نویسنده: آیت الله فاضل لنکرانى (رحمت الله علیه)
در طول تاریخ روحانیت تشیع و جهان اسلام نمىتوانیم بدلیلى براى حضرت امام خمینى (س) پیدا کنیم، ضرورت دارد تمامى آثار ایشان براى نسلهاى آینده محفوظ بماند.
دروس امام خمینى (س) تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود ایشان به روشى تدریس مىکردند که یک طلبه واقعى را براى آینده اسلام تربیت کنند نه اینکه صرفا مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد.
رژیم شاه در تبعید امام به نجف در پى تحقق این هدف بود که در مقایسه با علماى نجف امام از مقام علمى پائینترى برخوردار است و در نتیجه از همه جوانب دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
بعد از تبعید حوزه درسى امام از بهترین حوزههاى درسى نجف بود و نه تنها شکست نخوردند بلکه مقام علمى و اخلاقى ایشان براى حوزه نجف روشن شد. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که بزرگان و فضلاى قدیمى نجف در درسهاى ایشان شرکت مىکردند.
امام خمینى (س) مصداق "انسان کامل" بودند و در تمامى مراحل زندگیشان نسبتبه شاگردان، دوستان و خانوادهشان آنچه را که شایسته انسان کامل بود مراعات مىکردند.
امام در حوزه نجف مشکلترین مباحث فقهى را براى تدریس انتخاب مىکردند.
میراث عظیمى که از حضرت امام خمینى (س) براى نسلهاى آینده بر جا مانده است، مسلمانان را موظف مىکند که براى شناخت ایشان تلاش کنند، با توجه به سابقه آشنایى ممتد و طولانى شما با این بزرگمرد تاریخ اسلام، در ابعاد اخلاقى، عرفانى، اعتقادى، سیاسى و اجتماعى حضرت ایشان را چگونه دریافتهاید؟
- عظمتحیات و شخصیتحضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه اقتضا مىکند اگر یک جمله در مورد ایشان اظهار نظر شده است آن جمله در طول تاریخ براى تمام نسلهاى آتیه محفوظ بماند. در بعد سیاسى، پیش بینیها و نظرات حضرت امام اعجاب آفرین بود به عبارت دیگر در آن لحظهاى که حضرت امام راجع به یک مساله سیاسى اعلام نظر مىکردند انسان به دیده تردید و ناباورى به آن نگاه مىکرد ولى به مرور زمان ثابت مىشد که نکتهسنجى حضرت ایشان تا چه حد دقیق و درستبوده است. اما در بعد سیاسى یک شخصیت استثنایى در تاریخ معاصر بودند و بودن آنکه کلاس سیاست دیده باشند و یا منحصرا در رشته سیاست تحصیل کرده باشند. در مسائل سیاسى بر تمام سیاستهاى جهان فائق آمدند و همه سیاستبازان دنیاى استکبارى را زیر پا گذاشتند. شاید در طول تاریخ روحانیت تشیع و روحانیت جهان اسلام نتوانیم نظیر و بدیلى براى ایشان پیدا کنیم لذا ضرورت دارد تمامى آثار ایشان براى آیندگان محفوظ و در دسترس باشد.
ما از دو طریق با حضرت امام ارتباط و آشنایى داشتیم. از همان دوران کودکى در دوره دبستان بنده با شهید بزرگوار حضرت آیتالله حاج آقا مصطفى همدرس بودم و پدرم با حضرت امام رفاقتبسیار نزدیکى داشتند و به علت همین رفاقت و ارتباطى که پدرم با حضرت امام داشتند. ایشان مکرر به منزل ما تشریف مىآوردند و متقابلا پدرم به منزل ایشان مىرفتند من از دوران بچگى تشخیص داده بودم که حضرت امام با سایر دوستان پدرم تفاوت خاصى دارند چون که در ایشان جاذبه مخصوصى وجود داشت و ما را جذب کرده بود و با دیده احترام فوقالعاده که منحصرا این معنا در ایشان وجود داشتبه ایشان نگاه مىکردم.
کم کم دوران دبستان را پشتسر گذاشتیم با شادروان حاج آقا مصطفى وارد حوزه شدیم. به واسطه درس و بحثى که با یکدیگر داشتیم ارتباط ما با امام خیلى نزدیک بود، به طورى که گاهى اوقات حضرت ایشان وضعیت درسى حاج آقا مصطفى را از من مىپرسیدند مثلا سئوال مىکردند: درس مىخواند؟ نزد چه کسى درس مىخواند؟ پس از اینکه ما وارد درس خارج شدیم چون مرحوم حضرت آیتالله بروجردى - رضوان الله تعالى علیه - یک درس بیشتر نمىگفتند و ما نیاز به سه درس داشتیم به خاطر جاذبه حضرت امام در درس ایشان شرکت کردیم، کلاس درس حضرت امام آنقدر در ما شوق و علاقه به وجود آورد که حدود ده سال در درسهاى ایشان حضور یافتیم و هنوز شیرینى و حلاوت آن جلسات را در ذائقهام احساس مىکنم خاصه آنکه حضرت امام با یک فراغتبال و آسودگى خیال به جهات علمى مىپرداختند و گاهى درس فقه ایشان حدود دو ساعت طول مىکشید و ما اصلا احساس خستگى نمىکردیم. امام بزرگوار در درسها مطالب علمى و اخلاقى را جدا از هم نمىدانستند، درس ایشان تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود، در لابلاى درس، ایشان به روشى تدریس و رفتار مىکردند که یک طلبه واقعى را تربیت مىکرد نه صرفا یک سلسله مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد بلکه ربیتشاگردانى که براى آینده اسلام مفید فایده باشند مد نظر ایشان بود.
این ویژگى بارز امام باعثشده بود که همه ما سر تا پا ایمان و اعتقاد به ایشان پیدا کنیم و در طول مبارزات و نهضتى که رهبریش را به عهده داشتند هیچگونه تردید و ابهامى به درستى راه امام نداشتیم و در زمانى که لازم دیدند طلاب، مدرسین وفضلا با ایشان همراهى داشته باشند با احساس مسئولیتشرعى این معنا را مىپذیرفتند.
در زمینه علمى امام مقامات متعددى داشتند این از دیگر ویژگیهاى ایشان بود که در رشتههاى گوناگون، فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسیر، فقه و اصول متخصص بودند. ولى از این رشتهها، آنى که با مقام مرجعیت تناسب داشت، فقه و اصول بود. متاسفانه افرادى آگاهانه یا ناخودآگاه در صدد بودند که براى جلوگیرى از رشد و گسترش اندیشههاى امام، مقام فقه و اصول ایشان را کوچک جلوه دهند و حتى صلاحیت مرجعیت تقلید را از ایشان سلب کنند. در این رابطه شخصا حساسیت موضوع را درک کردم و از موقعیت تبعیدم در شهرستان یزد استفاده کردم و شرحى بر کتاب شریف "تحریر الوسیله" امام که در حقیقتیک دوره فقه از اول باب "طهارت" تا آخر باب "دیات" هستبه رشته تحریر درآوردم. براى این کارم دو هدف در نظر داشتم اول اینکه اشتغالات علمىام محفوظ باشد و دیگر تشریح موقعیت فقهى و اصولى امام و جایگاه بلندى که در این علم دارند. در همان اوایل تبعیدم تصمیم گرفتم که یک کارى که جنبه علمى و انقلابى دارد به انجام برسانم. البته با حفظ این معنا که ساواک پى به کارم نبرد.
تحقیقا اگر ساواک پى مىبرد مانع این کار مىشد. آنقدر جانب احتیاط را رعایت مىکردم که حتى مسئولین کتابخانه وزیرى علىرغم اینکه افراد بسیار متدین و انقلابى بودند متجه نوع کار من (که هر روز حدود چهار ساعت طول مىکشید) نمىشدند. تقریبا دو سال و نیم در این کتابخانه مشغول نگارش بخش اعظم کتابها بودم و کسى در کتابخانه متوجه نشد. بعضى از بزرگان روحانى یزد که از هر نظر مورد اعتماد بودند از جریان فعالیت تحقیقى من آگاهى داشتند و گاهى به کتابخانه مىآمدند و نوشتهاى مرا مطالعه مىکردند و نظراتى ابراز مىکردند و نهایتا در حال حاضر حدود چهارده جلد در شرح "تحریرالوسیله" امام نوشتهام که هشت جلد آن به چاپ رسیده است و بقیه آماده چاپ است. غرض بحث از این توضیح و تفصیل این بود که مقام علمى امام را دشمنان مىخواستند خدشه دار بکنند ولى بحمدالله به دلیل عظمت علمى و اخلاقى حضرت امام موفق به این کار نشدند، تا حدى که رژیم شاه تنها به علت همین معنا امام را از ترکیه به نجف تبعید کرد. در نجف بزرگان و علمایى وجود داشتند و رژیم به این نتیجه رسیده بود که اگر ایشان وارد نجف بشوند، در ردیف آنها نمىتوانند ابراز وجود کنند یا به تعبیر آنان مقام علمى امام پائینتر از علماى نجف خواهد بود و تبعا شکست مىخورد و در نتیجه شکست علمى ایشان در همه جوانب دیگر (جنبههاى سیاسى، اخلاقى و. . . ) دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
ولى دشمنان کوردل در این نقشه خود دچار اشتباه شدند وقتى امام بزرگوار وارد حوزه نجف شدند و تدریس را آغاز کردند حوزه درسى امام از بهترین حوزههاى درسى نجف شد و در آنجا علاوه بر اینکه شکست نخوردند، مقام علمى و اخلاقى ایشان نیز براى حوزه روشن شد وبه عظمت مقام علمى امام در فقه و اصول آگاهى یافتند. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که حتى بزرگان و فضلاى قدیمى نجف هم در درس امام شرکت مىکردند. تصادفا امام در نجف مشکلترین مباحث فقهى را انتخاب کردند. امام بحث کتاب مکاسب را که از نظر فقهى از مشکلترین باحثشناخته مىشود در نجف مطرح کردند و تمامى آن را در قالب پنج جلد به تقریر درآوردند که جدا از آثار ارزنده امام به شمار مىرود. در رابطه با ابعاد دیگر علمى ایشان، کتابها و آثار ایشان از علو مقام ایشان حکایت مىکند. در عرفان و فلسفه و اخلاق امام آثار گرانبهایى بر جاى گذاشتند. در زمینه اخلاق از همان دوران جوانى کتابهاى ارزندهاى را به نگارش درآوردند.
امام بزرگوار جدا مصداق "انسان کامل" بودند یعنى همه فضایل انسانى را داشتند. امام در تمامى مراحل زندگانیشان نسبتبه شاگردان، دوستان و خانوادهشان آنچه را که شایسته یک انسان کامل بود، مراعات مىکردند. به واسطه آشنایى و رفاقتى که با مرحوم حاج آقا مصطفى داشتم از ایشان کسب اطلاع کردم که امام در منزل هیچگونه تحمیل و استبدادى نسبتبه همسر و فرزندان نداشتند. کاشف عرض این است که نوعى آزادى براى خانواده قائل بودند که حتى به وسیله سوال نمىخواستند عقیدهشان را تحمیل کنند اعتقاد به آزادى به تمام معنا داشتند تنها محدودیتى که در این چارچوب آزادى قائل بودند، مسائل دینى بود که نباید دچار لطمه بشوند مثلا افراد را شدیدا از غیبت، تهمت و نظایر آن برحذر مىداشتند.
براى وقوف بر دوران جوانى حضرت امام، از برخى دوستان دوران جوانیشان متفقا کسب اطلاع کردهام که ایشان حتى در دوران بحرانى جوانى نیز یک لغزشى هم از ایشان صادر نشده استبراى مثال در جلسات خودمانى که براى مزاح مطالبى مىگفتند، اگر در لابلاى شوخیها یک جملهاى منظور غیبت را داشت، امام فورا ناراحت مىشدند و تذکر مىدادند که غیبت امر حرامى است و جایز نیست و این صفتبراى جوانهاى ما بخصوص جوانان طلبه بسیار داراى اهمیت است که یک کسى در دوران جوانى اینقدر مقید به حلال و حرام باشد و این حکایت از این کشف عظیم مىکند که اسلام خیلى بر قلب ایشان حاکم بوده است. یک خاطرهاى که تقید امام را به مسائل اخلاقى روشن مىکند مربوط به دوران طلبگى ما مىشود. امام آن موقع در مدرسه فیضیه تدریس داشتند، طلبهها به درس ایشان مىآمدند یک روزى هنگام درس امام بود مشاهده کردیم که ایشان وارد مدرس شدند و بلافاصله برگشتند ما تعجب کردیم که چرا ایشان درس نگفتند؟ بعدا معلوم شد که ایشان وقتى وارد مدرس شدند دیدند چند تا طلبه در آنجا در حال درس و بحث هستند وقتى که از حضرت امام سوال کردیم که چرا درس نگفتید و برگشتید؟ فرمودند ما با آنها چه فرقى داریم! همه ما طلبهایم ما مىخواستیم درس بگوییم آنها زودتر از ما آمدند، حق آنهاست که امروز در آنجا مشغول درس و بحثباشند. فردا ما مىآییم اگر آنها هم باز بودند درس نخواهیم گفت. امام به معناى واقعى کلمه زاهد بودند و سعى مىکردند که ظاهرشان این صفت را نشان ندهد و تا جایى در این مورد پیش مىرفتند که ظواهر را به گونهاى مهیا مىکردند که اصلا زهد ایشان بروز پیدا نمىکرد و زاهدى بود که نشان مىداد زاهد نیستیعنى هیچ وقت لباس بد در انظار نمىپوشید، اگر به بیرونى ایشان مىرفتید ملاحظه مىکردید که فرشهاى خوب را در آنجا انداختهاند و فرشهاى دیگر را در اندرونى. به این خاطر که باطنا زاهد بودند و نمىخواستند زهدشان جلوهاى داشته باشد لذا ظواهر را به حالت عادى در مىآوردند و این بالاترین مقامى است که در زهد انسان مىتوان متصور شد. ایشان در زندگى خصوصیشان به اندازه سر سوزنى مرتکب اسراف و تبذیر نشدند.
به حسب مسئولیتهایى که در حوزه داشتیم، در رابطه با شوراى مدیریتحوزه گاهى ضرورت داشت که به خدمتحضرت امام (س) مشرف شویم و گزارشى از امور جارى حوزه را به اطلاع ایشان برسانیم. در یکى از گزارشهایى که از امور حوزه تهیه کرده بودم و جهات مختلف را از قبیل آمار طلاب، پایههاى درسى، تعداد قبولیها و نظایر آن را به استحضار حضرت امام رساندم تا اینکه نوبتبه آمار شهداى حوزه رسید و ایشان از تعداد شهداى حوزه مطلع شدند، اشک از دیدگان مبارکشان جارى شد و فرمودند: بس است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی (رحمت الله علیه)
دروس امام خمینى (س) تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود ایشان به روشى تدریس مىکردند که یک طلبه واقعى را براى آینده اسلام تربیت کنند نه اینکه صرفا مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد.
رژیم شاه در تبعید امام به نجف در پى تحقق این هدف بود که در مقایسه با علماى نجف امام از مقام علمى پائینترى برخوردار است و در نتیجه از همه جوانب دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
بعد از تبعید حوزه درسى امام از بهترین حوزههاى درسى نجف بود و نه تنها شکست نخوردند بلکه مقام علمى و اخلاقى ایشان براى حوزه نجف روشن شد. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که بزرگان و فضلاى قدیمى نجف در درسهاى ایشان شرکت مىکردند.
امام خمینى (س) مصداق "انسان کامل" بودند و در تمامى مراحل زندگیشان نسبتبه شاگردان، دوستان و خانوادهشان آنچه را که شایسته انسان کامل بود مراعات مىکردند.
امام در حوزه نجف مشکلترین مباحث فقهى را براى تدریس انتخاب مىکردند.
میراث عظیمى که از حضرت امام خمینى (س) براى نسلهاى آینده بر جا مانده است، مسلمانان را موظف مىکند که براى شناخت ایشان تلاش کنند، با توجه به سابقه آشنایى ممتد و طولانى شما با این بزرگمرد تاریخ اسلام، در ابعاد اخلاقى، عرفانى، اعتقادى، سیاسى و اجتماعى حضرت ایشان را چگونه دریافتهاید؟
- عظمتحیات و شخصیتحضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه اقتضا مىکند اگر یک جمله در مورد ایشان اظهار نظر شده است آن جمله در طول تاریخ براى تمام نسلهاى آتیه محفوظ بماند. در بعد سیاسى، پیش بینیها و نظرات حضرت امام اعجاب آفرین بود به عبارت دیگر در آن لحظهاى که حضرت امام راجع به یک مساله سیاسى اعلام نظر مىکردند انسان به دیده تردید و ناباورى به آن نگاه مىکرد ولى به مرور زمان ثابت مىشد که نکتهسنجى حضرت ایشان تا چه حد دقیق و درستبوده است. اما در بعد سیاسى یک شخصیت استثنایى در تاریخ معاصر بودند و بودن آنکه کلاس سیاست دیده باشند و یا منحصرا در رشته سیاست تحصیل کرده باشند. در مسائل سیاسى بر تمام سیاستهاى جهان فائق آمدند و همه سیاستبازان دنیاى استکبارى را زیر پا گذاشتند. شاید در طول تاریخ روحانیت تشیع و روحانیت جهان اسلام نتوانیم نظیر و بدیلى براى ایشان پیدا کنیم لذا ضرورت دارد تمامى آثار ایشان براى آیندگان محفوظ و در دسترس باشد.
ما از دو طریق با حضرت امام ارتباط و آشنایى داشتیم. از همان دوران کودکى در دوره دبستان بنده با شهید بزرگوار حضرت آیتالله حاج آقا مصطفى همدرس بودم و پدرم با حضرت امام رفاقتبسیار نزدیکى داشتند و به علت همین رفاقت و ارتباطى که پدرم با حضرت امام داشتند. ایشان مکرر به منزل ما تشریف مىآوردند و متقابلا پدرم به منزل ایشان مىرفتند من از دوران بچگى تشخیص داده بودم که حضرت امام با سایر دوستان پدرم تفاوت خاصى دارند چون که در ایشان جاذبه مخصوصى وجود داشت و ما را جذب کرده بود و با دیده احترام فوقالعاده که منحصرا این معنا در ایشان وجود داشتبه ایشان نگاه مىکردم.
کم کم دوران دبستان را پشتسر گذاشتیم با شادروان حاج آقا مصطفى وارد حوزه شدیم. به واسطه درس و بحثى که با یکدیگر داشتیم ارتباط ما با امام خیلى نزدیک بود، به طورى که گاهى اوقات حضرت ایشان وضعیت درسى حاج آقا مصطفى را از من مىپرسیدند مثلا سئوال مىکردند: درس مىخواند؟ نزد چه کسى درس مىخواند؟ پس از اینکه ما وارد درس خارج شدیم چون مرحوم حضرت آیتالله بروجردى - رضوان الله تعالى علیه - یک درس بیشتر نمىگفتند و ما نیاز به سه درس داشتیم به خاطر جاذبه حضرت امام در درس ایشان شرکت کردیم، کلاس درس حضرت امام آنقدر در ما شوق و علاقه به وجود آورد که حدود ده سال در درسهاى ایشان حضور یافتیم و هنوز شیرینى و حلاوت آن جلسات را در ذائقهام احساس مىکنم خاصه آنکه حضرت امام با یک فراغتبال و آسودگى خیال به جهات علمى مىپرداختند و گاهى درس فقه ایشان حدود دو ساعت طول مىکشید و ما اصلا احساس خستگى نمىکردیم. امام بزرگوار در درسها مطالب علمى و اخلاقى را جدا از هم نمىدانستند، درس ایشان تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود، در لابلاى درس، ایشان به روشى تدریس و رفتار مىکردند که یک طلبه واقعى را تربیت مىکرد نه صرفا یک سلسله مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد بلکه ربیتشاگردانى که براى آینده اسلام مفید فایده باشند مد نظر ایشان بود.
این ویژگى بارز امام باعثشده بود که همه ما سر تا پا ایمان و اعتقاد به ایشان پیدا کنیم و در طول مبارزات و نهضتى که رهبریش را به عهده داشتند هیچگونه تردید و ابهامى به درستى راه امام نداشتیم و در زمانى که لازم دیدند طلاب، مدرسین وفضلا با ایشان همراهى داشته باشند با احساس مسئولیتشرعى این معنا را مىپذیرفتند.
در زمینه علمى امام مقامات متعددى داشتند این از دیگر ویژگیهاى ایشان بود که در رشتههاى گوناگون، فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسیر، فقه و اصول متخصص بودند. ولى از این رشتهها، آنى که با مقام مرجعیت تناسب داشت، فقه و اصول بود. متاسفانه افرادى آگاهانه یا ناخودآگاه در صدد بودند که براى جلوگیرى از رشد و گسترش اندیشههاى امام، مقام فقه و اصول ایشان را کوچک جلوه دهند و حتى صلاحیت مرجعیت تقلید را از ایشان سلب کنند. در این رابطه شخصا حساسیت موضوع را درک کردم و از موقعیت تبعیدم در شهرستان یزد استفاده کردم و شرحى بر کتاب شریف "تحریر الوسیله" امام که در حقیقتیک دوره فقه از اول باب "طهارت" تا آخر باب "دیات" هستبه رشته تحریر درآوردم. براى این کارم دو هدف در نظر داشتم اول اینکه اشتغالات علمىام محفوظ باشد و دیگر تشریح موقعیت فقهى و اصولى امام و جایگاه بلندى که در این علم دارند. در همان اوایل تبعیدم تصمیم گرفتم که یک کارى که جنبه علمى و انقلابى دارد به انجام برسانم. البته با حفظ این معنا که ساواک پى به کارم نبرد.
تحقیقا اگر ساواک پى مىبرد مانع این کار مىشد. آنقدر جانب احتیاط را رعایت مىکردم که حتى مسئولین کتابخانه وزیرى علىرغم اینکه افراد بسیار متدین و انقلابى بودند متجه نوع کار من (که هر روز حدود چهار ساعت طول مىکشید) نمىشدند. تقریبا دو سال و نیم در این کتابخانه مشغول نگارش بخش اعظم کتابها بودم و کسى در کتابخانه متوجه نشد. بعضى از بزرگان روحانى یزد که از هر نظر مورد اعتماد بودند از جریان فعالیت تحقیقى من آگاهى داشتند و گاهى به کتابخانه مىآمدند و نوشتهاى مرا مطالعه مىکردند و نظراتى ابراز مىکردند و نهایتا در حال حاضر حدود چهارده جلد در شرح "تحریرالوسیله" امام نوشتهام که هشت جلد آن به چاپ رسیده است و بقیه آماده چاپ است. غرض بحث از این توضیح و تفصیل این بود که مقام علمى امام را دشمنان مىخواستند خدشه دار بکنند ولى بحمدالله به دلیل عظمت علمى و اخلاقى حضرت امام موفق به این کار نشدند، تا حدى که رژیم شاه تنها به علت همین معنا امام را از ترکیه به نجف تبعید کرد. در نجف بزرگان و علمایى وجود داشتند و رژیم به این نتیجه رسیده بود که اگر ایشان وارد نجف بشوند، در ردیف آنها نمىتوانند ابراز وجود کنند یا به تعبیر آنان مقام علمى امام پائینتر از علماى نجف خواهد بود و تبعا شکست مىخورد و در نتیجه شکست علمى ایشان در همه جوانب دیگر (جنبههاى سیاسى، اخلاقى و. . . ) دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
ولى دشمنان کوردل در این نقشه خود دچار اشتباه شدند وقتى امام بزرگوار وارد حوزه نجف شدند و تدریس را آغاز کردند حوزه درسى امام از بهترین حوزههاى درسى نجف شد و در آنجا علاوه بر اینکه شکست نخوردند، مقام علمى و اخلاقى ایشان نیز براى حوزه روشن شد وبه عظمت مقام علمى امام در فقه و اصول آگاهى یافتند. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که حتى بزرگان و فضلاى قدیمى نجف هم در درس امام شرکت مىکردند. تصادفا امام در نجف مشکلترین مباحث فقهى را انتخاب کردند. امام بحث کتاب مکاسب را که از نظر فقهى از مشکلترین باحثشناخته مىشود در نجف مطرح کردند و تمامى آن را در قالب پنج جلد به تقریر درآوردند که جدا از آثار ارزنده امام به شمار مىرود. در رابطه با ابعاد دیگر علمى ایشان، کتابها و آثار ایشان از علو مقام ایشان حکایت مىکند. در عرفان و فلسفه و اخلاق امام آثار گرانبهایى بر جاى گذاشتند. در زمینه اخلاق از همان دوران جوانى کتابهاى ارزندهاى را به نگارش درآوردند.
امام بزرگوار جدا مصداق "انسان کامل" بودند یعنى همه فضایل انسانى را داشتند. امام در تمامى مراحل زندگانیشان نسبتبه شاگردان، دوستان و خانوادهشان آنچه را که شایسته یک انسان کامل بود، مراعات مىکردند. به واسطه آشنایى و رفاقتى که با مرحوم حاج آقا مصطفى داشتم از ایشان کسب اطلاع کردم که امام در منزل هیچگونه تحمیل و استبدادى نسبتبه همسر و فرزندان نداشتند. کاشف عرض این است که نوعى آزادى براى خانواده قائل بودند که حتى به وسیله سوال نمىخواستند عقیدهشان را تحمیل کنند اعتقاد به آزادى به تمام معنا داشتند تنها محدودیتى که در این چارچوب آزادى قائل بودند، مسائل دینى بود که نباید دچار لطمه بشوند مثلا افراد را شدیدا از غیبت، تهمت و نظایر آن برحذر مىداشتند.
براى وقوف بر دوران جوانى حضرت امام، از برخى دوستان دوران جوانیشان متفقا کسب اطلاع کردهام که ایشان حتى در دوران بحرانى جوانى نیز یک لغزشى هم از ایشان صادر نشده استبراى مثال در جلسات خودمانى که براى مزاح مطالبى مىگفتند، اگر در لابلاى شوخیها یک جملهاى منظور غیبت را داشت، امام فورا ناراحت مىشدند و تذکر مىدادند که غیبت امر حرامى است و جایز نیست و این صفتبراى جوانهاى ما بخصوص جوانان طلبه بسیار داراى اهمیت است که یک کسى در دوران جوانى اینقدر مقید به حلال و حرام باشد و این حکایت از این کشف عظیم مىکند که اسلام خیلى بر قلب ایشان حاکم بوده است. یک خاطرهاى که تقید امام را به مسائل اخلاقى روشن مىکند مربوط به دوران طلبگى ما مىشود. امام آن موقع در مدرسه فیضیه تدریس داشتند، طلبهها به درس ایشان مىآمدند یک روزى هنگام درس امام بود مشاهده کردیم که ایشان وارد مدرس شدند و بلافاصله برگشتند ما تعجب کردیم که چرا ایشان درس نگفتند؟ بعدا معلوم شد که ایشان وقتى وارد مدرس شدند دیدند چند تا طلبه در آنجا در حال درس و بحث هستند وقتى که از حضرت امام سوال کردیم که چرا درس نگفتید و برگشتید؟ فرمودند ما با آنها چه فرقى داریم! همه ما طلبهایم ما مىخواستیم درس بگوییم آنها زودتر از ما آمدند، حق آنهاست که امروز در آنجا مشغول درس و بحثباشند. فردا ما مىآییم اگر آنها هم باز بودند درس نخواهیم گفت. امام به معناى واقعى کلمه زاهد بودند و سعى مىکردند که ظاهرشان این صفت را نشان ندهد و تا جایى در این مورد پیش مىرفتند که ظواهر را به گونهاى مهیا مىکردند که اصلا زهد ایشان بروز پیدا نمىکرد و زاهدى بود که نشان مىداد زاهد نیستیعنى هیچ وقت لباس بد در انظار نمىپوشید، اگر به بیرونى ایشان مىرفتید ملاحظه مىکردید که فرشهاى خوب را در آنجا انداختهاند و فرشهاى دیگر را در اندرونى. به این خاطر که باطنا زاهد بودند و نمىخواستند زهدشان جلوهاى داشته باشد لذا ظواهر را به حالت عادى در مىآوردند و این بالاترین مقامى است که در زهد انسان مىتوان متصور شد. ایشان در زندگى خصوصیشان به اندازه سر سوزنى مرتکب اسراف و تبذیر نشدند.
به حسب مسئولیتهایى که در حوزه داشتیم، در رابطه با شوراى مدیریتحوزه گاهى ضرورت داشت که به خدمتحضرت امام (س) مشرف شویم و گزارشى از امور جارى حوزه را به اطلاع ایشان برسانیم. در یکى از گزارشهایى که از امور حوزه تهیه کرده بودم و جهات مختلف را از قبیل آمار طلاب، پایههاى درسى، تعداد قبولیها و نظایر آن را به استحضار حضرت امام رساندم تا اینکه نوبتبه آمار شهداى حوزه رسید و ایشان از تعداد شهداى حوزه مطلع شدند، اشک از دیدگان مبارکشان جارى شد و فرمودند: بس است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی (رحمت الله علیه)