آیات محکم و متشابه
مقدمه
خداي متعال در وصف آن ميفرمايد: «يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم» سوره احقاف آيه 30 « هدايت مي كند قرآن مجيد بسوي حق - در اعتقاد - و بسوي راهي درست - در عمل -» و باز در جايي ديگر پس از تورات و انجيل مي فرمايد: «و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه» سوره مائده آيه 48 « و فرو فرستاديم اين كتاب را بسوي تو بحق در حالي كه كه كتاب آسماني را در برابر خود دارد تصديق مينمايد و مسلط و نگهبان است نسبت به آن.» و باز در اشتمال قرآن به حقيقت شرايع انبياء گذشته مي فرمايد: « شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذي اوحينا و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي» سوره شوري آيه 13 « تشريع كرد براي شما امت محمد آنچه را كه به نوح سفارش كرد و آن چه را كه به تو وحي كرديم و آن چه را كه به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم» .
و بطور جامع مي فرمايد: « و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي ء» سوره نحل آيه 89 « و تدريجا فرو فرستاديم بسوي تو اين كتاب را در حاليكه بيان كننده هر چيزي است» .
اين كه هر چيزي كه بشر در پيمايش راه سعادت و خوشبختي از اعتقاد و عمل به آن نيازمند مي باشد دراين كتاب بطور تام و كامل بيان شده است.
آشنايى با محكم و متشابه در قرآن داراى چنان اهميت و ارزشى است كه هر مفسر قرآن كريم در جاى جاى اين كتاب الهى، توجه به آن را براى خود لازم دانسته و غفلت از آن را موجب پيدايش انحراف در تفسير قرآن مىداند. قرآن به عنوان يك مجموعه به هم پيوسته و يكدست -كه به تصريح خود هيچگونه اختلاف و ناهماهنگى در آياتش وجود ندارد- به دو بخش محكم و متشابه تقسيم مىگردد. بعضى از آيات، آيات مادر، اساسى و مرجع هستند و بخشى ديگر نيازمندِ ارجاع به دسته اول. از اين روست كه نظر استقلالى به آيات دسته دوم در تفسير قرآن انسان را به كلى از مسير صحيح فهم قرآن منحرف مىسازد و ناخواسته در جهتى مخالف با كتاب خدا قدم برمىدارد.
پيدايش مذاهب فاسدى چون مجسّمه يا مجبره يا مفوّضه، بر پايه همين دسته از آيات و بدون ملاحظه آيات محكم بوده است. اين امر متأسفانه از صدر اسلام تاكنون ادامه داشته و در هر زمان به اقتضاى شرايط زمانى و مكانى، گروهى بودهاند كه با تمسك به چنين آياتى بدعتآفرينى كرده و آيات نورانى قرآن مجيد را دستاويزى براى رسيدن به اميال و هواهاى نفسانى خود آن هم در قالب و چهره دينى و قرآنى قرار دادهاند. شايد به همين جهت است كه موضوع محكم و متشابه از ديرباز مورد توجه مفسران و قرآنشناسان بوده و آراى گوناگون و مختلف مفسران از صحابه و تابعين و پس از آنان كه در اين زمينه ابراز شده، شاهدى بر اين امر است. علاوه بر تفاسير مفسّران شيعه و سنى كه اين بحث را در ذيل آيه محكم و متشابه مطرح نمودهاند، گروه بىشمارى از مفسران و آگاهان علوم قرآنى آن را در ضمن مباحث علوم قرآنى بلكه در رسالهها و كتب مستقلى مطرح و عرضه نمودهاند. (1)
تعريف محكم و متشابه
اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آياتِ محكم (صريح و روشن) است. آن ها اساس كتاب اند؛ و (پارهاى) ديگر متشابهند. اما كسانى كه در دل هايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تأويل آن، از متشابه پيروى مىكنند؛ با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشهداران دانش كسى نمىداند. (آنان كه) مىگويند: ما بدان ايمان آورديم، همه (چه محكم و چه متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكّر نمىشود.
آيه فوق، آيات قرآن را به دو گروه محكمات و متشابهات با ويژگىهاى خاص آنها تقسيم مىكند.
1- محكم: از ريشه حَكَمَ به معناى « مَنَعَ» است. و به همين جهت در زبان عرب به لجام اسب « حَكَمة» اطلاق مىگردد (زيرا لجام، حيوان را از حركت و تمرّد بازمىدارد).
بنابراين در اين ماده نوعى معناى مانعيّت و نفوذناپذيرى نهفته است. وقتى مىگوييم: قاضى « حُكْم» كرد؛ يعنى قضيه قبل از حكم او داراى تزلزل بود و پس از حُكم، حالت ثبات و استحكام به خود گرفت. مُحكَم بودن چيزى بدين معناست كه عامل خارجى نمىتواند در آن نفوذ نمايد. مُحكم، چيزى است كه نه از جهت لفظ و نه از حيث معنا شبههاى در آن وارد نگردد. اين ويژگى در يك كلام، هنگامى پديد مىآيد كه كلام در افاده معنا، هيچگونه ابهامى و ايهامى نداشته باشد و بهروشنى تمام بر مقصود خويش دلالت نمايد.
2- متشابه آن است كه به جهت وجود شباهت بين دو چيز، يكى از ديگرى تميز داده نشود (چه شباهت عينى باشد و چه معنوى) متشابه در قرآن كلامى است كه به دليل مشابهت لفظى يا معنوىاش به چيز ديگر، تفسير آن مشكل گرديده است. فقها مىگويند متشابه چيزى است كه ظاهرش خبر از باطنش نمىدهد و گوياى مرادش نمىباشد. « اشتباه» نيز به جهت مشابهت دو يا چند چيز به يكديگر رخ مىدهد.
بنابراين متشابه - در اصطلاح قرآن- لفظى است كه احتمال چندين معنا در آن وجود دارد؛ به همين جهت در آن شك و شبهه ايجاد مىگردد، وهمانگونه كه امكان تأويل صحيح آن وجود دارد، احتمال تأويل فاسد نيز در آن مىرود و همين احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تأويل آن متناسب با اهداف خويش برآيند. (3)
پس از بررسى دو اصطلاح «محكم و متشابه» به آيه اصلى باز مىگرديم. در اين آيه، آيات محكمات، « اُمّ الكتاب» معرفى شدهاند. اُمّ از ريشه« أَمَّ » به معناى « قَصَدَ» است. از آن جهت كه فرزند به مادر متوجه مىشود و قصد او رامىكند، « اُمّ » مىگويند. اُمّ به معناى مرجع و مقصد است و امالكتاب، يعنى آياتى كه براى آياتى ديگر مرجع واقع مىشود. محكمات به تصريح قرآن آيات مادر، مرجع و اساسى هستند؛ با اين ويژگى كه خود هيچ ابهامى نداشته، برطرف كننده ابهام و تشابه از آيات متشابه اند. از همين آيه مىتوان استفاده نمود كه گرچه بخشى از آيات قرآن « متشابه» مىباشند؛ اما با ارجاع متشابهات به آيات محكم، از اين دسته از آيات نيز رفع تشابه مىگردد و مفهوم آنها نيز در سايه آيات محكمات معلوم مىشود؛ به عبارت ديگر گرچه بخشى از قرآن را آيات متشابه تشكيل مىدهد (بخش اندك) امّا تشابه آيات، ذاتى و هميشگى نيست؛ زيرا قرآن خود، راه تبيين متشابهات را تعيين كرده، و در حقيقت راهكار رفع تشابه را نمايانده است.
و روي هم رفته از اطراف كلام بر ميآيد كه اولا محكم آيه ايست كه در ذات خود محكم و استوار باشد و معنى مراد آن بهغير مراد اشتباه نيفتد و متشابه بر خلاف آن است، و ثانيا وظيفه ايمانى هر مؤمنى كه در ايمان خود رسوخ دارد اينست كه به آيات محكمه ايمان بياورد و عمل كند و به آيات متشابهه ايمان آورد ولى از عمل به آنها توقف و خوددارى نمايد. تنها اشخاص منحرف القلب و كج فكرى هستند كه به آيات متشابه به منظور فريبدادن مردم و دستاندازى به تأويل عمل كرده از آنها پيروى ميكنند.
حكمت وجود متشابهات در قرآن
علاّمه طباطبائى در تبيين علّت وجود متشابه در قرآن در يك بيان تفصيلى به اين نتيجه مىرسد كه، اساساً اشتمال قرآن بر آيات متشابه امرى واجب و ضرورى بوده است و جز اين امكان نداشته است.
وى مىگويد: القاى مفاهيم و معانى به انسان جز از طريق معلومات ذهنيى كه در طول زندگى وى برايش فراهم گرديده، ممكن نخواهد بود. اگر فردى مأنوس با امور حسى باشد القا از طريق محسوسات، و اگر به معانى كلى نايل گشتهباشد، از همان طريق، به ميزان نيل به معانى صورت خواهد گرفت. از طرفى هدايت دينى اختصاص به گروهى خاص از مردم ندارد؛ بلكه همه گروهها و تمامى طبقات را در بر مىگيرد. اختلاف سطح افكار مردم از يكسو و عموميت امر هدايت براى همه از سوى ديگر باعث شده است كه بيانات قرآن در قالب امثال صورت گيرد؛ بدين صورت كه آن دسته از معانى و مفاهيمى كه انسان به آنها آشناست و ذهنش با آنها معهود است انتخاب مىشود تا از رهگذر اين معانى، آنچه را نمىداند برايش تبييننمايد. (4)
به عبارت ديگر: الفاظ قرآن، مثلهايى براى معارف حق الهى مىباشند و از آن جهت كه فهم عموم مردم جز محسوسات را درك نمىكند و دسترسى به معانى كلى ندارد، اين معارف در قالب مثلها و امور مادى عرضه مىگردند. در اين صورت اگر درك مردم در دريافت معارف الهى در همان مرحله حسى جمود پيدا كند، براى چنين افرادى بيانات و امثال قرآن، حقايق جلوه مىكند و مثال، ممثَّل به نظر مىرسد و در اين صورت منظور و مقصود آيات از بين رفته است. (5)
به هرحال از آنجا كه انتقال مفاهيم عالى و معنوى قرآن به انسانها جز از طريق الفاظ و عبارات امكانپذير نمىباشد، اين الفاظ مادى نمىتوانند دربرگيرنده همه آن محتوا و معنا باشد. به همين جهت، تشابه پديد مىآيد و دليل آن همان است كه معانى در قالب اين الفاظ نمىگنجند.
بعضى از قرآنپژوهان در پاسخ به همين اشكال كه چرا قرآنى كه مَثَل اعلاى فصاحت و روشنى و صراحت است، داراى متشابهات شبههانگيز و ديرياب است؟ گفتهاند: قرآن در قالب و بر وفق موازين كلام طبيعى انسانى نازل شده است و در كلام بشرى از سادهترين تعابير روزمرّه گرفته تا عالىترين تعبيرات و عبارات ادبى و هنرى، انواع صورتهاى مجازى و استعارى و تمثيلى و كنايى را دارد و هرجا كه مجاز باشد لامحاله تشابه و متشابه پيش مىآيد. (6)
بنابراين در يك نتيجهگيرى نهايى با توجّه به القاى دقيقترين معانى در قالب الفاظ مادى از يك سو و استفاده قرآن از تعابير رايج لفظى نظير مجاز، استعاره، تمثيل و كنايه از سوى ديگر، وجود آيات متشابهات كه چيزى حدود دويست آيه از كل قرآن را تشكيل مىدهند، امرى غير قابل اجتناب و ضرورى بوده است و در حقيقت اگر جز اين بود جايى براى سؤال و ابهام وجود داشت .
نگاهي به مفهوم محكم و متشابه در قرآن از ديدگاه استاد علامه طباطبايي
استاد علامه طباطبايي در كتاب خود درباره محكم و متشابه چنين ميآورد: خداى متعال در كلام خود ميفرمايد: «كتاب احكمت آياته» يعني قرآن كتابيست كه آياتش محكم قرار داده شدهاند و باز ميفرمايد: «الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم» يعني خدا بهترين سخن را نازل كرده كتابى كه آياتش شبيه و مانند هم و دوتا دوتا است، بهسبب آن كتاب پوستهاى كسانى كه از خداى خود ميترسند كشيده ميشود و با شنيدن قرآن بدنشان بلرزه در ميآيد و باز ميفرمايد: «هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا» يعني خدا كسى است كه بر تو كتاب را نازل كرد در حاليكه برخى از آن آيات محكم ميباشند كه آنها مادر مرجع و اساس مسلم كتابند و برخى از آيات متشابه هستند، اما كساني كه در دلهاشان ميل به كج روى و انحراف از استقامت است از متشابه كتاب پيروى ميكنند براى فتنه و فريب دادن مردم و براى اينكه تأويل اش را ميخواهند و حال آنكه تاويل آن را جز خداى نميداند و آنان كه در علم خود ثابت قدمند در مورد آيات متشابه ميگويند به آن ايمان داريم همه آيات از پيش خداى ماست.
چنان چه روشن است آيه اولى همه قرآن را محكم معرفى ميكند و البته مراد از آن استوار و غيرقابل خلل و بطلان بودن كتاب است و آيه دوم همه قرآن را متشابه ميشمارد و البته مراد از آن يكنواخت بودن آيات قرآنىاست در زيبايى اسلوب و شيرينى لهجه و قدرت خارق العاده بيان و همه قرآن همين وضع را دارد.(8)
آيا ميتوان به مفهوم واقعي آيات متشابه پيبرد؟
همچنانکه اشاره کرديم در بدست آوردن مفهوم صحيح آيات متشابه نظرات متفاوتي وجود دارد و متخصصين علوم قرآني همواره در فکر حل اين مساله ميباشند تا راهي بسوي درک اين آيات الهي بگشايند. چرا که بر طبق آيه هفتم سوره آل عمران ميتوان به مفهوم آيات متشابه پيبرد، در اين آيه چنين ميخوانيم « و کسي از مفهوم آنها مطلع نميشود مگر خدا و راسخين در علم و کساني که ميگويند ما به آنها ايمان آوردهايم». پس بر اين اساس راسخين در علم، عالم و آگاه به مفهوم و معني آيات متشابه ميباشند و بر اين اساس آيات ناسخ را از آيات منسوخ و حلال قرآن را از حرامش و به طور کلي محکمات قرآني را از متشابهاتش ميشناسند. که بر اساس روايت هاي رسيده ابن عباس از جمله کساني بود که ميگفت من از کساني ام که تاويل قرآن را ميدانم .
تعيين محكم و متشابه (آرا و نظريات)
1- متشابهات عبارت از حروف مقطّعهاى هستند كه در اوايل بعضى از سور نازل شدهاند و مابقى محكمات اند.
2- محكمات حروف مقطّعهاند و غير آنها آيات متشابه اند.
3- آيات مبيّن در قرآن محكم و آيات مجمل، متشابهات قرآن اند.
4- آيات ناسخ، محكم و آيات منسوخ، متشابه اند.
5- محكمات، آياتى هستند كه دلايلى روشن و واضح دارند. اما بازشناسى متشابهات نياز به تأمل و تدبر دارد.
6- محكم عبارت است از: هر آيهاى كه آگاهى به آن -با برهان خفى يا جلى- ممكن باشد؛ به خلاف متشابه؛ مثل علم به زمان قيامت و....
7- آيات الاحكام، محكمات قرآن و مابقى متشابهاتند.
8- آيات محكمات، تأويل واحدى دارند؛ در حالى كه آيات متشابه، وجوه متعددى از تأويل در آنها محتمل است.
9- تقسيم آيات بر محكم و متشابه مختص به آيات قصص است؛ آياتى كه در آن اخبار پيامبران و امتهايشان به صورت روشن، تبيين شده محكمات، و آن دسته از آيات كه با تكرار در سور متعدد الفاظ و محتواى آن در مورد سرگذشت پيامبران مشتبه شده، متشابهاتند.
10- آيات متشابه، آياتى هستند كه نياز به توضيح و بيان دارند؛ برخلاف محكمات.
نمونههايى از متشابهات (10)
بهطور قطع روشنترين نمونهها و مصاديق آيات متشابه را در قرآن، بايد در ميان آيات مربوط به صفات و افعال خداوند جست. اين مجموعه از آيات در كنار آيات ديگرى كه به هدايت و ضلالت انسان ناظرند و يا مسائلى نظير وحى و موجودات غيبى را بيان مىكنند، امر را براى عدهاى مشتبه ساخته است.
شايد بتوان گفت كه از همان قرن نخست تا به امروز در برخورد با اينگونه از آيات، برداشتهاى متفاوتى پديدار گشته كه بعضاً انحرافى بوده و به پيدايش فرقههاى گوناگون انجاميده است. در يك بررسى كوتاه و صرفاً براى آشنايى با علل پديدارى اين فرقهها، كه مستندات هريك، شمارى از آيات قرآن كريم بوده است، اين آيات را مرور مىنماييم.
مرورى بر آيات متشابه
الف) اوصاف الهى
2- ثم استوى على العرش ؛ (12) آنگاه بر عرش استيلا يافت.
