شهود ذات حق از نگاه مثنوی

مایه شادی و اندوه عاشقان، آن محبوب حقیقی است و دستمزد و پاداش خدمت آنان نیز هموست. ملاک کار عاشقان، شهود ذات حق است؛ چه خداوند بر آنان لطف ببارد و چه قهر. اگر به جز معشوق حقیقی، چیز دیگری در دل عاشق جلوه
يکشنبه، 13 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
شهود ذات حق از نگاه مثنوی
 شهود ذات حق از نگاه مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 
عاشقان را شادمانی و غم اوست *** دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایی بود *** عشق نبود هرزه سودایی بود
عشق آن شعله‌‌است کو چون بر فروخت *** هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت
تیغ لا در قتل غیر حق براند *** در نگر زآن پس که بعد لا چه ماند
ماند الا الله باقی جمله رفت *** شاد باش‌ای عشق شرکت‌سوز زفت
خود همو بود آخرین و اولین *** شرک جز از دیده‌ی احوال مبین

مایه شادی و اندوه عاشقان، آن محبوب حقیقی است و دستمزد و پاداش خدمت آنان نیز هموست. ملاک کار عاشقان، شهود ذات حق است؛ چه خداوند بر آنان لطف ببارد و چه قهر. اگر به جز معشوق حقیقی، چیز دیگری در دل عاشق جلوه کند، حقیقی نیست، بلکه خیالاتی بی‌اساس است. عشق شعله‌ای است که چون فروزان گردد به جز معشوق حقیقی همه چیز را می‌سوزاند. چنان که گفته‌اند: «العشق نارالله اذا وقع فی قلب العبد یحرق غیر الله؛ عشق، آتش خداوند است که چون به قلب بنده‌ای افتد جز خدا همه را بسوزاند». عاشق، ششمیر «لا» را برای کشتن غیر حق به کار گرفته است. بنگر که پس از «لا» فقط الله باقی است و غیر او جملگی محو و نابود شوند. ‌ای عشق نیرومند و نابود کننده‌ی شرک! شاد باش. اول و آخر، همان حضرت حق است، اما آنان که دیده باطنی‌شان دچار شرک خفی و جلی است، گرفتار شرکند و «شرک اندر کار حق نبود روا».

ای عجب حسنی بود جز عکس آن *** نیست تن را جنبشی از غیر جان
آن تنی را که بود در جان خلل *** خوش نگردد گر بگیری در عسل
این کسی داند که روزی زنده بود *** از کف این جان جان جامی ربود
وآن‌که چشم او ندیده است آن رخان *** پیش او جان است این تف دخان

شگفتا! آیا غیر از تجلّیّات جمال و کمال الهی، جمال و کمالی وجود دارد؟ مسلماً وجود ندارد. امکان ندارد که زیبایی‌ای جز جلوه‌ی زیبای حق وجود داشته باشد. زیبایی‌های ظاهری پرتوی از زیبایی عالم باطن است. جمال درون، بسان آفتاب است و جمال برون هم‌چون سایه. مولانا می‌گوید: اگر روح به سبب جهل و غفلت، به جمال الهی واقف نشود نمی‌تواند هیچ‌گونه خوشی و لذتی جایگزین تجلّیّات حسن و جمال الهی شود. این نکته را کسی می‌داند که روزی به حیات طیبه زنده بوده و از دستِ جان جانان، یعنی پروردگار جامی از حیات طیبه نوشیده است. اما چشم کسی که تجلّیّات الهی را ندیده است، در نظر او همین روح حیوانی به منزله روح لطیف تلقّی می‌شود. «رخان»، تجلّیّات الهی و «تف دخان» روح حیوانی است.

چون ندید او عمر عبدالعزیز *** پیش او عادل بود حجاج نیز
چون ندید او مار موسی را ثبات *** در حبال سحر پندارد حیات
مرغ کو ناخورده است آب زلال *** اندر آب شور دارد پر و بال
جز به ضد ضد را همی نتوان شناخت *** چون ببیند زخم بشناسد نواخت
لاجرم دنیا مقدّم آمد است *** تا بدانی قدر اقلیم الست
چون ازین جا وا رهی آن جا روی *** در شکرخانه‌ی ابد شاکر شوی
گویی آن جا خاک را می‌بیختم *** زین جهان پاک می‌بگریختم

برای مثال تفاوت عمر بن عبدالعزیز - خلیفه‌ی عادل - و حجاج بن یوسف - حاکم ستمگر بغداد - قیاس می‌کند.
مثال دیگر: کسی که ثبات و قدرت اژدهای موسی را ندیده باشد، خیال می‌کند که ریسمان‌های جادوگران فرعونی واقعاً حیات دارند. مثال دیگر: پرنده‌ای که آب صاف و زلال نخورده، پروبال خود را در آب شور می‌شوید. بی‌گمان هر ضدّی را فقط با ضدّش باید شناخت، مثلاً وقتی انسان ضربه و ناراحتی را دیده باشد مفهوم مهر و عطوفت را خواهد یافت. ناگزیر دنیا مقدّم شده است تا تو ارزش آن جهان را دریابی. چون از این دنیا رها شوی بدان جهان خواهی رفت و در دنیای جاودانگی که پُر از شیرینی و حلاوت معنوی است، شکرگزاری خواهی کرد. وقتی بدان سرای در می‌آیی تازه متوجه می‌شوی و می‌گویی: من در دنیا به کارهای پست سرگرم بودم و از این جهان پاک، فرار می‌کردم.

هر که از جام الست او خورد پار *** هستش امسال آفت رنج و خمار
وآن‌که چون سگ ز اصل کهدانی بود *** کی مر و را حرص سلطانی بود

هر کس که قبلاً از جام الست نوشیده باشد، اینک گرفتار رنج و خماری است؛ یعنی کسی که از دست ساقی ازل، شراب عشق و محبت نوشیده باشد، آرام و قرار ندارد، آن قدر خود را به این طرف آن طرف می‌زند تا بالأخره دوباره به آن عالم رجوع کند. اما کسی که مانند سگ در کاهدانی زاده شده، کی ممکن است که حرص ریاست و پادشاهی داشته باشد و خواهان نشست و برخاست با سلاطین عشق و کمال باشد؟
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط