![افلاك بر خاک افلاك بر خاک](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/1043.jpg)
ترتیل بیا به گریه خوانیم
سیل از رخ هر دو دیده رانیم
امشب شب گریه است و ناله
داغ است به دل به سان لاله
اى واى شکسته کاسۀ جم
از ضربتِ تیغ ابن ملجم
گویا که چو فرق فجر بشکفت
آن ضارب تیغ یا على گفت
با نیل رقابتى مگر داشت
فرقى که شکاف تیغ برداشت
آن روز على نبود در خاک
افلاک فتاده بود بر خاک
آهنگ حزین فُزْتُ یا رب
پیچید در آسمان در آن شب
خندید به تیغ فرق دریا
بشکفت دریغ فرق دریا
هستى همه هستیاش ز کف داد
روزى که على به خاک افتاد
ترتیل بیا به گریه خوانیم
خون از دل هر دو دیده رانیم
خون گریۀ ماست زاد توشه
از گوشۀ چشم، خوشه خوشه
هر ذرۀ من على على گوست
هر قطرۀ اشک من على جوست
ما را به زبان زبانه از تُست
این شعلۀ عاشقانه از تُست
تا کینه و جهل با هم آمیخت
خونش دل و دیده را به هم ریخت
اى شیر همیشه بیشۀ حق!
قائم به تو مانده ریشۀ حق
لبهاى تو نور بخش مىکرد
دستان تو عشق پخش مىکرد
اى تیغ زبان بى قرارت
همدوش زبان ذوالفقارت
یک دست تو در جهاد با تیغ
یک دست دگر عقیده، تبلیغ
یک دست به عرصه تیغ مىزد
یک دست قلم بلیغ مىزد
با تیغ قلم جهاد بشکوه
با تیغ دودم جهاد نستوه
معناى حیات تو دو چیز است
تیغ و قلم تو هر دو تیز است
یعنى که حیات در ممات است
یعنى که ممات ما حیات است
اى صاحب ذوالفقار عرفان!
بر جسم جهان وجود تو جان
در هر دو جهت جهاد کردى
در راه عقیده، راد مردى
خصمى که به راه هرزه افتاد
از هیمنهات به لرزه افتاد
افسانهاى از حقیقتى جو
گنجینهاى از فضیلتى تو
آدم اگر او ز خاک و آب است
نام تو ولى ابوتراب است