بازخوانی یک وقف ‏نامه

در این مقاله راسخون به بازخوانی یک وقف ‏نامه می پردازیم در این وقف نامه به شرح اعلام و بازخوانی مهرهای آن اقدام شده است.
پنجشنبه، 16 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازخوانی یک وقف ‏نامه
مقدمه:
از نیمه دوم قرن پنجم هجری زمینه‏ هایی فراهم شد که نثر فارسی را در سالهای ورود به قرن ششم، به یک دوره ‏ی خاص، وارد کرد. گذر از نثر مرسل به نثر فنی، روشی بود که برای مدت 200 سال با ایجاد رقابت بین اهل قلم، روز به نثر فارسی را از توجه به معنا به سوی توجه افراطی به آرایش لفظی گرایش داد.

این سبک نوشتار چندان به مبالغه کشیده شد که حتی جملات خبری ساده نیز، در انبوهی از الفاظ دشوار مستور شد و توالی معنا مخدوش شد.

صنایع لفظی موجود در شعر به نثر وارد شد و لغت ‏پردازی، به گونه‏ای در میان نویسندگان مطمح نظر بود، که بتواند اعجاب خواننده و مخاطب نثر را در کشف معانی نهفته در واژه، برانگیزد و او را در این راه به مشقت افکند.

واژه‏ های مهجور و نامأنوس زبان عربی - حتی در گویش‏ها و لهجه‏ های آن - به نثر فارسی وارد شد و پرداختی به این سیاق در نوشتار از خصایص فضل و علم شناخته می‏ شد.

بهاءالدین بغدادی می‏گوید:«جمله‏ ی متقدمان که مبارزان میدان سخن و مبرزان مضمار هنر بوده ‏اند؛ در تازی و پارسی، این طریقه‏ ی صواب مسلوک داشته‏ اند و بر این جاده قویم و نهج مستقیم رفته»(1)

تطویل و اطناب در تمامی نوشتار، در این سبک، از زمره ‏ی محاسن است، به خصوص قبل از آوردن لقب و یا اسم مخدومی و یا صاحب جاهی. اتخاذ همین روش بود که به نثر فارسی امکان داد تا به آسانی و فراوانی، دیگر مختصات را در انواع آرایش های لفظی بپذیرد.

ورود الفاظ حشو و زائد در نثر از ثمرات دیگر این سبک نوشتار بود. بالاترین حد اطناب در نثرهای انشایی از قبیل آثار منشیان و کاتبان و مقام‏پردازان مشهود است. وجه اصلی تلاش این نثرپردازان آرایش کلام است و بیان معنا در مرتبه‏ی نازل قرار دارد.

سجع و توازن از زمره ‏ی مهمترین آرایشهای کلامی مورد نظر بود. رعایت سجع واحد در جملات متعاطف، از اصول محسوب می‏شد. در این خصیصه، معنی تابع لفظ است. به همین دلیل است که بعضی از صاحب‏نظران علوم بلاغی، سجع را برای کلام زیبایی تلقی نمی‏کنند.

و آن را مخل بلاغت می‏دانند و معتقدند که بهترین کلام آن است که در آن معنی به طبیعت خود رها شود، تا الفاظ لازم را برگزیند (2) البته در مقابل این نظر اکثریتی هم هستند که «سجع» را زیبایی کلام دانسته ‏اند و دلایل بی‏شماری را نیز برای اثبات ادعای خود آورده‏اند (3)

اگر چه در میان آثاری که در این سبک نثر - سبک نثر فنی - پدید آمده‏اند، میزان گرایش به تکلف، درآوردن آرایشهای لفظی به صورت عام و سجع و توازی به صورت خاص، متفاوت است،

اما در منشآت رسمی و دیوانی و مکاتیب مرسوم، کثرت استعمال سجع از زمر ه‏ی ویژگیهای اصلی و ارکان لازم آرایش کلام بوده است.این شیوه در آثار نثر فارسی محدود به زمان خاص نبوده است و پس از گذشت قرنها می‏توان بعضی از انواع این سبک نوشتار را یافت.

این وقف‏نامه‏ ای که بازخوانی شده و به شرح اعلام و بازخوانی مهرهای آن اقدام شده است، از این جهت نیز حائز اهمیت است که استواری کار نویسنده‏ ی متن را در کارش - سبک نوشتاری منشیانه - نشان می‏دهد.


بازخوانی یک وقف ‏نامه

متن وقف نامه

هو تعالی شأنه العالی المتعالی
العلی الاعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الواقف علی الخفیات و المطلع علی السرائر و الضمائر بحیث لایخفی علیه شی‏ء من الصغائر و الکبائر. و الصلوة و التحیة و الاکرام علی اشرف الانبیاء و المرسلین و آله و عترته الطاهرین المعصومین من آل طه و یس و سلم تسلیما کثیرا.

احمده و اصلی و اسلم علی احمده. بذر حمد و ثناء و تخم ستایش، فزون از حد احصی که زرع آن، اراضی موات قلوب عباد را احیاء نماید، شایسته‏ی ذات اقدس و سزاوار صفات مقدس واقف السرائر است .

که مزرعه‏ ی دائره بسیط عقبر، و اراضی قابله‏ ی هفت کشور را وقف اولاد آدم و بجهت [به جهت] مدار و معاش طبقات امم، مقرر فرموده و میاه ارواح را در عیون و انهار شرایین مزارع ابدان و اشباح بندگان را به آبیاری قدرت کامله جاری نموده که دهقان عقول بندر عبودیت در اراضی سرائر، زراعت نموده.

در سنوات اعمار به هوای توکل، پرورده و به داس اعمال صالحه، دروده و در زمین بندگی، خرمن نموده، حاصل آنرا بجهت [به جهت] توشه‏ی سفر آنجهانی [آن جهانی] و زاد حضر زندگانی، مضبوط و بوسیله‏ی خضوع و خشوع خویشتن را اجدی (4).

رئیس قرای ایجاد و کدخدای مزارع خراب و آباد، اعنی خالق جمیع عباد و دارای عرصه‏ی دارالمعاد مربوط سازند.

و نعت بیحد [بی حد] و مر، نثار حضرت خیر البشر و شافع روز محشر و جناب حیدر صفدر و سایر ائمه‏ی اثنی عشر «علیه و علیهم سلام‏الله» العزیز الاکبر که قراء مزارع اقالیم سبعه‏ی زمین و بساتینی با تزیین فردوس برین، وقف ذوات مقدسه‏ی ایشان و حاصل کون و مکان و غلات و حبوبات لآلی و جواهر بحر و کان مخصوص نفوس قدیسه‏ی آن قوم والاشان (5) است. «صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین الی یوم‏الدین».

اما بعد؛ خلاصه مفاد این کتاب صواب سعادت انجام و زبده‏ی مستفاد این خطاب مستطاب هدایت فرجام؛ ذکر و بیان آن است که چون پیوسته پیشنهاد والا و مکنون ضمیر منیر مهر انجلای و کلاء اجلا ذوی العز و المجد و الاعتلاء بندگان زیشان، معلی بنیان سمو المرتبه (6) و المکان غفر المنزلة و الامتنان؛ نواب مستطاب معلی القاب، فلک جناب،

مبادی آداب، خورشید قباب، عالمیان مآب، دولت و شوکت و اقبال پناه، عظمت و حشمت و اجلال دستگاه، شهامت و بسالت (7) و نصفت (8) انتباه (9)، معدلت و مکرمت و فتوات اکتناه (10)، فطانت (11) و متانت و مناعت شعار، بناهت (12) وبنالت (13) مدار، ذوالمجد و الجود و العز و الاقتدار، گردون وقار، خورشید اشتهار، کثیر الاختیار، جلیل الاعتبار، و الامقدار، نقاوة (14) خاندان دولت و اقبال، سرآمد ارباب مجد و الاجلال ملجأ الاعالی

و الافاخم و ملاذ الاکابر و الاعاظم، خادم الفقراء و مخدوم الامراء، خلف الاعیان و الاهالی، تربیت کرده‏ی خورشید عنایت پادشاهی، اعتماد الدولة العلیة الخاقانیه اعتضاد السلطنة البهیه السلطانیه خان عظیم الشان (15)

منبع الجود و الاحسان المتمسک بالطاف الله العزیز المستعان، نواب حاجی محمد حسین خانا (16) امین‏الدوله «ادام الله اقباله» بمحض [به محض] ابتغاء وجه کریم ذوالجلال راجیا لنیل الاجر و الجزاء. (یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا) (17)

بعقد [به عقد] دوام وقف صحیح مخلد ملی و حبس صریح مؤبد شرعی درآوردند همگی و تمامی عرصه و اعیان کل شش دانگ قریه‏ی معینه مشخصه معلومه معروفه بقریه‏ی [به قریه] هسته من قراء و مزارع مشهوره بلوک قهاب من بلوکات تسعه‏ ی دارالسلطنه‏ ی اصفهان را که در محل وقوع، من حیث الاشتهار، غنیه از حدود و اوصاف می‏باشد، باکافه‏ی توابع شرعیه و عامه‏ی لواحق ملیه از اراضی و صحاری و مجاری و کشتخوانات و شرب تابعه و مشرب و قنوات و جداول (18)

و حرایم و کظایم و آبار و انهار و کلما یتعلق بها و تعد و تحسب منها خارجا، داخلا، دایرا، بایرا، قدیما، جدیدا؛ بالتمام که ملک طلق نواب مستطاب واقف خیر مواقف بوده بر روضه‏ی مقدس عرش درجه، سدره (19) مرتبه، حضرت سیدالشهداء و خامس آل عبا «علیه و علی اولاده صلوات الله العلی الاعلی» و بر قبه‏ی مطهره‏ی منوره [ابی عبدالله الحسین «صلوات الله و سلامه علیه و] (20)حضرت [عباس علی «علیه الصلوة و السلام»] (21)

و تولیت آنرا در نفس عقد بجهت [به جهت] عالیجناب معلی القاب فضائل و فواضل مآب، سعادت و هدایت و کمالات اکتساب، متانت و مناعت انتساب، زبدة الاطیاب؛ علامی، فهامی میرزا محمد علی خلف مرحمت و غفران پناه، الواصل الی جوار رحمه الله، آقا محمدا (22) «اطلاب الله ثراه» ابن‏غریق بحار رحمت الله الملک المبین شیخ زین‏الدین «تغمده الله بغفرانه و اسکنه فی بحبوحة جنانه (23)» شرط نمودند و مفوض بمشارالیه [به مشارالیه] داشتند. مادام؛ حیا، باقیا. و بعد از ایشان با اعلم و اعدل اولاد ذکور ایشان ماتعاقبوا و تناسلوا نسلا بعد نسل. و عقبا بعد عقب. به شرط تقدم بطن اعلی بر اسفل. و نعوذ بالله با انقراض اولاد ذکور اولاد و ذکور اولاد؛ ذکور ایشان امر تولیت موکول است به اعلم و اعدل اولاد مرحمت پناه، مغفرت دستگاه، آقا محمد والد متولی «قدس سر [ه] (24)

و بعد از انقراض اولاد امجاد آقا محمد «العیاذ بالله تعالی» ولایت و اختیار اختصاص بذات [به ذات] کامل الصفات عالم فاضل عادل ربانی که در اصفهان متوجه امامت جمعه یا جمعه و جماعت بوده باشد، دارد و باید عالی جناب میرزا محمد علی متولی، بالاستقلال و الانفراد، باطلاع و استحضار عالیجناب دولت مآب، سعادت و هدایت قباب، فضائل و فواضل انتساب، حقایق و معارف اکتساب، غواص و دقایق مآب؛ زبدةالعلماء و الفضلاء الاطیاب طایف بیت‏الله العزیز الوهاب، افتخار اکبار العظماء و السادات و الاشراف، قدوة آل عبدمناف، عمدة العترة الطاهره، سراج الملة الباهره، مجمع الفضائل و الکلمات، منبع محاسن الخصایل و السعادات، سلالة سلیله سید الانس و الجنان المتمسک بالطاف الله الولی المستعان مولانا و مقتدانا میر محمد حسینا (25)
زید فضله العالی امام الجمعه و الجماعه حال اصفهان «ادام الله تعالی عمره و ابقاه»

و در هر عصر از اعصار، تا زمانیکه تولیت مختص امام جمعه شود، متولی هر عصر و زمان باطلاع گماشته‏ ی سرکار امام جمعه منافع و مداخل و ریع و وجه اجاره عین موقوفه را بحیطه‏ی [به حیطه‏ی] ضبط و تصرف آورده؛ اخذ و جمع‏ آوری نموده.

چنانچه متولی خود متوجه زراعت و نسق قریه‏ی موقوفه شود، می‏باید یک ثلث حظین منافع و محصولات را اولا موضوع پنج تومان و پنج خروار، جنس مال المقاطعه موجودی دیوانی آنرا که حسب الرقم مبارک مطاع بمقاطعه مقرر است [به] مباشرین امور دیوانی داده.

همه‏ ی ثلث را بمصرف شمع و چراغ و روشنائی دو قبه‏ی مطهره و دو مرقد منوره بقدر ضرورت و احتیاج صرف کرده، آنچه از ثلث فاضل آمد به اعانت فقراء و محتاجین زوار اصفهانی بقدر رفع احتیاج آنها دهد .

و از ثلث باقی منافع محصولات اخراجات قنات و تعمیرات که عین موقوفه لازم داشته باشد نموده، اکره (26) رعایا و مؤنه‏ی (27) زراعت آنرا دهد و باقی را بحق التولیه خود تصرف کند و در حالتی که باجاره عمل نماید و خود زراعت نکند و بتصرف دیگری داده باشد.

مال الاجاره هر ساله قریه‏ ی مزبوره را اخذ و قبض و اخراجات تعمیرات و خرج قنات و غیره، آنچه دخیل در آبادی بوده باشد، متحمل گردیده از منافع، موضوع دارد و یکعشر و ونیم [یک عشر و نیم] منافع را به وضع مخارج لازمه،

بصیغه‏ی حق التولیه متصرف شده، هشت عشر و نیم بقیه را صرف شمع و چراغ و روشنائی دو قبه‏ی منوره کرده، هر چه از قدر لازم ضرور شمع و چراغ زیاد بوده باشد، زیاده را باعانت فقراء و محتاجین زواری که از اهل اصفهان و بی‏چیز بوده باشند به هر یک به قدر رفع احتیاج رسانند.

و باید شخص متولی در هر عصر از اعصار، سال به سال منافع و مداخل و مال و منال به سرکار امام جمعه و مخارج و مصارف را مذکور و مرکوز خاطر شریعت مظاهر ایشان سازد و به هر مصرف از مصارف مقرره‏ی معینه، آنچه دهد.

بحواله و برات و گفته‏ی ایشان بوده باشد و شرط و قرارداد نواب واقف است که عین موقوفه را به حکام عرف و ارباب استیلاء و متغلبه مطلقا به اجاره ندهند و باجاره هیچ کس زیاده بر سر عام نداده باشند.

و اجاره‏ نامچه ‏ی معتبره به مهر حکام شرع و معارف شهر گیرند و عین موقوفه را نفروشند و برهن ندهند و مورد مصالحه و معاوضه و مبادله درنیاورند و کرد و برخور نکنند. نواب واقف - ادام الله دولته و ابقاه - تخلیه ید ملکیت فرمودند.

و به تصرف وقف شرعی و به ضبط متولی دادند. عالیجاه وزیر و مباشرین سرکار موقوفات را رجوعی در خصوص محاسبه‏ی قریه‏ی موقوفه و بر متولی نیست و نخواهد بود و محاسبه‏ی دنیوی او با امام جمعه و اخروی با محاسب حقیقی خواهد بود و در دیوان «فلیحاسبوا حسابا یسیرا» (28) خواهد نمود.

و تصرف کننده‏ی در وقف بخلاف شرع و مخالف قرارداد، معاقب به عقاب ابدی معذب به عذاب سرمدی خواهد گردید و مثل کسی خواهد بود که مخالف فرموده‏ی خدا و منافی طریقه‏ی ائمه‏ی هدی کرده، با کسانی که سوار خوک شده به جنگ ائمه‏ی اثنی عشر رفته، هم شأن خواهند بود (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه)(29)

صیغه‏ ی شرعیه گفته شد «شهر رجب المرجب سنه ثلاث و عشرین و مأتین و الف سنه 1223. (محل مهر) لا اله الا الله الملک الحق المبین.
 

حواشی شهود

بسم الله اشرف الاسماء
الحمدلله الواقف علی الضمائر و النیات و المطلع علی السرائر و الطینات و الصلوة و السلام علی اشرف الخلائق و البریات محمد (ص) و عترته الهداة الی مسالک الخیرات و بعد؛ فقد اقر الواقف المعظم الوفق المسدد زید تأییده بجمیع ما رقم و سطر فی تلک الصحیفه الصحیحة من فاتحتها الی خاتمتها سیما الاجرائات الشرعیه و الاقباض و کتب الداعی.

[مهر:] عبده محمد حسین ابن عبدالباقی الحسنی الحسینی
بسم الله اجل الاسماء الحمد لولی الحمد و الصلوة و السلام و التحیة و الاکرام علی اشرف الانام محمد و آله و عترته الطاهرین الکرام ما بعد فقد اقر و اعترف الواقف الموفق المعظم بجمیع ما فیه کما فیه و جرت الصیغة الشرعیه حسبما فیه لدی و کتب الداعی.

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
لقد وقع الوقف المزبور و سمعت فی المجالس المتعددة بوقوعه کما رقم و زور فیه بل وقع شیاع بوقوعه و کتب الداعی المغتفر الخاطی مؤمن الشریف الکرمانی.[در کتب موجود در خصوص اعلام شرحی راجع به ایشان یافته نشد.]
[مهرها:]
1 - امام محمد باقر العلوم
2 - یا امیرالمؤمنین 1226
3 - لا اله الا الله الملک الحق المبین
4 - خوانده نشد

هو وقع ما وقع و الخیر فی ما وقع. حرره العبد الاقل:
[مهر:]
محمد بن عبدالرسول الحسینی
بسم الله خیر الاسماءالحمدلله الواقف علی الضمائر و الصلوة و السلام علی سیدالاوائل و الاواخر محمد و آله الطاهرین و بعد لقد وضح و صح اعتراف نواب المعظم الیه دام اقباله العالی بتمام ما اسند الیه من البدایة الی النهایة کما حرر فیه لدی و کتب الداعی [مهر:] لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده عبدالله ابن علی اکبر هو الحمد لولیه و الصلوة و السلام علی ولیه و وصیه. اما بعد فقد اقر و اعترف عالیجاه الواقف المعظم بتمام ما فیه وجرت الصیغة لدی. حرره الداعی [مهر:] محمد بن عبدالرسول الحسینی مکتوب سید حجت الاسلام (مرحوم شفتی) .

«از قرار قرارداد مرحوم واقف، امروز که عبارت از خامس شهر صفر فی سنه‏ی 1243 بوده تولیت موقوف مسطور مفوض به عالیجناب قدس القاب میرزا محمدرضا فرزند مرحوم مغفور میرزا محمد علی است.

حرره خادم الشریعة فی التاریخ[مهر:] محمد باقر ابی‏محمد نقی الموسوی [توضیح: مرحوم سید، متولی را براساس تصریح موجود در وقف‏نامه (ص 9) همین مرقونه مشخص فرمودند و نصب کرده‏اند.]

8 - با قرار عالیجاه المعلی جایگاه الواقف المعظم به تمام ما فیه و جریان الصیغة الوقفیه الاقباض و القبض و الشهادات. حرره الداعی.
[مهر اول:] عبده محمد حسن بن محمد حسین الحسنی الحسینی، 1218
[مهر دوم:] عبده محمدعلی ابن محمد حسین الحسنی الحسینی
[تذکر: هر دو نفر از فرزندان میرزا محمد حسین امام جمعه هستند که در اعلام شرح آن آمده است.]

9 - اسامی و القاب مبارک «ابی عبدالله الحسین صلوات الله و سلامه علیه» و «حضرت عباس علی علیه الصلواة و السلام» و دیگر معصومان را به خاطر اعزاز و اکرام که نام آنها پس از نام غیر معصوم قرار نگیرد در متن با علامت «تیک» می‏آوردند و در حاشیه‏ی بالای وقف‏نامه اسامی و القاب مبارک را می‏نوشتند.
 

توضیحات اعلام اشخاص و امکنه حاجی محمد خان امین‏الدولة

وی پسر ارشد حاجی محمد حسین خان امین‏الدوله است و وی پسر اسدالله خان امین‏الدوله، نواده‏ی حاجی میرزا علی محمد خان امین‏الدوله که از طبقه‏ی والیان حاکم بر اصفهان از سوی پادشاهان می‏باشند. 
جغرافیای اصفهان، میرزا محمد حسین خان، 1342، دانشگاه تهران، ص 71 
 

هسته (حسه «ح س ه»)
از زمره‏ ی 37 قریه از قراء دهستان قهاب است. در عرض جغرافیائی 4032 و طول جغرافیائی 4351. فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور،
دکتر پاپلی یزدی، 1367، انتشارات آستان قدس رضوی، ج 3، شماره 145

 

قهاب

«ناحیه قهاب چهل پاره دیه است و هفتشوبه و رازنان و قهجاورستان معظم‏ترین قرای این ناحیت است و آب کاریز می‏خورند بدان سبب قهاب می‏خوانند».
نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، تألیف 740 ه ق، تجدید چاپ دانشگاه تهران، ص 55

در کتاب الاصفهان علت وجه تسمیه قهاب چنین ذکر شده است:«چون قنات سرباز را «کی» می‏گویند به همین سبب بلوک این ناحیت «کی آب» است که معرب آن «قهاب» می‏شود.» و ادامه می‏دهد:

«در سمت شرقی اصفهان متمایل به شمال شهر و از نیم فرسخی شهر الی چهار فرسخ می باشد و مشتمل است بر چهل و دو قریه و مزرعه... هوای بدی دارد... آب و هوایش در سردی و گرمی معتدل می‏باشد. حدود آن ماربین، شهر اصفهان، جی، براآن و برخوار است».

 الاصفهان، میر سید علی، انتشارات گلها، چ 2، اصفهان، 1371، ص 185
 

بلوک سبعه

در تقسیمات قدیمی، اطراف اصفهان به دهستانها و دهستانها به قریه‏ها تقسیم می‏شدند. دهستانها عبارت بودند از:
1 - دهستان براآن دارای 56 قریه.
2 - دهستان برخوار دارای 29 قریه‏ی قدیمی.
3 - دهستان جی 37 قریه که در جلگه واقع شده است.
4 - دهستان حومه تا نزدیک نجف‏آباد مشتمل بر چهار قریه.
5 - دهستان برزرود از 9 قریه‏ی تشکیل شده است در سمت مشرق زاینده‏رود.
6 - دهستان کراج مشتمل بر 20 قریه.
7 - دهستان قهاب، دارای 37 قریه، آب و هوای آن ناسالم و برای زراعت از آب رودخانه و قنات استفاده می‏نمایند.
با تخلیص به نقل از:کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور، چ 1331، 2، ج 3، ص 246 - 245

حاجی میرزا محمد علی،
فرزند ارشدحاجی میرزا محمد حسین امام جمعه ‏ی اصفهان «نامبرده درعصر خویش به سلطان العلما مشهور بوده و چندین کتاب و رساله تألیف نموده است:

اول - رساله‏ یی در توحید؛ دوم، کتابی در قضا و قدر که پایان تألیف آن پنج‏شنبه 2 صفر سنه 1188 ه ق است. سوم، رساله‏یی در منجزات مریض که در آن رد اقوال بعضی از معاصرین خود را نموده است.

چهارم، رساله‏ یی در نقل نعش. از مشاهیر طلاب دست پرورده‏ی او حاجی میرزا زین‏العابدین خوانساری است. وی پس از مدت 75 سال دو ساعت پیش از طلوع صبح شنبه ماه صفر المظفر در گذشته است.»
مکارم الآثار، معلم حبیب‏آبادی، ج 3، ص 959

در تذکرةالانساب آمده است که:از وی دو پسر و دو دختر باقی ماند که پسر ارشد وی میرزا محمد علی و دومی حاجی میرزا حسن بود که خود از علمای اکابر زمانش به حساب می ‏آمد
.تذکرةالانساب ص 99
 

شیخ زین‏الدین

شیخ زین‏الدین علی بن عینعلی خوانساری از اعاظم علما و فقها عمر خود در قرن دوازدهم هجری است. اصل وی از خوانسار بوده است و در اصفهان اقامت داشت. و چنانکه مؤلف بستان السیاحه نوشته است جنبه ‏ی شریعت و طریقت هر دو را داشته است.

در تذکرةالانساب، ص 101 آمده است که امامت جمعه را نیز به عهده داشته است. وی از چند نفر اعاظم اصفهان نظیر مرحوم میرمحمد حسین خاتون ‏آبادی اجازه‏ی روایت داشت که بنا به نقل مکارم‏ الآثار، ج 1، ص 127.

وی پس از مرحوم میرمحمد حسین خاتون‏آبادی منصب امام جمعه را به عهده گرفته است. وی دارای تألیفاتی بوده است که موضوع آنها در احکام فروع منتهی است. مؤلف مکارم‏الآثار وفات وی را در سال 1167 می‏داند.

پس از وی پسر او مرحوم آقامحمد صاحب عنوان است و پس از مدتی شهرت مرحوم پدر را یافت و معروف به آقا محمد شیخ زین‏الدین بوده است. مزار وی در تخت پولاد بیرون بقعه‏ی آقا محمد بیدآبادی است. پس از وی پسرش میرزا محمد علی منصب پدر را دارا می‏شود.
 

در خصوص لقب «امام جمعه»

در کتاب نقباءالبشر، ج 1، ص 176 به نقل از مکارم‏ الآثار در خصوص لقب «امام جمعه» آمده است که:«به رسم ارسال سفیران دینی از سوی پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، و تبعیت خلف از این روش و ادامه‏ ی آن در دستگاه بنی‏امیه و بنی‏ عباس در زمان خلفای عثمانی نیز چنین عمل می‏شد.

دولت صفویه نیز هنگامی که ریاست مطلقه‏ی علمای شیعه بر محقق کرکی شیخ نورالدین علی ابن عبدالعالی مستقر شد و فتوای وی بر وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت به شرط وجود فقیه جامع الشرائط که نائب امام است، بود و خود نیز همواره در نجف در مسجدش بر جبل «نور» آن را به پا می‏داشت.

پادشاه وقت که در آن زمان شاه طهماسب صفوی بود به اطاعت امر وی برای هر شهری، امام جمعه‏ای تعیین می‏کرد که این رأی و فتوای محقق کرکی به عمل گذاشته شود. حتی در اواسط دولت صفوی که علما با صدور فتاوایی بر عدم وجوب عینی نماز جمعه حکم کردند.

اما رسم تعیین امام جمعه همچنان باقی بوده است تا زمان قاجاریه. در زمان فتحعلیشاه نخستین بار مسجدی برای این منظور (اقامه‏ی نماز جمعه) ساخته شد.»در المآثر و الآثار اسامی بسیاری از امام جمعه‏های زمان ناصرالدین شاه در نقاط مختلف ذکر شده است.
 

عبدالله ابی علی اکبر

ایشان فرزند مرحوم آخوند ملا علی اکبر اژیه‏ای (اجیه‏ئی) هستند که از بزرگان علما بوده‏اند. پدر ایشان ملاعلی اکبر فرزند محمد باقر از علمای بزرگوار و حکمای نامبردار و اهل فکر و ذکر و ریاضت و تهجد و عبادت و منبر و موعظه و مورد رجوع عام و خاصی بوده ‏اند.

وی نزد مرحوم آقا محمد بیدآبادی و میرزا ابوالقاسم تلمذ کرده است و در معقول و منقول زبده‏ی زمان خویش بوده است. در مسجد علی واقع در محله‏ی قدیمه‏ی «هارونیه» اقامه نماز می‏کرد.

دارای تألیفات بی‏شماری است که بعضی از آنها در سالهای گذشته چاپ شده و بعضی هنوز به صورت نسخه‏ی خطی باقی است. در روز جمعه جمادی الاولی سال 1196 از این سرای فانی رحلت کرد.
مدفن ایشان در قبرستان معروف و قدیمی «تخت فولاد» اصفهان نزدیک پدر است.
منابع:روضات الجنات، ص 416، مکارم ‏الآثار، ج 3، ص 945

حاجی سید محمد باقر حجت الاسلام فرزند مرحوم سید محمد نقی
مرحوم سید از بزرگان علما و فقهای شیعه بوده است. در منصب زعامت شیعه در ایران و هند و ترکمنستان قرار داشت و در میان طایفه‏ی شیعه‏ی امامیه کسی است که لقب «حجت الاسلام» به ایشان داده شد.

شرح ماجراهایی که راجع به ایشان زبانزد خاص و عام است گواهی از تأیید غیبی است. ایشان در قریه «شفت» از حوالی شهر رشت (در سال 1175 ه ق مطابق با 1140 و 1141 ه ش) متولد شد.

پس از تحصیلات در عتبات و قم و کاشان در سال 1206 بدون هیچ‏گونه شهرتی به اصفهان آمد و پس از چندی بر علمای عصر خود تفوق یافت و مقبول عام و خاص شد. در سال 1245 مسجد باعظمتی معروف به مسجد سید بنا نهاد.

کتب متعدد در اصول و فروع فقه نگاشت که مهمترین آن مطالع‏الانوار در شرح شرایع است. در همان زمان فتوای ایشان در اجرای حدود شرعی نافذ بود. نوشته‏اند که در سال 1234 وفات یافت و تا یک سال شیعیان ایران و هند مجالس عزا برای وی برپا می‏داشتند. مدفن وی در ضلع جنوب شرقی مسجد سید در بقعه‏ای است که زیارتگاه خاص و عام است


منابع:الذریعة، ص 767،مکارم‏الآثار، ج 5، ص 1618
 

پی نوشت:

1- التوسل الی الترسل، بهاءالدین بغدادی، ص 10 - 9.
2- جرجانی، اسرار البلاغه، ص 10، ابن‏خلدون، مقدمه، ص 418 - 417.
3- ابن‏اثیر، المثل السائر، ص 144؛ قابوس نامه‏ی عنصر المعالی، در آیین کاتب و شرایط کاتبی.
4- اولی، بهتر.
5- به خاطر رعایت سجع «شأن» بدون همزه نوشته شده است.
6- بلند مرتبه، عالی جایگاه.
7- (ب) شجاعت و دلیری.
8- انصاف و عدل.
9- بیدار شدن.
10- به کنه چیزی رسیدن.
11- زیرکی و هشیاری.
12- نجابت و بزرگواری.
13- ذکاوت، آگاهی.
14- پاکیزه شدن، خالص شدن.
15- بدون همزه برای رعایت سجع آورده و خوانده شود.
16- الف تعظیم و تکریم است.
17- آل عمران: 30. ترجمه: «روزی که هر آنچه را مردم از اعمال نیک انجام داده‏اند، حاضر بینند».
18- در اینجا به معنی «جوی‏های آب که برای شرب زمینها بنا کنند» است.
19- در قرآن کریم سوره‏ی نجم آیات 15 - 13 آمده است: (و لقد رآه نزلة اخری عند سدرة المنتهی عندها جنة المأوی). چنان که مفسران نوشته‏اند این درختی است و بدان سبب «سدرة المنتهی» گفته‏اند که علم و عمل خلایق به آن منتهی می‏گردد و جز خداوند را به ماورای آن عملی نیست. و نیز گفته‏اند که مقامات انبیا و ملائکه به آن منتهی می‏شود (رشید الدین میبدی، کشف‏الاسرار، ج 9، ص 360) به همین سبب است که در واقعه‏ی معراج پیامبر (ص)، جبرئیل که راهنمای پیامبر در این سفر آسمانی است، وقتی به درخت سده می‏رسد از حرکت باز می‏ماند و از آن به بعد پیامبر خود به عروج آسمانی‏اش ادامه می‏دهد. (همان، ج 6، ص 716 و نیز ج 5، ص 592) و نیز جبرئیل و ملائکه سکان سدرة المنتهی هستند. (همان، ج 7، ص 519).
20- در اصل سند مواردی که داخل [ ] آورده‏ایم در بالای سطور در حاشیه‏ی سمت راست آورده شده است. و در متن با قرار دادن علامت تیک ارجاع داده است. این شیوه‏ی گفتمان به خاطر ابراز اکرام و اعزاز نام ائمه‏ی اثنی عشر و در اینجا حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است که نام ذوات مقدسه در ذیل اسامی دیگر واقع نشود.
21- در اصل سند مواردی که داخل [ ] آورده‏ایم در بالای سطور حاشیه‏ی سمت راست آورده شده است و در متن با قرار دادن علامت تیک ارجاع داده است. این شیوه گفتمان به خاطر ابراز اکرام و اعزاز نام ائمه‏ی اثنی عشر و در اینجا حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است که نام ذوات مقدسه در ذیل اسامی دیگر واقع نشود.
22- الف در پایان اسم «محمد» نشانه تعظیم است. و در این متن پس از اتمام اسامی اعلام اشخاص آمده است.
23- ترجمه: خداوند او را در رحمت خویش بپوشاند و غرق نماید.
24- «ه» در متن اصلی نیامده است».
25- الف تعظیم.
26- کرایه.
27- مخارج.
28- مأخوذ از آیه‏ی شریفه‏ی 8 سوره‏ی انشقاق: [فسوف یحاسب حسابا یسیرا] ترجمه: «خوشا به حالش آن کسی که بسیار حسابش آسان کنند.».
29- بقره: 181.
 

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: تقی اژه‏ای
​​​​​​​* این مقاله در تاریخ 1402/2/13 بروز رسانی شده است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط