از مدت بسیار کوتاهی دیگر برونی نبوده بلکه درونی میشود. در این راستا، یکی از متغیرهای تعیین کننده در ارتقای تکنولوژی ژاپن را میتوان در سیاستهای تعیین کنندهی تکنولوژیکی دولت، بویژه نقش مؤثر آن در رابطه با نوسازی صنایع این کشور نام برد.
پر واضح است که همکاری و همآهنگی بین سیاستهای تکنولوژی و سیاستهای اقتصادی یکی از عمدهترین موفقیتهای ژاپن در امر "نوآوری" بوده است. (25) مهمترین موفقیت تکنولوژی ژاپن به دلیل اتخاذ عملیات زیر بوده است: (26)
1- اتخاذ و اجرای موفق سیاستهای جذب. (27)
2- از جنگ جهانی دوم جریان اصلی تکنولوژی ژاپن از خارج وارد شده ولیکن مؤسسات تحقیق و توسعه مناسب، شرایط را برای به کارگیری مناسب آنان فراهم ساخته است، از این رو مؤسسات R&D نقش کلیدی و اساسی در نوآوری، انتقال تکنولوژی و به کارگیری آن ایفا کردهاند.
3- چنانچه ترکیب خردمندانه بین R&D و تکنولوژی وارداتی صورت نمیگرفت، بیشک ژاپن نمیتوانست به این سرعت رشد کند، آنهم رشدی مستمر و همه جانبه.
در دهههای اخیر کشورهای کره جنوبی، هندوستان، چین که از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بودهاند، از این استراتژی استفاده کردهاند. تلاش برای نیل به حد خوداتکائی تکنولوژی به معنی تولید همه تکنولوژیها نیست، بلکه به معنی توانایی یک کشور برای تولید بعضی از تکنولوژیها و وارد کردن بعضی دیگر میباشد از این رو تصمیمگیری مستقل و بر اساس منافع ملی به مبادله تکنولوژی بر مبنای منافع متقابل، مطلوبترین راه توسعه خوداتکایی است. بهرهجویی از ظرفیتهای انسانی و فیزیکی و درک شرایط زمانی و مکانی ایجاب میکند که این تبادل تکنولوژی صورت گیرد و توقف آن کاری بیهوده و ضد توسعه است. ولیکن این تبادل تکنولوژی اگر حتمی و جبری است، مناسب بودن آن با اهداف و ساختارهای یک جامعه نیز لازم و ضروری است. تبادل تکنولوژی در دنیای توسعه یافتهها نیز رایج بوده و خواهد بود، آن چیزی که تفاوت بین کشورهای توسعه یافته را از کشورهای توسعه نیافته مشخص و بارز میکند، این است که کشورهای توسعه یافته بیشتر صادرکننده تکنولوژی و کمتر واردکننده آن میباشند، جدول ذیل (28) تصویری از این نقل و انتقالات است:
صادرات و واردات تکنولوژی چند کشور توسعه یافته- ارقام میلیارد دلار
نام کشور |
سال |
صادرات تکنولوژی |
واردات تکنولوژی |
ایالات متحده |
1981 |
7 |
8/0 |
عمده صادرات تکنولوژی کشورهای توسعه یافته، به آن دسته از تکنولوژیهایی تعلق دارد که در مرحله "بلوغ" و نزدیک شدن به مرحله "سقوط" میباشند. باید توجه داشت که هیچ نوع تکنولوژی، با هدف صادرات توسعه نمییابد، بلکه توسعهی تکنولوژیها نخست برای رفع تقاضاهای داخلی است و صادرات آنها موضوعی ثانویه به شمار میآید.
انتقال تکنولوژی در ایران
ایران، از نظر تواناییهای تکنولوژیک در مقایسه با بسیاری از کشورها و حتی چندین کشور توسعه نیافته از سطح تکنولوژیکی پایینی برخوردار است، در حالی که کشور ما از لحاظ منابع طبیعی، انسانی و مادی استعدادهای بالقوه زیادی دارد. دلایل عمدهی فقر تکنولوژی در ایران را میتوان موارد ذیل برشمرد: (29)1- فقدان ارتباط بین استراتژیهای توسعه و توانایی تکنولوژی کشور.
2- فقدان زیربناهای نهادی (نامشخص بودن سیاستها و خط مشیهای اساسی لازم برای توسعه تکنولوژی، فقدان مکانیسمهای هدایت و گسترش توسعه تکنولوژی ...).
3- فقدان نهادهای پشتیبان در مورد انتقال و توسعه تکنولوژی (خدمات اطلاعاتی، استاندارد کردن، کنترل کیفیت ...)
4- فقدان نیروی انسانی متخصص و کمبود واحدهای پژوهش و توسعه.
5- عدم ارتباط بین هدفهای پژوهشی و نیازهای تکنولوژیکی.
6- عدم ارتباط بین واحدهای پژوهشی و بخشهای تولیدی و بیتوجهی به تجارتی کردن نتایج تحقیقات.
7- کمبود اعتبار و مشکل تهیه لوازم و وسایل مورد نیاز مؤسسات پژوهشی و مشکل نگهداری از تجهیزات.
8- فقدان استراتژیهای لازم برای استفاده مؤثر از منابع پژوهش و توسعه و همچنین فقدان ارتباط بین آن دسته از واحدهای مختلف پژوهشی که فعالیت مشترک دارند.
9- فقدان یک سازمان مرکزی در سطح ملی در رابطه با تکنولوژی (جهت هماهنگ نمودن سیاستها و برنامهها، تبدیل اهداف توسعه اقتصادی، اجتماعی به نیازهای تکنولوژیکی، روشن نمودن اهداف و مسایل اساسی توسعه تکنولوژیکی، تعیین اولویتهای مربوط به پژوهش و توسعه، بررسی تغییرات تکنولوژیکی جهان و ایران، تعیین نیازها، تهیه برنامههای توسعه نیروی انسانی فنی، ...)
- و .................
کشورهای توسعه یافته، در فرآیند پیشرفت خود، به مرحلهای رسیدهاند که قدم در راه ایجاد، نشر و بسط نوآوریها و جذب آن گذاشتهاند، تا جایی که در این زمینه، "رهبر" و پیشتاز میباشند، در حالی که بعضی از کشورهای توسعه نیافته که در دهههای اخیر موفقیتهایی داشتهاند مانند کره، تایوان، چین، هند، ... در فرآیند جذب تقلیدهای تکنولوژی حرکت کردهاند. (30) و حتی میتوان امروزه آنان را بین دو مرحله "تقلید تکنولوژی" و "نوآوری تکنولوژی" ارزیابی کرد. (31)
در کشورهای توسعه یافته، رویکرد اصلی آنان با توجه به شرایطی که دارند و مراحلی که طی کردهاند، متوجه "نوآوری" است، در حالی که رویکرد کشورهای توسعه نیافته به لحاظ ملاحظات اقتصادی، اجتماعی باید "تقلید" تکنولوژی و تلاش برای تطبیق و جذب آن باشد. استراتژی نوآوری و استراتژی تقلید برای بعضی از مراحل توسعه دو آلترناتیو است و رودرروی یکدیگر قرار دارند و در مراحلی از توسعه میتوانند مکمل یکدیگر و در کنار هم جای گیرند. ولیکن استراتژی مبتنی بر "نوآوری" نسبت به استراتژی تقلید از هر نظر دارای خطرات، ریسک و هزینههای بیشتری میباشد. (32) انتخاب هر دو استراتژی برنامهریزیهای خاص خود را طلب کرده و شرایط و ملزومات خود را خواهان است.
کشورهای توسعه نیافته، به لحاظ فقر گسترده و عقبافتادگی تاریخی که دارند باید استراتژی تقلید تکنولوژی را در مراحل اولیه حرکت توسعهای اتخاذ نمایند و تمام توان و امکانات خود را برای ساختن زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد نیاز، معطوف نمایند. در مراحل پیشرفتهتر فرآیند توسعه، این استراتژی کمرنگتر خواهد شد و جنبه "خود اندیشیدن"، "خود ابداع کردن"، "خود طراحی کردن"، "خود تولید کردن" تکنولوژی فرا میرسد. به لحاظ شرایط جهانی و گسترش علم و دانش و یکپارچه شدن بازارها و اقتصادها اتخاذ استراتژی تقلید، هیچ وقت به مرز صفر نخواهد رسید، حتی آن کشورهایی که نگران استقلال سیاسی و اقتصادی خود هستند به ناچار از روی الزامات جهانی باید، ارکان تکنولوژیک را خود پایهگذاری کرده و در روبناهای تکنولوژی، به مبادله و تقلید آن بپردازند. اثربخشی تقلید تکنولوژی، بستگی بسیار زیادی به سطح اندازه "شکاف تکنولوژی" (34) بین کشور پیشرو صاحب تکنولوژی کشور پیرو خریدار تکنولوژی دارد. (35) هر چقدر این فاصله بیشتر باشد، امر تقلید و انتقال تکنولوژی دشوارتر و ناهموارتر خواهد بود.
هر مدل تکنولوژی دستاوردی دارد که با مدل دیگر آن متفاوت است. از این رو انتخاب مدلهای تکنولوژی مبتنی بر "استراتژی نوآوری" یا "استراتژی تقلید" یا "استراتژی ترکیبی از این دو" هر کدام دارای هزینهها و پیامدهای مختلفی است که باید هر کشور با توجه به مراحل رشد و توسعهای که دارد و اهدافی که تعقیب میکند آنها را انتخاب کند. (36) آنچیزی که مهم است نهایت استفاده از فرصتها و امکاناتی است که در هر مرحله از توسعه فرا راه یک کشور قرار میگیرند. نباید خود را در چارچوب حصارها و محدودیتها انتخاب این یا آن، تقلید یا نوآوری، تحقیقات بنیادین یا تحقیقات کاربردی گرفتار کرد بلکه باید در هر مرحلهای از توسعه یکی یا ترکیبی از این رویکردها را برگزید، اما آنچه الزامی است باید این گزینشها مدبرانه و هنرمندانه باشد.
در تبادل تکنولوژی، باید در نظر داشت که در حقیقت، انتقال تکنولوژی، یک فرهنگ است، زیرا وقتی تکنولوژی منتقل میشود تنها کالاها، سرمایهها، ماشینها و نقشهها انتقال نخواهد یافت، بلکه دانش فنی، مدیریت دانش فنی، جریان عمل دانش فنی و ... نیز به ناچار انتقال مییابند و این مجموعه تقریباً به معنای انتقال یک فرهنگ است. در اواخر قرن نوزدهم که چینیها با علم و تکنولوژیها اروپایی مواجه شدند، آن چیزی را ابراز داشتند که بدان امید بسته بودند. اصل راهنمای مسئله آنها این بود "غربی شدن در فن، اما شرقی ماندن در جوهر". چینیها درصدد حل مسئلهای بودند که اروپاییان تا آن تاریخ به آن فکر نکرده بودند. مسئله، این است: علم و تکنولوژی عمیقاً با فرهنگ درآمیخته است. اختیار کردن دانش و فنون غربی با افول در فرهنگ شرق همراه خواهد بود مگر آنکه دوراندیشی بسیاری نشان داده شود، اما آنها از این امر غافل بودند که نمیشود با علم و تکنولوژی سفر کرد اما باروبندیل فرهنگیاش را همراه نبرد. (36)
در این انتقال و مبادله، جوامعی موفق بودهاند که از طریق اتخاذ و اجرای یک سیاست عمومی، آگاهیهای همگانی را ارتقا بخشیده و اهمیت "استراتژی مبادله تکنولوژی" برای خوداتکایی را نشان داده و نهال آن را کاشتهاند و جامعه را آماده پذیرش برای فداکاریهای کوتاه مدت به نفع منافع بلندمدت کرده باشند.
مراحل مختلف انتقال و توسعه تکنولوژی
میتوان مراحل مختلف انتقال و توسعه تکنولوژی را به 5 مرحلهی کلی تقسیم کرد.1- مرحله شناخت (شناخت از تکنولوژی در سطح داخل و خارج و چگونگی ارتباط دادن این دو با یکدیگر.
2- مرحله انتخاب تحلیل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و طبیعی از تکنولوژی وارداتی و چگونگی ماهیت کارگربری یا سرمایه بری آن و ...).
3- مرحله مذاکره (شناخت از ابعاد قراردادها، ترفندها، پیامدها ...).
4- مرحله انتقال (کسب توان در تهیه طرح از تکنولوژی، انجام دادن مطالعات فنی پیاده کردن، سازماندهی، آموزش دیدن، راهاندازی، اعمال مدیریت...).
5- مرحله توسعه تکنولوژی (از طریق توسعه، گسترش و تعمیم تکنولوژی و ایجاد نوآوری و ابداعات بر روی آن از طریق مراکز R&D داخلی).
سوخت موتور مرحله توسعه تکنولوژی، از طریق دو فرآیند "نوآوری" (37) و "تقلید" (38) تأمین میشود، از این رو استراتژی توسعه تکنولوژی باید دربرگیرنده این باشد که یک کشور و یا یک بنگاه اقتصادی، به نوآوریهای جدید دست یافته و در این راستا به آینده نظر افکنده باشد و همچنین از آخرین دستاوردهای تکنولوژیک دنیا که قابل انطباق باشد تقلید نماید. (39)
در حالی که بسیاری از کشورهای توسعه نیافته، مراحل فوق را بطور پراکنده و ناقص انجام دادهاند، بعضی از کشورهای جنوبی شرقی آسیا (تایوان و کره جنوبی) و بعضی از کشورهای آمریکای لاتین (برزیل) ... توانستهاند به مرحله انتقال برسند. بنابراین جذب و نشر تکنولوژی در این جوامع از سرعت خوبی برخوردار بوده است، ولیکن هنوز توسعه خلاق تکنولوژی در این جوامع شکل نگرفته و یا در مرحلهی اولیه و ابتدایی خود میباشد و الگوهای توسعه تکنولوژی و کاربری آن در این جوامع از سطح پایینتری از اقتصادهای توسعه یافته میباشد، از این رو تا این مرحله تأثیر تکنولوژی بر کل اقتصاد این جوامع نسبت به کشورهای توسعهیافته محدودتر میباشد.
در کره جنوبی، این مسئله که کلید موفقیت اقتصادی و تکنولوژی یکی در رشد صادرات آنها و دیگری دسترسی به بازار آزاد و خودداری دولت از دخالت بوده است، عاری از حقیقت و گمراه کننده است و تحلیلهای تاریخی و راهبردها و خط مشیهای اتخاذ شده خلاف آنرا ثابت کرده است. موفقیت عملکرد صادرات در حقیقت مدیون رشد بالای اقتصاد آن کشور بوده و باید گفت صادرات، نتیجه رشد بوده است نه علت آن. سومین عاملی که نقش کاملاً مؤثر داشته، همانا مدیریت کارآ و لایق بوده که هم مسئولیت وظیفه رشد بالا را به عهده داشته و هم افتخار عملکرد صادرات را به دوش میکشیده. در ایران با توجه به نقش کمی که صادرات صنعتی در اقتصاد ایفا میکند، چندان قابل قبول نیست گفته شود در این شرایط صادرات عامل خیلی مؤثر در رشد اقتصادی، اشتغال، توزیع درآمد و نتیجتاً توسعه همه جانبه ایفا خواهد کرد، تازه اگر هم صنعتی شویم در مراحل اولیه آن، باید تقاضای داخلی جواب گفته شود نه تقاضاهای خارجی، این بدان معنی نیست که باید از صادرات صنعتی صرفنظر کرد و یا مجّدانه برای کسب بازار خارجی کوشش نکرد. صادرات صنعتی میتواند تاحدی موتور، کمک، خادم و "زاد رشد" صنعتی باشد ولی نمیتواند هدف و استراتژی رشد محسوب شود. در کرهی جنوبی، در مقابل دست نامرئی هدایت کنندهی صادرات بازوی مقتدر و توانا و مرئی دخالت دولت وجود دارد که میتواند دست نامرئی را هدایت کند، این مسئله در دیگر کشورهای تازه توسعه یافته و سایر کشورهای توسعه یافته نیز صادق است. (40)
آن کشورهایی که به استراتژی توسعه صادرات روی آوردهاند، ابتدا مراحل گوناگونی را طی کردهاند، مراحلی که در بسیاری از کشورهای توسعه نیافته هنوز رخ نداده است. استراتژی توسعه صنعتی با گرایش توسعه صادرات خواه از سوی بخش خصوصی، خواه دولت و خواه هر دو، وظیفه چندان سادهای نیست، و نیاز به مدیریت آگاه، آشنایی کامل با بازارهای بینالمللی، دارابودن تجربه صادراتی، روابط مطلوب سیاسی و ...دارد و شرط اولیه برای این رویکرد همانا داشتن شرایط توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در داخل جامعه است.
رشد و توسعه صنعتی که از عملکرد توسعه تکنولوژیکی حاصل میشود بیتردید مهمترین عامل در توسعه است و برای ایران استراتژی مطلوب صنعتی باید بر اساس تأکید بر تقاضاهای داخلی، همراه با جایگزینی واردات و توجه نسبی به صادرات باشد. در این استراتژی تکنولوژی باید جایگاه ویژه خود را پیدا کند و سازمان مناسب و نظامهای مورد نیاز آن شکل گیرد. در این استراتژی آنچه که بیش از هر چیز دیگر بدان نیاز است، "نگرش و اتخاذ دید سیستمی" و بینشی آیندهنگر است، زیرا مسائل توسعه و تکنولوژی آنچنان پیچیده و بهم پیوسته است که نمیتوان فقط به یک یا چند جنبه آن توجه کرد و آثار آنرا بر دیگر ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی، نادیده گرفت.
آینده، خود را با سرعت و شتاب به جوامع توسعه نیافته تحمیل خواهد کرد و این کشورها میباید؛ و مجبورند، کانون حیات خود را از گذشته به آینده تغییر دهند. چرا باید آیندهی تحمیلی داشته باشند؟ چرا خود، آینده خود را نسازند؟ اگر بخواهند آینده را مطابق آرزوهای خود شکل دهند باید این آگاهی را در ذهنها و جانها رشد دهند، چرا که بسیاری از مشکلات امروزی آنان به خاطر سوء تدبیر و عدم دوراندیشی دیروز بوده است، اگر تدبیر شایسته و کارآمد و دوراندیشی، در امروز به کار گرفته شود، مسلماً فردا، زندگی بهتر خواهد شد.
پینوشتها:
1. Flowwer.
2. Leader.
3. Bogan Jovanovic and Saul lach "The Diffusion of Thechnology and ineuqality among Nations" New York university 1991, p 1-5.
4. Equipment and intermediate goods.
5. Patents.
6- Inventor"s Certificate.
7. utility Model.
8. Industerial Design and Trade Mark
9. Konw-How
10. Designs
11. Samples.
12. Instructions.
13. Spectifications.
14. Marketing and managment.
15. Nurke. R.
16. A country is poor. beacuse it is poor, A country is poor, because of poor policies. in Meier, G leading issues in Economic Development fifth edition preface to the fifth Edition
17. Richte- R "The role of Social Sciences" Paper for Unesco Conference on "the Scientific and Technological Reveloution and the Social Sciences" 1976, p 37.
18. Boyan jovanovic and Saul lach "The Diffusion of Technology and Inequality Among Nations" New York university 1991 p 37.
19. Lall. S. "Developing countries as Exporters of Industrial Technology Research Policies 1980, pp 24-53.
20. Arrow, K: The Economic Inplications of Learning - by Doing, Review f Economic Studies 1962, pp 155-73.
21. Learning- by- Doing
22. Lutz Hoffman "The Transfer of Technology to Developing countries Analytical concepts and Economic policy Aspects" Intereconomics March/ April 1985, p 73-81.
23. شریف- نواز، استراتژیهای تکنولوژی برای کشورهای در حال توسعه.
24. keichi oshima "Research and Development and Economic Growth in Japan in "science and Technology in Economic Growth"edited by B.R. Williams A Halsted press book, 1973, p 310-319."
25. Keichi oshima p 320.
26. Keichi oshima p. 322.
27. Absorptive Strategies.
28. Science & Technology Bureau, Reprinted in Technology for Development, ESCAP 1984, p 106.
29. تکنولوژی و توسعه، ترجمه مجدالدین غیاثی، سازمان برنامه و بودجه، دی ماه 64.
30. Jeansen. R "Adoption and Diffusion of an Innovation of Uncertain Profitability" Journal of Economic Theory vol 29, 1986, p 182-193.
31. Shy, O "Innovation Strategies and the Product cycle" mimlo Dept of Economic state University of New York Albany, 1987.
32. Groabowski Henry and John, M. Vernon "Pioneers, Imitators and Generies- A Simulation Model of schumpeterian competition" Quarterly Journal of Economic vol, 102, Aug 1987, pp 491-525.
33. Technology G ap.
34. Leonard k "Cheng Technological Innovation Versus Imitation, A Decision- Theoretic Approach" Dept of Economic university of Florida sept, 1989, p 2.
35. برای آثار و پیامدهای این استراتژیها در سطح بنگاه یا یک کشور، در رابطه با نوآوری و تقلید به عنوان دو استراتژی آلترناتیو رجوع شود به:
Balwin William and Gerald Childs "The Fast Second and Rivalry in Research and Development Southern Economic Jorunal vo. 36, 1969.
و برای بررسی انتخاب جداگانه و یا در کنار یکدیگر رجوع شود به:
Jovanovic, Boyan and Glenn M Mac Donald "Competitive Diffusion" mimeo Dept of Economics New York University, 1988.
36. گروه نویسندگان، چند بحث و نظر درباره تکنولوژی ترجمه عبدالحسین آذرنگ، مقاله: آیا علم و تکنولوژی سرشت جهانی دارد؟ نوشته اورت مندلسون، نشر دریا، سال 1369، ص 98.
37. Innovation.
38. Imitation
39. Segorstrom, Paul: "Limiation and Economic Growth" Dept of Economic Michigan state University, East Lansing April, 1990, p. 1.
40. رجوع شود به مدارک پروژه مطالعاتی مطالعه خطوط اساسی خودکفایی در صنعت، از دیدگاه مبادلات استراتژیهای بینالمللی سازمان برنامه و بودجه، 1364، ص 47.
ستاریفر، محمد؛ (1374)، درآمدی بر سرمایه و توسعه، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول