تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِن دِینِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ)(الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (مائده، آیه 3).
«امروز کافران از آئین شما مأیوس شدند، از آنان نترسید، از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل نمودم، و نعمت خود را درباره شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب نمودم».
معروف و مشهور میان محدثان و مورخان (1) این است که مقصود از «الیوم» در هر دو مورد، روز غدیر است و آیه یاد شده در روز «غدیر» نازل گردیده روزی که خدا، با تعیین جانشین و خلیفه، ابلاغ دین خود را تکمیل نمود، و نعمت خود را به پایان رساند، و نقشه کافران را (پس از درگذشت پیامبر، آئین او نیز همراه او خواهد رفت) نقش بر آب نمود و با نصب امام یأس و نومیدی آنان قطعی گردید.
اشکالی که به نظر نویسنده «کتاب تفسیر آیات مشکله» رسیده است، (2) همان است که پیش از او دیگران نیز گفتهاند و دانشمندان شیعه نیز به پاسخ آن پرداختهاند.
هرگاه نویسنده به این کتابها مراجعه میکرد، و با ذهنی صاف و دور از هر نوع پیشداوری در این مورد میاندیشید، ما را از نوشتن این صفحات بینیاز میساخت، و شاید هم همه آنها را دیده و فهمیده ولی مایل است که پاسخ اشکال آفتابی گردد؟! و با نگارش کتاب خود، میخواهد دیگران را وادار به کار کند؟!
اشکالی که از «سابق» در این جا رائج است این است که: آغاز و پایان آیهی مزبور مربوط به احکام «گوشت» است با این وضع چگونه ممکن است وسط آیهی مربوط به تعیین جانشین باشد که کوچکترین ارتباطی به قبل و بعد خود ندارد.
پاسخ: مسألهای به نام نظم و ترتیب آیات که در برخی از مباحث برای مفسران مشکلی ایجاد کرده است چندان اهمیتی ندارد، زیرا تاریخ نزول سورهها و آیات قرآن، با ترتیب فعلی آن کاملاً مغایرت دارد چه بسا سورههایی که در مدینه نازل گردیده است و قائدتاً باید پس از سورههائی باشد که در «مکه» نازل شده است، در آغاز قرآن قرار گرفته است و همچنین است عکس آن، حتی برخی از آیات سورهای در مکه، و بعضی از آن در مدینه نازل گردیده است و چه بسا میان نزول دو آیه از یک سوره، سالها فاصله اتفاق افتاده است (3).
اگر به شأن نزول آیات توجه کنیم و یا لااقل آنچه را که بالای هر سوره نوشته شده ملاحظه نمائیم، از هرگونه توضیح بینیاز میشویم چه بسا سورههائی است که آنها را «مدنی» مینامند ولی بعضی از آیات آن در «مکه» نازل شده است، مانند سوره «انفال» را که تمام آن مدنی است مگر از آیه سیام تا آیه سی و ششم که در مکه نازل گردیده است و چه بسا سورههائی است به نام «مکی» که برخی از آیات آن، در «مدینه» نازل شده است، مانند سورههای «شعرا و کهف» و مانند آنها...
روی این جهت ترتیب و نظم آیات و روابط آنها هیچگاه نمیتواند در برابر روایات و احادیث قطعی، سند محکمی باشد و روش دانشمندان اسلام در تفسیر قرآن نیز همین بوده است و این موضوع شواهد بسیاری دارد.
اساساً قرآن مانند کتاب بشری نیست که موضوع واحدی را تا آخر سوره تعقیب کند، قرآن مجموعه آیاتی است که برحسب حوادث و پیشآمدهای گوناگون، و هدفهای مختلف به تدریج از طرف خداوند فروفرستاده شده است گاهی همه سوره، موضوع واحدی را دنبال میکند و گاهی، موضوعات گوناگونی را، گاهی هنوز از موضوع نخست فارغ نشده، موضوع جدیدی را مطرح میکند سپس به تکمیل موضوع نخست میپردازد.
پاسخ پرسشی:
در اینجا پاسخ سئوالی باقی است، و آن این که: درست است که آیات یک سوره میتواند، پیرامون موضوعات گوناگون، بحث و گفتگو کند و هرگز لازم نیست، که آیات سوره از نظر محتوی، ارتباط و پیوستگی داشته باشند، ولی این بیان مشکل آیه مورد بحث را حل نمیکند، زیرا بنابر نظریه مشهور در آیه مورد بحث، جملههای یک آیه از هم گسسته میشوند، نه اینکه ارتباط یک آیه، از ما قبل و ما بعد خود بریده میگردد.و به دیگر سخن: اگر ارتباط و بهم پیوستن دو آیه لازم نباشد ولی جملههای یک آیه، بایست به هم مربوط باشند و امکان ندارد صدر و ذیل آیهای مطلبی را تعقیب کند، ولی وسط آیه مطلب دیگری را... و اتفاقاً آیه مورد بحث بنابر نظریه مشهور از این قبیل است، اگر جمله «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ» درباره ولایت علی (علیهالسلام) نازل شده ربط آن با آغاز و پایان آیه که در مقام بیان احکام گوشتهای حلال و حرام است، بریده میشود از این نظر بیان گذشته برای دفع این اشکال کافی نیست.
پاسخ: جمله (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ) آیهی مستقل است.
پاسخ از این پرسش، این است که: جمله یاد شده، کاملاً جمله مستقل است، و ارتباطی به ما قبل و ما بعد خود ندارد حالا چرا چنین جملهای در وسط آیه وارد شده است، نکته آن را بعداً متذکر میگردیم.
اکنون برای اثبات استقلال آیه یاد شده، متن آیه را با ترجمه آن در سه بخش میآوریم تا روشن شود که چگونه جمله یاد شده و با آیه مزبور کاملاً یک بخش مستقل است:
1- (حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلَّا مَا ذَكَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِكُمْ فِسْقٌ) (مائده، آیه 3).
«حرام شده بر شما، مردار، خون، گوشت خوک و آنچه موقع سر بریدن نام غیر خدا بر آن برده شده است، حیوان خفه شده و حیوان زجرکش و از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده، و آنچه را درندگان پاره کردهاند مگر آنچه (با شرائط صحیح) ذبح شده است و (نیز) آنچه به نام بت کشته شود (تمام) اینها عمل خلاف است».
2- (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِن دِینِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (مائده، آیه 3).
«امروز کافران از (طمع در) دین شما نومید شدند، از آنان نترسید امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را درباره شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین، برای شما انتخاب نمودم».
3- (فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (مائده، آیه 3).
«اگر کسی در موقع گرسنگی بدون این که میل به گناه داشته باشد (به خوردن یکی از ممنوعات مزبور) ناچار شود خداوند آمرزنده و بخشاینده است».
قسمت دوم خواه بگوئیم درباره علی (علیهالسلام) نازل شده است یا دربارهی موضوع دیگر، خواه در روز غدیر نازل شده باشد یا روز «عرفه» خود کلامی است مستقل که در وسط آیهای قرار گرفته است.
قرائن بر استقلال آیه:
1- روشنترین گواه بر استقلال این بخش این است که اگر قسمت دوم را از این سه قسمت برداریم کوچکترین لطمهای به ارتباط قسمت اول با سوم نمیزند و شما میتوانید دو قسمت اول و سوم را با هم تألیف دهید آنگاه خواهید دید که کوچکترین لطمهای بر مضمون آیه وارد نمیسازد.خلاصه با ضمیمه کردن ذیل آیه به صدر آن، یک آیه کامل به وجود میآید و با بر داشتن قسمت دوم کوچکترین لطمهای به ارتباط آیه وارد نمیشود و این خود گواه بر این است که قسمت مزبور کلامی است مستقل و جداگانه (درباره هر موضوعی نازل شده باشد) که در وسط آیهای واقع شده است.
گواه دوم بر استقلال آیه:
2- مضمون همین آیه در سورههای «بقره»، «انعام» و «نحل» نیز وارد شده است در حالی که این قسمت یعنی قسمت دوم (آیه مورد بحث) در سورههای یاد شده نیست اینک آیات مزبور را در این جا نقل میکنیم:(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (بقره، آیه 173)
«فقط مردار، خون، گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا سر بریده شود بر شما حرام شده (ولی) اگر کسی ناچار شود (که از اینها بخورد) بدون اینکه متجاور باشد، گناهی بر او نیست، خداوند آمرزنده و مهربان است».
(قُل لَا أَجِدُ فِی مَاأُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَن یَكُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (انعام، آیهی 145)
(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (نحل، آیه 115)
«چنانچه ملاحظه مینمائید، این آیات بخش مهم آنچه را که در بخشهای اول و سوم آیه مورد بحث وارد شده است، در بردارد و هرگز در این آیهها از قسمت دوم خبری نیست و این خود گواه بر این است که قسمت دوم که در آیه مورد بحث دیده میشود، کلامی است مستقل که از هیچ نظر به قبل و بعد خود ارتباط ندارد».
گواه سوم بر استقلال آیه:
3- روایاتی که بیانگر شأن نزول آیات میباشند همگی قسمت دوم را جداگانه بدون اینکه دربارهی ذیل آن سخن بگویند، مورد بحث قرار دادهاند، مثلاً میگویند: آیهی «الْیَوْمَ یَئِسَ» یا آیهی «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ» تا آخر در روز غدیر یا عرفه نازل شده است و این خود دلیل بر استقلال این قسمت است که به عللی در وسط آیه قرار گرفته است.روی این حساب وقتی روایات صحیحی از طرف شیعه و سنی بگوید که این قسمت در روز «غدیر» درباره ولایت علی (علیهالسلام) نازل شده است صدر و ذیل آیه نمیتواند ما را از اعتقاد به مضمون احادیث باز دارد زیرا این قسمت برای خود کلامی است مستقل که درباره هر موضوعی وارد شده باشد و با قبل و بعد خود ارتباط ندارد.
گواه چهارم بر استقلال آیه:
4- دقت در مضمون آیه نه تنها ما را به استقلال آیه هدایت میکند، بلکه میرساند که آیه فقط میتواند در مسألهای مثل نصب وصی و تعیین جانشین صادق باشد زیرا باید دید در چه روزی، کافران از پیروزی اسلام مأیوس گردیدند و در چه روزی دین خدا تکمیل گردید.به دیگر سخن: کدام روز است که این دو حادثه در آن با هم به وقوع نپیوسته است اینک ما همه محتملات را یکی پس از دیگری مورد بررسی قرار میدهیم:
1- روز بعثت: به طور مسلم در روز بعثت این دو حادثه به وقوع پیوسته است زیرا در آن روز نه کافران مأیوس بودند، و نه دین بیان شده بود تا تکمیل گردد و همچنین است روز هجرت.
2- روز فتح مکه: این احتمال نیز مانند احتمال سابق است زیرا فتح مکه در سال هشتم صورت گرفت، در حالی که بسیاری از پیمانهائی که مسلمانان با کافران داشتند به قوت خود باقی بود و مشرکان مجاز بودند که مانند جاهلیت رسوم حج را به جا آوردند، از این لحاظ نه یأس بر کافران مستولی بود، و نه آئین خدا در آن روز تکمیل شده بود، زیرا چه بسا احکامی پس از فتح مکه بیان شده است.
3- روزی که اعلام بیزاری شد: روزی که علی (علیهالسلام) سوره «برائت» را بر مشرکان خواند در آن روز اگرچه مشرکان شبه جزیره از هرگونه پیروزی مأیوس گشتند ولی در آن روز دین از نظر بیان احکام، کامل نگشته بود، و چه بسا احکامی مانند «حدود و قصاص» که در همین سوره (مائده) است بعداً نازل گردیده و ما باید روزی را نشان دهیم که این دو موضوع با هم در آن روز اتفاق افتاده است.
4- روز «عرفه» از حجةالوداع: بیشتر مفسران این احتمال را برگزیدهاند ولی هرگز آن روز نیز آبستن این دو حادثه خطیر نبود زیرا در این صورت باید دید کافرانی که از پیروزی بر مسلمانان مأیوس شدند، چه کسانی بودند، اگر مقصود بتپرستان قریش یا عموم بتپرستان شبه جزیره باشد، به طور مسلم روز یأس و نومیدی آنان غیر این روز بود، زیرا قریش در روز فتح «مکه» و بقیه پس از قرائت سوره «برائت» از هرگونه تفوق مأیوس گشتند نه در روز «عرفه» و اگر مقصود مطلق کافران روی زمین باشد خواه در «جزیرةالعرب» خواه در جاهای دیگر، به طور قطع یک چنین یأس عمومی تا آخرین دقایق عمر پیامبر برای آنان دست نداده بود.
5- روز غدیر که با تعیین جانشین، آئین اسلام به صورت یک آئین بقا دار درآمد و ارکان آن کامل گردید و جملههای آیه کاملاً با این مورد تطبیق میکند زیرا باید دید مقصود از تکمیل دین چیست؟ آیا مقصود تعلیم و وظایف حج است؟ به طور مسلم نه زیرا با این کار، دین کامل نمیشود یا اینکه مراد بیان حلال و حرام است که در این سوره (مائده) بیان شده در حالی که بسیاری از احکام مانند ارث «کلاله» و «احکام ربا» طبق نظریه مفسران پس از روز «عرفه» نازل شده است (4).
بنابراین باید اعتراف کرد که منظور از یأس، یک نوع نومیدی مخصوصی است که با تکمیل دین توأم میباشد و این دو موضوع با تعیین جانشین صورت میگیرد و بس.
زیرا روزی که پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدی از محو و نابودی اسلام، فرورفتند زیرا آنان تصور میکردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامی آن نیز از میان میرود و اوضاع به حال سابق باز میگردد، وقتی مشاهده کردند که پیامبر فرد شایستهای را (که پس از خود او، از نظر علم و دانش، عدالت و دادگری، قدرت و قاطعیت بینظیر بود) برای رهبری تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، دیگر به کلی مأیوس شدند و دانشتند که اسلام به صورت یک آئین ریشه و بقاء دار در آمد، و برای آن تزلزلی نیست و در چنین روزی این دو حادثه یعنی: یأس و نومیدی کافران از غلبه بر اسلام، و تکمیل ارکان دین، تحقق پذیرفت.
آیات قرآنی گواهی میدهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به کیش نیاکان خود بر گردانند چنانکه میفرماید:
(وَدَّ كَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِكُمْ كُفَّاراً) (سوره بقره، آیه 109).
«بسیاری از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان به سوی کفر بازگردانند».
این آیه و همچنین است آیات دیگری که در این زمینه وارد شده است.
ولی پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان میکاست ولی آخرین پناهگاه خیالی آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندی ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبری کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامی پس از رحلت او فرو میریزد و چیزی طول نمیکشد که بر آن پیروز میشوند و وضع، به همان حال نخست باز میگردد.
قرآن سخن کافران را در این باره برای ما نقل میکند چنانکه میفرماید:
(ام یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ) (طور، آیه 30).
«بلکه آنان میگویند که او (پیامبر) شاعری است و ما انتظار میبریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود».
این آخرین نقشهای بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولی روزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وصی خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزی بود که شبحی از ترس و یأس بر فراز زندگی مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت، در آن روز علاوه بر اینکه یأس سراسر زندگی آنان را فراگرفت، آئین اسلام به صورت یک دین اساس دار و قابل بقاء در آمد، و یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء یعنی تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این مطلب، جملههای قسمت دوم با هم کاملاً مربوط و متناسب میگردد و روز تحقق این دو حادثه معین میشود.
نظریهی نویسندهی تفسیر:
حاصل نظریه ایشان این است که مقصود از «الْیَوْمَ» همان روزی است که احکام الهی به وسیله آیه «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبَاتُ» بیان گردید و بیان احکام تمام شد وی در این مورد میگوید اگر دقت شود در این آیات کلمه «الْیَوْمَ» سه بار پشت سرهم تکرار شده است اول اینکه میگوید:(الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِن دِینِكُمْ) (مائده، آیه 3).
دوم: (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ) (مائده، آیه 3).
سوم: (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبَاتُ) (مائده، آیه 5).
که هر سه جمله مزبور بهم مربوط بوده و راجع به احکام است از آنجا که جمله «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبَاتُ» مربوط به روز «غدیر» نیست، ناچار دوتای اولی نیز به آن روز مربوط نخواهد بود.
ولی این استدلال در صورتی صحیح است، که هدف و زمینه هر سه جمله یکی باشد، در صورتی که چنین نیست، زیرا جمله سوم یک حکم تشریعی را بیان میکند در صورتی که دو جمله نخست درصدد بیان یک واقعیت خارجی است و بیانگر یأس کافران و اکمال دین میباشد، و لحن اعتراضآمیزی دارد، و با لحن تند به مسلمانان هشدار میدهد و میگوید: (فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ) از کافران نترسید، از من بترسید، و با اختلافی که از نظر هدف و زمینه میان این سه جمله موجود است، چطور میتوان این سه جمله را ناظر به یک هدف دانست؟
نتیجه این که: مقصود از اکمال، تکمیل اساس دین است نه فروع آن، و با ورود احکامی چند از فروع در این سوره، دین کامل نمیگردد، خصوصاً برخی از همین احکام (مانند احکام گوشت) قبل از نزول این سوره، در سورههای دیگر مشروحاً نیز نازل گردیده است و ما باید روزی را پیدا کنیم که در آن روز این دو حادثه (تکمیل دین و یأس کافران) با هم محقق گردیدهاند و آن روز جز روز «غدیر»، روز دیگری نیست و آن روزی است که امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) به جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگزیده شد.
مدارک نزول آیه در «غدیر»
در آغاز بحث یادآور شدیم که مفسران و محدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یادآور شدهاند، و ما در این جا به بخشی از این مدارک اشاره میکنیم و اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسأله به عالیترین حد از «تواتر» میرسد.علاقمندان میتوانند به کتابهای یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگی به قلم دانشمندان اهل تسنن نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است مانند:
الولایة تألیف طبری (متوفای 310 ه) به نقل الغدیر ج 1، ص 230، تفسیر ابن کثیر شامی (774 ه) ج 2، ص 14، تفسیر الدرالمنثور سیوطی شافعی متوفای (911 ه) ج 2، ص 259 و الإتقان ج 1، ص 31 (ط 1360) تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی متوفای (43) ج 8، ص 290، شیخ الإسلام حموینی در فراید السمطین باب 13 خوارزمی متوفای 568 ه در مناقب ص 80 و 94 تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 2101، تذکرة سبط ابنجوزی حنفی متوفای (654) ص 18 و...
علامهی عالیقدر آقای امینی در کتاب جاوید «الغدیر» ج 1، ص 230 به بعد ط 2 اقوال و روایات وارده از طریق اهل تسنن را که همگی گواهی میدهند که آیه «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است...
اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهای مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود میباشد.
نکاتی چند در مورد آیه:
در اینجا نکاتی را یادآور میشویم:1- گروهی از مفسران مانند فخر رازی در «مفاتیح الغیب» و آلوسی در «روح المعانی» و عبده در «النمار» نقل میکنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.
هرگاه وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (طبق نقل کلینی در کافی و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذی الحجة روز غدیر خواهد بود البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه پشت سرهم را، 29 روز بگیریم.
2- بسیاری از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفی میکنند، یادآور میشوند که پیامبر پس از نصب علی (علیهالسلام) برای خلافت چنین فرمود:
«الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و بالولایة لعلی (علیهالسلام) من بعدی» (5).
سپس خداوندی را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت علی (علیهالسلام) پس از من.
همان طور که ملاحظه میکنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود میرساند که آیه یاد شده در روز غدیر وارد گردیده است.
3- در حالی که این دلائل قطع آور بر استقلال آیه گواهی میدهند ولی خود آیه در لابلای احکام مربوط به گوشتهای حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن بر افراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفی و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهی میدهند که پیامبر خواست، وصیتنامهای برای امت خود تنظیم کند که پس از وی گمراه نشوند وقتی شخصیتهای متنفذ پی بردند که پیامبر میخواهد دربارهی خلافت مطلبی بنویسد فوراً او را به بیماری العیاذ بالله هذیانگوئی متهم کردند (6).
این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکی است که افرادی در آغاز اسلام درباره مسأله خلافت و جانشینی رسول گرامی، حساسیت خاصی داشتند و برای انکار آن حد و مرزی نمیشناختند.
به خاطر چنین شرائط حاکم بر جو نزول آیه، و برای محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر در آیه، از یک اصل عقلائی پیروی شده است، و آن پوشانیدن شئ نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
در اینجا رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینی را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهی به دست آیندگان برسد.
و همگی میدانیم وضع و قرارگیری هر آیهای در هر جائی از سورهها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع قرآن و گردآوری آن به همین صورت مدرکی جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخی است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدی و طرد دیگر لهجهها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
پینوشتها:
1. مدارک نزول آیه در واقعه غدیر در آخر بحث خواهد آمد.
2. مربوط به مطلب 30 ص 135 از کتاب «تفسیر آیات مشکله قرآن».
3. اما چرا در تنظیم آیات، این روش را انتخاب کردهاند، فعلاً برای ما مطرح نیست و این مطلب را باید تاریخ تدوین قرآن تشریح کند.
4. الدر المنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251 وی درباره «ربا» میگوید: بخاری، ابوعبید، ابن جریر و بیهقی، از ابن عباس نقل کردهاند: آخر آیة انزلها الله علی رسول آیة الرباء، آخرین آیهای که خدا بر پیامبر خود نازل کرد، آیه ربا است، نیز از سعید بن مسیب نقل میکند که عمر بن خطاب گفت: آخرین آیهای که خدا نازل کرد، آیه ربا بود.
و نیز درباره «کلالة» میگوید: ابن ابیشیبة، بخاری، مسلم، ترمذی نسائی، ابن ضربس، ابن جریر و ابن المنذر و بیهقی از «براء» نقل کردهاند: «آخر سوره نزلت کاملة سورة براءة و آخر آیة نزلت خاتمة «سورة النساء» یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة، آخرین سورهای که کامل نازل گردید سوره برائت و آخرین آیه مربوط به سئوال از ارث «کلالة» است.
جمع میان این دو نقل به این است که هر دو آیه با هم در یک روز نازل شدهاند و یا نسبت به آیات دیگر تأخیر دارند، هر چند ممکن است یکی بر دیگری تقدم داشته باشد و در هر حال نزول این دو نوع حکم پس از روز عرفه بود که پیامبر پس از آن روز دو ماه و هیجده روز در قید حیات بوده است.
5. به کتاب شریف «الغدیر» ج 1، صفحهی 112 مراجعه فرمائید.
6. این مطلب در کتابهای تاریخ و حدیث آمده است و بخاری محتاط آن را در نقاط مختلفی از صحیح خود نقل کرده از آن جمله، ج 1، کتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحیح خود ج 2، ص 14 کتاب «وصایا» نیز آوردهاند.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.