موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (2)

و ‌هان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حبت دنیا با ابعاد مختلف آن است که در حال احتضار و کوچ بعض امور بر انسان ممکن
دوشنبه، 7 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (2)
 موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (2)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

دشمنی با خداوند هنگام مرگ، عاقبت حب نفس

و ‌هان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حبت دنیا با ابعاد مختلف آن است که در حال احتضار و کوچ بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود و در یابد که مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا می‌کند، با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او جل و علا کوچ کند و این عاقبت و پیآمد حب نفس و دنیا است و در روایات اشارت به آن شده است. شخصی متعبد و مورد وثوق نقل می‌کرد که «بر بالین محتضری رفتم و او گفت: ظلمی‏ را که خدا بر من می‌کند هیچ کس نکرده، او مرا از این بچه‏هایم که با خون دل پرورش دادم می‌خواهد جدا کند. و من برخاستم و رفتم و او جان داد» شاید بعض عبارات که نقل کردم اختلاف مختصری با آنچه آن عالم متعبد گفتند داشته باشد، در هر صورت آنچه گفتم اگر احتمال صحت هم داشته باشد، به قدری مهم است که انسان باید برای چاره آن فکری بکند.(1)

خود برتربینی، مایه سقوط

در نقلی است که «خداوند تعالی به یکی از انبیای خود خطاب کرد که یکی را که از خود بدتر می‌دانی به ما عرضه کن، و او لاشه مردار حماری را چند قدم کشاند که عرضه کند و پشیمان شد خطاب شد که اگر آورده بودی از مقام خود سقوط کرده بودی». من نمی‌دانم که این نقل اصلی دارد یا نه، لکن در آن مقام که اولیا هستند شاید نظر به برتری خود سقوط آورد که آن خودبینی و خودخواهی است، اگرچه به این گونه.(2)

منشأ خوش آمدن ما از مدح‏ها و بدآمدنمان از انتقادها

پسرم! برای ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنی‌ها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای ما افعال شایسته و خوبی‏های خیالی را صد چندان جلوه دهند، و درهای انتقاد گرچه به حق برای ما بسته باشد یا به صورت ثناگویی درآید. از عیب جویی‌ها، نه برای آن که به ناحق است، افسرده می‌شویم و از مداحت و ثناها، نه برای آن که به حق است، فرحناک می‌گردیم. بلکه برای آنکه عیب من است و مدح من نیست، [من] است که در اینجا و آنجا و همه جا بر ما حاکم است. اگر بخواهی صحت این امر را دریابی، اگر امری که از تو صادر می‌شود عین آن یا بهتر و والاتر از آن از دیگری، خصوصاً آن‏ها‏ که همپالکی تو هستند صادر شود و مداحان به مدح او برخیزند برای تو ناگوار است، و بالاتر آنکه اگر عیوب او را به صورت مداحی درآورند، در این صورت یقین بدان که دست شیطان و نفس بدتر از او در کار است.
پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد. تأثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختی‏ها و دورافتادگی‌ها از پیشگاه مقدس حق جلی و علا برای ما ضعفاء النفوس خواهد بود. و شاید عیب جویی‌ها و شایعه پراکنی‌ها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جراحی دردناکی که موجب سلامت مریض می‌شود. آنان که با ثناهای خود ما را از جوار حق دور می‌کنند دوستانی هستند که با دوستی خود به ما دشمنی می‌کنند و آنان که پندارند با عیب گویی و فحاشی و شایعه سازی به ما دشمنی می‌کنند دشمنانی هستند که با عمل خود ما را اگر لایق باشیم اصلاح می‌کنند و در صورت دشمنی به ما دوستی می‌نمایند.
من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیله‏های‏ شیطانی و نفسانی بگذارند واقعیات را آنطور که هستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثنای ثناجویان آنطور پریشان میشویم که امروز از عیب جویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان. و عیبجویی را آن گونه استقبال می‌کنیم که امروز از مداحی‏ها و یاوه گویی‌های ثناخوانان. اگر از آنچه ذکر شد به قلبت برسد، از ناملایمات و دروغ پردازی‏ها ناراحت نمی‌شوی و آرامش قلب پیدا می‌کنی، که ناراحتی‏ها اکثراً از خودخواهی است. خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت فرماید.(3)

برای رسیدن به مقام و شهرت این در و آن در مزن

پس ای فرزند عزیزم! که خداوند تو را با ذکر خود مطمئن القلب فرماید، نصیحت و وصیت پدر سرگشته و حیزت زده‏ات را بشنو و به این در و آن در برای رسیدن به مقام و شهرت و آنچه مورد شهوات نفسانیه است مزن، که به هر چه برسی از نرسیدن به مافوق او متأثر می‌شوی و حسرت بالاتر را می‌بری و ناراحتی‏های روحیت افزون می‌شود؛ اگر گویی: تو خود چرا به خود این نصیحت را نکنی؟ گویم: «انظُر إلى ما قال، لا إلی مَن قال»(4) این حرف صحیح است، اگرچه از مجنونی یا مفتونی صادر شود در قرآن کریم پس از آن که می‌فرماید: «آنچه مصیبت در زمین و در نفوس شما وارد می‌شود قبلاً ثبت است در کتاب»(5) گوید: (لِكَیلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)(6) انسان در این عالم در معرض تحولات است، گاهی مصبیت‌هایی بر او وارد می‌شود و گاهی دنیا به او رو می‌آورد و مقام و جاه و مال [و] منال و قدرت و نعمت می‌رسد و این هر دو پایدار نیست، نه آن کم و کاستی‌ها و مصیبت‌ها تو را محزون کند که عنان صبر از دستت برود، که گاه شود آنچه مصیبت و کمبود است برای تو خیر و صلاح باشد: (وَعَسَى أَنْ تُکرهوا شَیئًا وَ هُوَ خیر لَكُمْ) (7) و در اقبال دنیا و رسیدن به آنجه شهرت اقتضا می‌کند خود را مباز و تکبر فخر بر بندگان خدا مکن که بسا باشد که آنچه را خیر می‌دانی شر باشد برای تو. (8)

هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا مباش

پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا، اگرچه حلال او باشد، مباش که حب دنیا، گرچه حلالش باشد، رأس همه خطایا است؛ (9) چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می‌کشد. تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است می‌توانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدم‌های دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدم‌هایی در پی دارد و هر گناهی گرچه کوچک به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را می‌کشد، به طوری که گناهان بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعض کبائر به یکدیگر فخر می‌کنند و گاهی به واسطه شدت ظلمات و حجاب‌های دنیوی، منکر به نظر معروف، و معروف منکر می‌گردد.
من از خداوند متعال - جل اسمه - مسئلت می‌کنم که چشم دل تو را به جمال جمیل خود روشن فرماید و حجاب‌ها را از پیش چشمت بردارد و از قیود شیطانی و انسانی نجاتت دهد تا همچون پدرت پس از گذشت ایام جوانی و فرا رسیدن کهولت برگذشته خویش تأسف نخوری، و دل را به حق پیوند دهی که از هیچ پیشامد وحشتناک نشوی و از دیگران دل وارسته کنی تا از شرک خفی و اخفی خود را برهانی.(10)

دور شدن از مقصد با سرگرمی‏ به علوم

دخترم! سرگرمی‏ به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن اصطلاحات است که هست و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی‌کند که دور می‌کند «العلم هو الحجاب الاکبر»؛ (11) و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر است، چراغ راه است و نور هدایت «العِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ اللَهُ فی قَلبٍ مَنْ یَشاء»(12) و برای رسیدن به گوشه‏ای ‏از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می‌خواهد، و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او جل و علا است، و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عجب و خودخواهی دچار نکند.(13)

در پیری همه چیز از دست می‌رود

عزیزم! از جوانی به‌ اندازه‏ای ‏که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی، از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می‌دهد. و تا لحظه آخر با وعده‏های‏ پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او بازمی‏دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می‌گیرد.(14)

هر چه مقام معرفت بالا رود ...

پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست جل و علا بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر اگر پیوندی دارای محکم تر کن؛ و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن و در تقویتش همت گمار، که هیچ موجودی جز او جل و علا سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سد راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خلاص چنین بودند و خود را لا شیء (15) می‌دیدند؛ و گاهی حسنات خود را از سیئات می‌شمردند. پسرم! هرچه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او جل و علا بیشتر شود.(16)

جوانی بهار یافتن است

و امروز از جوانی که بهار یافتن است خبری نیست و بافته‏های‏ سابقی را جز مشتی الفاظ نمی‌بینم، و به تو و سایر جوان‏ها که طالب معرفتند وصیت می‌کنم که شما و همه موجودات جلوه اویند و ظهور وی‏اند‏، کوشش و مجاهدت کنید تا بارقه‏ای ‏از آن را بیابید و در آن محو شوید و از نیستی به هستی مطلق رسید.

پس عدم گردم عدم چون ارغنون***گویدم انا الیه راجعون (17)

تأسف دائمی‏ و ابدی

دخترم! شنیدم می‌گفتی: می‌ترسم ایام امتحان متأسف شوم که چرا کار نکردم در روزهای تعطیل، این تأسف و امثال آن هر چه ‌هست سهل است و زودگذر، آن تأسف دائمی ‏و ابدی است که چون به خود آیی توجه کنی که همه چیز را می‌بینی جز او و آن روز پرده‌ها افتادنی و حجاب‏ها برداشتنی نیست.
امیرالمؤمنین در دعای کمیل عرض می‌کند: «فَهَبنی یا الهی و سَیِّدی وَ مَؤلاى وَ رَبَى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَیفَ أَصبِرُ عَلى فِراقِك»(18) من كوردل تاکنون نتوانستم این فقره و بعض فقرات دیگر این دعای شریف را به جد بخوانم بلکه آن را از زبان علی(ع) می‌خوانم و ندانم آن چیست که صبر بر آن از عذاب خدا در جهنم مشکلتر است؛ آن عذابی که «تَطَّلِعُ عَلَی الاَفئِدّه)؟(19) گویی «عذابک» همان (نارُالله) (20) است که فؤاد را می‏سوزاند. شاید این عذاب فوق عذاب جهنم باشد ما کوردلان نمی‌توانیم این معانی فوق فهم بشری را ادراک و تصدیق کنیم، بگذار و بگذاریم آن‏ها ‏را برای اهلش که بسیار کم است.(21)

رحیل بسیار نزدیک است

غرورها و امیدهای کاذب شیطانی را کنار گذار و کوشش در عمل و تهذیب و تربیت خود کن که رحیل بسیار نزدیک است و هر روز که بگذارد و غافل باشی دیر است. بازگو مکن که تو خود چرا مهیا نیستی «انظُر الی ما قالَ و لا الی مَن قال»(22) من هر چه هستم برای خود هستم و همه نیز چنین. جهنم و بهشت هر کس نتیجه اعمال او است، هر چه کشتیم درو می‌کنیم.
فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نیکی است. خب به خیر سرشت انسانی است، ما خود این سرشت را به انحراف می‌کشانیم و ما خود حجب را می‌گسترانیم و تارها را بر خود می‌تنیم.

این شیفتگان که در صراطند همه***جوینده چشمه حیاتند همه
حق می‏طلبد و خود ندانند آن را***در آب به دنبال فراتند همه (23)

توبه برای جوانان آسان‏تر است

پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع‏تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است، در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه‏های‏ نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.(24)

فرصت را از دست مده

پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن، پیران نیز باید بدانند که تا در این عالم هستند می‌توانند جبران تبهکاری‏ها و معصیت‌ها را بکنند و اگر از این جا منتقل شدند کار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اولیاء (ع) و تجری در معاصی از خدعه‏های‏ بزرگ شیطانی است. شما به حالات آنان که دل به شفاعتشان بسته و از خدا بی‏خبر شده و به معاصی جرأت می‌کنید بنگرید، ناله‌ها و گریه‌ها و دعاها و سوز و گدازهای آنان را ببینید و عبرت بگیرید. در حدیث است که حضرت صادق - علیه سلام الله - در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قریب به این مضمون به آنان فرمود که: «فردا با عمل باید در محضر خداوند بروید و گمان نکنید بستگی شما به من فایده دارد».
علاوه بر آن احتمال دارد که شفاعت نصیب آنان شود که با شفیع ارتباط معنویشان حاصل باشد و رابطه الهی با آنان طوری باشد که استعداد برای نائل شدن به شفاعت داشته باشند و اگر این امر در این عالم حاصل نشود شاید بعد از تصفیه‌ها و تزکیه‌ها در عذاب‌های برزخ، بلکه جهنم، لایق شفاعت شوند و خدا دانا است که آمد آنان تا چه ‌اندازه است.
علاوه بر آن، آیاتی در قرآن کریم درباره شفاعت وارد شده است که با توجه به آن‏ها ‏نمی‌توان برای انسان آرامش پیدا شود، خداوند می‌فرماید: (مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ)(25) و می‌فرماید: (وَلَا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى)(26) و امثال آن، که در عین حال که شفاعت ثابت است لکن نصیب چه ‌اشخاصی و چه گروهی و با چه شرایطی و در چه وقت شامل حال می‌شود، امری است که نمی‌توان انسان را مغرور و جری کند. امید به شفاعت داریم لکن این امید باید ما را به سوی اطاعت حق تعالی کشاند، نه معصیت.(27)

مراقبت و محاسبه نفس

مراقبت و محاسبه نفس در تشخیص راه خودخواهی و خدا خواهی از جمله منازل سالکان است. خداوند ما و شما را در آن توفیق دهد. و چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‏ای ‏و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند.
با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا‏ اند‏اخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی.
و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، ان شاء الله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الرحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افرون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره‏های‏ جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (ع) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (ص) باز است و مولا امیرالمؤمنین (ع) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله‏های‏ فراوان که به گوش انسان می‌خواند.(28)

با حق الناس از این جهان نروی

پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار بسیار مشکل می‌شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان‏ها. به خداوند تعالی پناه می‌برم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و سر و کار با انسان‏های گرفتار، و این نه به آن معنی است که در حقوق الله و معاصی سهل انگاری کنی، اگر آنچه از ظاهر بعض آیات کریمه استفاده می‌شود در نظر گرفته شود، مصیبت بسیار افزون می‌شود و نجات اهل معصیت به وسیله شفاعت، به گذشت مرحله‏های‏ طولانی انجام می‌گیرد.
تجسم اخلاق و اعمال و لوازم آن‏ها ‏و ملازمه آن‏ها ‏با انسان، از مابعد موت تا قیامت کبری و از آن به بعد تا تنزیه و قطع رابطه به وسیله شدت‌ها و عذاب‏ها در برزخ و جهنم و عدم امکان ربط با شفیع و شمول شفاعت امری است که احتمال آن کمر انسان را می‌شکند و مؤمنان را به فکر اصلاح به طور جدی می‌اندازد. هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که قطع به خلاف این احتمال دارد مگر آنکه شیطان نفسش چنان بر او مسلط باشد و با او بازی کند و راه حق را بر او ببندد که او را منکر روشن و تاریک کند. و چنین کوردلان بسیار هستند. خداوند منان ما را از شر خودمان حفظ فرماید.
وصیت من به تو ای فرزندم آن است که مگذار خدای نخواسته فرصت از دستت برود و در اصلاح اخلاق و کردار خود بکوشا هر چند با تحمل زحمت و ریاضت، و از علاقه به دنیای فانی بکاه و در دو راهی‏هایی که برایت پیش آید راه حق را انتخاب کن و از باطل بگریز و شیطان نفس را از خود بران.(29)

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام، ج 16، ص 215-216.
2- همان، ص216.
3- همان، ج 18، ص 516-517.
4- «به گفته بنگر، نه به گوینده». (غررالحکم و دررالکلم 11:1/ 394).
5- سوره حدید، آیه 22: (مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا).
6- سوره حدید، آیه 23: تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید، و به آنچه به شما رسد دلشاد نگردید و خداوند دوستدار هیچ متکبر و خودستایی نیست.
7- سوره بقره، آیه 216: «چه بسا چیزی را ناگوار شمارید در حالی که برای شما خیر است.
8- صحیفه امام، ج16، ص213.
9- مضمون روایتی است از امام سجاد (ع): «حب الدنیا رأس کل خطینه» و روایتی است از امام صادق (ع): «رأس کل خطیئه حب الدنیا». (الکافی 1:2/ 315).
10- صحیفه امام، ج 18، ص 520-521.
11- علم خود بزرگترین حجاب است.
12- علم نوری است که خدا در دل هر که بخواهد می‌افکند. (بحارالانوار 17:1/ 225).
13- صحیفه امام، ج18، ص 444-445.
14- همان، ج20، ص 156.
15- هیچ چیز.
16- صحیفه امام، ج 20، ص 156.
17- همان، ج 18، ص 448.
18- ای معبودم و آقایم و مولایم و پروردگارم، گیرم که صبر کردم بر عذابت، اما چگونه صبر کنم بر فراقت. (اقبال الاعمال: 708).
19- سوره همزه، آیه 7 «[آتشی] که به دل‏‌ها می‌رسد».
20- سوره همزه، آیه 6: «آتش افروخته‏ی خدا[یی] است».
21- صحیفه امام، ج18، ص 452.
22- به گفته بنگر نه به گوینده. (غررالحکم و دررالکلم 11:1/ 394).
23- صحیفه امام، ج18، ص 449-450.
24- همان، ج 16، ص 222.
25- سوره بقره، آیه 255: چه کسی، جز به فرمان او، می‌تواند در پیشگاهش به شفاعت برخیزد.
26- سوره انبیاء، آیه 28: و هرگز شفاعت نمی‌کنند مگر آنان را که مورد رضایت خدا هستند.
27- صحیفه امام، ج16، ص 222-223.
28- همان، ص 221-222.
29- همان، ص 223-224.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط