چکیده:
اگر اینها یک مسالهی سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یکمسائلی بود که مربوط به توطئههایی که بر ضد ماست نبود، این محتاج به اینعمل نبود، حالا که این توطئهها به ملت ما ثابت شدهاست و این عملی که اینجوانهای ما انجام دادهاند، تمام ملت ما، الا بعضی منحرفین در اینجا و سایرممالک دیگر، از آن پشتیبانی کردند و این خواست تمام ملت ما بودهاست، نهیک خواست از روی هوای نفسانی. این حق از برای ملت ما هست، سفارتخانههاحق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه.مرکز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت آمریکا و اشخاصی که در آن بر ضدنهضت اسلامی ما توطئه نمودهاند، از احترام سیاسی بینالمللی برخوردارنیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنهدار دولت آمریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد. نه تهدید نظامی او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادی او واجد اهمیت.»
بیشک نقش کلیدی و محوری حضرت امام (ره) در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، اولین مسالهای است که باید در جریان بررسی وضعیت و مواضع نیروهای موجود در جریان تسخیر، مورد بررسی قرار گیرد. حضرت امام (ره) از آغاز نهضت اسلامی، بهطور علنی از سال 1341 ه.ش که با مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی جلوهای دیگر یافت، همیشه شاه سابق را به عنوان نوکر و دست نشانده آمریکا و عامل اجرای خواستههای آنها در کشور، مورد حمله قرار میداد. اوج این مساله را در جریان تصویب قانون کاپیتولاسیون شاهد بودیم.
بر اساس این قانون، کلیه افراد ارتش آمریکا و وابستگان آنان که در ایران اقامتداشتند، در برابر قوانین ایران از مصونیت کامل دیپلماتیک برخوردار بوده و در صورتارتکاب جرم، از شمول قوانین ایران معاف بودند و دادگاههای ایران حق بازخواست آنان را نداشتند.
این قانون، واکنش فوری حضرت امام (ره) را در پی داشت، ایشان در سخنانیفرمودند:
«عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ما پایکوب شد. مگر مامستعمره هستیم؟ مگر ایران در اشغال آمریکاست؟... میدانید مجلس بهپیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایراننمود».
روند مبارزه امام با رژیم شاهنشاهی در سالهای بعد و تا پیروزی انقلاب اسلامی،در بهمن 1357 ه.ش، نیز مانند گذشته از این خط مشی پیروی میکرد. به گونهای کهایشان در کنار مخالفت با شاه و سیاستهای عقب افتاده وی، با دولت آمریکا، به عنوانبزرگترین عامل خارجی حمایت از شاه و محرک وی، نیز به شدت مبارزه میکردند.بنابراین، تأیید حرکت مردمی ـ دانشجویی تسخیر لانهی جاسوسی در تهران از سوی امام راحل، قابل پیش بینی بوده است. زیرا چنین حرکتی موجب شد تا علاوه بر استبداد(شاه و رژیم او)، ریشهی استعمار (آمریکا) نیز از کشور کنده شود. با توجه به همین مساله، میتوان دریافت که چرا امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلابی بزرگتر از انقلاباول دانستهاند.
امام به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و در ماههای منتهی به تصرف سفارت، همچنانمواضع ضد آمریکایی خود را حفظ کرده و به تشریح علل مخالفت خود با آمریکامیپرداختند. حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در اردیبهشت 58 در مصاحبه با روزنامهی «لوموند» فرمودند:امپریالیسم آمریکا بزرگترین خطر است. عمال آمریکا در جریان این روزها، خود را پشت سر سازمان مذهبی دروغین پنهان کردهاند...وزیر خارجه آمریکا ازصدور حکم اعدام برای شاه سابق و برخی دست اندرکاران رژیم سلطنتی شاه،اظهار تاسف کرد. از طرف دیگر، سنای آمریکا به اتفاق آرا اعدامهایی را که درایران انجام شده بود، محکوم کرد. این وقایع در اردیبهشت سال 58 رخ داد، یعنیهنگامی که هنوز بیش از سه ماه از حکومت جمهوری اسلامی در ایران نگذشتهبود. امام، بلافاصله، با آمریکا شدیداً مخالفت کردند و اظهار فرمودند، آمریکا اگراز اعدام هویداها اظهار تاسف نکند، از نوکرهایش پشتیبانی نکرده است. ما توقع نداریم ابرقدرتها که دستشان از ایران کوتاه شده، از ما تشکر کنند.»
موضعگیریهای امام در مقابل آمریکا صریح و قاطع بود و در تقابل با دیدگاههای دولت موقت قرار میگرفت. مقامات این دولت طرفدار مماشات و روابط دیپلماتیکحسنه با این کشور بودند. از سوی دیگر، دانشجویان پیرو خط امام، که از مماشات و عدم موضعگیری انقلابی دولت موقت نگران بودند، تلاش میکردند تا با پیروی ازدیدگاههای حضرت امام (ره)، در تحولات جامعهی آن روز ایران نقش کلیدی و اساسیرا ایفا کنند. این مسائل در دنبالهی این فصل و هنگام بررسی مواضع دانشجویان پیروخط امام و دولت موقت بررسی خواهد شد. در این میان، آنچه که دانشجویان پیرو خطامام را در مورد اشغال یا عدم اشغال لانهی جاسوسی مردد کرده بود، ناآگاهی از موضعحضرت امام بود.
این مشکل نیز با استفاده از نظرات حجةالاسلام والمسلمین موسوی خوئینیها حلشد. موسوی خوئینیها به دانشجویان اطمینان داد که امام از این کار پشتیبانی میکند.
وی در این باره میگوید: «دانشجویان پرسیدند که به نظر شما حضرت امام با چنیناقدامی موافق خواهند بود یا نه؟ بنده در ضمن تحلیل کوتاهی، چنین نتیجه گرفتم کهایشان قطعاً موافق خواهند بود.»
میردامادی، از دانشجویان پیرو خط امام، در این مورد میگوید: «آقای خوئینیها میگفتند، ما از مجموعهی نظرات امام اینطور درک میکنیم که امام مخالفتی ـ قاعدتاًـنباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤال شود، احتمالاً به دلیل محظوراتی، نتوانند اعلامموافقت کنند و احتیاج به سؤال نیست.»
اما یک حرکت هوشمندانه دیگر از جانب امام، باعث شد تا آنان برای انجام این کار مطمئن شوند. حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در تاریخ 10 آبان 1358، پیامی به ملت ایران دادند که سرآغازحرکتی نوین برای دانشجویان مسلمان شد، و این آگاهان جامعه پیام را دریافت کردند و به آن جامهی عمل پوشانیدند. امام در بخشی از آن پیام فرمودند: بردانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام،حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداداین شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئهی بزرگ را بار دیگر، شدیداً محکومکنند.»
پیام امام که با انتشار خبر ملاقات بازرگان ـ رئیس دولت موقت ـ با برژینسکی ـ مشاورامنیت ملی کارتر ـ همزمان شده بود، از جانب نیروهای انقلابی به مانند پیامی آشکاربرای انجام کاری انقلابی و قاطع تلقی شد. محسن میردامادی در این مورد میگوید:
«فکر میکنم دو سه روز قبل از 13 آبان، امام پیامی دادند که ـ در آن پیام ـ چنین جملهای گفتند که بر دانشجویان و دانشآموزان و طلاب علوم دینی است که حملات خود را علیه آمریکا گسترش دهند و خواهان استرداد شاه مخلوع شوند.ما ابتدا تصورمان این بود که موضوع به امام گفته شده و امام اینطور نظرشان رابیان کردهاند، ولی بعداً که تحقیق کردیم، مشخص شد که اینطور نبوده است وامام از مساله مطلع نبودهاند. به هر حال، این پیام ما را مطمئنتر کرد که اگر اینکاررا بکنیم، در تعارض با دیدگاهها و خواستههای امام نیست و وقتی هم که اقدام شد حضرت امام حمایت کردند.
در نهایت، همانطور که انتظار میرفت، حضرت امام (ره) اصل حرکت را تاییدکرده و با واسطه شدن مرحوم حاج احمدآقا خمینی به دانشجویان میگویند که«خوب جایی را گرفتهاید، محکم نگهدارید.»
حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید: «امام مهر تایید بر عملکرد دانشجویان پیرو خط امام زدند و خوشحال شدند که پیامی را که سه روز قبل داده بودند، دانشجویان و روحانیون آگاه دریافت کردهاند و به مرحله عمل گذاشتهاند.»
مرحوم حاج احمدآقا نیز در مورد عملکرد حضرت امام میگویند: «امام خمینی (ره)،به عنوان رهبر انقلاب، نخستین کسی بود که از اقدام شجاعانه دانشجویان حمایت کردو عمل آنان را واکنش طبیعی ملت در مقابل جنایات بیشمار آمریکا دانست.»
در این میان، تضاد دیدگاه سازشکار دولت موقت و مواضع انقلابی و ضداستکباری حضرت امام به اوج رسید. امام که تا آن زمان دیدگاههای میانهرو و لیبرال دولت موقت را تحمل کرده بودند، در جریان اشغال لانه جاسوسی، به شدت در برابر دولت موقت موضعگیری کردند. این مسایل در بخش بعدی که به بررسی عملکرد دولت موقت اختصاص دارد، بررسی میشود تا روشن شود که این تضاد از کجا ریشه میگرفت. اما بررسی مواضع امام در برابر دولت موقت خواندنی و عبرتآموز است.
مرحوم حاجاحمد آقا خمینی در این باره میگوید:
«آقای مهندس بازرگان، فردای آن روز (تسخیر سفارت) از نخست وزیری دولت موقت استعفا داد و استعفای ایشان، علیرغم وساطت عدهای سریعاً از سویامام، مورد قبول قرار گرفت و مسؤولیت اداره کشور به شورای انقلاب محولشد....ما همه شاهد بودیم که، چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام رامتقاعد کنند که استعفا را نپذیرد و نتیجتاً، دولت موقت با تایید مجدد و قوتبیشتری وارد صحنه شود و کنترل اوضاع را به نفع جریانی که مدتها برای آن سرمایه گذاری کرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هوشیارتر از آن بودندکه اینگونه حرکتها در ایشان تاثیر کند.»
حجةالاسلام موسوی خوئینیها نیز بیگانگی دولت موقت با آرمانهای انقلاب را ـکه در جریان تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت بازرگان، به اوج خود رسیده بود ـاز قول امام این گونه تشریح میکند:
«مطالب دیگری پیش آمد، که در آن رابطه نیز از حضرت امام (ره) کسب تکلیفکردیم. البته اینبار، حضوری و با چند تن از برادران دانشجو. قضیه این بود کهپس از تسخیر لانه، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام استعفا نمود و گویا با این تصور که امام (ره) استعفا را نمیپذیرند و دانشجویان را وادار بهخروج از لانه میکنند. و درپی انتقادهای وسیع که چرا دو تن از اعضای دولتموقت در الجزیره با برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت «کارتر» ملاقاتکردهاند، توضیحاتی از طرف رئیس دولت موقت ارائه شد که در مجموع برایچگونگی موضعگیری دانشجویان در برابر استعفا و آن توضیحات، بنده با چند نفر از برادران از جمله آقایان میردامادی و اصغرزاده و گویا سیفاللهی، خدمتحضرت امام (ره) در قم رسیدیم که پس از گفتوگو و سؤالهایی که برای ما مطرح بود و شنیدن پاسخهای ایشان، ضمن اینکه حضرت امام (ره) پس ازمصاحبهی رئیس دولت موقت و توضیحاتی که در توجیه ملاقات خود با برژینسکی داده بود، ناراحت به نظر میرسیدند، دستور فرمودند که دانشجویان موضعگیری کنند و نکاتی را نیز متذکر شدند که در بیانیهی دانشجویان ذکر شود.گفتنی است که بنده تا آن روز هیچگاه چهره مبارک امام (ره) را بر اثر ناراحتی،تا آن حد برافروخته ندیده بودم.»
حجةالاسلام محتشمی پور نیز به نقش محوری و حساس امام در جریان اشغال لانهیجاسوسی اشارهای روشن دارد و همانگونه که اشاره میکند، بدون تایید حضرت امام،بسط و گسترش چنین حرکتی محال بود:
«به جرات میتوان گفت که تا پیش از مشخص شدن نظر حضرت امام و حمایت علنی و رسمی ایشان، حتی یک نفر هم، جریان تسخیر لانه جاسوسی را ـ با تمام اهمیت و قداستش ـ تایید نمیکرد. این عدم تایید و در برخی از مواردمخالفت شدید، بعضاً به دلیل ترس از شیطان بزرگ بود و بعضاً به جهاتدیگری همچون، غربزدگی و وابستگی برخی افراد یا گروهها و یا احترامی کهبرای ابر قدرتها به عنوان سردمداران دهکدهی جهانی قائل بودند و یا به جهت رعایت مقررات و کنوانسیونهای بینالملل...
تلاش پیگیر دولت موقت و شخص مهندس بازرگان و نیز وزیر امور خارجهاش،ابراهیم یزدی، و پس از استعفای دولت موقت و تشکیل دولت شورای انقلاب نیز تلاش وزرای خارجه شورای انقلاب ـ از جمله: بنیصدر و قطبزاده ـ برای آزادسازی گروگانهای جاسوس آمریکا، همگی دال بر این مطلب بود که تنهاحضرت امام پشتیبان و حامی قدرتمند، متین و مستحکم اقدام دانشجویان وتسخیر لانهی جاسوسی بودند. اگر امام بیتفاوت میماندند و یا حمایتشان آنگونه که باید و شاید، قوی و همه جانبه نبود، دولت موقت در همان روز وساعات اولیه، به سفارت آمریکا و دانشجویان فاتح آن حمله میبرد وجاسوسان آمریکایی را با سلام و صلوات آزاد میکرد.»
حجةالاسلام محتشمی پور در بخش دیگری از سخنان خود به تیزهوشی امام و نحوهیدخالت و نظارت مستقیم ایشان، بر جریان تسخیر لانه میپردازد و میگوید:
«با توجه به حساسیت موضوع و سوابق جنایات آمریکا و تحریکات آن پس ازپیروزی انقلاب در ایران و نیز ژرفنگری حضرت امام، ایشان از همان روزنخست، اولویت اول را به مسالهی لانهی جاسوسی و گروگانهای جاسوس آمریکا و دانشجویان پیرو خط امام داده بودند و مسایل حول و حوش روابط بین جمهوری اسلامی و دولت انقلابی ایران با آمریکا را لحظه به لحظه پیگیریو شخصاً در این مورد دخالت میکردند، تا از کنترل خارج نشود. امام در هرلحظه، اخباری را که با تلفن و یا حضور مستقیم برادران دانشجو به بیت ایشانمیرسید، با دقت بررسی میکردند. از همان روز نخست، حضرت امام بهدانشجویان توصیه کردند که مردم را در جریان کامل و دقیق اوضاع و احواللانه جاسوسی و کشفیات خود از اسرار آن جاسوسخانه بگذارند... حضرتامام (بیانیههای دانشجویان) را ـ قبل از انتشار ـ با دقت مطالعه میکردند ونظراتشان را در آنها اعمال و آنها را اصلاح میکردند.
امام به برادران عضو دفتر دستور دادند تا از کلیهی رسانهها و به خصوص قسمتاطلاعات و اخبار رادیو و تلویزیون خواسته شود، که کلیه اخبار و اطلاعاتمربوط به قضایای لانه جاسوسی را در اولویت قرار دهند. ما نیز از همان روزنخست، از برخی دوستان خواستیم که به این دستور توجه کنند و آنان نیز حقاًکمک کردند.»
حجةالاسلام محتشمی پور در پایان به تشریح نحوهی رهبری انقلاب اسلامی از سویامام پرداخته و نحوهی عملکرد حضرت امام، در جریان تسخیر لانه را نمونهی ملیهدایت جریان انقلاب از سوی ایشان دانسته و اظهار میدارد:
«حضرت امام از ابتدا هیچ تمایلی به دخالت در مسایل اجرایی کشور، پس از پیروزی انقلاب، نداشتند و سعی میکردند کارها به دست دولت موقت وشورای انقلاب به انجام برسد. ایشان بیشتر اندیشهی جهانشمول خود راپیگیری میکردند و راجع به سرنوشت ملتهای جهان میاندیشیدند، ولیگاهی... در مسایل داخلی فرمان و دستور صادر میکردند.
علت اینکه حضرت امام در مسایل اجرایی دخالت مستقیم نمیکردند و حتی قبل از پیروزی انقلاب هم اعلام کرده بودند که هیچ پست رسمی و اجرایی را،بعد از پیروزی انقلاب، نخواهند پذیرفت، این بود که بتوانند فارغ از مقرراتدست و پاگیر بینالمللی ـ که باعث میشود دولتها نتوانند به وظایف انقلابیخود عمل کنند ـ انقلاب جهانشمول اسلامی را پیش ببرند. از جمله مواردی کهبه ابتکار امام عملی شد، حمایت از انقلاب دوم و برخورد با راس استکبارجهانی و شیطان بزرگ و شکستن بت آمریکا به عنوان دشمن اصلی اسلام ومسلمین و بشریت بود که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آن را باشکوهمندی پایهریزی کردند. این حرکت، سرلوحهی مقابلهی جهانی توحید وکفر به شمار میرود و در این حادثه، کفر جهانی در قالب چهرهی کریه آمریکا بهاسارت نیروی جوان و نو پای مسلمان درآمد.»
معصومه ابتکار از دانشجویان پیرو خط امام (ره) به جنبهی دیگری از تفکرات اماماشاره کرده و میگوید:
«امام خمینی عقیده داشت، شاه دست نشاندهای است که آمریکا برای حفظ منافع خود در منطقه، او را به قدرت رسانده و از او حمایت میکند. پس از خلعشاه، طبیعتاً انقلاب اگر میخواست به راه اصلی خود ادامه دهد، باید باامپریالیسم رو در رو شود. به این ترتیب در مییابیم که وقتی امام اشغال سفارترا «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» نامیدند، چه منظوری داشتند. انقلاب نخست بانظام خود کامه مبارزه کرد و آن را سرنگون ساخت و انقلاب دوم ریشهی همهیرنجها، یعنی خود نظام امپریالیستی را هدف گرفته بود.»
خانم ابتکار در جای دیگر، به برداشتهای معنوی و ظریفی که از رفتار و عملکردامام در جریان تسخیر لانهی جاسوسی مشهود بود، اشاره میکند:
«ایشان قصد داشتند جنبههای معنوی طبیعت انسان را، که مدتها فراموش شدهو نیز نیرویی که او را به سوی اهداف متعالی رهنمون میسازد، احیا کنند. امابیش از هر چیز معلم اخلاق بودند. ایشان بارها در کلاسهایشان این مساله رامطرح کردند: «همه انسانها به دنبال کمال هستند. آنها به دنبال بهترین هستند،ولی راه خود را گم کرده و گمراه شدهاند.» به نظر امام، همه انسانها به دنبالصفات الهی هستند ما دانشجویان این پیام را به گوش جان شنیدیم. پیامها دراین دوران، افق جدیدی برای شناخت خدا، دین و تعریف خویشتن به عنوانانسان، به روی ما میگشود. امام خمینی از هیچ قدرت یا نیرویی در دنیانمیهراسیدند. ایشان کاملاً بر این عقیده بودند که، هیچ قدرتی بالاتر از خدانیست و ایمان داشتند هیچ مسلمان یا مسیحی و به طریق اولی هیچ انسانی،نباید از سلطهی نظامی، سیاسی یا اقتصادی آمریکا و متحدانش، شوروی سابقیا هر نیرو و قدرت زمینی دیگری بهراسد یا در برابر آن تسلیم شود. در عمل،پذیرش این نظریه برای مردم دشوار بود. زیرا این امر به اخلاص، فداکاری، از خود گذشتکی و ایمانی تزلزل ناپذیر نیاز داشت. ما تا آنجا که درک و تواناییمحدود اجازه میداد، راه امام را برگزیده بودیم و به درستی آن اعتقاد داشتیم.»
بهطور کلی 14 محور از مجموعه صحبتهای امام، در مورد تسخیر لانهی جاسوسیآمریکا در تهران، قابل استفاده و استخراج است. این 14 محور به شرح زیر است:
1ـ تسخیر لانهی جاسوسی، عامل کوتاه شدن دست شیطان بزرگ از ذخایرایران
امام (ره) علت هیاهوی آمریکا را کوتاه شدن دست کاخ سفید از منابع مادی و معنویکشور دانسته و فرمودند:«در این هیاهویی که شیطان بزرگ فریاد میزند و شیاطین را دور خودش جمعمیکند، برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما، از منافعیکه در اینجا داشت کوتاه شده و ترس این را دارد که، دیگر تا آخر این کوتاهی ادامه داشته باشد، از این جهت توطئه میکند و آن مرکزی هم که جوانهای مارفتند گرفتند، آنطور که اطلاع دادند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بودهاست کهشاه را ببرد آنجا مشغول توطئه کند، پایگاهی هم اینجا توطئه کند و جوانهای ماهم بنشینند و تماشا کنند؟»
2ـ اشغال لانهی جاسوسی واکنشی طبیعی در برابر حمایت آمریکا از شاه
امام (ره) تسخیر لانهی جاسوسی را واکنش طبیعی دانشجویان در مقابل جنایتها وتوطئههای آمریکا در ایران و حمایت از شاه، پس از فرار از کشور، میدانستند:«توقع این است که جانی دست اول ما را ببرند آنجا نگهدارند و حمایت از او بکنند و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند و مرکز پخش چیزهایی که توطئهگریاست درست بکنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما وجوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند، تا خون این صد هزار نفر، تقریباً، هدربرود. برای اینکه احترامی قائل شوند به آقای کارتر و امثال اینها، توطئهها نبایدباشد، البته توطئه نبود، اگر این خرابکاریها نبود، اگر آن کار فاسد نبود همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند، اما وقتی توطئه در کار است، وقتی کهآنطور کارهای فاسد انجام میگیرد، ناراحت میکند جوانهای ما را. جوانهاتوقع دارند در این دنیا مملکتشان که آنقدر برایش زحمت کشیدند، دستشانباشد. وقتی میبینند توطئه است که میخواهند که دوباره به حال سابق برگردد ودوباره همه چیزشان به باد برود، نمیتوانند بنشینند.»
3ـ سفارت آمریکا؛ مرکز توطئه بر ضد ملت
امام راحل (ره) ـ به صراحت ـ سفارت آمریکا را مرکز توطئه و جاسوسی دانسته و بههمین علت پشتیبانی ملت را از چنین حرکتی، کاملاً طبیعی میدانند:«اگر اینها یک مسالهی سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یکمسائلی بود که مربوط به توطئههایی که بر ضد ماست نبود، این محتاج به اینعمل نبود، حالا که این توطئهها به ملت ما ثابت شدهاست و این عملی که این جوانهای ما انجام دادهاند، تمام ملت ما، الا بعضی منحرفین در اینجا و سایرممالک دیگر، از آن پشتیبانی کردند و این خواست تمام ملت ما بودهاست، نهیک خواست از روی هوای نفسانی. این حق از برای ملت ما هست، سفارتخانههاحق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه.»
4ـ عملکرد سفارت آمریکا در ایران نمونهی نقض قوانین بینالمللی و تجاوزبه حقوق ملتها
حضرت امام (ره) معتقد بودند، به علت رفتارهای خلاف عرف بینالمللی کارمندانسفارت آمریکا، این مرکز از حقوق سیاسی متداول در عرف بینالمللی برخوردار نیست.بنابراین میفرماید:«مرکز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت آمریکا و اشخاصی که در آن بر ضدنهضت اسلامی ما توطئه نمودهاند، از احترام سیاسی بینالمللی برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنهدار دولت آمریکا به قدر پشیزی نزد ملت ماارزش ندارد. نه تهدید نظامی او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادی او واجداهمیت.»
5ـ گروگانگیری در سفارت آمریکا، مقابلهی عادلانه با پناه دادن آمریکا به شاه
امام (ره) معتقد بودند که شاه به خاطر چپاول ثروت ملت ایران باید بازگردانده شود و تا آن زمان، گروگانها در اختیار ایران باقی خواهند ماند:«چرا ملت میخواهد که شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد و چرا کارتر اینقدر اصرار دارد که شاه را نگه دارد. علت اینکه ملت ایران میخواهد شاه برگردد این است که داراییهای ایران در دست اوست.»
6ـ اشغال لانهی جاسوسی، برهم زنندهی امنیت دولتهای ستمگر و نهستمدیده
یک خبرنگار از امام (ره) پرسید: «مسالهی سفارت آمریکا کشورهای بسیاری رانگران کرده است. فکر میکنند که گروگانها یک سابقهی خطرناکی خواهند شد؟»پاسخ (امام):
«کشورها هم معلوم میشود که در نظر شما هم همان است که در نظر کارتر است.وقتی که مطالعه بکنند در حال همه کشورهای دنیا، میبینند که اکثریت قاطع با مظلومهاست. ظالمها یک عده قلیلی هستند. اگر مراد شما از ناراحتی،ناراحتی ظالمهاست مطلب صحیحی است. برای اینکه ظالمها با امثال خودشان رفیق هستند و هرکسی به آن جنسی که دارد متمایل است.»
7ـ تسخیر لانهی جاسوسی، تبلور ظلمستیزی و آزادگی و روحیه توحیدی ـمعنوی ملت ایران
امام (ره) اعتقاد داشتند که ملت ایران علاقهای به مظاهر مادی ندارد و برای احقاقحقوق خود حاضر به هرگونه فداکاری است:«اگر چنانچه شاه را تحویل ندهند، هرچه میخواهد پیش آید. ما پافشاری میکنیم و از هیچ چیز نمیترسیم. ما نمیترسیم از اسلحهای که دست بیعقلاست، ما نمیترسیم، برای اینکه نمیخواهیم به این عالم خیلی عشق داشته باشیم. برای اینکه این عالم، چیزی ندارد. اینجا جز گرسنگی خودمان، ظلمکشیدن، توسری خوردن از قدرتهای بزرگ، چیزی برای ملت ما نماندهاست کهبترسیم یا ملت ما بترسد. ما تا همه جا حاضریم برای این امر.»
8ـ به دستگیری دوبارهی قدرت؛ انگیزهی اصلی تبلیغات گستردهی دولتآمریکا در مسالهی گروگانگیری
امام خمینی با تیزهوشی خاص خود به این نیت رسیده بودند که، کارتر نگران جانگروگانها نیست و تنها علت پیگیری مسأله از سوی او، تأثیر آزادی احتمالی گروگانها برانتخاب مجدد وی، به عنوان رئیسجمهور آمریکا بود:«شما خیال میکنید که برای این پنجاه و چند نفر جاسوسی که در اینجا هستند،اینها دلشان سوخته، شما مطمئن باشید که مساله این نیست، اینها فوج فوج سربازهای خودشان را میفرستند به جبههها که بریزند و در جبههها بکشند وکشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به کشتن میدهند، برای اینکه صدایی در خود آمریکا پیدا نشود، که این رئیس جمهور ما چه آدم کذایی است.نه برای خاطر این پنجاه و چند نفرشان دست و پا میزنند. همهی تلاشش این است که، کارتر دوباره رئیس جمهور بشود.»
9ـ دیپلماتهای آمریکایی، مأموران سیاسی نبودهاند
نکتهی جالبی که در کلام امام (ره) مشاهده میشود این است که ایشان معتقد بودند،مأموران سفارت آمریکا در سفارتخانه، اقدام دیپلماتیک انجام نمیدادهاند و به همینعلت، از فعالیتشان جلوگیری شده است:«اصلاً آقایان میگویند که سفارتخانهها را باید تحویل آمریکا داد، نه،سفارتخانهای ندارد تا ما تحویل بدهیم، آمریکا، ماموران سیاسی ندارد اینجا، به اینکه میگویند باید مامورین سیاسی را تحویل بدهید، مامورین سیاسی کیهستند، پیدا کنند تا ما تحویل دهیم.»
10ـ تسخیر لانهی جاسوسی، شکستن هیبت پوشالی آمریکا
امام (ره) یکی از بزرگترین و مهمترین پیآمدهای اشغال لانه جاسوسی را،شکستن هیبت آمریکا میدانستند:«اولین قدم هر مبارزهای، ارزیابی این است که این مبارزه میشود یا نمیشود وشما ثابت کردید که نه، میشود با آمریکا هم طرف شد، میشود که لانه جاسوسی آمریکا را هم تصرف کرد و میشود جاسوسهای آمریکایی را هم گرفت و نگهداشت و حفظ کرد. شما این را به دنیا ثابت کردید. آن عظمتی که ازآنها به واسطهی تبلیغات زیادی که داشتند و در دنیا سایه افکنده بود، که ابرقدرت است و کسی حق حرف زدن ندارد، آن شکست.»
11ـ تسخیر لانهی جاسوسی؛ بازتاب ارادهی ملت ایران و نمونهی بارزدخالت مردم در امور سیاسی
اعتقاد به نقش مردم، در تمامی مراحل انقلاب، از مهمترین ویژگیهای امام راحل بود. ایشان به همین علت، حل این مشکل را تنها از اختیارات مجلس شورای اسلامیمیدانستند، که عصارهی ملت تلقی میشد:«راه حل لانهی جاسوسی را از من (خواستن)، که یک نفر هستم از ملت بزرگ ایران، به بیراهه رفتن است. حل این مساله به دست هیچ (کس) جز ملت شریف ایران و مجلس شورای اسلامی که منبعث از آرای ملت میباشد، نیست و(آمریکا) باید بداند که حمایت از شاه مخلوع، بعد از آن همه جنایات و خیانتهای بزرگ و آن چپاولگریها، مجالی برای حل ـ به اصطلاح ـشرافتمندانه، نگذاشته است.»
12ـ اقدام نظامی آمریکا (برای آزادی جاسوسهای خود)؛ نقض آشکارحقوق بینالمللی
بهدنبال واقعهی طبس، امام (ره) به این نکتهی ظریف اشاره کردند که آمریکا به قوانین بینالمللی که خود و همپیمانان غربیاش مبدع آن بودند، نیز احترام نمیگذارد:«این آقایی که هی فریاد میزند که شما نقض قراردادهای بینالمللی و اجتماعی را کردید، خودش همین نقض قرارداد بینالمللی را کرده است که نظامی وارد کرده است، این یکی از چیزهایی است که نقض حقوق بینالمللی و قراردادهای بینالمللی است.»
13ـ تسخیر لانه جاسوسی؛ نمایش قدرت ملی، انسانی و اسلامی ملتایران
تسخیر لانه جاسوسی موجب شد تا اثرات منفی تبلیغات آمریکا در موردشکست ناپذیری خود، از اذهان مردم زدوده شود. امام در این باره میفرمایند:«این معنا که یکی برود در سفارت آمریکا و یک تعرضی بکند به سفارت آمریکا،در سابق و در زمان رژیم سابق، جزء تخیلات و شعرها به نظر میآمد. چطورامکان دارد که ملتی که هیچ ندارد، جوانهایی که دستشان چیزی نیست، بروند و به سفارت آمریکا تعرضی بیندازند، اگر یک همچون چیزی بشود، اصلاً ملتایران به باد خواهند رفت. اینها چیزهایی بود که با شیطنت و تبلیغات، تو مغز مردم کرده بودند و مردم را از قدرت ملی و انسانی و اسلامی غافل کرده بودند.»
14ـ دستگیری جاسوسها و حبس آنها، نمایانگر امکان مقابله با آمریکا
امام (ره) تأکید داشتند که تسخیر سفارت، نشان داد که آمریکا، علیرغم تهدیدهایهمهجانبه، در عمل امکان مقابله با ایران را ندارد، و به قول معروف، هیچ غلطینمیتواند بکند:«گمان میکردند که اگر چنانچه به زودی و فوراً این جاسوسها را به آمریکاتقدیم نکنیم و یک عذرخواهی هم نکنیم، چهها و چهها خواهد شد. ارزش اینعمل این است که، این اشتباهات را رفع کرد. شما الآن یک سال است که اینجاسوسها را، این مجرمها را در آنجا حبس کردید و خبری هم نشد، نه بازارمانخوابید و نه اقتصادمان به هم خورد.»
اما محوریت امام در قضیه اشغال لانهی جاسوسی، به ابتدای جریان تسخیر و تاییداین حرکت ختم نشد. ایشان علاوه بر اینکه از طریق حاج احمد آقا و حجةالاسلامخوئینیها، در جریان عملکرد دانشجویان پیرو خط امام قرار میگرفتند، از روشهای دیگری نیز، برای آگاهی از وضعیت داخلی دانشجویان، استفاده میکردند. خانم فروز رجاییفر در این باره میگوید:
«امام در لانه جاسوسی نماینده ثابتی نداشتند، اما گاهی مرحوم حاج سیداحمد آقا، از طرف امام، به لانه سر میزدند و با دانشجویان دیدار میکردند. دریکی از موارد هم فرد غریبهای مدتها در میان ما حضور داشتند، که بعدهامتوجه شدیم یک روحانی است و از طرف امام، ماموریت داشتند تا با لباسمبدل، روابط داخلی بچهها را به اطلاع امام برسانند.»
علاوه بر این، امام با چشمانی باز و نگاهی تحلیلگر، عملکرد کلیهی جریانهایسیاسی را در این 444 روز در نظر داشتند. امام در برابر تلاشهای افراد سازشکاریمانند: بنیصدر، رئیس جمهور مخلوع و فراری، و قطبزاده، وزیر خارجهای که به علت تلاش برای کودتا بر ضد نظام اعدام شد، اقدامات مناسب را انجام میدادند. امام مانع از آن میشدند که چنین افرادی که در هیات حاکمه آن زمان حضور داشتند، بتوانند گروگانها را از دست دانشجویان خارج کرده و در راستای سازش با آمریکا، آنها راتحویل دولت کارتر دهند. در ادامه، نگاهی خواهیم داشت به عملکرد دوراندیشانه و تحسین برانگیز امام، که با توکل بر خدا و حمایت مردم، دانشجویان پیروخط امام و بخشی از نیروهای انقلابی و ارزشی مستقر در حاکمیت، کلیه تلاشهایی راکه به منظور انحراف جریان گروگانگیری از مسیر اصلی خود انجام شد، خنثی نمودند.حضرت امام پس از ایستادگی در برابر همه تلاشهایی که برای آزادی گروگانها بدوناخذ کوچکترین امتیازی انجام میشد، ابتدا از کسب امتیازهای لازم و تحقیر هیمنه پوشالی استکبار آمریکا مطمئن شدند و پس از تشکیل اولین دورهی مجلس شورایاسلامی، که اکثریت در آن با نیروهای طرفدار خط امام بود، کار را به نمایندگان مردمسپردند و هوشمندانه جریان تسخیر لانه را هدایت و کنترل نمودند.
اندک مدتی پس از تسخیر لانه جاسوسی، دولت آمریکا با بسیج تمامی نیروها و امکانات خود، از شورای امنیت سازمان ملل تقاضای تشکیل جلسهی فوقالعاده کرد. اواز ایران نیز خواست تا وزیر خارجه یا نمایندهای را برای پاسخگویی و تشریح مواضع، بهاین جلسه بفرستند. اما امام چنین کاری را نپذیرفتند.
در حالیکه بخشی از اعضای شورای انقلاب، که به جناح لیبرال تعلق داشتند و برخیدیگر، از ارسال نماینده به شورای امنیت دفاع میکردند، اما امام با یک استدلال ساده،که بعداً درستی آن ثابت شد، با این حرکت مخالفت کردند. زیرا معتقد بودند: «رای علیهشما خواهند داد.»
بنیصدر در آن زمان گستاخانه با نظر امام مخالفت میکند و اولین برخورد شدید امام با او صورت میگیرد. او که برای شرکت در جلسه شورای امنیت آماده شده بود، با اینموضعگیری تند حضرت امام مواجه میشود که «اگر بنیصدر برود، اعلام میکنم کهسمتی ندارد.»
اندکی پیش از این، آمریکا در اولین قدم تلاش کرده بود تا رمزی کلارک ـ وزیردادگستری سابق این کشور ـ را که به موضعگیری بر ضد هیات حاکمهی آمریکا ومخالفت با شاه شهرت داشت، به ایران بفرستد. کارتر امیدوار بود تا با این ترفند وفرستادن فردی میانهرو امام را به مذاکره و دست برداشتن از مواضع خود راضی کند. اماامام با این امر مخالفت کرد و مذاکره با کلارک را رد کرد، این کار وی را مجبور کرد تا ازترکیه به آمریکا برگردد. کلارک قصد داشت تا نامهای را نیز از جانب کارتر برای امامبیاورد.
در پیام امام در این زمینه ـ که تا مدتها نصبالعین نیروهای طرفدار انقلاب محسوبمیشد ـ چنین آمده بود:
«دولت آمریکا با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است و ازطرفی دیگر، آنطور که گفته شده است، سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسیدشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است. لذا ملاقات با من، به هیچ وجه،برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1ـ اعضای شورای انقلاب، به هیچ وجه نباید با آنها ملاقات کنند.
2ـ هیچ یک از مقامات مسؤول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3ـ اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع، این دشمن شمارهی یک ملت عزیز ما را بهایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره درمورد برخی روابطی که به نفع ملت است، باز میباشد.»
در ادامهی گروگانگیری نیز دهها شخصیت و هیات نمایندگی، با عناوین مختلف و بابهانههای گوناگون، سعی کردند تا با امام دیدار کنند، اما هیچ یک نتوانستند در برابرسرسختی و ایمان امام به هدف خود، یعنی به زانو درآوردن امپریالیسم مستکبر آمریکا ودفاع از حقوق ملت مظلوم ایران، کاری از پیش ببرند.
به دنبال استعفای دولت موقت، شورای انقلاب، به فرمان امام، مسؤولیت ادارهیامور اجرایی کشور را ـ تا زمان تشکیل مجلس شورای اسلامی ـ بر عهده گرفته بودبنابراین، طی این دوره، شاهد کشمکشهای فراوان اعضای لیبرال شورای انقلاب و بهخصوص بنیصدر و قطبزاده با دانشجویان پیرو خط امام هستیم، که تلاش میکردندضمن انحراف این حرکت اصیل، با طرح این ادعا که گروگانگیری سودی عاید کشورنمیکند و موجب سرافکندگی! کشور در سطح جهان شده، پس باید آنها را آزاد کرده وتحویل آمریکا دهند. در مقابل، اعضای اصولگرای شورای انقلاب مانند: حجةالاسلاموالمسلمین هاشمی رفسنجانی و حضرت آیتالله خامنهای ـ رهبر معظم انقلاب ـ درکنار امام ایستاده بودند و تلاش میکردند تا از حقوق ملت ایران دفاع کرده و دولت کارتررا نیز سر جای خود بنشانند.
در همین ایام، یعنی آذر 1358 ه.ش، جلسهی شورای امنیت تشکیل میشود وهمانطور که امام پیشبینی کرده بود، ایران در جریان این جلسه محکوم میشود. آقایهاشمی رفسنجانی، نظر نیروهای اصولگرا را، به تبعیت از امام، اینگونه منعکسمیکند:
«اگر برای سازمان ملل ارزشی قائل بودیم، در آن شرکت میکردیم. ما از هماناول میدانستیم که چه خواهد شد. بنابراین، برای قطعنامهی شورای امنیت،ارزشی قائل نیستیم.»
با توجه به افزایش فشارهای آمریکا ـ که در قالب تلاش برای تحریم اقتصادی ایران ومحکومیت کشورمان در دادگاه بینالمللی لاهه تجلی یافته بود ـ امام خمینی تصمیمگرفتند تا سرعت بیشتری به مسایل بدهند.
«لذا مقدمات تهیهی سه پروندهی جداگانه علیه آمریکا، برای تسلیم به دادگاهفراهم میشود. پروندهی اول به هاشمی رفسنجانی، وزیر کشور وقت، ارجاعمیشود که مربوط به اتهاماتی بود که در مورد اختناق و زجر و شکنجههایی کهتوسط شاه و نقشی که ساواک در این مورد بر عهده داشت، تهیه و تدوین میشد.بنیصدر مامور رسیدگی به مورد دوم، یعنی تجاوزاتی که از طرف آمریکا بهامور اقتصادی ایران وارد شده، گردید. بالاخره پروندهی سوم که به قطبزادهمربوط میشد عبارت بود از: رسیدگی به سیاست خارجی شاه و رشوهها وپیشکشهایی که شایع بود به رؤسای دولتها و روزنامهنگاران خارجی دادهمیشد و همچنین روابط شاه با سرویسهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه. سهپروندهی مذکور باید تا آخر ژانویه 1980 (دیماه 1358) از هر جهت آمادهمیشدند.»
در همین ایام والدهایم ـ دبیر کل وقت سازمان ملل ـ نیز برای بررسی مساله واردتهران شد. وی که میدانست کلید اصلی حل مسایل در دست امام است، خواستارملاقات و مذاکرهی با ایشان شد، اما امام چنین ملاقاتی را نپذیرفتند و یکی از اعضایشورای انقلاب اعلام کرد که امام قطعاً والدهایم را به حضور نمیپذیرد و این مسالهمسلم است.
سپس آمریکاییها ـ به خیال خود ـ دست به اقدام نهایی برای تعدیل موضع امامزدند، به تصور خود، حداکثر انعطاف ممکن را به خرج دادند. سازمان ملل، در اواسطاسفندماه 1358 ه.ش بنا بر نظر مساعد آمریکا، اعلام کرد که یک کمیسیون تحقیقدربارهی جنایات شاه را به ایران میفرستد. آنان پس از ورود به ایران، قبل از هر چیزخواستار ملاقات با گروگانها شدند و ظاهراً فراموش کردند که ماموریت اصلیشانچیست. در این زمان بنیصدر و قطبزاده، مبارزهی سختی را برای به دست آوردنکنترل گروگانها آغاز کردند، که به کشمکش سختی بین آنها و دانشجویان پیرو خط اماممنجر شد، که در جای خود مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما سرانجام دانشجویانموفق شدند گروگانها را در اختیار خود نگهدارند. امام نیز که به علت ناراحتی قلبی دربیمارستان مستقر بودند، پس از بهبودی و مرخصی از بیمارستان، موضعگیری بسیارجالبی درباره کمیسیون تحقیق نمودند که آب پاکی را روی دست آنان ریختند. ایشاندر پیام خود به این شرط اجازهی ملاقات اعضای کمیسیون با گروگانها را دادند که آنهااولاً با گروگانهایی ملاقات کنند که «در پروندهی جنایات آمریکا و شاه دخالتدارند.» دوم اینکه، این ملاقات برای «بازجویی» از گروگانها باشد، سوم اینکه،«اگر هیات بررسی نظر خودش را در تهران درباره جنایات شاه مخلوع و دخالتهای آمریکای متجاوز ابراز داشتند، ملاقات با تمامی گروگانها بلامانع است.» شرط آخر،حقوقدانها را که گفته میشد، ممکن است جاسوسهای سیا نیز برای تبادل اطلاعات با گروگانها، در میانشان باشند، رسوا کرد. چون بدون ملاقات برگشتند.
کیهان در سرمقالهای در همین مورد با عنوان «پیام امام حقوقدانها را رسوا کرد» بهزیبایی به نکات ظریف موجود در پیام امام اشاره میکند:
«نخستین اصلی که در این پیام، به صراحت میبینیم اصل استمرار و تداوم مبارزه ضد امپریالیستی است. این نکته در پیام امام کاملاً مشهود است که،مبارزه علیه مستکبرین و مترفین جهانخوار در مقطع خاصی تمام نمیشود...نکته دیگر این است که، مبارزه برای آن است که الف) دست آمریکا از «تمامیمنطقه» کوتاه شود. ب) به تمام مبارزان راه آزادی کمک کنیم تا قدرتهای استعماری و متجاوز را شکست دهند. ج) و سرانجام برای آن است که «استقلالهمه جانبهی خود را با تمام قوا» به دست آوریم... سومین ویژگی این پیام «آزادیاز قید هر قدرت» و بیزاری از هر نوع بردگی است... این است که میبینیم، امام نمایندگان آمریکا را هرگز نمیپذیرند و حتی پیامشان را جز با فرمان جنگ پاسخنمیدهد، ولی پیام دیگران را بی پاسخ و بدون احترام متقابل باقینمیگذارد...»
به دنبال اقدامات فریبندهی کمیسیون تحقیق، که به شکست انجامید آمریکا دست بهآخرین و به خیال خود تاثیرگذارترین اقدام مسالمتآمیز ممکن میزند. کارتر در 26مارس 1980 (فروردین 1359 ه.ش) نامهای محرمانه خطاب به امام مینویسد و ادعامیکند:
«ما آمادهی پذیرش حقایق جدی، که مولود انقلاب ایران است، میباشیم. اینامر، همچنان هدف و آرزوی ماست. زیرا من تصور میکنم که ما هدف واحدی ـرا که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همهی ملل است ـ تعقیب میکنیم.»
امام بعد از ملاحظهی نامه، دستور انتشار علنی آن را صادر کرد. افشای محتواینامه مذکور، که در حکم آبروریزی و یک افتضاح سیاسی برای دولتمردان کاخ سفیدبود، همچنین نشانگر عمق بیگانگی کارتر و تیم همکار او با مفاهیم و واقعیتهای انقلابو جامعهی ایران بود. عجیب است که کارتر پس از مشاهدهی سرسختیها وسازشناپذیری امام در برابر کلیهی فشارهای اقتصادی و سیاسی، ردّ هیاتهای گوناگون در پوششهای مختلف و خلاصه آگاهی از پافشاری امام بر موضع خود، باز هم از درکحقایق ناتوان بوده و تصور میکند که با ارسال یک نامهی فریبنده، میتواند فرد قاطع واستواری، همچون امام، را نرم نماید. انتشار محتوای نامهی مذکور موجب شد تا آمریکا برخورد نظامی را پیش بکشد. هنری کیسینجر ـ وزیر خارجهی اسبق آمریکا ـ در همان زمان در واکنشی میگوید: «آمریکا باید به مقامات ایرانی بگوید که میهمانی تمامشد.»
به دنبال پایان میهمانی! آمریکاییها تلاشهایی را برای حملهی نظامی به ایران وآزادسازی گروگانهای خود آغاز میکنند که، به لطف الهی، با شکست مواجه میشوند.امام در تاریخ 5/2/1359 در این باره پیامی صادر میکنند و میفرمایند:
«اشتباه کارتر در آن است که گمان میکند، با دست زدن به این مانورهای احمقانه،میتواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز ازهیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است،منحرف کند. کارتر باز احساس نکرد با چه ملتی روبهروست و با چه ملتی بازیمیکند. ملت ما ملت خون و مکتب جهاد است. حمله به ایران حملهی بهتمام بلاد مسلمین است.»
ایشان همچنین در تاریخ 14/3/59 در جمع اعضای شرکت کننده در کنفرانسبینالمللی بررسی مداخلات آمریکا در ایران فرمودند:
«نباید بیدار شوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایماننیاوردند؟! کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ دشتها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند. بادمامور خداست. قوم عاد را باد از بین برد. این باد مامور خداست. این شنها مامورند، تجربه کنند باز!»
به دنبال این حملهی ناموفق، مرگ شاه در یک بیمارستان نظامی در قاهرهـ که شرط استرداداو را به ایران را در عمل منتفی کرد ـ و تشکیل مجلس شورای اسلامی که نیروهای انقلابی اصولگرا و پیرو خط امام در آن اکثریت داشتند، امام در مرداد سال 1359، حل مسالهیگروگانها را به نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی واگذار کردند. امام همچنین
در پیامی به مناسبت حج در 11 شهریور 1359 به تحلیل و بیان مواضع خود در مورد
مسألهی گروگانگیری میپردازند، که آخرین و جامعترین موضعگیری ایشان در این
زمینه محسوب میشود و همین مواضع نصبالعین نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرارگرفته و در ادامه به صدور بیانیه الجزایر و آزادی گروگانها در بهمن 1359 انجامید.
امام در این پیام، شرایط زیر را برای آزادی گروگانها اعلام کردند:
«بازپسدادن اموال، لغو تمام ادعاهای آمریکا علیه ایران، ضمانت به عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریکا در ایران و آزاد گذاشتن تمامی سرمایههای کشور.»
روزنامه کیهان در سرمقاله خود در تحلیل پیام تاریخی امام چنین میگوید: «پیام امام نخست به تحلیل این جریان عظیم انقلابی پرداخته است:
«بارها گفتهام که گروگانگیری عکسالعمل صدماتی است که ملت ما از آمریکا خورده است.» این تحلیل یعنی: اولاً گروگانگیری جاسوسان آمریکایی«عکسالعمل» است، نه «عمل». ابتدا به ساکن، عکسالعمل «تدافعی» است نه عمل «تهاجمی». آغازگر تهاجم «آمریکا»ست نه ما. ثانیاً تحلیل مزبور،گروگانگیری جاسوسان آمریکا را عکسالعمل «ملت» میداند نه کار جدای ازملت توسط یک گروه محدود. ملت هنوز در حال مبارزه است و مبارزهاش با ایادی شاه و «تنهی» رژیم شاهنشاهی ادامه دارد... و اشغال لانه جاسوسی نیزیکی از شیوههای جنگی و تاکتیکهایی است که ملت محروم، مستضعف ومبارز ایران در «نبرد نابرابر» خویش با نیرومندترین دشمن جهانی به کار گرفتهاست. پیام امام بر آن است تا تبلیغات غرب و غربزدهها را پاسخ دهد. تبلیغاتی که بر اساس آن میخواهند چنین وانمود کنند که، جاسوسهای آمریکا را دولت،مقامات مسؤول یا به هر حال گروهی اندک بازداشت کردهاند و عمل مزبور اقدامی تهاجمی است، که از سوی ایران آغاز شده است.»
کوتاه سخن آنکه امام راحل در طول 444 روز بحران گروگانگیری، علیرغم تمامیمخالفتها و ابراز ضعفها و ناتوانیهای داخلی و خارجی و نیز تهدیدات مکرر آمریکاو همپیمانانش، در برابر تمامی فشارها ایستادگی کردند و با حمایت و ارائه راهنماییهای لازم به دانشجویان پیرو خط امام، جریان گروگانگیری را در مسیر مناسب هدایت نموده و سرانجام نیز شرایط مورد نظر خود را تا آنجا که شرایط داخلی وبینالمللی اجازه میداد، به آمریکاییان، که به زورگویی در جهان عادت کرده بودند،تحمیل نموده و به کشورهای مسلمان جهان سومی و مستضعف، نشان دادند که با تکیهبر نیروی ایمان، معنویت و حمایت مردمی میتوان آمریکا را به زانو درآورد.
منبع: www.irdc.ir