معنای تفسیر و تأویل

تفسیر آنگاه است كه هاله‌ای از ابهام لفظ را فرا گرفته، پوششی بر معنا افكنده باشد. تا این كه مُفسّر با ابزار و وسایلی كه در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بكوشد.
جمعه، 11 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
معنای تفسیر و تأویل
 معنای تفسیر و تأویل

 

نویسنده: محمدهادی معرفت




 

در تعریف تفسیر گفته‌اند: «التفسیر، كشف القناع عن اللفظ المشكل، تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره‌ی الفاظ مشكله است. »
تفسیر آنگاه است كه هاله‌ای از ابهام لفظ را فرا گرفته، پوششی بر معنا افكنده باشد. تا این كه مُفسّر با ابزار و وسایلی كه در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بكوشد. (1)
تفسیر از ریشه‌ی «فَسَرَ الامْرَ» به معنای أوْضحه و كشف عنه (آشكار نمودن) گرفته شده است. فَسَرَ و فَسَّرَ مانند كَشَفَ و إكْتَشَفَ، مجرّد و مزیدٌ فیه، یك معنا می‌دهند (هر دو متعدّی به یك مفعول می‌باشند). جز آنكه مزیدٌ فیه، از باب «زیادة المبانی تدلّ علی زیادة المعانی»‌(2) مبالغه‌ی در امر را می‌رساند. لذا كشف از اكتشف اعم است، زیرا كشف، مطلق ظاهر نمودن را می‌رساند ولی اكتشف، دلالت دارد كه اِعمال نیروی بیشتری در استخراج و اكتشاف (ظاهر نمودن) به كار رفته است. هم چنین فَسَرَ، مطلق بیان و توضیح است. ولی فَسَّر دلالت دارد كه در تبیین و تفسیر، نیروی بیشتری به كار افتاده و كار به آسانی انجام نگرفته، وگرنه ترجمه‌ای بیش نیست.
تأویل، از ریشه‌ی «اَوْل» گرفته شده، لذا تأویل به معنای اِرجاع دادن می‌باشد. تأویل در موردی به كار می رود كه گفتار یا كرداری مایه‌ی شبهه گردیده، موجب حیرت و سرگردانی شده باشد. لذا تأویل گر (كسی كه راه تأویل صحیح را می‌داند) در جهت رفع شبهه اقدام نموده، ظاهر شبهه انگیز آن گفتار یا كردار را به جایگاه اصلی خود (وجه صحیح آن) بازمی گرداند.
مصاحب موسی هنگامی كه او را در شگفتی یافت، به وی نوید داد تا او را از سرّ كار خود باخبر سازد و تأویل درست كردار خود را با وی در میان گذارد: «سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً؛ (3) به زودی تو را از تأویل آنچه نتوانستی بر آن شكیبا باشی، آگاه خواهم ساخت. »
***
علاوه بر معنای فوق، تأویل معنای دیگری نیز دارد كه هم آیات متشابهه و هم آیات محكمه را شامل می‌شود. این معنای تأویل به «بطن قرآن» تعبیر می‌شود و دلالت درونی قرآن را می‌رساند. معنای بطن در مقابل دلالت ظاهری و برونی قرآن كه از آن به «ظهر قران» تعبیر می‌شود، قرار گرفته و این معنای باطنی برای تمامی آیات وجود دارد. پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «ما فی القرآن آیة اِلا و لها ظهر و بطن؛ در قرآن آیه‌ای نیست مگر آنكه ظهر و بطن دارد. » از امام محمدباقر (علیه السلام) پرسیدند: مقصود از ظهر و بطن چیست؟ فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله، منه ما قد مضی، و منه ما لم یكن، یجری كما تجری الشمس و القمر. . . » (4). ظهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است كه از قرائن، از جمله شأن نزول آیه، به دست می‌آید و جنبه‌ی خصوصی دارد. ولی بطن قرآن، دلالت باطنی آن است كه با قطع نظر از قرائن موجود، برداشت‌های كلی است كه از متن قرآن به دست می‌آید و همه جانبه و جهان شمول است، لذا پیوسته مانند جریان آفتاب و ماه در جریان است.
این همان برداشت‌های كلی و همه جانبه است كه از متن قرآن، با دور داشتن قرائن خصوصی به دست می‌آید، و قابل تطبیق در زمان و مكان‌های مختلف كه مناسب آن است می‌باشد. اگر چنین نبود هر آینه قرآن از استفاده‌ی دائمی ساقط می‌گردید. لذا همین برداشت های كلی و جهان شمول است كه تداوم قرآن را برای همیشه تضمین كرده و آن را همواره زنده و جاوید نگاه داشته است.
برای تأویل معنای سومی آمده و آن تعبیر رؤیا (تعبیر خواب) است كه در سوره‌ی یوسف هشت بار به كار رفته. در آنجا كه دو نفر زندانی خواب خود را برای حضرت یوسف بازگو كردند، آنگاه تقاضای تعبیر آن را نموده گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأویلِه‌(5)؛ ما را به تعبیر آن آگاه ساز. » هم چنین است آیات دیگر آن سوره.
معنای چهارمی نیز در قرآن برای تأویل به كار رفته و آن عاقبت الامر (پی‌آمد) است كه همان معنای لغوی تأویل می‌باشد. در سوره اسراء می‌خوانیم: «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً (6)؛ پیمانه را سرشار نموده و با میزان درست بسنجید كه این بهتر و خوش فرجام‌تر است. »
ابن تیمیّه، معنای دیگری برای تأویل گفته كه آن را می‌توان پنجمین معنا فرض كرد. و آن وجود خارجی و وجود عینی هر چیزی است كه ابن تیمیّه آن را تأویل وجود ذهنی و وجود لفظی و وجود خطی هر چیز می‌داند، زیرا هر چیزی چهار مرحله‌ی وجودی دارد: در ذهن، در لفظ، در كتابت و در خارج كه وجود عینی هر چیزی است. آنگاه گوید: «این وجود عینی، تأویل دیگر وجودها شناخته شده، و مآل هر وجود ذهنی و لفظی و كتبی، همان وجود خارجی و عینی او است. »
البته آن چه را كه ابن تیمیه تأویل نامیده دیگران به عنوان «مصداق» عینی و خارجی یاد كرده‌اند. و این یك تغییر در اسم است و در مورد اصطلاح نباید مناقشه كرد.
علامه طباطبایی (قدس سره) نیز تأویل را وجود عینی خارجی می‌داند، ولی نه به گونه‌ای كه ابن تیمیه گفته و اشتباهاً نام مصداق را تأویل گذارده است. به نظر علامه ملاكات احكام و مصالح تكالیف و رهنمودهای شرع، تأویل آنها می‌باشد، زیرا تمامی احكام و تكالیف از آن ملاكات و مصالح واقعیه نشأت گرفته‌اند. پس مآلاً همه‌ی آنها به او ارجاع می‌گردد و غرض و هدف، صرفاً تحقق او است. در اینجا صرفاً با تأویلی سر و كار داریم كه در مورد متشابهات به كار می‌رود و معانی دیگر از مقصد ما دور است.

پی‌نوشت‌ها:

1. عوامل ابهام و وسایل زدودن آن، كه همان منابع و مبانی تفسیری می‌باشد. در مقالی جدا آورده می‌شود.
2. یعنی هرچه بر موادّ لفظ افزوده شود، بر مفهوم بیشتری دلالت می‌كند.
3. كهف18: 78.
4. صفار، بصائرالدرجات، ص195.
5. یوسف12: 36.
6. اسراء17: 35.

منبع مقاله :
معرفت، محمدهادی؛ (1389)، علوم قرآنی، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما