هزينه هاي مسلماني در اروپا
پيش سخن
بر اين حضور عقيدتي و مذهبي، مشكلاتي را كه ناشي از (تلقي نادرست) غرب از اسلام است نيز بايد افزود. هراس افسارگسيخته اي كه غرب (و به نوعي سياست مداران آن) از رشد و حضور نوعي اسلام بنيادگراFundamental Islam)) دارد، بر دامنه اين مشكلات افزوده است. تحريكات اجتماعي، برخوردهاي ناشايست با مهاجرين مسلمان، تصويب و الغاي پي در پي قوانين و مقررات عليه مسلمانان، ايجادمحدوديت در حقوق اساسي مانند آزادي، آموزش و پرورش و مانند آن، چالش هاي مهم ديگري است كه مهاجران مسلمان ساكن در غرب مسيحي با آنها روبه رو هستند. اين نكته زماني اهميت بسيار مضاعف پيدا مي كند كه توجه كنيم (مسلمانان امروز اروپا ديگر ميهماناني نيستند كه روزي به ميهن خويش در كشورهاي اسلامي باز خواهندگشت، بلكه اروپايياني به شمار مي روند مومن به دين اسلام، كه همواره به عنوان بخشي از بافت اجتماعي و سياسي اروپا باقي خواهند ماند).
از منظر يك مورخ، ممكن است وجود مشكلاتي اين چنين، امري توجيه پذير باشد و به اين نكته اشاره شود كه همواره و در دوران طولاني حضور مسلمانان در جوامع غير مسلمان، چنين مسائل وجود داشته است؛ اما نبايد ترديد كرد كه سلسله اي از حوادث، از انديشه احياي جهاني اسلام كه در سال هاي دهه هفتاد، نخست در خاورميانه و سپس در ميان مسلمانان غربي رونق يافت، گرفته، تا حوادثي نظير واقعه 11سپتامبر و بمب گذاري هاي لندن و... كه منسوب به مهاجرين مسلمان در غرب است، بر مسائل ميان جامعه غربي و جامعه مسلمان ساكن غرب تاثير منفي فراوان گذاشته است.
واژه هاي جديدي نيز كه در سال هاي اخير وارد ادبيات سياسي جهاني شده است، به خودي خود، حكايت گر اين تغيير ديدگاه است؛ واژه هايي نظير: (اسلام بنيادگرا)، (اسلام جهادي)، (بنيادگرايي اسلامي)، (اسلام هراسي) و مانند آنها. هر يك از اين واژگان، روايت گر بخشي ازديدگاه هايي است كه در قبال حضور و زندگي مسلمانان در اروپا و غرب وجود دارد؛ حضوري كه امروزه و در پي آمد تخريب چهره اسلام از دوسوي (جنبش هاي افراطگراي مسلمان نظير طالبان و القاعده) و(سياست هاي مغرضانه سياست مداران غربي)، در عرصه تنگي ازجامعه اروپا، مسلمانان را گرفتار تضادها، تشويش ها، اضطراب ها ودغدغه هاي فراوان كرده است.
اكنون حضور يك مسلمان در اروپا، حضور آزاد و بدون مشكلي نيست؛ ( اظهار مسلماني) در اروپا، به خصوص در چند سال اخير، بيشتر به (دردسر انداختن خود) است تا اظهار ديني كه زماني در پيش زمينه فرهنگي و دموگرافيك اروپا به عنوان دين دوم پس از مسيحيت، حضوري فعال و پررنگ داشته است.
اما با محدوديت ها و مضيقه هايي كه امروز، براي مسلمانان ساكن اروپاو غرب وجود دارد، چه بايد كرد؟! آيا بايد از اسلام به معناي واقعي آن دست شست يا بايد در مبارزه اي مداوم، با بنيادهاي عقيدتي، سياسي، اجتماعي و شهروندي اروپا و نيز تلقي هاي بسيار غلط از آموزه ها وبنيادهاي اسلام روزگار گذراند؟ آيا راه سومي وجود ندارد؟!
اكنون زندگي مسلمانان در اروپا با يك پرسش جدي مواجه است: (چگونه با حفظ مسلماني در اروپا زندگي آرامي داشته باشيم ؟!) انديشه وايده (يورواسلام) يا (اسلام اروپايي)، از اين پرسش بنيادين زاييده شده است و امروزه در شمار يكي از نظريات پرطرفدار، پرمخالف وچالش برانگيز در ميان مسلمانان غربي و اروپايي درآمده است.
نوشته حاضر، روايتي از اين ايده نوين است و اگرچه بسياري، اين (ايده) را در قامت يك (تئوري) موفق در تعامل بين اسلام و اروپامي بينند و ارزيابي مي كنند، اما به نظر مي رسد اين ايده، درعين اهميت، شمول و گستره مصداقي وسيع اش، براي ناميده شدن به عنوان (تئوري)نيازمند تقويم بيشتر باشد. روايت حاضر از اين ايده، بدون هيچ گونه قضاوت سلبي يا ايجابي، مي كوشد تصويري باشد از اين ايده مشهور ومطرح، بر اساس گفته هاي طراح آن، (دكتر طارق رمضان).
شما چه مي خواهيد؟!
در فرض نخست، روايت مسلمان كردن مسيحيان و اسلاميزه كردن اروپا يا حداقل ايجاد جريان هاي فكري و عقيدتي در ميان جامعه مسيحي به نفع آموزه هاي اسلام، كه در ذهن اروپاييان جاي گرفته، همان روايتي است كه امروزه سياست مداران غربي با برجسته كردن آن، تحذيرو منع فراواني از آن مي كنند و از آن با عنوان تبليغ و ترويج (اسلام گرايي) يا (بنيادگرايي) ياد مي كنند و مستند به آن، در تبليغ عليه مسلمانان، حملات به آنان و به راه انداختن جريان هاي ضد اسلامي وضد مهاجرين مسلمان تلاش فراوان مي كنند. اما در فرض دوم، حضورمسالمت آميز ساكنان مسلمان اروپا در كنار اروپاييان بومي، يك خواست عمومي است كه بايد براي حصول به آن، تلاش هاي فراواني صورت گيرد تا ديوار بلند بي اعتمادي، كه اتفاقات ساليان اخير بربلنداي آن افزوده است، فرو ريزد و يك نوع تلفيق اجتماعي، سياسي واقتصادي (فارغ از انگاره هاي انحصاري اديان) بين مسلمانان و سايراروپاييان ايجاد شود.
به هر يك از دو بخش اين پرسش نخستين اروپاييان و لوازم و تبعات آن، از منظر ايده (يورو اسلام) نگاهي جداگانه مي اندازيم.
1. اسلامي سازي اروپا
به باور (رمضان) از چشم غربي ها نشانه هايي مبني بر وجود اين تلقي در بنياد اصلي فكر مسلمانان اروپا وجود دارد. تاكيد بر (تظاهر كامل به اعمال عبادي در جامعه)، در قالب پوشش، نماز، روزه و حتي گاه امر به معروف و نهي از منكر در برخي محله هاي پر جمعيت مسلمانان، يكي ازهمين نشانه هاست. نشانه ديگر، نپذيرفتن عرف هاي اجتماعي و قوانين جامعه است. في المثل در كشوري مثل فرانسه كه حدود 6 ميليون مسلمان دارد، نپذيرفتن نحوه پوشش رايج قانوني و اصرار و ابرام برحضور در جامعه با جلوه اي از حجاب كه مطابق دستورات شريعت اسلام است، از سوي اقليتي خاص از روشنفكران و صاحب نظران مسلمان، نشانه ديگري است كه گمان مي رود نوعي مقابله با قوانين رايج در آن نهفته است و رنگ و بوي مقاومت تا زمان تغيير آن قوانين از آن ها برمي خيزد. تاكيد بر برگزاري مراسم خاص عبادي، مقاومت در برابرفرهنگ آموزشي، انجام عمليات خرابكارانه و تهديدكننده و مانند آنها، در باور اروپاييان بومي، مي تواند نشانگر آن باشد كه حداقل بخش زيادي از مسلمانان ساكن اروپا، در پي اسلاميزه كردن جامعه اروپايي و حاكم ساختن آموزه هاي عبادي، شريعتي و مدني اسلام در جامعه هستند. به باور اين اروپاييان، اين (خواست) و (هدف پنهاني) مسلمانان اروپاست و اگر چه قوانين و عرف هاي ليبرال و سكولار در جامعه، هيچ گاه اجازه حاكميت اين ديدگاه ها را نخواهد داد، اما اين تلقي به عنوان (تهديدي هميشگي) بنيادهاي مدني اروپا را دل مشغول نگه خواهد داشت و آنها رادر يك درگيري مداوم به چالش خواهد كشيد.
(طارق رمضان) و بسياري متفكران مسلمان روشنفكر ساكن غرب، اعتقاد دارند كه اگر چه اين باور و تلقي، ممكن است از سوي مسلمانان اروپا تمسخرآميز و خنده آور تلقي شود. اما عقيده اي است كه متاسفانه بخش مهمي از ديدگاه اروپاييان نسبت به مسلمانان را تشكيل مي دهدو براي زدودن آن از اذهان اروپايي، تلاشي بسيار جدي لازم است و اگرچه حقيقت آن است كه مسلمانان اروپا دوست دارند در جامعه اي آزادبتوانند به حدود و مقيدات خود و اوامر و منهيات شريعت خود، پاي بندي كنند و قصد آسيب و زيان به عرف ديني اروپا را ندارند، اما اين خواست با(سوء تعبير) و يا (سوء تفاهم) موجود، دچار فرو بستگي هايي است كه به زمان زيادي براي گشايش آن ها نياز است.
(رمضان) تاكيد مي كند (و تاكيد درستي است) كه آنچه مسائل اصلي عبادي مسلمانان به شمار مي آيد، در اثر همين طرز تلقي اشتباه، به (تهديد اروپا) تبديل شده است؛ در حاليكه نبايد اين چنين باشد و يك مسلمان اروپايي، بايد مانند هر مسلمان ديگري بتواند به مسائل اصلي عبادي خود در گستره شريعت اش بپردازد.
مسئله بحران هويت
(طارق رمضان) معتقد است، اساسا بايد (مسلمان ساكن اروپا) براي خود هويتي منحصر به فرد و تعريفي خاص داشته باشد، در حالي كه اكنون چنين نيست. وي تاكيد دارد كه بر اساس ديدگاه غلطي كه ايجادشده، مسلمان اروپايي در يك بحران ناخواسته هويتي گرفتار مي آيد. اگرشما يك مسلمان ساكن اروپا باشيد، براي اين كه ديدگاه بدبينانه هم ميهنان اروپايي خود را از بين ببريد، ناگزيريد به يك سلسله اعمال ورفتارهاي (اعتمادساز) دست بزنيد تا آن ها شما را به عنوان يك تهديدبالقوه نگاه نكنند. اگر بخواهيد به صورت كامل و يك دست با جامعه اروپايي و ارزش ها و عرف ها و قوانين آن ها در آييد، (بايد احساس كنيدحقيقتا اروپايي هستيد) و لوازم و تبعات آن را بپذيريد. اينجاست كه بايدبرخي ارزش داوري هاي ديني در مورد قوانين، عرف ها و مقولات فرهنگي اجتماعي اروپاييان را، كه به عنوان يك مسلمان به آن قائليد، كنار بگذاريد. شما بيش از آن كه فكر كنيد (يك مسلمان در اروپا)هستيد، بايد بينديشيد و به خود بقبولانيد كه يك (مسلمان اروپايي)هستيد و يا يك (اروپايي مسلمان). اروپايي بودن و در عين حال مسلمان بودن، با مسلمان بودن و در اروپا زندگي كردن تفاوت هاي عميقي دارد و هر يك از اين مفاهيم، گستره اي مفصل و وسيع از لوازم وتبعات را در پي دارد كه ملتزم شدن به هر يك، مشكلات و پي آمدهاي ثانويه اي را براي فرد به همراه مي آورد.
(رمضان) معتقد است كه مشكل اصلي امروز مسلمانان در اروپا، گرفتاري در (بحران هويت)ي است كه از همين مبناي مهم ريشه مي گيرد. مسلمانان امروزي ساكن اروپا كه به مفهوم خاص (نسل هاي دوم و سوم) ساكنان مسلمان اروپا شمرده مي شوند، هنوز نتوانسته اندخود را از گزند و چنبره اين بحران هويت برهانند. اعتقاد به يك سلسله اصول و قواعد كه جزو التزامات اوليه و ثانويه مسلماني است، از يك سو، ولزوم همساز ساختن خود با جامعه اروپايي كه برخي يا بسياري از آن التزامات (خاصه التزامات ثانويه) را نفي مي كند، از سوي ديگر، دستمايه ايجاد بحران هويتي شديد بين مسلمانان ساكن اروپاست. مسلمان اروپايي امروز، خواه و ناخواه، در اين بحران گرفتار است كه كدام يك ازهويت هاي خود را بر ديگري مرجح سازد: (هويت مسلماني)اش را يا(هويت شهروندي اروپا) را.
(طارق رمضان) يادآوري مي كند كه زماني كه كتاب (مسلمان اروپايي بودن) را نوشته و منتشر ساخته است، مسلماني به او مراجعه كرده و گفته است بهتر بود اسم كتاب را (مسلمان بودن در اروپا) مي گذاشت. اما اوپاسخ داده است كه اتفاقا در انتخاب اين عنوان دقت داشته است و اين عنوان، نشانگر هويتي است كه او، خانواده، فرزندان و همه همانندانش دراروپا بايد بپذيرند. اين (هويتي تازه) است و (قبول واقعيتي) كه اگرمسلمانان آن را بپذيرند و به آن ملتزم شوند، زمينه رفع بسياري سوءتفاهمات خواهد بود.
او با ذكر اين مثال، سعي در تفسير بحران هويتي دارد كه جامعه مسلمان ساكن اروپا با آن دست به گريبان است؛ بحران هويتي كه فشاري سنگين را بر عقايد و منش ها و كنش هاي مسلمانان در اروپا واردمي سازد؛ درست شبيه فشاري كه خود كشورهاي اروپايي در پروسه عضوشدن در اتحاديه اروپا متحمل مي شوند و ناگزير در بحران از دست دادن بسياري هويت هاي بومي و فرورفتن در هويت بزرگتري به نام (اتحاديه اروپايي) دست و پا مي زنند؛ با اين تفاوت كه بحران اخير، تا حد زيادي اجتماعي و سياسي است و تصميم گيرندگاني هم در رده سياست مداران دارد، اما بحران هويت مسلمانان، بحراني دروني، انفسي و شخصي است.
2. اسلام اروپايي
(رمضان) اعتقاد دارد كه اسلام، ديني با ابعاد جهاني است و تكيه برهمين بعد از اسلام، مي تواند موجد بسياري از ديدگاه هاي تازه درآموزه ها و گرايش هاي اسلامي باشد. او صراحتا مي گويد: (نبايد تصوركنيم مسلمانان افراد بسته اي هستند كه نمي توانند در جوامع غير ديني ادغام شوند. آثار فلسفي مسلمانان در قرون وسطي (حداقل) مويدنادرست بودن اين طرز تفكر از اسلام است).
تنها نكته اي كه در نظر او اهميت دارد، اين است كه مسلمان ساكن دراروپا، به هويت خود به عنوان يك (هويت دو بعدي اصيل) بنگرد وتلاش كند هر دو بعد آن را براي زيستن بهتر و آسان تر و همپوشي وهمزيستي مسالمت آميز با غير هم كيشان خود تبديل نمايد.
او براي تعديل اين اصالت هاي دوگانه، راه كارهايي را ارايه مي دهد:
الف. تلاش براي درك متقابل و درك خويش
(رمضان) معتقد است يك مسلمان اروپايي بايد بداند كه در چه محيطي مي زيد و چه فرهنگي بر جامعه زيستي هم ميهنان غيرهم كيش او حاكم است. او مي گويد: (بحث و تحليل درباره اسلام ومسلمانان در اروپا، بايد حول محور تعريف و دركي باشد كه آنها از خود وجامعه خود دارند و اين كه چگونه به خود و جامعه خود، به عنوان اروپايي واروپا مي نگرند) و تاكيد مي كند كه: ( اگر كسي به من به عنوان يك مصري (نسل دوم) زاده شده در ژنو مي انديشد، نخست بايد ببيند درمورد نقش خودم در جامعه اي كه در آن زندگي مي كنم، چگونه مي انديشم).
اين درك متقابل از خود و جامعه، اگر فراگير شود، بسياري ازسوءتفاهمات را كه پايه اصلي دشمني ها و كج سليقگي هاست از بين مي برد و از سوي ديگر، سبب مي شود كه فرد در يك فضاي اجتماعي همساز، به بهبود و ارتقاي جامعه خود در همه ابعاد و كمك به هم ميهنان خويش (فارغ از عقايد مذهبي) تلاش درخور نمايد. البته اين انديشه زماني امكان پذير است كه فرد، خود را (عضو جدا) يا به اصطلاح (تافته جدا بافته) از جامعه نداند و جامعه نيز تلقي غريبگي از او نداشته باشد.
ب. گفت و گوي ارزش هاي جهاني اسلام و غرب با يكديگر
رمضان به جد عقيده دارد كه اسلام جزيي از تاريخ اروپاست. او صراحتامي گويد: (بسيار مهم است كه بخاطر داشته باشيم اروپا سرزميني باتاريخ متعلق به خود است و اسلام نيز، برخلاف نظر برخي، جزيي از اين تاريخ محسوب مي شود. ميراث اسلام در ذهن و انديشه اروپاييان جادارد و لازم است همواره اين نكته را گوشزد كنيم).
اين اعتقاد به ضميمه اعتقاد عمومي به جهاني بودن آيين اسلام كه مورد پذيرش و تاكيد رمضان نيز هست، او را به اين انديشه رسانده است كه براي رفع سوء تفاهمات، بايد ارزش هاي جهاني اسلام و غرب (اروپا)با هم گفت وگو كنند. او اعتقاد دارد اروپاييان بايد بعد جهاني اسلام رافارغ از بعد بومي آن بپذيرند و ارزش هاي جهاني اسلام را به چوب (نسبيت گرايي ارزش ها در دوران مدرن) نرانند. او مي گويد: (اگراروپاييان مي خواهند بدانند چرا مسلمانان خواهان سازش با اين محيطجديد زندگي خويش (يعني كشورهاي اروپايي)اند، لازم است از اين بعددوگانه اسلام (احترام به ارزش هاي ملل ديگر و اخذ ارزش هاي خوب ازآن ها و در عين حال داشتن ارزش هاي جهاني) آگاهي داشته باشند. علت عدم درك اين نكته، ناديده گرفتن بعد ديني اسلام است. بخاطرهمين است كه عموما تصور مي كنند مسلمانان به دو زبان سخن مي گويند و مقصد نهاني و پنهاني شان، اسلامي كردن اروپاست).
تاكيد بر اين نكته كه اسلام از روز نخستين تا امروز، هرگاه در هرجامعه اي وارد شده است، به ارزش هاي مثبت آن ها احترام گذاشته و درچارچوب مقيدات خود، آن ها را پذيرفته، نكته مهمي است كه در بعدجهاني اسلام، مورد تاكيد (رمضان) است.
ج. تغيير تلقي فرد مسلمان از اسلام
در مقابل، (رمضان) معتقد است اين تعبير كه (تعريف مسلماني مشخص است)، تعبير ناسازواري است. به زعم وي، تعريف واژه (مسلمان)، اگر محدود و مقيد به عمل به آداب ديني شود، تعريفي نادرست است و اسلام، صرفا عمل به آداب و عبادات نيست. وي تصريح مي كند: (بسياري از تحليل گران، بين مسلماناني كه به آداب ديني خويش عمل مي كنند و كساني كه اين چنين نيستند، تفاوت قايل مي شوند، ولي به نظر من، اين ديدگاهي نادرست و قايل شدن به يك دوگانگي كاذب است. مسلمان صرف نظر از اين كه تا چه اندازه به اصول مذهبي خويش مومن و پاي بند است كسي است كه (احساس كندمسلمان است)).
اين بخش از ديدگاه (رمضان)، كه اتفاقا چالش برانگيزترين بخش نظريه وي است، تاكيد دارد كه براي همزيستي و همساني با جامعه اروپايي، فرد مسلمان نبايد از اين كه بخشي از اصول عقيدتي خود راوانهد، هراسي داشته باشد. وي تاكيد مي كند كه اين قدرت وانهادن، بخشي از هويت جديدي است كه فرد مسلمان پيدا مي كند و وي آن را(يورو اسلام) نام گذارده است.
اين كه فرد مسلمان پاره هايي از اصلي ترين بخش هويت مسلماني خويش را وانهد يا تعديل كند، قسمتي از تز دكتر (طارق رمضان) است كه به شدت مخالفت برخي را بر انگيخته است. او به خصوص تاكيد داردكه چون ما در بسياري از موارد نص صريح نداريم و بر فقه و (آموزه هاي تدويني ثانويه) تكيه داريم، مي توانيم آنها را به نفع هويت جديد(شهروندي اروپا) تعديل كنيم تا آن هويت دو بعدي، كه پيش از اين ذكري از آن رفت، حاصل شود.
البته او اعتقاد دارد كه در اين تعديل، (اولويت ها) هم اهميت دارند. اومي گويد: (مسلمانان بايد بين مسائل اساسي و ثانوي تفاوت قايل شوند. براي مثال، مسئله عبادات مهم تر از اكل اغذيه حلال و حرام است. دربرخورد با اصول، لازم است بدانيم ثابت و متغير يا اصل و فرع كدام اند. همه چيز در حال تغيير است و مسلمانان بايد خود را با اين تحولات وفق دهند. عقلانيت مورد تاكيد اسلام، حكم مي كند كه مسلمانان با حفظايمان و اصول مبنايي خويش، با محيط سازگار شوند).
(رمضان)، از جمله، مسئله عبادات را از مسائل مانند مسائل اجتماعي اسلام جدا مي داند و معتقد است در مسائل ثانويه، مي توان تعديل خوبي به نفع بعد دوم هويت مسلمان اروپايي به عمل آورد.
جمع بندي: يورو اسلام، ايده اي براي رفع سوء تفاهم
اين كه همواره مسلمانان بپندارند چون غرب به لحاظ علوم روز مسلطاست، قصد تحميل ارزش هاي خود را (هم) بر مسلمانان دارد كه منجر به از بين رفتن اصول مسلماني و نسخ دين آنها مي شود و، از ديگر سو، غرب بپندارد كه مسلمانان در پي از بين بردن ارزش هاي غربي اند و قصدتسلط عقيدتي بر اذهان غربيان و اسلاميزه كردن اروپا را دارند، سوءتفاهمي است كه (يورو اسلام) مي كوشد در رفع آن راهكار عملي اي باشد. بر اساس اين ايده، بهترين راه حل آن است كه مسلمان ساكن اروپا، براي خود هويتي جديد قايل باشد كه مثلا مسلمان ساكن افريقا ياخاورميانه با آن بيگانه است؛ هويتي كه يك بعد آن مسلماني و عمل به آموزه هاي اسلام است و يك بعد آن شهروندي اروپا. اين هويت دوبعدي، باعث مي شود كه هر دو سوي قضيه، ظن برخورد تمدني را (كه به تعبير طارق رمضان (بيشتر برخورد جهالت هاست تا تمدن ها)) باآموزه هاي يكديگر و اصول يكديگر منتفي بدانند و بكوشند به يك مصالحه و اجماع في الجمله براي زندگي مسالمت آميز برسند. به زعم (رمضان) و ساير مدافعان ايده (يورو اسلام)، اگر اين ايده محقق نشود، سطح تنش هاي بين مسلمانان ساكن اروپا و بوميان اروپايي هر روزتوسعه بيشتري خواهد يافت و به سطحي خواهد رسيد كه فضاي زندگي در اروپا، كه اكنون به عنوان يك واحد سياسي معتبر در سطح جهان خودنيز به دنبال هويتي تازه است، براي مسلمانان فضاي مناسبي نخواهدبود و محيطي خواهد بود سرشار از رويارويي هاي عقيدتي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي. متضرر اصلي نيز در اين فضا، نه اروپاييان، كه ساكنان مسلمان اروپا خواهند بود؛ كساني كه دوست ترداشتند (مسلمان ساكن اروپا) خوانده شوند تا (مسلمان اروپايي)... اين چالشي است كه آينده اسلام در اروپا، قطعا آن را درك خواهد كرد.
پي نوشت :
1. در گفت و گو با مجله تايم، شماره ويژه بحران هويت اروپا، فوريه 2005.
2. طارق رمضان، متفكر مسلمان سوييسي، نوه حسن البناء، بنيانگذارجمعيت اخوان المسلمين است. رمضان كه متولد اروپاست، از سال هاپيش با همراهي كساني از نزديكان و همفكرانش، (مركز اسلامي ژنو)را در سوييس تاسيس كرده است و خود علاوه بر هدايت برنامه هاي اين مركز، به عنوان متفكري شناخته شده در اروپا و غرب، به تدريس دردانشگاه ها و مراكز معتبر علمي و دانشگاهي در موضوع اسلام مشغول است. اين متفكر نوآور، كه خود نيز بعد از واقعه 11 سپتامبر، از حضور درآمريكا و سخنراني و ادامه تدريس در دانشگاه هاي اين كشور، محروم شده است، همواره براي متفكران مسلمان و غير مسلمان، چهره اي موجه و فعال در عرصه اسلام شناسي و اسلام پژوهي بوده است. ايده (يورو اسلام)، نخستين بار به صورت يك (پيش نظريه) قابل تامل وساخت مند، با دقت هاي مفهومي و مضموني، از سوي وي مطرح شد ومورد توجه قرار گرفت.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله