Charisma

کاریزما

این اصطلاح، که امروزه اکثراً برای توصیف صفات قهرمانی یا خارق‎العاده‌ی یک شخص به کار می‎رود، تاریخ عجیب و پیچیده‌ای دارد. از نخستین کاربردهای مبهم اوایل دوره‎ی مسیحیت که در آن‎ها کاریزما به معنای «موهبت الهی»
چهارشنبه، 6 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کاریزما
 کاریزما

 

نویسنده: اَلن برایمن و پیتر بیِر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی




 

 Charisma
این اصطلاح، که امروزه اکثراً برای توصیف صفات قهرمانی یا خارق‎العاده‌ی یک شخص به کار می‎رود، تاریخ عجیب و پیچیده‌ای دارد. از نخستین کاربردهای مبهم اوایل دوره‎ی مسیحیت که در آن‎ها کاریزما به معنای «موهبت الهی» بود، تا به امروز که کاریزما یکی از اصطلاحات عامیانه‌ی روزنامه نگاران و همچنین عوام الناس شده است. معناهای قرن بیستمی این اصطلاح، و بحث و جدل‎هایی که به دنبال داشته است، از اندیشه‎ی ماکس وبر (1920-1864) جدایی ناپذیر است.
وبر این اصطلاح را از رودولف سوهم متأله اقتباس کرد که واژه‎ی کاریزما را برای تفسیر رشد و توسعه‎ی کلیسای مسیحی اولیه به کار برده بود (نک. 325 ,Bendix, 1966, p). وبر با بسط معنای این اصطلاح به پدیده‎های دنیوی علاوه بر پدیده‌های دینی، مفهومی ساخت که برای تحلیل‎های او درباره‌ی تاریخ و سلطه اهمیت زیادی یافت. (خصوصاً نک. Weber, 1904-5 (1930) p. 178; 1951, pp. 30-42, 119-29, 1921-2, vol. 1, pp. 241-7, and vol. 2, pp. .(1111-57
بنا به تحلیل وبر، کاریزما بیانگر کیفیتی استثنایی (واقعی یا خیالی) است که فرد مشخصی صاحب آن است، فردی که می‌تواند بر همین مبنا نفوذ و رهبری خود را به گروهی از پیروان و ستایندگان خود اعمال کند. سرسپردگان رهبر کاریزماتیک وظیفه‎ی خود می‎دانند که از او اطاعت کنند و با میل و رغبت و تعهدی پرشور به این اطاعت تن می‎دهند. کاریزما ممکن است به شکل‎های گوناگون درآید که بستگی به حوزه‎های نفوذ آن دارد (حوزه‎های نظامی، سیاسی، اخلاقی، دینی، هنری و...) ولی در همه‎ی موارد نتیجه و پیامد کاریزما این است که تأثیر فاحش و چشمگیری بر زندگی افراد می‎گذارد. کاریزما نیروی انقلابی درونی است و قدرت برانگیختن آدمیان و دگرگون ساختن دنیای متحجّر مادی را دارد. به بیان وبر، کاریزما شکل خاصی از «سلطه» یا اقتدار است.
وبر این شکل از سلطه را که غیرارتدوکس، انقلابی و سرشار از شور و عاطفه است، با دو شکل دیگر سلطه مقایسه می‎کند: سلطه‎ی سنتی (که اطاعت بر پایه‎ی رستم و احترام به پیشینیان و پیشکسوتان استوار است: ویژگی جوامع پیشاصنعتی) و سلطه‎ی قانونی- عقلانی (ویژگی دنیای مدرن که همنوایی با قواعدی که مبنای قانونی دارد و به صورت بوروکراتیک به اجرا گذارده می‎شود راه و رسم رایج است، و اطاعت معمولاً از مقام است نه از شخص). سلطه‎ی سنتی و سلطه‎ی عقلانی- قانونی از جهات زیادی تفاوت‎های آشکاری با یکدیگر دارند. ولی هر دو ویژگی بارزی دارند یعنی ساختارهای پایدار، روالمند و نسبتاً پیش‌بینی‌پذیر زندگی روزمره‌اند. اما کاریزما خصلتی انفجاری دارد- روش‎های سنتی را آشکارا به چالش می‎کشد، قوانین خشک و بی‌روح و غیر شخصی را به تمسخر می‎گیرد -و در ناب‎ترین شکل خود، سیال و گذرا است.
چهار جنبه‎ی دیگر از بحث وبر ارزش توجه دارد. نخست، خصوصیت‎های اخلاقی رهبر کاریزماتیک ربطی به این مفهوم ندارد. پویش و تکاپوی آن‎ها در مقام فرد است که اهمیت دارد. دوم، کاریزما پدیده‌ای اتفاقی است. با این که کاریزما معمولاً در بعضی شرایط حاد مثل اوضاع هیجان‌آمیز، پرشور یا یأس و نومیدی بروز می‌کند، ولی در نوشته‎های وبر هیچ اشاره‌ای دیده نمی‎شود که ظهور کاریزما به لحاظ اجتماعی محتوم است. سوم، وجود و تداوم شدت گرفتن کاریزما پیش از هر چیز بستگی به واکنش دیگران دارد. برای حفظ قدرت آن بر قلب‎ها و ذهن‌ها، کاریزمای شخص باید به طور دائمی به نمایش درآید و ثابت شود، مثل معجزه‎ها (عیسی) یا اقدامات نظامی درخشان (ناپلئون). وقتی سرسپردگی تبدیل به بی‌اعتنایی می‎شود، افسون کاریزما باطل می‎شود و جادوی کاریزما از اثر می‎افتد. بالأخره این که کاریزما در شکل اولیه‎اش فقط به صورت گذرا و موقتی وجود دارد. کاریزما به واسطه‌ی شخصی بودنش، پس از مرگ حامل خود دشوار می‎تواند انتقال بیابد. برای این مسئله چند راه حل وجود دارد. ولی در همه‎ی این موارد کاریزما یا از میان می‎رود یا «روالمند» می‎شود، یعنی در مجرای نهادهای سنتی یا قانونی جریان می‌یابد، و به این ترتیب کیفیت قهرمانی و خارق‌العادگی خود را از دست می‎دهد و در عوض به خاصیتی موروثی (مثل یک پادشاه) یا اداری (مثل صدارت یا ریاست جمهوری) تبدیل می‎شود.
تحلیل وبر از کاریزما هر چند نزد همگان دوران ساز و اثرگذار تلقی می‎شود، انتقادهایی را هم متوجه خود ساخته است. برخی گفته‎اند که توجه وبر به رهبری شخصی فاقد تبیین کافی این مسئله است که چرا مردم چنین رهبری‎هایی را الهام بخش یا قانع کننده می‌انگارند، و همچنین «اهمیت اجتماعی رهبر را به مثابه نماد، میانجی و پیام آور» دست کم می‎گیرد (Worsley, 1957, p293).
زیرا اگر کاریزما به بازشناسی اجتماعی وابسته باشد، که وبر خود بر این وابستگی اصرار می‌ورزد، آن‌گاه فرهنگ و حساسیت‌های کسانی که آن را می‎ستایند مستلزم تعریف و شناسایی بیش‌تری است (Baehr, 1990). افزون بر این، بحث و بر درباره‎ی هاله‎ی تقدس کاریزما، حالتی عرفانی و اسرارآمیز به آن می‎بخشد. اما مطالعات جامعه شناختی اخیر درباره‌ی زبان سیاسی شفاهی و بدنی (خصوصاً ,Atkinson 1984) نشان داده که آن چه غالباً کاریزما دانسته می‎شود تا حدی صرفاً یک فن است- مجموعه‌ای از مهارت‌ها، کرد و کارها و پیام‌هایی که سیاستمداران می‎آموزند و طراحی می‎کنند.
نقش و سهم کاریزما در ایجاد ثبات اجتماعی، و نه انقلاب، مبحث دیگری است که شاید وبر دست کم گرفته باشد (هر چند که آن را نادیده نگرفته بود: نک. بحث پیشین درباره‎ی روالمندى). برای نمونه، شیلز از «گرایش کاریزماتیک» سخن می‌گوید که می‎توان در همه‌ی جوامع یافت و نشانه‎ی آن «ترس و احترامی» است که در برابر بعضی چیزها برانگیخته می‎شود. به همین سیاق، کاریزما صرفاً چیزی نیست که در تصاحب رهبران ممتاز باشد، بلکه می‎تواند در «نقش‎های دنیوی عادی، نهادها، نمادها، قشرها یا جماعت‎های معمولی نیز وجود داشته باشد» 2000 ,Shils,1965,p). اشیاء و اشخاصی که از نظر جامعه دارای کاریزما پنداشته می‎شوند، چیزها یا کسانی‎اند که تجسم ارزش‎های اصلی جامعه‎اند و بنابراین به پرسش‌ها و مسائل غایی جامعه ربط دارند، به نحوی که کاریزما به نیاز و ضرورت همبستگی اجتماعی مربوط می‎شود. به این ترتیب، شیلز کاریزما را به نیرویی تبدیل می‌کند که ابزار حفظ نظم اجتماعی است، در حالی‌که وبر روی خواص انقلابی آن انگشت می‌گذارد.
در سال‌های اخیر، متخصصان علوم اجتماعی از مفهوم کاریزما در چندین حوزه‎ی مختلف استفاده کرده‎اند. نخست، و آشکارتر از همه، در مطالعات مربوط به کیش‎ها و فرقه‎های دینی، که رهبران‌شان قادر به جذب پیروان سرسپرده و فداکار هستند (برای مثال، 1982 ,Wallis). دوم، از مفهوم کاریزما برای توصیف و تبیین جذابیت بسیاری از رهبران سیاسی استفاده شده است (Willner 1984; Apter, 1968; Schweitzer, 1984). در این میان می‎توانیم رهبران کشورهایی را بیابیم که توانستند رسالتی را ترویج کنند که هم وعده‌ی آزادی از سلطه‌ی استعماری می‎داد و هم بر لوازم و دلالت‎های محافظه کارانه‎ی اطاعت از اقتدار سنتی غلبه می‎کرد (گاندی، نکرومه)؛ رهبران انقلابی مارکسیست (لنین، کاسترو)؛ رهبران دیکتاتوری‎های مدرن (هیتلر، موسولینی)؛ و رهبرانی که در دموکراسی‎های مدرن به قدرت رسیدند (روزولت). سوم، از این اصطلاح به صورت فزاینده‌ای برای وصف بعضی رهبران سازمان‌های تجاری استفاده می‎شود (برای مثال نک. Conger, 1989) که تلاش‎های افسانه‌ای آن‎ها موجب تغییر سرنوشت سازمان و نجات از شرایط هولناک شده (برای مثال یاکوکا از شرکت کرایسلر) یا رهبری‌شان موجب پایه گذاری سازمان‎های جدید و موفقی شده است (مانند بِر در پیپل اکسپرس).
با اینکه تلاش برای شناسایی انواع و اقسام کاریزما می‎تواند وسوسه کننده باشد اما چنین تلاش‎هایی ممکن است به تهیه‎ی فهرست‌های بیش از اندازه بلندبالایی ختم شود: برای مثال شوایتزر (Schweitzer, 1984) بیش از 50 نوع کاریزما را فهرست بندی کرده است! با این حال، دو تقسیم دوتایی اساسی معمولاً به وفور در منابع مربوط به این موضوع به چشم می‎خورد. نخست تمایزی که میان کاریزمای اصیل و روالمند می‎گذارند. در این باره پژوهش‌ها نشان می‎دهد که رهبران کاریزماتیک گاهی ترفندهای استادانه‌ای برای مقابله با روالمندی اتخاذ می‎کنند، نظیر مورد دیوید «مو» برگ و «فرزندان خداوند»(Wallis, 1982). از طرف دیگر، روالمندی نیز همیشه با موفقیت به انجام نمی‎رسد: پژوهش ترایس و بیر (Trice and Beyer, 1986) درباره‎ی دو سازمان مبارزه با اعتیاد به الکل نشان می‎دهد که ساختارهای نامناسب یا رویدادهای نامنتظره چگونه ممکن است روالمند شدن کاریزمای بنیان‌گذاران سازمان را بی‌اثر کند.
دومین تمایزی که گاهی مطرح می‌شود تمایزی است میان کاریزمای واقعی و ساختگی (یا شبه کاریزما). در این دو مقوله، جاذبه‌ی اصیل رهبر حقیقتاً کاریزماتیک در مقابل صحنه‌سازی‌ها و تبلیغات رسانه‌ها، که غالباً در ایجاد چهره‌های کاریزماتیک مدرن نقش دارند، قرار می‎گیرد (Bensman and Givant, 1975). اما می‎توان گفت که این تمایز خود مسئله‌برانگیز است چون در آن به این موضوع توجه نمی‎شود که همه‌ی کاریزماها از جهتی ساختگی‎اند، یعنی بستگی دارند به نمایش تصویری آن‌قدر گیرا که باعث جذب گروهی از پیروان شود که خود بعدها در مقام مبلّغ آن نهضت یا رسالت عمل کنند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط