بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (1)

غرب دارد دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی بار می‏آورد. تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛ به جای او یک حیوان آدمکش گذاشته است! الان شما در هر جای دنیا که ملاحظه می‏کنید، الان هم که یک
دوشنبه، 21 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (1)
 بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (1)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

درندگی و وحشی‏گری غرب

غرب دارد دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی بار می‏آورد. تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛ به جای او یک حیوان آدمکش گذاشته است! الان شما در هر جای دنیا که ملاحظه می‏کنید، الان هم که یک آرامشی فرض کنید در دنیا هست و جنگ‏های ‏عمومی ‏نیست، در هر مملکتی که می‏بینید، با دخالت همین امریکا و با دخالت همین شوروی آدمکشی‌هاست. افغانستان الان آدمکشی است به دخالت شوروی، در بسیاری از جاها. لبنان هم آدمکشی است به دخالت امریکا، غرب حیوان بار می‏آورد. آنهم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشی! آدمکش! آدمخوار پیشرفت، پیشرفت انسانی نیست. پیشرفت حیوانی است. تربیت انسانی نیست. در غرب تربیت حیوانی است. حکومت‏ها را می‏گویم؛ ملت‏ها را نمی‏گویم. حکومت‏ها و پرورش‏هایی که در حکومت‏ها هست حکومت‏های ‏انسانی نیست. غرب پیشرفت کرده، پیشرفت کرده در اینکه حیوان تربیت کرده! آلات قتاله درست کرده. در روزنامه دیشب پریشب بود که یک [بمبی] درست کرده‌اند که پنج مرتبه بالاتر از آنی است که در آن جنگ (1) روی ژاپن ریختند، پنج مرتبه از آن بالاتر کار غرب این است! یک چیزی درست کند برای آدمکشی، و این افتخاری است که پنج مرتبه بالاتر از آن است که دویست هزار نفر را در یک شاهری، یک بمب کشت! این «پیشرفت». ما باورمان آمده است که همه چیزها در غرب است. خیر، آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است، حیوان درنده دارند درست می‏کنند. آلاتی هم که درست می‏کنند همان چنگ و دندان حیوان درنده است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.
غرب انسان درست نمی‏کند، آنکه انسان درست می‏کند آن مکتب‏های ‏الهی است. مکتب‏های ‏توحیدی است که تمام هم انبیاء این بوده که آدم درست کنند اگر یک مملکتی آدم داشت، آزادی به جوری که ضرر به غیر نزند؛ استقلال فکری، استقلال روحی، استقلال انسانی. آن‏ها انسان می‏خواهند درست بکند. قرآن کتاب انسان سازی است؛ می‏خواهد انسان درست کند. انسان اگر درست شد، آرامش در یک مملکتی پیدا می‏شود. اگر یک مملکتی روی تعلیمات توحیدی، روی تعلیمات انسانی اسلامی ‏افرادش بار آمدند، این‏ها به تعبیر قرآن اینطور بار می‏آیند که بین خودشان با هم رحیمند، دوستند؛ بین خودشان اینطور هستند؛ اما اگر کسی بنا شد به آن‏ها تعدی بکند بخواهد کند به آن‏ها، نسبت به آن‏ها «اشداء» است، سخت است.(2) و (3)

شیطان بزرگ

در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطان‏ها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار برم.(4) در این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می‏کند. و چه بچه شیطان‏هایی که در ایران هستند و چه شیطان‏هایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه‌ انداخته است. شما می‏دانید که ‏ایران در مدت حکومت این دو خبیث،(5) که حکومتشان هم برخلاف قانون بود یک برهه‏ای از زمان گرفتار انگلستان بود و بعدش گرفتار امریکا؛ یعنی عمده‌اش امریکا. رضا خان را انگلیس‏ها آوردند و مأمورش کردند برای ما، و محمدرضا را متفقین که آمدند ایران به حسب گفته خودش صلاح دیدند که محمدرضا باشد. البته آن‏ها صلاح ملت را که نمی‏دیدند، صلاح خودشان را می‏دیدند. در طول این مدت هم گرفتاری‏های ‏همه جانبه ملت ما را چه زن‏ها و چه مردها همه می‏دانید. شاید بسیاریش را یادتان نباشد که من یادم است که‏ این‏ها در زمان رضاخان به اسم اتحاد شکل، به اسم کشف حجاب، چه کارها کردند، چه پرده‏ها دریدند از این مملکت. چه زورگویی‏ها کردند و چه بچه‌ها سقط شد در اثر حمله‌هایی که‏ این‏ها می‏کردند به زن‏ها که چادر را از سرشان بکشند. آن زمان گذشت با تلخی، و همان متفقینی که‏ این را آورده بودند؛ یعنی انگلیس‏ها که آورده بودند، همان‏ها او را از اینجا بردند و اعلان هم کردند. در رادیوی دهلی که آن وقت دست این‏ها بود، اعلام کردند که ما این را آوردیم و بعد که خیانت کرد، بردیم. و بعد هم جواهراتی که جمع کرد و چمدان‏ها را بست و برد و در کشتی گذاشت که همراهش ببرد، بین راه آنطوری که یکی از همراهانش نقل کرده بودند بین راه یک کشتی مخصوص حمل دواب آوردند متصل کردند به آن کشتی، و رضا خان را آنجایی که جایش باید باشد آنجا بردند. و او گفته بود که چمدان‏ها؟ گفتند: چمدان‏ها بعد می‏آید. او را بردند به آن جزیره و چمدان‏ها را هم آن‏ها بردند و خوردند.
بعد نوبت غارتگری به‏ این دومی ‏رسید که آن را اکثراً یادتان است؛ یعنی اواخرش را که همه یادتان است. از اولش هم بسیاریتان یادتان است که‏ این‏ها چه کردند، و چه جنایاتی در این مملکت کردند با چه اسماء فریبنده، مع الأسف از این تبلیغات همه جانبه‏ای که ‏این‏ها کردند بعضی از افراد باورشان آمده است، و بعضی‏ها هم که شریک جرم‏اند با آن‏ها و حالا هم مشغول فعالیت هستند. این‏ها همان شیاطینی هستند که حالا به فریاد امریکا، مشغول انجام عمل هستند، مشغول شیطنت هستند. و باید ملت ما با هوشیاری، با بیداری این توطئه‏ها را خنثی کند.(6)

مبل‏ها مهمند نه آدم‏ها!!

اصل این ابرقدرت‏ها، ما آن طوری که تجربه برایمان ثابت شده است، این قدرت‏های ‏بزرگ، چه ابرقدرت‏ها، چه قدرت‏های ‏مادون آن‏ها، این‏ها اصلش به‏ اینکه، به بشر نظر داشته باشند، حتی به بشر مملکت خودشان، این‏ها سودجو هستند. خودشان را می‏بینند. غیر خودشان چیزی را نمی‏بینند. و برای خودشان فعالیت می‏کنند. حالا یک عده‏ای هم از مملکت خودشان به باد فنا برود. از ممالک دیگر به باد فنا برود. این‏ها شانس پیدا کنند در ریاست جمهور چند سال دیگر عالم هرچه می‏خواهد بشود، شده است. از این جهت من احتمال این را می‏دهیم. من یک قصه‏ای دارم در پاریس، یکی از مقامات بالا آمده بودند پیش من. آنجا صحبت از اینکه یک وقت در چین که شلوغی واقع شده بوده است، چه شده بوده است که، حالا تفصیل را خوب یادم نیست. و خوف این را داشتند که سفارتشان را که در چین هست آنجا چه بکنند. آن شخص گفته بود، برای من ترجمه کرده بودند. این طور ترجمه کردند که می‏گوید که ما افرادی که از خودمان در آنجا بود، برایمان ولی مطرح نیست. مبل‏ها مهم است. آنکه برای ما مهم است، آن مبل‏های ‏قیمتی بودند و ما خوف این را داشتیم که آن مبل‏ها از بین برود. اما افراد بروند، بروند. این طوری است مسئله. آن‏هایی که تربیت انسانی ندارند، آن‏ها که مهذب نیستند، آن‏هایی که تحت فرمان‏های ‏آسمانی تربیت نشده‌اند، آن‏ها غیر از خودشان هیچ نمی‏بینند. و تمام منافع را برای خودشان می‏خواهند.(7)

با چه موجودات کثیفی روبرو هستیم

تا غرب راه به‏ اینجا دارد، شما به استقلال خودتان نمی‏رسید. و تا این غربزده‌هایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهید رسید. این‏ها نمی‏گذارند، ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سر پای خودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودی هستیم.
غرب به ما یک چیزی که مفید به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است. غرب هر چه به‏ این طرف فرستاده آن‏هایی بوده که برای خودش مفید نبوده است؛ حالا مضر به حال ما باشد یا نباشد مطرح نیست.
من این را مکرر گفته‏ام، و از بس متأثر شده‏ام این را باز مکرر می‏کنم، که در چند روز پیش از این، چند وقت پیش از این، در مجله، در روزنامه، خواندم که دواهایی که در امریکا قدغن شده است که استعمال بکنند آنجا لکن مجازند که به دنیای ثالث (8) بفرستند! شما ببینید با ما این‏ها چه نظری به ما می‏کنند! ما را مثال یک موجود زنده شاید فرض نمی‏کنند! والله برای هر موجود زنده، انسان اینطور حاضر نیست که یک دوایی که مضر است بفرستد و به حیوان بدهد. شما ببینید که ما با چه موجوداتی مقابل هستیم با چه موجودات کثیفی در امریکا ما مواجه هستیم. امریکا و ملت را نمی‏گویم، دولت را می‏گویم دولت‏های ‏ابرقدرت با ما چه معامله می‏کنند. و ما باز خاضع آن‏ها هستیم باز برای آن‏ها کار می‏کنیم. بشکند قلم‏هایی که برای این‏ها دارد کار می‏کند! و بشکند زبان‏ها و ببرد زبان‏هایی که به نفع این‏ها دارد صحبت می‏کند و ملت را می‏خواهد تباه کند شما فکر کنید که دوایی که آنجا نباید استعمال بشود، بفرستند به دنیای ثالث، بفرستند پیش ما. جهنم ما هر چه به سرمان آمد از آن دواها مانع ندارد؛ آن‏ها پولش را بگیرند! از اول همین بوده است، چیزهایی که به حال ما مفید باشد به ما ندادند.(9)

آن‏ها شما را بدتر از موش می‏دانند

اسلام برای همه است، دلسوز برای بشر است. ما هم تابع اسلامیم، هم دلسوزیم برای بشر. ما با هر کس که با ما به طور انسانی رفتار کند اما با او دوستیم، اما، ما را حساب کنند. ما را از موش بدتر نکنند که دوا‏های ‏خودشان را روی ما حساب کنند، روی ما امتحان کنند. ما را هم آدم حساب کنند آن‏ها. این‏هایی که دم می‏زنند از این طرف و از آن طرف، نمی‏فهمند این را که آن‏ها به شما چه نظری دارند، آن‏ها شما را چه می‏دانند. حیثیت ما از دست می‏رود. این حبسی‏ها، این شلاق‏ها، حیثیت ما را آقا! آن‏ها برای ما چیزی قائل نیستند. آن‏ها شما را موش می‏دانند، بدتر از موش می‏دانند. آن‏ها از حیوانات می‏گویند حمایت می‏کنیم، اما ما را آن طوری حساب می‏کنند. شما چه حیثیتی دارید. ما چه حیثیتی پیش این‏ها داریم؟ ما چه صحبتی با این‏ها داریم؟ چه چیز بنشینیم با این‏ها بگوییم؟ آن کسی که لانه جاسوسیش در ایران هست، و آن طوری که‏ این‏ها می‏گویند، می‏گویند اصلاً عقل ماها نمی‏تواند برسد که‏ اینکه ‏این‏ها چه بساطی اینجا درست کردند برای توطئه، کارشناس‏ها باید بروند آنجا تا بفهمند، تا چه ‌اندازه هم بفهمند، من نمی‏دانم. یکیشان که‏ اینجا بود، آنجا آمده بود پیش من گفت: ما یک چیزی پیدا کردیم به‌ اندازه عدس، این گیرنده و فرستنده است. گفت: اندازه عدس است. روابط این‏ها با همه جا داشتند، مرکز جاسوسی شاید شرق بوده‏ اینجا. اینجا را جای امنی برای خودشان درست کرده بودند. آقای «آریامهر»(10) اینجا را تقدیم کرده بود به ‏این‏ها هر کاری بخواهند بکنند. مرکز جاسوسی همه جا بوده، می‏گویند نه مخصوص به‏ایران بوده است، برای همه جا، اینجا مرکزیت برای همه جا داشته است، و مرکز توطئه برای همه جا بوده است.(11)

غرب وابستگی فرهنگی صادر می‏کند نه دانش و ترقی

آن چیزی که آن‏ها به اسم «علم» صادر می‏کنند، به اسم «فرهنگ» صادر می‏کنند، به اسم «ترقی و تعالی» صادر می‏کنند، آن غیر از آنی است که پیش خودشان است. آن‏ها برای ممالک شرقی یک طور دیگری فکر می‏کنند. اگر ملاحظه کرده باشید، همین چند روز قبل، چند هفته قبل، در یکی از روزنامه‌ها یا مجلات نوشته بود که فلان دواها، فلان قسم از دواها، در امریکا ممنوع است، لکن برای جهان سوم صدورش مانع ندارد! اطبایی که در خارج می‏روند و تحصیل می‏کنند و دارای جواز می‏شوند، دیپلم می‏شوند، و این کارهایشان را تمام می‏کنند، بسیاری از آن‏ها را اجازه ‏اینکه در خود آن کشور طبابت کنند نمی‏دهند، می‏گویند بروید در مملکت خودتان طبابت کنید! کیفیت تحصیلی که جوان‏های ‏ما می‏روند و آنجا تحصیل می‏کنند، و به خیال خودشان برای «ترقی» می‏روند، کیفیت تحصیلی صحیح نیست؛ یعنی آن‏ها این چیزهایی که نفع دارد برای همه، به اختیار ما نمی‏گذارند. اگر چنانچه یک تعلیمی ‏هم بکنند، یک تعلیم جزئی است؛ و باید بگوییم تعلیم استعماری. همه چیز ما را وابسته به خودشان در عین حال می‏کنند و به ما هم چیزی هم نمی‏دهند.(12)

هجوم به فرهنگ کشورها، بهترین راه برای سلطه‏ی جهانخواران

از طرف اداره کل تربیت معلم در رابطه با شروع کار آموزش معلمین و مدرسین سراسر کشور گزارش رسید که در آن از این جانب خواسته شده بود تا کلمه‏ای در این مورد داشته باشم. ضمن تشکر از زحمات مسئولین لازم است اهمیت موضوعی را که کراراً گوشزد کرده‏ام، تکرار نمایم. تردیدی نیست که جهانخواران برای به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم کشیدن مستضعفان جهان راهی بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب کشور‏های ‏ضعیف ندارد. زیرا با تربیت غربی یا شرقی معلم و استاد است که دبستان‏ها و دبیرستان‏ها محل‏هایی می‏شوند مجهز برای تربیت غربی یا شرقی جوان‏هایی که دولتمردان و دست اندرکاران آتیه کشورهایند. و با این گونه تربیت است که جوانان با گرایش به یکی از دو قطب قدرت، راه را برای مستکبرین جهان در به دام کشیدن کشور‏های ‏مستضعفا به صورتی شایسته و بدون زحمت و دستیازی به سلاح‏های ‏نظامی‏ زنگزده باز می‏نمایند.
برای آنان چه راهی بهتر از آنکه با دست قشری از بومی‏های ‏هر کشور، ملت‏ها را بی سر و صدا بلکه با شوق و رغبت به سوی مقاصد آنان کشیده تا دسترنج ملت‏ها و ذخایر کشورها را با عرض ارادت و ادب و قبول منت از اربابان تقدیم آنان نمایند.(13)

اساتید منحرف و غرب زده، برپا دارندگان سلطه‏ی ابرقدرت‏ها

ضربه‏های ‏مهلکی که بر کشور مظلوم ما در این پنجاه سال اخیر از دانشگاه‏ها و اساتید منحرفی که با تربیت غربی بر مراکز علیم و تربیت حکمفرما بودند وارد آمد از سر نیزه رضا خان و پسرش وارد نشد.
البته اساتید و معلمان متعهدی بودند، لکن زمام امور در دست آنان نبود. ما از شر رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به‏ این زودی‏ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپا دارندگان سلطه ابرقدرت‏ها هستند و سر سپردگانی می‏باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‏شوند، و هم اکنون با تمام ورشکستگی‏ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی‏ و شکستن این سد عظیم الهی برنمی‏دارند. ملت عزیز ایران و سایر کشور‏های ‏مستضعف جهان اگر بخواهند از دام‏های ‏شیطنت آمیز قدرت‏های ‏بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند چار‏های ‏جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند؛ و این میسر نیست جز با دست اساتید و معلمان متعهدی که در دبستان‏ها تا دانشگاه‏ها راه یافته‌اند و با تعلیم و کوشش در رشته‌‏های ‏مختلف علوم و تربیت صحیح و تهذیب مراکز تربیت و تعلیم از عناصر منحرف و کج اندیش، نوباوگان را که ذخایر کشور و مایه امید ملت‏اند، همدوش با تعلیم در همه رشته‌ها به حسب تعالیم اسلامی‏ تربیت و تهذیب نمایند و علوم اسلامی ‏را که مربی اخلاق و مهذب نفوس است به دست کارشناسان اسلامی ‏داده تا نوباوگان و جوانان عزیز را بدین مکتب جامع روانبخش آشنا و از تعلیمات علمی ‏و عملی آن برخوردار سازند. و به یقین بدانند که اسلام مکتبی است که انسان‏ها را به گونه‏ای می‏سازد که به جز حق و مبدأ خلق به هیچ مکتبی تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع گردند، و مسئله کشور خود را با هیچ انگیزه‏ای از دست ندهند، و از استقلال و آزادی خویش و سایر بندگان خدا بی‏هیچ طمع و خوفی دفاع کنند، و از خودخواهی‏ها و کوتاه بینی‏ها - که منشأ بدبختی و گرفتاری‏ها است - اجتناب کنند.(14)

غرب و امریکا، منشأ تمام گرفتاری‏های ‏شرق

آقا! تمام گرفتاری‏های ‏شرق از این اجانب است؛ از این غرب است؛ از این امریکاست. الان تمام گرفتاری ما از امریکاست. تمام گرفتاری مسلمین از امریکاست. از این امریکایی است که صهیونیسم را آنطور تقویت کرده است و آنطور دارد تقویت می‏کند، و برادر‏های ‏ما را فوج فوج می‏کشند. (15)

قدرت‏های ‏بزرگ، منشأ گرفتاری‏های ‏مسلمین

گرفتاری‏های ‏مسلمین همه از این قدرت‏های ‏بزرگ و تزریق کردن آن‏ها و تلقین کردن آن‏ها به نوکر‏های ‏خودشان در منطقه‌ها و تمام گرفتاری‏هایی که مسلمین دارند از دست این‏هاست، و تا از دست این‏ها نجات پیدا نکنند گرفتاری‏ها رفع نمی‏شود. باید دید با چه حقی امریکا از آن طرف دنیا دستش را دراز می‏کند به‏ این طرف دنیا و در کشور‏های ‏اسلامی ‏دخالت می‏کند و می‏خواهد مقدرات کشور‏های ‏اسلامی ‏را او تعیین کند. این ننگ برای مسلمین نیست که یک کشوری که دشمن خدا شمرده می‏شود، یعنی سرانش، یک دولتی که دشمن اسلام شمرده می‏شود و دشمن بشریت شمرده می‏شود، از آن طرف دنیا دستش را دراز کند با یک میلیارد جمعیت مسلم مقدرات کشور‏های ‏اسلامی‏ را او تعیین کند؟ و نگویند تو چکار‏های ‏که در لبنان دخالت می‏کنی؟ تو چکار‏ه‏ای ‏که در مصر دخالت می‏کنی؟ ما دست او را شکستیم و قطع کردیم و از کشور خودمان بیرونشان کردیم. امریکا می‏گوید که ما در منطقه منافع داریم! چرا باید او در منطقه ما منافع داشته باشد؟ چرا باید منافع مسلمین منافع امریکا باشد و او در منطقه منافع داشته باشد و یکی سؤال نکند این را؟ یکی از کشورها سؤال نکنند این را از امریکا، که شما چکاره هستید که آمدید می‏خواهید مقدرات این منطقه را درست کنید؟ شما چکاره‏اید؟ شما چرا آمدید؟(16)

کشور‏های ‏ضعیف، میدان همیشگی تاخت و تاز ابرقدرت‏ها

مع الأسف ملت‏های ‏ضعیف، کشور‏های ‏ضعیف در حال جنگ و در حال صلح، این‏ها پایمال می‏شوند. گفته می‏شود که خروس، هم در عزا و هم در عروسی ذبح می‏شود، ملت‏های ‏ضعیف هم اینطورند. من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما جنگ بین المللی اول را یادش باشد. اما در جنگ بین المللی هم مشاهده می‏کردیم، من کوچک بودم لکن مدرسه می‏رفتم، و سرباز‏های ‏شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در خمین، من آنجا آن‏ها را می‏دیدم، و مورد تاخت و تاز ما واقع شدیم در جنگ بین المللی اول. جنگ بین المللی دوم را بسیاری از شماها یادتان است که ما مورد تاخت و تاز این سه قوه واقع شدیم؛ امریکا، انگلستان، شوروی، سرباز‏های ‏آن‏ها در همه کشور ما تقریباً پخش بودند. شوروی تقریباً از بیرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان دیگر هم جا‏های ‏دیگر. ما مورد تاخت و تاز بودیم به عنوان پل پیروزی. ما باید مورد تاخت و تاز بشویم تا آقایان پیروز بشوند. بعد هم که پیروز شدند و حال صلح پیش آمد باز ما ذبح شدیم. کشور‏های ‏ضعیف اینطورند؛ در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح، و در حال جنگ هم همین طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود، در حالی که دنیا در صلح به خیال خودشان آرامش و صلح بود. این قوای بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند که همه چیز ما را از دست بدهند، بگیرند از ما. ما در طول مدتی که انگلستان و امریکا در اینجا دخالت مستقیم داشتند، هیچ چیز خودمان نداشتیم. نه فرهنگ ما یک فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربیت می‏شد در دانشگاه‏های ‏ما اشخاصی که برای خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند، و نه قوای نظامی ‏ما از ما بود و برای ما بود، و نه جهات اقتصادی ما مربوط به خودمان بود. تمام طرح‏هایی که ریخته می‏شد از آنجا بود. شاه مخلوع در یکی از کتاب‏هایش که بعد جمع کردند، این کلمه بود که بعد از اینکه‏ این قوای ثلاثه آمدند و اجتماع کردند سرانشان در تهران، او نوشته است که‏ این‏ها صلاح دیدند که من باشم، ما باشیم در ایران، بعد آن‏هایی که اطرافش بودند، لابد به او فهماندند که بد غلطی کردی، آن کتاب را با آن جمله‌اش را دیگر محو کردند و جمع کردند، از قراری که گفتند. این یک سندی است از زبان یک نفری که در اینجا به طور ظلم سلطه داشت، این یک اقراری است از او، به‏ اینکه آن‏ها من را در اینجا قرار دادند. قبل از او برای پدرش هم همین مسئله بود، منتها آن را خود انگلیس‏ها در رادیوی دهلی اقرار کردند، گفتند ما رضاخان را آوردیم در ایران و سلطنت به او دادیم، لکن به ما خیانت کرد و او را بیرون کردیم. این هم اقراری بود که انگلستان کرد. آن هم اقراری بود که همان کسی که دست نشانده خود آن‏ها بود کرد. در یکی از صحبت‏هایش محمدرضا گفت که لیست وکلا را از سفارتخانه می‏نوشتند و پیش ما می‏فرستادند، و ما ملزم بودیم که آن‏ها را وکیل کنیم. ما، هم وکلا را با این کلمه می‏شناسیم و هم محمدرضا را، و دستگاه‏های ‏دولتی را با این کلمه می‏توانیم بشناسیم و هم امریکا و شوروی و انگلستان را. این‏ها شواهدی است که هست.(17)

پی‌نوشت‌ها:

1- جنگ دوم جهانی، بمباران اتمی ‏هیروشیما، اول فصل.
2- اشاره به آیه 29، سوره فتح.
3- صحیفه امام، ج 8، ص 95-96.
4- نهج البلاغه، خطبه 234، خطبه القاصعه، بحارالانوار، ج 15، ص 258، ح 9 المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 4، ص 324.
5- رضا خان و پسرش محمدرضا پهلوی.
6- صحیفه امام، ج 10، ص 489-490.
7- همان، ح 11، ص143.
8- جهان سوم و کشور‏های ‏توسعه نیافته.
9- صحیفه امام ، ج 10، ص391.
10- محمدرضا پهلوی،
11- صحیفه امام، ج 1، ص 14-15.
12- همان، ج 10، ص 356-357.
13- همان، ج 15، ص 446.
14- همان، ص 446-447.
15- همان، ج10، ص 391-392.
16- همان، ج 17، ص 208-209.
17- همان، ج 12، ص 374-375.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.