دیدگاههاى امام خمینى در حوزه سیاست ‏خارجى (1)

پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) تحول نوینى را در باب مسائل سیاسى ایران اعم از سیاست داخلى و خارجى به دنبال داشت. در بعد داخلى، تغییر در ساختار حکومت و نحوه‏اى اداره کشور و سپردن امور به دست مردم و در بعد
يکشنبه، 28 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیدگاههاى امام خمینى در حوزه سیاست ‏خارجى (1)
دیدگاههاى نظرى امام خمینى (رحمت الله علیه) در حوزه سیاست‏خارجى(1)
 

نویسنده: مریم السادات میرزا حسینى
 
 
 
 
 

مقدمه

پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) تحول نوینى را در باب مسائل سیاسى ایران اعم از سیاست داخلى و خارجى به دنبال داشت. در بعد داخلى، تغییر در ساختار حکومت و نحوه‏اى اداره کشور و سپردن امور به دست مردم و در بعد خارجى و بین‏المللى، تغییر رفتارى - ارزشى که در هر دو بعد بر مبناى اسلام ناب محمدى خلاصه مى‏شود. لذا سیاست‏خارجى ایران پس از انقلاب اسلامى به کلى با آنچه که در رژیم گذشته جارى و سارى بود تفاوت پیدا مى‏کند. این تغییرات ناشى از رهنمودهایى است که امام راحل در احکام و فرامین، پیامها و توصیه‏ها، مکتوبات، سخنرانیها و مصاحبه‏ها در مواضع و مواقع مختلف بیان مى‏نمودند.
در این مقاله برآنیم تا چند نمونه مهم و تاثیرگذار از مواضع و دیدگاههاى نظرى ایشان را در حوزه سیاست‏خارجى در شرایط و مناسبتهاى مختلف بررسى نماییم.
قبل از آنکه وارد بحث اصلى شویم لازم مى‏دانم تعریف سیاست و محورهاى یاست‏خارجى از دیدگاه امام (ره) را بیان نمایم.

تعریف سیاست از دیدگاه امام (ره)

«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام این مصالح جامعه را مد نظر بگیرد و اینها هدایت کند به آن چیزى که صلاحشان است‏» (1)
«سیاست عبارت است از اداره کشور بر اساس مصلحت دینى و دنیوى مردم‏» (2)

محورهاى سیاست‏خارجى از دیدگاه امام

به طور کلى مى‏توان محورهاى زیر را در زمینه سیاست‏خارجى از کلام و نظرات ایشان استنباط نمود:
1- عدم اتکا به قدرتهاى جهانى که در سیاست نه شرقى و نه غربى امام تجلى نموده است;
2- نفى سلطه‏پذیرى و سلطه‏گرى;
3- حفظ کیان و تمامیت ارضى کشور و رعایت مصالح بلند مدت نظام;
4- دعوت به ارزشهاى توحیدى و مبانى اسلام;
5- دفاع از حیثیت و شرافت اسلام در مجامع بین‏المللى;
6- اظهار همدردى با مستضعفان جهان و دعوت از آنها به اتحاد با یکدیگر;
7- دعوت به اتحاد مسلمانان;
8- مبارزه راهبردى با رژیم اشغالگر قدس;
9- همزیستى مسالمت‏آمیز و برقرارى عادلانه و دوستانه با کشورهاى جهان و نفى انزواگرایى;
10- معرفى اسلام به عنوان دینى جامع، کامل و کاربردى. (3)
لازم به توضیح است که تعدادى از این محورها به کرات در کتابها، مقاله‏ها، رساله‏هاى دانشگاهى، مصاحبه‏ها و. . . بحث‏شده است و توضیحات مفصلى راجع به آنها داده شده است و تقریبا همگان از آنها با اطلاع‏اند از آنجا که در این مقاله سعى مى‏شود از تکرار مکررات خوددارى شود و به جاى گفته‏ها به ناگفته‏ها پرداخته شود و مطلب حالت تکرارى و خسته‏کنندگى نداشته باشد از بحث راجع به آنها خوددارى مى‏شود و به مواردى پرداخته مى‏شود که کمتر راجع به آنها صحبت‏شده و غریب مانده‏اند.

انزواگرایى یا حضورى فعال در روابط بین‏الملل

یکى از اصولى را که حضرت امام در سیاست‏خارجى بر آن تاکید مى‏کردند سیاست نه شرقى و نه غربى بود که درباره مفهوم سیاست نه شرقى و نه غربى همان طورى که قبلا توضیح داده شد در بسیارى از کتابها و نوشته‏ها توضیح داده شده لذا از تکرار آن خوددارى مى‏کنیم فقط به آن جنبه‏اى که برداشتهاى نادرست از این اصل شده است مى‏پردازیم.
برداشت نادرستى را که بسیارى از عوام از این اصل مى‏کنند این است که با توجه به اینکه بر نظام بین‏الملل کفر حاکم است و بسیارى از کشورها بخصوص کشورهاى پیشرفته صنعتى با دین میانه خوبى ندارند بهتر است هیچ‏گونه رابطه‏اى با آنها نداشته باشیم و مرزهایمان را بر تمام جنبه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى آنان ببندیم در حالى که حضرت امام هرگز چنین منظورى از این اصل نداشته‏اند بلکه برعکس، باید با استفاده از اصل دعوت که به عنوان اولین اصل در سیاست‏خارجى اسلام مطرح است‏با حضورى بسیار فعال و گسترده در تمام زمینه‏ها و با تمام کشورها رابطه مسالمت‏آمیز (نه گرگ و میش) برقرار کنیم (بجز رژیم صهیونیستى و کشورهایى که مفهوم رابطه متقابل عادلانه را درک نمى‏کنند) و با تقویت جنبه‏هاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى با استفاده از مبانى اسلامى بتوانیم جامعیت و برتر بودن دین اسلام و قوانین سعادت آفرین آن را به جهانیان بشناسانیم، چگونه هم مى‏توانیم شعار صدور انقلاب را بدهیم و هم قطع رابطه را بدون رابطه با جهان چگونه و با چه وسیله‏اى مى‏توانیم اسلام را معرفى نماییم. آیا با توسل به زور و تهاجم و جنگ مى‏توانیم انقلاب را صادر و اسلام را معرفى کنیم یا با برقرارى رابطه حتى با کشورهاى غیر مسلمان و کشورهاى لائیک، به تدریج و در میدان عمل مى‏توانیم هم مصلحت اسلام را که معرفى و جهانى شدن آن است و هم منافع ملى کشورمان به عنوان ام‏القرى را تامین نماییم.
نباید اینطور فکر کنیم که هر چه را که در دیگر کشورها است‏بد است و مضر بلکه بایستى بدانیم که بسیارى از پیشرفتهاى علمى و فنى و اقتصادى که در جهان ست‏براى ما نیز مفید است و بایستى بتوانیم با شیوه‏هاى درستى این دستاوردها را گزینش و گلچین کرده، در اختیار بگیریم، در عصرى که ارتباطات بسیار گسترده و سهل شده است و با وجود شبکه‏هاى جهانى (اینترنت) ، ماهواره‏ها و. . . چه بخواهیم و چه نخواهیم ارتباطات وجود خواهد داشت. حال که چاره‏اى جز ارتباط با دیگر کشورها با هر فلسفه‏اى نداریم بهتر است در اندیشه ارتباط درست و مؤثر باشیم نه ارتباطى ناخواسته و تحمیلى، لذا این تعبیر از سخنان امام که رهبرى دورى‏اندیش و آینده‏نگر بودند هرگز درست نیست و تعبیر ایشان هرگز به معنى بستن مرزها نیست و تمایل حضرت امام به دنبال کردن اهداف جهانى اسلام و انجام وظایف درست اسلامى در قبال مسلمانان و حتى غیر مسلمانان به کلى با عدم ارتباط منافات دارد امام معتقدند که نظام بین‏الملل همانند یک شهر است که محله‏هاى مختلف آن با هم ارتباط دارند و ما بایستى منزوى نباشیم بلکه بایستى همان‏گونه که پیامبر با ارسال سفیران و مبلغان رابطه برقرار مى‏کرد، عمل کنیم و با کشورها رابطه برقرار کنیم.

پاسخ قانون اساسى به ابهامات

یکى دیگر از منابع و مصادر سیاست‏گذارى خارجى قانون اساسى است که مورد تایید و تاکید حضرت امام بوده است و مطالعه دقیق اصول مرتبط با سیاست‏خارجى ما را به این مطلب رهنمون مى‏کند که جهتگیرى قانون اساسى به سوى برقرارى توسعه و تحکیم روابط با بازیگران بین‏الملل و به خصوص با کشورهاى اسلامى و جهان سوم مى‏باشد و هرگز در این سند صحبتى از قطع یا تقلیل ارتباط بجز مواردى که با اصول دینى تعارض دارد به میان نیامده است و در اصل یکصد و سى دوم قانون اساسى تصریح گردیده است روابط صلح‏آمیز با دولتهاى غیر محارب نه فقط کشورهاى مسلمان یا همسایه. (4)
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در اصلها و بندهاى مختلفى شیوه‏هاى برخورد و اصول روابط و سیاست‏خارجى دولتمردان جمهورى اسلامى ایران را در حوزه عمل ترسیم کرده است که به صورت اجمال به اشاره برخى از این اصول مى‏پردازیم.
در اصل دوم و سوم به نفى هرگونه ستمگرى، ستم‏کشى، سلطه‏گرى، سلطه‏پذیرى، استقلال سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشور، طرد کامل استعمار و تنظیم سیاست‏خارجى کشور بر اساس و معیارهاى اسلام و تعهد برادرانه نسبت‏به همه مسلمانان جهان و حمایت از آنها تاکید شده است.
در اصل یازدهم به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون‏» دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است‏سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اعتماد ملل اسلامى و در اصل چهاردهم به رفتار حسنه و بر مبناى قسر و عدل اسلامى با افراد غیر مسلمان تا زمانى که بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى توطئه و اقدامى نکنند توصیه شده است.
در اصل یکصد و پنجاه و دوم و سوم به دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطه‏گر و روابط صلح‏آمیز با دولتهاى غیر محارب و نفى هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه به شئون کشور گردد اشاره شده است. در اصل یکصد و پنجاه و چهارم جمهورى اسلامى ایران سعادت انسان در کل جامعه بشرى را آرمان خود مى‏داند استقلال و آزادى و حکومت‏حق و عدل را حق همه مردم جهان مى‏داند بنابراین ضمن خوددارى کامل از هر گونه دخالت در امور داخلى کشورهاى دیگر از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت کند. (5)

پاسخ امام به ابهامات

حضرت امام گوشه‏نشینى و سیاست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفى نموده ضمن تاکید بر رابطه با همه دولتها (به جز چند کشور محدود آنهم به دلایل کاملا منطقى) بستن مرزها به روى کشورها و قطع روابط دیپلماتیک با آنها را به معناى فنا و هلاکت و مدفون شدن کشور تلقى مى‏کند و طرحان سیاست انزوا را مورد انتقاد قرار داده مى‏فرمایند:
«این معنا که گاهى اهل غرض و جهال آن را بیان مى‏کنند یا نمى‏فهمند یا غرضى دارند زیرا تا انسان جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد نمى‏تواند بگوید که یک نظام باید از دنیا منعزل باشد ما با هیچ ملتى بد نیستیم ما به حسب طبع اولیه مى‏خواهیم با همه دولتها دوست‏باشیم مى‏خواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبت‏به همه داشته باشیم و اگر چنانچه ما احتیاج به یک چیز داشته باشیم و آنها احتیاج به یک چیز داشته باشند تبادل کنیم مگر این که دولتهایى باشند که با ما خلاف رفتار کنند» (6)
امام همواره به روابط صلح‏آمیز تؤام با دوستى تاکید داشته و آن را جزء ضرورت زندگى اجتماعى و سیاسى مى‏دانستند و همواره داشتن رابطه را بر ترک آن مقدم مى‏دانستند با این شرط که این رابطه براساس احترام متقابل باشد و منافع و مصالح طرفین رابطه مدنظر باشد نه اینکه یکجانبه باشد.
با شناختى که همگان از شخصیت جامع و کامل و آینده‏نگر و واقع بین امام داریم از آن بزرگوار انتظارى جز این نداریم. «ما با همه ملتهاى عالم مى‏خواهیم وست‏باشیم با همه دولتهاى عالم به حسب طبع اولى مى‏خواهیم دوست‏باشیم و روابط حسنه داشته باشیم با احترام متقابل نسبت‏به همه رابطه داشته باشیم‏» (7)
از نظر امام خمینى (ره) روابطى مردود است که موجب سلطه شود لذا در این باره مى‏فرمایند:
«اگر روابط تجارى با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب است‏» (8)
در اینجا فرقى میان استیلاى سیاسى یا فرهنگى و معنوى دشمن وجود ندارد «اگر روابط سیاسى که بین دولتهاى اسلامى و دول بیگانه بسته مى‏شود و برقرار مى‏گردد موجب تسلط کفار بر نفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود یا باعث اسارت سیاسى اینها گردد برقرارى روابط حرام است و پیمانهایى که بسته مى‏شود باطل است و بر همه مسلمین واجب است که زمامداران را راهنمایى کنند و وادارشان نمایند بر ترک روابط سیاسى اینچنینى هر چند بوسیله مبارزه منفى باشد. » (9)
وحدت مستضعفان جهان به عنوان یک ماموریت مهم در سیاست‏خارجى در ان

دیشه امام (ره)

امام به عنوان یک رهبر نجات‏بخش براى همه مستضعفین جهان چه مسلم و چه غیرمسلم و حتى چه الهیون و غیرالهیون همیشه خواستار سعادت تمام ابناء بشر بودند و نسبت‏به همه افراد بشر احساس مسئولیت مى‏کردند و این مسئولیت‏پذیرى جهانى الهى را چه در پیامشان به گورباچف و احساس مسئولیت در برابر نجات مردم کمونیست و چه در قطع رابطه با رژیم نژادپرست‏سابق افریقاى جنوبى که ملتى مسلمان نبودند، و چه در برابر سایر مسلمانان بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان، مذهب و طبقه به وضوح مى‏بینیم که مساله وحدت بین مستضعفین عالم را مهمترین و ثمربخش‏ترین راه براى مقابله با مستکبرین عالم مطرح مى‏نمایند و اتحاد و یک صدایى و حمایت از یکدیگر را در مقابله با ظلم در سراسر جهان تنها راه رفع ظلم در جهان مظلومان مى‏دانند لذا استراتژى مهمى را در این زمینه اتخاذ نموده و مى‏فرمایند:
«من امیدوارم که یک حزب به اسم مستضعفین در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتى را که بر سر راه مستضعفین است از میان بردارند و در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب قیام کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین به مستضعفین عالم ظلم کنند» (10)
در قانون اساسى جمهورى اسلامى نیز (اصل یازدهم) با استناد به آیه شریفه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون‏» اصل وحدت بین مسلمین را به عنوان یک فوریت در سیاست‏خارجى تصریح نموده، بیان مى‏دارد دولت جمهورى اسلامى موظف است‏سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملتهاى اسلامى قرار دهد و کوشش کند تا وحدت سیاسى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد. (11)
در تایید استراتژى وحدت‏آفرین امام از قول یکى از نشریات مى‏خوانیم:
امام خمینى در تمامى دوران مبارزات خود که در ایران انجام گرفت طرح اسلامى خود را بر دو اصل وحدت و فلسطین قرار داد و لحظه‏اى از اندیشه تحقق وحدت اسلامى و اهمیت آن غافل نماند، وحدت اسلامى را از انبان شعارها و آرزوهاى ذهنى بیرون آورده و به طرح عملى جدى و حقیقى مبدل ساخت تا مسلمانان بتوانند آن را محقق سازند.
امام به درستى اعتقاد داشت طرح موضوع وحدت اسلامى و فراخوان مسلمانان بدون پشتوانه محکم و تبیین اصول و مبانى آن و یا طرح اسلام به عنوان رسالت جهانى دشوار است، بنابراین تلاش مجدانه‏اى به عمل آورد تا خلل و نقص موجود را که براى مسلمانان جهت‏شناخت اسلام ابهاماتى به وجود آورده بود را بوسیله تاءلیف کتابهاى مختلف و در زمینه‏هاى مختلف، سخنرانیها و موضع‏گیریهایشان، اصلاح نمایند.

توصیه به دولتها و ملتها به همدلى و وحدت

همانطورى که مى‏دانیم در سیستم و صحنه بین‏المللى واحدهاى تصمیم‏گیرنده و عمل‏کننده دولتها هستند و دولتها زبان گویاى ملتهایشان مى‏باشند اگر قرار باشد همه مستضعفین جهان با هم وحدت داشته باشند این امر از طریق دولتها سریعتر و سهل‏تر قابل دسترسى است‏به این دلیل لازم است دولتها با ملتهاى خود همدل و همصدا باشند تا این امر محقق شود لذا مى‏بینیم بنیانگذار جمهورى اسلام ایران به خوبى به این مساله توجه داشته و آنها را به یکدلى و یک صدایى دعوت مى‏کنند تا در سایه آن بتوانند بر مشکلات غلبه کرده و به دشمن اجازه سلطه ندهند.
«اگر وحدت کلمه اسلامى بود و اگر دولتها و ملتها اسلام به هم پیوسته بودند معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیردست قدرتها باشند اگر این قدرت به قدرت بزرگ الهى منظم شود هیچ قدرتى بر آنها غلبه نخواهد کرد» (12)
«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پیروزى و هدفهاى اسلامى به تمام ابعادش که سعادت بشر است‏برسند باید اعتصام به حبل‏الله کنند از اختلافات و تفرقه بپرهیزند فرمان حق تعالى را «واعتصموا بحبل‏الله. . . جمیعا ولاتفرقوا» را اطاعت نمایند. » (13)
پله‏هاى بعد یا مرحله بعدى تحقق وحدت بین دولتهاى مستضعف با یکدیگر است تا با این اتحاد و عملکرد همراستاى خود ستم مستکبرین را بر عالم رفع نمایند و در مجامع و صحنه‏هاى بین‏المللى با اتخاذ موضعى واحد ظالمین را عاجز کنند و خود قدرتى بزرگ را تشکیل مى‏دهند در این مورد امام تاکید بیشترى بر وحدت بین دولتهاى مسلمان مى‏کنند و مى‏فرمایند:
«دولتهاى اسلامى باید به منزله یک دولت‏باشند کانه یک جامعه هستند، یک پرچم دارند، یک کتاب دارند، یک پیغمبر دارند. اینها همیشه باید با هم متحد باشند با هم علاقه‏هاى همه جانبه داشته باشند و اگر چنانچه این آمال حاصل شود که بین دولتهاى اسلامى از همه جهت وحدت پیدا بشود امید است که بر مشکلات خودشان غلبه کنند و قدرتى بزرگتر از قدرتهاى دیگر در مقابل سایر قدرتها باشند» (14)
امام موفقیت استعمارگران در استعمار طبقه محروم را نتیجه تفرقه و جدایى بین مسلمانان و سران کشورهاى اسلامى مى‏داند.
«روزگارى که پنجه‏هاى استعمار تا اعماق کشورهاى اسلامى فرو رفته است، روزگارى که استعمار تمام نیروها و امکانات خود را در راه ایجاد تفرقه میان مسلمانان و سران کشورهاى اسلامى بسیج کرده است، مى‏کوشد تا به هر وسیله که در اختیار دارد از پایبندى و عمل به تعالیم اسلام جلوگیرى کند تا بدین وسیله استعمارگران با خیال راحت‏به هدفهاى غیرانسانى، استعمار طبقه محروم نائل شوند» (15)

نفى ملیت‏گرایى و قومیت‏گرایى

مهمترین عاملى که مسلمانان و مستضعفان عالم را در رسیدن به وحدت عمل باز مى‏دارد ملیت‏گرایى و قومیت‏گرایى است که امام‏خمینى آن را نفى کرده و عاملى براى تفرقه و دشمنى مسلمانان مى‏داند همانطور که مى‏دانیم تاکنون جهان اسلام به خاطر همین حربه‏هاى استعمارى لطمات فراوانى دیده است و چه خونها و امکاناتى که در این راه به هدر نرفته است، جنگهاى فرقه‏اى در پاکستان و افغانستان نمونه‏بارزى است که متاسفانه همچنان ادامه دارد و منجر به برادرکشى و نسل‏کشى و عدم آرامش و امنیت در آن منطقه شده است که ریشه‏هاى استعمارى دارد، تا بدین وسیله آنها را سرگرم این امور کرده و خود به راحتى بتوانند منابع آنها را غارت کرده و کارخانجات اسلحه‏سازى خود را پررونق‏تر سازند. از این قبیل است جنگ بین عرب و عجم که صدام راه انداخته و آن را اسباب تفرقه و تشنج قرار داده و جوانان هر دو کشور را که مى‏توانستند نقش مهمى در سازندگى کشورشان داشته باشند و مردم را از وابستگى به سلطه‏گران نجات دهند قربانى کرده و بسیار نمونه‏هاى دیگرى در الجزایر، سودان، یمن و جنگهاى فرقه‏اى در لبنان و. . . (16)
«از مسائلى که طراحان براى ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن به پا خواسته‏اند قومیت و ملیت است، ملى‏گرایى در مقابل ملتهاى دیگر مسلمانان مساله‏اى است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبى‏اکرم برخلاف آن است آن ملى‏گرایى که به دشمنى بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر مى‏شود برخلاف اسلام و مصلحت مسلمین است و از حیله‏هاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مى‏برند. (17)
از تجربیات بارز این عصر که ملى‏گرایى باعث تضعیف و شکست مسلمین شده مى‏توان از ناسیونالیسم عرب که جمال عبدالناصر از آن دم مى‏زد عنوان کرد که با این تبلیغات و با این احساسات غیرعاقلانه حمایت‏بسیارى از کشورهاى غیرعرب را نتوانست در جنگ اعراب و اسرائیل جلب نماید و همین امر منجر به شکست آنها و قدرت گرفتن اسرائیل شده است.
«من مکرر عرض مى‏کنم که این ملى‏گرایى اساس بدبختى مسلمین است‏براى این که این ملى‏گرایى ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مى‏دهد و ملت عراق را در مقابل دیگران (18)
«آن چیزى که دول اسلامى را بیچاره کرده است و از ظل قرآن کریم دارد دور مى‏کند آن قضیه نژادبازى است. این نژاد ترک است، این نژاد ایرانى است، این نژاد عرب است، قضیه نژادبازى ارتجاعى است‏» (19)

مصلحت در سیاست‏خارجى از نگاه امام

تعریف مصلحت
چنانکه اهل لغت مصلحت را تعریف کرده‏اند مصلحت معنا و وزنا منفعت است (20)
واژه مصلحت‏یا اسم مکان به معناى جایگاه و مکان صلاح است که ضد آن افساد مى‏باشد و همین طور در یک معنا مفرد مصالح است. (21)
ابوحامد غزالى شافعى در تعریف مصلحت آن را در پنج مورد اهم خلاصه مى‏کند:
حفظ دین، جان (نفس) ، مال، عقل و نسل، برخى دیگر عرض را نیز به معیارها و موارد فوق اضافه مى‏کنند.
در تعریف دیگرى مصلحت را جلب منفعت و دفع ضرر در حدودى که مقاصد شرع حفظ شود تعریف کرده‏اند. (22)
حضرت امام مصلحت و سربلندى اسلام و ملت هر دو را همواره فراراه خود قرار داده بودند و به اشکال گوناگون و در مناسبتهاى مختلف بر آن تاکید مى‏کردند.
تمام محورهاى سیاست‏خارجى از نظر امام مواردى هستند که تامین منافع ملى و عزت و سربلندى ایران و مصالح اسلام را به دنبال دارد نمى‏توان گفت که امام فقط به توسعه و معرفى مجدد اسلام مى‏پرداختند و بس (حتى اگر اینطور هم باشد باز هیچ منافاتى با تامین منافع بلندمدت مردم ندارد) تمام اصولى که امام بر روى آن تاکید مى‏کردند در درازمدت منافع ملى و مصالح اسلام هر دو را تامین مى‏کرد نظیر خوداتکایى در تمام زمینه‏ها (عدم وابستگى به شرق و غرب) ، نفى سلطه‏پذیرى و سلطه‏گرى، هم زیستى مسالمت‏آمیز و روابط توام با احترام مقابل و. . .
یکى از بزرگترین آموزه‏هاى بنیانگذار جمهورى اسلامى به ملت ایران و مسلمانان جهان درس عزت‏طلبى است و در نظر داشتن عزت در سیاست‏خارجى به این معنا است که در تصمیم‏گیریهاى بین‏المللى به گونه‏اى مصلحت‏سنجى شود که عزت کشور و اسلام خدشه‏دار نشده و آن تصمیم منتهى به ذلت مسلمین نگردد. (23)
لذا در نظر داشتن عزت کشور و مسلمانان و رعایت اصل نه شرقى و نه غربى و حفظ استقلال کشور هیچ‏کدام نباید مجوزى براى غافل شدن از منافع کشور باشد و باید یک ظرافتهاى خاصى را به کاربرد و برنامه‏ریزى استراتژیک انجام داد و با درنظر گرفتن مصالح اهم و مهم همه اهداف را تامین کرد.
امام معتقد بودند که ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه‏ریزى کنیم و مکرر این را به مسئولین نظام تذکر مى‏دادند. (24)
در این راستا به اهم عملکرد امام در این رابطه مى‏پردازیم.

خنثى کردن توطئه دشمنان

امام (ره) با بینش عمیق همواره به این مقوله توجه داشته و در موارد خاص به تذکر و راهنمایى به مسئولین نیز مى‏پرداختند و به افراد ناآگاه داخلى این موارد را هشدار مى‏دادند و نیز توطئه دشمنان را نیز خنثى مى‏کردند زمانى که بعضى افراد زمزمه انزواگرایى را سر مى‏دادند و مى‏گفتند ما روابط با دیگر کشورها را مى‏خواهیم چکار و یا زمانى که افرادى لازمه ارتباط با کشورهاى دیگر را ست‏برداشتن از اهداف و اصول آرمانى انقلاب و اسلام مى‏دانستند و نیز در جواب کسانى که فقط به رابطه با ملتها تاکید مى‏کردند و رابطه با دولتها را رد مى‏کردند مى‏فرمایند:
«ابرقدرتها و امریکا خیال مى‏کردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مى‏خواهد استقلال و آزادى را که یک مساله تازه و برخلاف رویه همه حکومتهاست‏به دست‏بیاورد، به ناچار منزوى خواهد شد وقتى که منزوى شد زندگى نمى‏تواند بکند دیدید که نشد و ایران روابطش با خارجیها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که ما چکار داریم به دولتها اینها همه ظالم هستند و کذا و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مساله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است. ما باید همان‏گونه که در زمان صدر اسلام پیامبر سفیر به اطراف مى‏فرستاد که روابط درست کند عمل کنیم و نمى‏توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولتها چه کارى داریم. این برخلاف عقل و شرع است و ما باید با همه رابطه داشته باشیم منتها چند استثنا دارد که الان هم با آنها رابطه نداریم. (25)

پی نوشت :

1. صحیفه نور، ج 9، ص 239.
2. مزینانى، محمدصادق، رسالت‏سیاسى حوزه‏ها در اندیشه امام خمینى، فصلنامه حوزه، ش 95 و 94، دى ماه 1378، ص 70.
3. براى مطالعه بیشتر اصول و محورهاى سیاست‏خارجى ر. ک به محلوجى، محمد; جلوه‏هاى سیاست اسلامى; بى‏جا، چاپ اول، 1372.
4. یزدانى، عنایت‏الله; انزواگرایى یا انزواگریزى، مجله سیاست‏خارجى، سال سیزدهم، ش 2، تابستان 1378، ص 363.
5. گواهى، عبدالرحیم; مجله سیاست‏خارجى، سال یازدهم، ش 2، تابستان 1376، ص‏ص 562-561.
6. صحیفه نور، ج 10، ص 352.
7. صحیفه نور، ج 10، ص 252.
8. صحیفه نور، ج 10، ص 352.
9. خمینى، روح‏الله; تحریرالوسیله، ج 1، چاپ اول، ص 485.
10. دفتر اول، در جستجوى راه امام از کلام امام، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1362، ص 185.
11. نشریه نداى‏القدس، سال سوم، ش 47، مهر 1378، ص 1.
12. صحیفه نور، ج 6، ص 49.
13. صحیفه‏نور، ج 6، ص 122.
14. صحیفه نور، ج 6، ص‏127.
15. دفتر اول، پیشین.
16. ر. ک به منصورى، جواد; نظرى به سیاست‏خارجى جمهورى اسلامى ایران، انتشارات امیرکبیر، بى‏تا ص‏ص 56- 51.
17. صحیفه نور، ج 13، ص 81.
18. صحیفه نور، ج 13، ص 81.
19. صحیفه نور، ج 1، ص 89.
20. تقوى، سید محمدناصر; حکومت و مصلحت، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، 1378، ص 13.
21. تقوى، پیشین.
22. تقوى، پیشین.
23. تقوى، سیدمحمدناصر; مصلحت در سیاست‏خارجى، مجله سیاست‏خارجى، سال دوازدهم، ش 3، پاییز 1377، ص 589.
24. صحیفه نور، ج 20، ص 239.
25. صحیفه نور، ج 19، ص 73.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.