3- الرحمن على العرش استوى ؛ (13) خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.
از آيات فوق به غلط برداشت « جا و مكان» براى خداوند شده است.
آياتى كه از « دست خدا » سخن گفتهاند:
4- وقالت اليهودُ يداللَّه مغلولةٌ غُلَّتْ أَيْديهم وَلُعِنوا بما قالوا بَلْ يداهُ مبسوطتان ؛ (14) و يهود گفتند: « دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بستهباد و به سزاى آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شدند. بلكه هر دو دست او گشاده است.
5- يدُاللَّه فوقَ أيديهم؛ (15)دست خدا بالاى دستهاى آنان است.
آيه ديگر، آيه رؤيت است:
6- وجوهٌ يومئذٍ ناضرةٌ إلى ربّها ناظرة ؛ (16) در آن روز صورتهايى شاد و مسرور است و به پروردگارش مىنگرد!
7- وجاء ربّك والملك صَفّاً صَفّاً؛ (17) و (فرمان) پروردگارت و فرشتهها صف درصف آيند.
اندكى تأمل در آيات گذشته و توجه به آيات ديگر كه آيات محكمات هستند، هرگونه ابهام را از آيات برطرف مىسازد و توهّم جسمانيّت را كه خداوند از آن منزّه است، از ذهن دور مىنمايد.
خداوندى كه مىفرمايد:« لاتُدرِكُهُ الأَبْصار وهو يُدْرِك الأبصار وهو اللّطيف الخبير» (18) چشمها او را درنمىيابند و اوست كه ديدگان را درمىيابد و او لطيف آگاه است. و نيز قرآنى كه در مورد خداوند مىگويد: « ليس كَمِثْلِهِ شىءٌ وَهُوَ السَّميع الْبَصير» (19)
چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا، زمينه هرگونه تشبيه خداوند به انسان و موجودات مادى را از بين برده است.
منظور از « عرش و كرسى» نيز، كه در قرآن ذكر گرديدهاند، تدبير و اداره امور هستى است. در روايات نيز به دو صورت ذكر گرديده است: علم و همه موجودات غير از خداوند. و شايد منظور، تدبير فراگير الهى، كه منبعث از علم و قدرت اوست، باشد. (20)
ب) افعال الهى
1- فإنّ اللَّه يُضِلُّ مَنْ يشاء ويَهْدى مَنْ يَشاء . (21)
2- يُضِلُّ به كثيراً ويَهْدى به كثيراً . (22)
3- فَيُضِلُّ اللَّهُ من يَشاءُ ويَهْدى مَنْ يَشاء. (23)
4- ما كانوا لِيُؤمنوا إِلاَّ أَنْ يَشاء اللَّه . (24)
5- ولو شاء اللَّهُ ما أَشْركوا . (25)
براى روشنشدن معناى اين آيات كه برخى با استناد به آنها قائل به جبر گرديدهاند، توجه به آيات ذيل ضرورى است:
1- كلاّ إِنّها تذكرةٌ فَمَنْ شاء ذكَرَه . (26)
2- وَقُلِ الحقّ من رَبّكم فمن شاء فَلْيُؤْمِن ومَنْ شاء فليَكْفُر . (27)
3- فَمن اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ ومَنْ ضَلَّ فإِنّما يَضِلُّ عليها . (28)
4- لا إِكراهَ فى الدّين . (29)
5- لِيَهْلك مَنْ هلك عَنْ بَيّنةٍ ويَحْيى مَنْ حَىَّ عن بيّنةٍ . (30)
در كنار آيات فوق، آياتى وجود دارد كه جزا و پاداش الهى را منوط بر اعمال اختيارى خود انسان مىكنند:
6- وَأَنْ ليس لِلانسانِ إِلّا ما سَعى وأَنَّ سعيَه سَوْفَ يرى . (31)
7- اليوم تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بما كَسَبَتْ لاظُلْمَ اليوم . (32)
8- لها ما كَسَبَتْ وعليها ما اكْتسَبَتْ . (33)
9- إِنّا لانُضيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً . (34)
10- الّذى خَلَقَ المَوْتَ والحيوةَ لَيبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً . (35)
اين ها نمونههايى از آياتى است كه هدايت و ضلالت انسانها را مربوط به خود آنها دانسته و زندگى و مرگ را صحنه و ميدان آزمايش آنها معرفى نموده است؛ تا هركه بخواهد ايمان آورد و هركه نخواهد به اختيار خويش كافر شود.
در آيات دسته اول كه به ظاهر انسانها نقشى در هدايت و ضلالت خود ندارند و اين خداوند است كه به مشيت خود آنها را هدايت و يا گمراه مىگرداند، منظور توفيق و عنايت الهى است براى كسانى كه مستعدّ دريافت فيض و رحمت خداوندند، و نيز خذلان و حرمان براى آنانكه از ياد خدا اعراض نمودهاند.
روش ائمه اهل بيت در محكم و متشابه قرآن
آنچه از بيانات مختلف ائمه اهل بيت بدست مي آيد اينست كه در قرآن مجيد متشابه به معني آيه اي كه مدلول حقيقي خود را به هيچ وسيله اي بدست ندهد وجود ندارد. بلكه هر آيه اي اگر در افاده مدلول حقيقي خود مستقل نباشد به واسطه آيات ديگري مي توان به مدلول حقيقي آن پي برد، و اين همان ارجاع متشابه است به محكم چنان كه آيه: «الرحمن علي العرش استوي» سوره طه. آيه 5 ( خدا بر تخت خود قرار گرفت) و آيه: «وجاء ربك» سوره فجر آيه 22 (و خداي تو آمد) ظاهرند در جسميت و ماديت ولي با ارجاع اين دو آيه به آيه كريمه: «ليس كمثله شي ء» سوره شوري آيه 11 معلوم ميشود مراد از قرار گرفتن و آمدن كه به خداي متعال نسبت داده شده معنائي است غير از استقرار در مكان و انتقال از مكان به مكان.
پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در وصف قرآن مجيد ميفرمايد (36): «و ان القرآن لم ينزل ليكذب بعضه بعضا و لكن نزل يصدق بعضه بعضا فما عرفتم فاعلموا به و ما تشابه عليكم فآمنوا به» ( به درستي قرآن نازل نشده براي اينكه برخي از آن برخي ديگر را تكذيب كند ولي نازل شده كه برخي از آن برخي ديگر را تصديق نمايد پس آنچه را كه فهميديد به آن عمل كنيد و آنچه بشما متشابه شد به آن تنها ايمان بياوريد).
و در كلمات اميرالمؤ منين (عليه السلام) است: « يشهد بعضه علي بعض و ينطق بعضه ببعض» (شهادت ميدهد برخي از قرآن بر برخي ديگر و منطبق مي آيد برخي از آن به سبب برخي ديگر).
و امام ششم (عليه السلام) ميفرمايد :«المحكم ما يعمل به و المتشابه ما اشتبه علي جاهله» ( محكم قرآن آن است كه به آن بتوان عمل كرد و متشابه آنست كه به كسي كه نداند مشتبه شود) و از روايت استفاده ميشود كه محكم و متشابه نسبي مي باشند و ممكن است آيه نسبت بكسي محكم و نسبت بكس ديگر متشابه باشد.
و امام هشتم منقول است كه فرمود: «من رد متشابه القرآن الي محكمه هدي الي صراط مستقيم ثم قال ان في اخبارنا متشابها كمتشابه القرآن فرد و امشابهها الي محكمها و لاتتبعوا متشابهها فتضلوا» ( كسيكه متشابه قرآن را به محكم آن رد كرد براه راست هدايت يافت. پس از آن فرمود: بدرستي در اخبار ما متشابه هست مانند متشابه قرآن پس متشابه آنها را به سوي محكم آنها برگردانيد و از خود متشابه پيروي مكنيد كه گمراه مي شويد.)
چنانكه مشاهده مي شود روايات و خاصه خبر اخير صريح است در اينكه متشابه آيه ايست كه استقلال در افاده مدلول خود نداشته باشد و به واسطه رد بسوي محكمات روشن خواهد شد، نه اينكه هيچ گونه راهي براي فهم مدلول آن در دسترس نباشد.
معني محكم و متشابه پيش مفسرين و علما
در ميان علماء اسلام در معني محكم و متشابه اختلاف عجيبي است و مي توان نزديك به بيست قول درين مسئله پيدا كرد.
آن چه عملا پيش مفسرين از صدر اول تاكنون دائر و مورد اعتماد است اين است كه محكمات آياتي هستند كه معني مراد آنها روشن است و به معني غير مراد اشتباه نه مي افتد به اينگونه آيات بايد ايمان آورد و هم عمل كرد و آيات متشابه آياتي هستند كه ظاهرشان مراد نيست و مراد واقعي آنها را كه تاويل آنها است جز خداي نداند و بشر را راهي به آن نيست، به اينگونه آيات بايد ايمان آورد ولي از پيروي و عمل به آنها توقف و خودداري نمود.
اين قولي است كه در ميان علماء اهل سنت و جماعت مشهور است، و مشهور در ميان شيعه نيز همين قول است جز اينكه معتقدند كه تأويل آيات متشابه را پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اهل بيت (عليه السلام) نيز ميداند ولي عامه مؤ منين كه بتاويل متشابهات راه ندارند علم به آن را بايد به خدا و پيغمبر و ائمه هدي ارجاع نمايند.
اين قول با اينكه عملا ميان اكثر مفسرين مورد اعتماد است از چند جهت به متن آيه كريمه « هو الذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات الخ و باسلوب دلالت ساير آيات قرآني انطباق ندارد زيرا:
اولا در قرآن كريم آياتي باين وصف كه براي تشيخص مدلولش به هيچ وجه راهي نباشد سراغ نداريم، گذشته از اينكه قرآن مجيد خود را باصفاتي مانند نور و هادي و بيان توصيف مي كند كه هرگز با گنگ بودن آياتش از بيان مراد واقعي خود سازش ندارد.
گذشته از اينكه آيه كريمه: «افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» سوره نساء آيه 82 ( آيا قرآن را تدبر و پي گيري نمي كنند و اگر از پيش غير خدا بود در آن اختلاف بسيار مي يافتند) تدبر در قرآن را رافع هر گونه اختلاف قرار ميدهد در صورتي كه آيه متشابه چنان كه لازمه قول مشهور است اختلافش را هيچگونه تدبري حل نمي شود.
ممكن است گفته شود كه مراد از آيات متشابه همان حروف مقطعه فواتح سور مانند « الم الرحم »و غير آنها باشد كه راهي براي تشخيص مراد واقعي آنها نيست.
ولي بايد توجه داشت كه در آيه كريمه آيات متشابه را بنام متشابه در مقابل محكم خوانده و لازمه اين تسميه اينست كه آيه نامبرده مدلولي از قبيل مدلولات لفظي داشته باشد نهايت اينكه مدلول واقعي باغير واقعي مشتبه شود و حروف مقطعه فواتح سور مدلول لفظي اين طوري ندارند.
علاوه بر اين ظاهر آيه اينست كه جمعي از اهل زيغ و انحراف از آيات متشابه در اضلال و تقتين مردم استفاده مي كنند و در اسلام شنيده نشده است كسي از حروف مقطعه فواتح سور چنين استفاده تاويلي بنمايد و كساني كه چنين استفاده تاويلي كرده اند از تاويل همه قرآن اين استفاده را نموده اند نه تنها از حروف مقطعه فواتح سور.
بعضي گفته اند تاويل متشابه در آيه اشاره به قصه معروفي است كه به موجب آن يهود مي خواستند از حروف مقطعه اوايل سور مدت بقاء و دوام اسلام را بدست آورند و پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با خواندن فواتح سوريكي پس از ديگري حساب ايشان را مختل ساخت.
اين سخن نيز بي وجه مي باشد زيرا در صورت راستي اين قصه و درستي روايت سخني بوده كه برخي از يهود گفته اند و در همان مجلس پاسخ خود را گرفته اند و اين واقعه در خور آن اهميت نيست كه در آيه كريمه به مسئله تأويل متشابه و اتباع آن داده شده.
علاوه براينكه سخن يهود فتنه اي در بر نداشته زيرا اگر ديني حق باشد موقت يعني قابل نسخ بودن آن لطمه بحقانيت آن نميزند چنان كه اديان آسماني قبل از اسلام همين حال را داشته اند و بر حق بودند.
ثانيا لازمه اين قول اينست كه كلمه «تأويل» در آيه كريمه به معني مدلول و معني خلاف ظاهر بوده باشد و هم اختصاص به آيات متشابه داشته باشد و هر دو مطلب درست نيست و ما در بحثي كه در آينده از تاويل و تنزيل خواهيم كرد روشن خواهيم ساخت كه اولا «تاءويل» در عرف قرآن از قبيل معني و مدلول نيست كه لفظي بر آن دلالت لغوي داشته باشد و ثانيا همه آيات قرآني اعم از محكم و متشابه تأويل دارند نه تنها آيات متشابه.
و ثالثا در آيه كريمه كلمه «آيات محكمات»، را با جمله «هن ام الكتاب» توصيف نموده و مدلول آن اين است كه آيات محكمه به امهات مطالب كتاب مشتمل اند و مطالب بقيه آيات بر آنها متفرع و مترتب مي باشند. و لازم بين اين مطلب آنست كه آيات متشابه از جهت مدلول و مراد به آيات محكمه برگردند. يعني براي استيضاح معني آيات متشابه آنها را بسوي محكمات رد كنند و به وسيله محكمات مراد واقعي آنها را بيابند.
و بنابراين در قرآن مجيد آيه اي كه هيچ گونه دسترسي به مراد واقعي اش نباشد نداريم و آيات قرآني يا بي واسطه محكم اند مانند خود محكمات و يا با واسطه محكم اند مانند متشابهات و اما حروف مقطعه فواتح سور اصلا مدلول لفظي لغوي ندارند و بدين سبب از مقسم محكم و متشابه بيرون اند.
اين مطلب را از عموم آيه: «افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اققالها» و همچنين آيه: «افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» مي توان استفاده كرد.
وظيفه ما در قبال آيات متشابه
در روايات امده که هر چه از قرآن را شناختيد به آن عمل کنيد و به آيات متشابه آن ايمان بياوريد. و باز از پيامبر روايت کردهاند که حلال قرآن را حلال کنيد و حرامش را حرام و به متشابه قرآن ايمان آوريد و بگوييد به آن ايمان آورديم و حرامش از سوي پروردگار است و ابن عباس گفته است که به محکم آن (قرآن) ايمان آورده و با آن دينداري کنيم و به متشابه آن ايمان ميآوريم ولي به آن دينداري نميکنيم و تمام آن از سوي خداست .
پایان
پي نوشت ها :
1) ر. ك: تفسير المحكم والمتشابه؛ سيد رضى
2) آلعمران آيه 7 .
3) التمهيد، ج3، ص9.
4) الميزان، ج3، ص60 و 61.
5) ر.ك: همان، ج3، ص62.
6) قرآنپژوهى، ص736 و 737.
7) ر.ك: التمهيد، ج3، ص14.
8) کتاب قرآن در اسلام ، علامه طباطبايي
9) ر.ك: مجمعالبيان، ج1، ص699 و ج2، ص 700؛ الميزان، ج3، ص32 - 40.
10) ر.ك: التمهيد، ج3، ص 82 به بعد.
11) فصلت آيه 11.
12) فرقان آيه 59؛ سجده آيه 4.
13) طه آيه 5.
14) مائده آيه 64.
15) فتح آيه 10.
16) قيامت آيه 23.
17) فجر آيه 22.
18) انعام آيه 103 .
19) شورى آيه 11.
20) ر.ك: التمهيد، ج3، ص122 - 126.
21) فاطر آيه 8.
22) بقره آيه 26.
23) ابراهيم آيه 4.
24) انعام آيه 111.
25) انعام، آيه 107.
26) عبس آيه 12؛ مدّثر (74) آيه 55.
27) كهف آيه 29.
28) زمر آيه 41.
29) بقره آيه 256 .
30) 31. انفال آيه 42.
31) 32. نجم آيه 40.
32) 33. غافر آيه 17.
33) 34. بقره آيه 286.
34) 35. كهف آيه 30.
35) 36. ملك آيه 2.
36) 9. قرآنپژوهى، ص736 و 737.
منابع:
1) حقائق التأويل فى متشابه التنزيل؛ سوربن عبدالله اشعرى (م 300ق.)،
2) كتاب فى محكم القرآن و متشابهه؛ قاضى عبدالجباربن احمد همدانى (415- 359ق.)، متشابه القرآن؛ علىبن حمزه كسائى (م 183ق.)،
3) متشابه القرآن؛ محمدبن ابراهيم شيرازى (1050-979ق.)
4) صدرالمتألهين، متشابهات القرآن.
5) کتاب اسلام در قرآن نوشته علامه طباطبايي
6) کتاب قرآن در اسلام نوشته علامه طباطبايي
8) دانشنامه علوم قرآني
9) تفسير الميزان
10) وبلاگ قرآن پژوهان
ارسالي از طرف کاربر محترم : hamedsaberi
/خ