جبرگرايي از نگاه قرآن
نويسنده: باقر صدرايي
جبر در زبان عربي به معناي اصلاح چيزي همراه با نوعي قهر و غلبه است. (مفردات راغب اصفهاني ص 183) اين واژه در كلام اسلامي معناي ديگري يافته است. در اصطلاح متكلمان و پاسداران مرزهاي عقيده و ايمان، اين واژه به معناي وادار كردن شخص بر كار و يا ناچار شدن بر آن با قهر و غلبه است. در حقيقت جبر به معناي ايجاد فعل در آفريده هاست بي آن كه بتوانند آن را دفع كنند يا از به وجود آمدن آن در خودشان جلوگيري كنند. (تصحيح الاعتقاد، مفيد ص 36)
برخي از گروه ها و مذاهب اسلامي چون اشاعره بر اين باورند كه خداوند جهان در حوزه اعتقادات و افعال به جبر مديريت مي كند. در مقابل اين گروه ها گروه ديگري كه گاه از آنها به اعتزالي يا تفويضي ياد مي شود بر اين باورند كه خداوند در اين حوزه ها انسان را مختار آفريده است و هيچ جبري از سوي خداوند اعمال نمي شود. از اين رو اعتزاليون بر اين باورند كه خداوند مردمان را در انتخاب عقايد و انجام اعمال و رفتار آزاد گذاشته و مساله را به خود ايشان تفويض و واگذار نموده است.
شيعيان بر پايه آموزه هاي وحياني قرآني و نبوي و تاكيدات امامان معصوم و اولياي الهي(ع) كه مساله به شكل امر بين الامرين و منزله بين المنزلتين است. اين انديشه در بسياري از روايات و مباحثي كه ميان امامان معصوم(ع) و انديشمندان شيعي و سني انجام شده به تفصيل با جزئيات و مدارك و شواهد بيان شده است. آن چه در نوشتار حاضر مطرح مي شود، بررسي آيات قرآني در حوزه جبر و مسايل آن است كه با هم از نظر مي گذرانيم.
قرآن مشركان را همانند امت هاي پيشين از كساني بر مي شمارد كه معتقد به جبرگرايي هستند. قرآن با بيان ديدگاه جبرگرايي مشركان مي فرمايد: سيقول الذين اشركوا لوشاءالله ما اشركنا و لاآباونا و لاحرمنا من شي كذلك كذب الذين من قبلهم حتي ذاقوا باسنا قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون (انعام آيه 148) در اين آيه به خوبي تبيين شده كه مشركان بر اين باورند كه اگر خداوند مي خواست ايشان و پدرانشان مشرك نمي شدند. بنابراين شرك ايشان خواست و اراده الهي است و اوست كه ايشان را وادار به پذيرش شرك كرده است.
در آيه 35 سوره نحل نيز همين مساله را درباره پرستش خدايان از زبان مشركان مطرح مي كند و مي فرمايد: «كساني كه شرك ورزيدند گفتند اگر خدا مي خواست ما و پدرانمان هرگز غير از خدا را پرستش نمي كرديم و از پيش خود چيزي را تحريم نمي كرديم. اين رفتار و گفتار همانند امت هاي پيشين و كساني است كه پيش از ايشان مي زيستند. پرسش اين است كه مگر بر پيامبران جز ابلاغ روشن مسايل است؟» قرآن افزون بر بيان ديدگاه جبرگرايانه مشركان كه همانند امت هاي پيشين بوده است به نقد آن پرداخته مي فرمايد كه در پذيرش اعتقادات هيچ گونه جبري نبوده و نيست و پيامبران تنها به ابلاغ و تبليغ دين مي پرداختند و هيچ گونه جبري در اين كار نيست.
قرآن بيان مي كند كه مستكبران در طول تاريخ، اين تفكر را گسترش مي دادند. آنان كه خود را از نظر طبقاتي برتر مي ديدند و از ثروت و قدرت بهره مند بودند براي آن كه برتري هاي خود را امري طبيعي جلوه دهند و اعمال قدرت و نفوذ خويش و ظلم و ستم را توجيه كنند جبرگرايي را تشويق و تبليغ مي كردند.
اين گونه است كه آنان براي توجيه رفتارها و كردارهاي خويش مساله را به اراده و خواست الهي نسبت مي دهند و مي گويند: «كساني كه استكبار ورزيدند... گفتند اگر خداوند ما را هدايت مي كرد شما را هدايت مي كرديم» (ابراهيم آيه 21)
از ديدگاه قرآن بسياري از انديشه ها و پندارهاي باطل چون جبرگرايي ريشه در گمان هاي احتمالي دارد. شخص به جاي آن كه در جست و جوي علم و دانش باشد و از حقيقت آگاه گردد، با توجه به برخي از ظواهر و پديده ها، حكم كلي كرده و آن را به شكل اعتقاد و باور در خود تقويت مي كند. چيزي را در چند مورد مي يابد و بي بررسي و تحقيق همه جانبه و تنها به صرف تعميم مورد بر كل، آن را مي پذيرد. از اين رو قرآن از تخرص و گمانه زدن و تعميم يك مورد بر همه موارد و حكم كلي كردن، نهي كرده است.
به سخن ديگر قرآن از مردم مي خواهد كه در امور عيني تنها با ديدن موردي يا استقراي ناقص، حكم كلي را صادر نكنند و تا استقراي تام و كاملي انجام نشده حكم كلي صادر نكنند. هم چنين از آنان مي خواهد كه با امري جزيي، حكم كلي را نپذيرند و براساس يك مورد جزيي و تنها برپايه حدس و گمان و تخرص، حكم كلي نكنند.
در آيه 20 سوره زخرف نيز با تكرار همين مطلب بيان مي كند كه جبرگرايي در هدايت، امري است كه گمان و گمانه زني پديد آورده است و آنان بر اين حكم و قضاوت خويش، هيچ دانش و علم قطعي ندارند. بنابراين چگونه مي خواهند بي علم و دانشي قطعي و تنها برپايه ظن و گمان و گمانه زني و تعميم دهي، باوري را بپذيرند و برپايه آن زندگي و رفتار فردي و اجتماعي خويش را سامان دهند.
در حقيقت از نظر قرآن تنها عاملي كه مي تواند موجب باورهاي درست و رفتارهاي نيكو باشد علم و دانش قطعي به دور از گمان و گمانه زني است.
دومين عامل مهمي كه قرآن براي جبرگرايي بيان مي كند دعوت و تبليغات ديگراني است كه از آن سود مي برند و يا قصد گمراهي دارند. در حقيقت گاه انسان به جهل و ناداني گرفتار جبرگرايي مي شود كه مي توان با آموزش، آن را برطرف كرد و گاه ديگر در دام كساني مي افتد كه مي كوشند تا جبرگرايي را براي اهداف خاصي تبليغ كنند و چنانكه گفته شد، مستكبران از كساني هستند كه اين عقيده و انديشه را ترويج مي كنند و مردم را به گمراهي سوق مي دهند. از اين رو بايد گفت تاثير تبليغات آنان موجب مي شود كه گروه زيادي از مردم در دام ايشان و تفكرات نادرست بيفتند.
در تاريخ اسلامي نيز ديده شده است كه اين عقيده از سوي خلافت سلطنتي و از سوي معاويه و همفكران وي تبليغ و ترويج مي شد و يزيديان مي كوشيدند تا با انديشه جبرگرايي ظلم و ستم خويش و فقر و فاقه مردم را توجيه كنند و خدا را عامل و منشأ بدبختي ها برشمارند و بگويند كه اين همه ظلم و ستم و مرگ و قتل و فقر، خواست و اراده الهي است.
خداوند درباره كساني كه حاضر به انفاق بخشي از مال خود به بينوايان نبودند و آن را به خواست و اراده الهي توجيه مي كردند گفته است كه ايشان از روي گمراهي آشكار در حوزه عمل، اين گونه مي گويند. (يس آيه 47)
در حقيقت براي اين كه رفتاري درست را انجام ندهند و كار خويش را توجيه كنند مساله فقر و بي نوايي مردم را به خواست و اراده الهي نسبت مي دهند. اين بدان معنا خواهد بود كه اگر ايشان به بينوايان كمك كنند در حقيقت برخلاف اراده و خواست الهي حركت كرده اند و ممكن است مغضوب شوند. از اين رو كمكي به بينوايان نمي كنند.
خداوند با نقد اين ديدگاه به اين مساله توجه مي دهد كه باري تعالي از راه اسباب در دنيا عمل مي كند و در مال ديگران حقي نيز براي هر سائل و محرومي قرار داده است. به اين معنا كه خداوند به مردم از راههاي مختلف كمك مي كند تا هم آزموني براي دارا باشد و هم براي بينوا. خداوند با بيان اين كه در مال مردم حقي براي اين دو طبقه اجتماعي هست در حقيقت مي كوشد بگويد كه خدا از اين طريق حق دو دسته را ادا مي كند. بنابراين هر گاه در جامعه اي فقر باشد و شرايط و وضعيتي پديد آيد كه مردمي دست نياز به سوي ديگري دراز كنند مي بايست از افراد آن جامعه پرسيد كه چرا حق آنان را نداده اند كه چنين وضعيتي پديد آيد؟
به هر حال تفكر جبرگرايي برخاسته از جهل و گمراهي و تبليغات مستكبران است كه قرآن در آياتي چند بدان اشاره كرده است.
نتيجه چنين جبرگرايي جز بدعت و توجيه آنها (انعام آيه 148 و نحل آيه 35)، شرك (همان)، ظلم و ستم استكباري (ابراهيم آيه 21) و دوري از انفاق (يس آيه 47) نخواهد بود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
برخي از گروه ها و مذاهب اسلامي چون اشاعره بر اين باورند كه خداوند جهان در حوزه اعتقادات و افعال به جبر مديريت مي كند. در مقابل اين گروه ها گروه ديگري كه گاه از آنها به اعتزالي يا تفويضي ياد مي شود بر اين باورند كه خداوند در اين حوزه ها انسان را مختار آفريده است و هيچ جبري از سوي خداوند اعمال نمي شود. از اين رو اعتزاليون بر اين باورند كه خداوند مردمان را در انتخاب عقايد و انجام اعمال و رفتار آزاد گذاشته و مساله را به خود ايشان تفويض و واگذار نموده است.
شيعيان بر پايه آموزه هاي وحياني قرآني و نبوي و تاكيدات امامان معصوم و اولياي الهي(ع) كه مساله به شكل امر بين الامرين و منزله بين المنزلتين است. اين انديشه در بسياري از روايات و مباحثي كه ميان امامان معصوم(ع) و انديشمندان شيعي و سني انجام شده به تفصيل با جزئيات و مدارك و شواهد بيان شده است. آن چه در نوشتار حاضر مطرح مي شود، بررسي آيات قرآني در حوزه جبر و مسايل آن است كه با هم از نظر مي گذرانيم.
قرآن و جبرگرايان
قرآن مشركان را همانند امت هاي پيشين از كساني بر مي شمارد كه معتقد به جبرگرايي هستند. قرآن با بيان ديدگاه جبرگرايي مشركان مي فرمايد: سيقول الذين اشركوا لوشاءالله ما اشركنا و لاآباونا و لاحرمنا من شي كذلك كذب الذين من قبلهم حتي ذاقوا باسنا قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون (انعام آيه 148) در اين آيه به خوبي تبيين شده كه مشركان بر اين باورند كه اگر خداوند مي خواست ايشان و پدرانشان مشرك نمي شدند. بنابراين شرك ايشان خواست و اراده الهي است و اوست كه ايشان را وادار به پذيرش شرك كرده است.
در آيه 35 سوره نحل نيز همين مساله را درباره پرستش خدايان از زبان مشركان مطرح مي كند و مي فرمايد: «كساني كه شرك ورزيدند گفتند اگر خدا مي خواست ما و پدرانمان هرگز غير از خدا را پرستش نمي كرديم و از پيش خود چيزي را تحريم نمي كرديم. اين رفتار و گفتار همانند امت هاي پيشين و كساني است كه پيش از ايشان مي زيستند. پرسش اين است كه مگر بر پيامبران جز ابلاغ روشن مسايل است؟» قرآن افزون بر بيان ديدگاه جبرگرايانه مشركان كه همانند امت هاي پيشين بوده است به نقد آن پرداخته مي فرمايد كه در پذيرش اعتقادات هيچ گونه جبري نبوده و نيست و پيامبران تنها به ابلاغ و تبليغ دين مي پرداختند و هيچ گونه جبري در اين كار نيست.
مستكبران، طرفداران جبرگرايي
قرآن بيان مي كند كه مستكبران در طول تاريخ، اين تفكر را گسترش مي دادند. آنان كه خود را از نظر طبقاتي برتر مي ديدند و از ثروت و قدرت بهره مند بودند براي آن كه برتري هاي خود را امري طبيعي جلوه دهند و اعمال قدرت و نفوذ خويش و ظلم و ستم را توجيه كنند جبرگرايي را تشويق و تبليغ مي كردند.
اين گونه است كه آنان براي توجيه رفتارها و كردارهاي خويش مساله را به اراده و خواست الهي نسبت مي دهند و مي گويند: «كساني كه استكبار ورزيدند... گفتند اگر خداوند ما را هدايت مي كرد شما را هدايت مي كرديم» (ابراهيم آيه 21)
ريشه ها و عوامل جبرگرايي
از ديدگاه قرآن بسياري از انديشه ها و پندارهاي باطل چون جبرگرايي ريشه در گمان هاي احتمالي دارد. شخص به جاي آن كه در جست و جوي علم و دانش باشد و از حقيقت آگاه گردد، با توجه به برخي از ظواهر و پديده ها، حكم كلي كرده و آن را به شكل اعتقاد و باور در خود تقويت مي كند. چيزي را در چند مورد مي يابد و بي بررسي و تحقيق همه جانبه و تنها به صرف تعميم مورد بر كل، آن را مي پذيرد. از اين رو قرآن از تخرص و گمانه زدن و تعميم يك مورد بر همه موارد و حكم كلي كردن، نهي كرده است.
به سخن ديگر قرآن از مردم مي خواهد كه در امور عيني تنها با ديدن موردي يا استقراي ناقص، حكم كلي را صادر نكنند و تا استقراي تام و كاملي انجام نشده حكم كلي صادر نكنند. هم چنين از آنان مي خواهد كه با امري جزيي، حكم كلي را نپذيرند و براساس يك مورد جزيي و تنها برپايه حدس و گمان و تخرص، حكم كلي نكنند.
گمانه زني، ريشه بسياري از مشكلات اعتقادي
در آيه 20 سوره زخرف نيز با تكرار همين مطلب بيان مي كند كه جبرگرايي در هدايت، امري است كه گمان و گمانه زني پديد آورده است و آنان بر اين حكم و قضاوت خويش، هيچ دانش و علم قطعي ندارند. بنابراين چگونه مي خواهند بي علم و دانشي قطعي و تنها برپايه ظن و گمان و گمانه زني و تعميم دهي، باوري را بپذيرند و برپايه آن زندگي و رفتار فردي و اجتماعي خويش را سامان دهند.
در حقيقت از نظر قرآن تنها عاملي كه مي تواند موجب باورهاي درست و رفتارهاي نيكو باشد علم و دانش قطعي به دور از گمان و گمانه زني است.
دومين عامل مهمي كه قرآن براي جبرگرايي بيان مي كند دعوت و تبليغات ديگراني است كه از آن سود مي برند و يا قصد گمراهي دارند. در حقيقت گاه انسان به جهل و ناداني گرفتار جبرگرايي مي شود كه مي توان با آموزش، آن را برطرف كرد و گاه ديگر در دام كساني مي افتد كه مي كوشند تا جبرگرايي را براي اهداف خاصي تبليغ كنند و چنانكه گفته شد، مستكبران از كساني هستند كه اين عقيده و انديشه را ترويج مي كنند و مردم را به گمراهي سوق مي دهند. از اين رو بايد گفت تاثير تبليغات آنان موجب مي شود كه گروه زيادي از مردم در دام ايشان و تفكرات نادرست بيفتند.
در تاريخ اسلامي نيز ديده شده است كه اين عقيده از سوي خلافت سلطنتي و از سوي معاويه و همفكران وي تبليغ و ترويج مي شد و يزيديان مي كوشيدند تا با انديشه جبرگرايي ظلم و ستم خويش و فقر و فاقه مردم را توجيه كنند و خدا را عامل و منشأ بدبختي ها برشمارند و بگويند كه اين همه ظلم و ستم و مرگ و قتل و فقر، خواست و اراده الهي است.
گمراهي در حوزه عمل، عامل جبرگرايي
خداوند درباره كساني كه حاضر به انفاق بخشي از مال خود به بينوايان نبودند و آن را به خواست و اراده الهي توجيه مي كردند گفته است كه ايشان از روي گمراهي آشكار در حوزه عمل، اين گونه مي گويند. (يس آيه 47)
در حقيقت براي اين كه رفتاري درست را انجام ندهند و كار خويش را توجيه كنند مساله فقر و بي نوايي مردم را به خواست و اراده الهي نسبت مي دهند. اين بدان معنا خواهد بود كه اگر ايشان به بينوايان كمك كنند در حقيقت برخلاف اراده و خواست الهي حركت كرده اند و ممكن است مغضوب شوند. از اين رو كمكي به بينوايان نمي كنند.
خداوند با نقد اين ديدگاه به اين مساله توجه مي دهد كه باري تعالي از راه اسباب در دنيا عمل مي كند و در مال ديگران حقي نيز براي هر سائل و محرومي قرار داده است. به اين معنا كه خداوند به مردم از راههاي مختلف كمك مي كند تا هم آزموني براي دارا باشد و هم براي بينوا. خداوند با بيان اين كه در مال مردم حقي براي اين دو طبقه اجتماعي هست در حقيقت مي كوشد بگويد كه خدا از اين طريق حق دو دسته را ادا مي كند. بنابراين هر گاه در جامعه اي فقر باشد و شرايط و وضعيتي پديد آيد كه مردمي دست نياز به سوي ديگري دراز كنند مي بايست از افراد آن جامعه پرسيد كه چرا حق آنان را نداده اند كه چنين وضعيتي پديد آيد؟
جبرگرايي تفكر قومي
به هر حال تفكر جبرگرايي برخاسته از جهل و گمراهي و تبليغات مستكبران است كه قرآن در آياتي چند بدان اشاره كرده است.
نتيجه چنين جبرگرايي جز بدعت و توجيه آنها (انعام آيه 148 و نحل آيه 35)، شرك (همان)، ظلم و ستم استكباري (ابراهيم آيه 21) و دوري از انفاق (يس آيه 47) نخواهد بود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله