وجود آفتاب در پرتو عقل (5) برهان واسطه در فیض

5- برهان واسطه ي در فيض مسأله ي فيض و وساطت در آن از زمان هاي گذشته مورد بحث و نظر بوده است. اين بحث در فلسفه ي ما قبل از اسلام خصوصا فلسفه ي افلاطوني از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و همچنين نزد فلاسفه ي اسلامي امثال فارابي و ميرداماد و ديگران نيز مطرح بوده است.
پنجشنبه، 2 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وجود آفتاب در پرتو عقل (5) برهان واسطه در فیض
وجود امام مهدي عليه السلام در پرتو عقل (5. برهان واسطه در فيض)
وجود آفتاب در پرتو عقل (5) برهان واسطه در فیض

5- برهان واسطه ي در فيض

مسأله ي فيض و وساطت در آن از زمان هاي گذشته مورد بحث و نظر بوده است. اين بحث در فلسفه ي ما قبل از اسلام خصوصا فلسفه ي افلاطوني از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و همچنين نزد فلاسفه ي اسلامي امثال فارابي و ميرداماد و ديگران نيز مطرح بوده است.
در عرفان اسلامي خصوصا عرفان نظري اين بحث به چشم مي خورد. از ميان عرفاي اسلامي محيي الدين را مي نگريم كه او معتقد به فيض اقدس و فيض مقدس است؛ زيرا او مي گويد: وجودي كه حقيقتي ازلي و واحد است دو نوع تجلي دارد:
1- تجلي اي كه به موجب آن اعيان موجودات در عالم غيب ثابتند كه از آن تعبير به «اعيان ثابته» مي كند.
2- تجلي اي كه به سبب آن اعيان ثابته در عالم حس ظهور و بروز پيدا مي كند. بر تجلي اول اطلاق عنوان (فيض اقدس) و برتجلي دوم اطلاق عنوان (فيض مقدس) مي كند.
آيت الله حسن زاده آملي در اين رابطه مي فرمايد: «فيض الهي منقسم به اقدس و مقدس است و مقدس مترتب بر اقدس است، چه اقدس عبارت از تجلي حبي ذاتي موجب وجود اشياء و استعدادهاي آن ها در حضرت علميه است، چنان كه خود فرمود: «کنت كنزا مخفيا فأحببت أن أعرف».
و فيض مقدس عبارت از تجليات اسمائيه است كه موجب ظهور آنچه را كه استعدادات اعيان ثابته در خارج اقتضا دارد مي باشد.
و به بيان ديگر: به فيض اقدس اعيان ثابته و استعدادات اصليه ي آن ها حضرت علميه حاصل مي شود، و به فيض مقدس آنچه را كه آن اعيان ثابته با لوازم و توابعشان در خارج اقتضا مي كند حاصل مي گردد، لذا در وجه تسميه ي فيض به اقدس گفته اند كه اقدس است از اين كه فيض غير مفيض باشد و يا اقدس از شوائب كثرت اسمائيه و نقائص حقايق امكانيه است، به خلاف فيض مقدس». (1)
فيض الهي ـ به شكل عام ـ به دو قسم تقسيم مي شود:
1- فيض خلق و تكوين.
2- فيض هدايت و تشريع.
هدف ما در اين بحث به اختصار پيرامون واسطه ي در فيض به هر دو قسم است. لذا بحث را به دو قسم تقسيم مي نماييم:
1- وساطت در فيض تكوين
2- وساطت در فيض تشريع.

الف ـ واسطه ي در فيض تكوين

فلاسفه براي عالم چهار مرحله ذكر كرده اند:
1- عالم ربوبي.
2- عالم عقل
3- عالم مثال.
4- عالم طبيعت.
عالم طبيعت عالمي است كه موجودات آن تمام آثار جسم از قبيل: رنگ و شكل و ابعاد سه گانه ي طول و عرض و عمق را دارا است.
عالم مثال: عالمي است كه موجودات آن بعضي از آثار جسم از قبيل: رنگ و شكل (صورت) را دارا مي باشند.
عالم عقل: كه مجرد بوده و فاقد هر گونه آثار جسماني است. (2)
فلاسفه قائل به عقول ده گانه هستند كه خداوند علت فاعلي و قريب عقل اول است. و عقل دوم معلول عقل اول و همچنين ... و در نهايت، عقل دهم علت فاعلي براي عالم مثال است، و عالم مثال نيز علت است براي عالم طبيعت و ماده؛ زيرا عالم، عالم اسباب و مسببات است و خداوند اين نظام را بر اساس يك سري اسباب و مسببات ايجاد نموده است.
پرسش: اگر كسي سؤال كند كه چرا خداوند مستقيما و بدون سبب و واسطه عالم طبيعت را ايجاد نكرده است؟
پاسخ: در جواب مي گوييم: به جهت اين كه بين عالم ربوبي و عالم ماده سنخيت وجود ندارد؛ لذا خداوند عقل اول را آفريد كه سنخيت با عالم ربوبي دارد و همچنين ... و عقل دهم را علت براي عالم مثال قرار داد تا سنخيت بين علت و معلول حفظ گردد.
از ميان موجودات عالم ماده تنها انسان است كه سنخيت با عالم مثال را داراست نه موجودات ديگر عالم ماده، زيرا سنخيت تنها بين اين دو موجود است. و براي ايجاد سنخيت كامل احتياج به انسان كامل است؛ زيرا او واسطه ي فيض بر مجموعه ي انسان هاي ديگر است.

افاضه ي فيض الهي با واسطه

نزد عرفا بحث است كه آيا افاضه ي بر موجودات بدون واسطه انجام مي پذيرد يا اين كه بدون واسطه امكان ندارد؟
حق اين است كه فيض الهي به موجودات بدون واسطه انجام نمي پذيرد به جهت لزوم سنخيت بين علت و معلول و مفيض و مفاض عليه، و واسطه ي فيض نيز فيض است بلكه حقيقت و جوهر فيض است. و حقيقت ولايت مطلقه، هم فيض الهي است و هم واسطه ي رسيدن فيض خدا به موجودات ديگر است. نقس ولي خدا ظرف مشيت خدا و مبدأ جريان فيض الهي است.
به عبارت ديگر: عالم،‌ عالم اسباب و مسببات است و وجود ولي خدا علت فيض خداست بر ساير موجودات.
شيخ فلاسفه ي اسلام ابوعلي سينا در كتاب «الشفاء» در فصلي كه راجع به امام و خليفه دارد و مقامات و مراتب باطني و اخلاقي و علمي انسان كامل را گزارش مي دهد، و مي گويد: «... و من فاز مع ذلك بالخواص النبويه كاد يصير ربا انسانيا... و كاد أن تفوض اليه امور عبادالله ... و هو سلطان العالم الارضي و خليفه الله فيه»؛ (3) «و هر كس علاوه بر آنچه امام و خليفه گفته شد داراي خواص پيامبري باشد چنين كسي رب النوع انسان تواند بود... و امور بندگان خدا به دست او سپرده تواند شد. و اوست فرمانرواي جهان خاكي و هم او خليفه الله است در زمين».
روشن است كه مقصود از «العالم الارضي» جميع كائنات ارضي است كه تحت استيلاي ولايتي امام است. چنان كه از تعبير «ربا انسانيا» نيز استفاده مي شود كه مقصود، صاحب تأثير بودن است در تربيت صورت نوعيه. و تعبير «تفوض اليه امور عبادالله» هم شامل ولايت تكويني مي شود و هم ولايت تشريعي.
فيلسوف ميرداماد حسيني نيز حقيقت ياد شده را با تأييد و تأكيد در «القبسات» نقل كرده است. (4)
و از اين بيانات حديث معروف به حديث «لولاك لما خلقت الأفلاك و لولا علي لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما»؛ «اگر تو اي پيامبر نبودي افلاك را خلق نكرده بودم و اگر علي نبود تو را خلق نكرده بودم و اگر فاطمه نمي بود شما دو نفر را نيافريده بودم». روشن مي شود؛ زيرا همان طور كه در روايت آمده پيامبر صلي الله عليه و آله همان عقل اول است و علي بن ابي طالب عليه السلام كه سنبل مقام امامت و يازده امام ديگر است و امامان ديگر اگر اين ها نمي بودند خلقت پيامبر لغو بود؛ زيرا اين انسان ها از همه جهت كامل و سبب فيض الهي بر عالم ماده و افلاك اند. و حضرت زهرا عليها السلام نيز مرج البحرين و حلقه ي وصل بين عالم عقل و نبوت با عالم امامت و انسان كامل است. و لذا اگر حضرت زهرا نمي بود خلقت پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام نبود. و اين مطلب در فيض تكوين و تشريع هر دو جاري است.
در زيارت جامعه مي خوانيم: «و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض الا باذنه»؛ «و به وسيله ي شما (اهل بيت،) فرو فرستد باران را، و به وسيله ي شما نگه دارد آسمان را كه بر زمين نيفتد جز به اذن خداوند.»
مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي در كتاب «لقاء الله»مي فرمايد: «در اخبار معتبره وارد شده كه فرموده اند: «نحن الاسماء الحسني». و مراد از اين اسماء قطعا اسم لفظي نيست بلكه اسم عيني خواهد بود چنان كه از اخبار معلوم مي شود خداوند اسماء عينيه ي غير لفظيه دارد كه با آن ها در عالم كارها مي كند. و خداوند جل جلاله با آن اسماء در عوالم تجلي مي كند و تأثيراتي در عالم واقع مي گذارد، بلكه وجود همه ي عالم از تجليات اسماء الهيه است، چنانچه در ادعيه ي ائمه ي معصومين خيلي وارد شده است: «و باسمك الذي تجليت به علي فلان و علي فلان ... وباسمك الذي خلقت به السموات و الارض» و در دعاي كميل است: «و بأسمائك التي ملئت أركان كل شييء». (5)
و نيز مي بينيم كه حضرت آدم عليه السلام به واسطه متوسل شده و به حق اوليايش از خداوند تقاضاي قبولي توبه خود را دارد. قرآن كريم مي گويد: «فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه»؛ (6) «پس آدم از خداي خود كلماتي آموخت كه موجب پذيرش توبه ي او گرديد». و كلماتي كه حضرت آدم به آن ها متوسل شد همان ذوات مقدسه ي چهارده معصوم يا پنج تن آل عبا است.
سيوطي در «درالمنثور» از ابن عباس نقل مي كند كه فرمود: از رسول خدا صلي الله عليه و آله سؤال نمودم از كلماتي كه حضرت آدم عليه السلام از پروردگارش تلقي نمود، و خداوند نيز توبه ي او را قبول كرد آن كلمات چه بود؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: خدا را به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام قسم داد تا توبه ي او را بپذيرد. و توبه ي او پذيرفته شد. (7)

ب ـ واسطه ي در فيض تشريع

همان طوري كه فيض خلق و تكوين احتياج به واسطه دارد فيض هدايت و تشريع نيز محتاج به واسطه است؛ زيرا خود هدايت و تشريع فيض عظيم است و اين فيض نيز احتياج به واسطه اي دارد كه اهليت قبول اين فيض را داشته باشد و آن نيست مگر نفوس قابلي كه صلاحيت براي پذيرش وحي و هدايت آيات الهي و تبليغ و تعليم آن به بشر را دارا باشد ؛ زيرا انسان به تنهايي قدرت و استطاعت درك معارف الهي بدون واسطه ي تعاليم آسماني را ندارد،‌ به جهت اين كه عقل تنها چراغ راه است، در صورتي كه راه به او نشان داده شود انسان را به سرمنزل مقصود مي رساند، ولي عقل به تنهايي نمي تواند راه اصيل را كشف نمايد. و اگر نيز قدرت بر كشف راه را داشته باشد ممكن نيست كه ضمانت بر استقامت در راه را به انسان بدهد.
و لذا است كه عقل احتياج به امداد غيبي و توجيه دارد، همان گونه كه چراغ دائما احتياج به روغن يا نفت دارد تا بتواند پرتوافكني نمايد. اين واسطه ي تشريع در شخص رسول اكرم صلي الله عليه و آله به عنوان مرتبه ي كامل ولايت و رسالت متبلور شد و بعد از او در ائمه ي اطهار عليهم السلام تبلور يافت.

پی نوشت:

1. نهج الولايه، ص 21 ـ 22.
2. رجوع شود به نهايه الحكمه، فصل عوالم وجودي، اسفار، ج 7، بحث فعل الهي.
3. الشفاء، پايان الهيات.
4. كتاب القبسات، ص397.
5. رساله ي لقاء الله، ص 10 ـ 11.
6. سوره بقره، آيه 37.
7. درالمنثور، ج 1، ص 60، مناقب ابن المغازلي شافعي، ص 63، حديث 89 ،‌ ينابيع الموده، ج 2، ص 63.

منبع:کتاب وجود امام مهدي عجل الله فرجه در پرتو عقل

معرفی سایت مرتبط با این مقاله


تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط