عشق، درمان جبر و اختیار از نگاه مثنوی

مولانا می‌گوید: بحث و مناقشه درباره‌ی جبر و اختیار ره به جایی نمی‌برد و کسانی هم که کوشیده‌اند تا این مسئله را با قیل و قال حل کنند بیهوده جان کنده‌اند. پس راه خروج از این دورِ باطل چیست؟ مولانا می‌گوید: عشق تنها حلال
چهارشنبه، 30 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عشق، درمان جبر و اختیار از نگاه مثنوی
 عشق، درمان جبر و اختیار از نگاه مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 

کافر جبری جواب آغاز کرد *** که از آن عاجز شد آن بی‌چاره مرد
لیک گر من آن جوابات و سؤال *** جمله را گویم بمانم زین مقال
زآن مهم‌تر گفتنی‌ها هستمان *** که بدان فهم تو به باید نشان
اندکی گفتیم زآن بحث‌ای عتل *** ز اندکی پیدا بود قانون کل
در میان جبری و اهل قدر *** هم‌چنین بحث است تا حشر بشر
گر فرو ماندی ز دفع خصم خویش *** مذهب ایشان بر افتادی ز پیش
چون برون‌شوشان نبودی در جواب *** پس رمیدندی از آن راه تباب
چون‌که مقضی بد رواج آن روش *** می‌دهدشان از دلایل پرورش
تا نگردد ملزم از اشکال خصم *** تا بود محجوب از اقبال خصم
تا که این هفتاد و دو ملت مدام *** در جهان ماند الی یوم القیام
چون جهان ظلمت است و غیب این *** از برای سایه می‌باید زمین
تا قیامت ماند این هفتاد و دو *** کم نیاید مبتدع را گفت‌وگو
عزت مخزن بود اندر بها *** که برو بسیار باشد قفل‌ها
عزت مقصد بود‌ای ممتحن *** پیچ پیچ راه و عقبه و راهزن
عزت کعبه بود و آن ناحیه *** رهزنی اعراب و طول بادیه

مولانا می‌گوید: بحث و مناقشه درباره‌ی جبر و اختیار ره به جایی نمی‌برد و کسانی هم که کوشیده‌اند تا این مسئله را با قیل و قال حل کنند بیهوده جان کنده‌اند. پس راه خروج از این دورِ باطل چیست؟ مولانا می‌گوید: عشق تنها حلال مشکلات و رافع وسواس و اوهام و بازی با الفاظ است. اما چون بقای آنها معلول قضای الهی است، قضای الهی فرقه‌ها و نحله‌های اعتقادی و فکری را از نظر استدلال می‌پرورد.
مولانا می‌گوید: با این‌که هر دو گروه جبری و قدری گمراهند، این بحث ادامه می‌یابد و این، لازمه دوام زندگی و بقای این جهان است. اگر این فرقه‌های مختلف به حقیقت برسند زندگی این جهانی تهی خواهد شد. این خواست پروردگار است که دو طرف بحث نتوانند یک‌دیگر را قانع کنند. تعبیر «هفتاد و دو ملت»، برگرفته است از این روایت است: «افترقت الیهود علی احدی و سبعین فرقة و تفرّقت النصاری علی اثنین و سبعین فرقة». چون این جهان، محل ظلمت و پوشیدگی حقیقت است، پس وجود فرقه‌های باطله نیز ضروری است؛ چنان که مثلاً وجود زمین برای بقای سایه ضروری است. مولانا با ذکر چند مثال نشان می‌دهد که وجود فرقه‌ها و نحله‌های مختلف و کوشش‌های فکری انسان‌ها گویای این است که حقیقت، گوهری بس گران‌بهاست.

هر روش هر ره که آن محمود نیست *** عقبه‌ای و مانعی و رهزنی است
این روش خصم و حقود آن شده *** تا مقلد در دو ره حیران شده
صدق هر دو ره بیند در روش *** هر فریقی در ره خود خوش منش
گر جوابش نیست می‌بندد ستیز *** بر همان دم تا به روز رستخیز
که مهمان ما بدانند این جواب *** گرچه از ما شد نهان وجه صواب
پوزبند وسوسه عشق است و بس *** ورنه کی وسواس را بسته است کس
عاشقی شو شاهدی خوبی بجو *** صید مرغابی همی کن جو به جو
کی بری زآن آب کان آبت برد *** کی کنی زآن فهم فهمت را خورد
غیر این معقول‌ها معقول‌ها *** یابی اندر عشق با فرّ و بها

همواره مقصود مهم با دشواری حاصل می‌شود. گمراهی‌ها نیز سربالایی و مانع و راهزن به حساب می‌آیند. اختلاف مذاهب و مشارب، انسان ظاهربین را دچار سرگشتگی می‌کند. شخص مقلد می‌پندارد که همه‌ی آنان بر حق‌اند: «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ». اگر فرقه‌ای نتواند جواب حریف را بدهد تا قیامت به ستیز خود ادامه می‌دهد و می‌گوید: بزرگان ما این طور گفته‌اند و حتماً درست است. مولانا حلال مشکلات ذهنی و شخصیتی را چنگ زدن به عروةالوثقای عشق الهی می‌داند و بس. فقط عشق حقیقی است که دهان وسوسه را می‌بندد. مرغابی، روحی است که بتواند در دریای اسرار غیب شنا کند و آن اسرار را دریابد. در پی مردانِ آگاه باش تا به حقیقت برسی. تو از آن وسوسه‌ها به جایی نمی‌رسی. آن وسوسه‌ها آبروی تو را می‌برد و فهم تو را کور می‌کند. «آن معقول‌ها»، مطالبی است که عقل اهل مدرسه و فهم این جهانی به آن می‌رسد. «معقول‌ها»ی دوم، ادراکات عقل حقیقت‌بین و علم و درک باطنی است که می‌توان با عشق به آن رسید.

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط