بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (3)

خدای تبارک و تعالی این ملت‌ها را توجه بدهد به ‏این مسائل، و این دولت‏هایی که در کشور‏های ‏اسلامی ‏هستند از خواب بیدار کند. این‏ها گمان می‏کنند که اسرائیل پشت و پناه آن‏ها هست که کمک به او می‏کنند. اسرائیلی که بنایش بر این است که
دوشنبه، 21 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (3)
 بیانات امام خمینی درباره شناخت غرب و غرب زدگان (3)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

قابل اعتماد نبودن قدرت‏های ‏خارجی

خدای تبارک و تعالی این ملت‌ها را توجه بدهد به ‏این مسائل، و این دولت‏هایی که در کشور‏های ‏اسلامی ‏هستند از خواب بیدار کند. این‏ها گمان می‏کنند که اسرائیل پشت و پناه آن‏ها هست که کمک به او می‏کنند. اسرائیلی که بنایش بر این است که کشور‏های ‏عربی را بگیرد، این را خیال می‏کنند که ‏این پشت و پناه او هست، یا امریکا پشت و پناه است، امریکا از شما نفت می‏خواهد و امریکا از شما نفع می‏خواهد و می‏خواهد شما بازار باشید برای او، و همین طور شوروی، این‏ها فرق نمی‏کند، این‏ها می‏خواهند که از شما استفاده بکنند، از مخازن که خدا به شما داده آن‏ها استفاده‌اش را بکنند، شما حمال باشید برای آن‏ها، و الا در آنجایی که شما گرفتار بشوید هیچ یک از این‏ها به داد شما نخواهند رسید؛ آن‏ها آن وقت می‏گویند ما این‏ها را نمی‏شناسیم. بنای این اشخاصی که توجه‏شان به خودشان و به دنیای خودشان است این است که مادامی ‏که به نفع آن‏ها چیزی باشد با آن‏ها همراهند و با آن‏ها هم کاسه هستند، آن روزی که ببینند این به نفع نیست ولو دوستشان باشد کنارش می‏گذارند. این قصه چرچیل (1) را شنیدید شاید، خوب، چرچیل در جنگ عمومی‏ رئیس انگلستان بود، شوروی هم همراه ‏این‏ها بودند، در جنگ با آلمان، شوروی هم همراه ‏این‏ها بود امریکا هم همراه ‏این‏ها بود به مجرد اینکه هیتلر (2) را شکست دادند، چرچیل گفت که الان وقتی است که ما به شوروی بزنیم؛ شوروی که با آن‏ها دوستی داشت و با آن‏ها می‏خواست که وارد بشود یعنی جنگ آلمان را او برد، گفت الان وقتش است! منتها مجلس انگلستان اجازه نداد این را، آن وقت معلوم شد این معنا، مجلس انگلستان اجازه نداد این مطلب را. وضع این‏ها اینطور است، همان دوستی را که دارند، آن روزی که ببینند یک دوست دیگری بهتر از این است و این برایشان دیگر خوب نیست، این را پرتش می‏کنند دور، یا این را می‏زنندش به زمین، وضع این‏ها اینطوری است. کسی که به خدا اعتقاد ندارد، کسی که به معاد اعتقاد ندارد، کسی که نمی‏شناسد آن ارزش‏های ‏انسانی را، این‏ها را نمی‏شود بهش اعتماد کرد، که ما با امریکا باشیم، به اینکه به ما در وقت خودش چه بکند. امریکا از شما نفت می‏خواهد. امریکا از حکومت حجاز، نفت حجاز را می‏خواهد او نفعی به شما نمی‏رساند. او از شما می‏گیرد و می‏دوشد شما را. برای چه برای او خودتان را به زحمت می‏اندازید و ما را هم به زحمت می‏اندازید؟ ان شاء الله خداوند همه را بیدار کند و هشیار کند و این عید سعید را مبارک کند. و مبارک آن روزی است که دست قدرت‏ها، دست خیانتکارها، دست جنایتکارها از سر مظلومین جهان قطع بشود و ان شاء الله امیدوارم نزدیک باشد یک همچو وقتی باشد. (3)

لزوم تحلیل اعمال دشمنان

ما باید در کارهایی که دشمن‏های ‏ما می‏کنند دقت کنیم و تحلیل کنیم، ببینیم که آن‏ها به چه چیز زیاد اهمیت می‏دهند و انگشت روی چه حیثیتی از حیثیت‏های ‏مسلمین می‏گذارند و بفهمیم که آنچه که آن‏ها بر آن اصرار دارند همانی است که برای مسلمین و برای بشر بد است. ما از گفتار و کردار آن‏ها باید کشف کنیم که آن‏ها چه می‏خواهند و ما باید چه بکنیم. شما اگر ملاحظه بفرمایید در این قرون آخر که تمام بشر مثال یک عائله شده‌اند و به واسطه ارتباطات زیادی که بین همه بشر حاصل شده است در این قرن‏های ‏آخر، آن‏هایی که می‏خواهند ممالک دنیا را قبضه کنند و ذخایر همه را به غارت ببرند با چه اساس به‏ این امری که، نقشه‏ای که کشیده‌اند، موفق می‏شوند و آن‏ها چه راه‏هایی را انتخاب کرده‌اند. هر راهی را که آن‏ها انتخاب کرده‌اند، ما باید راه مقابلش را انتخاب کنیم.
ما می‏بینیم، در وقتی که در ایران خودمان نظر می‏کنیم می‏بینیم که کوشش‏های ‏زیاد شده است برای تفرقه‌ انداختن بین دو جناحی که اگر آن دو جناح متحد بشوند کار‏های ‏کشور اصلاح می‏شود و آن جناح روحانی و جناح دانشگاهی است. چقدر کوشش کرده‌اند برای تفرقه بین این دو جناح، بطوری که در دانشگاه اسم روحانی را نمی‏شد بیاوری و در فیضیه اسم دانشگاهی. این در اثر تبلیغات دامنه داری بود که کرده بودند و با آن تبلیغات و بی‏توجهی ما، اینطور مسائل واقع شد وآن ضربه‏ای که ما از این افتراق خوردیم از هیچ چیز نخوردیم؛ یعنی، اساس تمام ضربه‌ها این ضربه بود. دانشگاه اداره کشور را می‏کرد، وقتی دانشگاه به تباهی کشیده شد، اداره کشور به تباهی کشیده شد. و ما دیدیم آنچه که در این قرن‏های ‏آخر واقع شد خصوصاً در این پنجاه سال، از آن طرف با تبلیغات وسیع بین برادر‏های ‏اهل سنت و برادر‏های ‏اهل تشیع کوشش کردند که تفرقه ‏ایجاد کنند. با همه وسایل کوشش کردند و این دو جناح بزرگ را از هم جدا کردند، بطوری که آن طایفه‏ این طایفه را حتی تکفیر می‏کردند و این طایفه آن طایفه را، احزاب درست می‏کردند در کشور، این اختصاص به کشور ما ندارد، همه کشورها احزابی که درست می‏کردند دو طایفه را به جان هم می‏انداختند. حزب‏ها غافل بودند، رؤسای احزاب غافل بودند که‏ این‏ها دارند چه می‏کنند. هر حزبی دشمن حزب دیگری بود و هر قشری دشمن قشر دیگر، پس ما می‏بینیم که آن چیزی که آن‏ها اصرار به آن دارند این است که ما با هم مجتمع نشویم، ما با هم برادر نباشیم، مسلمان‏ها در هر جا که هستند با اشکال مختلفه [باشند]؛ یک شکل آن ملی گرایی، آن می‏گوید ملت فارس، آن می‏گوید ملت عرب، آن می‏گوید ملت ترک. این ملی گرایی که به ‏این معناست که هر کشوری، هر زبانی بخواهد مقابل کشور دیگر و زبان دیگر بایستد، این آن امری است که اساسی دعوت پیغمبرها را به هم می‏زند. پیغمبرها که از اول تا ختمشان آمده‌اند، مردم را به برادری، به دوستی، به اخوت دعوت کرده‌اند. در مقابل آن‏ها یک قشر‏های ‏تحصیلکرده در دامن غرب یا شرق آمده‌اند و ندانسته، اکثراً ندانسته و بعضی هم دانسته قضیه ملی گرایی را پیش کشیده‌اند، ملت عرب باید چطور باشد، در مقابل اینکه اسلام و ملت مسلم باید چه باشند، ملت عرب باید چه باشد، ملت فارس باید چه باشد، ترک باید چه باشد.
رنگ‏های ‏مختلف، این رنگ، رنگ سفید است، آن رنگ، رنگ سیاه است، آن زرد است، تمام این مسائل، مسائل تفرقه افکن از این قدرت‏های ‏بزرگ و شیطان‏های ‏بزرگ است که بین ملت‏ها و بین افراد انسان‏ها می‏خواهند تفرقه بیندازند و ما از آن طرف می‏بینیم که اسلام تکیه کرده است بر اخوت با تعبیر‏های ‏مختلف، انما المؤمنون اخوة (4) از آن استفاده می‏شود که کأنه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الا برادری، همه چیزشان در برادری خلاصه می‏شود. در مقابل این کلمه و سایر کلماتی که در قرآن کریم هست، آن‏ها؛ ابرقدرت‏ها دیده‌اند که اگر این کلمه و مثال این کلمه تحقق پیدا کند آن‏ها دیگر نمی‏توانند در این کشورها دخالت کنند.
شما ملاحظه بفرمایید که در این سال‏های ‏اخیری که ملت ایران به تأیید خدای تبارک و تعالی قیام کرد و قشر‏های ‏میلیونی آن‏ها، چه قشر‏های ‏روحانی و چه قشر‏های ‏دانشگاهی در کنار هم فعال شدند و همه ملت متحد شدند، چه معجز‏ه‏ای ‏ایجاد کردند. این برادری در یک محیط کوچک مثل ایران، با یک جمعیت کم در مقابل جمعیت‏ها چه اعجازی کرد. این اعجاز برای همین وحدت کلمه و اخوت بود؛ این اخوت و برادری که در ایران پیدا شد و این تحول عظیمی ‏که پیدا شد و همه قشرها را با هم منسجم کرد، برادران اهل سنت را با اهل تشیع، تشیع را با اهل تسنن، دانشگاهی را با فیضیه‏ای و ترک و عرب و فارسی، همه‏ این‏ها در ایران هست، همه با هم. ملاحظه بفرمایید که همین وحدت در یک جمعیت محدود و در یک کشور محدود با ابرقدرت‏ها چه کرده است. بیخود نیست که همه رسانه‌‏های ‏گروهی تمام کشورها تقریباً کشور‏های ‏بزرگ مسلماً و بعضی کشور‏های ‏دیگر، همشان را صرف این می‏کنند که‏ایران را در نظر مسلمان‏ها بد جلوه بدهند، جمهوری اسلامی‏ را بد جلوه بدهند. سرتاسر دنیا را تبلیغات بر ضد ایران فرا گرفته است. چه شده است که‏ ایران اینقدر مورد تهاجم تبلیغی واقع شده است و تهاجم‏های ‏دیگر این نیست الاً اینکه در ایران این معنی اخوت تا اندازه بسیار زیادی تحقق پیدا کرده است و آن‏ها دیدند که با این وحدتی که در ایران پیدا شده است، این انسجامی ‏که در ایران پیدا شده است و پرتوش دارد در سایر بلاد مسلمین هم می‏رود، این یک خطر بزرگی است که تمام منافع ابرقدرت‏ها را منهدم می‏کند و از بین می‏برد. اگر این خوف را نداشتند که‏ایران سرایت می‏کند این اخوتش به سایر کشورها، کشورها علی حده، بودند و ایران علی حده، بود و برادری بین ایران و دیگران تحقق پیدا نمی‏کرد شاید این قدر حمله نمی‏کردند به ما. این حمله همه جانبه تبلیغاتی و غیرتبلیغاتی برای این است که ‏این انسجام کوچک را دیده‌اند که دست آن‏ها را از اینجا کوتاه کرده است. اگر این انسجام پیدا بشود و ان شاءالله، پیدا می‏شود، اگر این انسجام پیدا بشود دست ابرقدرتها از همه ذخایر مسلمین کوتاه می‏شود و بلکه دست ابرقدرت‏ها از تمام مستضعفین جهان کوتاه می‏شود. این وحدت کلمه‏ای که در ایران پیدا شده است و الان از سایر بلاد هم به ما دارند متصل می‏شوند و دیگران هم دارند اخوت پیدا می‏کنند با ایرانی‏ها، من امیدوارم که دولت‏ها هم توجه کنند، بیدار بشوند، تحلیل کنند مسائل را... اینکه همه مسلمان هستند، در آرمان‏های ‏اسلامی ‏با هم باشند، این خوب است یا هر کشوری با کشور دیگر مخالف؟ آنچه می‏تواند مشکلات همه کشورها را و مسلمین را از بین ببرد، آیا اخوت بین مسلمین است که خدای تبارک و تعالی به او سفارش فرموده است یا تفرقه بین مسلمین است؟ دولت‏ها اگر با هم متحد و برادر باشند بهتر می‏توانند آن چپاولگرها را از صحنه خارج کنند یا حالا که با هم مختلف هستند و دامن به اختلاف می‏زنند؟(5)

جاسوسان در پوشش سیاحان

سیاح‏هایی که از این‏ها از شاید سیصد سال پیش از این که راه یافتند به شرق سیاح‏هایی که از این‏ها آمدند به اسم سیاحت؛ این‏ها یک مأمورین سیاسی بوده‌اند برای مطالعه‏ این ممالک شرق، در ایران این‏ها می‏آمدند و در تمام شهرها، دهات، همه‏ این‏ها را مطالعه می‏کردند. بیابان‏ها، حتی آن بیابان‏هایی که هیچ آب و علفی نداشتند، این‏ها با تحمل زحمت‏های ‏فراوان، با شتر در آن وقت می‏آمدند و با کاروان‏ها حرکت می‏کردند و اوضاع جغرافیایی این ممالک را و مهمتر برای آن‏ها، آن مواردی که مخازن، هر
مخزنی: مخزن طلا، مس، نفت، گاز، هرچه بوده؛ این‏ها دقیقاً مطالعه کردند و نقشه برداری کردند؛ و مواردی که در این ممالک و آنچه ما می‏دانیم در ایران، آن مواردی که دارای یک [منبعی] بوده است که برای آن‏ها مفید بوده است؛ آن‏ها را نقشه برداشتند، علامت گذاشتند، نشانه گذاشتند، یادداشت کردند و ضبط است پیش آن‏ها.
قبل از اینکه امریکا پایش باز بشود به‏ این ممالک؛ مقدم بر همه، انگلیسی‏ها بودند و روس‏ها هم بودند و بعضی ممالک دیگر، در هر صورت، این ممالک ما، این ممالک شرق از قریب سیصد سال یا یک قدری بیشتر، مورد بررسی این‏ها و طمع این‏ها بوده است؛ منتها هرچه جلوتر آمده است، کارشناس‏های ‏آن‏ها بیشتر تخصص پیدا کرده‌اند و بیشتر آمده‌اند در اینجا، در این ممالک، و تمام این‏ها، آن‏ها اطلاعاتشان از خود اهالی آن مملکت بیشتر است. اطلاع بر روحیه مثلاً ایلاتی که ما در ایران داشتیم؛ مثل ایل بختیار[ی]، مثل ایل قشقایی، این‏ها و امثال این‏ها، شاهسون‏ها مطالعاتی داشتند؛ برای اینکه به دست بیاورند روحیه‏ این‏ها چه جور است، تا چه حد می‌تواند این ممالک از این‏ها استفاده ببرد؛ و مطالعات هم راجع به شهرستان‏ها و دهات؛ تمام دهاتی که در ایران هست، از آن دهات بسیار دور افتاده و کوهستان تا آخر، این‏ها تمامش را اطلاع دارند؛ یعنی کارشناس‏ها را فرستادند، همه ‏اینها، هم نقشه برداری شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر کجا چیزی در آن پیدا می‌شود که برای آن‏ها دندانگیر است، از آن یادداشت برداشتند و خودشان را مهیا کردند برای غارت؛ منتها این کسانی که در رأس بودند، از سلاطین یا از رؤسا که در رأس بودند، مختلف بودند در رساندن منافع به‏ این‏ها، گاهی اشخاصی بودند که تا آن حد خیانتکار نبودند، و گاهی هم خیانتکار زیاد بودند که به همه ابعاد تسلیم شده‌اند.(6)

اسلام و روحانیت، سد راه استعمار

بعد، یک مطالعات روانی این‏ها کردند که آیا چطور ممکن است که دست بیابند به‏ این مخازن عظیمی ‏که در این ممالک هست. در ممالک اسلامی، آیا چه بکنند که ‏این مخازن با سهولت به دستشان بیاید و مواجه با یک مخالفت‏هایی، مواجه با یک زد و خوردهایی نشود. یک مطالعات زیادی هم در این باب این‏ها کرده‌اند، و به [این نکته] رسیدند در ممالک : و ممالک اسلامی، دو چیز را دیدند که‏ این اگر باشد، ممکن است که سد راه آن‏ها باشد: یکی اصل اسلام، اگر اسلام به آنطوری که هست و به آنطوری که خدای تبارک و تعالی اسلام را تأسیس کرده، اگر به به آنطور اسلام پیاده بشود، فاتحه مستعمرین خوانده می‌شود. این راجع به اسلام، که فکر کردند برایش، یکی هم روحانیت اسلام، که اگر این‏ها قوه داشته باشند و این‏ها آنطوری که باید مقتدر باشند در این بلاد باز هم [استعمارگران] نمی‌توانند آنطوری که می‌خواهند استفاده بکنند. این‏ها با تمام ملت سر و کار دارند و در بین ملت اگر قدرت داشته باشد کسی، این‏ها هستند، که در همه ملت ممکن است قدرت داشته باشند. در صدد برآمدند که ‏این دو تا سد را به هر جور هست بشکنند؛ یعنی کاری بکنند که خود ملت‏های ‏این‏ها، هر جمعیتی که هستند، در هر جا که هستند، این دو تا سد را با دست خود [بشکنند] این‏ها. به واسطه تبلیغاتی شروع کرده‌اند از زمان‏های ‏قدیم، با این تبلیغاتشان این دو تا سد را که احتمال قوی می‌دادند که اگر استعمار و منافع استعماری، مواجه با خطر بشود این دو تا سد است که خطر است، دیگر باقی‏اش خطر به آنطور نیست.(7)

تبلیغات استعماری علیه روحانیت

من توفیق آقایان را در خدمت به جمهوری اسلامی‏ و اسلام از خدای تبارک و تعالی خواستارم و امیدوارم که همه آقایان موفق باشند که به‏ این ملتی که ‏اینهمه در تحت ظلم و فشار بوده است خدمت بکنند، و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همین باشد که نجات بدهند این کشور را از مسائلی که برایش پیش می‌آید.
من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربه‏هایی که برایمان نقل شده است یا از تجربه‌هایی که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیده‌اند یک عده‏ای که نمی‌خواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آن‏ها دنبال این بودند که‏ اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آن‏ها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله (8) که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این یک نقشه‏ای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه‏ای باشد که علمای نجف می‌خواستند. حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون (9) خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت، و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.
ما در زمان خودمان را هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی (10) از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او در ایران هم که آمدند تمام زندگی‏شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می‌شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل می‌خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع می‌شد، در نظر داشتند، اعلام می‌شد، این طور بود وضع ایشان بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار می‌آورد، این حتمی ‏است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی، آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند - و آن طور که من شنیدم - عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت الله. و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پا نشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند و من جا دادم به‏ ایشان - جا هم ندادند - این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمی‌توانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که نمی‌توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند. (11)

شایعه پراکنی، یکی از نقشه‌‏های ‏بزرگ دشمن

امروز یکی از نقشه‌‏های ‏بزرگ آن‏هایی که می‌خواهند این کشور را، همه ‌اشیایش را ببرند و همه خزاین ما را ببرند و از راه‏های ‏دیگر مأیوس شده‌اند؛ شایعه است. شما در هرجا که بروید می‌بینید که یک شایعه‏ای درست کرده‌اند یا برای یک گروهی، یا برای یک اشخاصی، از هر طرف که می‌بینید، شایعه سازی فراوان است. به حرف شایعه سازان گوش فرا ندهید. به حرف اشخاصی که از روی غرض و هوای نفس صحبت می‌کنند گوش فرا ندهید. شما خودتان با وجدان خودتان بنگرید. اگر گفتند که فلان قشر با شما دشمن است ببینید که‏ این مطلب صحیح است یا غیر صحیح صحت و غیر صحتش را از گفتار آن گروه، از کردار آن گروه، از نوشته‌‏های ‏آن‏ها باید استفاده کنید. (12)

در هر امری وجدان خودتان را حکم کنید

اشخاصی هستند که در خارج نشسته‌اند و فساد و شایعه سازی و این چیزها را آلت دست قرار داده‌اند برای اینکه ‏این کشور را از این چیزی که هست به حال اول برگردانند. شما باید هیچ وقت به‏ این صحبت‏ها گوش نکنید، و همیشه در هر امری وجدان خودتان را حکم کنید، و اگر از کسی یا از کسانی تکذیب کرد، به تکذیب او فقط گوش نکنید و خودتان ببینید که اعمال او چیست. اگر اعمالش بد است، هر کس هم تعریف کند از او غلط است. اگر اعمالشان خوب است کسی که تکذیب کند از او، باز هم غلط است. انسان باید خودش نظر داشته باشد و همه قشرها و همه ملت و همه قوای نظامی‏ و انتظامی ‏و قوای مسلحه و غیر نظامی ‏باید خودش قضاوت بکند، گوش به حرف کسی ندهد. بی‏چون و چرا حرفی از کسی قبول نکند راجع به‏ اینکه فلان قشر چطور است، فلان قشر چطور است. البته در همه قشرها اشخاص فاسد هستند و نفوذ کرده‌اند و می‌خواهند بین شماها اختلاف بیندازند، و نتیجه اختلاف را خودشان یا اربابانشان که آن ابرقدرت‏ها هستند ببرند.(13)

مرز اختناق و آزادی

شما معلم‏ها و همه اساتید توجه کنید به‏ این معنا که غرب به ما چیزی نمی‌دهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمی‌دهد، صادر نمی‌کند. آنی که به ما صادر برای ما صادر می‌کند آن چیزهایی است که مملکت‏های ‏ما را به تباهی می‌کشد. آزادی صادر می‌کند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را می‌خواهد بکند آزاد است! مع الأسف این‏هایی هم که در ایران هستند و آزادی طلب هستند باز وقتی که می‌بینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آن‏ها فریادشان در آمده است که اختناق است! اختناق این است که قلم‏هایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوان‏ها را در اینکه در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از این‏ها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوان‏هاست. در طول این مدتی که‏ این سلسله خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد، هر کاری می‌خواهند بکنند. دامن هم به آن می‌زدند! مراکز فحشا در شهر‏های ‏بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر از مراکز صلاح بسیار بیشتر بود. می‌گفتند که مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا می‌کردند برای اینکه بچه‌ها را به فحشا بکشند، دخترها و پسرها را به فحشا بکشند، این‏ها آزاد. دامن هم به آن می‌زدند؛ وسائلی هم برایش فراهم می‌کردند؛ تبلیغات هم از همه طرف می‌کردند. از تلویزیون تبلیغ می‌کردند. از رادیو تبلیغ می‌کردند. از مجلات از روزنامه‌ها تبلیغ می‌کردند. گفته‌هایشان اینطور بود؛ نطق‏هایشان اینطور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوان‏های ‏ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع گرفتاری‏های ‏ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه برخلاف آن چیزی که آن‏ها دلشان می‌خواست از کسی صادر می‌شد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.
آن‏ها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم می‌زدند: «آزاد زنان و آزادمردان»! همین‏ها مقصودشان بود که ‏این‏ها آزادند هر کاری می‌خواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی می‌خواهند بروند.
اختناق در یک جبهه دیگر بود؛ برای قلم‏هایی که اگر می‌خواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام نویسد، این‏ها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم که ملاحظه می‌کنید، بعضی از قلم‏ها همین جور دارند مشی می‌کنند. وقتی که یک توطئه گری را، یک توطئه گرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را می‏گیرند، فریادشان درمی‏آید که ‏ای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان درمی‏آید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیه کشورش مفید است، بیمه می‌کند استقلال کشور را، صدایشان درمی‏آید که چرا باید اینطور بشود؟ می‌خواهند سانسور کنند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلم‏های ‏خودشان؟ زورشان نمی‌رسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلم‏های ‏خودشان می‌خواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را می‌خواهند سانسور کنند، انتقاد می‌کنند.(14)

ریشه انتقاد‏های ‏مخالفین

وقتی ریشه انتقاد را بررسی بکنید، می‌بینید که ریشه انتقاد برمی‏گردد به‏ اینکه اگر این درست بشود، برخلاف امپریالیسم [است]! برخلاف مقاصد آن‏هاست. ریشه‏ این است، لکن در لفظ، جور دیگر جلوه می‌دهد. الان ما گرفتار یک همچو مسائل هستیم، و جوان‏های ‏ما هم گرفتار این وابستگی به غرب را دارند. ما باید همه دست به دست هم بدهیم و این گرفتاری را بیرون کنیم. غرب را فراموش کنید. من فکر می‌کردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی‏ و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوایی که مملکت ما از دست آن‏ها نجات پیدا کند، و ترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آن‏هایی که به اسم «ترقی» به ما می‌دهند.(15)

پی‌نوشت‌ها:

1- وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم.
2- آدلف هیتلر، صدراعظم آلمان و رایش سوم که شعله جنگ جهانی دوم را از سال 1940 م. تا 1944 برافروخت.
3- همان، ج 18، ص 127-128.
4- سوره حجرات، آیه 10: «جز این نیست که همه مؤمنین با هم برادرند».
5- صحیفه امام، ج 15، ص 469-473.
6- همان، ج 4، ص 13-14.
7- همان، ص 15.
8- شیخ فضل الله نوری، از علمای مبرز در صدر مشروطه که به سال 1327 ه. ق. در میدان بهارستان به دار آویخته شد. وی تا آخر طرفدار مشروطه مشروعه بود.
9- اشاره است به شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی محکمه شیخ فضل الله نوری.
10- آقای سید ابوالقاسم کاشانی، وی از رجال برجسته دینی - سیاسی ایران در دو دهه 20 و 30 بود و همچنین در انقلاب مردمی‏1920 میلادی عراق نقش مهمی‏ داشت.
11- صحیفه امام، ج18، ص 247-249.
12- همان، ج 1، ص 29.
13- همان، ص30.
14- همان، ج 10، ص357-359.
15- همان، ص 359.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.